روز سه شنبه مورخ ۰۳ مرداد ماه ۱۴۰۲ مصادف با شب هشتم ماه محرم، مراسم عزاداری سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام بعد از نماز مغرب و عشاء در «مسجد جامع آل یاسین» با سخنرانی حضرت «آیت الله صدیقی» برگزار شد که مشروح آن تقدیم می شود.
- جاذبههای اخلاقی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در آیینهی قرآن کریم
- صفاتی از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) که ما هم باید سعی کنیم به آنها آراسته بشویم
- عُلمای دین باید مانند باران برای جامعه بارش داشته باشند تا موجب رویش شوند
- ما باید مانند نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) محبّت و دادرَسی عمومی داشته باشیم
- هر گناهی از مؤمنین، قلب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را مورد آزار قرار میدهد
- رأفت و مهربانی ویژهی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به مؤمنین
- سختگیری شدید پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به کُفّار و مُعاندین
- رحمت و محبّت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به اُمّت خود و اقتدار ایشان نسبت به کُفّار
- رحمت و محبّت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به اُمّت خود و اقتدار ایشان نسبت به کُفّار
- حضرت علی اکبر (علیه السلام) آیینهی تمامنمای رسول خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند
- روضه و توسّل به حضرت علی اکبر (علیه السلام)
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
جاذبههای اخلاقی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در آیینهی قرآن کریم
«إِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ[۲]»؛ وجود مبارک سالار انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین)، حضرت خَتمی مَرتبت محمّد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) در عظمت، در اَبعاد مختلف اوّل هستند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) «أَوَّلُ مَا خَلَقَ[۳]» هستند، پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) قَلم هستند، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) لوح هستند، پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) کتابِ مُبین هستند، پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نور اَزلی و اَبدی خداوند متعال هستند، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تجلّی اعظم حقّ هستند، پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) عُصارهی عالَم خلقت هستند و جامع همهی کمالات انبیاء عظام (سلام الله علیهم اجمعین) هستند. لذا تمام نعمتهایی که خداوند متعال در دنیا به لُطف خودش خَلق کرده است، حقتعالی برای هیچ نعمتی به بندگان منّت نگذاشته است و نعمتها را بیشمار مُعرّفی کرده است و در عین حال فرموده است: «قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ[۴]»؛ با وجود اینکه از نظر کَثرت، از نظر دقّت، از نظر اِتقان، از نظر انسجام، از نظر وُسعت، از نظر قِدمت و از نظر عجایبی که در این عالَم وجود دارد، مُحیّرالعقول است. ولی خداوند متعال فرموده است: «قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ»؛ این عالَم با همهی شگفتیها، با همهی زیباییها، با همهی جاذبهها، با همهی نشانههایی که از حکمت الهی دارد، «قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ». اما در مورد پیامبرش فرمود: «إِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ»؛ خُلق پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اخلاق رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) به قَدری عظمت دارد و به قَدری برای اهل معرفت دل را آب میکند که تماشای کتاب تکوین یا به تعبیر دیگر قرآن کریم که کتاب آفاقی و اَنفُسی است، به عظمت دَرک اخلاق نبوی و اخلاق رسول اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) جاذبه ندارد. اگر همهی جاذبههای عالَم را جمع کنید، یک قطرهای از دریای جاذبهی اخلاقی نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است. وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از ابتدای خلقت مظهر قدرت، مظهر حکمت و مظهر رحمت حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) هستند. لذا خداوند متعال در آیات متعدد پیامبرش را به انواع خصوصیّات سُتوده است. «أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَى * وَ وَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَى * وَ وَجَدَکَ عَائِلًا فَأَغْنَى[۵]» ؛ «أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ * وَ وَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ * الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَک * وَ رَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ[۶]»؛ همچنین فرمود: «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ[۷]»، که اوّلین آیهی سورهی مبارکهی اسراء است. ولی در سورهی مبارکهی نَجم فرموده است: «ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى[۸]»؛ این جلوههای شخصیّت نوری پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است که خداوند متعال در خداییاش، ربّ در رُبوبیّتش، حیّ قیّوم در حیات و قیمومیّتش پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را واسطه، خود مَجرای همهی موجودات قرار داد و سُفرهی وجود پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است که گُسترش پیدا کرده است و هرچه در عالَم هست، به برکت این سُفره هست. هر کمالی به هر کاملی رسیده است، حتی انبیاء سَلف (سلام الله علیهم اجمعین) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیده است. هر جَمالی به هر جمیلی جلوه کرده است، شعاع جمال رسول اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) است. هر کَرَمی به هر کریمی رسیده است، از حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) جریان پیدا کرده است و در وجود مُستعدّ او نفوذ کرده است. لذا پیامبر ما مجموعهای از همهی زیباییها و کمالات عالَم آفرینش هستند.
«بَلَغَ العُلی بِکَمالِهِ ***** کَشَفَ الدُّجی بِجَمالِهِ
حَسُنَت جَمیعُ خِصالِهِ ***** صَلُّوا عَلَیهِ وَ آلِهِ[۹]».
اما از نظر رفتار و کِردار هم خداوند منّان در آیات مختلف پیامبرش را به عنوان اُلگو، به عنوان معلّم، به عنوان مُزکّی، به عنوان رسول، به عنوان مُهر پایانی پَروندهی نبوّت یعنی به عنوان خاتم انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین)، به عنوان خاتم رُسُل، به عنوان کسی که قلب او فرودگاه بزرگترین مَلَک عالَم هست، مُعرّفی فرموده است. «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ * عَلَى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ[۱۰]»؛ چون پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اُسوه است، چون امام است، چون دلبر است، چون رحمت واسعهی عالَمگیر خداوند متعال است، باید صفاتی از او را برای بندگان مطرح میفرمود تا بندگان خدا قُلّه را ببینند و سِیرشان عاشقانه برای رسیدن به آن جمال مُطلق و کمال مُطلق و حِلم بیکران با یک جاذبهای به سوی کمالاتی که در وجود پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است، سِیر کنند و از آبشخورِ کمالات بیکرانِ رسول اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) جُرعههایی بنوشند و خود دریا شوند.
صفاتی از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) که ما هم باید سعی کنیم به آنها آراسته بشویم
پروردگار متعال فرموده است: «لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ[۱۱]»؛ تعدادی از صفاتی که باید در شب حضرت علی اکبر (علیه السلام) ما توجّه داشته باشیم و خودمان را به آن صفات آراسته بنماییم و مظهر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بشویم و زِینِ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بشویم. یکی بیقراری پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است که سُراغ مریضها را میگیرند. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در هیچجایی سُکون و قرار ندارند تا بیمارن اخلاقی، بیماران روحی و بیماران جسمی بیایند و از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) طلب معالجه نمایند. بلکه عظمت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ذَرّهنَوازی است. مانند خورشید است. خورشید بر همهی اَجزای عالَم میتابد و هر موجودی را به اندازهی استعدادش نوازش مینماید. هر میوهای با حرارت آفتاب میرسد و مزه و شیرینی خودش را به دست میآورد. هر موجودی که رُشد دارد، نُمو دارد، این خورشید است که بر دریا میتابد و آب دریا را بُخار میکند و این بُخار با فُرمولهایی به باران تبدیل میشود و این باران سِیر میکند و در مناطقی که نیاز به آب هست، در آنجا میتابد و موجودات ذیحیات از این آبِ زندگی مینوشند و حیات نباتی و حیوانی و انسانی و «مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ[۱۲]» میشود. شُعاع پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مانند خورشید همهی دلها را مورد نوازش قرار میدهد و به همهی خانهها سَر میزنند. به کاخ و کوخ یکسان تابش میکنند و همهی موجودات ذیحیات را به مقدار استعدادشان از رحمت واسعهی نور خودشان بَهرهمند میسازند.
عُلمای دین باید مانند باران برای جامعه بارش داشته باشند تا موجب رویش شوند
ما هم باید سُراغ گرفتارها برویم و منتظر نباشیم تا گرفتاران به ما مُراجعه کنند. ما باید مُتخصصین اخلاق را به سُراغ مدرسهها، دانشگاهها، مراکز علمی و تربیتی بفرستیم. عُلماء باید بروند، فُقها باید بروند. باید اینها سُراغ انسانهایی که نیاز به آموزش معنویّت و دین و اخلاق دارند، اعتقاداتشان دچار مشکل است، اخلاقیّاتشان ایراد دارد و شَرعیّاتشان نواقصی دارد، اگر وَرثهی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند، باید آرام و قرار نداشته باشند و بروند. لذا این تعبیر مربوط به حُوزویان است. فرموده است: «فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طَائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ[۱۳]»؛ عالِمان دین وظیفه داشتند برای بستن بار علمشان به حوزههای علمیّه مهاجرت کنند و وقتی در آنجا بارِ فقاهت و بارِ معرفت خودشان را بستند، نباید در آنجا آسایشطلب باشند و تکان نخورند. رفتهاند که آب باران را بگیرند و در آسمان دلها سایه بیندازند و بارش معرفت، معنویّت و اخلاق بر همهی تشنگان این معانی داشته باشند و رویش برای جامعه ایجاد نمایند.
ما باید مانند نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) محبّت و دادرَسی عمومی داشته باشیم
«لَقَدْ جَاءَکُمْ»؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) منتظر نمیماند تا جامعه بگویند: یا رسول الله! وضع ما خراب است، پس تشریف بیاورید. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میرود و گاهی هم کُتک مریضهایش را تحمّل مینماید، سنگبارانها را تحمّل مینماید، ولی خسته نمیشوند. «لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ»؛ پیامبر هستند؛ خداوند متعال عالیترین رُتبهی وجود را به ایشان عنایت فرموده است. او وسیعترین سُفرهی رحمت الهی است. خداوند متعال همهی خوبیها را به او داده است؛ ولی با رعایای خودشان مینشینند؛ «یَجْلِسُ جِلْسَهَ الْعَبْدِ[۱۴]». «إِنَّهُ کانَ عَبْداً[۱۵]»؛ یک زنی که نسبت به پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) احساس تضاد داشت، دید که پیامبری که مُدّعی نبوّت است و اعجاز دارد، مانند بَردهها، مانند غلامهای زَرخرید روی خاک عادی نشستهاند و غذا را هم مانند اَشراف نمیخورند، بلکه مانند بَردهها به صورت خیلی معمولی غذا میخورند. خیلی به نظرش کوچک آمد و گفت: عجیب است با این همه ادّعا، «تجلس جلسه العبید»، تو مانند بردهها جُلوس کردهای و خاکنشین هستی. نه کاخی، نه قصری، نه امکاناتی، نه نعمتی؛ آن ادّعا و این فقر و این وضعیت! وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پاسخ دادند: «ویحک! و أی عبد أعبد منّی»؛ وای بر تو! تو بندگی و بَردگی را بر من خُرده میگیری؟ در زیر این آسمان بَردهتر از من پیدا نخواهی کرد. من بَردهی خداوند متعال هستم، من در برابر پروردگار متعال چیزی ندارم تا بخواهم ادّعا کنم. این بیانت واقعیّت، این تبلیغ از عمق قلب رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) به قَدری در این زن جاهلِ بَدوی تأثیر گذاشت که شهادتین را جاری کرد و عرضه داشت: یا رسول الله! از این غذایی که میل میکنید، به من هم بدهید. حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مقداری از غذا را جُدا کردند و به او دادند. گفت: یا رسول الله! این را نمیخواهم؛ من میخواهم از غذایی که دهان مبارک شما آن غذا را تبرّک کرده است، از آن به من بخورانید. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم مُضایقه نفرمودند. با گرفتن لُقمهای از دهان مبارک رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) هم خودش را از نظر اخلاقی بیمه کرد و تا آخر عُمر مُبتلا به رَذائل نبود و هم از نظر عافیّت وجودی سلامت زندگی کرد. خداوند متعال خودش شبها از پیامبرش پذیرایی میکرده است. این جمله از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است که فرمودهاند: «أَبِیتُ عِنْدَ رَبِّی وَ یُطْعِمُنِی وَ یَسْقِینِی[۱۶]»؛ من شبها نزد خداوند متعال بیتوته میکنم، من شبها با خودش خلوت دارم. ولی خدای من که میهمان شبانهی او هستم، هم به من لُقمه میدهد و هم به من جُرعه میدهد. هم ساقی من خداوند متعال است و هم مُطعم من خودِ خداوند است. لذا اگر کسی که بر سر سُفرهی خداوند متعال تغذیه میشود، روح و جسمش، برای حضرت مریم (سلام الله علیها) مائدهی آسمانی میآمد، برای حضرت صدیقهی طاهره (سلام الله علیها) از آسمان مائده نازل شد که حضرت زهرا (سلام الله علیها) این مائده را برای امامان بعدی هم به ارث گذاشتهاند. سَهم امام زمان (ارواحنا فداه) را هم جُدا کردهاند. اگر از آن لُقمهها نصیب کسی بشود، اگر از آن جُرعهها نصیب کسی بشود، سر او به عرش خواهد رسید؛ «یُطْعِمُنِی وَ یَسْقِینِی». این ادّعای پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نبود، حقیقت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود که خودشان را بَرده میدانند و سبک زندگی ایشان سبک بَردگان است. لذا پیامبر ما در اوج اقتدارشان مانند سلاطین رفتار نمیکردند، مانند اَشراف نبودند. هیچ فاصلهای با مردم نداشتند. به کاخ و کوخ سر میزدند و از بیماران عیادت میکردند و نسبت به نادارها نوازشی بیشتر از داراها داشتند. از این جهت نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) برای ما اُلگو هستند. یکجا ننشینیم، توقّع مُراجعه نداشته باشیم، دردشناس باشیم و برای درمان دردها راه بیفتیم. مانند آب جاری باشیم، مانند باران باشیم، مانند خورشید باشیم و همه را تحت پوشش محبّت و دادرَسی و گِرهگُشایی خودمان قرار بدهیم.
هر گناهی از مؤمنین، قلب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را مورد آزار قرار میدهد
«رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ[۱۷]»؛ این همدردی، این دردشناسی، این لَمس مشکلات مردم، اینکه انسان متوجّه بشود که گرفتاران، فقرا، کمدرآمدها و بیبَرخوردارها چه میکشند. قرآن کریم این موضوع را برجسته میکند. «عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ»؛ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از دردهای جامعه بیخبر نیستند. دردمندان جامعه را خوب میشناسند و خودشان نسبت به درد آنها احساس دارند. اینگونه نیست که خودشان در یکجایی نشسته باشند و رفاه کافی داشته باشند و نسبت به مُستمندان هم بگویند که به آنها رسیدگی کنید؛ «عَزِیزٌ عَلَیْهِ»؛ بلکه حسّ میکنند. پیامبر ما درد آحاد جامعهی خودشان را در وجود خودشان مییابند. «عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ»؛ بر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گران است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فقر شما را، ذلّت شما را، جهالت شما را، ناسازگاریهای شما را، دعواهای شما را، نَمامیهای شماها نسبت به یکدیگر را، پروندهسازیهای شما را و هیچیک از مشکلات جسمی و اقتصادی و اخلاقی شما را تحمّل نمیکنند. این موضوعات به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فشار وارد میکند. از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) نقل شده است که فرمودند: پیامبرتان را اذیّت نکنید. عرضه داشتند: ما که در محضر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیستیم تا ایشان را اذیّت کنیم. فرمودند: هر گناهی که مرتکب میشوید به پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میرسد و ایشان نسبت به گناهان شما ناراحت هستند. پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) از پدر نسبت به ما دلسوزتر هستند. «عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ»؛ آنچه که شما را به دردسر میاندازد و برای جامعه و طبقات مؤمنین مشکلآفرین میشود، این دردها فشار روحی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است، فشار قلبی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است.
رأفت و مهربانی ویژهی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به مؤمنین
«عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ[۱۸]»؛ این پیامبر نسبت به مؤمنین سیاسی برخورد نمیکند. نمیخواهند ظاهرسازی کنند و در یک مقطعی امکاناتی را در اختیارشان قرار بدهد که فردا به او رأی بدهند. اگر فردا به صورت ایشان چنگ هم بیندازند، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دشمنشان را هم نااُمید از دَرب خانهی خود نمیکنند. چنین رسولی که «بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ» است. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به مؤمنین از عُمق جان میجوشد و ظاهرسازی نمیکنند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دست مؤمن را میگیرند و همراه خودشان به بهشت میبرند. هم رأفت و مهربانی ایشان و هم رفاقت و همراهی ایشان برای عالَم اَبد شامل حال جامعهی مؤمنین میشود. همین پیامبر رئوف، همین پیامبری که اگر خاری به پای یک نفر از اُمّت ایشان برسد درد این خاری که در پا رفته است در قلب پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مُنعکس میشود، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) درد شما را لَمس میکنند، در اَبعاد مختلف زندگی با شما همدردی و مُساوات دارند.
سختگیری شدید پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به کُفّار و مُعاندین
اما ببینید که فرموده است: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاهِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ[۱۹]»؛ این پیامبر و منظومهی نبوی که اُمّت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خورشید هستند و شما سیّارات هستید. مَدار زندگی شما جاذبهی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است. آن جاذبه و محبّتی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به شما دارد، هرکدام از شما را در مسیر حرکت به سوی خداوند متعال، در خطّ خودش مَجذوب مینمایند و شما را با خودشان به سوی کمالات بینهایت همراهی میکنند. «وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ[۲۰]»؛ بعضیها ایمان دارند، ولی با پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) همراهی ندارند. کسانی که هم ایمان دارند و هم با ایشان همخطّ هستند، خطّ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و ربطِ ایشان با آنها مُرتبط است، آنها این صفات را دارا هستند. «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ»؛ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در برابر مُعاندین، مهاجمین و دشمنان سرسخت کوتاه نمیآیند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نه اهل ترس هستند و نه اهل سازش هستند. «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ[۲۱]»؛ این گَردنکُلُفتهای حجاز خیلی نقشه کشیدند تا بنحوی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را به سازش بکشانند، بنحوی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را به نَرمش بکشانند، بنحوی در مسائل دینی با رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مُعامله کنند که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در اجرای دستورات خداوند متعال کوتاه بیایند و یا به آنها مُهلت بدهند؛ ولی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) این کار را نکردند. «قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ * لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ * وَ لَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ * وَ لَا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْ * وَ لَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ * لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ[۲۲]»؛ اگرنمیخواهید بپذیرید، پس سُراغ کارتان بروید. شما میخواهید من کوتاه بیایم و با شما سازش کنم و دستورات حقتعالی را کمرنگ کنم؟ من این کاره نیستم. لذا «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ» هستند. پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) در برابر کُفّار لَجوجِ خَبیثِ مُعاندِ هدایتناپذیر سرسخت هستند، سازشناپذیر هستند، قُرص و مُحکم هستند.همراهان ایشان در منظومهی ایمان مانند خود رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند. آنها هم در برابر گَردنکُلُفتها و مُستکبرین، جریان استکبار در برابر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و همراهانی که هم ایمان دارند و هم میخواهند در خطّ ایشان حرکت نمایند، اینها هرگز در برابر استکبار سَرِ تعظیم فرود نمیآورند و کوتاه نمیآیند و شدّت دارند، صَلابت دارند و اهل مقاومت هستند.
رحمت و محبّت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به اُمّت خود و اقتدار ایشان نسبت به کُفّار
اما در ادامه فرموده است: «رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ»؛ وقتی به یکدیگر میرسند، انگار جانشان را دیدهاند. انگار عزیزترین عزیزانشان را دیدهاند. در منطقهی ایمان، در جبههی برادری ایمانی اینها هیچ شدّت عملی ندارند؛ بلکه نسبت به یکدیگر ترحّم دارند، تراحُم دارند، جاذبه دارند، اخلاق دارند، گذشت دارند و نسبت به یکدیگر تعاون دارند. مؤمنین در جامعهی اسلامی و ایمانی همیشه دست یکدیگر را میگیرند و بلند میکنند، ولی پای یکدیگر را نمیگیرند که او را بر زمین بزنند. وجود نازنین حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) در آیهی دیگری در مورد پیروان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّهٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّهٍ عَلَى الْکَافِرِینَ[۲۳]»؛ این نوع تربیت پیامبری است که خودش اینکاره بوده است و ما هم اگر بخواهیم در بهشت با پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) باشیم، در قیامت با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) باشیم و در عالَم برزخ با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) باشیم، باید «أَذِلَّهٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ» باشیم؛ یعنی نباید در برابر مؤمن دُرشتی کرد. حال این مؤمن میخواهد همسر و فرزند باشد یا میخواهد همسایه باشد. در یک شرکتی مدیرکُل در یکسو است و کارگران در سوی دیگری هستند. باید این «أَذِلَّهٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ» جاری باشد. همه نسبت به یکدیگر مانند آب گُوارا و نَرمش آب را داشته باشند و یکدیگر را با نَرمش سیراب میکنند و وقتی همدیگر را سیراب میکنند، همدیگر را رُشد میدهند. از عزّت یکدیگر خوششان میآید؛ «أَذِلَّهٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ». اما باید «أَعِزَّهٍ عَلَى الْکَافِرِینَ» باشند. نسبت به کُفّار سَرسخت هستند، باصَلابت هستند، عَقبگَرد ندارند، تسلیمپذیر نیستند، شُعارشان «هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه[۲۴]» است، شُعارشان «اَلْمَوْتُ خَیْرٌ مِنْ رُکُوبِ الْعَارِ[۲۵]» است. مرگ بهتر از نَنگ است. این حالت در قرآن کریم برای پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و همراهان ایشان ذکر شده است.
رحمت و محبّت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به اُمّت خود و اقتدار ایشان نسبت به کُفّار
ببینید که خداوند متعال چگونه وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در برابر مؤمنین، حتی مؤمنین جاهل، بَدوی و بیابانی تابلو قرار داده است. فرموده است: «فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ[۲۶]»؛ حبیب من! به سبب رحمتی که خداوند متعال در دل تو قرار داده است، تو با اُمّت خود نَرمش زیادی داری، خیلی تحمّل میکنی، گُنهکاران اُمّت خود را تحمّل میکنی، مُقصّرین اُمّت خود را تحمّل میکنی، با هر بهانهای اینها را از خود دور نمیکنی، جاذبهی تو خیلی بیشتر از دافعهی توست، مرتّب شکارِ دل میکنی. «وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ»؛ اما اگر بنا بود در ظاهر دُرشتخو و اَخمو باشی، ژِست بگیری، خودت را بالا بکِشی و دل تو نیز با اینها نباشد؛ آنگاه چه میشد؟ «لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ»؛ از اطراف تو پَراکنده میشدند.
حضرت علی اکبر (علیه السلام) آیینهی تمامنمای رسول خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند
امشب که شب آیینهی تمامنمای اخلاق نبوی است، این جزء مُعجزات حضرت علی اکبر (علیه السلام) است. امام معصومی که جانِ پیامبر است. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حُسَینٌ مِنّی و اَنا مِن حُسَین[۲۷]»؛ خودشان را به امام حسین (علیه السلام) منصوب میکنند. شخصیّت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در دامان امام حسین (علیه السلام) رُشد کرده است و جهانی شده است. همانگونه که شخص امام حسین (علیه السلام) تربیتشدهی دامان پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است، شخصیّت امام حسین (علیه السلام) رُشدکردهی خون امام حسین (علیه الصلاه و السلام) است. لذا فرمودند: «حُسَینٌ مِنّی و اَنا مِن حُسَین». حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) عاطفهی پدر و فرزندی نیست که وقتی حضرت علی اکبر (علیه السلام) را بَدرقه میکنند، میگویند: «اَللّهُمَّ اشْهَدْ عَلى هؤُلاءِ الْقَوْمِ[۲۸]»؛ خدایا! تو شاهد هستی که من فرزندی را به سوی اینها اعزام میکنم که «اَشْبَهُ النّاسِ خَلْقاً وَ خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ[۲۹]» است. حضرت علی اکبر (علیه السلام) در زیبایی در اوج بود. حضرت علی اکبر (علیه السلام) از حضرت یوسف (علیه السلام) زیباتر بودند. این خلقت ایشان بود. هرکسی ایشان را میدید، اسیر او میشد. حضرت علی اکبر (علیه السلام) مغناطیس دلها بود. «وَ خُلْقاً»؛ این خُلْقاً خیلی مهمّ است. این خُلْقاً یعنی معصوم است، این خُلْقاً یعنی ولایت مُطلقه دارد، این خُلْقاً یعنی مُتخلّق به اخلاق الهی است و عینِ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است. «خُلْقاً وَ مَنْطِقاً»؛ حضرت علی اکبر (علیه السلام) به قَدری خوشبیان بودند، به قَدری خوشصحبت بودند. حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) به خداوند متعال عرضه داشتند: هرگاه مُشتاق پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میشدیم، سُراغ علی اکبر را میگرفتیم و آن حسرت دوری را با دیدن علی اکبر برطرف میکردیم و به خودمان آرامش میدادیم.
روضه و توسّل به حضرت علی اکبر (علیه السلام)
حال شما ببنیید که داغ چنین جوانی با دل حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) چه میکند؟ از مرحوم «آیت الله کشمیری[۳۰]» (اعلی الله مقامه الشریف) که اهل باطن بودند و چشم برزخی ایشان باز بود، دارای کرامت بودند، امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) به ایشان اعتقاد داشتند و در شهر قُم برای ایشان خانه گرفته بودند. از ایشان پرسیدند که سختترین مصیبت حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) در روز عاشورا چه مصیبتی بود؟ پاسخ دادند: مصیبت حضرت علی اکبر (علیه السلام) از همه سختتر بود. چند دلیل دارد؛ یک شاهد آن این است که از سراپَردهی حضرت سیدالشهدا (علیه السلام)، از نوامیس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هیچکسی خودش را در مقابل نامَحرمها قرار نمیداد. حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) نه در شهر کوفه، نه در شهر مدینه و نه در مسیر بین مدینه و کوفه و کربلا هیچکسی قامت ایشان را ندیده بود؛ اما وقتی حضرت علی اکبر (علیه السلام) به میدان رفت و از آنجا فریادش بلند شد: «یَا أَبَتَاهْ! عَلَیْکَ مِنَّ السَّلَامُ»؛ بابا! من هم رفتم، خداحافظ. نازدانهی حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) میگوید: من در خیمهی پدرم نشسته بودم، برای پدرم ناز میکردم. یکمرتبه دیدم که رنگ صورت پدرم تغییر کرد. احساس کردم پدرم در حال جاندادن است. هراسان به خیمهی عمّه جانم رفتم و صدا زدم: عمّه بیا، پدرم در حال جاندادن است. عقیله العَرب صاحب چشم باطن بودند. متوجّه شدند که امام حسین (علیه السلام) حضرت علی اکبر (علیه السلام) را از دست داده است و داغ حضرت علی اکبر (علیه السلام) دارد امام حسین (علیه السلام) را میکُشد. لذا راوی میگوید: دیدم که یک بانوی بلندبالا از خیمه بیرون آمد و مانند خورشید دَمید. در میان اعراب رسم است که وقتی مردی مُصیبت میبیند، دو دستش را بر زیر محاسن و چانهاش میبرد؛ اما وقتی زنها مُصیبت میبینند، دو دستشان را بر روی سرشان میگذارند. میگوید دیدم که این بانوی بلندبالا شتابان از خیمه بیرون آمد و دو دستش را بر روی سرش گذاشته است و به طرف مَعرکه میدود و فریاد میزند: «وا ثَمَرَهَ فُؤاداهُ»؛ وای میوهی دلم! وای پسر برادرم! گاهی هم میگفت: «وا اُخیّاه!»؛ وای برادرم! میگویند اگر حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) زودتر از امام حسین (علیه السلام) خودش را بر روی جنازهی حضرت علی اکبر (علیه السلام) نینداخته بود، امام حسین (علیه السلام) جان میداد. حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) رسیدند و دیدند که خواهرشان خودشان را بر روی جنازهی حضرت علی اکبر (علیه السلام) انداخته است. او را بلند کردند. دوّمین دلیلی که میآورند این است که میگویند حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) در هیچجایی آرزوی مرگ نکردند. اما وقتی کنار جنازهی حضرت علی اکبر (علیه السلام) آمد، از اعماق دل فریاد میزدند: «وَلَدی، وَلَدی، وَلَدی!»؛ دیدند که هیچ پاسخی نمیآید، آمدند و سر پسر را به دامان گرفتند، اما دلشان آرام نگرفت. خَم شدند، «وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ[۳۱]»، صورت مبارکش را بر روی صورت خونین حضرت علی اکبر (علیه السلام) گذاشتند و فرمودند: «فقد استرحت من هم الدنیا و غمها[۳۲]»؛ پسرم! رفتی، از غَمها و دردها راحت شدی، اما «و قد بقى أبوک و ما اسرع اللحوق بک[۳۳]»، اما تو همهکَس پدرت بودی. وقتی تو را از دست دادم، دیگر بیکَس شدم. در اینجا حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) آرزوی مرگ کردند و فرمودند: «على الدنیا بعدک العفا».
لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم
اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.
[۲] سوره مبارکه قلم، آیه ۴٫
[۳] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۵۴، صفحه ۱۷۰.
«وَ عَنْ جَابِرٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: أَوَّلُ مَا خَلَقَ اَللَّهُ نُورِی فَفَتَقَ مِنْهُ نُورَ عَلِیٍّ ثُمَّ خَلَقَ اَلْعَرْشَ وَ اَللَّوْحَ وَ اَلشَّمْسَ وَ ضَوْءَ اَلنَّهَارِ وَ نُورَ اَلْأَبْصَارِ وَ اَلْعَقْلَ وَ اَلْمَعْرِفَهَ اَلْخَبَرَ».
[۴] سوره مبارکه نساء، آیه ۷۷٫
«أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَ أَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَ آتُوا الزَّکَاهَ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیَهِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَهً ۚ وَ قَالُوا رَبَّنَا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتَالَ لَوْلَا أَخَّرْتَنَا إِلَىٰ أَجَلٍ قَرِیبٍ ۗ قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ وَ الْآخِرَهُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقَىٰ وَ لَا تُظْلَمُونَ فَتِیلًا».
[۵] سوره مبارکه ضحی، آیات ۶ الی ۸٫
[۶] سوره مبارکه شرح، آیات ۱ الی ۴٫
[۷] سوره مبارکه اسراء، آیه ۱٫
«سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا ۚ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ».
[۸] سوره مبارکه نجم، آیات ۸ و ۹٫
[۹] سعدی، گلستان سعدی، ۱۳۷۴ ش، ص ۹.
[۱۰] سوره مبارکه شعراء، آیات ۱۹۳ و ۱۹۴٫
[۱۱] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۲۸٫
«لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ».
[۱۲] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۳۰٫
«أَوَلَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ کَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا ۖ وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ ۖ أَفَلَا یُؤْمِنُونَ».
[۱۳] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۲۲٫
«وَ مَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّهً ۚ فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طَائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ».
[۱۴] نهج البلاغه، خطبه ۱۶۰؛ سبک زندگی پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم).
«أَمْرُهُ قَضَاءٌ وَ حِکْمَهٌ، وَ رِضَاهُ أَمَانٌ وَ رَحْمَهُ، یَقْضِی بِعِلْمٍ وَ یَعْفُو بِحِلْمٍ. اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلَى مَا تَأْخُذُ وَ تُعْطِی وَ عَلَى مَا تُعَافِی وَ تَبْتَلِی، حَمْداً یَکُونُ أَرْضَى الْحَمْدِ لَکَ وَ أَحَبَّ الْحَمْدِ إِلَیْکَ وَ أَفْضَلَ الْحَمْدِ عِنْدَکَ، حَمْداً یَمْلَأُ مَا خَلَقْتَ وَ یَبْلُغُ مَا أَرَدْتَ، حَمْداً لَا یُحْجَبُ عَنْکَ وَ لَا یُقْصَرُ دُونَکَ، حَمْداً لَا یَنْقَطِعُ عَدَدُهُ وَ لَا یَفْنَى مَدَدُهُ. فَلَسْنَا نَعْلَمُ کُنْهَ عَظَمَتِکَ إِلَّا أَنَّا نَعْلَمُ أَنَّکَ حَیٌّ قَیُّومُ لَا تَأْخُذُکَ سِنَهٌ وَ لا نَوْمٌ، لَمْ یَنْتَهِ إِلَیْکَ نَظَرٌ وَ لَمْ یُدْرِکْکَ بَصَرٌ أَدْرَکْتَ الْأَبْصَارَ وَ أَحْصَیْتَ الْأَعْمَالَ وَ أَخَذْتَ بِالنَّوَاصِی وَ الْأَقْدَامِ وَ مَا الَّذِی نَرَى مِنْ خَلْقِکَ وَ نَعْجَبُ لَهُ مِنْ قُدْرَتِکَ وَ نَصِفُهُ مِنْ عَظِیمِ سُلْطَانِکَ وَ مَا تَغَیَّبَ عَنَّا مِنْهُ وَ قَصُرَتْ أَبْصَارُنَا عَنْهُ وَ انْتَهَتْ عُقُولُنَا دُونَهُ وَ حَالَتْ سُتُورُ الْغُیُوبِ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ أَعْظَمُ. فَمَنْ فَرَّغَ قَلْبَهُ وَ أَعْمَلَ فِکْرَهُ لِیَعْلَمَ کَیْفَ أَقَمْتَ عَرْشَکَ وَ کَیْفَ ذَرَأْتَ خَلْقَکَ وَ کَیْفَ عَلَّقْتَ فِی الْهَوَاءِ سَمَاوَاتِکَ وَ کَیْفَ مَدَدْتَ عَلَى مَوْرِ الْمَاءِ أَرْضَکَ رَجَعَ طَرْفُهُ حَسِیراً وَ عَقْلُهُ مَبْهُوراً وَ سَمْعُهُ وَالِهاً وَ فِکْرُهُ حَائِراً.
کیف یکون الرجاء: یَدَّعِی بِزَعْمِهِ أَنَّهُ یَرْجُو اللَّهَ، کَذَبَ وَ الْعَظِیمِ، مَا بَالُهُ لَا یَتَبَیَّنُ رَجَاؤُهُ فِی عَمَلِهِ، فَکُلُّ مَنْ رَجَا عُرِفَ رَجَاؤُهُ فِی عَمَلِهِ، وَ کُلُ رَجَاءٍ إِلَّا رَجَاءَ اللَّهِ تَعَالَى فَإِنَّهُ مَدْخُولٌ وَ کُلُّ خَوْفٍ مُحَقَّقٌ إِلَّا خَوْفَ اللَّهِ فَإِنَّهُ مَعْلُولٌ، یَرْجُو اللَّهَ فِی الْکَبِیرِ وَ یَرْجُو الْعِبَادَ فِی الصَّغِیرِ فَیُعْطِی الْعَبْدَ مَا لَا یُعْطِی الرَّبَّ. فَمَا بَالُ اللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ یُقَصَّرُ بِهِ عَمَّا یُصْنَعُ بِهِ لِعِبَادِهِ، أَ تَخَافُ أَنْ تَکُونَ فِی رَجَائِکَ لَهُ کَاذِباً أَوْ تَکُونَ لَا تَرَاهُ لِلرَّجَاءِ مَوْضِعاً، وَ کَذَلِکَ إِنْ هُوَ خَافَ عَبْداً مِنْ عَبِیدِهِ أَعْطَاهُ مِنْ خَوْفِهِ مَا لَا یُعْطِی رَبَّهُ، فَجَعَلَ خَوْفَهُ مِنَ الْعِبَادِ نَقْداً وَ خَوْفَهُ مِنْ خَالِقِهِ ضِمَاراً وَ وَعْداً؛ وَ کَذَلِکَ مَنْ عَظُمَتِ الدُّنْیَا فِی عَیْنِهِ وَ کَبُرَ مَوْقِعُهَا مِنْ قَلْبِهِ آثَرَهَا عَلَى اللَّهِ تَعَالَى، فَانْقَطَعَ إِلَیْهَا وَ صَارَ عَبْداً لَهَا. رسول اللّه (صلی الله علیه وآله): وَ لَقَدْ کَانَ فِی رَسُولِ اللَّهِ کَافٍ لَکَ فِی الْأُسْوَهِ وَ دَلِیلٌ لَکَ عَلَى ذَمِّ الدُّنْیَا وَ عَیْبِهَا وَ کَثْرَهِ مَخَازِیهَا وَ مَسَاوِیهَا، إِذْ قُبِضَتْ عَنْهُ أَطْرَافُهَا وَ وُطِّئَتْ لِغَیْرِهِ أَکْنَافُهَا وَ فُطِمَ عَنْ رَضَاعِهَا وَ زُوِیَ عَنْ زَخَارِفِهَا. موسى (علیه السلام): وَ إِنْ شِئْتَ ثَنَّیْتُ بِمُوسَى کَلِیمِ اللَّهِ، حَیْثُ یَقُولُ «رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ»، وَ اللَّهِ مَا سَأَلَهُ إِلَّا خُبْزاً یَأْکُلُهُ، لِأَنَّهُ کَانَ یَأْکُلُ بَقْلَهَ الْأَرْضِ وَ لَقَدْ کَانَتْ خُضْرَهُ الْبَقْلِ تُرَى مِنْ شَفِیفِ صِفَاقِ بَطْنِهِ لِهُزَالِهِ وَ تَشَذُّبِ لَحْمِهِ. داود (علیه السلام): وَ إِنْ شِئْتَ ثَلَّثْتُ بِدَاوُدَ صَاحِبِ الْمَزَامِیرِ وَ قَارِئِ أَهْلِ الْجَنَّهِ، فَلَقَدْ کَانَ یَعْمَلُ سَفَائِفَ الْخُوصِ بِیَدِهِ وَ یَقُولُ لِجُلَسَائِهِ أَیُّکُمْ یَکْفِینِی بَیْعَهَا وَ یَأْکُلُ قُرْصَ الشَّعِیرِ مِنْ ثَمَنِهَا. عیسى (علیه السلام): وَ إِنْ شِئْتَ قُلْتُ فِی عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ، فَلَقَدْ کَانَ یَتَوَسَّدُ الْحَجَرَ وَ یَلْبَسُ الْخَشِنَ وَ یَأْکُلُ الْجَشِبَ وَ کَانَ إِدَامُهُ الْجُوعَ وَ سِرَاجُهُ بِاللَّیْلِ الْقَمَرَ وَ ظِلَالُهُ فِی الشِّتَاءِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا وَ فَاکِهَتُهُ وَ رَیْحَانُهُ مَا تُنْبِتُ الْأَرْضُ لِلْبَهَائِمِ وَ لَمْ تَکُنْ لَهُ زَوْجَهٌ تَفْتِنُهُ وَ لَا وَلَدٌ یَحْزُنُهُ وَ لَا مَالٌ یَلْفِتُهُ وَ لَا طَمَعٌ یُذِلُّهُ، دَابَّتُهُ رِجْلَاهُ وَ خَادِمُهُ یَدَاهُ.
الرسول الأعظم (صلی الله علیه وآله): فَتَأَسَّ بِنَبِیِّکَ الْأَطْیَبِ الْأَطْهَرِ، فَإِنَّ فِیهِ أُسْوَهً لِمَنْ تَأَسَّى وَ عَزَاءً لِمَنْ تَعَزَّى، وَ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ الْمُتَأَسِّی بِنَبِیِّهِ وَ الْمُقْتَصُّ لِأَثَرِهِ؛ قَضَمَ الدُّنْیَا قَضْماً وَ لَمْ یُعِرْهَا طَرْفاً، أَهْضَمُ أَهْلِ الدُّنْیَا کَشْحاً وَ أَخْمَصُهُمْ مِنَ الدُّنْیَا بَطْناً. عُرِضَتْ عَلَیْهِ الدُّنْیَا فَأَبَى أَنْ یَقْبَلَهَا وَ عَلِمَ أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَبْغَضَ شَیْئاً فَأَبْغَضَهُ وَ حَقَّرَ شَیْئاً فَحَقَّرَهُ وَ صَغَّرَ شَیْئاً فَصَغَّرَهُ. وَ لَوْ لَمْ یَکُنْ فِینَا إِلَّا حُبُّنَا مَا أَبْغَضَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ تَعْظِیمُنَا مَا صَغَّرَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ لَکَفَى بِهِ شِقَاقاً لِلَّهِ وَ مُحَادَّهً عَنْ أَمْرِ اللَّهِ. وَ لَقَدْ کَانَ (صلی الله علیه وآله) یَأْکُلُ عَلَى الْأَرْضِ وَ یَجْلِسُ جِلْسَهَ الْعَبْدِ وَ یَخْصِفُ بِیَدِهِ نَعْلَهُ وَ یَرْقَعُ بِیَدِهِ ثَوْبَهُ وَ یَرْکَبُ الْحِمَارَ الْعَارِیَ وَ یُرْدِفُ خَلْفَهُ. وَ یَکُونُ السِّتْرُ عَلَى بَابِ بَیْتِهِ فَتَکُونُ فِیهِ التَّصَاوِیرُ، فَیَقُولُ یَا فُلَانَهُ لِإِحْدَى أَزْوَاجِهِ غَیِّبِیهِ عَنِّی، فَإِنِّی إِذَا نَظَرْتُ إِلَیْهِ ذَکَرْتُ الدُّنْیَا وَ زَخَارِفَهَا. فَأَعْرَضَ عَنِ الدُّنْیَا بِقَلْبِهِ وَ أَمَاتَ ذِکْرَهَا مِنْ نَفْسِهِ وَ أَحَبَّ أَنْ تَغِیبَ زِینَتُهَا عَنْ عَیْنِهِ لِکَیْلَا یَتَّخِذَ مِنْهَا رِیَاشاً وَ لَا یَعْتَقِدَهَا قَرَاراً وَ لَا یَرْجُوَ فِیهَا مُقَاماً، فَأَخْرَجَهَا مِنَ النَّفْسِ وَ أَشْخَصَهَا عَنِ الْقَلْبِ وَ غَیَّبَهَا عَنِ الْبَصَرِ؛ وَ کَذَلِکَ مَنْ أَبْغَضَ شَیْئاً أَبْغَضَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَیْهِ وَ أَنْ یُذْکَرَ عِنْدَهُ. وَ لَقَدْ کَانَ فِی رَسُولِ اللَّهِ مَا یَدُلُّکَ عَلَى مَسَاوِئِ الدُّنْیَا وَ عُیُوبِهَا إِذْ جَاعَ فِیهَا مَعَ خَاصَّتِهِ وَ زُوِیَتْ عَنْهُ زَخَارِفُهَا مَعَ عَظِیمِ زُلْفَتِهِ. فَلْیَنْظُرْ نَاظِرٌ بِعَقْلِهِ أَکْرَمَ اللَّهُ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله) بِذَلِکَ أَمْ أَهَانَهُ؟ فَإِنْ قَالَ أَهَانَهُ فَقَدْ کَذَبَ وَ اللَّهِ الْعَظِیمِ بِالْإِفْکِ الْعَظِیمِ، وَ إِنْ قَالَ أَکْرَمَهُ فَلْیَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهَانَ غَیْرَهُ حَیْثُ بَسَطَ الدُّنْیَا لَهُ وَ زَوَاهَا عَنْ أَقْرَبِ النَّاسِ مِنْهُ. فَتَأَسَّى مُتَأَسٍّ بِنَبِیِّهِ وَ اقْتَصَّ أَثَرَهُ وَ وَلَجَ مَوْلِجَهُ وَ إِلَّا فَلَا یَأْمَنِ الْهَلَکَهَ، فَإِنَّ اللَّهَ جَعَلَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله) عَلَماً لِلسَّاعَهِ وَ مُبَشِّراً بِالْجَنَّهِ وَ مُنْذِراً بِالْعُقُوبَهِ، خَرَجَ مِنَ الدُّنْیَا خَمِیصاً وَ وَرَدَ الْآخِرَهَ سَلِیماً. لَمْ یَضَعْ حَجَراً عَلَى حَجَرٍ حَتَّى مَضَى لِسَبِیلِهِ وَ أَجَابَ دَاعِیَ رَبِّهِ. فَمَا أَعْظَمَ مِنَّهَ اللَّهِ عِنْدَنَا حِینَ أَنْعَمَ عَلَیْنَا بِهِ سَلَفاً نَتَّبِعُهُ وَ قَائِداً نَطَأُ عَقِبَهُ. وَ اللَّهِ لَقَدْ رَقَّعْتُ مِدْرَعَتِی هَذِهِ حَتَّى اسْتَحْیَیْتُ مِنْ رَاقِعِهَا، وَ لَقَدْ قَالَ لِی قَائِلٌ أَلَا تَنْبِذُهَا عَنْکَ؟ فَقُلْتُ اغْرُبْ عَنِّی فَعِنْدَ الصَّبَاحِ یَحْمَدُ الْقَوْمُ السُّرَى».
[۱۵] سوره مبارکه اسراء، آیه ۳٫
«ذُرِّیَّهَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ ۚ إِنَّهُ کَانَ عَبْدًا شَکُورًا».
[۱۶] المناقب، جلد ۱، صفحه ۲۱۴.
«قَوْلُهُ: إِنِّی لَسْتُ کَأَحَدِکُمْ إِنِّی أَبِیتُ عِنْدَ رَبِّی وَ یُطْعِمُنِی وَ یَسْقِینِی».
[۱۷] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۲۸٫
[۱۸] همان.
[۱۹] سوره مبارکه فتح، آیه ۲۹٫
«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ۚ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ ۖ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانًا ۖ سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ۚ ذَٰلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاهِ ۚ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ ۗ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَهً وَ أَجْرًا عَظِیمًا».
[۲۰] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۱۴٫
«أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّهَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ ۖ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّىٰ یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَىٰ نَصْرُ اللَّهِ ۗ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ».
[۲۱] سوره مبارکه قلم، آیه ۹٫
[۲۲] سوره مبارکه کافرون، آیات ۱ الی ۶٫
[۲۳] سوره مبارکه مائده، آیه ۵۴٫
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّهٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّهٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لَا یَخَافُونَ لَوْمَهَ لَائِمٍ ۚ ذَٰلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ».
[۲۴] مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۳۸۴ ش، ص ۱۶۶.
[۲۵] حلوانی، حسین بن محمد، نزهه الناظر و تنبیه الخاطر، ص ۸۸، قم، مدرسه الإمام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، چاپ اول ۱۴۰۸ق؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ج ۴، ص ۶۸، ۱۱۰، قم، علامه، چاپ اول، ۱۳۷۹ق. / بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۹۲٫
«اَلْمَوْتُ خَیْرٌ مِنْ رُکُوبِ الْعَارِ *** وَ الْعَارُ أَوْلَی مِنْ دُخُولِ النّارِ».
[۲۶] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۵۹٫
«فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ ۖ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ ۖ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ».
[۲۷] ابنقولویه، کاملالزیارات، ۱۳۵۶ ق، ص ۵۳.
«حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ، أَحَبَّ اَللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْناً، حُسَیْنٌ سِبْطٌ مِنَ اَلْأَسْبَاطِ».
[۲۸] لهوف سید ابن طاووس، صحفه ۱۱۳.
«فَلَمَّا لَمْ یَبْقَ مَعَهُ سِوَى أَهْلِ بَیْتِهِ خَرَجَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ کَانَ مِنْ أَصْبَحِ النَّاسِ وَجْهاً وَ أَحْسَنِهِمْ خُلُقاً فَاسْتَأْذَنَ أَبَاهُ فِی الْقِتَالِ فَأَذِنَ لَهُ ثُمَ نَظَرَ إِلَیْهِ نَظَرَ آیِسٍ مِنْهُ وَ أَرْخَى عَیْنَهُ وَ بَکَى ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ وَ کُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِیِّکَ نَظَرْنَا إِلَیْهِ فَصَاحَ وَ قَالَ یَا ابْنَ سَعْدٍ قَطَعَ اللَّهُ رَحِمَکَ کَمَا قَطَعْتَ رَحِمِی فَتَقَدَّمَ نَحْوَ الْقَوْمِ فَقَاتَلَ قِتَالًا شَدِیداً وَ قَتَلَ جَمْعاً کَثِیراً ثُمَّ رَجَعَ إِلَى أَبِیهِ وَ قَالَ یَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِی وَ ثِقْلُ الْحَدِیدِ قَدْ أَجْهَدَنِی فَهَلْ إِلَى شَرْبَهٍ مِنَ الْمَاءِ سَبِیلٌ فَبَکَى الْحُسَیْنُ علیه السلام وَ قَالَ وَا غَوْثَاهْ یَا بُنَیَّ قَاتِلْ قَلِیلًا فَمَا أَسْرَعَ مَا تَلْقَى جَدَّکَ مُحَمَّداً ص فَیَسْقِیَکَ بِکَأْسِهِ الْأَوْفَى شَرْبَهً لَا تَظْمَأُ بَعْدَهَا أَبَداً فَرَجَعَ إِلَى مَوْقِفِ النُّزَّالِ وَ قَاتَلَ أَعْظَمَ الْقِتَالِ فَرَمَاهُ مُنْقِذُ بْنُ مُرَّهَ الْعَبْدِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِسَهْمٍ فَصَرَعَهُ فَنَادَى یَا أَبَتَاهْ عَلَیْکَ السَّلَامُ هَذَا جَدِّی یُقْرِؤُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ عَجِّلِ الْقَدُومَ عَلَیْنَا ثُمَّ شَهَقَ شَهْقَهً فَمَاتَ فَجَاءَ الْحُسَیْنُ حَتَّى وَقَفَ عَلَیْهِ وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ وَ قَالَ قَتَلَ اللَّهُ قَوْماً قَتَلُوکَ مَا أَجْرَأَهُمْ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى انْتِهَاکِ حُرْمَهِ الرَّسُولِ عَلَى الدُّنْیَا بَعْدَکَ الْعَفَاءُ. قَالَ الرَّاوِی: وَ خَرَجَتْ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلِیٍّ تُنَادِی یَا حَبِیبَاهْ یَا ابْنَ أَخَاهْ وَ جَاءَتْ فَأَکَبَّتْ عَلَیْهِ فَجَاءَ الْحُسَیْنُ فَأَخَذَهَا وَ رَدَّهَا إِلَى النِّسَاءِ».
[۲۹] همان.
[۳۰] سیدعبدالکریم رضوی کشمیری (۱۳۰۳-۱۳۷۸ش) از عارفان شیعه و از شاگردان سید علی آقا قاضی طباطبایی و سید هاشم حداد است. «شرح کفایه الاصول» از آثار او است. وی در سال ۱۳۷۸ش درگذشت و در حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) مدفون شد. سید عبدالکریم رضوی کشمیری، در سال ۱۳۴۳ق در نجف اشرف متولد شد. پدرش سید محمدعلی کشمیری و مادرش دختر سید محمدکاظم طباطبایی یزدی (صاحب عروه الوثقی) بود. پدرش با عبدالکریم حائری یزدی دوست بود و بهسبب علاقه به او نام فرزندش را عبدالکریم گذاشت. کشمیری پدرش را عالم فاضلی توصیف میکند که آداب و اخلاق شرعی را رعایت میکرد و به خواندن برخی ادعیه اهمیت میداد و فرزندش را هم به این امور سفارش میکرد. پدربزرگش سید محمدحسن کشمیری است. او در هفت سالگی همراه پدرش از کشمیر به کربلا رفته، به تحصیل علوم دینی پرداخت و به اجتهاد رسید. او در تربیت شیخ عبدالکریم حائری یزدی، علی زاهد قمی و سید هادی رضوی کشمیری نقش مهمی داشت و خود، از عارفان صاحب کرامت بشمار میرفت. عبدالکریم کشمیری درباره اجدادش گفته که اصالتاً قمی و از سادات رضوی هستند و ریشه سیادت آنها به حضرت موسی مبرقع فرزند بلافصل امام جواد (علیه السلام) که در قم مدفون است، میرسد، اما اجداد وی به هند رفته و بعدها بخشی از آنها برای تحصیل به عراق مهاجرت کردهاند. عبدالکریم کشمیری در چهارشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۷۸ش (۲۰ ذیالحجه ۱۴۱۹ق) در ۷۴ سالگی درگذشت. محمدتقی بهجت بر پیکر او نماز خواند و طبق وصیتش در قسمت بالاسر در حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها)، جنب قبر علامه طباطبائی به خاک سپرده شد.
سید عبدالکریم کشمیری با تشویق پدر، تحصیل علوم دینی را آغاز کرد و دروس ادبیات، معانی بیان، منطق، فقه واصول را فرا گرفت و به تدریس آنها پرداخت. وی درسهای لمعه، رسائل، مکاسب، کفایه الاصول و اسفار و درس خارج فقه و اصول را نزد اساتید حوزه علمیه نجف آموخت. کشمیری از آیت الله خویی اجازه اجتهاد گرفت. او در کنار دروس متعارف حوزه، به آموختن علوم جفر، علم اعداد، علم حروف و اسماءالله مشغول شد. سید عبدالکریم کشمیری با تشویق پدر، تحصیل علوم دینی را آغاز کرد و دروس ادبیات، معانی بیان، منطق، فقه واصول را فرا گرفت و به تدریس آنها پرداخت. وی درسهای لمعه، رسائل، مکاسب، کفایه الاصول و اسفار و درس خارج فقه و اصول را نزد اساتید حوزه علمیه نجف آموخت. کشمیری از آیت الله خویی اجازه اجتهاد گرفت. او در کنار دروس متعارف حوزه، به آموختن علوم جفر، علم اعداد، علم حروف و اسماءالله مشغول شد.
سید عبدالکریم کشمیری خود آثارش را شمرده و میگوید در موقع خروج از عراق، نیروهای بعثی آثارش را گرفته و از بین بردهاند و اکثر کتابهای نام برده در دسترس نیست. این کتابها عبارتند از: «شرح کفایه الاصول آخوند خراسانی؛ مجموعه اشعار عربی؛ مجموعه درسهای اخلاق عارف خداجوی، شیخ مرتضی طالقانی؛ جزوهای در مورد اذکار و اوراد عرفانی؛ رساله در مبحث قطع؛ رساله در طلب و اراده؛ تقریرات درس اصول آیت الله خویی».
[۳۱] لهوف سید ابن طاووس، صحفه ۱۱۳.
[۳۲] تاریخ الطبری ۳: ۳۳۱٫ / الارشاد: ۲۳۹٫ / ذریعه النجاه: ۱۲۸٫ / مقتل الحسین لابی مخنف: ۱۲۹ من قوله (قتل الله) مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی ۲: ۳۱٫ / بحار الانوار ۴۵: ۴۳٫ / العوالم ۱۷: ۲۸۵ / وقعه الطف: ۲۸۱٫ / البدایه والنهایه ۸: ۲۰۱٫ / مثیر الاحزان: ۶۹٫ / اللهوف: اعیان الشیعه ۱: ۶۰۷ و فى الاربعه الاخیره الى قوله (بعدک العفا). / الدمعه الساکبه ۴: ۳۳۱٫ / ینابیع الموده: ۴۱۵٫ / ناسخ التواریخ ۲: ۳۵۵٫
(قتل الله قوما قتلوک ما أجرأهم على الرحمان وعلى رسوله، وعلى انتهاک حرمه الرسول، على الدنیا بعدک العفا.) قال حمید بن مسلم: فکأنی أنظر إلى امرأه خرجت مسرعه کأنها الشمس الطالعه تنادی بالویل والثبور، وتقول: یا حبیباه یا ثمره فؤاداه، یا نور عیناه ! فسألت عنها فقیل: هی زینب بنت علی علیه السلام وجاءت وانکبت علیه، فجاء الحسین فأخذ بیدها فردها إلى الفسطاط، وأقبل علیه السلام بفتیانه وقال: (احملوا أخاکم)، فحملوه من مصرعه، فجاوا به حتى وضعوه عند الفسطاط الذی کانوا یقاتلون أمامه. وقال أبو مخنف: ثم انه علیه السلام وضع ولده فی حجره وجعل یمسح الدم عن ثنایاه، وجعل یلثمه ویقول: یا ولدى أما انت فقد استرحت من هم الدنیا وغمها وشدائدها وصرت الى روح وریحان وقد بقى أبوک وما اسرع اللحوق بک). وقال القندوزى إنه علیه السلام قال: (لعن الله قوما قتلوک یا ولدی، ما اشد جرأتهم على الله، وعلى انتهاک حرم رسول الله صلى الله علیه وآله)، وأهملت عیناه بالدموع، وصرخن النساء فسکتهن الامام وقال لهن: (اسکتن فإن البکاء امامکن). وفی روایه ثالثه: انه علیه السلام حین رأى ولده الشهید قال: (یا ثمره فؤاداه، ویا قره عیناه).
[۳۳] همان.
پاسخ دهید