روز پنجشنبه مورخ ۰۴ شهریور ماه ۱۴۰۰ و مصادف با شب هجدهم محرم ۱۴۴۳ هـ ق، ششمین شب از مراسم عزاداری دهه دوم محرم سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در «مسجد امام رضا علیه السلام» مدرسه علمیه امام خمینی(ره) تهران با سخنرانی حضرت «آیت الله صدیقی» برگزار شد که مشروح آن تقدیم می شود.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
«وَ إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَ لْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ».[۲]
وجود مبارک امام زین العابدین علیه الصلاه و السلام نور خدا بودند، سایهی خدا بودند، مجرا هدایت حق بودند.
کارِ سفرای الهی دعوت به خدای متعال است و بجز دعوت به خدای متعال هیچ کار و هیچ شأنی در این عالم ندارند، شخصیت حقیقیِ حضرات معصومین علیهم السلام، همان شخصیت حقوقیشان است، «مَنْ أتاکُمْ نَجى ، وَ مَنْ لَمْ یَأْتِکُمْ هَلَک إلَى اللّهِ تَدْعُون وَ عَلَیْهِ تَدُلُّونَ ، وَ بِهِ تُؤمِنُونَ ، وَ لَهُ تُسَلِّمونَ وَ إلى سَبیلِهِ تُرْشِدُونَ»،[۳] کار همهی این بزرگواران این بود که به خدا دعوت کنند، غذا خوردنِ اینها به امر خدا بود، برای خدا بود.
برای سیر و سلوک باید به جسم خودمان اهمیّت بدهیم
این جملهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در دعای شریف کمیل «قَوِّ عَلى خِدمَتِکَ جَوارِحی وَاشدُد عَلَى العَزیمَهِ جَوانِحی وَ هَبْ لِیَ الْجِدَّ فِی خَشْیَتِکَ»،[۴] خدایا! جوارح مرا، دست و پای من را، اعضای بدن من را قوّت بده تا تو را خدمت کنم.
این بزرگواران بدن را مطلقا برای التذاذ این عالم نمیخواهند، اگر غذا میل میکنند برای تقویت جسم است که بتواند درست فرمان خدای متعال را اجراء کند.
یکی از برنامههای بزرگان اهل سیر و سلوک هم رسیدن به بدن بوده است، حفظ سلامتی برای عارف بالله و سالک الی الله جزو وظایف عرفانی و سیر و سلوکیشان بوده است.
مرحوم آیت حق آسیّد جمال گلپایگانی اعلی الله مقامه الشّریف که هم فقیه بود، مرجع تقلید بود، هم عارف بود و هم صاحب نفس بود و هم صاحب کرامات عدیده بود. عالمی نقل میکند که در حرم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از وجود آسیّد جمال گلپایگانی عطری استشمام میکردم که نظیر چنین عطری در این عالم نبود و من نمیتوانستم از او جدا بشوم، ایستادم تا زیارتشان تمام شد، من سایه به سایه به دنبال ایشان رفتم، ایشان سر از وادی السّلام درآوردند.
بزرگان ما، اهل باطن ما در نجف با وادی السّلام خیلی مأنوس بودند.
مرحوم آقای کشمیری اعلی الله مقامه الشّریف میگفتند که شبهای زیادی در وادی السّلام میماندیم. از ایشان پرسیدند که در آنجا چه میدیدید که اینقدر به آنجا علاقهمند بودید؟ ایشان با آن لهجهی عربی پاسخ دادند: روح و ریحان میدیدیم.
توقّف آسیّد جمال هم در وادی السّلام طول کشید، من هم در همان فضای عطرآگینِ حریمِ این عارف بزرگ، این عطر را خوراکِ جان خود قرار میدادم، از وادی السّلام مراجعت کرد و به مسیر آمد، بندهی خدایی در بازار آمد با او سلام و علیک کرد، دیدم دیگر این عطر را استشمام نمیکنم. من متوجّه نبودم که آسیّد جمال متوجّه هستند که من ایشان را تعقیب میکنم، ولی همینکه این مسئله پیش آمد دیدم که آسیّد جمال برگشت و یک نگاهی به من کرد و فرمود: دیدی که با یک ملاقات از آدم میگیرند؟
معلوم بوده است که آن آدم آدمِ ظلمانی بوده است، حجاب بین آن عطر عرشی و این فضای معنوی شده است.
این بزرگوار در محضر حکیم قشقایی در اصفهان مسیرِ سیر و سلوک را طی میکردند و چه بسیار در تخته فولاد اصفهان شبها را تا به صبح مشغولِ تفکّر و ذکر و عبادت و مناجات و گریه بودند، که میگوید شب سردِ زمستانی سرما خیلی فشار آورد، به داخل یکی از حجرات رفتم که در آنجا مشغول عبادت باشم، میّتی را به آنجا آوردند و من این میّت را در آتش جهنّم میدیدم و آنچنان صحنه وحشتناک و رقّتبار بود که من ضعف کردم و افتادم. قدرتِ اینکه بلند شوم و در را باز کنم و از اینجا فرار کنم را نداشتم، یک کسی هم کنارِ این میّت مشغولِ تلاوتِ قرآن بود، پول گرفته بود که قرآن بخواند، هرچه به او اشاره میکردم که او در را باز کند که من بروم، او هم دلسوزی میکرد و میگفت: اگر بروی از سرما میمیری. بالاخره با چه زحمتی در باز شد و من خودم را به بیرون از آن حجره کشاندم.
مرحوم جریان دیگری را مرحوم آقای مطهری از مرحوم آیت الله آسید محمدرضا گلپایگانی و او از آسید جمال گلپایگانی نقل میکند که در وادی السّلام بودم، دیدم میّتی را میآورند، عدّهای به دنبالِ تابوتِ او حرکت میکنند، صدای زوزهی شتری که بر او داغ میگذارند در فضای وادی السّلام طنین داشت که انسان وحشت میکرد، به دنبال این صدا رفتم و دیدم این صدا برای همین کسی است که او را در همین تابوت میآورند. دیگران متوجّه نبودند، همانطور که آن قاری قرآن در تخته فولاد عذاب را نمیدید، شعلههای شرارهی آتش جهنّم را نمیدید، ولی خدا چشم برزخی آسید جمال را باز کرده بود و او مشاهده میکرد.
در وادی السّلام هم گوش برزخی ایشان صدای نالهی آن فرد بدبخت را میشنید ولی دیگران نمیشنیدند. چنین کسی با این مقامی که در پیشگاه خدا بدست آورده است و به ورای عالم طبیعت اشراف پیدا کرده است میگوید: اولین استاد عارف ما در نجف آشیخ علی محمد نجفآبادی بود و برنامهای که برای من تنظیم کرده بود، باید هر هفته یک شب در مسجد کوفه بیتوته میکردم.
شبی به مسجد وارد شدم و مسجد هم خلوت بود، من برای مناجات رفته بوم، اما دستور استادمان این بود که من مقداری نان در دستمالی میبستم و با خودم میبردم، ساعتی عبادت میکردم و نماز میخواندم، باید چند لقمهای از این نان میخوردم تا انرژی پیدا کنم که «ضعف» حالت حضور را از من نمیگرفت.
یعنی غذا را میخورند تا حال حضور داشته باشند.
لذا هم پرخوری مکروه است، فرمود: «أشَدَّ النّاسِ حَسرَهً یَومَ القِیامَهِ» کسانی هستند که در این عالم پُرخوری میکنند. حال حضور در عبادت از کسی که زیاد میخورد سلب میشوم و کسالت پیدا میکند، آدمی هم که در فشارِ گرسنگی قرار میگیرد، او هم حال حضور پیدا نمیکند، و کسی که خودش را بندهی خدا میداند غذا میخورد، به اندازه میخورد و مزاج خودش را میشناسد، همانقدر که ضعف نکند و بتواند مناجات و نماز و سجدههای طولانی خودش را با حضور قلب انجام بدهد. این «قَوِّ عَلى خِدمَتِکَ جَوارِحی» است.
«وَاشدُد عَلَى العَزیمَهِ جَوانِحی»، علاوه بر کمکِ جسمِ آدم… میگویند جسم انسان برای عارف و سالک، براقِ انسان است.
خدای متعال وجود نازنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را در آسمانها سیر داد و در معراج به وراء آسمانها واصل شد، اما بیمرکب نبودند، براق در اختیار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود و حضرت بر سوار براق بودند و با براق حرکت میکردند.
میگویند جسم مؤمن «براق» اوست، باید این مرکب را سالم نگه دارد تا بتواند با این براق معراج کند، نماز خوب بخواند، عبادتِ خوب کند، درآمد حلال خوب داشته باشد تا دستِ افتادهها را بگیرد، کمکهای مؤمنانه کند، تولید کند، مایهی اشتغال افراد بیکار بشود که بیکاری منشأ خیلی از گناهان و بدبختی میشود، این تولید برای نجاتِ این بیکارها باشد، همهی اینها نردبانِ قرب به پروردگار عالم میشود.
این دعاهاست که به ما میآموزد که هم بدن باید توان لازم را برای ایفای رسالت داشته باشد.
سه امرِ لازم برای رهبری
در مسئلهی رهبری و امامت که در سوره مبارکه بقره خدای متعال داستانی را نقل میکند که جمعی از بنی اسرائیل تحت ستم طاغوت خودشان بودند که جالوت بود، آمدند و به پیغمبر خودشان عرض کردند که ما رهبر میخواهیم و شما رهبری را برای ما معیّن کن که او فرماندهی کند تا ما بتوانیم خودمان را از این فضای خفقان و از این ظلمِ بیامان نجات بدهیم.
آن پیامبر خدا به امر خدای متعال «طالوت» را به اینها معرّفی کرد.
وقتی طالوت با تعیینِ پیغمبر، بعنوان فرمانده و رهبر این جمعِ بنیاسرائیل تعیین شد، آنها گفتند که مگر این میتواند فرماندهی ما باشد؟ این شخص نه از طبقهی اشراف است، نه تجربهی قبلی برای این موضوع دارد، ما چطور بتوانیم زیرِ بارِ رهبریِ چنین کسی که از متن همین مردم است ولی جزو طبقهی ممتاز نیست و جزو برجستگان و نخبگان به حساب نمیآید، ما چطور این شخص را بعنوان فرمانده قبول کنیم؟
پیغمبر خدا سه مسئله، سه امتیاز برای جناب طالوت مطرح فرمودند که این درسی از قرآن کریم برای همهی موحدان عالم است که این سه امر در رهبری لازم است.
اول اینکه «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ»[۵] خدای متعال او را انتخاب کرده است.
بنابراین رهبر و امام جامعه باید از بالا، یا معیار او گفته بشود، یا اینکه خدای متعال عیناً تعیین کرده باشد.
خدای متعال ائمهی اثنی عشر را با اسم و رسم معیّن کرده است، «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ»،[۶] اینها گزیدههای خدا هستند، برگزیده هستند و خدا برگزیده است.
در زمان غیبت هم انتخاب مردم، اجتماع مردم، قبولِ مردم، مشروعیتی برای رهبر نمیآورد، مشروعیتِ رهبر، معیارهایی است که امام زمان ارواحنا فداه تعیین کردهاند و در روایات اهل بیت عصمت و طهارت سلام الله علیهم أجمعین و قرآن کریم آمده است. مشروعیتِ خود را از بالا کسب میکند نه از مردم. مقبولیت را از جامعه کسب میکند نه مشروعیت را، مشروعیت امرِ آسمانی است، «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ».
بعد دو نکتهی بعدی هم «وَزَادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ»، خدای متعال دو پر به او داده است که با این دو شهپر میتواند جامعه را روی بال خودش بگذارد و به بالا ببرد. یکی شهپرِ علم است، دانش دارد، معرفت دارد، بینش دارد، بصیرت دارد، خدا را میشناسد، جامعه را میشناسد، دشمن را میشناسد، وظیفه و رسالتِ خودش و زیرمجوعهی خودش را هم تشخیص میدهد، خدا به او علم مبسوط داده است.
دوم «قدرت بدنی» داده است. لذا در دعاهای حضرات معصومین علیهم السلام و امام زین العابدین علیه السلام درخواستِ روزیِ حلال، آن هم روزی وسیع، «أَوْسِعْ عَلَی مِنْ حَلَالِ رِزْقِکَ»…
دعاهای ائمه علیهم السلام
این دعاها جدول زندگی است، سبک زندگی است، معرّفی نیازها و نسخهی دردهاست. همهی ائمه ما سلام الله علیهم أجمعین در مسئلهی «دعا» شاخص بودند و دعاهای جامعی از این بزرگواران مانده است، دعای هر امامی را در یک صحیفه جمع کردهاند، که مرحوم حاجی نوری، استاد مرحوم محدّث قمی، صحیفه علویّه دارند، دعاهای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را در یک مجلّد بعنوان «صحیفه علویّه» جمع کرده است، و علمای بعدی برای امامان دیگرمان را هم جمع کردهاند.
ان شاء الله خدای متعال مرحوم آقای ابطحی را رحمت کند، ایشان دعاهای هر امامی را جمع کردهاند، «صحیفه مهدویه» هم دعاهای امام زمان ارواحنا فداه است.
ولکن حضرت امام سجّاد علیه السلام چون لقبِ زین العابدین و سیّدالسّاجدین دارند، دعاهای امام سجّاد علیه السلام در تربیت نفوس و در بالا بردن معرفه الله و معرفه المعاد، جایگاه خاص خودش را دارد.
درسی از دعای یازدهم صحیفه سجّادیه
در این دعای یازدهم صحیفه سجّادیه که چند جلسه است نکاتی از این دعا را به خدمت شما مطرح میکنیم، مسئلهی ذکر و مسئلهی شکر و مسئلهی طاعت، این سه مسئله سه کلاس است که هر بندهای باید در این سه کلاس آموزش دیده باشد تا بتواند مقبولِ قرب الهی قرار بگیرد.
«یا مَنْ ذِکرُهُ شَرَفٌ لِلذَّاکرِینَ، وَ یا مَنْ شُکرُهُ فَوْزٌ لِلشَّاکرِینَ، وَ یا مَنْ طَاعَتُهُ نَجَاهٌ لِلْمُطِیعِینَ».[۷]
ذکر شرف است، شکر مایهی فوز و پیروزی است، طاعت موجب نجات است.
اما ذکر منشأ توجّه به خدا و نعمتهاست، توجّه به نعمتها برای انسان شکر بهمراه دارد، کسی که خودش را بدهکارِ خدای متعال دید و غرق در نعمتهای الهی بود، قهراً طاعت برای او تحمیل نیست، خود را بدهکار میبینید، هرچه طاعت و عبادت کند در برابر نعمتهای الهی کم میآورد. لذا همیشه زبان عذرخواهی و استغفار دارد.
روضه و توسّل به حضرت علی اکبر علیه السلام
امشب شب جمعه است، شب زیارتی حضرت سالار شهیدان است، مجلس ما هم با نام نامی جوان اشبه الناسِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نور گرفت، دلها کربلایی شد، و من هم میخواهم دامان این آقازاده و شاهزاده و ولیّ خدا و این شهید عاشقِ بینظیر را بهمراه شما بگیرم…
حضرت علی اکبر علیه السلام باب الحوائج هستند.
من در مکه معظمه در اتاق خودم تنها بودم، به امام زمان ارواحنا فداه عرض کردم: شما «اذن الله الواعیه» هستید، من اگر برای شما روضه بخوانم شما میشنوید، میخواهم روضهی عموی شما حضرت علی اکبر علیه السلام را بخوانم… حاجتی داشتم، روضه را خواندم، بلافاصله حاجت من برآورده شد…
یا امام زمان! شب جمعه است، این جمع به اینجا آمدهاند تا عزاداری و گریه کنند…
همهی داغها بر امام حسین علیه السلام سنگین بود، ولی مرحوم آیت الله کشمیری میگفتند که داغ حضرت علی اکبر علیه السلام از همه سختتر بود…
چند دلیل میآوردند، یکی اینکه حضرت زینب کبری سلام الله علیها برای هیچ شهیدی از خیمه بیرون نیامدهاند… این بزرگواران پردهنشین بودند، این بیابان هم پُر از اراذل و اوباش و گرگها بود، این بزرگواران خودشان را میپوشاندند، اما اولین مرتبهای که دیدند یک بانوی بلندبالا از خیمه بیرون زد و فریاد میکشید «وا ثمره فؤادی»… وای میوهی دلم… وای پسرِ برادرم… گاهی هم میگفتند: وای برادرم…
دلیل دوم این است که طاقت از زانوان حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه رفت… حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه چند قدم مانده به پیکر حضرت علی اکبر علیه السلام از روی اسب افتادند… میخواستند بلند شوند و راه بیایند تا به کنار پیکر برسند… اما نتوانستند بلند شوند، روی زانو حرکت کردند…
نکتهی سوم این است که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فریاد میکشیدند… با اینکه دشمنان رذل بودند و هو میکردند و کف میزدند، اما حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هفت مرتبه از پردهی دل فریاد زدند: «وَلَدی علی»…
دلیل آخر هم این است که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در کنار هیچ پیکری آرزوی مرگ نکردند… اما اینجا صورت به صورت پسرِ خویش نهادند، «عَلَى اَلدُّنْیَا بَعْدَکَ اَلْعَفَا»…
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
دعا
شب جمعه است، شب استجابت دعاست…
خدایا! تو را به انکسار حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه قسم میدهیم که امشب ما را ببخش و بیامرز.
خدایا! تو را به این بدنِ ارباً ارباً قسم میدهیم این ویروس را ریشهکن بفرما.
خدایا! نگرانیِ این مریضی را از این مملکت دور کن.
خدایا! فرج امام زمان ارواحنا فداه را برسان.
خدایا! حسرت دیدار حضرت حجّت ارواحنا فداه را بر دلِ ما مگذار.
خدایا! سایهی رهبرمان را مستدام بردار.
خدایا! دولتِ مؤمنِ مردمیِ ولایتمدار ما را یاری بفرما.
خدایا! دشمنان این کشور را نابود بفرما.
خدایا! هر کسی هر حاجتی دارد، او را امشب حاجتروا بفرما.
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۸۶
[۳] زیارت جامعه کبیره
[۴] دعای کمیل
[۵] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۴۷ (وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکًا ۚ قَالُوا أَنَّىٰ یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ یُؤْتَ سَعَهً مِنَ الْمَالِ ۚ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ ۖ وَاللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ)
[۶] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۳۳
[۷] صحیفه سجّادیه، دعای یازدهم (وَ کانَ مِنْ دُعَائِهِ علیهالسلام بِخَوَاتِمِ الْخَیرِ (۱) یا مَنْ ذِکرُهُ شَرَفٌ لِلذَّاکرِینَ، وَ یا مَنْ شُکرُهُ فَوْزٌ لِلشَّاکرِینَ، وَ یا مَنْ طَاعَتُهُ نَجَاهٌ لِلْمُطِیعِینَ، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اشْغَلْ قُلُوبَنَا بِذِکرِک عَنْ کلِّ ذِکرٍ، وَ أَلْسِنَتَنَا بِشُکرِک عَنْ کلِّ شُکرٍ، وَ جَوَارِحَنَا بِطَاعَتِک عَنْ کلِّ طَاعَهٍ. (۲) فَإِنْ قَدَّرْتَ لَنَا فَرَاغاً مِنْ شُغْلٍ فَاجْعَلْهُ فَرَاغَ سَلَامَهٍ لَا تُدْرِکنَا فِیهِ تَبِعَهٌ، وَ لَا تَلْحَقُنَا فِیهِ سَأْمَهٌ، حَتَّی ینْصَرِفَ عَنَّا کتَّابُ السَّیئَاتِ بِصَحِیفَهٍ خَالِیهٍ مِنْ ذِکرِ سَیئَاتِنَا، وَ یتَوَلَّی کتَّابُ الْحَسَنَاتِ عَنَّا مَسْرُورِینَ بِمَا کتَبُوا مِنْ حَسَنَاتِنَا (۳) وَ إِذَا انْقَضَتْ أَیامُ حَیاتِنَا، وَ تَصَرَّمَتْ مُدَدُ أَعْمَارِنَا، وَ اسْتَحْضَرَتْنَا دَعْوَتُک الَّتِی لَا بُدَّ مِنْهَا وَ مِنْ إِجَابَتِهَا، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ خِتَامَ مَا تُحْصِی عَلَینَا کتَبَهُ أَعْمَالِنَا تَوْبَهً مَقْبُولَهً لَا تُوقِفُنَا بَعْدَهَا عَلَی ذَنْبٍ اجْتَرَحْنَاهُ، وَ لَا مَعْصِیهٍ اقْتَرَفْنَاهَا. (۴) وَ لَا تَکشِفْ عَنَّا سِتْراً سَتَرْتَهُ عَلَی رُءُوسِ الْأَشْهَادِ، یوْمَ تَبْلُو أَخْبَارَ عِبَادِک. (۵) إِنَّک رَحِیمٌ بِمَنْ دَعَاک، وَ مُسْتَجِیبٌ لِمَنْ نَادَاک.)
پاسخ دهید