روز پنجشنبه مورخ ۱۴ شهریور ماه ۱۳۹۸، ششمین شب از مراسم عزاداری سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در «هیات صاحب الزمان ارواحنا فداه» خیابان پیروزی تهران با سخنرانی حضرت «آیت الله صدیقی» برگزار شد که مشروح آن تقدیم می شود.
- لزوم توجّه به همه کاره بودن خدا در عالم
- سه عامل فخر و عزّت مؤمن در دنیا و آخرت
- سفارش خداوند نسبت به بیدار شدن از خواب غفلت
- سفارش به داشتن عزّت نفس
- امامت و ولایت بیمهگر دین الهی
- وظیفهی خاصّ هر کدام از اوصیای پیامبر در جهت رفع حاجات
- ملائکه، پیامبر، امام زمان شاهد بر اعمال ما
- امام زمان ناظر و مراقب بر ما و اعمال ما
- چلهی اخلاص
- روضهی امام حسین علیه السّلام برای علی اصغر
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرسَلینَ سَیِّدنَا طَبیبِنا حَبیبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعصُومینَ سِیَّمَا الْحُجَّهَ بَقِیَّهِ اللَّهِ فِی الْعَالَمینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أجمعین إلَى یَوْمِ الدِّینِ».
لزوم توجّه به همه کاره بودن خدا در عالم
به این نکته توجّه داشته باشیم که پروردگار متعال همه کارهی عالم است، همه چیز به دست خدا است. خواب ما، بیداری ما، گریهی ما، خندهی ما، عزّت ما، ذلّت ما، امنیت ما، به هم ریختگی ما، ثروت ما، فقر ما، همه چیز به دست او است. انسان اگر این را متوجّه بشود و بتواند درک بکند، همیشه دامن او را گرفته است و رها نمیکند.
اینکه وجود نازنین حضرت خاتم صلوات الله علیه شب تا صبح مینالید و با تضرّع از خدا درخواست میکرد: «اللَّهُمَّ لَا تَکِلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرْفَهَ عَیْنٍ أَبَداً»[۲] خدا یک لحظه من را به خود رها نکن، همیشه مواظب من باش، نشان میدهد خیلی خطرناک است که خدا انسان را رها بکند. خطری بالاتر از این نیست که آدم رها باشد. آمدیم بنده باشیم، نیامدیم رها باشیم. این بدبختهای فریب غرب را خورده، فریب شیطان خورده افتخار میکنند ما آزاد هستیم، هر چه که دوست داشته باشیم انجام میدهیم. حضرت موسی علیه السّلام در مقام تشرّف در مقام مناجات بود؛ یک آدم غافلی به او گفت: موسی نزد پروردگار خود میروی، بگو: هر چه دوست داشتم کردم، خیلی گردن کلفت هستم، نفس کشی هم نیست، تاکنون یک سر درد هم نداشتم. این بدبخت خیلی داشت به خود میبالید که ما هر چه میخواهیم میکنیم. حضرت موسی مورد خطاب خدا قرار گرفت که موسی چرا پیام بندهی من را به من نرساندی؟ عرض کرد: قابل انعکاس نبود. فرمود: به او بگو در بیچارگی تو همین بس که تو را رها کردم.
«وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا»[۳] حضرت زینب سلام الله علیها این آیه را در مجلس ابن زیاد خوانده است. او خود را پیروز میدانست، حضرت زینب سلام الله علیها فرمود: پیروز ما هستیم. «وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً» این کسانی که راه کفر را رفتند، پشت به خدا کردند، فکر نکنند مهلتی که به آنها دادیم، این مهلت به نفع آنها است، بلکه این مهلت به ضرر آنها است؛ ما به آنها مهلت دادیم تا پروندهی آنها سنگینتر بشود. «إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً» اینها گناه خود را بیشتر بکنند، خواستیم پیمانهی آنها پر بشود، خواستیم عذاب آنها تکمیل بشود.
لذا این کسانی که رها هستند و فکر میکنند کار خوبی است، بدبختترین آدمها هستند. اگر کسی معرفت داشته باشد، میترسد که یک لحظه رها باشد، یک لحظه خدا او را رها بکند؛ بگوید: هر چه دوست داشتی انجام بده. تصادف آنی است، آدم یک عمری سالم رانندگی میکند، با یک لحظه غفلت خود و سرنشینان ماشین را نابود میکند. راه آخرت هم همینطور است. آدم یک عمری میبینید متدیّن است، یک لحظه غفلت میکند، یک بلایی سر او میآید که دیگر قابل جبران نیست. آدم ۷۰، ۸۰ سال گاهی به اذن الله آبرو جمع کرده است، یک بار خدا او را رها میکند، یک کاری میکند که آبروی هفتاد سالهی او میرود، دیگر خجالت میکشد از خانه خارج بشود. خدا باید آدم را حفظ بکند.
سه عامل فخر و عزّت مؤمن در دنیا و آخرت
خدمت شما یک حدیثی از کتاب شریف مفتاح الفلاح شیخ بهائی نقل کرده بودم ولی جملهی آخر آن ماند که إنشاءالله امشب یک توضیحی بدهیم و عنایت حسینی شامل حال ما بشود. إنشاءالله امشب دری باز بشود، دلی وصل بشود، یک صاحب نظری، صاحب نفسی، یک نگاهی به ما بکند، ببینیم امشب، چطور شبی است. فرمود: سه چیز است که برای مؤمن فخر و عزّت دنیا و آخرت است. اوّلین مورد آن «قِیَامُهُ بِاللَّیْلِ»[۴] شب زنده داری، نماز شب. «وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ»[۵]
خواب هرگز نکند آن که دلش بیدار است ما شبی صبح نکردیم به بیداری دل
وجود مقدّس مولای ما در مناجات منظوم خود دارند: «إِلَهِی حَلِیفُ الْحُبِّ بِاللَّیْلِ سَاهِرٌ»[۶] خدایا کسی که پیمان محبّت با تو دارد، شبها به خواب نمیرود. «یُنَاجِی وَ یَدْعُو وَ الْمُغَفَّلُ یَهْجَع» کار او مناجات است. میدانید که مناجات در برابر منادات است -مناجات و منادات. نجوا و ندا- آدم کسی را از دور صدا میزند، میگویند: ندا است. امّا آدم سفرهی دل را برای کسی پهن کرده است، با او خلوت کرده است، آن نجوا است، آن خصوصی صحبت کردن است، خلوت کردن است. این کسانی که اهل سحر هستند، نزد خدا هستند، مناجات میکنند. این مناجاتی که در سحرها اینها میگذارند، این مناجات نیست. مناجات برای نخلستانهای امیر المؤمنین علیه السّلام بود که هیچ کسی نداشت، با خدای خود خلوت کرده بود، نجوا میکرد.
«إِلَهِی حَلِیفُ الْحُبِّ بِاللَّیْلِ سَاهِرٌ یُنَاجِی وَ یَدْعُو وَ الْمُغَفَّلُ یَهْجَع»
اوّل (مورد عزّت و افتخار مؤمن در دنیا و آخرت) «قِیَامُهُ بِاللَّیْلِ»[۷] از خدا بخواهیم. «الْمُؤْمِنُ یَحْتَاجُ إِلَى ثَلَاثِ»[۸] مؤمن سه چیز را لازم دارد، هر کدام از اینها را نداشته باشد، کار او ناقص است. اوّلین مورد آن «تَوْفِیقٍ مِنَ اللَّهِ» است. دوم «وَ وَاعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ» آدم هزار سال هم پای منبر امیر المؤمنین علیه السّلام بنشیند امّا واعظ درونی نداشته باشد، وجدان او بیدار نشود، وجدان اخلاقی او فعّال نشود، این از حرفهای امیر المؤمنین علیه السّلام استفاده نمیکند. بعد از توفیق، خود آگاهی میخواهد، هوشیاری میخواهد، بیداری میخواهد، دیگر خواب برای ما کافی است.
سفارش خداوند نسبت به بیدار شدن از خواب غفلت
تا چه وقت میخواهیم خواب باشیم؟ «أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا یَکُونُوا کَالَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ … فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ»[۹] در سورهی مبارکهی حدید است. روایت دارد این خطاب به ۱۸ ساله است. خدا به ۱۸ ساله میگوید: دیگر وقت آن نشده است که با ما آشتی بکنید. عمر ما که رفته است چه وقت میخواهیم آشتی بکنیم؟ «أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا».
من گاهی از ائمّه یاد گرفتم، خدای من است دیگر، کسی دیگر را ندارم، فقط او را دارم. گاهی آدم میخواهد با خدا هم سر به سر بگذارد. من عرض میکنم خدایا تو میگویی: وقت آن نشده است که من بیایم آشتی بکنم. من عرض میکنم: خدایا اگر من عرضهای داشتم که از تو دور نمیشدم، وقت آن نشده است که یک نگاهی هم به ما بکنی، ما را به راه راست برگردانی. این دعای کمیل امیر المؤمنین علیه السّلام خیلی عجیب است. میگوید: خدایا «لَئِنْ تَرَکْتَنِی نَاطِقاً» اگر در آتش جهنّم به من اجازهی حرف زدن بدهی، من آنجا ناله میکنم، ضجّه میکنم میگویم: «أَیْنَ کُنْتَ یَا وَلِیَّ الْمُؤْمِنِینَ» تو کجا بودی که من بدبخت شدم؟! اگر تو دست من را میگرفتی که من اینطور آلوده نمیشدم، جهنّمی نمیشدم. «أَیْنَ کُنْتَ یَا وَلِیَّ الْمُؤْمِنِینَ».
گاهی از این طرفی است. آدم به آقا جان خود، امام زمان علیه السّلام میگوید: امام حسین علیه السّلام حر را داشت، زهیر را داشت، ما در حدّ حر که جلوی شما نایستادیم (امام حسین علیه السّلام) او را عوض کردند، خوب امشب ما را هم عوض بکن، چیزی از شما کم نمیشود. ما هم بیچاره هستیم، دست ما خالی است، پشت ما خالی است، همه کَس ما شما هستید. «أَیْنَ کُنْتَ یَا وَلِیَّ الْمُؤْمِنِینَ».
سفارش به داشتن عزّت نفس
دومین مورد «اسْتِغْنَاؤُهُ عَنِ النَّاسِ»[۱۰] آدم عزّت نفس داشته باشد، آبروی خود را ارزان نفروشد. خود را پیش هر لئیمی، پیش هر پول پرستی، پیش هر رباخوری، پیش هر پشت میز نشین خدانشناسی کوچک نکند. خدا مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی را رحمت بکند خیلی عزیز بود، یک سرمایهای برای تهران بود. دیگر هم مثل او نیست. خیلی حرفهای بزرگ نمیزد ولی چه دلربایی داشت، چه جمعیتی بود، چه سوزی داشت، چه حالی داشت، این بزرگوار در یک ادارهای نیازی پیدا کرده بود، وکیل او به من گفت که حاج آقا به من گفت: رها بکن، دیدم باید این و آن را ببینم، گفت: رها کن ما از حقّ خود گذشتیم. آدم برای حفظ عزّت خود گاهی باید از خیلی چیزها بگذرد. مؤمن عزیز است. «وَ لِلَّهِ الْعِزَّهُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنینَ»[۱۱] خدا عزّت را برای خود، برای پیامبر خود و برای مؤمنین خواسته است.
امامت و ولایت بیمهگر دین الهی
سومین مورد آن قبول ولایت «امامٍ من آل محمّد» امامت، ولایت بیمهگر دین است. کسی امامت ندارد، دین او محتوا ندارد، ایمان شخصی او هم تکیهگاه ندارد. امام واسطهی در فیض است. امام نماز را از خدا برای من میگیرد، من نماز خود را از امام میگیرم. وقتی من نماز میخوانم، امام نماز من را تحویل خدا میدهد. آنچه از مواهب الهی، سلامتی، بینایی، شنوایی، بویایی تمام اینها با نفس امام زمان علیه السّلام به ما میرسد. تمام اینها بدون استثناء (به واسطهی او است) ما قائم به وجود حضرت حجّت هستیم «وَ بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ»[۱۲] «وُجودهُ لُطفٌ وَ تَصرُّفهُ لُطفٌ آخَر، وَ عَدمُهُ مِنّا»[۱۳] ولایت سفرهی الهی است که برای تمام موجودات عالم گسترده است. ذرّات خاک و کرّات و افلاک همه از سفرهی حضرت حجّت ارتزاق میکنند. ما دم به دم وجود خود را از امام زمان علیه السّلام میگیریم.
این است که در قرآن کریم آیاتی وجود دارد برای ما، هم عرفان است، هم ولایت است، هم اخلاق است، هم خودسازی است، هم دلگرمی است و هم امید در زندگی است. کسی که امام زمان دارد که نباید ناامید بشود. امام زمان علیه السّلام نمایندهی حق برای ما است. «خَلَقْتَهُ لَنَا عِصْمَهً وَ مَلَاذاً» -این را در دعای ندبه میخوانیم- خدایا امام زمان را برای ما عصمت و پناه خلق کردی. کسی که امام زمان دارد، هر کجا که گرفتار شد، صدا بزند یا صاحب الزّمان.
مرحوم سیّد علی خان کبیر -سیّد علی خان مدنی مشهور به سیّد علی خان کبیر – از علمای حکیمِ عارفِ فقیهِ مقبولِ اهل مناجات است. آثار قلمی ایشان بسیار برای علما دارای فواید است و آن کسانی که اهل هستند، دنبال مسائل اخلاقی، عرفانی، دعایی هستند از کتابهای ایشان به صورت گنجینه استفاده میکنند. ایشان شرحی بر صحیفهی سجّادیّهی امام سجّاد علیه السّلام به نام ریاض السّالکین دارند که تا به امروز شرحی بهتر از او بر صحیفهی سجّادیّه نوشته نشده است. با اینکه علمای بزرگی مثل علّامهی مجلسی اوّل و همهی بزرگان نامدار بالاخره یک جزوهای در مورد صحیفهی سجّادیّه نوشتند ولی هیچ کدام قابل مقایسهی با ریاض السّالکین مرحوم سیّد علی خان مدنی شیرازی نیست.
وظیفهی خاصّ هر کدام از اوصیای پیامبر در جهت رفع حاجات
ایشان یک کتابی به نام کلم الطّیّب دارد، شاید سی صفحه بیشتر نیست، کتاب دعا است. در آنجا از فردی به نام ابو الفای شیرازی نقل میکند که من مغضوب حاکم قرار گرفتم و حکم سنگین اعدام در انتظار من بود. من را با دست بسته به زندانی در کرمان بردند و در آنجا هر لحظه که میگذشت انتظار هلاکت و اعدام خود را میکشیدم. به وجود نازنین امیر المؤمنین علیه السّلام متوسّل شدم خیلی التجاء کردم، التماس کردم، اشک ریختم علی را صدا زدم. دیدم خبری نشد. در ذهن من وسوسه پیدا شد گفتم: اگر بنا بود مولا کاری بکند، مقابل چشم او دختر پیغمبر را نمیکشتند. لابد… میگفت: این به ذهن من آمد و به خواب رفتم. در عالم رؤیا پیغمبر خدا را دیدم. حضرت فرمودند: ابو الوفاء در مورد علی درست فکر نکردی. علی مأمور بود، نه اینکه دست او قدرت نداشت، قدرت او فوق این حرفها بود. علی مأمور بود با صبر خود دین را حفظ بکند امّا من به تو بگویم هر کدام از اوصیای معصوم من یک مأموریت ویژه دارند. اگر کسی مثلاً مریض دارد، مأموریت ویژهی حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام شفای بیمارها است. اگر کسی سرگردان بیابانی است، نمیتواند در خانه بماند، بیقرار است، بیابانی شده است، دلشوره دارد، دامن امام رضا علیه السّلام را بگیرد. «السَّلَامُ عَلَى غَوْثِ اللَّهْفَانِ»[۱۴] اگر کسی مشکلات مالی دارد، قرض دارد، بیچارگیهای اقتصادی دارد، دامن حضرت جواد الائمّه علیه السّلام را بگیرد. حضرت رسول برای هر کدام از آنها یک مأموریت ویژه را تعریف کردند. فرمودند: امّا اگر دست تو از همه جا کوتاه شد، کارد به اینجا (اشاره) رسید، بگو: یا صاحب الزّمان اغثنی، ادرکنی. میگوید: در عالم رؤیا وقتی من یک چنین نسخهای را از پیغمبر دریافت کردم، دیدم من جزء آن کسانی هستم که دستم از همه جا کوتاه شده است، کارد به اینجا (اشاره) رسیده است، داد زدم، «یا مولای یا صاحب الزّمان ادرکنی» تا داد زدم با صدای خودم بیدار شدم. بیدار شدم دیدم در زندان باز شد، مأموری آمد و برات آزادی من را آورد و به من داد و من خلاص شدم.
این وجود مبارک امام زمان ما ارواحنا فداه همواره سایهی خدا است، جدایی از ما ندارد، هر کجا خدا هست، جلوهی خدا، امام زمان علیه السّلام هم وجود دارد. حضرت به نمایندگی از پروردگار خود در تمام امکنه و در تمام ازمنه گرهها را باز میکند، مشکلات را برطرف میکند و همهی کائنات از وجود ایشان بهره میبرند. منتها جلوهی رحمت رحیمیّهی وجود مبارک حضرت حق نسبت به شیعه از کانال امام زمان علیه السّلام است. اعتقاد، ایمان و حقّانیّت شیعه، همهی اینها در سر سفرهی مولای ما حضرت حجّت روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه است.
ملائکه، پیامبر، امام زمان شاهد بر اعمال ما
لذا ما تکالیفی نسبت به امام زمان خود داریم اینکه قبول ولایت امام زمان علیه السّلام کردیم چند نکته را باید در نظر داشته باشیم، یکی این است که ولایت امام زمان علیه السّلام ولایت الله است. حضرت مهدی جزء شُهدای اعمال ما است، پروندهی عمل ما با تشریفات خاصّی هفتهای دو بار -یکی دوشنبه، یکی پنج شنبه- خدمت حضرت عرضه میشود. چرا این را به ما گفتند؟ برای اینکه بدانیم همیشه ملائکه دارند کارهای ما را به صورت پرونده درمیآورند. هیچ عملی نیست، لحظهای باشد که این را این ملکین ما…
در سورهی مبارکهی «ق» دارد. آنجا دارد «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ * إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیانِ عَنِ الْیَمینِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعیدٌ»[۱۵] فرمود: ما بشر را خلق کردیم و وسوسههایی که در درون ذهن بشر است را میدانیم و ما به بندگان خود از رگ گردن آنها نزدیکتر هستیم و به یاد بیاورید، علاوه بر اینکه خود من احاطه دارم و از وجود شما به شما نزدیکتر هستم، من شهود دیگری هم دارم. دو تا ملک در دو طرف شما قرار دادم. «إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیانِ عَنِ الْیَمینِ» اینکه در طرف راست ما است، کارهای خوب ما را مینویسد، اذکار ما را مینویسد، اشکهای حسینی ما را جمع میکند، توبههای ما را امشب که شب جمعه است آمدیم که یک دری به روی ما باز بشود، یک اکسیری وجود آلودهی من را تغییر بدهد، این ملک طرف راست عهدهدار خوبیهای ما است، هیچ چیزی از قلم نمیاندازد. نه اینکه مینویسد، تلّقی میکند. او خود عمل را در اختیار دارد، برای ما نگه میدارد.
امّا اینکه در سمت چپ ما است، قرآن میگوید: «وَ عَنِ الشِّمالِ» این سمت چپ، خدا نکند کسی چشم او ناپاک بشود، عوضی برود، خدا نکند زبان کسی به غیبت آلوده بشود، به دروغ آلوده بشود، نیش زبان داشته باشد، ناسزا بگوید، در خانه تندخو باشد، حرفهای او درشت باشد، اینها را این ملکی که طرف چپ است تلّقی میکند، نه اینکه مینویسد. خود او از این آتش باطنی، از این کورههای آتش -که باطن گناه آتش است- نگهبانی میکند که انسان وقتی مرد، خود را در آن کورهها ببیند. «عَنِ الْیَمینِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعیدٌ» امّا گروه سوم یکی از آنها امام زمان علیه السّلام است.
باز این هم آیهی قرآن است، این در سورهی مبارکهی توبه است، فرمود: «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ»[۱۶] به بندگان من بگویید کار بکنید، وقت گذشت، عمر تمام شد. شما را برای مأموریت به این مسافرت فرستادم، به یاد نداشتید من شما را مأمور کردم که آخرت خود را بسازید، آمدید سرگرم دنیا شدید، آنجا خراب شد. هیچ کاری برای آنجا نکردید. «وَ قُلِ اعْمَلُوا» حالا دیگر بلند بشوید، محرّم آمده است، (هر که دارد هوس کرب و بلا) امام حسین علیه السّلام دارد میرود، خود را برسان، جا نمانید. حسین جان ما را هم ببر، ما جا ماندیم. کاری نکردیم، در میدان جهاد نیامدیم، تو را کمک نکردیم، دوست داریم دل ما را هم ببری، ما هم کنار غلام سیاه تو، کنار حر تو در قافلهی شما باشیم، برای شما کار بکنیم. «وَ قُلِ اعْمَلُوا» به پا خیزید انقلاب بکنید، قیام داشته باشید، نهضت خونین داشته باشید. «فَسَیَرَى اللَّهُ» مگر نمیدانید که خدا دارد میبیند که کار میکنید یا نمیکنید، عمر خود را دارید چه کار میکنید؟ «فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ» این سین در اینجا به معنای «قَد» است. یعنی مسلّم خدا عمل شما را میبیند. امّا خدا شهودی هم برای خود دارد. یکی رسول الله، پیغمبر در این مجلس شما حضور دارد، قرآن میفرماید: پیغمبر میبیند. دیدن غیر از این است که به او گزارش میدهند. خود رسول الله بر همهی عالم اشراف دارد. او عین الله است، پیغمبر تمام زندگی ما را زیر نظر دارد، «وَ الْمُؤْمِنُونَ»[۱۷] این مؤمنونی که اعمال ما را میبینند، عمل میکنیم یا نمیکنیم، تنبلی میکنیم یا عبادت میکنیم، انقلابی هستیم یا ضدّ انقلابی هستیم، ولایی هستیم یا اینکه غربی هستیم و شیطانی هستیم این را چه کسی تماشا میکند. ۱- الله شاهد است. ۲- رسول الله ناظر است. ۳- مؤمنون، ۱۲ امام و حضرت زهرا سلام الله علیهم أجمعین شاهد هستند. اینها ناظر هستند، اینها شاهد هستند، اینها زندگی ما را میبینند.
حالا که ما این ناظر را بالای سر خود داریم، باید کار بکنیم. اگر کار نکردیم خجالتی دارد. خود او بالای سر من ایستاده بود، تا من آخرت خود را آباد بکنم، خجالت نکشیدم یک چنین مهربانی میخواهد من را به سمت بهشت ببرد، دقّت نکردم برای بهشت خود هیچ کار نکردم، این همه وزر و وبل، عاقبت میخواهد چه بشود.
امام زمان ناظر و مراقب بر ما و اعمال ما
یک نکتهی قبول ولایت امام زمان علیه السّلام این است که امام زمان یکی از شهود اعمال ما است. سند قرآنی هم برای این معنا داریم و شواهد دیگر هم فراوان است. امام زمان ارواحنا فداه فرمودند: «إِنَّا غَیْرُ مُهْمِلِینَ لِمُرَاعَاتِکُمْ وَ لَا نَاسِینَ لِذِکْرِکُمْ»[۱۸] ما شما را رها نکردیم، مراقب شما هستیم. تا حالا هم که مراقب ما بوده است. «وَ لَا نَاسِینَ لِذِکْرِکُمْ» ولی این برای ما ایجاد تکلیف میکند. فرمود: «فَاذْکُرُونی أَذْکُرْکُمْ»[۱۹] امام زمان علیه السّلام میگوید: من شما را از یاد نمیبرم، یعنی چه؟ یعنی شما هم ما را از یاد نبرید، آقای خود را از یاد نبرید. در زندگی یک حسابی برای امام زمان علیه السّلام خود باز بکنیم.
چلهی اخلاص
اعمال خیر انجام بدهیم، شب که شد بگوییم آقا جان به عشق شما من مدّتی است نمازهای خود را اوّل وقت میخوانم. این جوانهای عزیز ما یک چله چشم خود را به امام زمان بدهند، پایان چله بگویند: آقا من به عشق شما یک چله است که چشم خود را پاک نگه داشتم، هیچ خطا نرفته است. یک چله زبان خود را به امام زمان علیه السّلام بدهیم، قبول ولایت کردیم، یعنی گفتیم: سرپرست مطلق من هستی، من یتیم شما هستم، در چنگ شما هستم، بدون رضای شما قدم از قدم هم برنمیدارم. از یک جایی مراقبه را تحت ولایت امام زمان علیه السّلام شروع بکنیم، إنشاءالله «مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً (جری الله) ظَهَرَتْ یَنَابِیعُ الْحِکْمَهِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى (إلی) لِسَانِهِ»[۲۰] کسی چهل روز خدا را بندگی بکند، شیطان را در زندگی خود راه ندهد، خود را از حکومت نفس امّارهی خود کنار بکشد، حکومت غرائز خود را خلع بکند، حدیث است که شیعه و سنّی هم نقل کردند.
مرحوم آیت الله آقای بهاء الدّینی عزیز ما روحی فداه که از فقهای صاحب باطن و اهل تشرّف بود، رگهای پاهای ایشان شش سال خشک شده بود، در این شش شال شش بار امام زمان علیه السّلام از ایشان عیادت کرده بود. یک چنین شخصیتی بود. ایشان میگفتند: من این چلهی اخلاص را امتحان کردم و همینطور است. کسی یک چله گناه نکند، خدا را از یاد نبرد، سر سفرهی امام زمان علیه السّلام به ولی نعمت خود با گناهان خود ایذاء نکند، هر گناهی که ما میکنیم، یک ضربه به قلب امام زمان علیه السّلام میزنیم، یک ناراحتی برای ایشان درست میکنیم، یک چله آقای ما از ما راضی باشد. فرمود: چشمههای حکمت از دل میجوشد. مگر شیخ رجبعلی خیّاط درس حوزوی خوانده بود ولی چشمهی حکمت بود و کسانی دیگر هم هستند که در اثر رعایت رضای خدا و اولیای خدا خصوصاً امام زمان علیه السّلام به جایی رسیدند.
روضهی امام حسین علیه السّلام برای علی اصغر
امشب شب علی اصغر است، باب الحوائج است. حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام هم شب عاشورا روضهی علی اصغر خوانده است، هم با حلقوم بریده به ما پیغام داده است. سکینه خاتون میگوید، میگوید: من از حلقوم بریدهی پدر خود شنیدم:
«شِیعَتِی مَا إِنْ شَرِبْتُمْ رَیَّ عَذْبٍ فَاذْکُرُونِی
أَوْ سَمِعْتُمْ بِغَرِیبٍ أَوْ شَهِیدٍ فَانْدُبُونِی»[۲۱]
از اینجا به بعد دیگر امام حسین علیه السّلام از طرف دختر خود به من و شما پیام داده است.
«لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشــورا جمیـعاَ تَنْظُرونی کَیْفَ اِسْتَسْقی لِطِفْلی فَاَبوا اَن یّرْحَمُونی»
شیعیان ای کاش همهی شما روز عاشورا بودید، خیلی تماشایی بود. من این شش ماههی خود را روی دست خود گرفته بودم و برای او طلب آب میکردم. این بچّه را مقابل لشکر آورد. میگوید: امام حسین علیه السّلام لباسهای خود را عوض کرد، دیگر کلاهخود را برداشت، زره به تن نکرد، عبای پیغمبر را به دوش خود انداخت، عمامهی پیغمبر را بر سر خود گذاشت، ناقهی پیغمبر را سوار شد، لباس سفید پوشید، علامت آتش بس است. دیدند آقا میآید ولی چیزی زیر ردا گرفته است. فکر کردند قرآن آورده است، مردم را قسم بدهد بگوید که دیگر همهی اطرافیان من را کشتید، دست از من بردارید. منتظر بودند قرآن ببینند، دیدند عبا کنار رفت، یک قنداقهی شش ماههای روی دست ابی عبدالله علیه السّلام است، به مردم خطاب کرد: «یَا قُوم إن لَم تَرحمُونی فَارحَموا هَذا الطِّفل»[۲۲] اگر به من رحم نمیکنید، بچّه که گناه ندارد، بچّه که سر جنگ با شما ندارد. به این بچّه ترحّم بکنید. «أما تَرونَهُ کَیفَ یَتلظَّی» نمیبینید بچّهی من دارد تلّظی میکند. ماهی را که از آب میگیرند، دو چیز نظر آدم را جلب میکند. یکی این است که وقتی ماهی را از آب بیرون میآورند بال بال میزند، دوم این است که این دهان کوچک خود را باز و بسته میکند. آن وقت جان میدهد. معلوم میشود این شش ماهه در حال جان دادن بود. امام حسین علیه السّلام این حالت را مجسّم کرد. یعنی به او آب بدهید میمیرد، به او آب هم ندهید میمیرد، امّا جرعهی آبی به او برسانید. هنوز کلام امام تمام نشده بود، این حرملهی بیحیا به دستور عمر سعد به زمین زانو زد، تیری سه شعبه، گلوی نازک که تیر سه شعبه نمیخواهد، نشانگیری او هم خیلی دقیق بود، تیر را به کمان گذاشت، گلوی سفید این کودک شش ماهه را نشان گرفت. دیدید معمولاً تیر به هر کجا اصابت بکند، سوراخ میکند امّا تیر پهن بود، گلو نازک بود، «فذُبِحَوا مِنَ الْاُذُنِ اِلَی الْاُذُنْ» کارد سلاخی چه کار میکند. این تیر آن کار را کرد، گلوی علی اصغر را به کلّی برید، گلو افتاد، خون از گلو فوران میکرد. به قدری مصیبت بر امام حسین علیه السّلام سخت شد از آسمان ندا آمد: «دَعهُ یَا حسین» حسین فرزند خود را به ما بده.
پایان
[۱]– سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– إقبال الأعمال (ط – القدیمه)، ج ۱، ص ۱۶۰٫
[۳]– سورهی آل عمران، آیه ۱۷۸٫
[۴]– مفتاح الفلاح فی عمل الیوم و اللیله من الواجبات و المستحبات (ط – القدیمه)، ص ۲۸۹٫
[۵]– سورهی ذاریات،آیه ۱۸٫
[۶]– دیوان أمیر المؤمنین علیه السلام، ص ۲۶۹٫
[۷]– مفتاح الفلاح فی عمل الیوم و اللیله من الواجبات و المستحبات (ط – القدیمه)، ص ۲۸۹٫
[۸]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۷۵، ص ۳۵۸٫
[۹]– سورهی حدید، آیه ۱۶٫
[۱۰]– مفتاح الفلاح فی عمل الیوم و اللیله من الواجبات و المستحبات (ط – القدیمه)، ص ۲۸۹٫
[۱۱]– سورهی منافقون، آیه ۸٫
[۱۲]– زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص ۴۲۳٫
[۱۳]– منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه (خوئى)، ج ۲، ص ۲۰۳٫
[۱۴]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۹۹، ص ۵۳٫
[۱۵]– سورهی ق، آیات ۱۶ و ۱۷٫
[۱۶]– سورهی توبه، آیه ۱۰۵٫
[۱۷]– سورهی توبه، آیه ۱۰۵٫
[۱۸]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۵۳، ص ۱۷۵٫
[۱۹]– سورهی بقره، آیه ۱۵۲٫
[۲۰]– جامع الأخبار(للشعیری)، ص ۹۴٫
[۲۱]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۱۷، ص ۲۶٫
[۲۲]– سفینه البحار، ج ۵، ص ۵۷٫
پاسخ دهید