حضرت آیت الله صدیقی روز شنبه مورخ ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۸ مصادف با شب سیزدهم ماه مبارک رمضان بعد از نماز مغرب و عشاء در «مسجد امام رضا علیه السلام حوزه علمیه امام خمینی (ره) تهران» به سخنرانی پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می گردد.
- مقدّمه
- حضرات ائمه علیهم السلام لغزش ندارند
- فراموش نکنیم که ما صاحب کار نیستیم
- ابلیس چگونه حضرت آدم علیه السلام را فریب داد؟
- داستانی از مرحوم آقا شیخ محمد حسین اصفهانی اعلی الله مقامه الشّریف
- یکی از برکات اخراج حضرت آدم علیه السلام از بهشت
- بدن هم روح میشود و از حالتِ مادّه خارج میشود
- نقل داستانی از عناد شیوخ کویت در زمان دفاع مقدّس
- آیا واقعهی اسارت حضرت زینب سلام الله علیها اتّفاقی بود؟
- روضه حضرت اباالفضل العباس علیه السلام
- دعا
مقدّمه
اَلسَّلامُ عَلَى الْمَهْدِیِّ الَّذی وَعَدَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ الاُْمَمَ اَنْ یَجْمَعَ بِهِ الْکَلِمَ، وَیَلُمَّ بِهِ الشَّعَثَ، وَیَمْلاََ بِهِ الاَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلاً، وَیُمَکِّنَ لَهُ وَیُنْجِزَ بِهِ وَعْدَ الْمُؤْمِنینَ
السلامُ عَلَیکَ یا بَقیّه الله مَولانا سیّدنا یابن الحسن، یابنَ فاطِمَه، یابن الحجج البالغات، یا صاحب الزّمان أغِثنی، أدرکنی، نَحنُ المُضطَرّون، نَحنُ المُنتَظِرونَ لِقدومِک وَ لِعِنایَتِک
جهت تعجیل در ظهورِ امام زمان ارواحنا فداه، سلامتیِ وجود نازنین ایشان، تسهیل مقدّماتِ ظهور بر وجودِ عزیز ایشان و بر رعیتِ ایشان، توفیقِ درکِ ظهور برای این جمع و برای این پرشکسته صلوات ختم بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
تقدیم به ارواحِ پاکِ شهیدان، خصوصاً حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، امامانِ شهیدمان، شهدای عزیز کربلا، شهدا راهِ دین در طول تاریخ، شهدای انبیاء و اوصیاء علیهم السلام و علماء و اولیاء و شهیدانِ این سرزمینِ اهل بیت علیهم السلام و این آب و خاک، شهدای شیعه در همه جای عالَم و خصوصاً شهدای نیجریه، عربستان، بحرین، کشورهای آفریقایی، و در هر جایی که ما اطلاع نداریم و برای حصولِ انتقامِ الهی از این شیعهکُشها صلواتِ دیگری ختم بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
جهتِ آمرزشِ خودمان، رفعِ حجابها، زدوده شدنِ قبارها، دفعِ وسوسهها، استقرار در کشتی نجات اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و مزیدِ معرفت و محبّت و عشق به آن بزرگواران صلواتِ دیگری ختم بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
حضرات ائمه علیهم السلام لغزش ندارند
«عَصَمَکُمُ اَللَّهُ مِنَ اَلزَّلَلِ وَ آمَنَکُمْ مِنَ اَلْفِتَنِ»[۲]، وجودِ نوریِ حضرات معصومین سلام الله علیهم أجمعین بر اساسِ توصیف و تعلیمِ امام هادی علیه السلام و بر اساسِ عنایتِ امام هادی علیه السلام که خواستهاند تا به ما معرفت بدهند، به ایشان عرض میکنیم که «عَصَمَکُمُ اَللَّهُ مِنَ اَلزَّلَلِ وَ آمَنَکُمْ مِنَ اَلْفِتَنِ وَ طَهَّرَکُمْ مِنَ اَلدَّنَسِ وَ أَذْهَبَ عَنْکُمُ اَلرِّجْسَ وَ طَهَّرَکُمْ تَطْهِیراً»، خدای متعال شما را از لغزشها… لغزش کاری است که انسان در آن کار قصدِ خطا و خلاف ندارد اما اشتباه میکند، مانند کار حضرت آدم علیه السلام، در بهشت تکلیف نبود که او ارادهی خلاف امر الهی را مرتکب بشود، او ولیدهی اسماء الهی بود، بدیع خلقت است و قصدِ مقابلهی با خدای متعال و نسیانِ خدای متعال را نداشت ولی چون عالَمِ حضور را، فرشتهخو بودن را، دور بودن از عوارض شهواتِ عالَمِ مادّه را دوست داشت و از طرفی هم دروغ نشنیده بود و فکر نمیکرد کسی به انسان دروغ بگوید، لذا با آن صداقتی که در اثرِ پاکیِ خود داشت… بعضی از اساتیدِ ما گاهی بعضی از شوخیها را نقل میکردند و میگفتند به یک آقایی گفتند که دیشب زمانِ سحر دزدی را گرفتند یا دزدهایی را گرفتهاند، او تعجّب کرده بود و گفته بود پس اینها نماز شبِ خودشان را چه زمانی میخوانند؟!
حال پدرِ ما حضرت آدم علیه السلام این فریبها را ندیده بود دیگر! او با فضای ذهنیِ خود همیشه پاک بود و صادق بود و این شیطان هم خیلی نامرد بود و رگِ انسان را میدانست، از راهِ مذهبی آمد، قسم خورد، گفت: اگر شما از این بخورید ملک میشوید و خلود پیدا میکنید، هم ملک شدن مذمّتی برای حضرت آدم علیه السلام نیست… گرچه حضرت آدم علیه السلام فوقِ ملک بودند، همهی ملائکه بر ایشان سجده کردند، ولی «لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ»[۳]، خدای متعال ملائکه را میستاید، اینها را بعنوانِ… بهترین وصفی که برای آنهاست این است که اهلِ معصیت نیستند، خیلیها معصیت نمیکنند اما کارهای آنها عبودیت نیست، کارهای خوب هم که میکنند…
فراموش نکنیم که ما صاحب کار نیستیم
من روی این جهت تکیه دارم، اگر یک زمانی مجتهد شدیم، خطیب شدیم، مدرّس شدیم، خودمان را صاحب کار ندانیم، وامدار باشید، رهین منّتِ خدای متعال و ائمهی اطهار علیهم السلام باشید، آیا اگر خدای متعال بخواهد این گوینده را لال کند این گوینده لال نمیشود؟ این کارِ خدای متعال است، اینکه انسان حرف میزند بفهمد این ما نیستیم که حرف میزنیم، «أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ»[۴]، «الرَّحْمَنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ * خَلَقَ الْإِنْسَانَ * عَلَّمَهُ الْبَیَانَ»[۵]، خدای متعال است که تعلیمِ بیان داده است، معلّمی است که…
شب گذشته هم عرض کردم، این تعلیمِ الهی تعلیمِ ذهنی نیست، تعلیمِ ایجادی است، خدای متعال ما را اینطور آفریده است که حرف میزنیم و وقتی هم حرف میزنیم اینطور نیست که حرف زدن را به خودمان تفویض کرده باشد، نخیر! یا ملائکه به ما الهام میکنند و یا اینکه پرت شدهایم و در مسیر خدای متعال نبودیم «إِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَىٰ أَوْلِیَائِهِمْ»[۶]، خیلیها هستند که آخوند هستند، ملّا هستند، درس خوانده هستند ولی حرفِ خدا و رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را نمیزنند، با داشتنِ تحصیلاتِ حوزوی حرفِ فلاسفه مادّی را باور کردهاند، فرهنگِ غرب را پذیرفتهاند، نه عزّت میفهمند، نه باور میکنند که انسان با تکیهی بر خدای متعال میتواند با اینها در بیفتد، این شخص آخوند است، اما وقتی حرف میزند ینطق عن الشیطان… «مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ عَنِ اللَّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ کَانَ النَّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسَانِ إِبْلِیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلِیسَ»[۷]، یک وقتی یک فرد از عوام به حرفِ کسی گوش میدهد و او حرفِ شیطانی میزند و این عبدِ شیطان میشود اما یک زمانی آخوند این کار را میکند، آخوندِ صاحبِ دار طوری حرف میزند که گویا اصلاً به قرآن و آخرت و خدای متعال هیچ باوری ندارد، سبکِ زندگیِ او، سبکِ حرف زدنِ او، سبکِ تعاملِ او، نوعِ تلقّیِ او از زندگی، هیچ کدام از اینها نور ندارد «مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ»[۸]، باید از خدای متعال نورانیّت بخواهیم، «اللهم اخرجنا من الظلمات إلى النور».
ابلیس چگونه حضرت آدم علیه السلام را فریب داد؟
بنابراین حضرت آدم علیه السلام گناهی نکردند و آن عدمِ برخوردِ ایشان به فریب و دروغ باعث شد که این دشمن را پیشبینی نکند که این دشمن از راهِ مذهبی میآید و قسم خورد که اگر شما از این درخت بخورید ملک خواهید شد و در اینجا برای همیشه خواهید ماند.
انگیزهی حضرت آدم علیه السلام همین بود، یعنی ملک شدن، تخلّق به اخلاقِ روحانیین، گرفتارِ شهوات نشدن مقصدِ ایشان بود و ماندن در عالَمِ حضور یعنی عالَمِ بهشت… عالَمِ حضور بود، نه اینکه حضرت آدم علیه السلام معاذ الله از ما هم کمتر بود و برای اینکه درخت و رفاهی را از ایشان گرفتند آنطور گریه کنند، میگویند گریهی ایشان خیلی عجیب بوده است، جزوِ بکّائین است دیگر! گویا بَکّاء با کثیر البُکاء تفاوت دارد، اینکه به چند نفر انحصار کردهاند، مثلِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، امام سجّاد علیه السلام، حضرت آدم علیه السلام و حضرت نوح علیه السلام، زندگیِ این بزرگواران گریه بود، حضرت آدم علیه السلام بعد از خروج از بهشت شب و روز نداشتند، زندگی نداشتند، مدام میسوختند و آب میشدند، اما واقعاً گریه بر هر دردِ بیدرمان دواست، چشمِ گریان چشمهی رحمِ خدای متعال است، خدای متعال به ما هم از آن گریهها بدهد…
داستانی از مرحوم آقا شیخ محمد حسین اصفهانی اعلی الله مقامه الشّریف
میگویند مرحوم آقا شیخ محمد حسین اصفهانی صاحب تفسیر نورانیِ «مجدالبیان» که از اولیاء مسلّمِ خدای متعال است، عمدهی جلوهی این بزرگوار از جلوات الهی این بوده است که دلِ شکسته داشتند، مضطرّ همیشگی بودهاند، فقرِ خود را یافته بودند، با همهی وجود دائماً مانندِ بچّهای که نگرانِ مادر است و مدام گریه میکند، میگویند مرحوم آقا میرزا علی آقای قاضی سر به سجده گذاشته بودند و فرزندِ ایشان میگویند گویا در سجده گریه میکردند و میگفتند حسن، حسن، حسن، حسن، تعجّب کرده بودند، بعد پرسیده بودند و خدای متعال یک حسن به اینها داده بود که وابستگیِ ایشان به مادرشان یک طوری بود که همه کارِ او را باید مادر انجام میداد، گفته بود که من اینطور از خدای متعال میخواهم، من بیدست و پا تر از آن حسن هستم، او مادر دارد و کارهای او را انجام میدهد، خدای متعال هم برای ما یک عنایتِ اینطور داشته باشد و ما را اینطور در آغوشِ رحمتِ خود قرار بدهد و او کارهای ما را انجام بدهم.
یکی از برکات اخراج حضرت آدم علیه السلام از بهشت
گریههای حضرت آدم علیه السلام بالاخره درِ بسته را باز کرد و این بُعد را به قُرب تبدیل کرد، «فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِن رَّبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ»[۹]، اگر حضرت آدم علیه السلام در بهشت مانده بود معلوم نبود که با این کلمات آشنایی پیدا کند، این کلمات مقرّبینِ خدای متعال بودند، اینها انوارِ مقدّسهای بودند که «اول ما خلق»، «اول ما صَدَر»، اینها خزینهی الهی بودند، اینها مخزنِ الهی بودند، اینها بسترِ فیضِ خدای متعال بودند، و این در بهشت که برای آنها زمینهی اینطور…
بدن هم روح میشود و از حالتِ مادّه خارج میشود
میگویند حضرت سلمان سلام الله علیه فرموده بودند که اگر دو چیز نبود دوست داشتم بمیرم اما بخاطرِ این دو چیز دوست دارم زنده بمانم، یکی سجده است؛ انسان وقتی میمیرد دیگر سجده ندارد، پیشانی ندارد که سجده کند، دست و پا ندارد، ما که قدرِ بدنمان را نمیدانیم، آنهایی که قدرِ بدنِ خودشان را دانستهاند بدنشان هم روح شد و حالتِ مادّی را از دست داد، مادّه بطورِ طبیعی و علمی باید زیرِ خاک بگندد و کرم بگیرد و خاکستر بشود و استخوانها باید بپوسد، ولی بدنِ این شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه بعد از قرنها تازه بود! یا مرحوم شیخ فضل الله نوری، ایشان شهیدِ راهِ مشروعیّتِ نظام هستند که امروز هم همان سکولارهای زمان اگر بتوانند ولی فقیه و همهی مجتهدین را میکشند، ولی امام آمد و کاری کرد کارستان، چه تحوّلی ایجاد کرد، ما الآن انسانهای فریبخورده و مادّی فراوان داریم و آنچه مسلّم است در مراکزِ حسّاس انسانهایی هستند که اعتقادی به نظام و ولایت ندارند، این حاکی از آن است که اعتقادی به خدای متعال و آخرتی که قرآن کریم فرستاده است ندارد، یک توهّماتی راجع به آن دارند «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ»… نه بندگیِ درستی میکنند، نماز هم میخوانند ولی چه نمازی، آن نماز اساس ندارد، روح ندارد، در این شرایط خدای متعال چهل سال این انقلاب را با دشمنانِ مجهز به همهی سلاحهای نظامی، فرهنگی، تبلیغاتی، علمی، روانشناسی، خدای متعال انقلاب را نگه داشته است.
نقل داستانی از عناد شیوخ کویت در زمان دفاع مقدّس
شب گذشته در خدمت آقای رحیمیان بودیم، به آقای حسینی هم عرض کردم و به آقای محسنی هم میگویم که از ایشان دعوت کنید، ایشان هم خیلی نورانی شدهاند… نمیدانم این بودنِ در جمکران است یا… آقای رحیمیان سالیانِ سال جزوِ مشتریانِ من است و من هم به ایشان ارادتِ کامل دارم ولی آنچه الآن میبینم خیلی فرق دارد، هم خیلی شفاف و زلال در مقابلهی با انحرافات اینهایی که در بیت امام بودند و طلحه و زبیر شدند و همچنان بیت امام را زیر سلطهی غرب نگه داشتهاند و در تضعیفِ امام و انکارِ واقعیّاتِ امام سنگ تمام میگذارند و هیچ رابطهای با امام ندارند… آقای رحیمیان هم در این جهت حجّت است، با این همه هجمهها و فشارها… اما آنچه را که در پَسِ پردهها دیده و تماشا کرده است بیان میکند و هم آیات قرآن که شب گذشته میخواند و تحلیل میکرد میدیدم که اصلاً یک چیزِ دیگری است، من واقعاً در ایشان خیلی احساسِ نورانیّت میکردم، ایشان میگفت کویت در دورانِ جنگ بیشتر از صدام عناد نشان میداد، روزنامههای کویتی که به دفترِ امام میآمد و ما میخواندیم میدیدیم که کینه و عنادِ اینها با نظامِ شیعی بدتر از صدام است ولی خدای متعال چه کرد؟ خدای متعال این سگِ هار را به جانِ خودشان انداخت!
چیزی که برای من خیلی تازگی داشت این بود که ایشان گفتند در این ماجرا اینها آواره شدند، همین شیوخِ عرب به طرفِ عربستان که میرفتند و خودشان را در بیابانها و نیزارها پنهان میکردند هیچ چیزی برای خوردن نداشتند، خدای متعال پستیِ دنیا را به آنها نشان داد، علف میخوردند! آن وقت مورد تجاوزِ ناموسی قرار گرفتند، تمامِ هواپیماهای کویت را صدام برد، تمامِ مغازهها را غارت کرد…
بعد وقتی امریکاییها آمدند و به عراق حمله کردند صدام ملتمسانه هر آنچه از کویت از این هواپیماها و همهی اینها را به ما داد! که برخی از اینها هنوز هم برای ماست و ما ظواهرِ آنها را تغییر دادهایم.
خدای متعال هم مزهی این چموشی و طغیانشان را به خودشان چشاند، آن شیوخِ نابکارِ کویت که پشتِ صدام را داشتند «مَنْ أَعَانَ ظَالِمًا سَلَّطَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ»… صَدَقَ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم… ائمهی ما علیهم السلام «وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَىٰ»[۱۰]، اینها بلندگوی خدای متعال هستند، حرفی از خودشان ندارند، وقتی حرف میزنند نور است… چون گفتههای انسانها هم مکتوب است، انسانها صحیفه دارند، هیچ انتخابی از خودشان ندارند، «وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَن یَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ»[۱۱]، هم مشیّتِ آنها فانیِ در مشیّتِ خدای متعال است و هم کارهایشان تحت کنترل است و این جملههایی که برای شما خواندم، «عَصَمَکُمُ اَللَّهُ مِنَ اَلزَّلَلِ وَ آمَنَکُمْ مِنَ اَلْفِتَنِ».
آیا واقعاً این معجزه نیست؟ ما چون مثلِ ماهی در دریا هستیم نمیدانیم چه اتّفاقاتی افتاده است و چه شده است، آن وقت عجیب این است، آقای رحیمیان میگفتند شیعیانِ کویت… (یک نفری را نام میبرد و میگفت) احدی در آسمان آن اندازهای که او در جنگ کمک مالی و غیره کرد به اندازهی او به ما کمک نکردهاند!
در این حملهی صدام به کویت یک خون از بینیِ یک شیعه خارج نشد، آنها خانهها و مغازههایشان غارت شد و خودشان فراری شدند اما هیچ آسیبی به شیعیان نرسید، «مَنْ أتاکُمْ نَجى ، وَ مَنْ لَمْ یَأْتِکُمْ هَلَک»[۱۲]، «مَثَلُ أَهْلِ بَیْتِی فِیکُمْ کَمَثَلِ سَفِینَهِ نُوحٍ»[۱۳]…
آیا واقعهی اسارت حضرت زینب سلام الله علیها اتّفاقی بود؟
اینکه میبینید حضرت زینب سلام الله علیها و بازماندگانِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام اسیر شدند خودشان اسارت را پذیرفته بودند، خدای متعال برنامه ارائه کرد و اینها هم قبول کردند، شاهدِ آن هم دلداری دادنِ حضرت زینب سلام الله علیها به امام زین العابدین علیه السلام در کنارِ بدنِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام، رسماً عَرضه داشتند که اینها را به ما گفته بودند و ما هم پذیرفتهایم و هیچ کدام از این اتفاقات تصادفی نیست؛ این اسارت نبود، این اقتدار بود، این عزّت بود، این دیانت بود، این کلاسِ صبر بود، اسطورهی مقاومت بود، اگر این موضوع پیش نمیآمد مگر کسی میدانست که حضرت زینب سلام الله علیها ظرفیتِ انبیاء علیهم السلام را دارد؟ یک بانو! این نوع بلاها برای انبیاء علیهم السلام است، انسانهای عادی که نمیتوانند این همه تحمل داشته باشند، اما تحمل کردند و نشان دادند که ایمان چه سنگرِ قوی است که اگر انسان در این سنگر قرار بگیرد خدای متعال از او حفاظت میکند.
لذا این همه زن و این همه دختر! هیچ دشمنی هم نقل نکرده است که خدای ناخواسته یک دستِ ناپاکی به این بزرگواران رسیده باشد، هر کجا هم که احساسِ خطر میشد حضرت زینب سلام الله علیها از قدرتِ ولایی استفاده میکردند، تا اینها خواستند بیایند و دستِ پلیدشان به بچّهها به بهانهی سوار کردن برسد حضرت زینب سلام الله علیها نهیب زدند و همهی اینها وحشت کردند، این صحنهای بود که خدای متعال خواست تا عظمتِ این بانوان و این بازماندگان حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام و شهدا را به عالمیان نشان بدهد، ولی ذلّت هرگز به حریم اینها راه پیدا نکرد، «هیهات من الذلّه»، شهادت حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام عزّت بود، قطعه قطعه شدنِ ایشان عزّت بود، اسارتِ حضرت زینب سلام الله علیها این بود که ایشان هیچ کجا مرعوب نبودند، خطبههای شجاعانهای که حضرت زینب سلام الله علیها در جای جای این مسیر ایراد کردند آنچنان هجمه میبرد که طرف وحشت میکرد، اینها در برابرِ حضرت زینب سلام الله علیها به زانو درآمدند، هیچ کدامشان عُرضهی اینکه کاری کنند را نداشتند.
طراحی برای خودشان بود، ابتکارِ عمل برای خودشان بود، آنها همیشه در موضعِ انفعال بودند و حضرت زینب سلام الله علیها رفتند و شام را فتح کردند و این سه ساله را بعنوانِ پرچمدارِ فتح در آنجا گذاشتند و همهی اینها روی حکمت بود و همهی اینها را هم میدانستند، این لقبِ «عالمه غیر معلّمه» که همینطور نیست، امامِ زمانِ ایشان به ایشان میفرماید: «یا عمه اسکتی ففی الباقی من الماضی اعتبار، وأنت بحمد الله عالمه غیر معلمه، فهمه غیر مفهمه»[۱۴]… «عَصَمَکُمُ اللهُ مِنَ الزَّلَلِ، وَآمَنَکُمْ مِنَ الْفِتَنِ، وَ طَهَّرَکُمْ مِنَ الدَّنَسِ، وَ اَذْهَبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ، وَطَهَّرَکُمْ تَطْهیراً»[۱۵]…
روضه حضرت اباالفضل العباس علیه السلام
آقای شمس دلهای شما را به کنار نهر علقمه بردند، من هم گرفتار حضرت اباالفضل العباس علیه السلام هستم…
عالَم گرفتارِ حضرت اباالفضل العباس علیه السلام است… امام حسین علیه السلام رسماً با زبانِ عشق صحبت کرده است، حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام امامِ زمانِ حضرت اباالفضل العباس علیه السلام بودند ولی گرفتارِ حضرت اباالفضل العباس علیه السلام بودند…
«یا عباس، ارکب – بنفسی أنت یا أخی»[۱۶] حسین به قربانِ تو… عجب! ایشان چه کسی هستند که حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام میفرمایند من به قربانِ تو!
اما بمیرم… آنچه بر سر حضرت اباالفضل العباس علیه السلام آمد بر سرِ هیچ کسی نیامد… علّتِ اینکه حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام در کنار بدنِ حضرت علی اکبر علیه السلام آرزوی مرگ کردند… بیسابقه بود دیگر «ولَدی عَلی؛ عَلَی الدُّنیا بَعدکَ الْعَفا»… علّتهای زیادی داشت ولی مهمترین آن علّتها عظمتِ حضرت علی اکبر علیه السلام بود… حضرت علی اکبر علیه السلام جلوهی خدای متعال بودند، آینهی تمامنمای خدای متعال بودند که ایشان را شکستند… حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام دیدند که عنادِ باطل با حق چه بوده است! حال که کشتهاید دیگر چرا بدن را قطعه قطعه کردهاید؟…
یک نفر نمیزد… حملهی جمعی بوده است… همه در این «ارباً ارباً» سهیم بودند…
اما اینجا حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام تنها نبودند، ایشان رو کردند به طرفِ خیمه و فرمودند: «یا فُتْیانَ بَنِی هاشِمٍ إحْمِلُوا أَخاکُمْ إلى الْفُسْطاطِ»… بیایید و به دادِ حسین برسید…
حضرت علی اکبر علیه السلام آخرین سنگر نبودند که ویران شدند، اما حضرت اباالفضل العباس علیه السلام آخرین سنگر حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام بودند…
حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام آمدند و دیدند بدنِ حضرت اباالفضل العباس علیه السلام اگر بیشتر از بدنِ حضرت علی اکبر علیه السلام آسیب ندیده باشد کمتر آسیب ندیده است… وقتی دست را زیرِ بدن بردند و بدن را بالا آوردند دیدند بدن بهم ریخت… حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام خیلی گریه کردند… گریهی امام حسین علیه السلام در آن جمع خیلی سخت و عجیب بود…
جملهای که فرمودند انحصاری بود… «الْانَ إِنْکَسَرَ ظَهْری»… یعنی دیگر من نمیتوانم قد علم کنم… «وَقَلَّتْ حِیلَتی»… اگر بخواهیم این را به فارسی برگردانیم من فکر میکنم نزدیکترین لفظ این است امام حسین علیه السلام میخواستند بگویند: علمدارم! بیچاره شدم… حسین را بیچاره کردی…
یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجهِ الْحُسَینِ اِکْشِفْ کَرْبَنا، اِکْشِفْ کَرْبَ إمامِ زَمانِنا، اِکْشِفْ کَرْبَ قائِدِنا، بِحَقّ أخیک الحُسین
عبدالله أباالفضل دَخیلَک…
دعا
نَسئَلُک اَلّلهُمَ و نَدعُوک بِاسمِکَ العَظیمِ الاَعظَم الاَعَزِ العَجَّلِ اِلَهَنا بِمُحَمَّدٍ وَ عَلىٍّ وَ فاطِمَه وَ الحَسَنِ وَ الحُسَینِ یا الله…
یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین، یا غیاثَ المُستَغِیثِین، یا اِلَهَ العَاصِین، یا مُجیبَ دَعوَه المُضطرّین، یا رَبَّ المُستَضعَفین، یا مَنْ اِسْمُهُ دَوآءٌ وَ ذِکْرُهُ شِفآءٌ، یا سَریعَ الرّضا، یا نورُ الْمُسْتَوْحِشینَ فِی الظُّلْمِ، یا عالِم لا یُعَلّم صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِه…
عجل فی فرج مولانا صاحب الزّمان، و ارزقنا رضاه، و خدمته، و صحبته، و ارزقنا الاستشهاد بین یدیه، اللهم احفظ قائدنا، اللهم انصر شعبنا، اللهم شتت شمل اعدائنا، اللهم لا تسلط علینا من لا یرحمنا، اللهم لا تکلنا الی انفسنا، اللهم لا تجعل مصیبتنا فی دیننا، اللهم اشف مرضانا، حصل مقاصدنا، یسر مطالبنا، وارحم امامنا، و شهدائنا، وحشرنا معهم بحق محمد و آل محمد
پی نوشت:
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] زیارت جامعه کبیره
[۳] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۲۷
[۴] سوره مبارکه فصلت، آیه ۲۱ (وَقَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنَا قَالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ وَهُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّهٍ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ)
[۵] سوره مبارکه الرحمن، آیات ۱ تا ۴
[۶] سوره مبارکه انعام، آیه ۲۱ (وَلَا تَأْکُلُوا مِمَّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ ۗ وَإِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَىٰ أَوْلِیَائِهِمْ لِیُجَادِلُوکُمْ ۖ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّکُمْ لَمُشْرِکُونَ)
[۷] بحارالانوار، جلد ۲، صفحه ۹۴
[۸] سوره مبارکه نور، آیه ۴۰ (أَوْ کَظُلُمَاتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ۚ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَاهَا ۗ وَمَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ)
[۹] سوره مبارکه بقره، آیه ۳۷ (فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِن رَّبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ ۚ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ)
[۱۰] سوره مبارکه نجم، آیات ۳ و ۴
[۱۱] سوره مبارکه تکویر، آیه ۲۹
[۱۲] زیارت جامعه کبیره
[۱۳] میزان الحکمه، جلد ۴، صفحه ٢٨٢٠ (إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَیْتِی فِیکُمْ کَمَثَلِ سَفِینَهِ نُوحٍ ، مَنْ رَکِبَهَا نَجَا وَمَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ)
[۱۴] احتجاج، جلد ۲، صفحه ۳۱
[۱۵] زیارت جامعه کبیره
[۱۶] ارشاد، جلد ۲، صفحه ۹۰
پاسخ دهید