روز دوشنبه مورخ ۱۰ شهریور ماه ۱۳۹۹، اولین شب از مراسم عزاداری دهه دوم محرم سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در «مسجد امام رضا علیه السلام» مدرسه علمیه امام خمینی(ره) تهران با سخنرانی حضرت «آیت الله صدیقی» برگزار شد که مشروح آن تقدیم می شود.
- مقدّمه
- خدای متعال بینهایتِ محض است
- اولیای الهی علیهم السلام با نشانه آمدهاند
- برهانِ اثباتِ ضرورتِ وجودِ پیغمبران و حجج الهی در بیان علامه طباطبایی اعلی الله مقامه الشّریف
- آیت الکرسی بعد از نماز واجب
- شاهدانِ انسان
- «اسلام» نزدِ خدای متعال مقبول است
- اهمیّتِ رعایتِ قانون
- ضمانتِ اجرای قانون
- علّتِ اهمیّتِ «امر به معروف و نهی از منکر»
- روضه
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
ایامِ مصیبتِ آل رسول علیهم السلام و محنت و تحمّلِ مرارتهای بینظیر برای اسراء، برای امام زین العابدین سلام الله علیه، برای حضرت زینب کبری سلام الله علیها، و سایرِ اعضای خانوادهی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را به محضرِ شریفِ امام زمان ارواحنا فداه و جمعِ نورانیِ شما تسلیت عرض میکنم.
خدای متعال بینهایتِ محض است
خداوند علیِّ حکیم بشر را در میانِ موجودات به اموری مختص فرموده است، موجودی است متفاوت، موجوداتِ عالَم همه در یک چارچوبِ مشخص و هدایتشده حرکت میکنند، ولی انسان در درونِ خود زیادهخواه است، انسان بینهایت میخواهد، و در انتخابِ بینهایت گرفتارِ اشتباه است، مصداق را اشتباه میگیرد، مانندِ کسی که تشنهی آب است ولی کسی به او آب را نشان نداده است و گاهی مایعاتِ مضرّ و مسموم را بجای آب استفاده میکند.
بینهایت «خدای متعال» است، ما یک بینهایت بیشتر نداریم، «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ»[۲]، خدای متعال لایتنهی است، خدای متعال وجودِ محض است، خدای متعال حد ندارد و کمال و جمالِ مطلق است، ولی انسان همهی خواستهای خود را مطلق میخواهد، چون زندگیِ بشر در اجتماع ترسیم شده است، خدای متعال خواسته است که بشر مقاصدِ خود را در کنارِ همنوعِ خود برآورده کند، نیازهای بشر هم نامحدود است و بشر به تنهایی قادرِ به رفعِ نیازهای خود نیست، این مطلبِ دوم.
مطلبِ سوم این است که انسانی که مطلق میخواهد، انسانی که نیازهای او محدود نیست، انسانی که در رفعِ حوائجِ خود نیازِ به یکدیگر دارد، چون افزونطلب هستند به حقوقِ یکدیگر تعرّض میکنند، آنچه که باید در اختیارِ دیگران باشد را از آنان میگیرد، حالتِ تنازعِ در بقاء دارند، کارِ آنهای با یکدیگر به منازعه و درگیری کشیده میشود، برای اینکه بشر گرفتارِ جنگِ دائم نشود، تضاد در منافع آنها را به خونریزی و فساد نکشاند، خدای متعال چند کنترل قرار داده است، یکی از آنها «عقل» است.
اگر انسان «عقل» را حاکم کند، «عقل» حجّتِ خدای متعال است، «عقل» چراغِ زندگی است، «عقل» تحلیل و جمعبندی میکند و انسان را برای حفظِ دیگران به محدودیت دعوت میکند، وقتی انسان محفوظ و مصون و امن است که همه به حقوقِ خود برسند.
یکی «عقل» است که اگر عقل گرفتارِ هوا نشود و در اختیارِ هوس قرار نگیرد اقتضاء میکند که بشر یک جدولی تعیین کند، هر کسی حقِ خود را بشناسد، و در چارچوبِ حق از مواهبِ این عالَم استفاده کند.
آن چیزی که خدای متعال برای کمک به عقل و حمایت از عقل در دستگاهِ آفرینشِ بشر کَرَم و تعبیه کرده است «وحی» است، «نبوّت» است.
اولیای الهی علیهم السلام با نشانه آمدهاند
خدای متعال انبیاء علیهم السلام را فرستاده است تا این بشرِ افزونطلب را متوجّه و بیدار کنند که هرج و مرج زندگی را نابود میکند، و برای اینکه هرج و مرج نشود، بشر همیشه گرفتارِ آتشِ جنگ و منازعات نشود، خدای متعال بر اساسِ علمی که به مصالحِ بشر دارد برای بشر قانون فرستاده است.
قانون برای تأمینِ امنیت است، برای تهدیدِ حدود و حقوقِ انسانهاست، قانون برای پیشگیری از جنگ است، قانون برای جلوگیری از هیجاناتِ هوا و هوس است.
خدای متعال در سوره مبارکه حدید میفرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ»[۳]، ما رُسُلِ خودمان را، پیامبران را با بیّنات فرستادیم، آنها معجزه داشتند تا برای بشر یقین ایجاد بشود که اینها از جانبِ خدای متعال هستند، جنبهی نفسانیّت نیست که اینها را به مسائلِ مربوطِ به بشر دخیل قرار داده است، «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ»، تمامِ پیغمبران بدونِ استثناء قدرتنمایی کردهاند؛ معجزه به معنای عاجزکننده است، هر پیغمبری در زمانِ خود از جانبِ خدای متعال یک اموری را به جامعهی بشری نشان داده است که آن انسانها و آن جامعه در معارضهی با آن معجزه ناتوان بودهاند.
حضرت عیسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام مرده زنده کردهاند، هیچ طبیبی نمیتواند مرده زنده کند، ولی پیغمبرِ خدا این کار را کرده است؛ حضرت موسی کلیم علی نبیّنا و آله و علیه السلام عصای خودشان را میاندازند و این عصا تبدیل به اژدها میشود، اژدهای واقعی! نه اینکه آنها فکر میکنند که اژدها شده است، و تمامِ سِحرِ ساحرین را نابود میکند و میبلعد، یعنی در خارج واقعیّتِ خارجی دارد، دوباره برمیگردد و همان عصای واقعی میشود. کمااینکه حضرت ثامنالحجج علی بن موسی الرّضا علیه آلاف التّحیه و الثّناء به عکسی که روی پرده است، عکسِ شیر است، یعنی نقش و رنگ است، ولی حضرت دستور دادند تبدیل به شیر بشود و آن آدمِ هتّاک و بیحیاء را بخورد، شیر شد و آن آدمِ بیدینِ بیحیای جسورِ به امام رضا صلوات الله علیه و مقامِ امامت را خورد. هارون لعنه الله علیه غش کرد، حضرت او را به هوش آوردند، به او امنیت دادند و فرمودند که ما مأموریت نداریم در موردِ تو از این کارها کنیم، نگران نباش. مأمون التماس کرد و گفت: آقا! او یک غلطی کرده است، حالا شما او را عفو کنید و او را برگردانید، حضرت فرمودند: اگر عصای موسی برگرداند ما هم برمیگردانیم. قصدِ مأمونِ ملعون این بود که مردم بگویند این موضوع یک چشمبندی بود و واقعیّت نداست، ولی یک حقیقتِ خارجی بود، آن آدمِ ناپاک را خورد و او را به جهنّم وصل کرد و دیگر هم برنگشت، چشمبندی که اینطور نمیشود.
حال در برخی از بزرگانِ ما هم از این نوع کرامتها دیده میشود.
مرحوم آیت الحق جمال السّالکین آمیرزا علی آقای قاضی رضوان و سلام خدا بر ایشان باد که چه دریایی بوده است، چه گوهرهای و جواهراتی در دامانِ او مایهی برکتِ بشریّت شده است، این شاگردانی که هر کدام از آنها یک امّت و یک نسل و یک عالَم بودند، که یکی از آنها که ما بیشتر تشرّف و توفیق داشتیم و ایشان را زیارت کردیم آیت الله العظمی بهجت اعلی الله مقامه الشّریف بودند.
یکی از علمای مشهورِ نجف که «قواعدالفقه» هم نوشته است میگوید که پدرِ من مریدِ آمیرزا علی آقای قاضی اعلی الله مقامه الشّریف بود، ولی من ارادتی به ایشان نداشتم و ایشان را به «تصوّف» متّهم میکردم، در مسجد کوفه با ایشان مواجه شدیم، به اعتبارِ اینکه پدرم همیشه اظهارِ ارادت میکردند من هم حیاء کردم و سلامی عرض کردم و ادب نشان دادم، مرحوم آقای قاضی اعلی الله مقامه الشّریف دستِ ما را گرفتند و پشتِ مسجدِ کوفه در بیابان مقداری با یکدیگر راه رفتیم، همینکه ما در حالِ رفتن بودیم ناگهان دیدیم یک افعیِ خطرناک در حالِ آمدن به سمتِ ماست، من ترسیدم، آقای قاضی اعلی الله مقامه الشّریف فرمودند: نترس! او کاری به ما ندارد، ولی با اینکه ایشان فرمودند باز هم دیدیم نه مثلِ اینکه این مار مأموریت دارد که پیشِ ما بیاید، حرکت کرد و جلوی ما آمد و سیخ ایستاد و آن دهانِ خود را به طرفِ ما گرفت، من در حالِ ضعف کردن بودم، همینکه آقای قاضی اعلی الله مقامه الشّریف دیدند که من در حالِ از هوش رفتن هستم با انگشتِ سبّابهی خود به این مار اشارهای کردند و فرمودند: «موت باذن الله» یعنی به اذنِ خدای متعال بمیر، گویا که این مار را به برق وصل کردند و آن مار خشک شد. من آرام شدم و همینکه در حالِ راه رفتن با آقای قاضی اعلی الله مقامه الشّریف بودیم از یکدیگر جدا شدیم، من یقین نداشتم، گفتم نکند که ایشان خواستند ذهنِ من را با وضعیتِ خودشان تطبیق بدهند، برگردم و ببینم که آیا آن موجود واقعاً مار است یا به چشمِ من مار آمد، برگشتم و دست زدم و دیدم مار است! واقعاً مار است و با یک اشاره… اگر اشاره هم نمیکرد و حرف هم نمیزد، همینکه اراده میکرد…
وقتی انسان در خدای متعال فانی شد، وقتی انسان حجابِ خود را برداشت و خدای متعال در دلِ او مستقر شد، ارادهی ما ارادهی ما نیست، بلکه ارادهی خدای متعال است، ارادهی خدای متعال هم «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ»[۴]، هر چیزی را که اراده کند میشود.
انبیاء علیهم السلام ارادهالله بودند، مشیّهالله بوند، لذا هر آن چیزی که برای بشر یا اتمام حجّت بود یا مایهی آرامشِ دلها در قبولِ هدایتِ الهی بود، معجزات آوردند.
در کنارِ معجزات کتاب و تمدّن و فرهنگ و قانون و نظمِ اجتماعی آوردند که بشر به هرج و مرج گرفتار نشود.
این کتاب یعنی مقررات، یعنی قواعدِ زندگی، یعنی اصولِ حاکم برای نظمِ اجتماعیِ بشر.
بعد از آنکه قانون آمد… تا زمانی که قانون نیامده بود، وقتی بشر با یکدیگر اختلاف داشتند منشأ آن جهالت و افزونطلبی بود، بعد از آمدنِ قانون عدّهای با وجودِ قانون قانونشکن هستند، هنجارشکن هستند، اینها مرزِ قانون را نادیده میگیرند و از چراغ قرمز عبور میکنند، از حرام عبور میکنند، از حقوقِ مردم عبور میکنند و دلبخواه هستند.
برهانِ اثباتِ ضرورتِ وجودِ پیغمبران و حجج الهی در بیان علامه طباطبایی اعلی الله مقامه الشّریف
در سوره مبارکه بقره، مرحوم علامه طباطبایی اعلی الله مقامه الشّریف در برهانِ اثباتِ ضرورتِ وجودِ پیغمبران و حجج الهی در میانِ مردم… «کَانَ النَّاسُ أُمَّهً وَاحِدَهً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ»[۵]، آقای طباطبایی میفرمایند که بشر قبل از آمدنِ انبیاء «امّتِ واحده» بودهاند، بر فطرت بودند، اما خدای متعال برای اینکه مردمِ فطری فطرتهای خود را… غرایز و خوی حیوانی و طبیعتِ انسان به جنگ و خونریزی نکشد و اختلافی پیش نیاید، انبیاء علیهم السلام را با قانون فرستاد، بعد از آمدنِ انبیاء علیهم السلام یک اختلافِ جدید پیش آمد، عدّهای مقابلِ انبیاء علیهم السلام قد عَلَم کردند، این «بَغیً» هست که در آیه ۱۸ سوره مبارکه آل عمران است.
آیت الکرسی بعد از نماز واجب
گاهی عرض کردهایم و باز هم تکرار میکنیم، روایت دارد، هم در تفاسیر و هم در کتابهای حدیثیِ ما، هر کسی بعد از هر نماز واجب این چهار چیز را ملتزم باشد و بگوید.
یکی «آیت الکرسی» است، آیت الکرسی بعد از نماز مورد تأکید است، در یک حدیثی آمده است کسی که بعد از نماز آیت الکرسی میخواند، بینِ او و بهشت فقط «مرگ» فاصله است، حیف است که انسان بهشت را از دست بدهد. آیت الکرسی معرفتِ خدای متعال است، توحید است.
بعد آیهی ۱۸ سورهی مبارکهی آل عمران، «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِکَهُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ ۚ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ * إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ ۗ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ»[۶]، میفرماید: خودِ خدای متعال شاهد است، «یَا مَنْ دَلَّ عَلَى ذَاتِهِ بِذَاتِهِ وَ تَنَزَّهَ عَنْ مُجَانَسَهِ مَخْلُوقَاتِهِ»[۷]، خودِ خدای متعال خود را نشان داده است، وگرنه ما که قدرتِ معرفتِ خدای متعال را نداریم، خدای متعال عالَم را آینه قرار داده است و خود را در هر چیزی به ما نشان میدهد.
شاهدانِ انسان
خودِ خدای متعال بر وحدانیتِ خود شاهد است، وجودِ ملائکه هم شاهد است، چون شأنِ ملائکه «خدانمایی» است، تمامِ ملائکه فِلِش هستند و کسی نمیتواند از مَلَک سوءاستفاده کند، شأنِ مَلَک «تبلیغِ خدای متعال» است، هیچ خودی ندارد که نشان بدهد، «لَّا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ»[۸]، «وَأُولُو الْعِلْمِ».
ذاتِ مقدّسِ خدای متعال شاهد است، فرشتگانِ معصومِ خدای متعال شاهد هستند، «أُولُو الْعِلْمِ» هم ائمه معصومین صلوات الله علیهم أجمعین هستند که فرمود: «وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا ۚ قُلْ کَفَىٰ بِاللَّهِ شَهِیدًا بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ»[۹]، آن کسی که علمِ همهی کتاب نزدِ اوست و «أُولُو الْعِلْمِ» است حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه و اولادِ ایشان هستند، این بزرگواران علمِ مطلقِ خدای متعال هستند، این بزرگواران لوحِ محفوظ هستند، این بزرگواران عرشِ خدای متعال هستند، این بزرگواران قلمِ خدای متعال هستند، این بزرگواران کتابِ مکنون هستند، این بزرگواران علمِ مخزون هستند. شهادتِ وجود نازنین حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه و ائمه اطهار علیهم السلام بر وحدانیت است و خدای متعال این بزرگواران را تابلو کرده است.
پس سه گروه شاهد بر توحید داریم که اگر دلی داشته باشیم و با این سه کانون وصل بشویم ما «موحّد» خواهیم بود؛ یکی خودِ خدای متعال است، دیگری ملائکه الله است، سوم هم حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه و اهل بیت علیهم السلام. «وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ».
هم وحدانیتِ خدای متعال، هم عزّتِ خدای متعال، هم حکمتِ خدای متعال موردِ شهادتِ ذاتِ ربوبی و ملائکه و صاحبانِ علم که ائمه معصومین سلام الله علیهم أجمعین هستند.
بعد از آن چه؟
«اسلام» نزدِ خدای متعال مقبول است
بعد از آن میفرماید: «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ»[۱۰]، دین نزدِ خدای متعال یک دین بیشتر نیست، اینهایی که امور را نسبی میدانند و میگویند که همهی ادیان «حق» است، که بعضی از روشنفکرهای بدعاقبتی که دَم از دین و اسلام و… میزدند و یک وقتی در این مملکت نهج البلاغه میگفتند و دورِ آنها شلوغ شده بود خدای متعال مُشتِ آنها را باز کرد، که الآن قرآن کریم را هم کلامِ خدای متعال نمیدانند، و به ارتداد گراییدهاند، اینها همه را حق میدانند، قرآن کریم این موضوع را قبول ندارد، «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ»، دین نزدِ خدای متعال فقط یک دین است و حق است و آن «اسلام» است، «وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ»، چرا اهلِ کتاب اختلاف کردند؟ عدّهای اسلام را قبول نکردند، «وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ»، بعد از آنکه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمد و قرآن کریم را آوردند و معجزاتِ خود را نشان دادند اینها اختلاف کردند و زیر بار نرفتند، چرا؟ «بَغْیًا بَیْنَهُمْ»، این اختلافِ دوم از روی ظلم بود.
این «ظلم» قانونشکنی است که کسی بعد از تحققِ قانون زیرِ بارِ قانون نمیرود.
یک وقتی انسان قانون ندارد، مثلاً دورانِ جاهلیّت است و طبیعی است که قانونِ انسان مُشتِ انسان است، اگر مُشت عاجز شد چوب را برمیدارد، اگر چوب کم آمد شمشیر برمیدارد، اگر شمشیر هم نتوانست حقِ مطلب را اداء کند به سراغِ سلاحها میرود، تا به سراغِ اتم و امثالِ آن میرسد.
بشر از روی جهل برای دفاع و حفاظت از خود، بجای اینکه به پایگاهِ علم و قانون پناه ببرد به «زور» متوسّل میشود، حال وقتی که قانون آمد چطور؟ وقتی قانون آمد عدّهای خودشان را فوقِ قانون میدانند، اینها با اینکه قانون را میدانند یا پول میدهند تا قانونشکنی کنند تا کسی کاری به کارِ آنها نداشته باشد، مأمورِ محلّه را میبیند و بعد هم میرود و پارتی برگزار میکند و کارهای خلاف میکند، خاطرِ او هم جمع است که کسی کاری به کارِ او ندارد، یا نه، اصلاً نیازی به پول دادن هم ندارد، میگوید: آیا کسی جرأت میکند به من بگوید که چرا تو خلافِ قانون و شرع عمل میکنی؟ در این صورت به او میگویم که مگر تو فضول هستی؟ اگر هم دیدم که سماجت میکند داد و بیداد راه میاندازم و آبروی او را میبرم، افراد را بیرون میریزم و برای خودم طرفدار پیدا میکنم، این «بَغْیًا بَیْنَهُمْ» است.
اهمیّتِ رعایتِ قانون
چه کنیم که هم تمدّن داشته باشیم، فرهنگ داشته باشیم، قانونِ مترقّی و سازنده داشته باشیم، و هم قانون در جامعه ضمانتِ اجرائی داشته باشد؟ یعنی به قانون عمل بشود و قانون در جامعه حُرمت پیدا کند و قانون قداست داشته باشد.
ان شاء الله خدای متعال دوستِ درگذشتهی ما مرحوم آقای مروی را رحمت کند که در این روضههای فاطمیّهی ما منبر میرفتند و خیلی هم منبرهای خوبی داشتند، به اولیاءالله هم گرایشِ ویژه داشت، اولیاءالله را پیدا میکرد و خادمِ اولیاء خدا بود. ایشان میگفت: قبل از انقلاب من مرحوم شهید بهشتی را به ماشینِ خودم سوار کرده بودم، ایشان را از تهران به قم و یا از قم به تهران میآوردم، خلوت بود و من از چراغ قرمز رد شدم، آقای بهشتی با یک عصبانیّتی محکم به صندلی زدند و فرمودند: آقای مروی! چرا خلافِ قانون انجام دادی؟ گفتم: آقا! طاغوت است! الآن هم قوانینِ طاغوتی احترام ندارد. با یک ناراحتی فرمودند: چه میگویی؟ این قوانینِ راهنمایی و رانندگی از انسانیترین قوانینِ بینالمللی است و برای حفظِ جانِ مردم است و ربطی به طاغوت و غیرازطاغوت ندارد.
همهی قوانین مانندِ قوانینِ راهنمایی و رانندگی است و برای حفظِ آرامشِ انسان است.
وقتی که جامعه در سنگرِ قانون نشسته است مطمئن است که همه چارچوبِ زندگی دارند و در این صورت یک احساسِ آرامش و امنیتی به انسان دست میدهد.
ضمانتِ اجرای قانون
بشر برای ضمانتِ اجرای قانون خیلی فکر کرده است و از طرفِ انبیاء علیهم السلام و سفرای الهی هم چارههایی اندیشیده شده است که یکی از آنها وجودِ قوانینِ جزایی است، برای حفظِ عقل، برای حفظِ جان، برای حفظِ دین، برای حفظِ خانواده، و برای حفظِ مال «رعایتِ قانون» از اولویتِ اول برخوردار است و قوانینِ جزایی شدیدترین مجازاتها را برای کسانی که در این چهار پنج مسئله قانونشکنی میکنند تعیین کرده است.
برای حفظِ دین، خدای متعال هر کسی که مرتد بشود، یعنی متدیّن بوده است و الآن اظهار میکند که من دین را قبول ندارم یا خدای متعال و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و قرآن کریم را قبول ندارم، حکمِ مرتد «اعدام» است، قانونِ خدای متعال اینطور نیست که کسی جرأت کند و بگوید که من این را قبول ندارم، تو که هستی که قبول نداری؟ امام میفرمودند: اینها میگویند ما قانون را قبول نداریم، قانون شما را قبول ندارد!
برای حفظِ دین مسئلهی «ارتداد» و ضرورتِ حکمِ «اعدام» برای مرتد یک سیمِ خارداری است که وقتی اجرایی بشود کسی جرأت نمیکند حرمتِ دین را از بین ببرد و روزِ روشن به دینی که ریشهدار است و خدای متعال آن را فرستاده است بیحرمتی کند و بگوید که من زیرِ بار نمیروم و قبول ندارم.
خدای متعال برای حفظِ عقل «شراب» را حرام کرده است، حرمتِ شراب برای این است که کسی که شراب میخورد مست میشود، و عقلِ انسانِ مست کار نمیکند، لذا یک انسانِ باسواد در حالِ مستی اربده میکشد! گاهی هم بینِ دختر و همسرِ خود فرق نمیگذارد و متوجّه نمیشود.
«عقل» نعمتِ بزرگی است و خدای متعال اجازه نداده است که انسان کاری کند که عقلِ او کار نکند. لذا برای حرمتِ شراب که کسی مرتکب نشود و عقلِ خود را از دست ندهد و عربده نکشد و بیآبرویی نکند، هر کسی که مرتکبِ شرابخواری بشود خدای متعال دستور داده است که هشتاد ضربهی تازیانه به او بزنند. آدم را که چوب نمیزنند، ولی وقتی از آدمیت خارج شد و از حیوان هم کمتر شد باید او را چوب زد، وقتی عقل ندارد دیگر چه انسانی است؟ مسلّماً باید او را چوب زد.
خدای متعال برای حفظِ خانواده «زناء» را حرام کرده است و مرتکبِ «زناء» هم مانندِ شرابخوار میماند، او هم احترامی ندارد، اگر عذب باشد به او صد ضربه شلّاق میزنند، و اگر متأهل باشد برای «زناء محسنه» او را اعدام میکنند.
در اسلام «خانواده» زیربنای سعادتِ جامعه است. اگر نظامِ خانواده بهم ریخت، اگر حرمتِ ناموس از بین رفت، اگر نسل «اصالتِ» خود را از دست داد، آن جامعه دیگر جامعهی باارزش نیست. از این جهت اسلام سختترین را برای حفظِ ناموس قرار داده است.
برای حفظِ مال هم… در اسلام «مال» خیلی مهم است، «فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هَٰذَا الْبَیْتِ * الَّذِی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ»[۱۱]، شکمِ گرسنه را با پول میخرند، اما وقتی انسان سیر بود و حجّت بر او تمام است. خدای متعال برای حفظِ مالِ مردم «سرقت» را حرام کرده است و کسی که سرقت میکند «حدّ قطعِ یَد» دارد.
اینها سیم خاردارها است، ضمانتِ اجراییِ قوانینی است، قوانینی که باید این قانون عقل و مال و دین و خانواده را حفاظت کند، برای حفاظت از سنگرها… این قانون «سنگر» است، و اینها گنجهای سعادتِ بشر هستند و باید حفاظت بشوند، برای نگهداریِ آن این قوانینِ جزایی که از انسانیترین قوانین است، اینها پیشگیری میکند، اینها بیرحمی نیست، اگر اینها انجام بشود اصلاً ریشه کَنده میشود و کسی دزدی نمیکند که دستِ او بریده بشود، کسی خلاف نمیکند تا اینکه به حکمِ زناء محسنه اعدام بشود، چون قانون محکم نیست نمیترسند و از این کارها میکنند، اگر قانون جدّی باشد پیشگیری میکند، خودِ اجرای قانون از وقوعِ جُرم پیشگیری میکند.
علّتِ اهمیّتِ «امر به معروف و نهی از منکر»
اما قوانینِ جزایی به تنهایی کفایت نمیکند. برای اینکه حفاظتِ قانون به دستِ حکومت است، حکومت به تنهایی… تا زمانی که مردم پشتوانهی حکومت نباشند، تا زمانی که مردم حکومت را همراهی و حمایت نکنند هیچ حکومتی موفق نیست، حکومت در بسترِ خاصّ مردم موفق است، وقتی حکومت بود وقتی فشارِ آن زیاد است و هم آسیبپذیر است، مثلاً پول میگیرند و نادیده میگیرند، یا پول میگیرند و پرونده را یک طورِ دیگری میبندند که دزدیِ دزد اثبات نشود. اگر مردم در کنارِ حکومت نباشند مسلّماً حکومت در اجرای قوانین آسیبپذیر است.
خدای متعال برای جبرانِ این نقیصه آمده است و امر به معروف و نهی از منکر را بر آحادِ مردم فرض کرده است، «کلکمْ راعٍ وَ کلکمْ مَسْؤُولٌ عَنْ رَعِیتِهِ»[۱۲]. همه پلیس هستند، همه سازمانِ بازرسی هستند، همه حفاظت هستند، همه اطلاعاتی هستند.
این اسلام دینی است که دولت و ملّت را در یک پیوندِ ناگسستنی در کنارِ هم، چشمِ هم، دستِ هم، حامیِ هم و دلسوزِ هم قرار داده است.
ما این دههی گذشته توفیق داشتیم و در دو مجلسی که شبها داشتیم مسئلهی «امر به معروف و نهی از منکر» را مطرح کردیم، دوستان خواستند که در این دهه هم که امسال توفیق داریم هیئتِ حضرت سکینه سلام الله علیها به ما افتخار دادهاند و اینجا هستند، ان شاء الله این چند شب را با موضوع «امر به معروف و نهی از منکر»، «نقشِ این قانونِ زندگیساز» و «نحوهی امر به معروف و نهی از منکر» و «شرایطِ تأثیرگذاری و موانعِ امر به معروف و نهی از منکر» سخن خواهیم گفت.
روضه
صَلَّی اللهُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
حسین جان! «لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّهُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصیبَهُ بِکَ عَلَیْنا وَ عَلى جَمیعِ اَهْل ِالاِْسْلامِ و َجَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصیبَتُکَ فِى السَّمواتِ عَلى جَمیعِ اَهْلِ السَّمواتِ»…
مصیبتِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه عالَم را سوزانده است، اهلِ آسمانها، اهلِ زمین، فرشتگان، جنّیان، خاک، دریا… همه بر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه گریه کردند، مصیبتِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه واقعاً نظیر ندارد، چند امام این تعبیر را به کار بردهاند: «لا یَوم کَیَومکَ یا أباعَبدالله»…
امروز پردهنشینانِ آل رسول علیهم السلام را… که همه پردهنشین بودند… حُرمتی داشتند… هیچ وقت در معرضِ دیدِ نامحرمان نبودند… ولی ای روزگار! خیمهی این بزرگواران را سوزاندند… لباسها به غارت رفت… زیورآلات به غارت رفت… حضرت فاطمه صغری سلام الله علیها میفرمایند: یکی از نامردها آمد تا خلخال از پای من در بیاورد ولی گریه میکرد، گفتم: چرا گریه میکنی؟ گفت: به حالِ تو گریه میکنم… گفتم: پس چرا غارت میکنی؟ چرا این ظلم را میکنی؟ گفت: اگر من این کار را نکنم دیگران انجام خواهند داد…
همه چشم روی هم چشمی داشتند، مسابقه گذاشته بودند که فرزندانِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را بزنند… مسابقه گذاشته بودند که در تاراجِ اموالِ اهل بیت علیهم السلام از یکدیگر پیشی بگیرند…
امروز خواستند آل الله علیهم السلام را از کربلا به طرفِ کوفه حرکت بدهند، کجاوهها آوردند… شترانِ بیجهاز آوردند… این بچّههای بیخواب، این بچّههای داغدار، این بچّههای گرسنه و تشنه، این بچّههای زیرِ تازیانه… نامردها شرور و پست و بیحیاء بودند… میخواستند به نوامیسِ آل رسول علیهم السلام هتکِ حرمت کنند، ولی شیرزنِ کربلا که دارای قدرتِ ولایت بود یک نهیبی زدند که کسی نزدیک نشود، فرمودند: خودم همه را به عهده میگیرم و سوار میکنم… حضرت زینب کبری سلام الله علیها همه را سوار کردند…
اما این حضرت زینب کبری سلام الله علیها که از مدینه تا کربلا محرمهایی مانندِ حضرت اباالفضل العباس صلوات الله علیه و حضرت علی اکبر صلوات الله علیه و حضرت قاسم صلوات الله علیه و فرزندانِ خودشان داشتند که مسابقه میگذاشتند که زمانِ سوار شدن و پیاده شدنِ حضرت زینب کبری سلام الله علیها خدمت کنند… گاهی حضرت اباالفضل العباس صلوات الله علیه زانوانِ مبارکِ خویش را رکابِ حضرت زینب کبری سلام الله علیها قرار میدادند…
ولی حالا حضرت زینب کبری سلام الله علیها یک نگاهی به اطراف انداختند… میبینند که دیگر محرمی ندارند… شاید همین جا روی کردند به نهرِ علقمه…
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه حدید، آیه ۳ (هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ۖ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ)
[۳] سوره مبارکه حدید، آیه ۲۵ (لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ۖ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ ۚ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ)
[۴] سوره مبارکه یس، آیه ۸۲
[۵] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۱۳ (کَانَ النَّاسُ أُمَّهً وَاحِدَهً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ ۚ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلَّا الَّذِینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ ۖ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ ۗ وَاللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ)
[۶] سوره مبارکه آل عمران، آیات ۱۸ و ۱۹ (شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِکَهُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ ۚ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ * إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ ۗ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ ۗ وَمَنْ یَکْفُرْ بِآیَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ)
[۷] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۸۴، صفحه ۳۳۹
[۸] سوره مبارکه تحریم، آیه ۶ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَهُ عَلَیْهَا مَلَائِکَهٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَّا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ)
[۹] سوره مبارکه رعد، آیه ۴۳
[۱۰] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۹ (إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ ۗ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ ۗ وَمَنْ یَکْفُرْ بِآیَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ)
[۱۱] سوره مبارکه قریش، آیات ۳ و ۴
[۱۲] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۷۲، صفحه ۳۸
پاسخ دهید