هشتمین شب محرم سید الشهدا علیه السلام در حسینیه حضرت امام (ره) بیت رهبری آیت الله صدیقی به سخنرانی پرداختند که مشروح آن تقدیم می گردد.
- تسلیت به مناسبت شهادت سالار شهیدان
- اقدامات حضرت ابراهیم (علیه السّلام) در دوران جوانی
- حضرت ابراهیم (علیه السّلام)، بتشکن بیباک
- تهاجم عملی و فرهنگی حضرت ابراهیم (علیه السّلام)
- انقلاب اسلامی، ادامهی راه حضرت ابراهیم (علیه السّلام)
- قیام امام حسین (علیه السّلام) دنبالهی نهضت حضرت ابراهیم (علیه السّلام)
- توکّل حضرت ابراهیم (علیه السّلام) به خدا
- تحسین نمرود از خدای حضرت ابراهیم (علیه السّلام)
- ابراهیم خلیل الله و بندهی مخلص خدا بود
- تأسّی از حضرت ابراهیم (علیه السّلام)
- پیام و خواست خانوادهی محترم شهدای مدافع حرم
- جوانان ولایی وطن آمادهی عمل به دستورات رهبر
- احادیثی در باب نصیحت به جوانان
- جوان باید یا دانش بیاموزد یا دانشی را یاد بگیرد
- پرورش نسل کارآمد برای حکومت جهانی حضرت حجّت (عجّل الله فرجه)
- پرورش نسل مشتاق به خدمت و عاشق بندگی
- صفات سربازان امام زمان (عجّل الله فرجه)
- طلب شهادت
- حضرت یوسف (علیه السّلام) الگوی مدیریت
- الگوگیری از الگوهای قرآنی
- امام حسین (علیه السّلام) وارث انبیاء (علیهم السّلام)
- وداع امام حسین (علیه السّلام) با حضرت زینب (سلام الله علیها)
- جوانان کربلا، آفتاب عالمتاب هدایت
- زینب (سلام الله علیها)، عفیفهی مجلّله
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی سَیِّدِ الْمُرْسَلِین طَبِیبِنَا حَبِیبِنَا شَفِیعِنَا أَبِی الْقَاسِم مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهِ مَولَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا فِدَاهُ وَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إِلَی یَوْم الدِّینِ».
«رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنی إِلَیْهِ».[۲]
تسلیت به مناسبت شهادت سالار شهیدان
به محضر مبارک صاحب عالم و صاحب ماتم، مولایمان امام عصر (ارواحنا فداه) و به محضر مرجع بزرگوار رهبر عزیز، نایب آن بزرگوار و به همه مسلمانان و مردم ایران تسلیت عرض میکنم.
چون شب اوّل که شب هشتم این محفل نورانی است معمولاً رسم بر این است که به نام نامی حضرت علی اکبر (علیه السّلام) نامگذاری شده است با عنایت خدا جملاتی راجع به شأن و برکات جوانی و ظرفیت که خداوند برای این مقطع عمر قرار داده است را خدمت شما عرضه میداریم.
اقدامات حضرت ابراهیم (علیه السّلام) در دوران جوانی
خداوند متعال برای حضرت ابراهیم (علیه السّلام) مناصبی را در قرآن مطرح فرموده است و ابراهیم (علیه السّلام) را جزء الگوها حتّی برای امّت اسلامی قرار داده است که در سورهی مجادله بیان فرموده است.
خصوصیت اوّلی که حضرت ابراهیم (علیه السّلام) دارد و در دورهی جوانی حضرت ابراهیم (علیه السّلام) این مأموریت اجرا شده است در سورهی مبارکهی انبیاء بیان شده است و آن بتشکنی حضرت ابراهیم بود. گفتند: «مَنْ فَعَلَ هذا بِآلِهَتِنا»[۳] در جواب نمرود گفته شد: «فَتًى یَذْکُرُهُمْ یُقالُ لَهُ إِبْراهیمُ»[۴] جوانی این کار را انجام داده است که به او ابراهیم گفته میشود.
حضرت ابراهیم (علیه السّلام)، بتشکن بیباک
حضرت ابراهیم (علیه السّلام) تبر برداشت و با اینکه فضای عالم با ظلمت شرکت مملو بود، خفقان استبداد نمرودی نفسها را خاموش کرده بود، یکتنه از یک فرصت بسیار مناسب استفاده کرد و وارد بتخانه شد و همهی بتها را فرو ریخت و در هم شکست و تبر را بر دوش بت بزرگ گذاشت. وقتی پرسیدند چه کسی این کار را انجام داده است، معلوم شد یک جوان این کار را انجام داده است.
تهاجم عملی و فرهنگی حضرت ابراهیم (علیه السّلام)
کلمات قرآن با محاسبات ریاضی و فوق ریاضی است. چرا «فَتًى یَذْکُرُهُمْ یُقالُ لَهُ إِبْراهیمُ»؟ جوانی که ابراهیم نامیده شد این اقدام قهرمانانه را انجام داده است. وقتی حضرت ابراهیم (علیه السّلام) را احضار کردند و پرسیدند چه کسی این کار را انجام داده است و چرا این کار را انجام دادهای؟ فرمود: «بَلْ فَعَلَهُ کَبیرُهُمْ»[۵] چرا به من نسبت میدهید؟! تبر روی دوش بت بزرگ است، اگر میتواند حرف بزند از او بپرسید. اینجا بود که حضرت ابراهیم (علیه السّلام) هم بتهای آنها را شکست و هم در یک مرحلهی عملی، در یک تهاجم فرهنگی بسیار پر حجم فرمود: «أُفٍّ لَکُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ»[۶].
انقلاب اسلامی، ادامهی راه حضرت ابراهیم (علیه السّلام)
این ایران ما، این بتهای منطقه، چه کسی بود که از ابراهیم (علیه السّلام) پیروی کرد و به آمریکا تاخت و آمریکا را تحقیر کرد، قدرتهای بزرگ را استصغار کرد، استکثار توبیخ کرد، قدرت ایمان را به صحنه آورد، اسلام را در صحنهی جهاد و مبارزه علیه بتها، تبرها را به دست جوانها داد و بعد به جیرهخواران درگاه نمرودی گفت: «أُفٍّ لَکُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ».
قیام امام حسین (علیه السّلام) دنبالهی نهضت حضرت ابراهیم (علیه السّلام)
حضرت امام حسین (علیه السّلام) فرزند ابراهیم (علیه السّلام) است و نهضتها و مبارزات زیر پرچم ابراهیم خلیل (علیه السّلام) است. آن کسی که بت بزرگ را در یک آزمون عملی در میان مردم خوار میکند و نشان میدهد که آن بت نه میتواند سخنی بگوید و نه کاری از او ساخته است و همهی شما راه باطل میروید و کسانی را مهم میدانید که واقعاً مهم نیستند، اثر و نقشی از آنها ساخته نیست. این آغاز حرکت حضرت ابراهیم است. کسی که بتشکن باشد، کسی که تکیهگاه او قدرت لا یزال خدا باشد، کسی است که از خدا بترسد و او از هیچ کسی نمیترسد و همه از او میترسند.
توکّل حضرت ابراهیم (علیه السّلام) به خدا
برای حضرت ابراهیم (علیه السّلام) آتش روشن کردند ولی وقتی به درون آتش افتاد، زمین و زمان و ملائکه ناله میکردند و نگران ابراهیم بودند، ابراهیم (علیه السّلام) در نهایت آرامش بود، نه از جبرئیل کمک خواست و به احدی در عالم نظر نداشت.
تحسین نمرود از خدای حضرت ابراهیم (علیه السّلام)
وقتی او درون آتش بود، آتش به فرمان خدا گلستان شد که خدا فرمان صریح اعلان کرد: «قُلْنا یا نارُ کُونی بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهیمَ»[۷] و نمرود از بالا تماشا میکرد و این آتش وسیع و سوزان را میدید و ابراهیم (علیه السّلام) را در میان این آتش سالم و خندان مشاهده میکرد بیاختیار گفت: «مَنِ اتَّخَذَ إِلَهاً فَلْیَتَّخِذْ مِثْلَ إِلَهِ إِبْرَاهِیمَ»[۸] اگر کسی میخواهد اله و معبودی را انتخاب کند الهی مانند اله ابراهیم را انتخاب کند.
این انقلاب ما، این پرچمدار انقلاب ما به قدرتی که حضرت ابراهیم (علیه السّلام) تکیه کرده بود تکیه کرده است لذا هم آن پرچمدار میگفت: آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند و هم این پرچمدار آمریکا را عهدشکن و خلافکار معرفی میکند و همیشه آن را توبیخ میکند، همیشه تحقیر میکند، همیشه بنا دارد بر اینکه این بت بیجانی که مثل آدم برفی است و این ضعفا و کسانی که ایمان ضعیفی دارند او را بزرگ میشمارند… آنها بزرگ نیستند، کاری از این بتها ساخته نیست.
ابراهیم خلیل الله و بندهی مخلص خدا بود
ابراهیم (علیه السّلام) که در دورهی جوانی خود جبههای است، مبارز است، رزمنده است، شجاع است، نترس است، به استقبال آتش سوزان میرود باید در پایان در مورد او گفته شود: «وَ کَذلِکَ نُری إِبْراهیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنینَ»[۹]، باید در حقّ او گفته شود: «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً»[۱۰] شایسته است که خدای او در حقّ او بگوید «وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهیمَ خَلیلاً»[۱۱] مقام خلّت، هم مقام امامت، هم مقام نبوّت و هم خدا یک ویژگی از ابراهیم (علیه السّلام) برای ما به عنوان در رحمت گشوده و نشان داده است «إِنَّ إِبْراهیمَ لَأَوَّاهٌ حَلیمٌ»[۱۲] ابراهیم (علیه السّلام) آه سوزان داشت، ابراهیم دل به خدا داده بود، ابراهیم (علیه السّلام) دائماً در محضر خدا و اهل ابتهال و تضرّع بود. آن باطن، این ظاهر مقتدرانه را به همراه خواهد داشت.
از ابراهیم (علیه السّلام) مطالب دیگری هم وجود دارد ولی آنچه که مبدأ حرکت ابراهیمی بود و او را به مقام خلّت و مقامات عالی و نهایتاً «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً» بود این است که امام باید بتشکن باشد.
تأسّی از حضرت ابراهیم (علیه السّلام)
اگر مردم ایران همانند حضرت ابراهیم (علیه السّلام)، به تأسّی از حضرت ابراهیم «رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّهَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً»[۱۳]. اگر دنبال امامت جهانیان هستیم باید اینگونه باشیم، نه تنها از بتهای زمان خود نهراسیم و در برابر آنها حالت انفعالی نداشته باشیم، در تمام مذاکرات و قراردادها ما دست برتر داشته باشیم، ما حالت تهاجم داشته باشیم، امروز آمریکا و قدرتهای بزرگ با ما جنگ اقتصادی دارند که رهبر عزیز انقلاب، بر مسئلهی اقتصاد مقاومتی را به عنوان سنگر صیانت و حفاظت این کشور تأکید دارند.
آمریکا با ما جنگ فرهنگی دارد، با شبکههای مجازی، با ماهوارهها، با نفوذیها، با افراد سست عنصری که نفوذیهای دشمن هستند و فرهنگ فساد را ترویج میدهند امّا با این حال شما میبینید که ما دست برتر داریم، این جمعی که در اینجا هستند یک قطره از دریای عاشقانی هستند که دل آنها در این حسینیه است.
پیام و خواست خانوادهی محترم شهدای مدافع حرم
من به تبریز رفته بودم. یکی دو روز بعد از تشییع یکی از شهدای مدافع حرم رفتیم و به خانوادهی ایشان سر زدیم. مادر آن خانواده که همسر ایشان هم از رزمندگان بود و در حال بیماری صعب العلاج بود، این بانوی بزرگوار به ما میگفت: دار و ندار ما فدای رهبر ما است، او بر ما ولایت دارد، همهی امور ما در اختیار او است. امّا نکتهای را به من گفت که من آن نکته را به محضر برسانم. گفت: این فرزند ما با اخوی خود در جبههی سوریه بودند، او که شهید شده است، فرزند دوم ما را دیگر نمیبرند، این چه بخشنامهای است، این چه راهی است که اگر برادر کسی شهید شد خود آن شخص از شهادت محروم باشد و سنگر خالی او خالی بماند؟!
این خانم با عمق جان خود داوطلب بود علاوه بر یک قربانی که داده است فرزند دوم او هم برود و جای او را پر کند و دعا میکرد خدا همسر من را شفا بدهد که بار دیگر او هم برود و سینه سپر کند. این پیروزی و اقتدار و حرکت جهانی ما است. ما مرزها را در نوردیدیم.
جوانان ولایی وطن آمادهی عمل به دستورات رهبر
جوانهای عزیزی که ما در دانشگاهها با آنها مواجه هستیم چه صفای حسینی و ولایی دارند، چه پروانههای صادقی دور پرچم ولایت هستند و همهی وجود خود را آماده کردهاند تا هر فرمانی که رهبر عزیز ما صادر کنند پای آن جان میدهند و منتظر ظهور امام زمان (عجّل الله فرجه) هستند.
احادیثی در باب نصیحت به جوانان
وجود نازنین پیغمبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: «أوصیکُمْ بِالشُّبّانِ خَیْراً فَاِنَّهُمْ اَرَقُّ اَفـْئِدَهً» رقّت قلب چه نعمتی است! این گریه چه روزنهی امیدی است، چه چشمهی مطهِّری است. پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: من در مورد جوانها به شما توصیهی خیر میکنم زیرا آنها قلب رقیقی دارند. خدا نکند کسی مبتلا به حرامخواری باشد، مبتلا به استفادهی شخصی از بیت المال باشد، مبتلا به بیرحمی در مورد مردم باشد. در روایت آمده است: خدای متعال هیچ کسی را «مَا ضُرِبَ عَبْدٌ بِعُقُوبَهٍ أَعْظَمَ مِنْ قَسْوَهِ الْقَلْبِ»[۱۴] خدا هیچ بندهای را با هیچ تازیانهای سختتر از قساوت قلب نزده است. قساوت قلب معلول گناه است. فرمود: «قَسْوَهُ الْقَلْبِ مِنْ جَفْوَهِ الْعُیُونِ وَ جَفْوَهُ الْعُیُونِ مِنْ کَثْرَهِ الذُّنُوبِ»[۱۵]
جوان باید یا دانش بیاموزد یا دانشی را یاد بگیرد
روایت دیگری فرمود: «لَسْتُ أُحِبُّ أَنْ أَرَى الشَّابَّ مِنْکُمْ إِلَّا غَادِیاً فِی حَالَیْنِ»[۱۶] دوست ندارم جوانها را در جامعهی اسلامی در یکی از دو حال ببینم: «إِمَّا عَالِماً أَوْ مُتَعَلِّماً» یا باید دانشمند باشند، اندیشمند باشند، فرهیخته باشند، فرزانه باشند یا باید دانشجو باشند، عاشق علم باشند، تشنهی دانش باشند. «فَإِنْ لَمْ یَفْعَلْ» اگر نه اندیشمند و دانشمند و فرزانه و فرهیخته بود و نه عطش علم داشته باشد و تضییع عمر کند، وقتگذارنی کند «فَرَّطَ» کوتاهی کرده است. و کسی که در طول عمر خود گرفتار تفریط شده باشد «ضَیَّعَ» عمر خود را ضایع کرده است و اگر عمر خود را تضییع کند «أَثِمَ» گناهکار میشود و کسی که اهل گناه باشد در آتش ساکن خواهد شد.
جوانان، زمینهساز ظهور حضرت مهدی (عجّل الله فرجه) باشند
در روایت داریم: «أَصْحَابُ الْمَهْدِیِّ شَبَابٌ»[۱۷] یاران حضرت مهدی (عجّل الله فرجه) جوانها هستند. جوانها حیف نیست که نتوانید زمینهسازی کنید که امام زمان (عجّل الله فرجه) تشریف بیاورند؟ الحمدلله تا کنون در وفای به ولایت قدم راسخی داشتید ولی متن مردم خوب باشند کافی نیست، متن جوانهای ما رقیق القلب باشند کافی نیست.
پرورش نسل کارآمد برای حکومت جهانی حضرت حجّت (عجّل الله فرجه)
ما مدیران صالح لازم داریم، مدیران در تراز حکومت جهانی حضرت حجّت (علیه السّلام) میخواهیم و این را باید دانشگاهها و حوزههای ما همّت کنند و مدیرسازی و کادرسازی کنند. ما داریم چه میکنیم؟ ما بر سر سفرهی غرب نشستهایم، هنوز نه آموزش و پرورش را متحوّل کردیم نه دانشگاهها را. این راهی که میرویم ما را به امام زمان (عجّل الله فرجه) نمیرساند. راه رسیدن به امام زمان (عجّل الله فرجه) جانفشانی است، باید صحنهی دانشگاه ما صحنهی مسابقهی رفتن به جبههها باشد نه فقط در جبههی نظامی، در جبههی اقتصادی امروز اقتصاد مقاومتی، شخصی مثل شهید همّت را در این راه لازم دارد، شخصی مثل شهید باکری را در این سنگر لازم دارد، شخصی مثل شهید صیّاد شیرازی را در این میدان لازم دارد. در عرصهی فرهنگی بحمد الله مساجد دانشگاههای ما پر هستند و بنده دلگرم و مفتخر هستم که با این جوانها مأنوس هستم. این شبها در دانشگاه شریف با جمع عظیم و خیل عظیم جوانهایی که آنجا حضور دارند صفا میکنیم، ولی این همه نیست.
پرورش نسل مشتاق به خدمت و عاشق بندگی
ما باید فرهنگ و معنویتی در خور آن جوانی که پیغمبر خدا با او نماز میخوانند و بر میگردند نگاه میکنند میبینند چهرهی برافروخته، یک انسان دلشده، جوانی که حالش با دیگران فرق دارد، میفرمایند: «کَیْفَ أَصْبَحْتَ؟»[۱۸] حالت چطور است؟ عرضه میدارد: «أَصْبَحْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مُوقِناً» خدا به من تفضّل کرده است و من در رتبهی یقین قرار گرفتهام. فرمودند: عجب ادّعای بزرگی است، علامت یقین شما چیست؟ عرض کرد: همینقدر بس که شبها نمیتوانم بخوابم.
خواب هرگز نکند آنکه دلش بیدار است ما شبی صبح نکردیم به بیداری دل
«کَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یُحِبُّنِی»[۱۹] کسانی که تصوّر کردند عاشق من هستند دروغ گفتند «وَ إِذَا جَنَّهُ اللَّیْلُ نَامَ عَنِّی» ما عاشق میخواهیم. «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى»[۲۰] عالم میخواهیم، ولی عالمی که عاشق نباشد نمیتواند برای جامعه کارآمد باشد. ما عالمی میخواهیم که از خود گذشته باشد، از مقام بگذرد و از موقعیتهای طلب قدرت خود را کنار بکشد، خود را فدا کند نه اینکه همه چیز را فدای خود کند. ما عاشق میخواهیم.
دلیل اینکه عشق این شخص صادقانه بود، وقتی وجود نازنین پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) جواب او را شنید عرضه داشت: یا رسول الله، گویا من معذّبین در جهنّم را میبینم و زفیر و شهیق جهنّم در گوش من شنیده میشود، اهل بهشت را متنعّم میبینم و اگر شما اجازه بدهید به شما عرض میکنم در محضر شما اهل جهنّم و اهل بهشت چه کسانی هستند.
وجود نازنین پیغمبر نه تنها این را انکار نفرمودند بلکه فرمودند: «هَذَا عَبْدٌ نَوَّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ بِالْإِیمَانِ»[۲۱] او بندهای است که خدا دلش را با نور ایمان روشن کرده است. اگر ما به این مرحله از ایمان رسیدیم امام زمان (عجّل الله فرجه) تشریف میآورند.
صفات سربازان امام زمان (عجّل الله فرجه)
آقای ما کسی را میخواهد که در تعبّد، تعبّد اسماعیلی جوان را داشته باشد -که شب جوان و علی اکبر (علیه السّلام) است- که وقتی به او میگویند: «إِنِّی أَرى فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ»[۲۲] فتوا ندهد، در برابر نظر رهبری تحلیل نداشته باشد، تسلیم محض ولایت باشد، بداند «إِنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکُمْ» شعار نباشد، شعور باشد، بداند ولایت از بالا ملهم است، مورد تأیید است، این عالم صاحب دارد، این سنگر مالک دارد، اگر پستی را به کسی واگذار کردند مراقب او هستند، «إِنَّا غَیْرُ مُهْمِلِینَ لِمُرَاعَاتِکُمْ وَ لَا نَاسِینَ لِذِکْرِکُمْ»[۲۳].
این حارثه بن مالک جوان وقتی این مدال را از پیغمبر گرفت «هَذَا عَبْدٌ نَوَّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ بِالْإِیمَانِ» اینجا بود که عرضه داشت: یا رسول الله، من هم یک آرزو و خواهش دارم. حضرت فرمودند: بگو. عرض کرد: دعا کنید من هم شهید بشوم، من از شما این را میخواهم. حضرت رسول (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم مضایقه نکردند.
طلب شهادت
آقا، نایب امام زمان (عجّل الله فرجه)، ما باید بوی حضرت را از شما استشمام کنیم، شما هم همین دعا را در حقّ ما داشته باشید گرچه ما لیاقت آن را نداریم. آن کسی لیاقت شهادت دارد که شبها دیگر نمیتواند بخوابد، او جهاد اکبر را پشت سر گذاشته و حالا دارد جهاد اصغر را تعقیب میکند. بعضی از ما در جهاد اصغر فی الجمله حضور داریم ولی جهاد اکبر که جهاد با گناه و رذائل اخلاقی است و خودشویی از همهی اینها است. ما باید خود را بشوییم و کنار بگذاریم، خود ما مانع هستیم، خود ما حجاب هستیم، اگر خود را برداریم جلوهی خدا و نور خدا را میبینیم «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[۲۴] این حالت در جوانهای دلشده و متّصل به خدا در حدّی است که تحمّل مشکلات دنیا و حفظ عزّت ایمانی برای آنها امری عادی است.
حضرت یوسف (علیه السّلام) الگوی مدیریت
یوسف جوان که یکی از الگوهای مدیریتی ما است، این نقشهی راه از یوسف (علیه السّلام) است. اینکه هم دوران قحطی را دید، هم دوران فراخی را دید، هم برنامههای آینده را سنجید. سورهی یوسف، سورهی مسئولین ما است، آن را بخوانند و درس بگیرند. این سوره، سورهی تحمّل و عفو و ایثار و ولایت و انتظار و عشق به امام زمان (عجّل الله فرجه) است: «اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَ أَخیهِ وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ»[۲۵] ما را از تحریم و محدودیت نترسانید. ما قرآن داریم، قرآن سورهی یوسف دارد. یوسف (علیه السّلام) گفته است: «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنی إِلَیْهِ»[۲۶] ما زندان و سختی و محدودیت را تحمّل میکنیم ولی تهاجم فرهنگی را تحمّل نمیکنیم، فساد را تحمّل نمیکنیم، أکل مال به باطل را تحمّل نمیکنیم، اینگونه جور و اجحافها را تحمّل نمیکنیم «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنی إِلَیْهِ».
الگوگیری از الگوهای قرآنی
قرآن کریم این نمونهها را بیان کرده است. در قرآن جوانان دیگری هم مطرح هستند. همهی این مثالها تابلوهایی هستند که خدا برای ما که منتظر هستیم تا امید عالم برسد، آن کسی که آنچه همهی خوبان دارند را به تنهایی دارد، او بیاید تا ما اطراف او نفس بکشیم، به آن مرحله از کمال برسیم که تمام انبیاء منتظر آن روز بودند. اگر ما آن شرایط را بخواهیم باید به این الگوها و تابلوها بیشتر توجّه کنیم و خود را با آنها منطبق کنیم.
امام حسین (علیه السّلام) وارث انبیاء (علیهم السّلام)
در میان کسانی که عاشق و عالم و عارف و دلشده هستند هیچ کسی به کربلاییها نمیرسد. هم خود سیّد الشّهداء (علیه السّلام)، خامس آل عبا است. ما امام حسین (علیه السّلام) را در دعای وارث همهی اوصیاء و انبیاء میبینیم. امام حسین (علیه السّلام) یک نفر نیست، امام حسین (علیه السّلام) همهی پیغمبران است، همهی اولیاء الهی است، همهی قدسیان عالم در وجود امام حسین (علیه السّلام) خلاصه شدهاند.
وداع امام حسین (علیه السّلام) با حضرت زینب (سلام الله علیها)
هم از امام باقر (علیه السّلام) سؤال کردهاند و هم خود حضرت سیّد الشّهداء (علیه السّلام) وقتی به زینب عزیز (سلام الله علیها) فرمودند خواهرم، جدّ من از من بهتر بود، پدرم از من بهتر بود، برادرم بهتر از من بود. تو داغ همهی آنها را دیدی و صبر کردی باید برای من هم صبر کنی.
آنجا حضرت زینب (سلام الله علیها) که عالمهی غیر معلّمه است نکتهای را گفت. امام حسین (علیه السّلام) خامس است یعنی خاتم است، هرچه آنها دارند به امام حسین (علیه السّلام) دادهاند. همهی آنها را یکجا در وجود خود خلاصه کرده است. عرضه داشت: یا ابا عبدالله، همهی آنها را از دست دادم ولی به شما دلخوش بودم امّا الآن باید بگویم «الْیَوْمَ مَاتَ جَدِّی رَسُولُ اللَّهِ»[۲۷] من تنها شما را از دست نمیدهم، با رفتن شما من همه را از دست دادهام.
جوانان کربلا، آفتاب عالمتاب هدایت
جوانهای کربلا همه بوی امام حسین (علیه السّلام) را میدادند. هیچ کدام از آنها شخص نبودند، همه شخصیت هستند، همه قانون و سبک زندگی هستند، همه جریان عشق و زندگی عزّتمندانه و شرافتمندانه هستند، هیچ کدام آنها شخص نیستند، محدود در زمان نیستند، محبوس در مکان نیستند، آنها آفتاب عالمتاب تاریخ هستند، زوایای دلها را روشن میکنند، هم آن جوانی که میگوید: «َأَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ» هم آنکه در قنداقه و گهواره است وقتی «هَلْ مِنْ نَاصرٍ» پدر را میشنود، با زبان بیزبانی میگوید: پدر من را فراموش نکنی، من هم میتوانم با خون گلوی خود به تو کمک کنم. همهی کارها با اسلحه نیست. ما اهل تحمّل و خون دادن و نثار و ایثار هستیم. هم او و هم حضرت علی اکبر (علیهما السّلام). آن ویژگی که در علی اکبر (علیه السّلام) است همان ویژگی است که در امام حسین (علیه السّلام) وجود دارد. علی اکبر (علیه السّلام) جزء نبود، کل بود لذا مصیبت حضرت علی اکبر (علیه السّلام) از اعظم مصیبتها است. حضرت زینب (سلام الله علیها) پردهنشین بود.
زینب (سلام الله علیها)، عفیفهی مجلّله
راوی میگوید: من چهار سال همسایهی دیوار به دیوار حضرت علی (علیه السّلام) بودم، یک بار قد و بالای زینب (سلام الله علیها) را ندیده بودم. از مدینه تا کربلا یک جا نشد که بخواهد پردهی کجاوه را کنار بزند و پیاده بشود. این جوانها، این مهربانها، این غیور مردان، این محرمها دور حضرت زینب (سلام الله علیها) را نگیرند. راوی میگوید: امّا اوّلین باری که دیدم یک خانم بلند بالا از خیمه بیرون دوید، آنطور که خورشید طلوع میکند این خانم از خیمه بیرون آمد امّا حالت عجیبی داشت، دو دست خود را بر سر گذاشته بود و میگفت: «یَا أُخَیَّاهْ وَ ابْنَ أُخَیَّاهْ»[۲۸] وای برادر من، وای پسر برادر من. این گرگهای درنده تماشا میکردند، چه بسا به این حالت زینب (سلام الله علیها) میخندیدند. میگویند اگر حضرت زینب (سلام الله علیها) نیامده بود…
حضرت زینب (سلام الله علیها) کنار جنازهی علی اکبر (علیه السّلام) آمد و خود را روی جنازه انداخت. ابی عبدالله او را بلند کرد و فرمود: «فَأَخَذَ الْحُسَیْنُ بِرَأْسِهَا فَرَدَّهَا إِلَى الْفُسْطَاطِ» خواهر من به خیمه برگرد.
حالت خود امام حسین (علیه السّلام) هم عجیب است: «لَقد اِستَرحتَ مِن هَمَّ الدنیا و غَمَّها و بَقِیَ ابوکَ فَریداً وحیداً» پسرم، رفتی و راحت شدی امّا پدر خود را تنها گذاشتی. چرا گفت تنها گذاشتی؟ هنوز ابا الفضل و قاسم (علیهما السّلام) را داشت. چرا گفت: «بَقِیَ ابوکَ فَریداً وحیداً»؟ زیرا او اشبه النّاس به رسول الله بود، بو و خوی پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را داشت. او برای ابی عبدالله همه چیز بود. این قانون عشق و شیدایی بود، به همین دلیل بود که فرمود: «بَقِیَ ابوکَ فَریداً وحیداً».
«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ».
[۱] – سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی یوسف، آیه ۳۳٫
[۳]– سورهی انبیاء، آیه ۵۹٫
[۴]– همان، آیه ۶۰٫
[۵]– همان، آیه ۶۳٫
[۶]– همان، آیه ۶۷٫
[۷]– همان، آیه ۶۹٫
[۸]– تفسیر نور الثقلین، ج ۳، ص ۴۳۲٫
[۹]– همان، آیه ۷۵٫
[۱۰]– سورهی بقره، آیه ۱۲۴٫
[۱۱]– سوری نساء، آیه ۱۲۵٫
[۱۲]– سورهی توبه، آیه ۱۱۴٫
[۱۳]- سورهی فرقان، آیه ۷۴٫
[۱۴]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۱۲، ص ۹۳٫
[۱۵]– همان، ص ۹۶٫
[۱۶]– الأمالی (للطوسی)، النص، ص ۳۰۳٫
[۱۷]– الغیبه (للطوسی)/ کتاب الغیبه للحجه، النص، ص ۴۷۶٫
[۱۸]– الکافی، ج ۲، ص ۵۳٫
[۱۹]– إرشاد القلوب إلى الصواب (للدیلمی)، ج ۱، ص ۹۳٫
[۲۰]– سورهی شوری، آیه ۲۳٫
[۲۱]– الکافی، ج ۲، ص ۵۳٫
[۲۲]– سورهی صافّات، آیه ۱۰۲٫
[۲۳]– الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج ۲، ص ۴۹۷٫
[۲۴]– سورهی نور، آیه ۳۵٫
[۲۵]– سورهی یوسف، آیه ۸۷٫
[۲۶]– همان، آیه ۳۳٫
[۲۷]– بحار الأنوار، ج ۴۵، ص ۵۹٫
[۲۸]– الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد، ج ۲، ص ۱۰۷٫
پاسخ دهید