در این متن می خوانید:
      1. معرّفی منبع معرفتی در زیارت جامعه‌ی کبیره
      2. سبک زندگی ما عمل به دستورات ائمّه (علیهم السّلام)
      3. ائمّه (علیهم السّلام) صراط مستقیم
      4. مغرور نبودن مجتهد به علم خود
      5. مطرح شدن مسئله‌ی اطاعت در قرآن کریم
      6. لزوم تواضع عالم در علم خود
      7. حضرت عیسی (علیه السّلام) جزء آیات منحصر به فرد در عالم خلقت
      8. مبعوث شدن حضرت عیسی (علیه السّلام) در کودکی به پیامبری
      9. بنده‌ی خدا بودن بالاترین امتیاز یک انسان
      10. بالاتر بودن مقام حبیب اللّهی از مقام خلیل اللّهی
      11. تفاوت نبی با رسول
      12. حضرت عیسی (علیه السّلام) صاحب شریعت
      13. انبیایی که در کودکی به مقام نبوّت رسیدند
      14. درخواست حضرت زکریا (علیه السّلام) از خداوند برای فرزند داشتن
      15. ذبح مرگ به دست حضرت یحیی (علیه السّلام)
      16. سلیمان پیامبری که در کودکی به مقام نبوّت رسید
      17. سه امامی که در کودکی به مقام امامت رسیدند
      18. سفارش امام صادق (علیه السّلام) به خواندن پنج سوره
      19. دعوت خداوند به انصار الله شدن
      20. درخواست حضرت عیسی (علیه السّلام) از حواریّون خود
      21. تواضع امام رضا (علیه السّلام)
      22. درخواست حضرت عیسی (علیه السّلام) از حواریّون برای داشتن تواضع
      23. دستور العمل آقای بهجت در مورد مبارزه با ریا
      24. نگرانی آیت الله اراکی در دچار شدن به ریا
      25. توجّه آقای اراکی به خداوند و حل شدن مشکل ایشان

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَم المُرسَلینَ طَبِیبِ نُفوسِنَا شَفیعِ ذُنوبِنا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ مَولَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحْبَتَهُ وَ نُصرَتَهُ وَ رِضَاهُ وَ رَأْفَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

معرّفی منبع معرفتی در زیارت جامعه‌ی کبیره

«آخِذٌ بِقَوْلِکُمْ عَامِلٌ بِأَمْرِکُمْ … زَائِرٌ لَکُمْ لَائِذٌ عَائِذٌ بِقُبُورِکُمْ» در زیارت جامعه‌ی ‌کبیره -شناسنامه‌ی ‌حضرات ائمّه‌ی ‌معصومین (علیهم السّلام)- مطالب کاربردی و معرفتی، عقلی و احساسی فراوانی وجود دارد. در این فراز ابتدائاً منبع معرفت خود را به طور شفاف عرض می‌کنیم که ما نه شرقی هستیم و نه غربی که در آیه‌ی ‌نور هم «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاهٍ فیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فی‏ زُجاجَهٍ الزُّجاجَهُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لا شَرْقِیَّهٍ وَ لا غَرْبِیَّهٍ»[۲] منبع معرفت ما، علم ما در ابعاد مختلف، هم تفکّر ما، اعتقادات ما، بینش ما، بصیرت ما براساس تلّقی از مکتب شما است. فکر خود را با فرمایشات شما تنظیم می‌کنیم و هم ارزش و ضدّ ارزش که از آن به اخلاق نام می‌بریم چه چیزی فضیلت است، چه چیزی رذیلت است، چه چیزی شایسته است، چه چیزی قبیح است، زشت است، چه چیزهایی باید و چه چیزهایی نباید. در این جهت هم مرجع شما هستید، سرچشمه شما هستید. در چهارچوب کنش‌ها ‌و واکنش‌ها ‌یعنی اعمال جوارحی چه چیزهایی بر اعضا و جوارح ما واجب است، چه چیزهایی حرام است و در یک جمله ما فکر و اخلاق و احکام را از شما می‌گیریم.

سبک زندگی ما عمل به دستورات ائمّه (علیهم السّلام)

ما حرف‌های دیگران را قبول نداریم. آن چیزی که برای ما اعتبار دارد و با آرامش مراجعه می‌کنیم و دستور می‌گیریم، شما هستید. «آخِذٌ بِقَوْلِکُمْ» ما از فرمایشات شما اخذ می‌کنیم، برداشت می‌کنیم ولی علم ما، برای علم نیست، بلکه علم ما برای عمل است. «عَامِلٌ بِأَمْرِکُمْ» وقتی یاد گرفتیم مردانه به فرمایش شما پایبند هستیم، زندگی خود را با برنامه‌های شرعی برنامه ریزی می‌کنیم و سبک زندگی ما با فرمایشات شما پیش می‌رود.

ائمّه (علیهم السّلام) صراط مستقیم

 یکی این‌که ما اگر عالم بشویم، اگر مجتهد بشویم، اگر صاحب نظر باشیم اگر کارشناس باشیم، اگر خبره باشیم؛ کارشناسی ما، اجتهاد ما همه از منبع جوشان دریای علم شما است. قال الصّادق و قال الباقر است، قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است. دوم این است که اگر یاد گرفتیم، بلد شدیم، آدرس را از شما دریافت کردیم، نمی‌ایستیم، بلکه راهی را که شما به ما نشان دادید، این خط را ادامه می‌دهیم، «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»[۳] شما صراط مستقیم هستید. شما هر راهبر هستید، هم راهنما هستید و هم راه هستید. علی (علیه السّلام) صراط مستقیم است. حضرات ائمّه‌ی ‌معصومین ما راه خدا هستند. ضمن این‌که خود آن‌ها ‌سبیل الله هستند، صراط حق هستند؛ در عین حال هم چراغ راه و هم کشتی دریای نجات هستند؛ با تمسّک به این‌ها ‌ما را می‌برند و به مقصد می‌رسانند.

مغرور نبودن مجتهد به علم خود

نکته‌ی ‌سوم این است که اگر ما عالم شدیم، اگر مجتهد شدیم، اگر استنباط احکام، اخلاق، معارف حقّه را از مکتب اهل بیت دریافت کردیم، عمل هم کردیم؛ عمل ما نه به عنوان این‌که من عالم هستم فهمیدم عمل می‌کنم، نه. من بنده هستم. من فرمانبر هستم. شما مولای من هستید، من رعیت شما هستم، حتّی در آن جهاتی که خود من علم پیدا کردم و مجتهد شدم، من به عنوان عالمی که به اجتهاد خود عمل می‌کند نیستم، بلکه من نوکر شما هستم، چیزهایی را هم که بلد هستم، منتظر هستم شما بفرمایید تا من عمل بکنم. این حالت که مجتهد در علم خود مغرور نشود، نوکری او از یاد نرود به یاد داشته باشد که بنده است، آقا بالا سر دارد، مولا دارد.

مطرح شدن مسئله‌ی اطاعت در قرآن کریم

 در قرآن کریم مسئله‌ی ‌اطاعت مطرح است. «آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ»[۴] اطاعت از خدا یعنی بردن فرمان خدا. آدم دستورات را یاد می‌گیرد که پیش مردم فخر بفروشد که من بلد هستم، کبّاده بکشد، بگوید: بیایید از من بپرسید؛ این‌‌طور که نیست. آدم بلدچی راه است، هم خود او می‌رود، هم دیگران را می‌گوید: بیایید، من بلد هستم، با شما جلو برویم.

لزوم تواضع عالم در علم خود

لذا علمی که برای بشر تکبّر بیاورد که معمولاً هم می‌آورد، علم مبارکی نیست. عالم باید متواضع باشد. هر کسی در رشته‌ی ‌خود. بعضی اطبّا -به همه جسارت نمی‌کنیم- بعضی از دکترها اصلاً مریض را آدم به حساب نمی‌آورد. آن چنان بداخلاق، با غرور با مریض برخورد می‌کند که مریضی او با بداخلاقی دکتر تشدید می‌شود.

حضرت عیسی (علیه السّلام) جزء آیات منحصر به فرد در عالم خلقت

امّا کسی تربیت شده‌ی ‌مکتب زیارت جامعه‌ی ‌کبیره باشد… حضرت مسیح (علیه السّلام) که جزء یاران امام زمان (علیه السّلام) ما است. حضرت مسیح (علیه السّلام) ویژگی‌های زیادی دارد. یکی این است که خدای متعال او را جزء آیات منحصر به فرد عالم خلقت قرار داده است؛ از این جهت که پدر ندارد و حلال زاده است. بعضی‌ها ‌بی‌پدر به دنیا می‌آیند ولی حرام زاده هستند. حضرت مسیح (علیه السّلام) پدر ندارد ولی ملک آمده است، در حضرت مریم (سلام الله علیها) دمیده است و این فرزند روح الله است. حضرت عیسی مسیح (علیه السّلام) روح الله است. «نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی‏»[۵] حضرت مریم چون پاکیزه بود -در قرآن کریم دارد- چون دامن او پاک بود، ما ملک فرستادیم و بدون پدر او را به مقام مادری نائل کردیم.

مبعوث شدن حضرت عیسی (علیه السّلام) در کودکی به پیامبری

نکته‌ی ‌دیگر این است که حضرت مسیح (علیه السّلام) پیغمبری است، در آنِ تولّد خود پیغمبر بود. در همان روزهای اوّلی که حضرت مریم (سلام الله علیها) مورد هجوم تهمت‌ها ‌قرار گرفت. یک خانمی که ازدواج نکرده است، دیدند بچّه به دنیا آورد، اطراف او را گرفتند و هر کسی هر چه می‌توانست به او می‌گفت. قرآن بعضی از آن‌ها ‌را نقل کرده است. می‌گفتند: «یا أُخْتَ هارُونَ ما کانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ وَ ما کانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا»[۶] ای خواهر هارون! پدر تو آدم بدنامی نبود، مادر تو آدم پاکدامنی بود، تو دیگر چرا؟ حالا اگر حضرت مریم (سلام الله علیها) می‌خواست از خود دفاع بکند، چه کسی باور می‌کرد؟ هیچ کسی باور نمی‌کرد. برای این‌که اصلاً معمول نیست کسی که ازدواج نکرده است، بچّه‌ای را به دنیا بیاورد. خوب هیچ کسی قبول نمی‌کند؛ می‌گوید: این را از کجا آوردی؟ حضرت مریم (سلام الله علیها) مأمور بود که روزه‌ی ‌سکوت بگیرد. به همین نوزاد اشاره می‌‌کرد. می‌گفت: خود او مطلب را می‌گوید. این‌ها ‌منتظر بودند که ببینند قضیه چیست. همین بچّه‌ای که تازه به دنیا آمده است. گفت: «إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنی‏ نَبِیًّا *  ‌وَ جَعَلَنی‏ مُبارَکاً»[۷] من عبد الله هستم. بچّه‌ای که تازه به دنیا آمده است می‌گوید؛ می‌گوید: من عبدالله هستم.

بنده‌ی خدا بودن بالاترین امتیاز یک انسان

معلوم می‌شود بالاترین امتیاز یک انسان این است که بنده‌ی ‌خدا باشد. در عالم معراج وجود نازنین خاتم انبیاء محمّد مصطفی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از مصدر جلال ربوبی مورد خطاب قرار گرفت که: یا محمّد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مخیّر هستی یکی از این دو مدال را – می‌خواهیم تو را به مدالی و آرمی از عرش خود مفتخر بکنیم – خود تو انتخاب بکنی. می‌خواهی عبدالله باش، می‌خواهی حبیب الله باش. حضرت رسول گفت که: بارالها، پروردگارا می‌خواهم عبدالله باشم. خطاب آمد: آن کسی که عبدالله است، همان هم حبیب الله است.

بالاتر بودن مقام حبیب اللّهی از مقام خلیل اللّهی

 لذا حضرت ابراهیم (علیه السّلام) خلیل خدا است، امّا حضرت رسول ما، حبیب الله است و حبیب اللّهی بالاتر از خلیل اللّهی است. هر کسی بخواهد حبیب خدا باشد، محبوب خدا باشد، باید بنده باشد تا این‌که به مقام حبیب اللّهی برسد. إن‌شاءالله با هم به زیارت سیّد الشّهداء برویم، حبیب در میان آن همه‌ی شهدا یک جایگاه خاصّی دارد. بارگاه دارد، ضریح دارد. به آن‌جا می‌رویم و زیارت می‌کنیم. حبیب بودن خیلی مهم است. من از کسی یاد گرفتم حالا هر وقت می‌روم می‌گویم، می‌گویم: «یا حبیب الحسین اجلعنی حبیباً للحسین» ای حبیب امام حسین (علیه السّلام) یک کاری بکن که ما هم حبیب امام حسین (علیه السّلام) باشیم. حبیب شدن فقط از راه عبودیّت است. عبدالله، حبیب الله می‌شود.

صاحب کتاب بودن دوم امتیاز حضرت عیسی (علیه السّلام)

اوّلین امتیاز، اوّلین رتبه، اوّلین افتخار حضرت عیسی (علیه السّلام) هنگام تولّد -که معجزه نشان می‌دهد، می‌خواهد دامن مادر خود را پاک نشان بدهد، می‌خواهد تهمت‌ها ‌را از مادر خود دفع بکند- این است که گفت: «إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ» مسلّم، تردید نکنید، من عبدالله هستم. بالاترین امتیاز عبداللّهی است. دوم «آتانِیَ الْکِتابَ» من پیغمبر صاحب کتاب هستم، صاحب شریعت هستم. یعنی پیغمبر اولی العزم هستم.

تفاوت نبی با رسول

 ما در میان انبیاء کسانی داریم که نبی هستند و رسول نیستند، این‌ها ‌۱۲۴ هزار پیغمبر همه نبی بودند امّا در میان این ۱۲۴ هزار پیغمبر سیصد و خرده‌ای از این‌ها ‌رسول هم هستند؛ علاوه بر این‌که نبی هستند، رسول هم هستند. در میان این سیصد و اندی رسول پنج پیغمبر داریم که این‌ها ‌صاحب شریعت هستند که این‌ها ‌را به عنوان پیامبران اولی العزم می‌شناسیم. این‌ها ‌پیغمبران اولی العزم هستند.

حضرت عیسی (علیه السّلام) صاحب شریعت

یکی از این انبیاء اولی العزم که شریعت آورده است، دین جهانی آورده است، همین کسی است که تازه متولّد شده است. اوّل گفت: من عبدالله هستم. دوم گفت: من صاحب کتاب و شریعت هستم. «آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنی‏ نَبِیًّا» هم پیغمبر هستم و در پیغمبر بودن خود شریعت آوردم، کتاب آوردم. کسی حرفی برای گفتن نداشت، همه را خلع سلاح کرد.

انبیایی که در کودکی به مقام نبوّت رسیدند

ما در میان انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) چند تا پیغمبر داریم، قرآن از این‌ها ‌یاد کرده است که این‌ها ‌در کودکی پیغمبر بودند. یکی همین بزرگوار است، جناب عیسی بن مریم (علیه السّلام). یکی پسر خاله‌ی ‌حضرت عیسی (علیه السّلام) است. تولّد او هم چیز عجیبی است. یحیی بن زکریا.

درخواست حضرت زکریا (علیه السّلام) از خداوند برای فرزند داشتن

 حضرت زکریا (علیه السّلام) صاحب فرزند نمی‌شد. قرآن نقل می‌کند که به پیشگاه خدا -در دوران پیری- عرضه داشت که: «رَبِّ إِنِّی»[۸] خدایا من گرفتار پریشانی شدم، «وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْباً» دیگر موهای سر من هم سفید شد. حالا که سر من سفید شده است و خود من هم دارم به دوران ناتوانی می‌رسم، خدایا به من هم یک وارث بده. من که بمیرم، دیگر کسی به عنوان وارث من شناخته نمی‌شود. خدای متعال هم ملکی فرستاد، به او بشارت فرزند داد. وقتی به عیال خود گفت: خدا بنا دارد به ما فرزند بدهد، او از شدّت تعجّب به صورت خود زد، ای وای! مثلاً در سنّ ۹۰ خانم بنا است، بچّه‌دار بشود، کار خدا با ما فرق دارد. «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ‏»[۹] کن فیکون است. هر چه اراده بکند همان می‌شود.

ذبح مرگ به دست حضرت یحیی (علیه السّلام)

خدای متعال به این‌ها ‌یک پسری داد، چه پسری اسم او را یحیی گذاشتند که قبل از آن هیچ کسی به این نام، نام‌گذاری نشده است و می‌گویند در روز قیامت -حدیث  ‌داریم- خدا همه‌ی ‌موجودات را شربت مرگ می‌چشاند، حتّی حضرت عزرائیل را. می‌گویند: خود آن کسی که مرگ را ذبح می‌کند حضرت یحیی است. یحیای پیغمبر مرگ را ذبح می‌کند دیگر تمام می‌شود، دیگر ما در آن‌جا مرگ نمی‌بینیم. عالم، عالم حیات مطلق است. «وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَوانُ»[۱۰] خانه‌ی ‌آخرت، خانه‌ی ‌زندگی است. آن‌جا دیگر مرگی وجود ندارد.

سلیمان پیامبری که در کودکی به مقام نبوّت رسید

قرآن کریم می‌گوید: یحیای پیغمبر هم «آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا»[۱۱] صبّی یعنی کودک. او کودک بود به او حکم نبوّت دادیم. دو تا پیغمبر. سومین پیغمبر یک پیغمبری است که غیر از امام زمان (ارواحنا فداه) زیر این آسمان کبود، آن اقتداری را که خدا به او داده است، به احدی نداده است؛ آن هم جناب سلیمان بن داوود است. سلیمان هم در کودکی خود پیغمبر بود. این سه نفر را قرآن کریم نام می‌برد.

سه امامی که در کودکی به مقام امامت رسیدند

سه تا امام هم مطابق سه پیغمبر از امامان دوازده‌گانه‌ی ‌ما، سه نفر از آن‌ها ‌در دوره‌ی ‌کودکی مقام ولایت مطلقه‌ی ‌کلیّه‌ی ‌الهیّه نصیب آن‌ها ‌شده است؛ در کودکی قلب عالم شدند، جان عالم شدند، روح عالم امکان بودند و هدایت‌گر تمام کائنات که شب قدر با این‌که کودک بودند، همه‌ی ‌ملائکه بر آن‌ها ‌نازل می‌شد. اوّلین امامی که در کودکی امام بوده است، نور چشم آقا علیّ بن موسی الرّضا (علیه السّلام) است؛ یعنی امام نهم ما، امام جواد، امام محمّد تقی (علیه الصّلاه و السّلام) است. دومین امامی که کودک بود، خدا او را به مقام ولایت مطلقه‌ی ‌کلیّه و امامت عظما نائل کرد، آقازاده‌ی ‌حضرت جواد الائمّه (علیه السّلام)، امام دهم ما، صاحب زیارت جامعه‌ی ‌کبیره که ‌ این دو، سه شب را در محضر شما سر سفره‌ی ایشان بودیم، آقا امام ابی الحسن، علیّ بن النّقی، امام هادی (سلام الله علیه) است. سومین آن،

آن سفر کرده که صد قافله دل هم ره او است                  هر کجا هست خدایا به سلامت دارش.

آقای خود ما است، امام زمان (روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه) است.

سفارش امام صادق (علیه السّلام) به خواندن پنج سوره

حضرت عیسای مسیح (سلام الله علیها) به حواریون… شب اوّل گفتیم پنج تا سوره را إن‌شاءالله ترک نکنید، حدید، حشر، صف، جمعه و تغابن، این‌ها ‌مسبّحات قرآن هستند. امام صادق (علیه السّلام) وعده داده است کسی هر شب این پنج سوره را بخواند نمی‌میرد، مگر این‌که امام زمان (علیه السّلام) را درک می‌کند. خیلی وعده‌ی ‌بزرگی است. ارزش دارد انسان یک عمر در به دری بکشد، تا یک بار آقا جان خود را ببیند، قد و بالای ایشان را تماشا بکند، دامن او را بگیرد، لبخند او را بگیرد. آقا جان به ما هم نوبت می‌رسد؟ «أَ تَرَانَا نَحُفُّ بِکَ‏»[۱۲] یعنی می‌بینیم که اطراف تو حلقه زدیم. یعنی ما می‌بینیم تو کعبه‌ی ‌ما هستیم، ما داریم دور تو طواف می‌کنیم. آقای ما است.

دعوت خداوند به انصار الله شدن

در سوره‌ی ‌مبارکه‌ی ‌صف داستان حواریون را مطرح فرموده است. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُونُوا أَنْصارَ اللَّهِ کَما قالَ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوارِیِّینَ مَنْ أَنْصاری إِلَى اللَّهِ قالَ الْحَوارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ»[۱۳] ای مؤمنین خدا به شما خطاب می‌کند- بیایید انصار الله بشوید، بیایید کنیز آمریکا نباشید، این کسانی که در برابر امریکا سر خم می‌کنند و از او حساب می‌برند از کنیز هم کنیزتر هستند. آقا که نیستند، مرد که نیستند، خانم هم نیستند، بله کنیز کنیز هستند، ذلیل هستند. خانم یک ابهّتی دارد، برای خود یک حرمتی دارد. هرزگی ندارد، هر کسی نمی‌تواند به خانمی نگاه بد بکند ولی کنیز دیگر کنیز است. این تعبیر برای من نیست، برای حضرت سیّد الشّهداء (علیه السّلام) است؛ امام حسین (علیه السّلام) روز عاشورا به این کسانی که مقابل امام آمدند -خود آن‌ها ‌امام را دعوت کردند حالا جمع شدند او را بکشند- ‌فرمود: «یَا عَبِیدَ الْأُمَّهِ»[۱۴] شما آقا که نیستید هیچ، خانم هم که نیستید هیچ، بلکه بردگان کنیزکان هستید، از کنیز هم کمتر هستید. خیلی عجیب است آدم وقتی سقوط بکند… این کسانی که امام زمان (علیه السّلام) ندارند، این کسانی که ولایت ندارند، خیلی سقوط می‌کنند، خیلی بی‌ارزش می‌شوند. بیایید انصار الله بشوید، چرا یار دشمن می‌شوید؟ چرا عبد الهوی هستید؟ چرا عبد الدّینار هستید، عبد الدّرهم هستید، چرا عبد الشّهوت هستید، چرا عبد القدرت هستد؟ چرا شهرت پرست هستید، چرا پول پرست هستید، چرا شهوت پرست هستید، بیایید یار خدا باشید، خداپرست باشید. «کُونُوا أَنْصارَ اللَّهِ» بروید حزب الله باشید. انصار الله باشید جنود الله باشید، حزب الله باشید که قرآن کریم فرمود: «أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‏»[۱۵] «وَ إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ»[۱۶]اگر آمدید حزب خدا شدید، لشکر خدا شدید، نتیجتاً اولیاءالله می‌شوید. «أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»[۱۷] حیف نیست آدم این‌طور می‌تواند به آرامش برسد، عالمی را آب بگیرد، عین خیالش نباشد. خاطر او جمع باشد که:

 گر نگه دار من آن است که من می‌دانم              شیشه را در بغل سنگ نگه می‌دارد

چرا انسان به یک چنین خدایی دل نبندد تا با هر بادی مثل بید بلرزد. محکم باشید، در سایه‌ی ‌ایمان همه چیز به دست خدا است.

درخواست حضرت عیسی (علیه السّلام) از حواریّون خود

 «کُونُوا أَنْصارَ اللَّهِ»[۱۸] بیایید انصار الله بشوید. «کَما قالَ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ» آن‌گونه که حضرت عیسای پسر مریم گفت. حضرت عیسی (علیه السّلام) چه فرمود؟ «کَما قالَ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوارِیِّینَ» به حواریّون خود گفت: «مَنْ أَنْصاری إِلَى اللَّهِ» چه کسی با هم است که با هم به سوی خدا برویم؟ همه با هم به سوی خدا برویم. «مَنْ أَنْصاری إِلَى اللَّهِ قالَ الْحَوارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ» حواریّون گفتند: ما انصار الله هستیم حالا خدا به ما می‌گوید، قضیه‌ی ‌حضرت عیسی (علیه السّلام) را هم نقل می‌کند. شما چرا نمی‌خواهید جز خصوصی‌های امام زمان (علیه السّلام) باشید. چرا نمی‌خواهید نوکر آقای خود باشید. سلطنت می‌خواهید این‌‌جا است، آقایی می‌خواهید این‌جا است، عزّت می‌خواهید این‌جا است، بهشت می‌خواهید این‌جا، مرگ خوب می‌خواهید این‌جا، زندگی خوب می‌خواهید این‌جا، چرا نمی‌خواهید پیش امام زمان (علیه السّلام) خود بیایید و انصار امام زمان (علیه السّلام) بشوید. در هر زمانی گروهی حواریّون حجّت خدا هستند. در آن وقت حضرت عیسی (علیه السّلام) بود، حواریّن داشت، ائمّه‌ی ‌ما همه‌ی ‌حواریّون دارند، قرآن از ما خواسته است، ما هم انصار الله بشویم کما این‌که حواریّون انصار حضرت عیسی (علیه السّلام) بودند. حالا این حضرت عیسی (علیه السّلام) به این حواریّون خود فرمود، فرمود: شما که در اطراف من هستید، یاران من هستید، صاحب سرّ من هستید، خصوصی‌های من هستید، اگر من یک چیزی از شما بخواهم، از من قبول می‌کنید یا قبول نمی‌کنید؟ گفتند: مگر می‌شود قبول نکنیم، ما به شما ایمان آوردیم، به شما دل دادیم، جز یاران شما هستیم، خدمتگزار شما هستیم، می‌شود شما امر بکنید، ما اطاعت نکنیم. وقتی قبول درخواست خود را از آن‌ها ‌گرفت، فرمود: بنشینید من پای یک به یک شما را بشویم. پیغمبرِ اولی العزمِ زمان به خصوصی‌های خود گفت: من می‌خواهم پای شما را بشویم. خیلی برای آن‌ها ‌سخت بود.

تواضع امام رضا (علیه السّلام)

آقا امام رضا (علیه السّلام) حمام رفته بودند، بنده‌ی ‌خدایی آن وقت‌ها ‌حمام عمومی بود- نمی‌دانسته است که این شخص امام رضا (علیه السّلام) است. گفت: آقا می‌شود یک کیسه پشت من بکشید؟ آقا علیّ بن موسی الرّضا (علیه السّلام) فرمود: بله که می‌شود، کیسه‌ی ‌او را گرفت و مشغول به کیسه کشیدن بود. خوشا به حال او نخواسته، چه افتخاری نصیب او شد. یک کسی آمد، دید عجب امام رضا (علیه السّلام) دارد برای این کیسه می‌کشد، به این بنده‌ی ‌خدا نهیب زد، می‌دانی این چه کسی است؟ گفت: مگر این چه کسی است؟ گفت: این آقا ابی الحسن علیّ بن  ‌موسی الرّضا (علیه السّلام) است. یا علیّ بن موسی الرّضا قربان تواضع شما، قربان نوکر نوازی شما، قربان رعیت نوازی شما. این مکتب است. این خیلی تکان خورد، ناراحت شد، گفت: آقا جان فدای شما بشوم از شرمندگی دارم می‌میرم. حضرت فرمودند: نه باید کار را به آخر برسانم  ‌تا آخر او را کیسه کشید. علیّ بن موسی الرّضا این دل ما را هم یک کیسه‌ای بکش. از شما که ساخته است.

 آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند                   آیا بود که گوشه‌ی ‌چشمی به ما کنند.

درخواست حضرت عیسی (علیه السّلام) از حواریّون برای داشتن تواضع

گفتند: یا روح الله، پیغمبر خدا! چطور می‌شود ما بنشینیم شما پای ما را بشویید. فرمود: قول دادید، باید حتماً اطاعت بکنید. حضرت عیسی پای این‌ها ‌را شست. بعد فرمود: من این کار را کردم، شما هم برای دیگرانی که می‌آیند، از شما مطلب یاد می‌گیرند، این‌طور تواضع پیدا بکنید.آخوند اشرافی به درد جهنّم می‌خورد. جهنّمی هم وجود دارد. آخوند باید جزء حواریّون حضرت امام زمان (علیه السّلام) باشد، باید با رعیت امام زمان (علیه السّلام) بجوشد. باید درد فقیر را لمس بکند. نباید در ماشین‌های آن‌طور، در خانه‌های آن‌طور با آدم‌های آن‌طور، با شرکت‌های آن‌طور با خارج و داخل آن‌طور، آن وقت خود را هم این‌طور قلمداد بکند این عبارت زیارت جامعه‌ی ‌کبیره سازنده است. «آخِذٌ بِقَوْلِکُمْ» من از شما می‌گیرم، عالم می‌شوم. من از جواهرات علم شما مایه می‌گیرم، سرمایه‌ی ‌علم پیدا می‌کنم، سرمایه‌دار علمی می‌شوم امّا هر قدر سرمایه پیدا بکنم خود را گم نمی‌کنم، نوکر شما هستم «عَامِلٌ بِأَمْرِکُمْ» همیش احساس می‌کنم که آقای من بالای سر من است. هر کار می‌کنم به عنوان این‌که من علم بلد هستم و به علم خود عمل می‌کنم، به این عنوان عمل نمی‌کنم، به این عنوان عمل می‌کنم که دستور، دستور شما است، دارم اجرای دستور شما را می‌کنم، من نوکر شما هستم. مجتهدی که نوکر امام زمان (علیه السّلام)… نوکر که نمی‌تواند قیافه بگیرد.

دستور العمل آقای بهجت در مورد مبارزه با ریا

یک وقتی کسی به آقای بهجت (روحی فداه) -خدا او را با اولیای خود محشور بکند، ما را هم با آقای بهجت محشور بکند إن‌شاءالله- عرضه داشت: آقا نگران ریا هستم. فرمودند: خوب ریا بکن ولی برای چه کسی داری ریا می‌کنی؟  ‌اگر کنار یک فرماندهی یک سرباز گماشته است، تو پیش آن فرمانده رفتی برای این گماشته ریا می‌کنی یا برای آن فرمانده؟ این گماشته که شأنی ندارد. می‌خواهی ریا بکنی، خدا خود دارد می‌بیند، خوب این ریا را برای خدا انجام بدهد. چه کسی اثر دارد؟

نگرانی آیت الله اراکی در دچار شدن به ریا

 مرحوم آیت الله العظمی آقا شیخ محمّد علی که شیخ الفقهاء بود، سلمان زمان بود، رضوان خدا بر او باشد، ایشان می‌فرمودند که: من وقتی بنا شد به جای مرحوم آقای خوانساری بروم نماز بخوانم، خیلی نگران بودم، امام جماعت بودن کار ساده‌ای نیست، خیلی نگران بودم که گرفتار ریا بشوم. آدم آن جلو ایستاده است، گاهی به خاطر این‌که خدایی ناخواسته خدا او را رها بکند، به خاطر این‌که مأموم خود را راضی بکند، یک طوری قرائت خود را، نماز خود را می‌خواهد مردم پسند بکند. این در محراب عبادت دارد شرک می‌کند، گناه کبیره می‌کند. اخلاص به این سادگی نیست، ریا خیلی خطرناک است. ریا خفی است، شرک خفی است. مورچه‌ای در سیاهی شب روی سنگ صخره و می‌رود، هیچ کسی ردّ پایی آن نمی‌یابد. ریا هم این‌طور است. آدم خیلی از کارها را فکر می‌کند برای خدا کرده است. امّا برود در باطن آن، روان‌کاوی بکند، می‌فهمد که برای غیر خدا کرده است ولی به حساب خدا می‌ریزد. این است که معلوم نیست دو رکعت نماز قبول از این‌جا آدم برده باشد.

توجّه آقای اراکی به خداوند و حل شدن مشکل ایشان

 آقای اراکی (رحمه الله علیه) می‌فرمودند: من نگران بودم، حالا امام جماعت شدم بروم، اگر ریا آمد باید چه کار بکنم؟ یک مرتبه آن‌چنان شکسته شدم، به خواری و ذلّت خود توجّه کردم. دیدم مثل اینکه من خود و نماز خود را خیلی مهم می‌دانم، در حدّی که به رخ این و آن بکشم. خاک بر سر کسی که خود و نماز خود را مهم بداند. دیدم نور خدا همه‌ی ‌عالم را گرفته است، جایی که آفتاب طلوع کرده باشد و به وسط آسمان آمده باشد، شما یک شمع در مقابل آفتاب روشن بکنید، بخواهید پز این شمع را بدهید؟! معلوم است که سو ندارد. گفتم: جایی که خدا دارد نگاه می‌کند، من می‌خواهم برای چه کسی ریا بکنم؟ تمام شد، خدا مشکل را برای من حل کرد. این است که آدمی که بداند آقا بالای سر دارد، هم نمی‌تواند قیافه بگیرد، تکبّر داشته باشد عجب داشته باشد و هم نمی‌تواند تواضع نکند ادب نکند، برای مردم کوچکی نکند، خلق عائله‌ی ‌خدا هستند، خدمت به عائله‌ی ‌خدا، خدمت به خود خدا است. «الْخَلْقُ عِیَالُ اللَّهِ»[۱۹] خلق عیال خدا است.

این زیارت ناحیه‌ی ‌مقدّسه که از زبان امام زمان (ارواحنا فداه) نقل شده است، هم حدیث است، هم تاریخ است، هم مقتل است، روضه است. «أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ»  ‌می‌دانید تریب یعنی چه؟ یعنی به خاک افتاده، خاک آلود. جدّ بزرگوار سلام بر آن صورتی که روی خاک افتاد.

(روضه خوانی)


[۱]– سوره‌ی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– سوره‌ی نور، آیه ۳۵٫

[۳]– سوره‌ی حمد، آیه ۶٫

[۴]– سوره‌ی نساء، آیه ۵۹٫

[۵]– سوره‌ی حجر، آیه ۲۹ و سوره‌‌ی ص، آیه ۷۲٫

[۶]– سوره‌ی مریم، آیه ۲۸٫

[۷]– همان، آیات ۲۹ و ۳۰٫

[۸]– سوره‌ی مریم، آیه ۴٫

[۹]– سوره‌ی یس، آیه ۸۲٫

[۱۰]– سوره‌ی عنکبوت، آیه ۶۴٫

[۱۱]– سوره‌ی مریم، آیه ۱۲٫

[۱۲]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۹۹، ص ۱۰۹٫

[۱۳]– سوره‌ی صف، آیه ۱۴٫

[۱۴]– اللهوف على قتلى الطفوف، ص ۹۷٫

[۱۵]– سوره‌ی مجادله، آیه ۲۲٫

[۱۶]– سوره‌ی صافات، آیه ۱۷۳٫

[۱۷]– سوره‌ی یونس، آیه ۶۲٫

[۱۸]– سوره‌ی صف، آیه ۱۴٫

[۱۹]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۲، ص ۱۶۴٫