در این متن می خوانید:
      1. تسلیت به مناسبت شهادت امام حسین (علیه السّلام)
      2. مطرح کردن سه مرحله از ظهور جلال خدا توسّط حضرت سیّد الشّهداء (علیه السّلام)
      3. حالت خشیّت داشتن
      4. آثار و برکات خشیت
      5. خوف از عظمت خدا
      6. وصایای خدای متعال به حضرت عیسی (علیه السّلام)
      7. سر زدن به قبرستان و یادآوری عالم آخرت
      8. صیحه کشیدن از کثرت گناهان
      9. پشت سر گذاشتن از عقبه
      10. سه خصلت برای رسیدن به قرب خدا
      11. معنای زهد
      12. ملازمات عقبه
      13. انفاق کردن اموال برای عالم آخرت
      14. ورع از معاصی راه رسیدن به قرب الهی
      15. گریه‌ی از خشیت خدای متعال
      16. رقّت قلب داشتن مرحوم آقای شیخ مرتضی طالقانی
      17. هدایت‌گر بودن گریه‌ی مرحوم آیت الله شیخ محمد حسین مفسّر
      18. چگونگی حالت بکاء
      19. مهلت گرفتن امام حسین (علیه السّلام) از دشمنان برای طلب استغفار
      20. مسئولیّت‌های حضرت زینب (سلام الله علیها) در حماسه‌ی عاشورا
      21. حضرت رقیّه (سلام الله علیها) پرچمدار سند حقانیّت حضرت حسین (علیه السّلام)
      22. عاشق نماز بودن سیّد الشّهداء (علیه السّلام)
      23. عاشورا شب دعا و استغفار
      24. مهمان‌نوازی شرط کریم بودن است

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِ نُفوسِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدِ وَ آلِهِ الْمَعْصومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهَ مُولانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرواحُنَا فِداهُ وَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ نُصرَتَهُ وَ الإستِشهَادَ بَینَ یَدَیهِ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إِلی یَومِ الدِّینِ».

تسلیت به مناسبت شهادت امام حسین (علیه السّلام)

مصیبت بزرگ عالم توحید، شهادت جانگداز خامس اصحاب کساء و بهترین انسان‌های در رکاب آن بزرگوار را تسلیت عرض می‌کنم. به امام زمان (ارواحناه فداء) عرضه می‌دارم آقا جان سر شما سلامت، ما در غم شما شریک هستیم، بقای عمر شما باشد، شما مستدام باشید.

IMG_3695

مطرح کردن سه مرحله از ظهور جلال خدا توسّط حضرت سیّد الشّهداء (علیه السّلام)

در ارتباط با دعای نازنین امام حسین (علیه السّلام) در روز عرفه که حضرت سیّد الشّهداء سه مرحله از ظهور جلال خدا در وجودشان را مطرح کردند: یکی خوف بود. دوم وجل بود، سوم خشیّت بود. خشیت برای عارف است، برای عالم است، برای کامل است. خوف عمومی است، ائمّه هم خوف دارند، از جهنّم می‌ترسیدند، گریه می‌کردند، از خوف آتش جهنّم حضرات معصومین خوف داشتند، گریه هم می‌کردند.

آن حالتی که «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»[۲] سه ملک برای حضرت ابراهیم نازل شد وحضرت ابراهیم فکر می‌کردند آن‌ها مهمان هستند، انسان هستند، از آن‌ها پذیرایی گرمی به وجود آورد. سفره انداخت، دید آن‌ها نمی‌خورند. قرآن کریم دارد که حضرت ابراهیم گفت: «إِنَّا مِنْکُمْ وَجِلُونَ»[۳]پیدا است که شما آدم‌های بزرگی هستید، من یک مقدار به هم ریختم، شما چه کسی هستید که غذا نمی‌خورید؟ این عظمت، این جلالتی که در ملائکه دید منقلّب شد با خود گفت: آن‌ها چه کسانی هستند که نیازی به غذا ندارند؟

IMG_3690

حالت خشیّت داشتن

خشیت یک مقدار از این مسئله بالاتر است. اگر الآن شما در این محفل آقا امام زمان خود را نشان دهند، آن حالی که ما پیدا می‌کنیم این است که دست پاچه می‌شویم، خود را گم می‌کنیم، نمی‌دانیم چه کار کنیم. این حالت، حالت خشیت است، نه چوبی برای ما بلند می‌کند، نه ما را تهدید می‌کند ولی بزرگ است، عظمت دارد. آدم در محضر بزرگی باشد، اگر بزرگی طرف مقابل را درک کند، فاصله‌ی خود را با او بداند، پیدا است که یک عالمی برای او پیش می‌آید.

IMG_3670

آثار و برکات خشیت

یکی از آثار و برکات خشیت، دقّت قلب است، حالت التماس و التجاء و تضرّع و ابتهال است. مرحوم آقای میرزا جواد ملکی تبریزی (أعلی الله مقامه) فصلی از کتاب لقاء الله خود را به خوف و خشیّت اختصاص دادند. یکی، دو روایت برای شما می‌خوانم بعد هم بعضی بزرگان اهل معنا را که دل سوزانی داشتند، به تعبیر بابا طاهر سوته دل بودند، این‌ها -خام بدم، پخته شدم، سوختم- سوخته بودند، دل آن‌ها آب شده بود. یکی، دو مورد هم عرض می‌کنیم تا ببینیم اهل خشیت امشب چه عالمی داشتند. امام حسین امشب چه محشری به پا کرده است و یاران سیّد الشّهداء چه مسیری را طی کردند.

خوف از عظمت خدا

آقا میرزا جواد آقای ملکی خودشان چون اهل بوده لذا خواستیم از کتاب ایشان چیزی را برای شما نقل کنیم. فرمود: «وَ إِنَّهُ لَا یَدْخُلُ النَّارَ مَنْ بَکَى مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ»[۴] کسی که دلش از عظمت خدا بلرزد، چشم او اشک بریزد خدای متعال او را به جهنّم نمی‌برد.

IMG_3658

وصایای خدای متعال به حضرت عیسی (علیه السّلام)

در وصایایی که خدا به حضرت عیسی دارد فرمود: «یَا عِیسَى هَبْ لِی مِنْ عَیْنَیْکَ الدُّمُوعَ»[۵] عیسی از چشم‌های خود به من اشک بده. تعبیر خدا هم عجیب است «هَب لِی» به من ببخش. چقدر مهم است که خدا به بنده‌‌ی صاحب اشک خود می‌گوید من این‌ها را دارم. نه این‌که خود خدا اشک ندارد، بنده باید چیزی به خدا بدهد که خدا ندارد. شما هر خیری، هر فضیلتی داشته باشید خدا بالاتر از آن را دارد. ولی آن‌ چیزی که خدا خریدار است، آن است که خود ندارد. خدا دل شکسته ندارد لذا دل شکسته را می‌خرد. خدا اشک ندارد، خدا سوز ندارد، این‌ها را به خدا بدهید، خدا خجالتی ندارد. لذا حیای و خجالت بنده را خدا به ثمن بالایی خریدار است.

سر زدن به قبرستان و یادآوری عالم آخرت

«یَا عِیسَى هَبْ لِی مِنْ عَیْنَیْکَ الدُّمُوعَ» عیسی از دو چشم خود به من اشک ببخش «وَ مِنْ قَلْبِکَ الْخَشْیَهَ» دل تو هم همیشه حالت خشیت داشته باشد. چشم تو اشک دهد، دل تو خشیت دهد «وَ قُمْ عَلَى قُبُورِ الْأَمْوَاتِ فَنَادِهِمْ بِالصَّوْتِ الرَّفِیعِ فَلَعَلَّکَ تَأْخُذُ مَوْعِظَتَکَ مِنْهُمْ» این هم باز از آن سفارشاتی است که گفتند وقتی خیلی ناراحت بودید قبرستان بروید، غرورتان هم گرفته است، مست دنیا شدید یک سری به قبرستان بزنید. آدمی که ناراحتی دارد به قبرستان برود به یاد می‌آورد که در پایان باید به این‌جا بیاید، آن‌قدر عرض و طول ندارد که آدم برای بعضی از مشکلات خود این‌قدر به خود زحمت و ناراحتی بدهد. شما مسافر هستید، به فکر آن‌جا باشید، در پایان باید به آن‌جا بروید. آدمی که قصرنشین است، اشرافیت دارد، فقرا را فراموش می‌کند، گناهکار است او هم یک سری به قبرستان بزند به یاد بیاورد که در پایان باید به این‌جا بیاید. فرمود: عیسی به کنار قبرها برو و آن‌ها را با صدای بلند صدا بزن شاید موعظه‌ی آن‌ها به تو برسد و به آن ها بگو «إِنِّی لَاحِقٌ فِی اللَّاحِقِینَ» من هم می‌آیم. گاهی بگویید ما هم می‌آییم، فاصله‌ای نداریم، داریم می‌رویم. مسافت زیادی طی کردیم دیگر چیزی نمانده برسیم «إِنِّی لَاحِقٌ فِی اللَّاحِقِینَ».

صیحه کشیدن از کثرت گناهان

در خطباتی که خدا به حضرت موسی کلیم دارد فرمود: «وَ اقْنُتْ بَیْنَ یَدَیَّ قُنُوتَ الصَّابِرِینَ وَ صِحْ إِلَیَّ مِنْ کَثْرَهِ الذُّنُوبِ صِیَاحَ الْمُذْنِبِ الْهَارِبِ مِنْ عَدُوِّهِ وَ اسْتَعِنْ بِی عَلَى ذَلِکَ فَإِنِّی نِعْمَ الْعَوْنُ وَ نِعْمَ الْمُسْتَعَانُ»[۶] فرمود: دعای تو در پیشگاه من دعای اهل صبر باشد و صحیه بزن، هرای بکش، داد بزن، در خلوت‌ها بیا بگو خدا. صیاح یعنی از کثرت گناهان خود صیحه بکش. صیحه کشیدن کسی که دنبال او افتاده و فرار می‌کند ولی فریاد می‌زند و فرار می‌کند. شما از شر گناهان خود به سوی من فرار کنید، امّا ناله کنان به پیش من بیایید.

IMG_3656

پشت سر گذاشتن از عقبه

از وجود نازنین پیغمبر خدا حدیث است «إِنَّ بَیْنَ الْجَنَّهِ وَ النَّارِ لَعَقَبَهً لَا یَجُوزُهَا إِلَّا الْبَکَّاءُونَ مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ»[۷] بین آتش جهنّم و بهشت یک عقبه‌ای است، یک سربالایی است آدم باید از این سربالایی برود تا به بهشت برسد و این عقبه را کسی نمی‌تواند برود مگر کسانی که اهل بکا هستند. مگر از بکائون از خشیت پروردگار عالم.

سه خصلت برای رسیدن به قرب خدا

امام صادق (علیه السّلام) می‌فرمایند خداوند متعال به موسی (علی نبیّنا و آله و علیه الصّلاه و السّلام) وحی فرمود «أَنَّ عِبَادِی لَمْ یَتَقَرَّبُوا إِلَیَّ بِشَیْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِنْ ثَلَاث‏ خِصَالٍ»[۸] بندگان من بخواهند به من قرب پیدا کنند، این فاصله را کم کنند، به من نزدیک شوند یک چیزی مثل این سه چیز آن‌ها را به من نزدیک نمی‌کند. حضرت موسی عرضه داشت آن سه خصلت چیست؟ «یَا رَبِّ وَ مَا هُنَّ» آن‌ها چه چیزهایی هستند؟ فرمود: «یَا مُوسَى الزُّهْدُ فِی الدُّنْیَا» اوّل این است که دل از دنیا برکنید، راه زهیر را بروید.

معنای زهد

زهیر آدم متمکّنی بود امّا وقتی به امام حسین رسید همه چیز را گذاشت و با امام حسین رفت. زن خود را طلاق داد، اموال خود را بخشید وقتی زن او گفت: چرا این کار را انجام می‌دهی؟ گفت: تا حسین را نداشتم دل به این دنیا دوخته بودم، ولی حالا دیگر حسین را پیدا کردم، دیگر دل من با این‌ها نیست، همه چیز را رها کرد. او از مال گذشت، جناب حر هم از مقام گذشت. هم مقام داشت و هم به او پول می‌دادند، امّا یک مرتبه همه چیز را رها کرد. این را زهد می‌گویند. زهد یعنی بریدن از دنیا.

ملازمات عقبه

ما در بین شما هستیم، این مسجد، مسجد بنا شده است، آن مدرسه بنا شده است چه کسانی کمک کردند؟ یک مقداری بگذریم، یک مقدار برای خود ذخیره کنیم. «الزُّهْدُ فِی الدُّنْیَا» کسانی می‌توانند از این عقبه‌ای که ما را از جهنّم نجات می‌دهد و به بهشت می‌رساند این عقبه سه چیز لازم دارد: یکی بریدن از دنیا است. بریدن از دنیا غیر از مسئله‌ی تولید است.

انفاق کردن اموال برای عالم آخرت

حضرت امیر بزرگ‌ترین مولّد بوده است. امام حسین (علیه السّلام) در همین کربلا لباس خضم با خود داشت. وقتی خبر دادند پسر یکی از یاران او اسیر شده است، امام حسین (علیه السّلام) فرمود: به سراغ پسرت برو تو دیگر با ما نمان. گریه کرد یا سیّد الشّهداء بگذار با شما باشم، دیگر این فرصت را به دست نمی‌‌آورم. حضرت لباس خضم به او دادند فرمودند: بده آن را بفروشند و پسرت خود را آزاد کن. حضرت سیّد الشّهداء دارا بود، فقیر نبود. ولی دارایی خود را برای عالم آخرت خرج کرد نه برای دنیا. اهل اسراف نبود، مطرب نبود، خوش‌گذران نبود، دار و ندار خود را در راه خداوند متعال صرف کرد.

ورع از معاصی راه رسیدن به قرب الهی

یکی زهد در دنیا است. دوم «وَ الْوَرَعُ عَنِ الْمَعَاصِی» و ورع از معصیت‌ها نه تنها گناه نکنید، غیبت نکنید. دروغ نگوییم، ریا نکنیم، عُجب نداشته باشیم، کینه نداشته باشیم، سوء ظن نداشته باشیم بلکه به حریم گناه نزدیک نشویم. آدم نه تنها با مار بازی نمی‌کند وقتی مار می‌بیند از آن فاصله می‌گیرد. گناه بدتر از مار است، باید از آن فاصله بگیریم.

گریه‌ی از خشیت خدای متعال

سوم «وَ الْبُکَاءُ مِنْ خَشْیَتِی» گریه‌ی از خشیت من. مسئله‌ی خشیت یعنی ترس از جهنّم جای خود را دارد، ترس از فشار قبر جای خود را دارد، ترس از آمدن نکیر و منکر دو بازجوی خیلی دقیق جای خود را دارد. ریز و درشت کارهای خود را باید در پرونده‌های خود بگوییم. خدا بالا سر شما است، در محضر خدا هستید، حریم خدا را نگه دارید. عظمت خدا آدم را آب می‌کند «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى‏ جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ‏»[۹].

IMG_3667

رقّت قلب داشتن مرحوم آقای شیخ مرتضی طالقانی

مرحوم آیت الله بهجت (أعلی الله مقامه الشّریف) می‌فرمودند: شیخ مرتضی طالقانی استاد ایشان بود و هر کسی با شیخ مرتضی آشنا بود مهمترین امتیاز این شیخ بزرگوار رقّت قلب و کثرت بکاء او بوده است. آقای بهجت می‌فرمودند من کنار حجره‌ی شیخ مرتضی بودم، شب تا صبح ناله داشت. صبح هم بیرون می‌آمد یا درس می‌گفت یا سکوت داشت، با کسی سخن نمی‌گفت.

مرحوم حاج هادی ابهری (أعلی الله مقامه الشّریف) که از اوتاد اولیا بود، بزرگان اهل معنا مثل مرحوم آیت الله خوشبخت قدر او را ندانستیم، این‌ها خود را نشان ندادند، اهل کرامت بودند. دوستان ما از ایشان کرامت‌ها دیدند. اهل جذبه بودند، آدم دیده بودند، آب شده بودند، برای این عالم نبودند. ایشان مرحوم حاج هادی ابهری را خیلی بزرگ می‌دانست، از نظر زلالی، معنویت، از نظر عاشق بودن یک تافته‌ی جدا بافته‌ی مجذوب بود. بزرگان هم به ایشان علاقه‌ی خاصّی داشتند.

او گفته بود در نجف به امیر المؤمنین (علیه السّلام) عرضه داشتم آقا مهمان شما هستم. یکی از آن خوب‌ها، یکی از آن کسانی که برای آن عالم است بیاور تا ما هم صفا کنیم، از دنیا راحت باشد و اهل آن‌جا باشد. این دنیا به درد ما نمی‌خورد از آن عالم یک نفر را به ما نشان بدهید. به مدرسه‌ی سیّد آمدم، ایشان مجذوب بود یعنی جاهایی که قرار بود برود آدرس نمی‌خواست او را می‌بردند. این را که از حضرت امیر خواسته بود به مدرسه‌ی سیّد در نجف کشیده شده بود. به مدرسه‌ی سیّد رفتم روی سکویی نشسته بودم، منتظر بودم که آن شکار من برسد. امیر المؤمنین حواله‌ی او را به ما بدهد. یک وقت دیدم یک پیرمردی از یک حجره‌ای در آمد، نور از قیافه‌ی او تلألؤ دارد، فهمیدم او همان است. آن خوبی که می‌خواستم خدا امیر المؤمنین را مأمور کرده او را به ما برساند. به پشت بام رفت و اذان گفت. مرحوم شیخ مرتضی طالقانی، استاد آقای بهجت عزیز ما خود مؤذن بود، خود سه وقت اذان می‌گفت. به پشت بام رفت و اذان گفت برگشت با عجله به حجره رفت و در را بست. رفتم پشت در نشستم با گریه به امیر المؤمنین گفتم: یا علی نشان می‌دهی بعد هم در را می‌بندی. تا این را به امیر المؤمنین عرض کردم دیدم در را باز کرد گفت: داخل شو. حرفی نزد، داخل رفتم. نشستیم هیچ حرفی با همدیگر نزدیم. او گریه می‌کرد، من هم گریه می‌کردم. هر دو گریه می‌کردیم.

IMG_3661

هدایت‌گر بودن گریه‌ی مرحوم آیت الله شیخ محمد حسین مفسّر

مرحوم آیت الله شیخ محمّد حسین مفسّر (أعلی الله مقامه الشّریف) که آقای بهجت فرمودند که ایشان می‌گفت: در عمر خود یک گناه نکردم. ایشان اهل گریه بود. بر کرند کرمانشاه به عتبات که می‌رفتیم، به آن‌جا رسیده بود از شدّت گریه‌ی ایشان عدّه‌ای از شیطان‌پرستان ایمان آورده بودند. گریه‌ی او هدایت‌گر بود، گریه‌ی بازی نبود، وصل بود، می‌جوشید و اشک او جاری می‌شد. فرمود: «هَبْ لِی مِنْ عَیْنَیْکَ الدُّمُوعَ»[۱۰] تو به من گوهر اشک بده، قیمتی است، خدا خریدار این اشک‌های چشم است. از این گوهرها بدهید برای شما نگه می‌دارد.

چگونگی حالت بکاء

ایشان اهل بکاء بوده است. گفته بودند چطور این حالت برای شما پیدا شد؟ گفته بود هر وقت می‌خواستم به نماز بروم سه ساعت قبل از نماز می‌نشستم خلوت می‌کردم. در اسرار نماز فکر می‌کردم. در این سفر عظیمی که موقع نماز می‌خواهم از دنیا خارج شوم، می‌خواهم از خود خداحافظی کنم، می‌خواهم پیش خدا بروم. برای همین سه ساعت فکر می‌کردم، این تفکّر و خلوت آرام آرام دل من را آب کرد. حالا دیگر نمی‌توانم گریه‌ی خود را نگه دارم. همه‌ی امور او گریه بود. برادر این شیخ عظیم الشّأن می‌گوید او هم از علمای بزرگوار است- من در عالم رؤیا وجود نازنین خاتم نبیّ مکرّم اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را در خواب دیدم. گفتم: آقای شیخ مرتضی انصاری شیخ اعظم او اهل نجات بود؟ فرمود: «نجا بشفاعتنا» او با شفاعت ما نجات پیدا کرد. گفتم: شیخ محمّد باقر -پدر خود را پرسیدم- هم نجات پیدا کرد؟ فرمود: «نجاه بمحبتنا» او هم به محبّت ما نجات پیدا کرد. گفتم: شیخ محمّد حسین «نجاه»؟ حضرت رسول فرمود: «وَرَدَ عَلی الله » او بر خود خدا وارد شد و هر چه از خدا می‌خواست خدا به او داد.

مهلت گرفتن امام حسین (علیه السّلام) از دشمنان برای طلب استغفار

امشب را امام حسین مهلت گرفت که تلاوت قرآن کند، استغفار کند، نماز بخواند، دعا کند. امّا یک سرّ آن هم این بود که می‌خواست دل حر آب شود و توبه کند، معطّل مسافر خود بود. شکارچی حر بود. حضرت زینب مأموریت داشت، ناله‌های بی بی عالم اختیاری بود، سفر او اختیاری بود، هر کاری انجام داد اجرای دستور خدا بود. هوای جبهه را داشت.

IMG_3694

مسئولیّت‌های حضرت زینب (سلام الله علیها) در حماسه‌ی عاشورا

عصر تاسوعا که شد حضرت زینب (سلام الله علیها) دیدند قشون مختلف نقل و انتقال نظامی می‌کنند، آرایش نظامی دارند گویا آماده‌ی حمله می‌شوند. وقتی نقل و انتقالات نظامیان ابن زیاد را دید، خدمت حضرت سیّد الشّهداء آمد، عرضه داشت یا ابا عبدالله من این نقل و انتقال را که می‌بینم گویا آن‌ها بنا دارند یورش بیاورند و حمله کنند. آقا سیّد الشّهداء با این اجرای مأموریت و گزارشی که حضرت زینب (سلام الله علیها) داده بود، نشان می‌دهد حضرت زینب در حماسه‌ی عاشورا خودش مسئولیّت‌هایی را پذیرفته بود، هم در میدان نظامی ایفای نقش کرده است، هم نقش اطّلاعاتی ایفا می‌کرد. هم نقش پشتیبانی را ایفا می‌کرد و هم حمایت از بچّه‌ها و سرپرستی آن‌ها را بر عهده گرفته بود و هم اسرار را واقف می‌شد که به آیندگان برساند و هم مأمور بود که پیامبر شهیدان باشد، پیام‌آور شهیدان باشد.

حضرت رقیّه (سلام الله علیها) پرچمدار سند حقانیّت حضرت حسین (علیه السّلام)

بعد از امام حسین پرچم نهضت به دست حضرت زینب بود که این پرچم را در شام نصب کرد، اعلان پیروزی کرد و با پیروزی به مدینه برگشت. پرچم و علمی هم که در شام نصب کرد آن سه ساله بود که نشانه‌ی پیروزی بود. امروز جوان‌های ما در دفاع از سه ساله‌ی امام حسین جان می‌دهند. امّا خبری از بنی امیّه نیست. این‌ها ماندگار شدند، آن‌ها رفتند و نابود شدند. امّا همه چیز آن‌ها ماند حتّی سه ساله‌ی آن‌ها پرچم‌دار سند حقانیّت حضرت سالار شهیدان، ابا عبدالله الحسین (علیه السّلام) است.

تا امام حسین (علیه السّلام) این گزارش را از حضرت زینب (سلام الله علیها) دریافت کرد به قمر منیر خطاب کرد، فرمود: «یَا عَبَّاسُ ارْکَبْ بِنَفْسِی»[۱۱] ابوالفضل من! حسین به قربانت سوار شو ببین آن‌ها می‌خواهند چه کنند. حضرت عباس به اتّفاق حبیب و زهیر… هر سه برجستگان قشون حضرت ابی عبدالله بودند، فرماندهان قشون بودند. آن‌ها سه نفری جلوی جمعیّت عمر سعد رفتند و با صدای بلند اعلام کردند می‌خواهید چه کنید؟ آن‌ها هم صریح جواب دادند گفتند: یا باید تسلیم شوید و بیعت کنید یا مأمور هستیم جنگی انجام دهیم که کمترین چیز این است که همه‌ی سرهای شما را از بدن‌ها جدا می‌کنیم. این بی‌حیایی، این بی‌قباحتی، این بی‌ملاحظه‌گی، این‌گونه جسارت، این‌گونه هتاکی را داشتند. حضرت ابو الفضل فرمودند: توقّف کنید تا من به امام حسین (علیه السّلام) خبر برسانم. آمد گفت: یا ابا عبدالله آن‌ها چنین قصدی دارند. زهیر و حبیب ماندند شروع به موعظه و نصیحت کردند شاید یک دلی نرم شود و از جهنّم نجات پیدا کند.

IMG_3666

عاشق نماز بودن سیّد الشّهداء (علیه السّلام)

آقا سیّد الشّهداء (علیه السّلام) فرمودند: ببین می‌توانی امشب را مهلت بگیری خدا گواه است «أَنِّی أُحِبُّ الصَّلَاهَ»[۱۲] من عاشق نماز هستم، می‌خواهم امشب نماز بخوانم، با نماز خود وداع کنم. من تلاوت قرآن را دوست دارم، می‌خواهم امشب قرآن بخوانم. من استغفار را دوست دارم، می‌خواهم امشب هم استغفار کنم. من دعا را دوست دارم، می‌خواهم امشب مناجات کنم، آخرین دعاها را در پیشگاه خدا تقدیم بدارم. این به ما درس بود. اگر شما شیعه‌ی امام حسین (علیه السّلام) هستید عاشق نماز باشید. قرآن می‌خوانید عاشقانه بخوانید. استغفار داشته باشید مگر گناه ندارید، استغفار دفعی دارد. استغفار برای پیشگیری است، استغفار بهداشتی داشته باشید و اگر گناه دارید استغفار علاجی داشته باشید، درمانی داشته باشید. «دَاؤُکُمُ الذُّنُوبُ وَ دَوَاؤُکُمُ الِاسْتِغْفَارُ»[۱۳] درد شما، بدبختی شما از گناه است، کلید رفع بن‌بست‌ها توبه‌ی شما است، استغفار کنید.

عاشورا شب دعا و استغفار

 امشب شب دعا است، شب استفغار است، شب مناجات است، شب تلاوت قرآن است لذا از جوان‌های عزیز خواهش می‌کنم این حدیث‌هایی که در مورد بکاء شنیدید وقتی هم آیت الله مروارید و هم آیت الله بهجت خود ما فرمودند. آیت الله مروارید می‌گفتند بعضی به من می‌گویند ما چه کنیم حرم امام رضا می‌رویم نمی‌توانیم گریه کنیم، آروز می‌کردیم به مشهد بیاییم بعد از مدّتی آمدیم نمی‌توانیم گریه کنیم، حال توسّل نداریم. آقای بهجت هم فرمودند: استاد ما یعنی مرحوم آیت حق، آقا میرزا علی قاضی می‌فرمودند می‌خواهید حرم بروید مقابل در بایستید و اذن دخول بخوانید. موقع اذن دخول اگر دل شما شکست، اگر شما گریه کردید معلوم می‌شود اجازه دادند. این گریه علامت این است که می‌گویند بفرمایید. امّا اگر گریه نکردید بدانید به عنوان ظاهر شما را قبول نکردند.

IMG_3688

مهمان‌نوازی شرط کریم بودن است

در این زیارت حضرت رضا (علیه السّلام) سه جمله است می‌گویید «بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی»[۱۴] یا علی بن موسی الرّضا پدر و مادرم به قربانت. «أَتَیْتُکَ» من پیش شما آمدم، بر شما وارد شدم امّا آمدن من سه عنوان دارد یکی این‌که «أَتَیْتُکَ زَائِراً» دل من برای شما تنگ شده است، آمدم دلم شما را ببیند، برای زیارت آمدم، برای دیدار آمدم. دوم «وَافِداً» من مهمان هستم، اگر زائر من را قبول نکردید، زیارت، ملاقات لیاقت می‌خواهد، ولی مهمانی لیاقت نمی‌خواهد. «وَ أَکْرِمِ الضَّیْفَ وَ لَوْ کَانَ کَافِراً»[۱۵] کافر هم باشد مهمان کریم شوید، هیچ کریمی مهمان بد خود را نمی‌گوید تو بد هستی، نباید مهمان من باشی. مهمان‌نوازی حق کریم است، اگر زائر قبول نشدم اقلاً مهمان شما هستم.

نکته‌ی سوم «عَائِذاً مِمَّا جَنَیْتُ عَلَى نَفْسِی»[۱۶] امام می‌فرمایند: من آلوده هستم، غرق گناه هستم، بیچاره هستم، از دست گناهان خود فرار کردم، به شما پناه آوردم به من پناه دهید.

(ادامه روضه‌خوانی)

 


[۱]– سوره‌ی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– سوره‌ی انفال، آیه ۲٫

[۳]– سوره‌ی حجر، آیه ۵۲٫

[۴]–  وسائل الشیعه، ج ‏۷، ص ۷۶٫

[۵]– الأمالی (للمفید)، ص ۲۳۷٫

[۶]– الکافی، ج ‏۸، ص ۴۲٫

[۷]– الأمالی( للصدوق)، ص ۲۸٫

[۸]– الکافی، ج ‏۲، ص ۴۸۲٫

[۹]– سوره‌ی حشر، آیه ۲۱٫

[۱۰]– الأمالی (للمفید)، ص ۲۳۷٫

[۱۱]– الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد، ج ‏۲، ص ۹۰٫

[۱۲]-اللهوف على قتلى الطفوف، ص ۸۹٫

[۱۳]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ‏۱۱، ص ۳۳۳٫

[۱۴]– من لا یحضره الفقیه، ج ‏۲، ص ۶۰۵٫

[۱۵]-جامع الأخبار(للشعیری)، ص ۸۴٫

[۱۶]– من لا یحضره الفقیه، ج ‏۲، ص ۶۰۵٫