روز دوشنبه مورخ ۰۶ آبان ماه ۱۳۹۸ و مصادف با شب سی ام ماه صفر ۱۴۴۱ هـ ق و فرا رسیدن ایام رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام و شهادت امام رضا علیه السلام، مراسم عزاداری ایام پایانی ماه صفر در هیات رزمندگان غرب تهران با سخنرانی حضرت «آیت الله صدیقی» برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
- مقدّمه
- ولایت تشریعی
- چیستیِ ذکر خدا
- قرآن کریم را قدر بدانیم
- اهمیّت قانون در قرآن کریم
- رهبریِ امام خامنهای حفظه الله قانونی است
- ولایت شرعی در قرآن کریم
- ولایت تکوینی
- ولایت تکوینی در بیان خواجه نصیر الدّین طوسی اعلی الله مقامه الشّریف
- تصرّف تکوینی آیت الله انصاری در حاج هادی ابهری
- روضهی شباهتهای امام رضا علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
شهادتِ ولینعمتمان امام رضا علیه السلام را تسلیت عرض میکنم.
ولایت تشریعی
کلمهی ولایت برای شما کلمهی آشنایی است، ولایت اقسامی دارد؛ یک: ولایتِ تشریعی.
ولایت تشریعی یعنی ولایتِ قراردادی، یعنی ولایتِ قانونی، یعنی ولایتِ اجتماعی و سیاسی، خدای متعال اطاعت از پدر و مادر را بر همهی فرزندان لازم دیده است، اینکه پدر میتواند فرزندِ خود را سرپرستی کند ولایتِ تشریعی است، اینکه پسر باید دستورِ پدر را اطاعت کند ولایتِ تشریعی است، در ولایتِ تشریعی حاکم قانون است، در همهی ممالکِ اسلامی و غیراسلامی حکومت وجود دارد، حکومت نظامات دارد، مالیات میگیرد، ارتش تشکیل میدهد، در ارتش سلسله مراتب حاکم است، در ادارات مدیر وجود دارد، در کابینه وزراء هستند، در پارلمان نمایندهها هستند، این مناصبی که در هر حکومتی وجود دارد و صاحبِ هر منصبی در یک محدودهای ریاست دارد، حکومت دارد، وقتی بخشنامه صادر میکند، وقتی دستورالعمل صادر میکند، وقتی عزل میکند، وقتی نصب میکند، قانوناً لازم است که اینها اجراء بشود، این نظاماتِ قانونی نظاماتِ شرعی نامیده میشود، قانونگذاری تشریع است، در مرحلهی تشریع همینطور که فطرت اقتضاء میکند، چون انسانها در جامعه تضادِ منافع دارند و همه صاحبِ غریزهی افزونطلبی هستند و هر کسی ریاست طلب است و میخواهد رئیسِ دیگری باشد، میخواهد او پولِ دیگران را هم داشته باشد، منصبها محدود است ولی در این منصبها تضاد وجود دارد، لذا عقل بشر حکم میکند که یک قانونی باشد که این قانون حقّ هر کسی را مشخص میکند، این قانون مرزبندی میکند، هر کسی مرزِ حق خود را شناخت از آن مرز تجاوز نمیکند، یک امری است که فطرتِ بشر، عقلِ بشر، تجربهی بشر اقتضاء کرده است برای اینکه بشر گرفتارِ هرج و مرج نشود و دنیا دنیای جنگل نباشد و هر زورگویی ضعیف را نخورد آمدهاند قانون را وضع کردهاند و اصولی را تشریع کردهاند و جامعه را به قانون دعوت کردهاند.
وقتی قانون باشد قانون مجری میخواهد، مجریِ قانون هم باید بر اساسِ قانون بتواند مجری بشود، مملکتی که رئیس جمهور دارد، وزیر دارد، وکیل دارد، استاندار دارد، فرماندار دارد، شهردار و صاحبانِ مناصب عهدهدارِ کارهایی هستند، خودِ اینها هم قانون اقتضاء کرده است، قوا در قانون اساسی تقسیم شده است، قوهی مجریه است، قوهی مقننه است، قوهی قضائیه است، این کلیّاتِ قانونِ اساسی را ریزتر میکند و بصورتِ برنامه درمیآورد، باز قانونی که در مجلس تصویب میشود هر دستگاهی برای آن قانون آییننامه مینویسد، و مقداری از این بروکراسیها و سرگرمیهای بیجا صرفِ این امور میشود و دنیا این موضوع را پذیرفته است، شرقِ دنیا، غربِ دنیا، مؤمن، بیدین، ملحد و همه میگویند زندگی بدونِ قانون ممکن نیست، بدونِ حکومت نمیشود جامعه و مردم کنارِ یکدیگر زندگی کنند.
در مسئلهی تشریع خدای متعال خود را قانونگذار معرّفی کرده است و انبیاء علیهم السلام آمدهاند و قانون آوردهاند.
چیستیِ ذکر خدا
من مکرر خدمتِ شما برادرانِ عزیزِ خودم، شما جوانهای دوست داشتنی، یارانِ امام زمان ارواحنا فداه، رهروانِ راهِ شهیدان، قشونِ ولایت فقیه، گریهکنهای اربابم امام حسین علیه السلام… گاهی دوست داریم یک چیزهایی از ما یادگار داشته باشید و عمل کنید و وقتی ما میمیریم شما باقیات الصّالحاتِ ما باشید.
فرمود: «أَکْثِرُوا ذِکْرَ اللَّهِ»[۲]، یادِ خدای متعال را زیاد داشته باشید، «اللّهمَّ…. وَ اجعَل لِسانی بذِکرِکَ لَهِجاً»[۳]، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در دعای کمیل اینطور از خدای متعال میخواهد: خدایا! به من زبانی بده که به ذکرِ تو عادت کرده باشد؛ دائماً بگویید «لا اله الا الله»، «لا حول ولا قوه الا بالله»، این تسبیحات اربعه ارکانِ عرشِ خدای متعال است و نزدِ خدای متعال خیلی ارزش دارد، «سبحان الله والحمد لله ولا إله إلا الله والله أکبر»، استغفار کلیدِ باز شدنِ درهای بستهی خیر و رحمت است، استغفار مال را زیاد میکند، استغفار فرزندِ خوب به انسان میدهد، «فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّارًا * یُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیْکُمْ مِدْرَارًا * وَیُمْدِدْکُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَیَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَیَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهَارًا»[۴]، استغفار، حَوْقَلَه، هیلَلَه، اینها اذکاری هستند که هر مؤمن باید به اینها عادت کند، ذکرِ یونسیّه برای سالکین الی الله گوهرِ نابِ بیبدیل است که از دست نمیدهند و قدرِ آن را میدانند، «أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ»[۵]، «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصیرُ»، اینها ذکر الله است، دستور دادهاند که ذکر خدا را زیاد داشته باشید، خودِ خدای متعال از ما خواسته است، «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً»[۶]، یادِ خدای متعال را زیاد کنید.
باز موضوع «تلاوتِ قرآن»، هم در خودِ قرآن کریم آمده است و هم در روایتِ ما تأکید شده است، فرمودند: «نَوِّرُوا بُیُوتَکُمْ بِتِلاَوَهِ اَلْقُرْآنِ»[۷]، خانههای خودتان را با نورِ قرآن کریم روشن کنید، روایات خانهای که در آن قرآن کریم خوانده نمیشود را به قبر تشبیه کردهاند، خانههای خودتان را قبرستان نکنید، آنجا نفس میکشید و زنده هستید، با قرآن کریم تنفّس کنید تا زندگیِ قرآنی باشد و حیاتِ قرآنی داشته باشد.
و یکی از اموری که بهترین ذکر به حساب میآید و مایهی نورانیّت و مایهی استجابتِ دعاست کثرت صلوات بر محمد و آل محمد است.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
ذکر شریف اسامیِ ائمه علیهم السلام ذکرالله است، ائمهی ما علیهم السلام اسماءالله هستند، اسمِ اعظمِ خدای متعال هستند، «نَادِ عَلِیّاً مَظْهَرَ الْعَجَائِبِ تَجِدْهُ عَوْناً لَکَ فِی النَّوَائِبِ کلّ غمٍّ و هَمٍّ سَینجَلی بِوَلایَتِکَ یا علیّ یا علی یا علی»، «یا زهرا سلام الله علیها» میگویید، «یا حسن علیه السلام» میگویید، «یا حسین علیه السلام» میگویید، «یا امام رضا علیه السلام» میگویید، همهی اینها ذکرالله است، «اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً».
قرآن کریم را قدر بدانیم
لکن در مورد قرآن کریم دارد که «إِذَا اِلْتَبَسَتْ عَلَیْکُمُ اَلْفِتَنُ کَقِطَعِ اَللَّیْلِ اَلْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرْآنِ»[۸]، آن چیزی که برای شما در فتنهها پناهگاه است قرآن است، انسانی که با قرآن کریم مأنوس باشد نورِ قرآن کریم نورِ خدای متعال است و او را هدایت میکند، کسی که به دنبالِ قرآن کریم برود قرآن کریم او را به بهشت میبرد و کسی که قرآن کریم را به پشت سر بیندازد و قرآن کریم را یدک بکشد قرآن کریم او را هُل میدهد و به جهنّم میاندازد.
حال اگر قرار دارید که زیاد قرآن بخوانید و به این آیهی قرآن کریم عمل کنید «فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ»[۹]، آن مقدار که میسور است و برای شما عُسر و حَرَج نیست قرآن تلاوت کنید.
اهمیّت قانون در قرآن کریم
این مسبّحاتِ خمسه قرآن کریم جایگاهِ خاصّ خود را دارد، یکی از این مسبّحات سوره مبارکه حدید است، خدای متعال در سوره مبارکه حدید فرمود: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ۖ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ»[۱۰]، اگر با قرآن کریم مأنوس باشید لذّتِ زیادی میبرید، قرآن کریم کلامِ خدای خودتان است، کسی نمیتواند مانندِ خدای متعال صحبت کند، این کلام الله است، خدای متعال با شما صحبت میکند، سخنِ محبوب خیلی دلنشین است، اطاله الکلام مع الحبیب خیلی مرغوب است، دل را آب میکند؛ در این آیهی مبارکهی سورهی مبارکهی حدید که یکی از صورِ مسبّحاتِ قرآن کریم است فرمود: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ»، ما پیغمبرانمان را با معجزات فرستادیم، «وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ» ولی قانون فرستادیم، شرع فرستادیم.
در مسئلهی قانونگذاری از دیدگاه اسلام قانونگذار خدای متعال است، مجریِ قانون خلیفهی خدای متعال است، پیامبران آمدهاند و قوانینِ الهی را به بشر ابلاغ کردهاند، برای اجرای قانون در جامعه مکلّف بودهاند که حکومت تشکیل بدهند، ولی در حکومت اگر مردم به پای کار نیایند حکومت قوام نمیگیرد، لذا صد و بیست و چهار هزار پیغمبر که همه مأمور بودند حکومت تشکیل بدهند و قانونِ خدای متعال را در میانِ بشر پیاده کنند، به عددِ انگشتها توانستهاند حکومت تشکیل بدهند، حضرت ابراهیم علیه السلام حکومت داشتند، حضرت سلیمان علیه السلام حکومتِ بیبدیل داشتند، حضرت داود علیه السلام حکومت داشتند و وجود نازنین خاتم انبیاء محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلّم حکومت داشتند و نظاماتِ حکومتی را بعنوانِ الگو در خارج محقق کردند.
وجود مبارک حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هم چهار سال حکومت کردند اما طولانیترین حکومت…
این مطلب را به خدمت شما عرض کنم، زمانی که انبیاء علیهم السلام حکومت تشکیل دادند نشد که تمامِ قوانینِ دینِ خدای متعال در میانِ جامعه پیاده بشود، «خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَیِّئًا»[۱۱]، قانونگریزی برای بشرِ چموش است، تن به قانون ندادند، و اگر همه قانونمند زندگی میکردند قرآن کریم میفرماید: «لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ»[۱۲] ما از آسمان و زمین برای شما برکت میریختیم و شما زندگیِ پُر برکتی پیدا میکردید و اینقدر به جانِ یکدیگر نمیافتادید و اینقدر خون جگر نمیخوردید و اینقدر سختی تحمّل نمیکردید و اینقدر نکبت در زندگیِ شما نبود و این برای بیقانونیِ خودِ شماست، خدای متعال قانون را برای سعادتِ شما فرستاده است.
رهبریِ امام خامنهای حفظه الله قانونی است
انبیاء علیهم السلام و حتّی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم موفّق نشدند، آنها در حکومتشان منافق داشتند، آنها در حکومتشان قانونشکن داشتند، وجود مقدّس حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هم چهار سال حکومت کردند، بعد از سلسلهی جلیلهی انبیاء علیهم السلام و معصومین علیهم السلام فقهای جامعالشّرایط مأمور به تشکیل حکومت بودند ولی قرنها بر ما گذشت و یک فقیه نتوانست حکومت تشکیل بدهد و آنچه که نصیبِ امام راحل رضوان الله تعالی علیه شد یک امرِ خارق عادت است، فی نفسه معجزهی دینِ ماست، در شرایطی که دین رنگِ خود را باخته بود و شرق و غرب مطمئن شده بودند که دیگر دین اثرِ اجتماعی ندارد و منزوی است و دین دیگر دینی است که باید آن را در کتابخانهها پیدا کرد و باید قرآن کریم را فقط روی طاقچهها دید و این دین کاری به جامعه و حکومت ندارد، خدای متعال مرحوم امام رحمه الله تعالی علیه را مأمور کرد و مرحوم امام رحمه الله تعالی علیه قیام کردند و مردم تحت تأثیر ولایت امام زمان ارواحنا فداه در آن شرایط با امام همراه شدند و امام تشکیلِ حکومت داد.
این حکومتی که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رئیسِ آن بودند، این حکومت حکومتِ قانونی بود و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حاکمِ قانونیِ جامعه بودند، حکومتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام حکومتِ قانون بود و حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام حاکمِ قانونیِ جامعه بودند، امام راحل که رهبر است و مؤسس اساسِ نظام جمهوری اسلامی بودند بر اساسِ قانون رهبری میکنند، رهبریِ او رهبریِ شرعی است، رهبریِ قانونی است، امروز مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی امام خامنهای رئیسِ این مملکت هستند، این ریاست ریاستِ شرعی است، ریاستِ قانونی است، از نظرِ شرعی اگر کسی عصمت نداشته باشد، کسی که علم نداشته باشد، کسی که تقوا و عدالت نداشته باشد حقّ حکومت ندارد، این قانونِ خدای متعال است، فرمود: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَىٰ أَهْلِهَا»[۱۳].
ولایت شرعی در قرآن کریم
دو سه آیه برای شما بخوانم که خیلی ساده است و ولایت شرعی را اثبات میکند و اصلاً پیچیدگی هم ندارد.
یک: خدای متعال از وجدانهای عمومِ تودهها سوال میکند، «هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ»[۱۴] آیا کسی که میداند با کسی که نمیداند برابر است؟ آیا دانا و نادان در یک رتبه هستند؟ آیا کسی که عالِم است با کسی که جاهل است در یک مرتبه هستند؟
شما در عالَم هیچ کسی را پیدا نمیکنید که بگوید نابلد باید جلو بیفتد و بلدچی به دنبالِ نابلد برود، معلوم است که هیچ عقل و هیچ فطرتی این موضوع را قبول نمیکند، کسی که میخواهد مسیری را برود باید این مسیر را شناخته باشد و این راه را رفته باشد که بتواند دیگران را در این راه ببرد.
یک آیهی دیگری که خودِ خدای متعال در مورد ولایتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام سوال میکند «أَفَمَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدَىٰ ۖ فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ»[۱۵]، آیا کسی که راه را در مسیرِ حق رفته است و راهیافته است… نه اینکه راهبلد است، اصلاً راه را رفته است و راه برای او مانندِ کفِ دستِ اوست، همهی مسیر را پیموده است و راه را به زیبایی پشتِ سر گذاشته است، آیا اگر مسافری بخواهد به مقصد برسد باید رهبریِ او را یک راهیافته بدست بگیرد یا کسی که اصلاً راه را نمیداند؟ شما میگویید ترجیح با کسی است که نابیناست یا کسی که بینا و راهرفته است؟
این یک مسئله که علم حرفِ اول را میزند، آگاه بودن، ماهر بودن، بلدِ راه بودن؛ مسئلهی دوم هم امین بودن است، بعضیها راه را میدانند اما دوست دارند مردم را به بیابان بکشند، میخواهند غارت کنند، در راه رفت و آمد هست، به بیراهه میبرند تا او را غارت کنند.
خدای متعال در این جهت هم میفرماید: «أَفَمَنْ کَانَ مُؤْمِنًا کَمَنْ کَانَ فَاسِقًا ۚ لَا یَسْتَوُونَ»[۱۶] آیا کسی که مؤمن است با کسی که ایمان ندارد و از خدای متعال ترسی ندارد و از قیامت ترسی ندارد و حسابی برای شب اول قبر باز نکرده است و از پل صراط حسابی نمیبرد برابر هستند؟ کسی که ایمان دارد ایمانِ او مانعِ خیانتِ اوست، ایمانِ او مانعِ ظلمِ اوست، کسی که ایمان ندارد هیچ چیزی ندارد، شما چطور میتوانید به او اعتماد کنید؟ ولو اینکه علم هم داشته باشد، وقتی ایمان ندارد… آیا شما میتوانید مملکت و سرنوشتِ خودتان را به دستِ یک انسانِ بیایمان بدهید؟
پس سادهی ولایتِ شرعی که از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شروع میشود و از امام عبور میکند و به ولایت فقیه میرسد این است که شرعاً کسی باید رهبری داشته باشد که هم بداند و هم متعهد باشد، هم علم و هم تعهّد در کنارِ یکدیگر ولایت را تشکیل میدهد که ولایتِ شرعی است.
ولایت تکوینی
ما در کنار ولایتِ شرعی ولایتِ تکوینی داریم.
ولایتِ تشریعی رویهی کار است، ولایتِ تکوینی ملکوتِ کار است، مُلکِ ولایت تشریع است و ملکوتِ ولایت تکوین است، خدای متعال در قرآن کریم در مورد ولایتِ تکوینی در مورد حضرت عیسی مسیح علیه السلام میفرماید: حضرت عیسی علیه السلام گفت «أَخْلُقُ لَکُم مِّنَ الطِّینِ کَهَیْئَهِ الطَّیْرِ»[۱۷] من برای شما خلق میکنم و از گِل یک چیزی را بصورتِ مجسمهی پرنده درمیآورم «فَأَنفُخُ فِیهِ» و درونِ آن میدمم «فَیَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِ اللَّه» و این بصورتِ یک پرندهی زنده درمیآید و پرواز میکند.
اینکه یک شخص یا یک بشر بتواند خاک را گِل کند و گِل را به مجسمهی پرنده تبدیل کند و به این پرنده بدمد و آن پرنده جان بگیرد و پرواز کند دیگر این تشریع نیست، این قانون نیست، این تکوین است، این اثرِ وجودی است، این خاصیّتی است که خدای متعال در وجودِ او قرار داده است و توانِ ایجاد کردن دارد.
یا «أُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ»، میفرماید که حضرت موسی علیه السلام فرمودند من کسانی که بیماریِ بَرَص دارند یا کسانی که نابینای مادرزاد هستند را بإذن الله شفاء میدهم، این ولایتِ تکوینی است.
شیعه اعتقاد دارد که پشتوانهی ولایتِ انبیاء علیهم السلام که ولایتِ تشریعی است ولایتِ تکوینی است، آنچه که شما در مورد حضرت ابراهیم علیه السلام میبینید که ایشان در سوره مبارکه بقره از خدای متعال درخواست کردند «رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَىٰ»[۱۸] خدایا! میخواهم ببینم که چطور مُرده را زنده میکنی؛ قرآن کریم میفرماید که خدای متعال به حضرت ابراهیم علیه السلام فرمود «أَوَلَمْ تُؤْمِنْ» آیا ایمان نداری؟ آیا تردید داری؟ عرض کرد: «بَلَی» چرا ایمان ندارم؟ معاد را قبول دارم و میدانم که مُردهها زنده میشوند «وَلَٰکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی» ولی میخواهم یک اطمینانِ قلبی پیدا کنم، یعنی چه که میخواهم اطمینانِ قلبی پیدا کنم؟ یعنی شنیدن کی بود مانندِ دیدن، تو که میخواهی مرا امام کنی «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا»[۱۹] میخواهم ببینم حقیقتِ امامت که داشتنِ ولایتِ تکوینی است و امام میتواند مُرده را زنده کند، آیا حال که من امام هستم میتوانم مُرده را زنده کنم؟
لذا خدای متعال دستور داد «فَخُذْ أَرْبَعَهً مِنَ الطَّیْر» چهار پرنده را بگیر و اینها را ذبح کن و سرِ آنها را بِبُر و پَرهای آنها را بِکَن و گوشتهای این پرندگان را با یکدیگر آمیخته کن، گوشتِ چهار پرندهای که جدا جدا بوده است را روی هم بریز و همه را بکوب و وقتی که بطورِ کلّی با یکدیگر آمیخته شدند آن گوشت را چهار قِسم کن و هر کدام را به بالای یک کوه ببر و بگذار و بعد «فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ» آنها را صدا بزن و بعد اینها بلند میشوند و به سراغِ شما میآیند. حضرت ابراهیم علیه السلام این کار را انجام دادند و شد.
معنیِ این کار چیست؟ معنیِ آن این است که در روز قیامت همهی کسانی که مُردهاند و ذرّاتِ بدن بصورتِ خاک درآمده است و در عالَم پراکنده شده است باز هم زنده میشوند، خدای متعال یک نمونه از این موضوع را به حضرت ابراهیم علیه السلام نشان داد که هم برنامهی معاد را برای ما اثبات کند، بدانید که ما میمیریم، بدانید که بدنهای ما زیرِ قبر میرود، بدانید که بدنهای ما در زیر قبر میپوسد و آرام آرام به خاک تبدیل میشود، اما در قیامت خدای متعال دوباره اجزاء بدنِ ما را از میانِ خاکها بیرون میآورد و به ما بدن میدهد و خدای متعال اولین و آخرین را در محکمهی عدلِ الهی جمع میکند و در آنجا به نامهی اعمالِ همه رسیدگی میشود.
این یک درس که درسِ معاد است.
دوم: معرفتِ انسانِ کامل است، انسانِ کامل ولایتِ تکوینی دارد، میتواند موجوداتی را که خودِ او کشته است و خودِ او گوشتِ اینها را در هم آمیخته است و حال هم جدا کرده است و در کوههای مختلف گذاشته است اراده کند و گوشتهای اینها با صدا زدن از هم جدا بشود و هر کدام از آنها به آن پرندهی اصیل برگردد.
امروز مملکتِ ما که ولایت فقیه دارد، این ولایت فقیه چون شرعاً مجاز است ولایتِ خود را اعمال بکند، این حاکمِ شرعی است، حاکمِ قانونی است، ولایتِ مطلقهی فقیه یعنی خدای متعال از نظرِ قانونِ الهی دستِ ولی فقیه را باز گذاشته است، ولی فقیه علاوه بر قوانینِ رسمیِ قانون اساسی و قانون مجلس در بُنبستهای کشور از جانب امام زمان ارواحنا فداه اختیار دارد چیزهایی را تجویز کند و مملکت را از بُنبست خارج کند، ولی این ولایت ولایتِ تکوینی نیست، ولایتِ تشریعی است.
ولایتِ تکوینی برای امام معصوم سلام الله علیه است که ما امشب شبِ شهادت حضرت علی بن موسی الرّضا علیه آلاف التّحیّه و الثّناء را داریم، امام معصوم هم شرعاً و هم تکویناً ولایت دارد، «أَلَسْتُ أَوْلى بِکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ؟»[۲۰]، آن اختیاری که ما نسبت به وجودِ خودمان داریم تکوین است، من چشمِ خود را باز میکنم و میبندم یک اختیارِ تکوینی است، این قانون نیست، این اختیار در وجودِ من است، میتوانم دستِ خود را بالا ببرم و میتوانم دستِ خود را پایین بیاورم، خدای متعال در وجودِ من یک قدرتی داده است که بر اعضاء و جوارحِ خود حکومت دارم که حکومتِ تکوینی است، امام زمان ارواحنا فداه بر عالَم حکومتِ تکوینی دارند، اگر اراده کنند که همهی عالَم بمیرند یک نگاهی میکنند و همه را از بین میبرند.
ولایت تکوینی در بیان خواجه نصیر الدّین طوسی اعلی الله مقامه الشّریف
لذا خواجه نصیر الدّین طوسی در مسئلهی امام زمان ارواحنا فداه این جمله دارد «بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَریٰ وَ بِوُجودِهِ ثَبَتَتِ الاَرضُ وَ السَّماء»[۲۱]، «وجوده لطف، و تصرّفه لطف آخر، وعدمه منّا»[۲۲]، وجود امام زمان ارواحنا فداه لطفِ خدای متعال است و عالَم به یُمنِ وجودِ ایشان روزی میبرد، تصرّفِ امام زمان ارواحنا فداه لطفِ دیگری است.
این است که یکی از مسائلی که در زیارتها موردِ توقّعِ ماست و خوشا بحالِ زائرینِ حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرّضا علیه السلام… وقتی به آنجا میروید و حوائجِ مختلف دارید، بخواهید که امام رضا علیه السلام یک تصرّفی در وجودِ ما کنند و مبدأ میلِ ما را عوض کنند.
تصرّف تکوینی آیت الله انصاری در حاج هادی ابهری
ان شاء الله خدای متعال مرحوم حاج هادی ابهری را رحمت کند که ایشان یکی از همشهریهای ما بودند، این حاج اسماعیل دولابی رحمه الله تعالی علیه، آیت الله خوشوقت رحمه الله تعالی علیه، مرحوم علامه تهرانی رحمه الله تعالی علیه، این بزرگواران یک جمعِ خراباتی بودند، حاج هادی بیسوادترینِ این بزرگواران بودند، از ابهر آمده بودند و اینها را در ابهر دیوانه میدانستند، اصلاً مشهور بود که به اینها هفت دیوانه میگفتند که یکی از آنها حاج هادی ابهری بود، مردم فکر میکردند که ایشان دیوانه است، اما خدای متعال به او جذبهای داده بود که آنچه از خدای متعال میخواست میشُد، به امام حسین علیه السلام عرضه داشته بود که من چهل سال عوضی بودم، بعد از چهل سال یک ولیّ خدا در وجودِ من تصرّف کرد، مرحوم آیت الله انصاری همدانی در وجودِ او تصرّف کرده بود، مرحوم حاج هادی ابهری واقعاً تا چهل سالگی عوضی بوده است و به یک جوانِ ارمنی علاقه پیدا کرده بود و هرچه در میآورد به او میداد، مرحوم آقای انصاری همدانی یک نگاه کرده بود و دلِ ایشان سوخته بود، دیده بود دلِ حاج هادی خیلی پُر انرژی است، دل میخواست پرواز کند اما گرفتارِ یک لجن شده بود،یک نگاه به حاج هادی کرده بود…
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند…
یا امام رضا! آیا کسی را در راهِ ما قرار نمیدهید که یک نگاهی هم به ما کند؟ گاهی خسته هستیم و دیگر نمیتوانیم درست بشویم، احتیاج داریم که یک نفر به ما یک نگاهی کند…
آیت الله انصاری این حاج هادی را با یک نگاهِ تکوینی تغییر دادند، بعد از آنکه تغییر پیدا کردند مجذوب شدند، دیگر خودشان نبودند و ایشان را به همه جا میبُردند، به کربلا رفته بودند و به حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام عرض کرده بود: یا اباعبدالله! چهل سال عوضی بودم، عمرِ خود را سوزاندم، نمیتوانم چهل سال خسارتِ خود را جبران کنم، یک کسی را بر سرِ راهِ من قرار بده که او بلدچیِ من باشد و بتوانم این ضایعاتِ گذشتهی خود را به سرعت تغییر بدهم.
زمانی که حاج هادی ابهری از حرم بیرون آمده بودند مرحوم آیت الله العظمی آقای میلانی آمده بودند و دستِ ایشان را گرفته بودند (بدونِ هیچ سابقهای) و گفته بودند: حاج هادی! آیا میآیید با یکدیگر عقدِ اخوّت بخوانیم و با یکدیگر برادر بشویم؟
این حاج هادی یک دوستی به نامِ اوستا اکبر داشت که پینهدوز بود، او هم گرفتارِ یک دختری شده بود که به او نمیدادند و حالِ جنون پیدا کرده بود، دلِ حاج هادی سوخته بود، دستِ خود را به آسمان بلند کرده بود و گفته بود: خدایا! آن دختر را از دلِ او بردار و خودت را در دلِ او بگذار؛ ناگهان این اوستا اکبر تغییر کرد، نزدِ حاج هادی آمد و گفت: من دیگر هیچ علاقهای به آن دختر ندارم، ولی دیوانهی حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام هستم و میخواهم به کربلا بروم، آیا میتوانی مرا کربلایی کنی؟
این امام رضا علیه السلام فراوان از این کارها دارند، وقتِ من تمام شد اما بدانید که امام رضا علیه السلام را دارید، ای جوانهایی که مشکل دارید، ای جوانهایی که در خودتان بدی سراغ دارید، ای افرادی که فکر میکنید دیگر نمیتوانید درست بشوید، دامانِ امام رضا علیه السلام را بگیرید، حضرت علی بن موسی الرّضا علیه السلام اکسیر هستند، ایشان مغناطیس هستند و میتوانند وضعیتِ ما را تغییر بدهند.
«السَّلَامُ عَلَى غَوْثِ اللَّهْفَانِ»…
روضهی شباهتهای امام رضا علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
میدانید که من هم مانندِ شما هستم و بیچارهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هستم و میخواهیم به مدینه برویم. شبِ آخرِ عرایضِ من هست، باید به همراهِ امام رضا علیه السلام به مدینه برویم و گوشهی چادرِ خاکیِ مادرمان را بگیریم و با حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام همدردی کنیم…
حضرت علی بن موسی الرّضا علیه السلام شباهتهایی به مادرشان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دارند، یکی از شباهتهای ایشان این است که هر کسی از هر کجا درمانده شد… بنای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بر این بود که اگر سائلی میآمد و هیچ کسی گرهی او را باز نمیکرد و از همه جا ناامید میشد او را به درِ خانهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میفرستادند، امام رضا علیه السلام هم اینطور هستند، هر زمان که از هر کجا درماندید بگویید «یا علی بن موسی الرّضا علیه السلام» امام رضا علیه السلام «غَوْثِ اللَّهْفَانِ» هستند، ایشان پناهِ درماندگاه هستند.
نکتهی دوم این است که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قبل از شهادتشان به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام عرض کردند: علی جان! اتاق را خلوت کن که با تو حرف دارم، اتاق خلوت شد، بیبی در بستر آرمیده بودند، میخواستند بلند شوند اما بدن آب شده بود، تکان خوردند و نتوانستند بلند شوند، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام دستِ مبارکِ خویش را زیرِ سرِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آوردند و ایشان را آرام آرام کمک کردند و بالا آوردند، بیبی سرِ مبارکِ خود را بر سینهی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام گذاشتند و عَرضه داشتند: یا علی! خلوت کردم تا به تو بگویم که بر من گریه کنی… بر فرزندانِ من هم گریه کن… فرزندانِ من کوچک هستند و در حالِ بیمادر شدن هستند، به فرزندانِ من گریه کن… یا علی! خلوت کردم که بگویم بیا بر حسین گریه کنیم… بیا بر کشتهی کربلا گریه کنیم…
اینجا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند که گریه کن، امام رضا علیه السلام هم وقتی میخواستند از مدینه به خراسان بیایند فرمودند: بگویید بانوان بیایند، مَحرمهای من بیایند، بگویید حضرت معصومه سلام الله علیها بیاید… همه آمدند، حضرت رضا علیه السلام نشستند و فرمودند دورِ من حلقه بزنید و بلند بلند بر من گریه کنید، گفتند: آقا جان! شما مسافر هستید، گریه کردن پشتِ سرِ مسافر خوب نیست… امام رضا علیه السلام فرمودند: مسافر هستم ولی دیگر از این سفر برنمیگردم…
آخرین شباهتی که بینِ حضرت رضا علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هست این است که امام رضا علیه السلام فرمودند: اباصلت! مرا احضار کردهاند، من میروم، وقتی برگشتم اگر دیدی عبا را روی سرم کشیدهام بدان که کارِ من تمام است، درِ حجره را باز کن و برو، من را تنها بگذار، میخواهم تنها جان بدهم… حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم فرمودند: فضّه! آب بیاور، او آب آورد، بدنِ ایشان را شست، لباسِ نو خواستند، فرمودند: به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بگویید من خود را شستهام، مرا برهنه نکند و مرا از زیر لباس غسل بدهد…
آیا میدانید چرا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها چنین وصیّتی کردند؟ میدانستند اگر حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام جای تازیانهها را ببینند جان به جانآفرین تقدیم میکنند…
بعد هم فرمودند: فضّه! اتاق را خلوت کن، هیچ کسی نباشد، میخواهم تنها باشم، برو و بعد بیا، مرا صدا کن، اگر پاسخ دادم بدان که از دنیا رفتهام…
فضّه میگوید اتاق را خلوت کردم و بیرون رفتم، اما طاقت نمیآوردم و دلِ من مضطرب بود، آمدم و درِ حجره را باز کردم، صدا زدم: بنت رسول الله! دیدم پاسخ نمیدهند، صدا کردم: مادرِ حسنین! دیدم پاسخ نمیدهند، روپوش را کنار زدم و دیدم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شهید شدهاند…
اباصلت میگوید: اتاق را خلوت کردم و رفتم و برگشتم، دیدم یک نوجوانی مانندِ قرصِ ماه امام رضا علیه السلام را به آغوش گرفته است…
اینجا عرض میکنم لا یوم کیومک یا اباعبدالله… یا امام رضا! پسرِ شما به بالینِ شما آمد… ولی در کربلا برعکس بود… پدر بر بالینِ پسر رفت…
لا حول و لا قوّه الّا بالله العلی العظیم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] تحف العقول عن آل الرسول علیهم السلام، جلد ۱ ، صفحه ۴۸۷ (وَ قَالَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ لِشِیعَتِهِ : أُوصِیکُمْ بِتَقْوَى اَللَّهِ وَ اَلْوَرَعِ فِی دِینِکُمْ وَ اَلاِجْتِهَادِ لِلَّهِ وَ صِدْقِ اَلْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ اَلْأَمَانَهِ إِلَى مَنِ اِئْتَمَنَکُمْ مِنْ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ وَ طُولِ اَلسُّجُودِ وَ حُسْنِ اَلْجِوَارِ فَبِهَذَا جَاءَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ صَلُّوا فِی عَشَائِرِهِمْ وَ اِشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ فَإِنَّ اَلرَّجُلَ مِنْکُمْ إِذَا وَرِعَ فِی دِینِهِ وَ صَدَقَ فِی حَدِیثِهِ وَ أَدَّى اَلْأَمَانَهَ – وَ حَسَّنَ خُلُقَهُ مَعَ اَلنَّاسِ قِیلَ هَذَا شِیعِیٌّ فَیَسُرُّنِی ذَلِکَ اِتَّقُوا اَللَّهَ وَ کُونُوا زَیْناً وَ لاَ تَکُونُوا شَیْناً جُرُّوا إِلَیْنَا کُلَّ مَوَدَّهٍ وَ اِدْفَعُوا عَنَّا کُلَّ قَبِیحٍ فَإِنَّهُ مَا قِیلَ فِینَا مِنْ حُسْنٍ فَنَحْنُ أَهْلُهُ وَ مَا قِیلَ فِینَا مِنْ سُوءٍ فَمَا نَحْنُ کَذَلِکَ لَنَا حَقٌّ فِی کِتَابِ اَللَّهِ وَ قَرَابَهٌ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ وَ تَطْهِیرٌ مِنَ اَللَّهِ لاَ یَدَّعِیهِ أَحَدٌ غَیْرُنَا إِلاَّ کَذَّابٌ أَکْثِرُوا ذِکْرَ اَللَّهِ وَ ذِکْرَ اَلْمَوْتِ وَ تِلاَوَهَ اَلْقُرْآنِ وَ اَلصَّلاَهَ عَلَى اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَإِنَّ اَلصَّلاَهَ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ عَشْرُ حَسَنَاتٍ اِحْفَظُوا مَا وَصَّیْتُکُمْ بِهِ وَ أَسْتَوْدِعُکُمُ اَللَّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَیْکُمُ اَلسَّلاَمَ .)
[۳] دعای کمیل
[۴] سوره مبارکه نوح، آیات ۱۰ تا ۱۲
[۵] سوره مبارکه غافر، آیه ۴۴ (فَسَتَذْکُرُونَ مَا أَقُولُ لَکُمْ ۚ وَأُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ)
[۶] سوره مبارکه احزاب، آیه ۴۱
[۷] عده الداعی و نجاح الساعی، جلد ۱، صفحه ۲۸۶ (لَیْثُ بْنُ سُلَیْمٍ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ نَوِّرُوا بُیُوتَکُمْ بِتِلاَوَهِ اَلْقُرْآنِ وَ لاَ تَتَّخِذُوهَا قُبُوراً کَمَا فَعَلَتِ اَلْیَهُودُ وَ اَلنَّصَارَى صَلَّوْا فِی اَلْبِیَعِ وَ اَلْکَنَائِسِ وَ عَطَّلُوا بُیُوتَهُمْ فَإِنَّ اَلْبَیْتَ إِذَا کَثُرَ فِیهِ تِلاَوَهُ اَلْقُرْآنِ کَثُرَ خَیْرُهُ وَ أُمْتِعَ أَهْلُهُ وَ أَضَاءَ لِأَهْلِ اَلسَّمَاءِ کَمَا تُضِیءُ نُجُومُ اَلسَّمَاءِ لِأَهْلِ اَلدُّنْیَا .)
[۸] کافی، جلد ۲، صفحه ۵۹۸ (عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ اَلنَّوْفَلِیِّ عَنِ اَلسَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّکُمْ فِی دَارِ هُدْنَهٍ وَ أَنْتُمْ عَلَى ظَهْرِ سَفَرٍ وَ اَلسَّیْرُ بِکُمْ سَرِیعٌ وَ قَدْ رَأَیْتُمُ اَللَّیْلَ وَ اَلنَّهَارَ وَ اَلشَّمْسَ وَ اَلْقَمَرَ یُبْلِیَانِ کُلَّ جَدِیدٍ وَ یُقَرِّبَانِ کُلَّ بَعِیدٍ وَ یَأْتِیَانِ بِکُلِّ مَوْعُودٍ فَأَعِدُّوا اَلْجَهَازَ لِبُعْدِ اَلْمَجَازِ قَالَ فَقَامَ اَلْمِقْدَادُ بْنُ اَلْأَسْوَدِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ مَا دَارُ اَلْهُدْنَهِ قَالَ دَارُ بَلاَغٍ وَ اِنْقِطَاعٍ فَإِذَا اِلْتَبَسَتْ عَلَیْکُمُ اَلْفِتَنُ کَقِطَعِ اَللَّیْلِ اَلْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ مَاحِلٌ مُصَدَّقٌ وَ مَنْ جَعَلَهُ أَمَامَهُ قَادَهُ إِلَى اَلْجَنَّهِ وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إِلَى اَلنَّارِ وَ هُوَ اَلدَّلِیلُ یَدُلُّ عَلَى خَیْرِ سَبِیلٍ وَ هُوَ کِتَابٌ فِیهِ تَفْصِیلٌ وَ بَیَانٌ وَ تَحْصِیلٌ وَ هُوَ اَلْفَصْلُ لَیْسَ بِالْهَزْلِ وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَظَاهِرُهُ حُکْمٌ وَ بَاطِنُهُ عِلْمٌ ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ لَهُ نُجُومٌ وَ عَلَى نُجُومِهِ نُجُومٌ لاَ تُحْصَى عَجَائِبُهُ وَ لاَ تُبْلَى غَرَائِبُهُ فِیهِ مَصَابِیحُ اَلْهُدَى وَ مَنَارُ اَلْحِکْمَهِ وَ دَلِیلٌ عَلَى اَلْمَعْرِفَهِ لِمَنْ عَرَفَ اَلصِّفَهَ فَلْیَجْلُ جَالٍ بَصَرَهُ وَ لْیُبْلِغِ اَلصِّفَهَ نَظَرَهُ یَنْجُ مِنْ عَطَبٍ وَ یَتَخَلَّصْ مِنْ نَشَبٍ فَإِنَّ اَلتَّفَکُّرَ حَیَاهُ قَلْبِ اَلْبَصِیرِ کَمَا یَمْشِی اَلْمُسْتَنِیرُ فِی اَلظُّلُمَاتِ بِالنُّورِ فَعَلَیْکُمْ بِحُسْنِ اَلتَّخَلُّصِ وَ قِلَّهِ اَلتَّرَبُّصِ .)
[۹] سوره مبارکه مزمل، آیه ۲۰ (إِنَّ رَبَّکَ یَعْلَمُ أَنَّکَ تَقُومُ أَدْنَىٰ مِنْ ثُلُثَیِ اللَّیْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطَائِفَهٌ مِنَ الَّذِینَ مَعَکَ ۚ وَاللَّهُ یُقَدِّرُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ ۚ عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَیْکُمْ ۖ فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ ۚ عَلِمَ أَنْ سَیَکُونُ مِنْکُمْ مَرْضَىٰ ۙ وَآخَرُونَ یَضْرِبُونَ فِی الْأَرْضِ یَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ ۙ وَآخَرُونَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ۖ فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنْهُ ۚ وَأَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَآتُوا الزَّکَاهَ وَأَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا ۚ وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَیْرًا وَأَعْظَمَ أَجْرًا ۚ وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ ۖ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ)
[۱۰] سوره مبارکه حدید، آیه ۲۵ (لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ۖ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ ۚ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ)
[۱۱] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۰۲ (وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَیِّئًا عَسَى اللَّهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ)
[۱۲] سوره مبارکه اعراف، آیه ۹۶ (وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَٰکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ)
[۱۳] سوره مبارکه نساء، آیه ۵۸ (إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَىٰ أَهْلِهَا وَإِذَا حَکَمْتُم بَیْنَ النَّاسِ أَن تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ ۚ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُم بِهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ کَانَ سَمِیعًا بَصِیرًا)
[۱۴] سوره مبارکه زمر، آیه ۹ (أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّیْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا یَحْذَرُ الْآخِرَهَ وَیَرْجُو رَحْمَهَ رَبِّهِ ۗ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ ۗ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ)
[۱۵] سوره مبارکه یونس، آیه ۳۵ (قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکَائِکُمْ مَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ ۚ قُلِ اللَّهُ یَهْدِی لِلْحَقِّ ۗ أَفَمَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدَىٰ ۖ فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ)
[۱۶] سوره مبارکه سجده، آیه ۱۸
[۱۷] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۴۹ (وَرَسُولًا إِلَىٰ بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنِّی قَدْ جِئْتُکُم بِآیَهٍ مِّن رَّبِّکُمْ ۖ أَنِّی أَخْلُقُ لَکُم مِّنَ الطِّینِ کَهَیْئَهِ الطَّیْرِ فَأَنفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ ۖ وَأُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْیِی الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِ اللَّهِ ۖ وَأُنَبِّئُکُم بِمَا تَأْکُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَهً لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ)
[۱۸] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۶۰
[۱۹] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۲۴ (وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا ۖ قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی ۖ قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ)
[۲۰] حدیث غدیر خم
[۲۱] زاد المعاد، علامه مجلسی، صفحه ۴۲۲
[۲۲] شرح تجرید الاعقاید، انتشارات حدیث، صفحه ۳۶۲٫
پاسخ دهید