حضرت آیت الله صدیقی روز سه شنبه مورخ ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ مصادف با شب شانزدهم ماه مبارک رمضان بعد از نماز مغرب و عشاء در «مسجد امام رضا علیه السلام حوزه علمیه امام خمینی (ره) تهران» به سخنرانی پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می گردد.
- مقدّمه
- هدایت بعهدهی خدای متعال است
- جایگاه امام حسن مجتبی علیه السلام نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم
- چرا برخی هدایت نشدند و ولایت را نپذیرفتند؟
- قسمتی از اهمیّتِ ولایت
- چرا امام حسن مجتبی علیه السلام صلح را قبول کردند؟
- آیا میشود امام زمان ارواحنا فداه به کشورِ شیعه نظر نداشته باشند؟
- ولایتمداری یعنی چه؟
- روضه امام حسن مجتبی علیه السلام
- دعا
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
ان شاء الله تذکّرِ نکاتی میتواند مفید باشد، ان شاء الله خدای بخشندهی غفورِ ودودِ ستّارِ غفّار نگاهمان کند، ان شاء الله خدای متعال اخلاص بدهد، ولو اینکه حرفِ نویی هم نباشد ولی حرفِ الهی خوب است.
هدایت بعهدهی خدای متعال است
هدایت بعهدهی خودِ خدای عزیز است، «إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَىٰ * وَإِنَّ لَنَا لَلْآخِرَهَ وَالْأُولَی»[۲]، مُلک مُلکِ خودِ خدای متعال است، عالَم عالَمِ خدای متعال است، کسی کارهای نیست، از این جهت راهها را هم خودِ خدای متعال قرار داده است، راهنما و راهبر را هم خودِ خدای متعال قرار داده است، «إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَىٰ * وَإِنَّ لَنَا لَلْآخِرَهَ وَالْأُولَی»، خیلی عجیب است، این آیات در ذهنِ من نبود، «فَأَنذَرْتُکُمْ نَارًا تَلَظَّىٰ»[۳]، چون هدایت برای ماست این تابلوی ورود ممنوع را ما قرار دادیم، «لَا یَصْلَاهَا إِلَّا الْأَشْقَی»[۴]، جز انسانِ بدبخت، جز کسی که شقی است کسی گرفتارِ این آتشِ سوزان نمیشود.
«الَّذِی کَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ»[۵]، علامتِ این بدبختِ جهنّمی دو چیز است، یکی اینکه باور ندارد، حقایق را تکذیب میکند، دوم اینکه اقبال ندارد، همیشه تولّی دارد و پشت میکند، ولی متقابلاً «وَسَیُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى * الَّذِی یُؤْتِی مَالَهُ یَتَزَکَّىٰ»[۶] اگر کسی اهلِ تقوا باشد او از آتشِ فروزانی که ما انذار کردهایم کنار میکشد و خود را درگیرِ آتش نمیکند، حال «أتقی» چه کسانی هستند؟ آنهایی که «الَّذِی یُؤْتِی مَالَهُ یَتَزَکَّىٰ» مالِ خود را میدهد تا خودِ او پاکیزه بشود، علامتِ آن ایثار و گذشت است.
چون هدایت از آنِ اوست برای دریافتِ هدایت تسلیم میخواهد، ما از اسرار باخبر نیستیم، لذا آنچه خدای متعال از طریق انبیاء و رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و ائمهی هدی علیهم السلام در اختیارِ ما قرار دادند این است که ما باید اعتماد کنیم که خدای متعال آنچه خیر و صلاحِ ماست همان را به ما فرموده است، چه ظاهرِ آن خوب باشد و چه ظاهرِ آن خوب نباشد.
«وَعَسَىٰ أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَن تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ»[۷]، خدای متعال جهاتی هم که به حضرات انبیاء و ائمه علیهم السلام عنایت فرموده است برای تقویتِ این باور است که انسان اعتماد کند که این بزرگواران خودمحور نیستند، این بزرگواران هیچ وقت به خودشان واگذار نشدهاند، این بزرگواران مأمورِ خدای متعال هستند، این بزرگواران تابلوهایی هستند که خدای متعال ترسیم نموده است، خودِ خدای متعال این بزرگواران را برای ما تابلو معرّفی فرموده است، «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ»[۸]، ما پیامبران را با بیّنات همراه کردیم، معجزه دارند، کرامت دارند، اینها برای جلبِ اعتمادِ ماست.
جایگاه امام حسن مجتبی علیه السلام نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم
در جریان امام حسن مجتبی علیه الصلاه و السلام اینهایی که به امام حسن مجتبی علیه السلام خرده میگرفتند و گیر میدادند و جسارت میکردند، اشکالِ اینها واقعاً به امام حسن مجتبی علیه السلام نیست، این انکارِ ربوبیّتِ خدای متعال و هدایتِ حضرت حق سبحانه و تعالی است، اصرار رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بر قداست امام حسن مجتبی علیه السلام و ائمهی هدی علیهم السلام برای ایجادِ این باور بوده است، وقتی وجود نازنین رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سجده نمیروند… نماز حالِ ذکر است، «وَأَقِمِ الصَّلَاهَ لِذِکْرِی»[۹]، کسی که نماز میخواند باید به خدای متعال دل بدهد، باید حضور داشته باشد و جز خدای متعال در نماز نباید مطرح باشد؛ بعد اینکه نماز مراتب دارد و بهترین حالت حالتِ سجدهی نماز است، سجده حالتِ فناء فی الله است، سجده ذوب شدن است، سجده به پای دوست افتادن است، سجده سر به آستان گذاشتن است، سجده تسلیم شدن است، سجده دربست در اختیارِ معشوق قرار گرفتن است، دیگر خودم را انداختهام و هیچ چیزی ندارم؛ بعد اینکه نمازگزار رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم باشد و در نماز هم حالتِ ایشان حالتِ سجده باشد، سجده به قدری طولانی شد که نمازگزاران تعجّب کردند، بعد از نماز از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سوال کردند که چه شد؟ سابقه نداشت که شما اینقدر سجده را طولانی کنید!
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: امام حسن مجتبی علیه السلام به دوشِ من آمد و من برای رعایتِ حالِ او که خودِ او پایین بیاید سجده را آنقدر طولانی کردم، این نشان میدهد که در قرب به خدای متعال رعایتِ امام حسن مجتبی علیه السلام مهمتر از سجده است، در متنِ نماز! آن هم در سجدهی نماز! اینطور تقدیس از وجود نازنین امام حسن مجتبی علیه السلام برای این است که اعتماد و باورِ جامعه نسبت به این علم و علمدار طوری باشد که در شرایطِ بحرانی جامعه گرفتارِ شبهه نشوند.
چرا برخی هدایت نشدند و ولایت را نپذیرفتند؟
اما در آیات قرآن کریم هست که اگر برای اینها همهی معجزات را هم بیاورید باز اینها ایمان نمیآورند، «ثُمَّ کَانَ عَاقِبَهَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوأَىٰ أَن کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ»[۱۰]، گاهی انسان یک گناهی میکند و خدای متعال هم چوبِ غضبِ خود را میزند، گاهی یک گناه انسان را آنچنان پرت میکند که دیگر اصلاً چشمِ انسان کور از دیدنِ حقیقت میشود.
این یک یا دو مرتبه نبود که امام حسن مجتبی علیه السلام در محراب که محل قداست است و مقدّسترین مرحله است رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آنطور ایشان را رعایت میکنند، در منبر هم همینطور بود، وقتی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بالای منبر بودند و امام حسن مجتبی علیه السلام که کودک بودند وارد مسجد شدند پایین آمدند، استقبال میکنند، او را بغل میکنند و با خود به بالای منبر میبرند و کنارِ خودشان مینشانند و صحبت میکنند، یک نگاه به مردم میکنند و یک نگاه به امام حسن مجتبی علیه السلام!
این اوجِ تقدیس است که هم در محراب و هم در منبر جلوهی اسلام و دینداری و تعبّد و تقرّب به خدای متعال حفظِ حریم امام حسن مجتبی علیه الصلاه السلام است.
ولی مردم نه غدیر را در آن فضای خاص متوجّه شدند، با اینکه این همه معجزات از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام دیده بودند، ولی بیچارهها گرفتاری نکبتهایی بودند، حال «سوء» اینها چه بود که اینها اینطور نادان شدند، وجودشان اینطور خشن شد، «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُم مِّن بَعْدِ ذَٰلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَهِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَهً ۚ وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَهِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ»[۱۱]، از داخلِ بعضی از سنگهای سخت چشمه میجوشد ولی دلهای اینها سنگِ بیخیر شد، هیچ انفجاری در آن واقع نشد، آن رفتارِ رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را که «وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَی»[۱۲]، آن فرمایشاتِ ایشان و آن رفتارِ ایشان با امام حسن مجتبی علیه السلام ، با حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام، با حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها… ولی فضا فضایی شد که اینها بکلّی این حقایق را فراموش کردند و یا از ابتدا این بذر در دلِ آنها نرفت و دلها بد بود و گوهرها ناپاک بود و نفوس خبیثه بود و یا در اثرِ عوارض بود، یعنی اینها ابتدا اینطور دنیاپرست نبودند و بعد که رو به دنیا آوردند این حبّ دنیا آنها را مسخ کرد.
این بود که امام حسن مجتبی علیه السلام وقتی فرمان جنگ میدهند فرماندهانِ ایشان خودشان را میفروشند، بعد هم از خواصّ ظاهر الصلاحِ معاویه در مدائن میآیند و واردِ خیمهی امام حسن مجتبی علیه السلام میشوند و وقتی بیرون میآید شایع میشود که امام حسن مجتبی علیه السلام با معاویه مصالحه کردند و جلوی خونریزی گرفته شد، خودِ لشکرِ امام حسن مجتبی علیه السلام با این شایعه به تردید افتادند و حملهها را به امام حسن مجتبی علیه السلام آغاز کردند و ایشان را تحت فشار قرار دادند و جمعیّت گرفتارِ تشتت در اثرِ این شایعات شدند.
قسمتی از اهمیّتِ ولایت
اینکه «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِیتُلَکُمُ الْإِسْلَمَ دِیناً»[۱۳]، که بدونِ ولایتِ عرشی و انتصابی و ولایتِ جعلِ الهی دین دین نیست، «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ»، کمالِ دین به ولایتِ حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام است، تمامِ نعمت هم به ولایت و رهبریِ حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و اوصیاء ایشان علیهم السلام است و دینِ موردِ رضایتِ خدای متعال هم دینی است که با محوریّتِ ولایتِ آسمانی است که جای چون و چرا در کارِ آن نیست، فرض کنید که این امر واقع میشد، در این صورت اینها حقّ چون و چرا در مورد امام حسن مجتبی علیه السلام نداشتند.
من در ابتدا ادامهی فرمایشات امام حسن مجتبی علیه السلام را که شبِ گذشته قسمتی از آن را قرائت کردم بخوانم و بعد هم یکی دو نکتهی قرآنی عرض کنیم.
یک صلوات ختم بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
چرا امام حسن مجتبی علیه السلام صلح را قبول کردند؟
امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند[۱۴] که رمزِ پیروزی ما در جنگِ با شامیان یعنی تحت پرچمِ حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام دو چیز بود، یکی سلامتِ جامعه، جامعه بیمار نبود، گرفتارِ عداوت و شکافِ داخلی نبود، دوم هم «مقاومت» و «صبر» بود، «فسلبت السلامه بالعداوه»…
چون من میبینم که اینها دردِ جامعهی ماست دوست دارم که ان شاء الله دلهای ما همیشه با رشتهی ولایت با یکدیگر مربوط باشد و همدیگر را مورد اعتماد قرار بدهیم.
«فسلبت السلامه بالعداوه والصبر بالجزع»، این مقاومتِ ما به نِق زدن تبدیل نشود…
امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند: در صفّین دینِ شما امامِ شما بود و دنیا را یدک میکشیدید، دنیا وسیلهی حفظِ دینِ شما بود، اما امروز امامِ شما دنیای شماست و دنیاپرست هستید و دین را پشتِ دنیا قرار دادهاید، دین را وسیلهی ارتزاقِ دنیا قرار دادهاید…
این برای خودِ ما… باید بدانیم که طلبه شدهایم که فداکارِ دین باشیم یا دین برای ما سپر بشود؟ کدام یک است؟ متدیّنین و انقلابیها هم همینطور، دینِ شهدا امامِ آنها بود و فدای دین شدند اما عدّهای اینطور نیستند و در حال فدا شدن برای دنیا هستند، جامعه را به این روزگار مبتلا کردند برای اینکه برای خدای متعال رأی ندادند، بخاطرِ دنیا بود و این آثار و شومیها را در کنارِ خود داشت.
«فأصبحتم الیوم ودنیاکم أمام دینکم، ألا وانا لکم کما کنا»، ما تغییر نکردیم، امامت تغییر نمیکند، رهبریِ دینی تغییر نمیکند، خطّ آن خطّ انفعال نیست، او خط را انتخاب کرده است و خودِ او فعال است و منفعل نیست، «إنّا لَکُم»، ما برای شما بودیم و الآن هم هستیم، «ولستم لنا کما کنتم» ولی شما در روزگاری از ما دفاع میکردید و امروز کنار کشیدهاید، این شما هستید که تغییر کردهاید.
«ألا وقد أصبحتم بین قتیلین» شما بینِ دو کشته قرار گرفتید، یکی کشتههای صفّین و یکی کشتههای نهروان، آنهایی که در صفّین کشته دادند امروز خودشان مایهی گمراهی هستند، فکر نمیکنند شهید دادهاند و سربلند هستند و فکر میکنند از دستِ آنها رفته است و آن شهید حیف شده است، نهروانیها هم که طلبکار هستند.
«الا وان معاویه دعانا إلى امر لیس فیه عز ولا نصفه»، معاویه به دنبالِ مصالحه و مذاکره است، اما در این مصالحه و مذاکره نه عزّتی هست و نه انصافی!
«فان أردتم الموت» اگر مردِ جنگ هستید، اگر مردِ مرگ هستید… «فان أردتم الموت رددناه علیه وحاکمناه إلى الله عز وجل» اگر مردِ میدان هستید و مرگ برای شما شیرین است، این سنگی که معاویه به طرفِ ما پرت میکند را به طرفِ خودِ او پرت میکنیم و او را به محاکمه میکشیم و به خدای متعال واگذار میکنیم، «بظبا السیوف» با تیزیِ شمشیر با او برخورد میکنیم، «وان أردتم الحیاه» اما اگر از مرگ فرار میکنید و میخواهید زندگی کنید آن وقت «قبلناه وأخذنا لکم الرضا»… وقتی امام حسن مجتبی علیه السلام این مطلب را در جمع فرمودند این بدبختها یکصدا «فناداه القوم من کل جانب» از هر طرف صدا بلند شد، «البقیه! البقیه!»…
آیا آن شخص را در خاطر دارید که میگفت من از «مرگ بر امریکا» و «مرگ» خوشم نمیآید؟ اینها دقیقاً همان حرف است…
اینها گفتند: «البقیه! البقیه!» ما میخواهیم زندگی کنیم! ما حوصلهی جنگ و مرگ را نداریم!
«فلما أفردوه»، امام حسن مجتبی علیه السلام را به غربت مبتلا کردند و پسرِ حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام تنها ماند، آن وقت «أمضى الصلح»… وقتی پر و بال ندارد، وقتی یار و یاور ندارد اینطور میشود…
حال صلح شد، ای کاش همینطور تمام میشد، این یک کارِ سیاسی بود، باورِ اینها در مورد امام حسن مجتبی علیه السلام از بین رفت و گرفتاری تردید شدند و آمدند به امام حسن مجتبی علیه السلام جسارت کردند…
امیدوارم مختار با آن مردانگی که کرد و چند امام این کارِ او را تأیید کردند ان شاء الله خدای متعال او را بخشیده است، او مانندِ حرّ است دیگر، حرّ هم ابتدا جسارت کرد اما عاقبت به خیر شد، ان شاء الله مختار هم عاقبت به خیر شد، ولی امام حسن مجتبی علیه السلام در مدائن میهمانِ عموی مختار بود، مختار به قدری از این صلح برافروخته شده بود که آمد به عموی خود پیشنهاد کرد که امام حسن مجتبی علیه السلام را تسلیم کن تا ما او را دست بسته به معاویه بدهیم!
مثلاً اینها انسانهای فهیم و بصیرِ جامعه بودند! آمادگی داشت که امام حسن مجتبی علیه السلام را دست بسته به معاویه تحویل بدهد!
این نشان میدهد که اینها اصلاً در توحید هیچ قدمی برنداشته بودند و معنای هدایتِ الهی و عصمتِ هادی را هرگز متوجه نمیشدند.
امروز هم نجاتِ جامعه که مقدّمهی ظهور امام زمان ارواحنا فداه باشد در همین یک جمله است!
آیا میشود امام زمان ارواحنا فداه به کشورِ شیعه نظر نداشته باشند؟
مرحوم میرزای شیرازی اعلی الله مقامه الشّریف در مسئلهی سیاسی و اقتصادی فقط یک فتوا داشتند اما در همان یک مسئله هم پشتوانهی امام زمان ارواحنا فداه را داشتند، اینطور که برای من از مرحوم حاج آقا مرتضی حائری و یکی از علمای تهران که از نوادههای مرحوم میرزای شیرازی است نقل شده است میرزای شیرازی هم بطور مکتوب از امام زمان ارواحنا فداه این را داشتند که «امروز استعمال تنباکو به هر شکلی محاربه با امام زمان ارواحنا فداه است» و هم شفاهی.
مرحوم حاج شیخ بر حسبِ نقلی که از حاج آقا مرتضی نقل میشود حاج شیخ گفته بودند که ما اهل سامرّا بودیم، میرزا از سرداب بیرون آمد و به جمعِ ما خطاب کرد حضرت فرمودند «امروز استعمال تنباکو به هر شکلی محاربه با امام زمان ارواحنا فداه است».
حال یک مسئلهی تنباکو کجا و یک انقلابی که این همه شهید دارد کجا؟ آیا میشود ما بگوییم برای یک فتوای جزئی در یک مورد امام زمان ارواحنا فداه هوای نایبِ خود را دارد اما در یک انقلابِ اساسی با یک فقیهِ خوشنام و خوشسابقه این اتّفاق نیفتاده باشد؟
مرحوم میرزای شیرازی علاوه بر اینکه خودِ ایشان پاک بودند، خودساخته بودند و مرجعیّت هم حالِ ایشان را اصلاً تغییر نداد، مثلِ مرحوم آقای بهجت، بینِ خود و خدای متعال قبل از مرجعیّتشان با بعد از مرجعیّتشان هیچ چیزِ آقای بهجت تغییر نکرد، نه زندگیِ ایشان، نه رفتارِ ایشان، نه رفت و آمدِ ایشان، نه سبکِ نمازِ ایشان…
این دوستانِ صدا و سیما ناراحت بودند که آقای بهجت وقتی میآیند این کمربندِ خود را باز میکنند یک حرکاتی دارند که خلاصه قابل ارائه نیست، اما حواسِ آقای بهجت به فیلم و آنها نبود، آقای بهجت فیلم نبودند، آقای بهجت حقیقت بودند، بنده بودند، حواسِ ایشان به خدای متعال بود و به غیر از خدای متعال توجّهی نداشتند….
ولایتمداری یعنی چه؟
مرحوم میرزای شیرازی حتّی بعد از مرجعیّتشان هفتهای یک روز را در اختیارِ مرحوم ملافتحعلی سلطانآبادی بودند، یک مرجع بودند اما ارتباطِ معنویِ ایشان خیلی مستحکم بود، استقامت دایر بود، ایشان میگفتند که اگر ملافتحعلی سلطانآبادی در روزی که آفتاب درآمده است و همه جا روشن است به من بگوید الآن شب است من چشمِ خود را تکذیب میکنم اما نظرِ ملافتحعلی سلطانآبادی را تکذیب نمیکنم، به این ولایتمداری میگویند، این یعنی چه؟ «فَلَا وَرَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتَّىٰ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُوا فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیمًا»[۱۵]، که ولایتِ مطلقه، ولایتِ نافذ، ولایت و حاکمیّتِ بر دل و باور است، کسی که ولایت را باور نکرده باشد همان سکولار است، همان لیبرال است، همان دموکراسیِ غرب را دارد که یک فریب است و مطلقاً دموکراسی در غرب هیچ وقت وجود پیدا نکرده است، یک مرتبه دموکراسی پیش آمده است و آن هم برای حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بود که بعد از کشتنِ عثمان مردم خودجوش به سراغِ حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام آمدند و حکومت را بر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام تحمیل کردند، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام هم بر اساسِ فرمایشاتشان در خطبه شقشقیه «لَو لا حُضُورُ الْحاضِرِ، وَ قیامُ الْحُجَّهِ بِوُجُودِ النّاصِرِ»[۱۶]، اگر مسئلهی امامتِ الهی بود نمیفرمودند: «لاََلْقَیتُ حَبْلَها عَلی غارِبِها»، بلکه ظاهراً آمدهاید و گفتهاید که تو را کمک میکنیم، تا اقامهی عدل بشود، چون شما حاضر بودید و اتمامِ حجّت شد بر من تحمیل شد، حال ببینیم که شما چقدر طاقت دارید که مرد هم نبودند و حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در این چهار سال هم خون جگر خوردند.
آن اتّفاقی که افتاده است و در این چهل سال یک حدّنصابی که رحمتِ خدای متعال را جلب میکند اعتقاد به ولایت به آن معنیِ غدیری است، نه به این معنیِ قانون اساسی! مردم امام را قبل از قانون اساسی باور کردند و با فتوای او خون دادند و هیچ تردیدی هم نکردند که راه راهِ حق است، اگر این خط توسعه پیدا کند به امام زمان ارواحنا فداه متّصل میشود و اگر تردید در این امر باشد بدانید که به این سادگیها مطلب تمام نخواهد شد.
روضه امام حسن مجتبی علیه السلام
شب گذشته روضه نخواندیم، امشب میخواهم دامانِ غریبِ مدینه را، مظلومِ مدینه را، غریبِ خانهی خودش را….
حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام خیلی امام حسن مجتبی علیه السلام را دوست میداشتند، امام حسن مجتبی علیه السلام هم خیلی زیبا بودند، هم زیبا بودند، هم خوش قامت بودند، هم خوش صحبت بودند، هم خوش کَرَم بودند، خدای متعال مجموعهای از زیباییها را در ایشان قرار داده بود، بعلاوه جلوهی جمالِ خدای متعال بودند، جمال الله بودند، جلال الله بودند… حال پارههای جگرِ همچنین آقایی در مقابلِ عاشقِ ایشان در تشت بریزد؟… بعد هم پیکرِ ایشان در کنارِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام تیر بخورد و تیرباران بشود؟…
حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام با دستِ مبارکشان این بدنِ نازنین و محبوب را در لحد گذاشتند، بندِ کفن را باز کردند، این موهای زیبای امام روی خاک قرار گرفت، اینجا بود که حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام خیلی بهم ریختند… برادرِ من! دیگر من به خود اجازه نمیدهم که خود را آراسته کنم… بعد هم فرمودند: غارتزده آن کسی نیست که مالِ او را بردهاند، غارتزده من هستم که برادری مانندِ تو را از من گرفتند…
حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام اینجا فرمودند غارتزده هستم… اما در کنار نهر علقمه…. آنجا دیگر بدن و کفن و تابوت تیر نخورده بود… تنها تیر نبود… بدنی بود که دیگر جای سالمی نداشت… «الْانَ إِنْکَسَرَ ظَهْری وَقَلَّتْ حِیلَتی»…
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
الا لعنت الله علی القوم الظّالمین
دعا
نَسئَلُک و نَدعُوک بِاسمِکَ العَظیمِ الاَعظَم الاَعَزِ الاجَّلِ الأکرم اِلَهَنا یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ یَا قَدیمَ الإحسان بِحَقّ الحُسَین وَ بالأئمّه مِن وُلدِ الحُسَین یا الله…
یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین، یا غیاثَ المُستَغِیثِین، یا مُجیبَ دَعوَه السّائِلین، یا مُجیبَ المُضطَرّین، یا مَن إسمُهُ دَواء وَ ذِکرُهُ شفاء…
خدایا! تو را به خمسهی طیّبه، به کرامتی کریمِ اهل بیت علیهم السلام، به غربتِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام در کنار بدنِ حضرت اباالفضل العباس علیه السلام قسم میدهیم امام زمان ارواحنا فداه را برسان.
خدایا! ما را در دینداریمان تسلیم، متعبّد، راضی به قضاء خودت قرار بده.
خدایا! آنچه به خوبان عنایت فرمودهای به ما کَرَم بفرما.
خدایا! آنچه از بدیها از اولیاء خودت دور کردهای از ما دور بفرما.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم انقلابِ ما را، کشورِ ما را، نظامِ ما را، متدیّنینِ ولایتمدارِ ما را از شرّ اشرار و فتنهی زمان محافظت بفرما.
خدایا! مردمِ ما را دشمن شاد مگردان.
خدایا! بصیرتِ لازم و ایمانِ لازم به همهی اقشار روزی بفرما.
خدایا! نسلِ جوانِ ما را به امام زمان ارواحنا فداه وصل بفرما.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم حوزههای علمیّه را از آفات مصون بدار.
خدایا! طلبههای عزیزِ ما را برای خدمت در رکاب امام زمان ارواحنا فداه مجهز به علم و تقوا و مهارتهای لازم بگردان.
خدایا! خیر و برکت به مردمِ ما، به معیشتِ مردمِ ما نازل بفرما.
خدایا! دستِ نفاق و نفوذ و دستِ آسیبهای اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی را که تاکنون صدمه زدهاند، این دستِ خیانت را افشاء، رسوا و قطع بفرما.
خدایا! سایهی پُر برکتِ رهبرِ بزرگوارمان را با اقتدار و عزّت مستدام بدار.
خدایا! امام، شهدا، گذشتگانمان، مشایخِ ما را میهمان امام حسن مجتبی علیه السلام و از ما راضی بگردان.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
پی نوشت:
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه لیل، آیات ۱۲ و ۱۳
[۳] سوره مبارکه لیل، آیه ۱۴
[۴] سوره مبارکه لیل، آیه ۱۵
[۵] سوره مبارکه لیل، آیه ۱۶
[۶] سوره مبارکه لیل، آیات ۱۷ و ۱۸
[۷] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۱۶ (کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَّکُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَن تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ ۗ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ)
[۸] سوره مبارکه حدید، آیه ۲۵ (لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ۖ وَأَنزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ ۚ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ)
[۹] سوره مبارکه طه، آیه ۱۴ (إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاهَ لِذِکْرِی)
[۱۰] سوره مبارکه روم، آیه ۱۰ (ثُمَّ کَانَ عَاقِبَهَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوأَىٰ أَن کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُونَ)
[۱۱] سوره مبارکه بقره، آیه ۷۴ (ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُم مِّن بَعْدِ ذَٰلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَهِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَهً ۚ وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَهِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ ۚ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ ۚ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ ۗ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ)
[۱۲] سوره مبارکه نجم، آیات ۳ و ۴
[۱۳] سوره مبارکه مائده، آیه ۳ (حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَهُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِیرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَهُ وَالْمَوْقُوذَهُ وَالْمُتَرَدِّیَهُ وَالنَّطِیحَهُ وَمَآ أَکَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُواْ بِالْأَزْلَمِ ذَ لِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِنْ دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِیتُلَکُمُ الْإِسْلَمَ دِیناً فَمَنِ اضْطُرَّ فِى مَخْمَصَهٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍلِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ)
[۱۴] بحارالانوار، جلد۴۴، صفحه ۲۲ (روى هذه الخطبه ابن الأثیر الجزری ج ۲ ص ۱۳ من أسد الغابه باسناده إلى أبی بکر بن درید قال قام الحسن بعد موت أبیه أمیر المؤمنین فقال بعد حمد الله عز وجل: انا والله ما ثنانا عن أهل الشام شک ولا ندم، وإنما کنا نقاتل أهل الشام بالسلامه والصبر فسلبت السلامه بالعداوه والصبر بالجزع، وکنتم فی منتدبکم إلى صفین: دینکم أمام دنیاکم، فأصبحتم الیوم ودنیاکم أمام دینکم، ألا وانا لکم کما کنا، ولستم لنا کما کنتم. ألا وقد أصبحتم بین قتیلین: قتیل بصفین تبکون له، وقتیل بالنهروان تطلبون بثأره فأما الباقی فخاذل، وأما الباکی فثائر، الا وان معاویه دعانا إلى امر لیس فیه عز ولا نصفه فان أردتم الموت رددناه علیه وحاکمناه إلى الله عز وجل بظبا السیوف، وان أردتم الحیاه قبلناه، وأخذنا لکم الرضا، فناداه القوم من کل جانب: البقیه! البقیه! فلما أفردوه أمضى الصلح.)
[۱۵] سوره مبارکه نساء، آیه ۶۵
[۱۶] خطبه شقشقیه
پاسخ دهید