روز چهارشنبه مورخ ۲۰ مرداد ماه ۱۴۰۰، سومین شب از مراسم عزاداری سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در «مسجد امام خمینی(ره) شهرک شهید محلاتی» تهران با سخنرانی حضرت «آیت الله صدیقی» برگزار شد که مشروح آن تقدیم می شود.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
«وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا وَلَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ»،[۲] «الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاهَ وَآتَوُا الزَّکَاهَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَهُ الْأُمُورِ».[۳]
ایام ایامِ یادِ نهضتِ سالار شهیدان و انقلاب عاشوراست، لذا از آیات شریفه قرآن کریم، لذا بازگو کردنِ آیاتی که با انقلاب و نهضت و مقابلهی با کفر و نفاق و ظلم و فساد تناسب دارد ان شاء الله اثرِ خاصِ خودش را دارد و ذخیرهی آخرتمان خواهد بود.
حرمتِ عبادتگاهها
در این آیهی کریمهای که در این سه شب بر سر سفرهی آن قرار گرفتهایم، خداوند عزیز در ابتدا فلسفهی دفاع و نقش جهاد و مبارزه و مقاومت را در فرهنگ دینی جامعه پُررنگ میکنند و میفرمایند: اگر دفع بعضی مردم نبود، یعنی اگر موحدان در مقابلِ مشرکات به دفاع برنمیخواستند، اگر مستضعفان در برابرِ مستکبران قیام نمیکردند و اگر صالحان و مصلحان در برابرِ مفسدان و فساد بیتفاوت بودند و حرکتهای بازدارنده از خودشان نشان نمیدادند، نتیجهی این امر این بود که پایگاههای عبادی را منهدم میکردند، «لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا».
حال در طول تاریخ، وقتی ادیان قبل رسمیت و حجیّت داشتند، پایگاههای آنها هم نمیماند، مراکزی که در آن مراکز خدای متعال عبادت میشود و برنامههای الهی بازگو میشود منهدم میشد، در ادیان سابق هم نقشِ مجاهدان فی سبیل الله و سنگرنشینان و مرزبانان این بود که آنها هم با خون و دفاع و شهدای خود توانستند پایگاههای خود را حفظ کنند، الآن هم «مَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا»، خدای متعال هم فلسفهی مسجد را در آنها نفرمود، اگر مدافعین نبودند مسجدها… این مدافعین حرم قبل از آنکه مدافعین حرم حضرت زینب کبری سلام الله علیها و حضرت رقیّه سلام الله علیها و حرمین عسکریین و اعتاب عالیه باشند، مدافع حرم خدای متعال هستند، مساجد حرم حق هستند، خانهی خدا هستند، این حدیث قدسی است که «أَنَّ بُیُوتِی فِی اَلْأَرْضِ اَلْمَسَاجِدُ»،[۴] فرمود خانههای من بر روی زمین مسجدها هستند، بعد خدای متعال با ما عاطفی صحبت میکند و میخواهد دلِ ما را ببرد، «فَطُوبَى لِعَبْدٍ تَطَهَّرَ فِی بَیْتِهِ ثُمَّ زَارَنِی فِی بَیْتِی»، خوشا به حال کسانی که در خانهی خودشان متطهر میشوند، هم وقتی غسل لازم است غسل میکنند، اگر باید وضو بگیرند وضو میگیرند، و هم اینکه احتمالاً مسائلِ قلبی و نفسی خودشان را هم تطهیر میکنند، توبه میکنند، کسی که میخواهد به خانهی خدا سفر کند، آمادگی لازم را برای ورود به محضر حق پیدا میکند و با آلودگی و قاذورات به مسجد نمیآید، خوشا به حال کسانی که خانهی خود را ترک میکنند، اما با طهارت، اما با نظافت، اما با دل کندن از دنیای آلوده، طهارت دل به این است که انسان اغیار را در این دل نداشته باشد.
توضیحاتی در مورد آیه ۱۲ سوره مبارکه طه
در این آیه کریمه «وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا»،[۵] روایت دارد که منظور شرابی است که انسان را از غیرخدا پاک میکند، تعلّق و وابستگی به هیچ چیزی باقی نمیماند، وقتی انسان میخواهد به نزد خدای متعال برود باید هیچ نوع حجاب و پلیدی و نجاست و آلودگی نداشته باشد، «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى»،[۶] از وجود ذیجودِ صاحبِ ما… ما یک صاحبی داریم که نظیری در عالم ندارد و ایشان وارث همهی خوبان هستند، آنچه خوبان همه دارند امام زمان ارواحنا فداه تنها دارند، گروهی از علمای قم به همراه «أحمد بن إسحاق» که نمایندهی امام حسن عسکری علیه السلام برای پرداخت امانتهای مردم و تجدید بیعت با امام زمانشان بود… ضمناً تبلیغاتچیهای مخالفین و معاندین شبهاتی را رایج کرده بودند که بعضی از این شبهات برای آن زمان هم حل نشده بود و پاسخ نداشتند، به سامرّا آمدند که به خدمت امام حسن عسکری علیه السلام شرفیاب بشوند و امانتها را تقدیم کنند و دل خودشان را وصل کنند و چشمشان را با جمال حضرت روشن کنند و ضمناً مشکلات معرفتی و پاسخ به شبهات را از این دریای توحید و معرفت اخذ کنند. شانسی که خدای متعال به اینها داده بود و سعادتی که به اینها رو آورده بود این بود که وجود نازنین حضرت امام حسن عسکری علیه السلام پرده را کنار زدند و نور چشمشان و آخرین ذخیره الهی یعنی امام زمان ارواحنا فداه را به این جمع عرضه کردند، اینها حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف را ندیده بودند، حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف در سنِ طفولیت بودند، حضرت امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند که سؤالاتتان را از ایشان بپرسید، برای این جمع هم خیلی شیرین بود و هم خیلی عجیب، حدود سی سؤال داشتند که خودِ آن جمع از عهدهی پاسخ برنمیآمدند، یکی از سؤالاتی که در آن محفل مطرح شد، سؤال از این آیه بود که خدای متعال در این کریمه به کلیم خود دستور داد «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ»، سؤال این بود که آیا حضرت موسی علیه السلام کفشی داشت که نماز با آن کفش باطل بود؟ چون روح و حقیقتِ نماز حضورِ در محضر پروردگار متعال است، ما هم هر وقت به محضر نماز مشرّف میشویم، نماز جلسهی انس با خدای متعال است، وقتی نماز میخوانیم با خدای خودمان جلیس و انیس میشویم، خدای متعال ما را به میهمانیِ خودش دعوت کرده است، نماز سفرهی خداست و ما باید به این ندای الهی به حضرت کلیم دل بدهیم، «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى».
حضرت حجّت ارواحنا فداه در سن کودکی زیر سایه پدر بزرگوارشان امام حسن عسکری علیه السلام پاسخ شبهات علماء را تبیین و روشن فرمودند، در این مسئله هم فرمودند که مقام حضرت موسی کلیم به تعبیر من أجل و بالاتر از این است که مسئلهی فقهی را ندانند، عوام ما میدانند که وقتی میخواهند به حضور خدای متعال مشرّف بشوند و با خدای متعال کلیم بشوند و نماز بخوانند، چیزی که از اجزای حیوان غیرمأکول یا از پوست آنها باشد یا چیز نجسی باشد نمازشان باطل میشود و حقِ مکالمهی با خدای متعال را ندارند، آیا حضرت موسی علیه السلام که پیغمبر بود این را نمیدانست؟ قطعاً میدانست.
عرض کردند: پس منظور چیست؟ حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف جواب فرمودند که حضرت موسی علیه السلام زن و بچهی خود را در بیابان گذاشته بود و همسر او هم در حال وضع حمل بود، حضرت موسی علیه السلام نگران او بود، خدای متعال به او نهیب داد، کسی که میخواهد در محضر خدای متعال پذیرفته بشود باید دلِ او غیرِخدا را نداشته باشد، تو هنوز به فکرِ زن و بچه هستی، «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى»، آن کفش برای انسان پاپوش است، تعلّقات برای پای عروجِ انسان به محضر پروردگار متعال پاپوش است، انسان نمیتواند با آن پاپوش به خلوت حق دست پیدا کند.
لذا همهی ما وقتی میخواهیم نماز بخوانیم و به مسجد بیاییم، تکلیف داریم که همهی تعلّقات را قطع کنیم، آنچه غیرِدوست است از خانهی دوست، که قلبِ ما خانهی باطنی است، خانهی ظاهری خدای متعال هم مسجد است، باید این دو خانه را از بتها خالی کنیم و بتها را بشکنیم، «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى».
اهمیّتِ دوام ذکر
لذا خدای متعال در مسئلهی جهاد و دفاع و مقاومت به این گروه میگوید که اگر میخواهید به مسجد بیایید «مَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا»، این «کثیر» به معنای کثیرِ در برابرِ قلیل نیست، همینطور آیه کریمه «اذکُرُوا اللَّهَ ذِکرًا کَثیرًا»،[۷] چرا میگوییم در برابرِ قلیل نیست و بلکه دوامِ ذکر است؟ زیرا خدای متعال در سوره مبارکه حشر نسیان را موجب فسق معرّفی فرموده است، فرمود: «وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ»،[۸] من همیشه نگرانِ خودم هستم، نکند که خدای متعال ما را فاسق نوشته باشد، غفلت از خدای متعال و نسیانِ خدا، انسان را به سمت گودال فسق میبرد و صفتِ فسق برای انسان اتصاف پیدا میکند، انسانی که فاسق شد خدای متعال او را رها میکند، «إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ»،[۹] خدای متعال فاسق را هدایت نمیکند و دست او را نمیگیرد و او را رها میکند.
این است که وقتی به مسجد آمدید دیگر فکرِ خانه و زندگی و خرید و فروش و خدای ناخواسته کینههای این و آن و… همه را از دل بیرون کنیم و بیاییم که آمده باشیم و دیگر غیرِخدا با ما نیاید و دلِ ما بُت نداشته باشد که میخواهیم به خانهی خدا بیاییم، «مَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا»، اگر خون شهدا و دفاع مدافعین نبود مساجدی از بین میرفت، این مساجدی که در آن مدام یادِ خدا بود، مسجد برای این است که انسان تعلّقات را بکلّی از خودش جدا کند و توحید داشته باشد و الهی و ربّانی بشود و بجز خدا نداشته باشد، ما که بجز خدا نداریم، ولی توجّه نداریم که بجز خدا نداریم، لااقل وقتی به مسجد میآییم متوجه باشیم که همه کسِ همهی ما فقط خدای متعال است، «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ».[۱۰]
شأن مدافعینِ حرمهای خدا
به دنبالِ این آیه کریمهای که در شأن مدافعین هست و این تجلیل و تکریم خدای متعال است، میخواهد بفرماید شما هرچه دارید از این رزمندگان دارید، از این مدافعین حرم دارید، اگر اینها نبودند شما مسجد نداشتید، نماز جماعت نداشتید، عزاداری نداشتید، انقلاب و ولایت فقیه نداشتید، آنچه از این نعمتها دارید، عدّهای خون دادهاند تا این شجرهی طیّبه را آبیاری کنند و میوهی ولایت همین مسجد و نماز است که به کام شما شیرین میآید، و اگر نبود اینها وجود نداشتند.
در پایان آیه میفرماید «وَلَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ»، خدا قطعاً و حتماً و البته کسی را که یار خدا باشد کمک میکند.
محبت باید دو سر باشد، اگر شما بخواهید که خدای متعال شما را یاری کند باید به میدان بیایید و به خدای متعال لبّیک بگویید، «اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ»،[۱۱] «وَاتَّقُوا فِتْنَهً لَا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّهً»،[۱۲] بر حسب روایات، مراد از این ندایی که خدای متعال و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از ملّت خواسته است مسئلهی ولایت است، حکومتِ دینی است، حکومتِ ولایی است، «اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ»، همیشه خدای متعال از شما کمک میخواهد تا این اجرای دستورات الهی و استمرار حاکمیت حق را به قیمت جان و جوانهای خودتان حفظ کنید، این استجابتِ ندای الهی است، خدای متعال برای ولایت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و استمرار حکومت توحیدی شما را فراخوانده است، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از شما خواسته است، شما هم لبّیک بگویید، این یاری شما نسبت به ولایت، یاری شما نسبت به حاکمیت دین، این نصرت خدای متعال است، با اینکه برای خودتان است، دین حفاظ است، دین سنگر است، دین دژ است، آدمی که دین ندارد حصار ندارد، خانهی او دیوار ندارد، امنیت ندارد، ایمان برای انسان امن میآورد، دین برای انسان آرامش و اقتدار میآورد، اگر دین نداشتیم هیچ چیزی نداشتیم و همیشه ناامن بودهایم.
کالاهایی برای معامله با خدای متعال
خدای متعال با اینکه دین را حفاظِ و سنگرِ امنیّت و عزّت ما قرار داده است، با اینکه برای خود ما و به نفع خود ماست، خدای متعال حفظِ دین را نصرتِ خودش میداند، «وَلَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ»، هر کسی یار و یاور خدا باشد و برای حفظ حدود الهی و اجرای دستورات حق تعالی از خودش مایه بگذارد، خدای متعال او را یاور است و او را حفظ میکند، و این نصرت خدای متعال به قدری مهم است که خدای متعال در سوره مبارکه صف ما را به یک تجارتِ نجاتبخش دعوت میکند که ما باید در این تجارتِ نجاتبخش حتماً باید دو کالا را تحصیل کنیم و در بازار معاملهی با خدا از خدای متعال بخواهیم که از ما بپذیرد، یک مورد ایمان است و دیگری هم جهاد. «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ».[۱۳]
خدای متعال کسانی که واردِ این بازار شدهاند و این دو کالا را به محضر پروردگار متعال که کرم کرده است و خودِ او خواسته است که با ما معامله و داد و ستد کند و چیزی از ما قبول کند تا ما با یک انرژی خاصّی… خدای متعال هیچ وقت نمیخواهد که ما ذلیل باشیم، خدای متعال میخواهد ما عزیز باشیم، حتّی وقتی خودِ خدای متعال میخواهد چیزی به ما بدهد میگوید یک چیزی به من بده تا من به تو عطاء کنم، «اذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ»،[۱۴] اگر میخواهی من هوای تو را داشته باشم مرا یاد کن، من هم تو را یاد میکنم، «وَاشْکُرُوا لِی وَلَا تَکْفُرُونِ»، «إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا یُضَاعِفْهُ لَکُمْ»،[۱۵] در همه جا، اگر میخواهی مطلب تو برآورده بشود دست گدایی خودت را بیاور تا من به تو عطاء کنم، «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ»،[۱۶] خدای متعال که عرضههای همهی متقاضیان را قبل از تقاضا آماده کرده است، ولی چون بشر را خیلی دوست دارد، این ارتباط بشر برای خدای متعال خیلی محبوب است، لذا میگوید این دست گدایی خودت را باز کن تا من چیزی در آن بگذارم، تا زمانی که دست خودت را باز نکنی و ناله نکنی، خدای متعال بنا ندارد… خدای متعال میخواهد شما کاری کنید که او در قبال کار، کارها برای شما کند.
این کاری ما نشانهی آمادگی و استعداد ماست، نشانهی پذیرش ماست، وگرنه خدای متعال بدونِ این هم دائم الفضل علی البریه است، اما وقتی کاسه را برعکس گذاشتهای، هر اندازه هم که باران بفرستد چیزی به دست شما نمیرسد، ظرفهای خودتان را به سوی خدا قرار بدهید، دلهای خودتان را به سوی خدا قرار بدهید، دستهای خودتان را به سوی خدا قرار بدهید، تا اینکه این ریزشِ الهی برای شما بماند.
فلسفهی دعا کردن
این فلسفهی دعا کردن و معامله کردن با حضرت حق سبحانه و تعالی است، «وَلَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ»، بنای خدای متعال بر این است که هر کسی در دین و آیین خدا نسبت به بندگان خدا و حرمات خدا که بیت الله از حرمات الله است، قرآن کریم از حرمات الله است، اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین از حرمات الهی است، اگر از اینها حمایت و دفاع کنید نصرت و یاریِ خدای متعال است، خدای متعال با تأکید میگوید که هر کسی که او را یاری کند کمک میکند، اگر تأکید هم نمیکرد کمک میکرد، ولی میخواهد ما را به غیرت دربیاورد، میخواهد ما را تحریک کند، میخواهد ما را هیجانی کند، از این جهت اینطور با تأکیدات میفرماید «وَلَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ».
روضه و توسّل به حضرت رقیّه سلام الله علیها
فرهنگ هیئتیهای تهران از زمان قدیم این بوده است که شب سوم ایام سوگواری حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به سه سالهی باب الحوائجِ پرچمدارِ شام متوسّل میشوند، من خودم بدهکارِ حضرت رقیّه سلام الله علیها هستم.
ان شاء الله خدای متعال آیت الله بهاءالدّینی را رحمت کند، یکی از فرزندان ما سرطان خون داشت، یکی از پاسدارها خواب دیده بود و گفت: من مأمور هستم شما را به حرم حضرت رقیّه سلام الله علیها ببرم، و رفتیم و شفاء گرفتیم.
مرحوم آیت الله بهاءالدّینی رضوان الله تعالی علیه میفرمودند: ایشان خادمهی حضرت رقیّه سلام الله علیها است، مدام تشویق میکردند که به حضرت رقیّه سلام الله علیها توسّل کنید.
این مصیبت خیلی هم جانسوز است…
میگویند حضرت رقیّه سلام الله علیها خیلی به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شباهت داشتهاند، هم چهره شبیه بوده است و هم سخن گفتنِ ایشان مانند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بوده است، و هم رازداری ایشان…
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها زخمهای خویش را به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نشان ندادند، کبودی بدنشان را میپوشاندند، این سه ساله هم چهل منزل راه آمده بود، از کربلا تا شام… از کجاوه افتاده بود، در بیابانها دویده بود، تازیانه خورده بود، سیلی خورده بود، ناسزا شنیده بود، اما حتّی یک مرتبه هم آبلهی پای خود را به عمّهی خود حضرت زینب کبری سلام الله علیها نشان نداده بود، جای تازیانهها را نشان نداده بود، یک مرتبه نگفته بود که جای سیلی درد میکند یا بدنِ من میسوزد… تنها چیزی که از عمّهی خود میخواست پدر بود، مدام میپرسید که پدرم چه زمانی میآید؟ بهانهی پدر میگرفت، تا اینکه کاسهی صبرِ ایشان در خرابه شام لبریز شد، خیلی در فراق حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه گریه کرده بود، خوابید، در عالم خواب دید پدر آمده است و او را در آغوش گرفته است، سراسیمه از خواب بیدار شد و صدا زد: عمّه! چراغ روشن کنید، پدر آمده است…
دیدهاید گاهی مجلس شما خیلی حال دارد، دل شما میشکند و اشک شما مجال نمیدهد، وقتی به خانهی خودتان میروید به آنهایی که نیامده بودند میگویید: جای شما خالی بود که در و دیوار گریه میکرد، آنقدر حالِ خوشی بود که انگار خودِ صاحب مجلس در مجلس بود…
در اینجا دیگر سهساله روضهخوان شده بود، عمه جان هم با همهی صبری که داشتند گریه میکردند، این گریهی عمومی طوری بود که در و دیوار با اینها همناله بود، صداها به قصر رسید، نانجیب مأمور فرستاد، خبر دادند دختر بهانهی پدر گرفته است، نمیدانم ملعون خواست نمک به زخم این دختر بریزد یا نادانی کرد، دستور داد سرِ پُرخونِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را در طبق گذاشتند و روپوشی هم روی آن انداختند… ای وای حسین جان…
وقتی طبق را واردِ خرابه میکردند، این سه ساله یک نگاهی کرد و به عمهی خود گفت: عمّه! من که غذا نمیخواهم، من پدرِ خودم را میخواهم… معلوم میشود که این بزرگواران گرسنه هم بودهاند…
طبق را در مقابلِ این سه ساله گذاشتند، دست برد و روپوش طبق را برداشت، ناگهان دید سرِ پدرش… بابا! آمدی؟ فکر میکردم با پا میآیی و مرا در آغوش میگیری، فکر نمیکردم با سر بیایی… من باید تو را بغل کنم…
با آن دستان کوچک خود این سر را بلند کرد و روی دامان خود گذاشت، نگاه میکند و میبیند پیشانیِ پدر شکسته است، میبیند محاسن خونین است، میبیند گویا لبها چوب خورده است…
اینها دیگر زبان حال است، بابا! چهل منزل دردهای خود را به عمهام نگفتهام، منتظر بودم تو بیایی تا بگویم در این سفر به من چه گذشته است، ولی الآن که شما را دیدم دردِ خودم را فراموش کردم، گویا دردِ شما بیشتر از دردِ من است، حال شما به من بگویید «مَنْ ذَا الَّذی قَطع وَرِیدَیْکَ»[۱۷] بابا! چه کسی رگهای گردنِ تو را بریده است؟ «مَنْ ذَا الَّذی خَضَبکَ بِدِمائکَ!» چه کسی محاسن تو را با خون خضاب کرده است؟…
همینطور درد و دل کرد و پدر را صدا زد، ناگهان دیدند این بلبلِ خوشنوا خاموش افتاد، سر یک طرف و این سه ساله یک طرف…
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه حج، آیه ۴۰ (الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ ۗ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا ۗ وَلَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ)
[۳] سوره مبارکه حج، آیه ۴۱
[۴] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۸۰ ، صفحه ۳۷۳ (اَلْهِدَایَهُ ، قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : فِی اَلتَّوْرَاهِ مَکْتُوبٌ أَنَّ بُیُوتِی فِی اَلْأَرْضِ اَلْمَسَاجِدُ فَطُوبَى لِعَبْدٍ تَطَهَّرَ فِی بَیْتِهِ ثُمَّ زَارَنِی فِی بَیْتِی أَلاَ إِنَّ عَلَى اَلْمَزُورِ کَرَامَهَ اَلزَّائِرِ أَلاَ بَشِّرِ اَلْمَشَّاءِینَ فِی اَلظُّلُمَاتِ إِلَى اَلْمَسَاجِدِ بِالنُّورِ اَلسَّاطِعِ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ .)
[۵] سوره مبارکه انسان، آیه ۲۱ (عَالِیَهُمْ ثِیَابُ سُنْدُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ ۖ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِنْ فِضَّهٍ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا)
[۶] سوره مبارکه طه، آیه ۱۲ (إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ ۖ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى)
[۷] سوره مبارکه احزاب، آیه ۴۱ (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذکُرُوا اللَّهَ ذِکرًا کَثیرًا)
[۸] سوره مبارکه حشر، آیه ۱۹
[۹] سوره مبارکه منافقون، آیه ۶ (سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ)
[۱۰] سوره مبارکه حدید، آیه ۳
[۱۱] سوره مبارکه انفال، آیه ۲۴ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ ۖ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ)
[۱۲] سوره مبارکه انفال، آیه ۲۵ (وَاتَّقُوا فِتْنَهً لَا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّهً ۖ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ)
[۱۳] سوره مبارکه صف، آیه ۱۱ (تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ ۚ ذَٰلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ)
[۱۴] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۵۲ (فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُوا لِی وَلَا تَکْفُرُونِ)
[۱۵] سوره مبارکه تعابن، آیه ۱۷ (إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا یُضَاعِفْهُ لَکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ۚ وَاللَّهُ شَکُورٌ حَلِیمٌ)
[۱۶] سوره مبارکه غافر، آیه ۶۰ (وَقَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ)
[۱۷] نفس المهموم، صفحه ۴۵۶ (یا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذی خَضَبکَ بِدِمائکَ! یا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذی قَطع وَرِیدَیْکَ! یا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذی أَیتمنی علی صِغَر سِنّی! یا أبَتاهُ، مَنْ بَقی بَعْدَک نَرْجوه؟ یا أبَتاهُ، مَنْ لِلْیتیمه حَتّی تَکْبُر)
پاسخ دهید