حضرت آیت الله صدیقی روز جمعه مورخ ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۸ مصادف با شب دوازدهم ماه مبارک رمضان بعد از نماز مغرب و عشاء در «مسجد امام رضا علیه السلام حوزه علمیه امام خمینی (ره) تهران» به سخنرانی پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می گردد.
مقدّمه
اَلسَّلامُ عَلَى الْمَهْدِیِّ الَّذی وَعَدَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ الاُْمَمَ اَنْ یَجْمَعَ بِهِ الْکَلِمَ، وَیَلُمَّ بِهِ الشَّعَثَ، وَیَمْلاََ بِهِ الاَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلاً، وَیُمَکِّنَ لَهُ وَیُنْجِزَ بِهِ وَعْدَ الْمُؤْمِنینَ
السلامُ عَلَیکَ یا بَقیّه الله مَولانا سیّدنا یابن الحسن، یابنَ فاطِمَه، یابن الحجج البالغات، یا صاحب الزّمان أغِثنی، أدرکنی، نَحنُ المُضطَرّون، نَحنُ المُنتَظِرونَ لِقدومِک وَ لِعِنایَتِک
جهت تعجیل در ظهورِ امام زمان ارواحنا فداه، سلامتیِ وجود نازنین ایشان، رفعِ آلام و احزان از وجودِ عرشی ایشان صلوات ختم بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
تقدیم به ارواحِ پاکِ شهیدان، خصوصاً حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، امامانِ شهیدمان، شهدای کربلا و سالار شهدا، شهداء الفضیله در طول تاریخ، گلگون کفنانِ این آب و خاک، شهدای شهدای شیعه در همه جای عالَم و خصوصاً شهدای نیجریه، عربستان، بحرین و شهدای سرافرازِ مدافع حرم و امام شهدا صلواتِ دیگری ختم بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
جهتِ نورانیّتِ دلها، رفعِ کدورتها و حجابها، آمادگیِ نفوس برای دریافت فیوضات این لیالی شریف و ایامِ نورانی صلواتِ دیگری ختم بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
«مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِکُمْ وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْکُمْ»[۲]، جمعه شب است و ماهِ مبارک رمضان، ماهِ ضیافتِ الهی است اما خلیفهی خدای متعال در پذیرایی میهمانانِ خدای متعال حضرت حجّت ارواحنا فداه هستند، وجود نازنین حضرت مهدی ارواحنا فداه امامتِ علی الاطلاق دارند، هر کسی هر کارِ خیری کند با امامت حضرت حجّت ارواحنا فداه انجام میدهد، هر کسی با خدای متعال کار دارد باید درِ خانهی حضرت مهدی ارواحنا فداه را بزند، هر کسی کارِ خیری انجام میدهد باید با دستِ امام زمان ارواحنا فداه این کار را انجام بدهد و باید از کانالِ وجود امام زمان ارواحنا فداه به مقاصدِ اعلی واصل شود.
در این محفل نورانی چون جمعه شب بود به ذهنِ من رسید که چند جملهای راجع به وجود نازنین حضرت حجّت ارواحنا فداه، هم فلسفهی وجودیِ ایشان، هم توفیقِ استفادهی ما از وجود نازنین ایشان با عنایتِ خودشان در این محضرِ نورانی عرایضی را تقدیم بداریم.
امام تجلّیِ کامل پروردگار متعال است
نکتهی اول این است که خدای متعال خلیفهی خود را در روی زمین جزوِ قوانین قرار داده است، «إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً»[۳]، «خدای متعال خلیفه قرار داده است» در قدمِ اول این ارادهی حق است که جلوهی کاملی داشته باشد، هر موجودی آیهی حق است، جلوهی حق است، اثرِ حق است، کارِ حق است، عالَم عبارت است از خدای متعال و کارِ خدای متعال، اما هر کاری و هر فعلی به مقدارِ ظرفیتِ خود نورِ حق را در خود نشان میدهد، خدای متعال اسماء حسنی دارد، اسم اعظم دارد، اسماء جلالیّه و جمالیّه دارد، و حکمت و جود و رحمت و قدرتِ خدای متعال اقتضاء کرد که همیشه موجودی باشد که آینهی تمام نمای صفات جلالیه و جمالیه باشد، لذا «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا»[۴]، او جلوهی کامل بود.
تعلیمِ الهی غیر از مسئلهی ذهنیّت است، یکی از مشکلاتی که بشر را گرفتار کرده است این ذهن است؛ ذهن گاهی با واقعیّت منطبق است و گاهی اینطور نیست و خیال و توهّم و ساخته و پرداختهی خودِ انسان است.
خوبیِ ملائکه این است که همهی وجودِ اینها نور است، وجودِ آنها شهود است، حجاب و واسطه و اجتهادی ندارند تا خطا کنند، ذهنی ندارند تا خطا کنند.
قرآن کریم هم آنچه که در مورد انبیاء علیهم السلام دارد «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّهً»[۵]… اینها چند خصوصیّت دارند، یکی اینکه خدای متعال اینها را امام آفریده است، اینهایی که جعلِ الهی برای امامتشان دارند در هدایت به امرِ الهی هدایت میکنند، «یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا»، حال به این «أمرِنا» آیا همان «أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ»[۶]… آیا منظور این است که اینها از عالَمِ امر و صاحبِ امر هستند و هدایتِ آنها هم تصرّف است؟ تا هدایتِ تکوینی پشتِ هدایتِ تشریعی نباشد کسی با گفت و شنود و تعلیم و تعلّم منهای آن پشتوانه به جایی نمیرسد، آیا این است؟ یا نه «یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا» یعنی اینها از خودشان مایه نمیگذارند و اینها بستر و مجرای هدایت خدای متعال هستند؟
«وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ»، همان وحی که به نهل فرمود: «وَأَوْحَىٰ رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا»[۷]، فعلِ امام متنِ وحی است، این آیه کریمه نمیفرماید ما به اینها وحی کردیم که «وَأَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَآتُوا الزَّکَاهَ»، «وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاهِ وَإِیتَاءَ الزَّکَاهِ»، رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اجتهاد نمیکند، امام اجتهاد نمیکند، اجتهاد در مقابل نص جایگاهی ندارد، اینها از خودِ خدای متعال میگیرند و حاق حقیقت در وجودِ ان بزرگواران انعکاس دارد و یا خودِ وجودِ آن بزرگواران حاقِ حقیقت است.
تعلیمی که خدای متعال برای حضرت آدم کرده است یعنی وجود یک وجودی است که در این وجود و نه در ذهن، خودِ وجود…
ای علی که جمله عقل و دیدهای شمهای واگو از آنچه دیدهای
اینها فوقِ ذهن هستند، وجود وجودِ خاصی است که مرآت است، حق نماست، جهان نماست، «وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ بِهَا»[۸]، اگر با خدای متعال کار دارید باید سراغِ اسماء حسنی الهی بروید.
فرمودند: «نحن والله الأسماء الحسنى»[۹]، همهی اسماء الهی اینها هستند، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام اسم الله الاعظم است که اسماء جمالیّه و جلالیّه زیرمجموعهی اسم اعظم است و خدای متعال این خلافتِ مطلقی که اراده فرموده است تا بر روی زمین داشته باشد… امروز وجود مبارک امام زمان ارواحنا فداه آن خلیفه الله است که خدای متعال تمام اسماء را… تعلیمِ تکوینی بوده است، وجود وجودِ خاصّی است که همهی حقایق در این وجود… یا خودِ آن مخزن است، هر چه در این عالَم واقع میشود از این نشأت میگیرد، این ابعادِ مختلفی دارد، یکی از آنها این است که اینها کُوْنِ جامع هستند و مخازنِ حق تعالی هستند، خزنهی علمِ خدای متعال است، خزنهی رحمتِ خدای متعال هم هست، هر چه خدای متعال در این عالَم میدهد، این مخزنی که از این تراوش میکند و موجوداتِ عالَم همه و همه آثارِ اینها هستند، این مخزن است، این چشمه است، از این جوشیده است و موجوداتِ دیگر تحقق پیدا کرده است.
بنابراین آن چیزی که مهم است این است که این وجود کامل است، انسانِ کامل مظهریّتِ تام و کامل برای اسماء الهی دارد، جلوهی کاملِ خدای متعال است، «بِکُمْ فَتَحَ اللهُ وَ بِکُمْ یَخْتِمُ»[۱۰]، دیگر چیزی باقی نمیماند، اولِ هر چیزی و آخرِ هر چیزی این بزرگواران هستند، یعنی مظهرِ «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ»[۱۱] وجود نازنین رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام، ائمهی هدی علیهم السلام و امروز وجود مبارک حضرت حجّت ارواحنا فداه است.
این یک نکته که حقیقتِ امام تجلّیِ کاملِ خدای متعال است، عینیّتِ اسماء حسنی است و کُوْنِ جامع است و انسانِ کامل.
امام قلّه است
در مرحلهی دوم، این از نظرِ متن، از نظرِ سیرِ آن طرفی حساب میکنیم، اینها صادرِ اول هستند، کُوْنِ جامع هستند، خزینهی خدای متعال هستند، مجرای همهی فیوضات هستند و متنِ اسماء پروردگار عالَم هستند.
از این طرف برای ما رعیتِ ائمه علیهم السلام اینها الگو هستند، اینها قلّه هستند، «لَّقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا»[۱۲]، وجود نازنین رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم خودشان الگو هستند هم اینها همان حقیقتِ رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند، طینتِ آنها، گوهرِ آنها، وجودشان همان وجود است، چهارده آینه است و یک حقیقت در این چهارده آینه انعکاس دارد.
لذا ما در زیارت جامعه شهادت میدهیم که طینتِ اینها، گوهرِ اینها واحد است، یک حقیقت هستند، یک گوهر هستند، نمودها و اقتضائاتِ خارجی است که شیشههای اتاق رنگی است، وقتی آفتاب میتابد با رنگهای مختلف انعکاسِ مختلف دارد، چهارده معصوم علیهم السلام چهارده آینه هستند اما همه خدانما هستند و همه اسمِ اعظمِ خدای متعال هستند، و ما که مقصدِ اعلای ما «وَأَنَّ إِلَىٰ رَبِّکَ الْمُنتَهَىٰ»[۱۳]، «إِنَّ إِلَىٰ رَبِّکَ الرُّجْعَی»[۱۴]، اینها به یک اعتباری برای ما هم مقصد هستند، هم صراط هستند، هم راهنما و هادیِ ما هستند.
لذا اگر ما بخواهیم هدف را ببینیم باید اینها را ببینیم، قلّه اینها هستند و ما از أسفل السّافلین هستیم.
حضرات ائمه علیهم السلام اساساً گرفتارِ أسفل السّافلین نشدند، «خَلَقَکُمُ اللّهُ أنْوارا فَجَعَلَکُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقینَ حَتّى مَنَّ عَلَیْنا بِکُمْ فَجَعَلَکُمْ فی بُیُوتٍ أذِنَ اللّهُ أنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ»[۱۵]، هم نور بودند، هم وقتی که خدای متعال بر ما منّت گذاشت اینها را در بیوتی قرار داد که اینها پلّهی پرتاب هستند، هر کسی به آنجا وصل بشود ذکرِ او بالا میرود، این کانونِ فرود و فرازِ نورِ الهی و اعمالِ صالح بیوتِ اینها هستند که خودشان هستند، «فی بُیُوتٍ أذِنَ اللّهُ»، لذا اینها گرفتارِ أسفل السّافلینی که ما هستیم… «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ * ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ»[۱۶]، همهی انسانهای متعارف وقتی متولّد میشوند «وَاللَّهُ أَخْرَجَکُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَیْئًا»[۱۷] از صفر و از زیر صفر شروع میکنند، ولی حضرات معصومین علیهم السلام اینطور نیستند، آن بزرگواران با نزولِ اجلالشان به این عالَم مانندِ نزولِ قرآن… همانگونه که قرآن کریم «مِن لَّدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ»[۱۸]، آن طرفِ آن بساطت است ولی با نزولِ خود گرفتارِ حجاب نشده است، قرآن نور است و ما حجاب هستیم، ما محجوب هستیم و هر کسی به مقدارِ طهارتِ خود از قرآن نور میگیرد.
نزولِ اجلالِ حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و ائمه اطهار علیهم السلام و حضرت حجّت ارواحنا فداه دقیقاً همان انزال و تنزیل قرآن کریم است، ما به اندازهی ظرفیت و طهارت و سنخیّتمان با این بزرگواران مرتبط میشویم.
پس یکی در شناختِ مقصد که ما به کجا میرسیم، مقصد کجاست، اینها برای ما الگو هستند، جامعیّتِ اینها ما را تشویق میکند که برویم و به این بزرگواران برسیم، همّت باید این باشد که به قلّه برسیم.
جایگاهِ سجده
این است که در همّتِ بعضیها روایات دارد بر اینکه کسی به خدمت وجود نازنین رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمد و حضرت فرمودند: هشت سال است که شما به ما خدمت کردهاید (ظاهراً «ربیع بن کعب» است) چیزی از من بخواه که من به تو بدهم، عرض کرد که اجازه بدهید تا بروم و فکر کنم، رفت و فردا آمد، حضرت فرمودند: فکر کردی؟ عرض کرد: بله! رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: چه میخواهی؟ عرض کرد: میخواهم در بهشت در درجهی شما باشم!
چه همّتی! چه توفیقی! چه نورانیّتی! چه معرفتی!
حضرت فرمودند: آیا با کسی مشورت کردهای یا خودت این موضوع را گفتهای؟ حضرت اعجاب کردند، حضرت از این بلندپروازی خوششان آمد، از این بلند همّتی… عرض کرد: رفتم تأمّل کردم و دیدم نه من در دنیا میمانم و نه دنیا برای کسی مانده است، هرچه بخواهم فایدهای ندارد، به نظرِ من رسید چیزی بخواهم که دیگر بالاتر از آن چیزی نباشد، میخواهم با شما باشم!
نگفت میخواهم بهشتی بشوم، گفت میخواهم در بهشت با شما باشم!
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم رد نکردند، اگر ظرف ظرفِ درستی باشد، اگر قابل قابل باشد بُخلی در فیض وجود ندارد، رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دوست دارند همه بالا بروند و همه به مقصدِ اعلی برسند…
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم پذیرفتند اما یک شرط گذاشتند، فرمودند: مانعی ندارد اما زیاد سجده کن، اگر میخواهی با من باشی زیاد سجده کن.
خوشا به حالِ کسانی که اهلِ سجده هستند، نزدیکترین حالتِ عبد به خدای متعال حالتِ سجده است.
سجده ویژگیهایی دارد، یکی افتادگی است، انسان خود را میاندازد، دیگر آن قد افراشتگی و گردنکشی وجود ندارد، دیگر شکسته شده است و از انحناء هم افتاده است، خدای متعال این افتادگی را دوست دارد، دومین خصوصیتِ سجده این است که انسان خود را در سجده جمع میکند، وقتی ایستاده است پهن است، هم قد کشیده است و هم تمامِ قامتِ او خود را نشان میدهد، در رکوع هم فی الجمله جمع و جور است اما کامل نیست، در سجده دیگر انسان خود را آنقدر که میتوانست جمع کند و کوتاه کند خلاصه کرده است، اینکه انسان بساط را در اینجا پهن نکند، همیشه آمادهی رفتن باشد و جمع و جور باشد، انسانی که بساط پهن کرده است مرگِ او سخت میشود، تعلّقاتِ انسان مرگِ انسان را تلخ میکند، سجده برای ما درس است که خودت را جمع کن، بساطِ خودت را جمع کن، اینقدر پهن نباش، اینقدر بساطِ زندگی را گسترده نکن.
دیگر از ویژگیهای سجده این است که انسان در حالِ سجده چشمانداز ندارد، هم چشم حالتِ حبس دارد و هم اینکه چشماندازی نیست که انسان نگاه کند و خیره بشود و…
هر آنچه دیده بیند دل کند یاد…
انسان در حالِ سجده چشم از غیرِ خدا فروپوشیده است، لذا این حالت هم حالتِ سمبلیک دارد و هم یک واقعیّتی است که انسان خاکی شده است، تا آنجا که میتوانست خود را پایین بکشد پایین کشیده است، «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا»[۱۹]، سجده مقابلهی با این علوّ و فسادی است که بشریّت را به تباهی کشیده است.
لذا حضرت هم از این همّت لذّت بردند، هم اینکه بنا نیست هیچ سائلی از درِ خانهی اینها با «نه» مواجه بشوند و هم حضرت راه را هم نشان دادند.
سجده نهایتِ انقیاد است، نهایتِ تزلل است، سجده از خود عبور کردن است، سجده خودنمایی را کنار گذاشتن است، انسان هیچ نمودی ندارد، خاک است دیگر، انسان خود را در حدّ خاک پایین کشیده است و این حالت حالتی است که انسان را به جایی میرساند، انسان وقتی میخواهد چیزی به خدای متعال بدهد هرچه بدهد هستی است، خدای متعال دارد دیگر، آنچه که خدای متعال ندارد شرمندگی است، فقر است، نداری است، اگر ما بخواهیم خدای متعال از ما راضی باشد باید فقرِ خودمان را به خدای متعال نشان بدهیم، باید ذلّتِ خودمان را به خدای متعال نشان بدهیم، باید گرفتاریِ خودمان را به خدای متعال نشان بدهیم، باید خجالت کشیدنِ خودمان را به خدای متعال نشان بدهیم، سجده مجموعهای از این حالات است، انسانِ ساجد میگوید دیگر افتادهام، انسان که نیفتاده باشد او را بلند نمیکنند، اگر خودت بلند هستی چه کسی میخواهد تو را بلند کند، اما اگر افتادی او تو را بلند میکند، سجده افتادگی است، سجده تواضع است، سجده کوچک کردنِ بساطِ زندگی است، و سجده چشمپوشی کردن از همهی مظاهری است که حواسِ انسان را پرت میکند.
راهِ رسیدن به خدای متعال
و این آیه کریمه «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفیقاً»[۲۰]، انسان این «کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ»[۲۱] را در کنارِ این آیه قرار بدهد این طریقِ وصل به امام زمان ارواحنا فداه، بودنِ با امام زمان ارواحنا فداه، رسیدنِ به درجاتِ ولایتِ حضرت حجّت ارواحنا فداه همین یک آیه است، «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفیقاً»، اگر کسی بخواهد همراهِ پیامبران باشد، اگر کسی بخواهد همراهِ شهیدان باشد، اگر کسی بخواهد همراهِ صدّیقان باشد و با اینها رفیق باشد راهِ آن این است که دنبالِ آنها باشد، مطیع باشد.
عباراتی در زیارت شریفه جامعه کبیره است، ضمنِ اینکه به انسان معرفت میدهد انسان را راهنمایی میکند، «آخِذٌ بِقَوْلِکُمْ، عامِلٌ بِاَمْرِکُمْ، مُطیعٌ لَکُمْ، لائِذٌ عآئِذٌ بِقُبُورِکُمْ»[۲۲]… من اگر مجتهد هم شدم علمِ من برای من نیست، من از مخزنِ شما برداشت کردهام، من از داراییِ شما برگرفتهام و بدهکارِ شما هستم و وامدارِ شما هستم و در حالِ مصرف کردنِ مالِ شما هستم، اگر علمِ من علمِ شماست و وامدارِ شما هستم در عمل من اینطور نیست که به اجتهادِ خودم عمل کنم، من استقلالی در خودم نمیبینم، «عامِلٌ بِاَمْرِکُمْ» من شما را فرماندهی خودم میبینم و خودم را سربازِ شما فرض میکنم، نه اینکه چون عالِم هستم و استنباط کردم و اجتهاد کردم به رأیِ خودم عمل میکنم، نه! در اوجِ اجتهاد فکر میکنم که علمِ خود را از قرآن عترت گرفتهام، علمِ شماست که به من تفویض شده است و اگر به من واگذار کردید من در عمل جز مجریِ دستورات شما و نوکریِ شما کارِ دیگری ندارم، «عامِلٌ بِاَمْرِکُمْ».
در عمل کردن هم انسان گاهی به امرِ کسی عمل میکند ولی سبقهی او سبقهی اطاعت ندارد، سبقهی او سبقهی این است که این کار مفید است، فلانی گفته است و فکر کردم و دیدم که کارِ درستی است، این برای من نافع است، نه! من اینطور هم نیستم، اصلاً نوکریِ من نوکریِ محض است، «مُطیعٌ لَکُمْ»، من به دنبالِ این نیستم که چه اثری دارد و یا چه حکمتی دارد، من فقط چون شما دستور دادهاید انجام میدهم، عنوانِ طاعت برای من مهم است، «مُطیعٌ لَکُمْ»، حال اگر اهلی اطاعت هم هستم اینطور نیست که در اطاعت هم برای خودم استقلالی ببینم و بگویم من موفق بودم.
ببینید خدای متعال که حضرت یوسف علیه السلام را بعنوانِ الگو معرّفی میکند حضرت یوسف علیه السلام گفتند: «وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی ۚ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی»[۲۳]، من در این مطیع بودنم به خودم مستند نمیکنم، (مثلاً من بگویم: من بودم که دستوراتِ امام زمانم را هیچ وقت کم نگذاشتم و همیشه عمل کردم) در این جهت «لائِذٌ» من در پناهِ شما این کارها را میکنم، آن جَذبه است، آن عنایت است، توفیق از آن طرف است، عنایت از آن طرف است.
لذا این کلماتِ خود حضرات معصومین علیهم السلام هم معرفت است، هم راه است، هم انگیزه است، هم اندیشه است.
اولاً وجود مبارک حضرت حجّت ارواحنا فداه جلوهی خدای متعال است، ثانیاً ایشان الگو هستند، تابلوی انسانِ کامل هستند، لوحِ انسانِ کامل هستند، قرآنِ ناطق هستند و جذبههای حضرت ارواحنا فداه ما را به سوی خودشان میبرند، مادامی که ما مستقل هستیم… هرچه ملّا میشویم بر پُزِ ما اضافه میشود، بر خودنماییِ ما اضافه میشود و از حضرت دورتر میشویم، هرچه ما بیچارگیِ خودمان را بیشتر میفهمیم و خضوع و تواضعِ ما بیشتر میشود و علمِ خودمان را از شخصِ دیگری میبینیم، شعارِ ما «من» نیست، «من» را کنار گذاشتیم، اگر این حجاب رفت هم محرمِ قرآن میشویم، هم محرمِ امام زمان ارواحنا فداه میشویم و هم محرمِ رازِ پروردگار متعال.
ماه مبارک رمضان باید این مطالب نصب العینِ ما باشد، مقصدِ ما باشد، «جَوِّعْ نَفْسَکَ حَتَّی تَرَنِی»، انسان وقتی گرسنه میشود نیازِ خود را درک میکند، بیچارگیِ خود را درک میکند، تا انسان از خود عبور نکرده است به خدای متعال نمیرسد، انسان با روزهداری آن ضعف و آن نیاز بر او بروز میکند و اگر با توجّه روزه بگیرد آرام آرام خود را کنار میگذارد، روزهی دل روزهی از خود است، انسان از خود پرهیز کند، روزهی پرهیز از مفطراتِ نُهگانه روزهی عوام است، روزهی خواص تقوا است، روزهی افرادِ خاص الخاص این است که از خود روزه بگیرند، از خود بترسند، از خود به خدای متعال پناه ببرند، شرّ در خودِ انسان است، بدی در خودِ انسان است، گرفتاری در خودِ انسان است، بیرون که بدی ندارد، در و دیوار و اشیاء عینیِ خارجی که بد نیستند، «الَّذِی أَعْطَىٰ کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَىٰ»[۲۴]، خودِ انسان مشکلِ خودِ اوست، باید از این موجودِ شرور جدا بشود و عبور کند تا به خدای متعال برسد.
ماه مبارک رمضان ماهِ روزهی واقعی است، باید روزه را در مراتبِ مختلفِ آن تجربه کرد تا ان شاء الله در شب قدر خدای متعال به ما هم قدر و اعتباری بدهد، ما که ارزشی نداریم، ما که خودمان اعتبار نداریم، ما صفر هستیم، صفر تا در کنارِ عدد صحیح قرار نگیرد اعتبار ندارد، علومِ ما، عناوینِ ما، مناصبِ ما همه مانندِ آن صفرها هستند، اگر خدای متعال ما را نگاه کرد، اگر خدای متعال ما را قبول کرد همهی اینها اعتبار پیدا میکند وگرنه همهی اینها وزر و وبالِ انسان میشود و دامانِ انسان را میگیرد و انسان را بیچاره میکند، نَعُوذُ بِاللهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا وَ مِن فِتَنِ زَمانِنا…
روضهی پیراهن امام حسین علیه السلام
چند جملهای هم از زبان حضرت حجّت ارواحنا فداه ذکر مصیبت داشته باشیم.
«اَلسّلامُ عَلَی الاَبدانِ السَّلیبَهِ»[۲۵]… مصیبت خیلی سنگین است… حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام زمانِ خداحافظی از حضرت زینب سلام الله علیها پیراهن خواستند… اما پیراهنِ کهنه که به دردِ کسی نخورد… برای بیبی هم سخت بود و میدانستند که بعداً چه خواهد شد… در ابتدا یک پیراهنِ نو آوردند… حضرت فرمودند این را نمیخواهم… پیراهنی میخواهم که کفنِ تنِ من باشد… وقتی پیراهنِ کهنه را که یادگار حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بود…
امام سجّاد علیه السلام در شام فرمودند هر چه از ما غارت بردهاند بگویید به ما برگردانند، یزید لعنت الله علیه گفت من بهتر از آنها را به شما میدهم، حضرت فرمودند: نه! دستبافتِ مادرم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در آنهاست… گویا خودِ بیبی این پیراهن را به حضرت زینب سلام الله علیها داده بودند که وقتی حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام مطالبه میکنند کفنی برای ایشان تدارک دیده باشند…
حضرت زینب سلام الله علیها این پیراهن را به حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام دادند… بر حسبِ نقل امام حسین علیه السلام با نوکِ شمشیر این پیراهن را از جاهای مختلف پاره کردند که دیگر به دردِ کسی نخورد… اما وقتی حضرت زینب سلام الله علیها آمدند سرگردان شدند… خیره شده بودند… باور نمیکردند… این پیراهن که به دردِ آنها نمیخورد پس چرا مضایقه کردند که این پیراهن بر تنِ امام حسین علیه السلام باشد؟!…
میگویند از سیّد بحرالعلوم پرسیدند این پیراهن چه شد؟ بعضیها میگویند ملائکه بردند و آن را به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دادند، بیبی روز قیامت همین پیراهن را بر سرِ خود میکشند و در صحنهی محشر برای شفاعت اعلانِ حضور میکنند… بعضی میگویند غارت کردند…
اما سیّد بحرالعلوم گریه کرد و غش کرد… وقتی به هوش آمدند گفتند مگر نمیدانید که اسبها را نعل کرده بودند… آنقدر بر این بدنها تاختند… وقتی استخوانها زیرِ سُمِ اسبها لِه شد دیگر پیراهنی نمیماند…
«اَلسّلامُ عَلَی الاَبدانِ السَّلیبَهِ»…
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
الا لعنت الله علی القوم الظّالمین
دعا
أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ذُو الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ
نَسئَلُک اَلّلهُمَ و نَدعُوک بِاسمِکَ الاَعظَم یا الله… یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین، یا غیاثَ المُستَغِیثِین، یا اِلَهَ العَاصِین…
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم امام زمانِ ما را برسان.
خدایا! قلبِ نازنین امام زمان ارواحنا فداه را از ما راضی بدار.
خدایا! ما را در علم و عمل مرضیِ امام زمان ارواحنا فداه قرار بده.
خدایا! عمرِ ما را از ضایعات محافظت بفرما.
خدایا! ما را گرفتارِ حسرتِ این دنیا و عالَمِ آخرت نفرما.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم عاقبت به خیریِ ما را محتوم بگردان.
خدایا! نظامِ ما را، رهبرِ ما را با اقتدار و عزّت تا ظهور و در کنارِ ظهور مستدام بدار.
خدایا! ما را از یارانِ حضرت محسوب بفرما.
خدایا! روح و ریحانی به روح بلند حضرت امام و شهدا و مشایخ و گذشتگانِ ما نازل بفرما.
خدایا! حوائجِ ما را برآورده بفرما.
خدایا! به جوانهای ما عنایت بفرما.
خدایا! جوانهای سرگردان را از سرگردانی و تحیّر نجات بده.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم حوزههای ما را آباد بفرما.
خدایا! این حوزه را کانونِ تربیتِ نیروهای خشنود کنندهی امام زمان ارواحنا فداه قرار بده.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم اوضاع اقتصادی و فرهنگیِ کشور را سامان عنایت بفرما.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
پی نوشت:
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] زیارت جامعه کبیره
[۳] سوره مبارکه بقره، آیه ۳۰ (وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَهِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً ۖ قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ ۖ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ)
[۴] سوره مبارکه بقره، آیه ۳۱ (وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِکَهِ فَقَالَ أَنبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هَٰؤُلَاءِ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ)
[۵] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۷۳ (وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاهِ وَإِیتَاءَ الزَّکَاهِ ۖ وَکَانُوا لَنَا عَابِدِینَ)
[۶] سوره مبارکه اعراف، آیه ۵۴ (إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهَارَ یَطْلُبُهُ حَثِیثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ ۗ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ ۗ تَبَارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ)
[۷] سوره مبارکه نحل، آیه ۶۸ (وَأَوْحَىٰ رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا یَعْرِشُونَ)
[۸] سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۸۰ (وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ بِهَا ۖ وَذَرُوا الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی أَسْمَائِهِ ۚ سَیُجْزَوْنَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ)
[۹] کافی، جلد ۱، صفحه ۱۴۴
[۱۰] زیارت جامعه کبیره
[۱۱] سوره مبارکه حدید، آیه ۳ (هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ۖ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ)
[۱۲] سوره مبارکه احزاب، آیه ۲۱
[۱۳] سوره مبارکه نجم، آیه ۴۲
[۱۴] سوره مبارکه علق، آیه ۸
[۱۵] زیارت جامعه کبیره
[۱۶] سوره مبارکه تین، آیات ۴ و ۵
[۱۷] سوره مبارکه نحل، آیه ۷۸ (وَاللَّهُ أَخْرَجَکُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَیْئًا وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَهَ ۙ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ)
[۱۸] سوره مبارکه نمل، آیه ۶ (وَإِنَّکَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِن لَّدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ)
[۱۹] سوره مبارکه قصص، آیه ۸۳ (تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا ۚ وَالْعَاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ)
[۲۰] سوره مبارکه نساء، آیه ۶۹
[۲۱] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۱۹ (یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ)
[۲۲] زیارت جامعه کبیره
[۲۳] سوره مبارکه یوسف، آیه ۵۳ (وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی ۚ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی ۚ إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَّحِیمٌ)
[۲۴] سوره مبارکه طه، آیه ۵۰ (قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَىٰ کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَىٰ)
[۲۵] زیارت ناحیه مقدّسه
پاسخ دهید