«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصّلَاهُ عَلَیِ خَاتَمِ الْأَنْبِیَاءِ المُرسَلینَ طَبِیبِنا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ مَولَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ وَ عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ نُصرَتَهُ وَ اللَّعنُ عَلَى أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینََ».

درخواست درجه‌ی ایمان کامل امام زین العابدین (علیه السّلام) از خدا

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ بَلِّغْ بِإِیمَانِی أَکْمَلَ الْإِیمَانِ».[۲]

وجود مبارک امام زین العابدین (علیه السّلام) در دعای بیستم صحیفه‌ی سجّادیه، بعد از صلوات بر پیغمبر و آل پیغمبر (علیهم السّلام) که این اوّلین دعا و دعای مستجاب است و موجب استجابت دعا هم هست. حضرت از خدا درخواست می‌کند که ایمان من را به درجه‌ی کامل‌ترین ایمان‌ها برسان.

تعریفی از ایمان کامل

ایمان کامل، ایمانی است که هم قلب تعهّد داشته باشد، باور داشته باشد و در جان نشسته باشد و هم به زبان اقرار بشود و هم به ارکان عمل بشود. این سه مرحله، مرحله‌ی قلبی، مرحله‌ی زبانی و مرحله‌ی عملی است؛ اگر این سه با هم هماهنگ بودند این کمال ایمان است ولی باید سیر کمالی را تا پایان برساند.

فرمود: «الإیمانُ مَا وَقَّرَتهُ القُلُوبِ وَ صَدَّقَتْهُ الأعمَال»[۳] حدیث از وجود مبارک امام علی النّقی (علیه الصّلاه و السّلام) است. ایمان چیزی است که دل نسبت به آن توقیر دارد، آن را سنگین و وزین می‌داند و نسبت به آن احترام می‌گذارد «وَقَّرَتهُ القُلُوبِ» دل‌ها با ایمان سنگینی و وزانت پیدا می‌کند. «وَ صَدَّقَتْهُ الأعمَال» عمل، دل را تصدیق می‌کند. انسان در عمل نشان می‌دهد که باطن و ظاهر یکی است. فرموده‌اند: این حدیث آن‌قدر ارزش دارد که باید با طلا نوشته شود. هماهنگی ظاهر و باطن به معنای ایمان است. در حدیثی آمده است: ایمان کسی کامل است که سه خصلت در او باشد. این حدیث هم از وجود مقدّس امیر المؤمنین، علی (علیه الصّلاه و السّلام) است.

شرایط دستیابی به کمال ایمان

اوّلین خصلتی که برای کمال ایمان لازم است این است که انسان ریا نداشته باشد. انسانی که در کار خود اخلاص دارد، کسی ببیند یا نبیند، از او تعریف کنند یا تعریف نکنند، چیزی به او بدهند یا ندهند، انسان برای رضای خدا عملی را انجام می‌دهد امّا به خلق توجّه ندارد و تنها با خدا معامله می‌کند.

شرط دوم کمال ایمان این است که «لَا تَأْخُذَهُ‏ فِی‏ اللَّهِ‏ لَوْمَهُ لَائِمٍ‏»[۴] وقتی انسان کاری را انجام می‌دهد او را مسخره می‌کنند، ملامت می‌کنند و انسان برای خدا ملامت‌ها را به جان می‌خرد. ما از مواضع خود با جوسازی‌ها، با تبلیغاتی جهانی، با ابزار حقوق بشر که به جنگ‌مان می‌آیند، عقب نمی‌نشینیم.

چون امام (رضوان الله علیه) به خدا متّکی بود از سر و صدای جهانی هیچ ابایی نداشت. او برای خدا قیام کرده بود و شرق و غرب را کوچک می‌شمرد و اعتنایی به هجمه ی‌های تبلیغاتی نمی‌کرد.

گوهر ولایت شایسته‌ی افراد محبوب خدا

در قرآن کریم، در سوره‌ی مبارکه‌ی مائده، آیه‌ای است که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به سلمان فرمودند: مصداق این آیه ایرانی‌ها هستند. فرمود: «مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ»[۵] اگر شما به دین اسلام باقی نماندید، بعد از پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) گرفتار ارتداد شدید، خطّ ولایت، خطّ امامت، ادامه‌ی خطّ رسالت است، اگر شما سقیفه به وجود آوردید و از خط خارج شدید خدای متعال قومی را خواهد آورد که این قوم چند نشانی دارد: یکی این‌که محبوب خدا هستند، خدا آن‌ها را دوست دارد. خدا گوهر ولایت را به کسی را که دوست نداشته باشد ارزانی نمی‌دارد. هر کسی حبّ علی دارد، ولایت علی را دارد، سرمایه‌ای دارد که در عالم هیچ سرمایه و گنجی با آن قابل مقایسه نیست.

شخصی به امام باقر (علیه السّلام) از فقر خود شکایت کرد، عرض کرد: یا بن رسول الله، من را کمک کن. حضرت فرمودند: چه مشکلی داری؟ عرض کرد: گرفتار فقر هستم. حضرت فرمودند: شما فقیر نیستید. آن شخص منقلب شد، گفت: امام من، من را قبول ندارد، حرف من را رد می‌کند، شروع کرد به قسم خوردن. حضرت برای بار دوم فرمودند: شما فقیر نیستید. برای بار سوم حضرت دیدند آن شخص خیلی مضطرب و منقلب شد. این بسیار گران است که امام زمان، انسان را قبول نداشته باشد. حضرت فرمودند: بگو اگر به تمام دنیا را پر از طلا کنند و به شما بدهند که دست از ولایت ما بردارید، آیا حاضر هستید چنین کاری را انجام دهید؟ گفت: خیر. حضرت فرمودند: پس تو فقیر نیستی. خدا چیزی به تو داده است که اگر همه‌ی عالم را به تو بدهند، اگر همه‌ی عالم هم طلا باشد و خاک نباشد، حاضر نیستید با ولایت ائمّه (علیهم السّلام) عوض کنید.

نِعَم الهی تحت نعمت ولایت است

خدا بر ما منّت گذاشته و نعمت ولایت را به ما عطا کرده است. ولایت، نعمتی است که همه‌ی نعمت‌ها تحت پوشش آن است. نعمت مطلق در قرآن ولایت است «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیمِ»[۶] که در روایت دارد این نعیم که مورد سؤال قرار می‌گیرد ولایت امیر المؤمنین و ائمّه‌ی معصومین (علیهم السّلام) است. اگر خدا کسی را دوست داشته باشد چنین گنجی را به او می‌دهد که ارزش آن از همه‌ی دنیا بیشتر است. «یُحِبُّهُم» خدا این انسان‌ها را دوست می‌دارد، آن‌ها محبوب خدا هستند «وَ یُحِبُّونَهُ» آن‌ها هم خدا را دوست دارند.

عشق معشوق، سابق بر محبّت عشق عاشق است

مرحوم نراقی کتابی دارد به نام طاقدیس که در این کتاب می‌گویند: در میان عاشق و معشوق رمزی وجود دارد ولی همواره محبّت معشوق شامل حال عاشق شده است، او دل را برده است که این شخص دل داده است، اگر او دلبری نمی‌کرد عاشق، شیدای معشوق نمی‌شد. این‌که عشق معشوق، سابق بر محبّت عشق عاشق است، ایشان به این آیه استدلال می‌کند، می‌گوید خدا فرموده است: «یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ» اوّل خدا دوست می‌دارد، بعد دل این‌ها با خدا وصل می‌شود. (تا یار که را خواهد و میلش به که باشد).

اگر شما امام حسین (علیه السّلام) را دوست دارید، اگر نام امام زمان (عجّل الله فرجه) دل شما را نورانی می‌کند و برای شما شیرین است، نسبت به او در خود جاذبه احساس می‌کنید، معلوم است که امام حسین (علیه السّلام) شما را دوست می‌داشته است که محبّت خود را در دل شما گذاشته است. هر کسی که زیاد به یاد امام زمان (عجّل الله فرجه) است، عشق امام زمان یک نوع سرگردانی و شیدایی دارد. وقتی بیدار می‌شود می‌گوید: «السَّلَامُ‏ عَلَیْکَ‏ یَا بَقِیَّهَ اللَّهِ‏»، می‌خواهد بخوابد می‌گوید: «روحِی فِدَاکَ یَا بَقِیَّهَ اللَّهِ‏»، می‌خواهد از جا بلند شود می‌گوید: «یَا صَاحِبَ‏ الزَّمَانِ‏»، هر مشکلی برای او پیش می‌آید می‌گوید: «الْمُسْتَغَاثُ‏ بِکَ‏ یَا ابنَ الحَسَن، المُسْتَعَانُ بِکَ یَا ابنَ الحَسَن» این یاد از سوی آن‌ها است، هر وقت ما یاد خدا و رسول خدا و یاد حضرت زهرا و یاد امیر المؤمنین و ائمّه (علیهم السّلام) می‌کنیم از طرف ما نیست بلکه ابتدا از طرف آن‌ها بوده است. اوّل او ما را یاد می‌کند، بعد ما او را یاد می‌کنیم. جذبه از طرف آن‌ها است

گر که ز معشوق نباشد کشش               کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد

پس جذبه اوّل از آن طرف است.

حقّ ما در برابر درگذشتگان

«یُحِبُّهُمْ» خدا ما را دوست داشته که به ما نور ولایت و اعتقاد به امامت داده است و قلب ما را چشمه‌ی جوشان محبّت و سوز آل بیت قرار داده است. ما برای پدر خود تنها همان هفته‌های اوّل گریه کردیم. إن‌شاءالله یاد آن‌ها را می‌آوریم، ما فرزندان ناخلفی نیستیم، وقتی پدر ما از دنیا رفته و دست او در عالم برزخ از همه جا کوتاه شده و منتظر است ما برای او کاری انجام دهیم. اگر کسی یاد گذشتگان را نیاورد، به یاد والدین خود نباشد، بعد از وفات دچار عاقّ والدین می‌شود. این مسئله در روایت آمده است. آدمی که در دنیا به پدر و مادر خود خیلی احسان می‌کرده، عصای دست و چراغ راهنمای آن‌ها بوده است ولی بعد از مرگ دیگر یادی از آن‌ها نمی‌آورد دچار عاقّ والدین می‌شود. خدای متعال احسان به والدین را بر فرزندان واجب کرده است و این مسئله را در قرآن ذکر کرده است. ما باید آن‌ها را یاد کنیم، برای آن‌ها نماز می‌خوانیم، إن‌شاءالله در صدقات و احسان‌ها آن‌ها را سهیم می‌کنیم. گاهی در این مجالس بخشی از اشک‌های خود را برای والدین خود بدهید. آن‌ها خیلی گرفتار هستند و این اشک امام حسین (علیه السّلام) چقدر برای آن‌ها رهگشا است. ما حتماً باید برای والدین خود انجام دهیم. ولی دل ما که به اختیار نمی‌شکند.

محبّت حسین (علیه السّلام) ذخیره‌ی زندگی

محبّت به امام حسین (علیه السّلام) باعث می‌شود تا آخر عمر برای او گریه کنیم. بعضی افراد هستند که از گریه بر امام حسین (علیه السّلام) خسته نمی‌شوند، اگر روزی ده مجلس روضه داشته باشد در هر ده مجلس اشک می‌ریزد. این محبّت از آن طرف است، این کشش حسینی است، این جذبه‌ی حسینی است، این «جَنَّنی حُبُّ الحُسَین» است. محبّت امام حسین (علیه السّلام) دل ما را دگرگون و طوفانی و موجی می‌کند و بحمد الله اشک حسینی ذخیره‌ی قیامت ما می‌شود.

پذیرش ملامت‌ها در راه خدا

صفت بعد «وَ لَا تَأْخُذُهُ‏ فِی‏ اللَّهِ‏ لَوْمَهُ لَائِمٍ» است. این افراد کسانی هستند که حبّ فی الله دارند، خدا هم حبّ آن‌ها را دارد لذا در راه خدا ملامت هیچ ملامت‌گری برای آن‌ها مشکل آفرین نیست. در عروسی‌هایی که رعایت محرم و نامحرم نمی‌شود، خانم‌ها با ظاهر کذا به مراسم می‌آیند، اگر کسی در این نوع مجالس عروسی شرکت نکند، در بین فامیل بگویند او هم شده است؛ بگویند! آن‌ها چه چیزی می‌خواهند بگویند؟ شما رضای خدا را در نظر بگیرید. اگر حس کردید به جایی می‌روید گرفتار گناه می‌شوید، مثلاً افرادی هستند که مدام از دیگران حرف می‌زنند و می‌دانید اگر شما به آن‌جا بروید باید به حرف آن‌ها گوش کنید، نروید. علیه تو حرف می‌زنند، جوسازی می‌کنند، بکنند، مهم نیست. «وَ لَا تَأْخُذُهُ‏ فِی‏ اللَّهِ‏ لَوْمَهُ لَائِمٍ»، «یُجَاهِدونَ فِی سَبیلِ اللهِ»[۷] در راه خدا هم جهاد می‌کنند.

نبی مکرّم اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دست خود را روی شانه‌ی سلمان گذاشتند و فرمودند: آن قوم، قوم سلمان هستند؛ یعنی ایرانی‌ها هستند. بنابراین یکی از ارکانی که ایمان انسان را کامل می‌کند این است که انسان آزاد باشد، به تعریف و تنقید دیگران نداشته باشد، برای او مهم نباشد که به او ناسزا بگویند یا او را تشویق کنند، او کاری که بخواهد برای خدا انجام دهد را انجام می‌دهد. امر به معروف می‌کند ناسزا می‌شنود، بگویند، آدم باید وظیفه‌ی خود را انجام دهد، یک بار هم برای خدا ناسزا بشنود چه اشکالی دارد؟

ماجرایی از توکّل به خدا

حضرت آیت الله بهجت (رضوان خدا بر او باد) فرمودند: در قم شخصی بود که شکسته‌بند بود که این کار را با موهبت امام رضا (علیه السّلام) انجام می‌داد و کار خود را جایی یاد نگرفته بود. این شخص بسیار ماهر بود، هر نوع شکستگی را پیش او می‌بردند وقتی می‌بست درست می‌شد. خانمی آمد و گفت: پای من شکسته است و خیلی بی‌طاقت هستم. اگر می‌خواهی این‌جا پای من را ببندی ممکن است فریاد بزنم و صدای من را نامحرم بشنود. آدرس می‌دهد و می‌گوید به خانه‌ی من بیا.

این شخص به خانه‌ی او می‌رود. وقتی وارد می‌شود، زن در را قفل می‌کند. معلوم می‌شود دام بوده و قصد داشت آن جوان را به خانه‌ی خود بکشد، آن زن به این جوان علاقه‌مند بوده است. کاری که زلیخا برای یوسف انجام داد این زن هم برای این جوان شکسته‌بند انجام داد. جوان التماس کرد، گفت: من در عمر خود آلودگی ندارم، به من رحم کن، من را آلوده نکن. می‌گوید: اصلاً نمی‌شود.

وقتی این شخص داشت به سمت منزل این زن می‌آمد ۳۰ تومان در دخل پول داشت و شاید می‌شد آن روز با این مقدار پول یک خانه خرید. گفته بود: من این پول را به تو می‌دهم بگذار من بروم. گفته بود: نمی‌شود اگر تمکین نکنی داد می‌زنم تا همسایه‌ها بیایند و می‌گویم این شخص نسبت به من قصد بدی داشته و آبروی تو را می‌برم.

این بنده‌ی خدا می‌گوید: باید به توفیق خدا تدبیر کرد. حالا که برای من دام گذاشته‌اند من هم باید برای او دام بگذارم و خود را نجات بدهم. می‌گوید: من گرسنه هستم، برو غذای خوبی درست کن و بیاور تا من حال و انرژی داشته باشم. وقتی آن زن می‌رود غذا بیاورد این شخص به سوی علیّ بن موسی الرّضا رو می‌کند. می‌گفت: رمزش این بود که تا زمانی که این زن کثیف آن‌جا بود نمی‌توانستم حال خوبی داشته باشم، دل من نمی‌شکست و نمی‌توانستم با امام رضا (علیه السّلام) ارتباط برقرار کنم. آن زن را از کنار خود رد کردم و به سوی علیّ بن موسی الرّضا برگشتم. گفتم: آقا، من بر سر سفره‌ی شما هستم، من نمک خورده‌ی شما هستم. اگر این‌جا من را نجات ندهی من دیگر شکسته‌بندی نمی‌کنم. به محض این‌که اشک ریختم و به امام رضا (علیه السّلام) متوسّل شدم دیدم سقف اتاق باز شد و پیرزنی وارد شد. وقتی آن زن آمد و این پیرزن را دید خیلی ناراحت شد و گفت: تو از کجا آمدی؟ پیرزن گفت: من از در آمدم. او از همان دری که خدا برای او باز کرده بود وارد شده بود. گفت: چرا آمدی؟ گفت: همسایه زایمان دارد، لباس برای نوزاد خود نداشت، آمده‌ام از تو لباس بگیرم. او رفت و چیزهایی برای پیرزن آورد و وقتی می‌خواست بیرون برود این جوان هم همراه آن پیرزن خود را نجات داد.

آقای بهجت فرمودند: وقتی این جوان به بیرون خانه دوید، آن زن آب دهان غلیظی به صورت او انداخت و شروع کرد به ناسزا گرفتن. مرحوم آیت الله سیّد محمّد تقی خوانساری که نماز باران خواندند و باران آمد- گفته بود: ای کاش این آب دهان را روی صورت من انداخته بود. انسان برای رضای خدا کاری انجام دهد که آب دهان روی صورت او بیندازند.

امام امیر المؤمنین (علیه السّلام) استکمال ایمان و یکی از ارکان کمال ایمان را استواری در راه دین می‌داند، این‌که انسان محکم باشد و از سر و صدا و بدگویی و ملامت و سرزنش باکی نداشته باشد و راه درست خود را برود، دین خود را حفظ کند، به قضاوت دیگران هم توجّه نکند.

ترجیح امر آخرت بر امر دنیا از نشانه‌های کمال ایمان

علامت سوم کمال ایمان این است که اگر دو امر برای او پیش آمد؛ یک کار جنبه‌ی اخروی دارد و یک کار جنبه‌ی دنیوی، اگر آخرت را بر دنیا ترجیح بدهد. مثلاً اگر وقت نماز است و می‌داند اگر مغازه‌ی او باز باشد چند نفر می‌آیند و او سود می‌کند. از طرفی اذان گفته‌اند؛ می‌تواند بماند و سود ببرد یا می‌تواند مغازه‌ی خود را ببندد و از چند سود محروم باشد. اگر ایمان کامل داشته باشد دنیا را بر آخرت خود ترجیح نمی‌دهد و وقت نماز مغازه‌ی خود را می‌بندد و نماز خود را می‌خواند و بعد می‌رود و کسب و کار خود را انجام می‌دهد. همیشه آنچه که رضای خدا است را بر آنچه که رضای هوی است ترجیح می‌دهد.

سه علامت کمال ایمان

این سه علامت را هم در کمال ایمان داشته باشید. حال که از خدای متعال به تأسّی از امام زین العابدین (علیه السّلام) درخواست داریم که ایمان من را به اکمل ایمان، به کامل‌ترین ایمان‌ها برسان، توجّه داشته باشیم در ایمان کامل باید این سه رکن وجود داشته باشد: یکی حساب باز کردن برای خدا و حساب باز نکردن برای غیر خدا، دوم پرهیز از ریا و سوم انتخاب کردن امر آخرت بر امر دنیا.


[۱]– سوره‌ی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– الصّحیفه السّجادیه، ص ۹۲٫

[۳]سفینه البحار، ج ۴، ص ۲۳۳٫

[۴]-‌ الأمالی (للصدوق)، النص، ص ۶۳۳٫

[۵]– سوره‌ی مائده، آیه ۵۴٫

[۶]– سوره‌ی تکاثر، آیه ۸٫

[۷]– سوره‌ی مائده، آیه ۵۴٫