روز شنبه مورخ ۲۰ فروردین ماه ۱۴۰۱ و مصادف با شب هشتم ماه مبارک رمضان، مراسم دهه اول ماه رمضان هیات نورالرضا(ع) تهران در مسجد امام رضا علیه السلام حوزه علمیه امام خمینی(ره) با سخنرانی «آیت الله صدیقی» برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
- مقدّمه
- نقل داستانی از مرحوم محدّث قمی اعلی الله مقامه الشّریف
- نقل داستانی از علامه آسیّد محمد حسین تهرانی رضوان الله تعالی علیه
- روز قیامت فوج فوج محشور میشویم
- نقل داستانی از مرحوم شیخ بهایی اعلی الله مقامه الشّریف
- همهی عالم خدای متعال را تسبیح میگویند
- عالم مُلک شما را از ملکوتتان باز ندارد
- روضه و توسّل به حضرت اباالفضل العباس علیه السلام
- دعا
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
«وَکَذَلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ».[۲]
به محضر شریف شما عرض شد که اعمال ما، خود ما، آنچه میبینیم، آنچه میشنویم، آنچه میخوریم، آنچه میکنیم، یک بُعدِ مُلکی دارد که با حواسِ پنجگانهی ما درک میشود، درخت را میبینیم، آسمان را تماشا میکنیم، ستارهها، کهکشانها، راه شیری، خورشید، اینها نظر ما را جلب میکنند. میتوانیم دریاهای عظیم را نظاره کنیم. با فرزندان و اقوام خودمان رفت و آمد میکنیم، همهی این ارتباطات ارتباطاتِ مُلکی است، ولی هر مُلکی یک ملکوت دارد که در بُعدِ ملکوت یک عالم دیگری است، مرموز است، محیّرالعقول است.
قرآن کریم شش سوره دارد که ابتدای سورهها تسبیح حق است، پنج سوره با «سَبَّحَ» و «یُسَبِّحُ» شروع میشود، در کنار این پنج سوره که مجموعاً مسبّحاتِ خمس گفته میشود و وجود مبارک امام جعفر صادق علیه السلام بر حسب نقل کافی شریف، کسانی که ملتزم باشد شبها این پنج سوره را بخوانند، هم دیدار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نصیبشان میشود و هم قبل از مرگشان امام زمان ارواحنا فداه را درک میکنند.
خدای متعال در این پنج سوره برای ما حکایت میکند که آنچه در آسمان و زمین است تسبیح میگویند. ما که چشم و گوشِ مُلکی داریم تسبیح موجودات را نمیشنویم.
نقل داستانی از مرحوم محدّث قمی اعلی الله مقامه الشّریف
بعضی از اشخاص که از دنیا میروند، بر حسب روایات، در همان بدو ورودشان به قبرشان، وقتی ملکین میآیند و از اعتقاداتشان سؤال میکنند، اگر انحراف عقیدتی داشته باشند گرزهای آتشینی که ملائکه عذاب بر آنها وارد میآورند، نالهی آنها بگونهای است که همهی موجودات متوجه میشوند.
من خودم گلهای را در بیابان دیدهام که در حال چریدن بودند، بدون اینکه چیز جدیدی در بیابان باشد، ناگهان اینها انگار با هم یک گرگی دیدهاند و رَم میکنند.
روایت دارد صدای نعرهها و نالههای جانسوز آن امواتی است که عذاب شدهاند.
مرحوم آیت الله گلپایگانی که از مراجع نورانی و از حامیان امام و انقلاب بود، ایشان از محدث قمی نقل میکند که گفته بود در وادی السلام نجف نالهی عجیبی، زوزههای دلخراشی از یک سمت وادی السلام به گوش میرسید. ما سمتِ صدا را گرفتیم و دیدیم جنازهای را میآورند و این صدا از آن جنازه است، دیگران نمیشنیدند اما حاج شیخ عباس قمی اعلی الله مقامه الشّریف صدای آن میّت بیچاره را که گرفتار عذاب بود را میشنیدند.
مرحوم حاج شیخ عباس قمی اعلی الله مقامه الشّریف کتابی دارند که این کتاب خیلی سازنده و آموزنده است و «منازل الآخره» نام دارد. این کتاب برای اهل منبر و طلبه خیلی مفید است. در آنجا نقل میکند که عالمی بود صالح بود و برادری داشت که طالح بود، هیچ ابایی از هیچ گناهی نداشت، آدم بیقیدی بود، آلوده بود.
این عالم بزرگوار قصد زیارت امام رضا علیه السلام را کرد، او گفت: من هم میآیم. همراه شد و نزدیکی مشهد از دنیا رفت و او را به حرم حضرت رضا علیه السلام طواف دادند و آوردند و دفن کردند.
این عالمِ صالح خیلی نگران او بود که این برادر ما آلوده رفت، ولی میگوید که من در عالم رؤیا او را دیدم، دیدم چه وضع خوبی دارد، خیلی مرتب بود، با تعجب گفتم: برادر! من نگران پرونده تو بودم، پرونده زندگی تو بسیار وحشتناک بود، هر گناهی انجام میدادی، من فکر میکردم گرفتار عذاب الهی هستی.
گفت: درست فکر میکردی. من وقتی از دنیا رفتم مأمورین عذاب آمدند و جان من را قبض کردند، بعد هم تابوتی که آوردند تا من را ببرند، این تابوت آتش بود، آبی که من را با آن غسل میدادند آتش بود، کفن من آتش بود، آتش در آتش، ظلمات فوق ظلمات، مرا با این وضع تا درِ حرم حضرت رضا علیه السلام آوردید، ملائکهی عذاب و این شعلههای آتش برزخی همه جور من را گرفتار کرده بود، ولی وقتی جنازه را وارد حرم کردید ملائکه عذاب وارد حرم امام رضا علیه السلام نشدند و این آتش من خاموش شد، تا اینکه من را بردید و طواف دادید، من امام رضا علیه السلام را دیدم و به حضرت سلام عرض کردم، حضرت جواب سلام مرا ندادند. پیرمردی نورانی به من گفت: بیچاره! آن ملائکهای که تو را عذاب میکردند جلوی در حرم ایستادهاند، اگر بروی همان وضع است. گفتم میدانم ولی چه خاکی بر سرم کنم؟ گفت: از آقا برائت آزادی از آتش را بگیر. گفتم: من سلام کردم ولی حضرت توجه نکردند و من را تحویل نگرفتم. گفت: حضرت را به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قسم بده، من هم امام رضا علیه السلام را به مادرشان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قسم دادم و امام رضا علیه السلام با این قسم به ما عنایت کردند و نجات ما را تضمین کردند. وقتی آمدند دیدم دیگر ملائکه عذاب رفتهاند و من آزادشدهی امام رضا علیه السلام هستم.
این اشخاصی که این میّت را حمل کردند و غسل دادند و کفن کردند و در تابوت گذاشتند و به حرم آوردند هیچ چیزی نمیبینند، ولی آنهایی که چشم برزخیشان باز است و ملکوت را میبینند، به مرحله علم الیقین و عین الیقین و حق الیقین رسیدهاند، اینها آن باطنی را میبینند که اشخاص معمولی نمیبینند.
نقل داستانی از علامه آسیّد محمد حسین تهرانی رضوان الله تعالی علیه
مرحوم علامه آسیّد محمد حسین تهرانی که از شاگردان سلوکی علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه است، همهی کتابهای ایشان تا آنجایی که من دیدم مفید است، پنج جلد کتاب در معادشناسی دارد.
در این کتاب معادشناسی از یکی از اولیاء الهی که چشم برزخیاش باز بوده است نقل میکند و میگوید: دیدم تابوت را تا جلوی حرم آوردند و یک سگ سیاهی از این تابوت بیرون آمد و تابوت را خالی بردند. یعنی حتّی اجازه ورود به حرم را هم به او ندادند. ذات او دیگر از انسانیت فاصله گرفته بود و سگ شده بود و با آن صورت از عالم دنیا رفته است و صورت ملکوتی و برزخی او بصورت انسان نبود.
روز قیامت فوج فوج محشور میشویم
این آیه کریمه سوره مبارکه زلزال، «یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا»،[۳] روز قیامت مردم گروه گروه صدور پیدا میکنند و در صحنه قیامت روانه پیدا میکنند. روایت دارد که اینها صورتهای مختلفی دارند، همه بصورت انسان نیستند. در بُعدِ صور قبیحه برزخی هم یکسان نیستند، بعضیها بصورت درنده هستند، بعضیها بصورت حیوان هستند، همینطور در سوره مبارکه نبأ که فرمود: «فَتَأْتُونَ أَفْواجاً»،[۴] این فوج فوج… اینها ناظر به آن صورتهای برزخی است که انسان خودش برای خودش درست میکند.
ما یک خلقی داریم که خدای متعال ساخته است و خدادادی است، رنگ و قد و چشم و ابروی هر کسی خلق است، ولی یک خُلقی داریم که خدای متعال پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را بعنوان الگوی کامل اخلاق معرّفی فرموده است، «وَإِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ»،[۵] صورت ملکوتی و سیرت و باطن وجود نازنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم جمال الله است، مظهر زیباییهای اسماء حسنی خدای متعال است، آنچه خوبان همه دارند پیغمبر ما به تنهایی همه را دارند.
وقتی انسان به این عالم میآید نه زشت است و نه زیباست، خلق انسان زشت باشد یا زیبا باشد، این انسان است که خودش را میسازد، در طول عمر خودش را یا به صورت ملک یا زیباتر از ملک درست میکند، یا بصورت حیوان، آن هم حیوان درّنده باشد، اگر انسانی بوده است که ظلم میکرده است و نیش زبان داشته است و حقوق مردم را پایمال میکرده است، این ملکاتی که در اثر تکرار ظلم به مردم و مردمآزاری و همسایهآزاری و خانوادهآزاری، این ظلمهایی که کرده است، آن حالت درندگی او بصورت ملکه درآمده است. لذا وقتی روح از بدن خارج میشود، این بدن به هر شکلی که باشد، آن چیزی که خودش از خودش ساخته است یک حیوان درنده است، و اگر در آن حد نیست که گوهر و ذات او بصورت حیوان دربیاید، یک حیوانی را با خودش همراه میکند.
نقل داستانی از مرحوم شیخ بهایی اعلی الله مقامه الشّریف
مرحوم شیخ بهایی اعلی الله مقامه الشّریف نقل میفرمایند که گویا در تخته فولاد اصفهان بوده است، کسی در آنجا مشغول تفکر بوده است، میبیند که یک کسی را آوردند و دفن کردند، وقتی همراه کنندگان برگشتند دیدم یک چهره بسیار نورانی و لطیف و نجیب از یک مسیری آمد، همینکه به روی آن قبر رسید گویا در قبر فرو رفت و ناپیدا شد، طولی نکشید که یک سگِ خطرناکِ درندهی بدظاهری که همینکه انسان او را میدید وحشت میکرد، دیدم از همان مسیری که آن جوان زیبای رعنای خوشگل رفت و در آن قبر ناپدید شد، این سگ هم همان مسیر را طی کرد و آمد و در همانجا ناپدید شد.
من متحیّر شدم، سبحان الله! قضیه چه بود؟ خیلی طول نکشید که دیدم این جوانِ وجیهِ رعنای دلانگیز از قبر بیرون آمد، با چهرهی خونین و مالین، شکستخورده، چهره بهم خورده. رفتم و جلوی او را گرفتم… این مکاشفهای است که خدای متعال برای او پیش آورده است که ما عبرت بگیریم. گفتم که تو را به خدا قسم میدهم که بگو تو چه کسی هستی؟ چه شد؟ تو سالم رفتی، با قیافهی خیلی مطلوب رفتی، سرزنده و توانا بودی، الآن اینطور شکستخورده و خونین و مالین و بهم ریخته بیرون آمدی.
گفت: من اعمال صالح او بودم، رفته بودم که در عالم برزخ با او بمانم و تا قیامت انیس او بشوم، من وارد شدم، هنوز جای خود را جمع نکرده بودم، اعمال بد او و گناهان او بصورت یک سگ وحشی وارد شد، بین من و آن بدیها درگیری شد، ولی او قویتر بود و من را به این صورت درآورد و من را از آنجا بیرون کرد، حال او مانده است و آن سگِ درّنده، خدا به داد او برسد.
همهی عالم خدای متعال را تسبیح میگویند
این است که قرآن کریم میفرماید: «وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَکِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ»،[۶] همه موجودات بدون استثناء خدا را تسبیح میکنند. این خاکی که من و شما خیلی پست میداریم و وقتی هم میخواهیم به کسی فحش بدهیم میگوییم خاک بر سر تو، یعنی کأنّه او دیگر خیلی پایین است. این ذرات خاک خدا را تسبیح میکند، دائم الذکر است، خداشناس است، خداترس است، مطیعِ خدای متعال است.
خدای متعال در قرآن کریم فرمود: «فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِیَا طَوْعًا أَوْ کَرْهًا قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ»،[۷] ما به آسمان و زمین خطاب کردیم، ارادهی خدا بر این تعلّق گرفته است که شما باشید، طوئاً یا کرهاً، اگر خودتان هم نخواهید خدای متعال اراده کرده است. گفتند: بارالهی! ما مطیع هستیم، ما منقاد هستیم.
هیچ موجودی در برابر خدای متعال چموشی ندارد، همه نرم هستند.
در روایت دارد ملکی با صورت واقعی خود بر وجود نازنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نازل شد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دیدند که همهی عوالم را پُر کرده است، ملکِ خیلی عظیمی است، ولی وقتی عروج کرد، هرچه به خدا نزدیکتر میشد کوچک میشد، تا به آن آخرین مرحله قربی که استعداد آن را داشت رسید دیدم مانند یک گنجشک کوچک شد.
تمام موجودات در برابر خدای متعال کوچک و حقیر هستند و این قلّت و حقارت خودشان را متوجّه هستند و در برابر دستورات خدای متعال رام هستند.
عالم مُلک شما را از ملکوتتان باز ندارد
آن کسی که راه برای او باز است و میتواند از خودش درنده و گزنده و جهنّم بسازد بشر است، «خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعِیفاً».[۸]
این است که خدای متعال به ما هشدار داده است، این اشتغال به عالم مُلک شما را از ملکوت خودتان غافل نکند، «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَهُ»،[۹] ای کسانی که مؤمن هستید و ایمان آوردهاید، خودتان را محافظت کنید، صیانت کنید، چه آتشی! خودتان را از یک آتش مهمّی محافظت کنید که آن آتش با آتش دنیا تفاوت دارد، در آن آتش خودتان هستید که میسوزید، خودتان هیزم جهنّم هستید، خودتان جهنّم را داغ میکنید.
یک جهنّمِ منقول است و یک جهنّمِ ساکن، خدا به دادمان برسد، این جهنّمِ منقول درواقع اعمالِ خود ماست، خود ما هستیم، اگر شفاعت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین نبود انسان خیلی ترس داشت، ولی ان شاء الله کاری کنیم که از چشم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین نیفتیم و دست ما را بگیرند و مورد شفاعتشان قرار بگیریم.
آنجا دستور خدای متعال این است که هم خودتان غافل نباشید و مواظب باشید که آتش نگیرید. در حال غذا خوردن هستید، اگر حلال نباشد در حال خوردن آتش هستید. در حال غیبت کردن هستید، خبر ندارید و فکر میکنید حرف است، باطنِ این عمل این است که شما در حال خوردن گوشت گندیده هستید، شما در حال مردارخوری هستید.
فرمود: «اَلنَّظَرُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ»،[۱۰] جوان هستی، در این شهر منظرههای گناهخیز فراوان است، نکند وقتی چشم تو به نامحرم افتاد خیره بشوی و به او نظر کنی، نظر غیر از رؤیت است، اینجاست که روایت میگوید این تیری از تیرهای شیطان است. چه کسی این را تیر میبیند؟
یک جوان بدبختی که گاهی حتّی سنش هم بالا رفته است و نزد ما میآیند و میگوید: فلانی! چه کنم؟ نمیتوانم چشم خودم را کنترل کنم. سِنّی از او گذشته است ولی از بس تکرار شده است نمیتواند چشم خودش را کنترل کند. این خبر ندارد هر نگاهی که به نامحرم میکند، این روایت میگوید اگر باطنشناس بود و چشم برزخی او باز بود میدید که این تیرِ شیطان است که چشم دل او را نشان گرفته است. گاهی چشم دل را کور میکند، «لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ»،[۱۱] چشم سر نیست که کور میشود، چشم دل است که کور میشود، انسان کورباطن میشود، وقتی انسان میمیرد نمیتواند جمال امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را ببیند. در این عالم حقِ دیدنِ امام زمان ارواحنا فداه را پیدا نمیکند، چشم دل او کور است، چشم دل او بینایی خود را از دست داده است، برای اینکه با یک نگاهی…. این نگاه حرام درواقع تیرِ خودِ شیطان است، این تیر به قلب او اصابت کرده است و چشم قلب او را از کار انداخته است و دیگر جمال الهی را نمیبیند. در زندگی هم هر چیزی میبیند زشت میبیند، همیشه منفی میبیند، همیشه برای خودش ناراحتی دارد، همیشه در جهنّم است، از همه چیز ناراضی است، اصلاً زیبایی نمیبیند، فقط زشتی میبیند، این علامت جهنّمی بودن است، حالت شکر ندارد، چشم نعمتبین ندارد، چشم مؤمنبین ندارد، میگوید همه فاسد هستند، میگوید همهی آخوندها خراب هستند، میگوید همهی چادریها خراب هستند.
چرا اینطور فاسد شده است؟ برای اینکه کور است و نمیتواند زیبایی ببیند. این شخص اصلاً نمازشب خوان سراغ ندارد، اصلاً از شهید حججی و شهید سلیمانی و شهید همّت و شهدای حرم و شهدای حرمِ امام رضا علیه السلام، آن زیباییهایی که دارند و مظهر جمال خدا شدهاند، این شخص اصلاً نمیتواند اینها را ببیند، فقط بد را میبیند و قضاوت میکند که همه بد شدهاند!
چرا اینطور شده است؟ برای اینکه تیر شیطان… این نگاه بد درواقع تیر شیطان بوده است، چشم دل او را کور کرده است و دیگر نمیتواند زیبایی ببیند، عالم را تیره و تار میبیند.
لذا جهنّم او از همینجا شروع شده است، از نظر او همه بد هستند و همه دشمن او هستند و به هیچ کسی اعتماد ندارد، برای همین همیشه خودش را تنها میبیند، خودش را مورد حمله اطرافیان خودش میبیند، آنچنان در رنج است که فکر میکند اگر مرگ او برسد… خبر ندارد که مرگ او باطنِ همین سختیهاست که برای او بدتر هم میشود.
این است که «قُوا أَنْفُسَکُمْ»، از همین الآن حواسمان را جمع کنید و به مُلکِ اعمالمان نگاه نکنیم، به ملکوت توجّه داشته باشیم که با حرفی که میزنیم درواقع با این حرف آیا باطن خودمان را تاریک میکنیم یا در حال ایجادِ نور در باطن خودمان هستیم.
روضه و توسّل به حضرت اباالفضل العباس علیه السلام
صلی الله علیک یا باب الحوائج الی الله یا اباالفضل العباس، یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ علیه السلام اِکْشِفْ لى کَرْبى بِحَقِ اَخْیکَ الْحُسَیْنِ علیه السلام
ای آقایی که حتّی زرتشتیها هم وقتی گیر دارند شما را صدا میزنند، ارمنیها به شما متوسّل میشوند، سنّیها برای زیارت به حرم شما میآیند، هیچ کسی هم از درِ خانهی شما ناامید بیرون نرفته است، ای باب الحوائجِ بین المللیِ ما…
به سیّد بحرالعلوم عرضه داشتند: آقا! اینطور که تعریف میکنند حضرت اباالفضل العباس علیه السلام قد بلند بودهاند، سرو قد بودهاند، پهلوان بودهاند، یَل بودهاند، اما اگر کسی به سرداب مقدّس برود میبیند که قبر شریف حضرت اباالفضل العباس علیه السلام یک قبر کوچک است، اگر از ابتدا کسی را راهنمایی نکرده باشند چه بسا فکر میکند که این قبرِ حضرت علی اصغر علیه السلام است، این قبرِ یک پهلوان نیست.
سوال دوم این بوده است: حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه همهی شهدا را حمل کردهاند، تنها پیکر حضرت علی اکبر علیه السلام بود که قابل حمل نبود و یک نفر نمیتوانست حمل کند، از جوانها کمک خواستند، آن پیکر بهم ریخته را هم به خیمه آوردند، ولی چرا بدنِ حضرت اباالفضل العباس علیه السلام را نیاوردند و کنار نهر علقمه ماند؟
سیّد بحرالعلوم رضوان الله تعالی علیه منقلب شد، نوشتهاند از هوش رفت، وقتی به هوش آمد گفت: این چه سؤالی بود که از من کردید؟ مگر خبر ندارید دستهای عموی من حضرت اباالفضل العباس علیه السلام را قطع کرده بودند، چون دست نداشتند از خودشان دفاع کنند این حرامیها دورِ ایشان را گرفتند و آنقدر به این بدن شمشیر و نیزه و تیر زدند که بدن مانند بدن حضرت علی اکبر علیه السلام ارباً ارباً بود، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه کنار بدنِ حضرت اباالفضل العباس علیه السلام آمدند، دست به زیر بدن بردند که این بدن را با خود بیاورند، اما وقتی دست خود را بالا آوردند دیدند بدن بهم ریخت… اما دیگر جوانی نداشتند که صدا بزنند و آنها کمک کنند…
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
الا لعنت الله علی القوم الظّالمین
دعا
خدایا! تو را به خمسه طیّبه، به اسم اعظمت، به آن اسمی که هر کسی تو را به آن اسم بخواند جواب او را میدهی، در این خیمهی ضیافتت تو را به آن اسمت قسم میدهیم، به ائمه اطهار علیهم السلام و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قسمت میدهیم امام زمان ارواحنا فداه را برسان.
خدایا! ملّت و مملکت ما را از پریشانی نجات بده.
خدایا! نگرانیها را برطرف بفرما.
خدایا! مریضها، مریضه مورد نظر را شفاء عنایت بفرما.
خدایا! نعمت سلامتی و امنیت و نظام اسلامی و پرچمدار نورانی و حکیم و دوستداشتنی و سالم و زاهد را که به لطف و کَرَمت به ما دادهای، به لطف و کَرَمت برای ما محافظت بفرما.
خدایا! ما را دشمنشاد مکن.
خدایا! دشمنان ما را با چوب غضبت ادب بفرما.
خدایا! دست نفوذ و خیانت را برای همیشه قطع بفرما.
خدایا! امام و شهدا و گذشتگان ما را ببخش و بیامرز.
خدایا! ارواح پاکشان را از ما راضی بفرما.
خدایا! نسل جوان ما را به ساحل سامان و سعادت نائل بگردان.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه انعام، آیه ۷۵
[۳] سوره مبارکه زلزال، آیه ۶ (یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِیُرَوْا أَعْمَالَهُمْ)
[۴] سوره مبارکه نبأ، آیه ۱۸ (یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً)
[۵] سوره مبارکه قلم، آیه ۴
[۶] سوره مبارکه اسراء، آیه ۴۴ (تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِیهِنَّ ۚ وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَٰکِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ ۗ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا)
[۷] سوره مبارکه فصلت، آیه ۱۱ (ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ وَهِیَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِیَا طَوْعًا أَوْ کَرْهًا قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ)
[۸] سوره مبارکه، نساء آیه ۲۸ (یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُخَفِّفَ عَنْکُمْ وَ خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعِیفاً)
[۹] سوره مبارکه تحریم، آیه ۶ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَهُ عَلَیْهَا مَلَائِکَهٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ)
[۱۰] المحاسن ، جلد ۱ ، صفحه ۱۰۹ (عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنِ اِبْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُقْبَهَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ: اَلنَّظَرُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ مَسْمُومٌ وَ کَمْ مِنْ نَظْرَهٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَهً طَوِیلَهً)
[۱۱] سوره مبارکه حج، آیه ۴۶ (أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا ۖ فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَٰکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ)
پاسخ دهید