روز شنبه مورخ ۰۱ شهریور ماه ۱۳۹۹، سومین شب از مراسم عزاداری سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در «هیات عبدالله بن الحسن علیهما السلام» تهران با سخنرانی حضرت «آیت الله صدیقی» برگزار شد که مشروح آن تقدیم می شود.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
بهشتِ اطاعت از خدای متعال
«وَلَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ * الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاهَ وَآتَوُا الزَّکَاهَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ ۗ وَلِلَّهِ عَاقِبَهُ الْأُمُورِ»[۲].
امر به معروف و نهی از منکر «عشق به مکتب» است، انسانی که معشوقی دارد برنمیتابد کسی به معشوقِ او جسارت و بیاحترامی کند، هر گناه و معصیتی بیاحترامی به حریمِ خدای متعال است، «وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى * فَإِنَّ الْجَنَّهَ هِیَ الْمَأْوَى»[۳]، «وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ»[۴]، اگر کسی مقامِ عدلِ خدای متعال را، مقامِ عظمتِ خدای متعال را، مقامِ حضورِ حق تعالی را، مقامِ وجودِ حق تعالی را در همه جا حفظ کند و حریم نگه دارد و در حضورِ او نافرمانیِ او را نکند، دو آیه بود که برای شما خواندیم، یکی «وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ»، اگر کسی از عدالت و حضور و قدرت و عذاب و جهنّمِ خدا بترسد و نتیجهی این ترس این باشد که «وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى»، نفسِ أمّاره را کنترل کند، نگذارد او گناه کند، نتیجه این است که «فَإِنَّ الْجَنَّهَ هِیَ الْمَأْوَى» بهشت «پناهگاهِ» اوست. و در سوره مبارکه الرحمن دارد که «وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ»، اگر کسی از مقامِ خدای متعال حساب ببرد و حسابی برای خدای متعال باز کند و احترامِ حق را حفظ کند و به قرقگاهِ ملک الملوک تعرّض نکند و وارد نشود خدای متعال به او دو بهشت میدهد، «جَنَّتان»، یک جنّتِ روح است، جنّتِ رضوان است، جنّتِ قرب است، جنّتِ خلوتِ با اوست، جنّتِ مقامِ عِندَ رَبّی است که خدای متعال در مورد شهدا تصریح فرموده است: «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»[۵]، این بهشتِ عِندیّت است، بهشتِ قُرب است، بهشتِ خصوصیِ خدای متعال است، «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ * ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَهً مَرْضِیَّهً * فَادْخُلِی فِی عِبَادِی * وَادْخُلِی جَنَّتِی»[۶]، این بهشتِ من است، این بهشت بهشتِ وحدت است، بهشتِ رضوان است، بهشتِ جوار است، بهشتِ مقامِ عِندَ رَبّی است. و یک بهشت بهشتِ بدنی است، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه فرمودند: «إِنَّهُ لَیْسَ لِأَنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّهَ»[۷]…
الحمدلله قالبِ مستمعینِ این مجلسِ باصفای اربابمان حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه جوان هستند، از ما گذشت، نمیدانیم چه معاملهای با خودمان کردهایم، عمر را دادهایم، ولی آیا به قیمت دادهایم یا هدر دادهایم؟ ان شاء الله خدای متعال به دادِ ما برسد، ولی حواسِ شما باشد، عمر را به شیطان ندهید، عمر را به دشمن ندهید، عمر را به جهنّم ندهید، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه و حضرت باقرالعلوم صلوات الله علیه فرمودند: «إِنَّهُ لَیْسَ لِأَنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّهَ» قیمتِ بدنهای شما «بهشت» است، نکند بدن را با «گناه» فرسوده کنید، نکند جوانیِ شما صرفِ دشمنشاد کردنِ خدا و اولیای خدا باشد، شیطان دشمنِ خدای متعال است، هر گناهِ کوچک و بزرگی که شما کنید شیطان خشنودی میکند، یعنی دشمنِ خدا را شاد میکنید، کدام غیرت اجازه میدهد انسان مولای خود را دشمنشاد کند؟ این کار را نکنیم، «إِنَّهُ لَیْسَ لِأَنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّهَ».
اهمیّتِ کنترلِ گوش و چشم
گاهی بعضی عزیزانمان از این جوانها و دانشجوها و طلبهها به ما میرسند و میگویند فلانی ما را یک نصیحت کن، ما که دستمان خالی است و کسی نیستیم که شما را نصیحت کنیم، ولی از بزرگان آموختهایم چشم و زبانِ خودتان را به خدای متعال بدهید، اگر این دو مرکز را حفظ کردید بدانید که خدای متعال شما را از همهی خطرات حفظ میکند، «زبان» تولید کنندهی بیست و چهار نوع گناه است، اگر آن را کنترل نکنیم ما را بیچاره میکند، چشم هم وقتی که میرود دل را با خود میبرد، چشم جاسوسی میکند، شکار برای دل پیدا میکند، خدای متعال این پلکهای چشمِ ما را سپر قرار داده است، وقتی که نگاه حرام پیش میآید… نگاهِ حرام فقط نامحرم نیست، مرحوم آقا میرزا جوادآقای ملکی تبریزی اعلی الله مقامه الشّریف که استادِ اخلاقِ حضرت امام رحمه الله علیه است و بعضی از بزرگانِ اساتیدِ ما الآن هم از قبرِ ایشان پاسخ میشنوند و به ایشان متوسّل میشوند که در قبرستان شیخانِ قم هستند، ایشان سه کتاب دارند، نامِ یکی از کتب «المراقبات» است که سه نوع به فارسی ترجمه شده است، این کتابِ «المراقبات» صرفهجویی عمر را به ما نشان میدهد، که ما در هر روز و در هر ماهی چه بازاری برای آخرتِ خود داریم و میتوانیم چه معاملههای پُرسودی با خدای متعال داشته باشیم تا بعد از مرگمان وضعِ خوبی داشته باشیم و صاحبِ زندگی باشیم، سرافراز باشیم و بدبخت نشویم. کتابِ المراقبات با دستورِ حضرت امام رحمه الله تعالی علیه تجدیدِ چاپ شد.
ایشان کتابِ دیگری به نام «اسرار الصلاه» دارند، این کتابِ «اسرار الصلاه» برای آنهایی که یک مقداری فهمِ عرفانی دارند یک گنجینهی عظیمی است، آنجا شبی که او به عالَمِ تجرّد راه پیدا کرده است، آن شب را فی الجمله بیان میکند که چه جذبههایی او را از این عالَمِ تنگ و تاریک به عالَمِ تجرّد متّصل کرده است.
ایشان کتابِ دیگری به نام «لقاء الله» دارند، اگر انسان این کتابِ «لقاء الله» را بخواند و درست نشود معلوم میشود که وضعِ انسان خیلی خراب است، ایشان در این کتابِ «لقاء الله» دستورِ مراقبه میدهند و میگویند در مراقبه یکی برنامهریزی برای آینده است و یکی هم محاسبهی گذشته است، انسان چه دارد و این دارایی را کجا مصرف کند که اضافه شود و کم نشود. میگوید نسبت به گذشته یک جدولی برای خودتان ترسیم کنید و هر کدام از اعضایی که در این یک سال با آن کار کردید، ببینید که در این یک سال چند گناه با آنها انجام دادهاید، ایشان در آنجا برای چشم هفت نوع گناه مطرح میکنند، نگاهِ تند به پدر، نگاهِ تند به مادر، نگاهِ رعبآمیز به انسانِ ضعیف، نگاهی که انسان با آن کسی را لو میدهد، نگاهی که انسان با آن نگاه گویندهای را ضایع میکند… گناهانی که چشم دارد انسان را بیچاره میکند، اگر انسان این دو مرکز را حفاظت کند عاقبت به خیریِ او قطعی است.
وجود نازنین امام جعفر صادق صلوات الله علیه از جدّ بزرگوارشان حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نقل فرمودند: «غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ»[۸]، چشمهای خودتان را بپوشانید و در برابرِ گناه فرو بیندازید، تیرِ شیطان به چشمِ شما نخورد، گاهی این چشمِ ظاهری نیست و به چشمِ دلتان میخورد و شما را بیچاره میکند، «غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ»، نتیجه چیست؟ این است که خدای متعال عجایب را به شما نشان میدهد، و اعجبِ عجایب جمالِ امام زمان ارواحنا فداه است، یک سال با چشمِ خودتان هیچ گناهی نکنید و بعد ببینید که خدای متعال چه چیزهایی به شما نشان میدهد.
«امر به معروف» غیرتِ معشوق است
امر به معروف این است که هم خودِ انسان جرأت نمیکند که معشوقِ خود را ناراضی کند، خدای خود را از خود برنجاند، رازق خدای متعال است، مالک خدای متعال است، عزّت به دستِ خدای متعال است، قدرت به دستِ خدای متعال است، مرگ و حیات به دستِ خدای متعال است، امنیت و ناامنی به دستِ خدای متعال است، مرض و درمان به دستِ خدای متعال است، شما در حالِ مخالفت با کسی هستید که سرنوشتِ شما به دستِ اوست، به چه جرأتی این کار را میکنید؟ کجا خدای متعال برای شما کم گذاشته است؟ چه چیزی لازم داشتهاید که به شما نداده است؟ آیا انسان از گناه کردن در محضرِ چنین خدایی خجالت نمیکشد؟
یکی اینکه انسان در اثرِ محبّتی که به خدای متعال دارد از اینکه بخواهد محبوبِ خود را ناراضی کند خجالت میکشد، دوم اینکه به کسی اجازه نمیدهد که حریمِ او را موردِ تعرّض قرار بدهد و گناهِ او را کند، «امر به معروف» غیرتِ معشوق است، انسان اجازه نمیدهد که کسی به حریمِ عزیزِ من، حبیبِ من، دوستِ من وارد بشود و مخالفتِ او را کند.
از این جهت «امر به معروف» شیوهی عاشقی است، منتها انسانی که معشوقِ خود را دوست دارد باید ببیند که با چه زبانی امر به معروف و نهی از منکر مؤثر واقع میشود که این بیمارِ گناه را از این بیماریِ خطرناکتر از سرطان و این ویروسِ کرونا را از بین ببرد. گناه خیلی خطرناک است، گناه انسان را جهنّمی میکند، ویروسِ کرونا که کسی را جهنّمی نمیکند، ویروسِ سرطان… خیلی از سرطانیها اینطور است که خدای متعال همهی گناهانِ آنها را در دورهی سرطان میبخشد، میبیند دستِ او از همه جا کوتاه شده است و فقط خدای متعال را دارد، چه اشکهایی، چه وصیتهایی، چه احسانهایی… اما این بیماریِ گناه انسان را از خدای متعال بیگانه میکند، انسان را از امام زمان ارواحنا فداه جدا میکند، گناه انسان را متعفّن و زشت میکند و زشتیهای باطنی طوری است که امام زمان ارواحنا فداه نسبت به او نفرت پیدا میکند، «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ»[۹]، دم از محبّت میزنید، اگر در محبّتِ خودتان صادق هستید من آدرس دارم و شما به دنبالِ من بیایید تا شما را به محبوبِ خودتان برسانم.
داستان بسیار زیبایی از «نهی از منکر» علامه مجلسی اعلی الله مقامه الشّریف
لذا بزرگانِ ما در امر به معروف و نهی از منکر، گنهکار را مریضِ خودشان میدانستند و به دنبالِ راهی برای معالجهی او بودند، گاهی بعضیها تذکّر میدهند اما میخواهند خودشان را نشان بدهند که من آدمِ خوبی هستم و تو آلوده هستی، این امر به معروف امر به معروفِ کارسازی نیست، امر به معروف باید هم عشق به خدای متعال باشد و هم خدای متعال دوست دارد که شما بندگانِ او را از جهنّم بیرون بکشید، «لَأَنْ یَهْدِیَ اَللَّهُ بِکَ رَجُلاً وَاحِداً خَیْرٌ لَکَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ اَلشَّمْسُ وَ لَکَ الوِلاءُ»[۱۰]، اگر بتوانید یک نفر را از جهنّم به بهشت برگردانید، اگر تمامِ عالَم برای شما باشد این اندازه برای شما سرمایهی آخرت و گنجِ عالَمِ ابد نمیشود.
کسی که بتواند یک جوانِ بینمازی را، یک جوانِ چشمچرانی را، یک جوانِ بداخلاقی را، یک جوانِ بدزبانی را از این عادتِ بد و از این گناهِ شکننده نجات بدهد خیلی سرمایهدار است، به دنبالِ مشتری برای امام زمان ارواحنا فداه باشید، به دنبالِ قشون برای حضرت باشید، ان شاء الله امام زمان ارواحنا فداه در راه هستند، ان شاء الله تشریف میآورند، هم خودتان را درست کنید و بسازید، وقتی حضرت تشریف آوردند ما را طرد نکنند، و هم اینکه دستِ یک کسی را بگیرید و به دامانِ حضرت متّصل کنید.
ما هم مجلسیِ اول و هم مجلسیِ دوم را جزوِ مرزبانانِ مکتبِ تشیّعِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه و اهل بیت علیهم السلام میدانیم، هر دو خیلی بزرگ هستند، اما مجلسیِ اول علاوه بر اینکه فقیه و مجتهد و مرجع تقلید هستند «اهل الله» هستند، عارف و سالک و اهلِ مکاشفه و شهودِ عالَمِ باطن است، او برای هدایتِ جمعی از الواطِ اصفهان که جلساتِ گناه داشتند به جمعِ آنها رفت و گفت: من آمدهام میهمانِ شما باشم و میخواهم شما را به خانهی خود دعوت کنم، اینها را به خانهی خود دعوت کرد و به آنها گفت: شما در عالَمِ داشی وقتی با کسی نون و نمک میخورید آیا نمکدان را میشکنید و به رفیقِ خودتان که نمکگیرِ آن هستید خیانت هم میکنید؟ گفتند: نه! ما مرام داریم، مرام اجازه نمیدهد وقتی ما با کسی نشست و برخواست کردیم و نان و نمک خوردیم دیگر نمکدان بشکنیم و او را مورد خیانتِ خود قرار بدهیم. فرمودند: کدام صاحب نمکی مانندِ خدای متعال زندگیِ شما را اداره کرده است؟ آیا نمیخواهید فقط یک مرتبه هم برای او نمکشناسی کنید؟
با این بیان همهی آن جمع را از آن بیماریِ هرزگی نجات داد. یک مرجع تقلید کمی خود را پایین آورد و به خانهی کسانی که شأنِ او اقتضاء نمیکرد رفت…
حضرت عیسی مسیح علیه السلام را دیدند که از خانهی یک زنِ بدنامی بیرون آمدند، همه تعجّب کردند و رفتند و گفتند: آقا! شما پیغمبر هستید، معصوم هستید، رسولِ خدا هستید، از جانبِ خدای متعال شریعت آوردهاید، اینجا کجا و شما کجا؟ فرمودند: اینطور نیست که همیشه مریض نزدِ طبیب برود، یک مرتبه هم طبیب نزدِ مریض میرود. دیدند آن زن منقلب شده و توبه کرده است.
داستان بسیار زیبایی از «نهی از منکر» سیّد مهدی قوام
یک صلواتی به روح بلند مرحوم آقا سیّد مهدی قوام بفرستید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
ان شاء الله خدای متعال آقا سیّد مهدی قوام را رحمت کند، این موضوع را آقازادهی مرحوم آقا شیخ رجبعلی خیاط نقل میکرد، میگفت: یک رئیس کلانتری مریدِ پدرم شیخ رجبعلی خیاط بود، منشأ ارادت و رفت و آمدِ او هم یک جریانی بوده است، زمانِ طاغوت خیابان قزوین مرکزِ زنانِ روسپی بود، آنجا به آنها جایی میدادند و از آنها مالیات میگرفتند…
قدرِ شهدا را بدانیم، قدرِ انقلاب را بدانیم، قدرِ اهتزازِ پرچمِ ولایت که پرچمِ امام زمان ارواحنا فداه است که در دستِ نایبِ ایشان است، و در حالِ آماده شدن هستید که ان شاء الله این پرچم به صاحبِ اصلیِ آن یعنی امام زمان ارواحنا فداه برسد، تمامِ مراجع تقلید و علمای ما نمیتوانستند مقابلِ یک فاحشهخانه را بگیرند، نمیتوانستند یک شرابفروشی را ببندند، این انقلاب و حکومتِ فقیه است که ما امروز قدرت داریم و قدرتهای بزرگ را هم به هیچ میگیریم، و اینها را هم در منطقه با نابودیِ داعش… نابودیِ داعش نابودیِ داعش نبود، تحقیرِ امریکا بود، این قدرتِ دینِ ماست، این قدرتِ ولایت فقیه ماست، این قدرتِ خونِ شهید سلیمانی و شهید حججی و شهید همّت و شهید صیاد شیرازی و شهدای گمنامِ ماست، این شهدا بودند که این قدرت و عزّت را به ما دادند.
این رئیس کلانتری مربوط به کلانتریِ همان شهرنو بوده است، میگوید: من در یک جایی نشسته بودم که رفت و آمدها را میدیدم، یک وقتی دیدم یک سیّد معمم به این محلِ خراب وارد شد، خیلی به من بر خورد، انسانِ مقدّسی نبودم، خودم هم آلوده بودم، ولی غیرت اجازه نمیدهد انسان کسی را در لباسِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ببیند و او کارهای ناشایست کند.
حال این کارهایی که بعضی از معممین در امورِ سیاسی و مسائلِ اقتصادی میکنند و تمرّد از دستوراتِ ولی فقیه میکنند، واقعاً خدای متعال از آنها نمیگذرد، اگر انسان مردم را در این لباس به دردسر بیندازد، انسان در این لباس شبکههای پُر از گناه و خطر را به همهی خانههای روستایی و غیرروستایی راه بدهد و امکاناتی برای شبکههای داخلی فراهم نکند، هیچ جوابی نزدِ خدای متعال و لباس و عمامهی خود نخواهد داشت.
میگوید دیدم یک سیّد معمم به اینجا وارد، خیلی ناراحت شدم، یک مأموری را فرستادم و گفتم برو آن سیّد را دستگیر کن و به اینجا بیاور، آن مأمور سیّد را تعقیب میکند تا ببیند به کجا میرود و چه میشود، آن سیّد برمیگردد و میرود، بعد میبینند با کدام زن در ارتباط بوده است، میروند و آن زن را نزدِ رئیس کلانتری میآورند و از او میپرسند که این سیّد چه کاری با تو داشت؟ گفت: این سیّد معمم آمد و به من گفت که به من خبر رسیده است که تو علویّه هستی و دخترِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هستی، تو اینجا چکار میکنی؟ چقدر پول و سفته از تو گرفتهاند که تو را اینجا اسیر کردهاند و باید خودفروشی کنی؟ گفتم: سیصد تومان، یک پاکت درآورد و صد و پنجاه تومان در آن گذاشته است و گفته است که بخاطرِ مادرت دیگر مشتری قبول نکن، من میروم و صد و پنجاه تومانِ دیگر را هم میآورم و تو را از اینجا آزاد میکنم.
این رئیس کلانتری میگوید: من گریهام گرفت و گفتم آن صد و پنجاه تومانِ دیگر را هم من میدهم. که خودِ این رئیس کلانتری هم توبه کرده بود.
این امر به معروف از روی عشق است، از روی دلسوزی است، نگذاریم یکدیگر به جهنّم برویم، دستِ یکدیگر را بگیریم و یکدیگر را از گناه نجات بدهیم، از بیبند و باری، از بیرحمی، از گرانفروشی، از رشوهخواری، از بینمازی، هر کسی یک دردی دارد، همه طبیبِ یکدیگر باشیم، همه حبیبِ یکدیگر باشیم، همه دستِ یکدیگر را بگیریم.
روضه
صَلَّی عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
جناب امّ سلمه سلام الله علیها میفرمایند: حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در آغوشِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودند، رفتم و برگشتم و دیدم حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در حالِ گریه کردن هستند، عرض کردم: یا رسول الله! ان شاء الله خدای متعال چشمِ شما را نگریاند، چرا گریه میکنید؟ چنین دستهگُلی در آغوشِ شماست، چرا گریه میکنید؟ فرمودند: امّ سلمه! جبرئیل آمده بود، به من خبر داده است که امّت این حسینِ مرا با لبِ تشنه ذبح میکنند و شهید میشود…
دستِ مبارکِ خویش را باز کردند و فرمودند: این خاکِ کربلاست، این را داشته باش، هر زمان که دیدی این خاک رنگِ خون گرفته است بدان که حسینِ من کشته شده است…
وقتی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه خداحافظی میکنند، از جملهی کسانی که دامانِ حضرت را میگیرند حضرت امّ سلمه سلام الله علیها هستند و عرضه میدارند: حسین جان! لطفاً به کربلا نروید، جدّ بزرگوارتان به من فرمودهاند که شما را در کربلا خواهند کشت، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خاکِ کربلا را به من دادهاند…
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمودند: مادر! آیا میخواهید من قتلگاهِ خویش را به شما نشان بدهم؟…
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه یک تصرّفی کردند، حضرت امّ سلمه صلوات الله علیه میفرمایند: خود را در کربلا دیدم، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه قتلگاهِ خویش را به من نشان دادند، فرمودند: اینجا جایی است که بدنِ من در اینجا قرار میگیرد… حضرت امّ سلمه سلام الله علیها بیهوش شدند…
من عَرضه میدارم: یا رسول الله! شما در عالَمِ معنا دیدید، حضرت امّ سلمه سلام الله علیها خاک دیدند و قتلگاه دیدند، اما امام از دلِ حضرت زینب کبری سلام الله علیها…
حضرت زینب کبری سلام الله علیها از بالای تلّزینبیّه نگاه میکردند… دیدند «والشّمر جالِسٌ عَلَی…»، قاتل روی سینهی نشسته است…
آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف میفرمودند: حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در عالَمِ معنا صدا زدند: خواهرم! نگاه نکن… به خیمه برگرد…
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه حج، آیات ۴۰ و ۴۱ (الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ ۗ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا ۗ وَلَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ * الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاهَ وَآتَوُا الزَّکَاهَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ ۗ وَلِلَّهِ عَاقِبَهُ الْأُمُورِ)
[۳] سوره مبارکه نازعات، آیات ۴۰ و ۴۱
[۴] سوره مبارکه الرحمن، آیه ۴۶
[۵] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۶۹
[۶] سوره مبارکه فجر، آیه ۲۷ تا ۳۰
[۷] نهج البلاغه، حکمت ۴۵۶
[۸] الکافی، جلد ۴، صفحه ۸۹ (عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ اَلْوَشَّاءِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَهَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: إِنَّ اَلصِّیَامَ لَیْسَ مِنَ اَلطَّعَامِ وَ اَلشَّرَابِ وَحْدَهُ إِنَّ مَرْیَمَ عَلَیْهَا اَلسَّلاَمُ قَالَتْ: «إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمٰنِ صَوْماً» أَیْ صَمْتاً فَاحْفَظُوا أَلْسِنَتَکُمْ وَ غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ وَ لاَ تَحَاسَدُوا وَ لاَ تَنَازَعُوا فَإِنَّ اَلْحَسَدَ یَأْکُلُ اَلْإِیمَانَ کَمَا تَأْکُلُ اَلنَّارُ اَلْحَطَبَ .)
[۹] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۳۱ (قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ)
[۱۰] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۳۲، صفحه ۴۴۷
پاسخ دهید