روز چهارشنبه مورخ ۲۷ مرداد ماه ۱۴۰۰، دهمین شب از مراسم عزاداری سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در «مسجد امام خمینی(ره) شهرک شهید محلاتی» تهران با سخنرانی حضرت «آیت الله صدیقی» برگزار شد که مشروح آن تقدیم می شود.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
«یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ * ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَهً مَّرْضِیَّهً * فَادْخُلِی فِی عِبَادِی * وَادْخُلِی جَنَّتِی».[۲]
توفیقی بود که در این دهه در محضر شما خوبان و موالیان و ولائیان و چهرههای انقلابی و دینی و معنوی، نوکریِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه کردیم و میهمانِ میهمانانِ اربابمان حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بودیم.
ان شاء الله تذکراتی که از آیات قرآن کریم و حدیث حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه مطرح شد، آویزهی گوشمان باشد.
ارزش جنگ نرم
آیات سوره مبارکه حج که خدای متعال نقش مدافعین و سنگرنشینان و مجاهدین را در بُعدِ فرهنگی و با توسعهی فرهنگ لغات قرآن کریم، تنها دفاع در رزم نظامی نیست، بلکه جبههی فرهنگی، جنگ نرم، نه تنها کمتر از جنگ نظامی نیست، بلکه هم در بُعدِ سازندگی، هم در بُعدِ تخریبی اثر بیشتری دارد.
در شأن نزول این آیه کریمه در سوره مبارکه توبه «فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طَائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ»[۳] آمده است: چرا جمع و گروهی از حرف فرقهای به حوزههای علمیه هجرت نمیکنند و بر سرِ سفرهی خدای متعال و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین نمینشینند تا فقیه بشوند؟
فقیه کسی است که فهمِ او از دین، فهمِ روزنامهای نیست، فهمِ او شایعاتی نیست، بلکه فهمِ عمیق از دین دارد، اگر در اعتقادات خودش سخن بگوید عالمانه سخن میگوید، با درایت و فهم حرف میزند. اگر بخواهد مسائل اخلاقی مطرح کند گرفتارِ افراط و تفریط جاهلانه نیست، هر حرفی را در جای خودش میزند.
نکاتی در مورد امر به معروف و نهی از منکر
امر به معروف و نهی از منکر که لازمهی جذب نصرت الهی است، و جامعهای که تارکِ امر به معروف و نهی از منکر است، خدای متعال آن جامعه را نصرت نمیدهد و آنها را رها میکند، خدای متعال یار و یاور آن جامعه نیست، که آیات مربوط به این موضوع را در خدمت شما خواندیم.
در حدیثی از وجود مقدّس امیرالمؤمنین صلوات الله علیه داریم که «لَتَأْمُرُنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَتَنْهُنَّ عَنِ اَلْمُنْکَرِ أَوْ لَیُسَلِّطَنَّ اَللَّهُ شِرَارَکُمْ»،[۴] امر به معروف کنید، وگرنه اشرار بر شما مسلط میشوند. مأمورین حکومتی جیب شما را میزنند، شما را در مقابل میزهایشان تحقیر میکنند، به هر ادارهای بروید با نگرانی میروید.
جامعهای که به مسئولین بیدین و رشوهخوار و مردمآزار مبتلا شد، آدمهای کوچکی که میخواهند همه را تحقیر کنند، هر کاری که باید طبق وظیفه انجام بدهند منّت میگذارند، طرف را بدهکارِ خودشان میکنند.
این اثرِ ترک امر به معروف و نهی از منکر است.
ولی سه شرط در امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد که هم امام راحل اعلی الله مقامه الشّریف در «تحریر الوسیله» آوردهاند و هم در روایات ما و فتاوای فقهای ما آمده است، اولین شرطِ آن «علم به معروف» است، انسان تا زمانی که چیزی را عالمانه نداند و برای او معروف نباشد، نمیتواند امر به معروف کند. جایی امر به معروف میکند که مسئله از نظر شرعی مسلّم باشد، بعضی از معروفها هست که در آن اختلاف فتوا وجود دارد، شاید آن طرفی که شما فکر میکنید ترک معروف میکند، شاید مقلّد کسی بغیر از مرجع تقلید شماست. در نهی از منکر هم همینطور است، چیزهایی که ما با فتوای مرجع خودمان منکر میدانیم، شاید مرجع و فقیه دیگری آن را منکر نمیداند.
لذا فقاهت، فهم عمیق از دین، یا اگر مقلّد هستیم آشنایی به فتاوای مراجع مطرح لازم است.
اول علم به معروف و علم به منکر از ارکان این واجبِ مهم است.
دوم «احتمال اثر» هست. اگر یقین داریم که بگوییم سبک میشویم و اثری ندارد.
سوم «نبود مفسده» است. گاهی انسان با یک امر به معروفی که بلد نیست، روش ندارد، تجربه ندارد، یک کسی را با یک منکری که مرتکب میشود، برخوردی که منِ ناآشنا با او میکنم، او را به کفر میکشانم.
اینها مسائلی است که رعایت آن در امر به معروف و نهی از منکر لازم است.
«دینشناسی» چیست؟
بنابراین دینشناسی خیرِ دنیا و خیرِ آخرت است، دینشناسی یعنی دانستنِ روشِ زندگیِ سالم، ما چطور زندگی کنیم که خدای متعال ما را به حضور بپذیرد و به مقام عند ربّی ببرد و درهای بهشت را به روی ما باز کند؟ از چه مسیری برویم که گرفتارِ جهنّم نشویم؟ از چه مسیری برویم که گرفتارِ بدبختیهای دنیا نشویم؟ این ذکری که در قرآن کریم آمده است «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ أَعْمى»،[۵] فرمود هر کسی از ذکر من اعراض کند… خدای متعال در خدایی خود هشدار میدهد، بعد اگر ما در زندگی گرفتارِ بنبست هستیم، به هر دری مراجعه میکنیم و میبینیم که در به روی ما بسته است، باید بدانیم که ما از ذکر خدای متعال مُعرض بودهایم، و این اثرِ اعراض از ذکر و یاد خدای متعال است.
حال ذکر چیست که اثر ترکِ آن اینقدر شوم و تند است که همهی کارهای انسان را قفل میکند؟
اگر انسان در اوج ثروت و مسئولیت هم باشد، خدای متعال او را از درون گرفتارِ قبض میکند، در خودِ او زندگی میکند، «فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکاً».
یک دندانپزشکی بود که ان شاء الله خدای متعال او را رحمت کند، ایشان خدمت بزرگی به من کردند و مرا از خیانتِ بعضی از پزشکها نجات دادند، هم در کرج باغچه داشت، هم در دماوند ویلا داشت، به من گفت: من عبور میکردم و دیدم یک کارگری با وانت بود، زن و بچهی او پشت وانت بودند، آنها را پیاده کرد و گلیمی روی زمین انداختند و با نشاط عجیبی در کنار هم زندگی میکردند. آرزو کردم و گفتم ای کاش من این ثروت را نداشتم ولی این نشاط را داشتم.
گاهی خودِ پول انسان را بدبخت میکند، تمرکز را از انسان میگیرد.
بعضی از مسئولینی که خیلی با طمطراق آمدند، واقعاً این نفرت و ذلّتی که خدای متعال نصیب آنها کرد، آیا میارزید که انسان مدّتی رئیس باشد و بعد همه به او بد بگویند؟ «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکاً».
فقط هم این نیست، خدای متعال در این عالم گرفتارِ تنگی در معیشت میکند و همیشه فشار دارد، از همسر و فرزند و همسایه و همه جا نیش میخورد، پولِ او موجبِ دردسر است، موجب طلبکاریِ خیلیهاست، موجب حسد خیلیهاست، چقدر دشمن بخاطرِ این امکانات کمی که دارد اطرافِ او را گرفتهاند.
قرآن کریم واقعبینانه با بشر صحبت میکند، اگر کسی با خدا نباشد، اگر همهی عالم هم با او باشند باز هم کارِ او قفل است، در این عالم احساسِ زندان میکند.
از آن طرف فرمود: «الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»،[۶] این آرامشِ امشبِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و یاران حضرت را ببینید، گویا این بزرگواران اصلاً در محاصره نیستند، گویا زن و بچهای در بیابان ندارند، گویا اصلاً بنا نیست فردا بدنشان تکه تکه بشود، آنچنان آرام بودند که گویا یک راهب در یک غار خلوت کرده است و دور از سر و صداها قرآن تلاوت میکند و مناجات و استغفار میکند و با خدای خود حال میکند، «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ».
ارزش تفقّه در دین
این آیه کریمه که در سوره مبارکه توبه است: «فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طَائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ»، در شأن نزول این آیه دارد که تشویقهایی که خدای متعال برای مجاهدین در قرآن کریم ذکر کرده است را بیان میکرد و خودِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آثار و برکاتی را که رزمندگی دارد، شهادتطلبی دارد، باعث شده بود که همه داوطلب اعزام به جبهه بشوند، دیگر حوزههای علمیه مشتری نداشت، تفقه در دین مشتری نداشت، برای اینکه پشتِ مجاهدین خالی نباشد، همیشه «فرهنگ و فقاهت و ارزشهای دینی» پشتوانهی جهاد است، چرا در روایات آمده است که فرمود: ارزش مرکب قلم عالِم سنگینتر از خون شهید است.
اگر قطرات خون شهید را با قطرات مرکب مثلاً شیخ مفید اعلی الله مقامه الشّریف، سیّد بحرالعلوم اعلی الله مقامه الشّریف، امام راحل رضوان الله تعالی علیه بسنجید، این قلم شهادتساز است، این قلم مجاهدپرور است، این ریشه است، این سفره است، این فرهنگ است که بازار جهاد و رزمندگی را گرم میکند.
اگر عالمان دینی نبودند، اگر فقها نبودند، اگر دینشناسانِ دینمدار نبودند که کسی تشویق نمیشد و این همه علاقه به جهاد و شهادت پیدا نمیکرد.
بنابراین مسئلهی فقاهت خیلی مهم است و خطبهای که وجود مقدّس حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه امشب خواندند، یکی از موارد این بود: خدایا تو را حمد میگویم که «علمتنا القرآن، و فقهتنا فی الدین» ما را فقیه در دین قرار دادی… ما با بصیرت آمدیم، ما انتخاب کردیم، ما وظیفهی الهیمان را تشخیص دادیم و برای اجرای دستور تو آمدهایم که خون بدهیم، همینطور با چشم بسته نیامدهایم، امروز قیام برای من وظیفه بوده است، تکلیف الهی بوده است، من فقیه در دین هستم، من دین خودم را با عمق میشناسم و خدای متعال معلم قرآن من بود.
اهمیت امر به معروف و نهی از منکر
بنابراین این امر به معروف و نهی از منکر، که شرطِ جذب نصرت الهی است، که عرض کردیم خذلان در برابرِ نصرت است، در ابتدا ما نسبت به خانواده خود وظیفه داریم، اگر سواد دارند برای آنها استدلالی صحبت کند و برای او دلیل عقلی بیاورد، اگر در آن حد نیست یا بیان ندارد و اهل دل است، حرف دل بزند و دلِ او را نرم کند، اگر طرف موعظه هم قبول نمیکند حداقل جدال احسن داشته باشد، به نحوی با او مقابله کند، از آن چیزهایی که از خودِ او گرفته است به خودِ او تحویل بدهد، ولی بیتفاوت نباشد، بیتفاوتی مورد خشم خدای متعال است، مؤمن «به من ربطی ندارد و به تو ربطی ندارد» ندارد، مؤمن برادرِ مؤمن است، «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ ۚ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ».[۷]
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه که نامهای به محمد حنفیّه نوشتند و این نامه هم از نامههای بسیار سازنده، تابلوی زیبایی از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است که برای ما باقی مانده است.
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در آن نامه میفرمایند: «أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لاَ بَطِراً وَ لاَ مُفْسِداً وَ لاَ ظَالِماً»،[۸] من برای تفریح نمیروم، من اهل ظلم نیستم، اهل فساد ظلم نیستم…
پس چرا حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه وطن خود را ترک کردند و کنار قبر مطهّر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نماندند؟ «إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ اَلْإِصْلاَحِ فِی أُمَّهِ جَدِّی صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ»، چون همه چیز بهم ریخته است، همه چیز را خراب کردهاند، میخواهم بروم و آباد کنم، این فسادی که رایج شده است، میخواهم این فساد را به صلاح تبدیل کنم، «أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ اَلْمُنْکَرِ»… حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه میخواهند این امر به معروف و نهی از منکر را با خون خود انجام بدهند.
یکی از معروفهایی که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه امشب انجام دادهاند…
اخباری از شب عاشورا
اینطور نبود که حضرت زینب کبری سلام الله علیها فقط نسبت به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه محبّت داشته باشند و نتوانند از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه جدا بشوند، نه والله، حضرت زینب کبری سلام الله علیها پرچم داشتند، علمدار بودند، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برای یاریِ دین آمده است، برای فداکاری در راه قرآن آمده است، لذا گاهی نقش حضرت زینب کبری سلام الله علیها نقشِ نظامی بود، حضرت زینب کبری سلام الله علیها نقشِ دیدهبان جبههها را داشتند، لذا اوضاع دشمن را زیر نظر گرفته بودند، عصر تاسوعا دیدند نقل و انتقالاتی که در دشمن وجود دارد نشانهی حمله است، این آرایش نظامی و تحوّل و نقل و انتقالات عادی نیست، به خدمت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه آمدند و گزارش دادند، عرضه داشتند: یا اباعبدالله! من در حال نگاه کردنِ اوضاع جبههی دشمن بودم، اینها آرایش نظامی دارند، اینها تاکتیکهایی اجراء میکنند که نشانهی حملهی آنها در امشب است.
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به این گزارش حضرت زینب کبری سلام الله علیها اعتماد کردند، چه گزارشدهندهی دقیقی، چه دیدبان هوشیاری، به موقع زمانشناس بود و آمد و یک گزارش دقیقی به برادر خود داد، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به حضرت اباالفضل العباس علیه السلام خطاب کردند: برادرم! «اِرْکَبْ بِنَفْسِی أَنْتَ یَا أَخِی»[۹] برو ببین قصدِ اینها چیست…
این گزارش حضرت زینب کبری سلام الله علیها منشأ صدور دستوری از جانب حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه شد که حضرت اباالفضل العباس علیه السلام به اتفاق حبیب و زهیر به مقابل لشگر رفتند و فرمودند: قصدِ چه کاری دارید؟ آنها هم خیلی روشن گفتند که ما بنا داریم حمله کنیم، یا حسین [صلوات الله علیه] تسلیم میشود و او را برای بیعت نزد یزید [ملعون] میبریم، یا همهی سرها را از تن جدا میکنیم، آمدهایم که کار را یکسره کنیم.
هم حضرت اباالفضل العباس علیه السلام نصیحت کردند، هم زهیر و هم حبیب، ولی گوشی بدهکار نبود. حضرت اباالفضل العباس علیه السلام فرمودند: پس من میروم و این موضوع را با حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه مطرح میکنم، این کار را کردند و وجود مقدّس حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمودند: عباس من! ببین آیا میتوانی امشب را مهلت بگیری؟
کسی که در مکه اعلام کرده است: آینده را تماشا میکنم که گرگها در کربلا مرا خواهند کشت، آنقدر مرگ برای من زیباست، آنگونه که گردنبند برای یک بانوی جوان آرایش و موجب جاذبه است، مرگ برای من اینقدر زیباست. حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه ابتدا زیبایی مرگ را توصیف فرمودند و سپس عاشق بودنِ خودشان به شهادت را فرمودند.
فلسفهی قیام حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در ابعاد مختلف گفته میشود اما روی این موضوع کمتر تکیه میشود، در حالی که این از همه مهمتر است که اگر هیچکدام از آن اوضاع باجخواهی یزید و نبودِ حکومت عادل نبود، انگیزهی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه یک انگیزهی معنویِ الهی قلبی احساسی عاطفیِ منطقی بود.
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمودند: آن مقدار که حضرت یعقوب علیه السلام در فراق حضرت یوسف علیه السلام میسوخت، من هم در فراق جدّم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و پدرم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و مادرم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میسوزم. مرگ هم برای من شیرین است و هم اینکه مرگ پلی است که مرا به آنها میرساند.
بعد هم فرمودند: هر کسی که عاشق است با من بیاید. هر کسی که لقاء الله را میخواهد و میخواهد خون بدهد با من بیاید.
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه آنجا حجّت را تمام کردند که فردا نگویند حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه حقیقت را به ما نفرموده بودند.
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه که عاشقِ شهادت هستند چرا شهادت را یک شب به تأخیر میاندازند؟ فرمودند: «أَنِّی قَدْ أُحِبُّ اَلصَّلاَهَ» من عاشقِ نماز هستم.
میتوانید از امشب نماز بامحبّت بخوانید، نماز را دوست داشته باشید، دل شما در خانه هوای نماز کند، چهار رکعت نماز جعفر طیّار بخوانید، دو رکعت نماز امام زمان ارواحنا فداه بخوانید، این همه سفرهی نماز، همهی آنها هم سفرههای لذیذِ الهی است، خدای متعال برای ما اینقدر تدارکِ غذای دل دیده است، خدای متعال میخواهد دلِ ما را با خودش وصل کند، انواع نمازها را برای ما قرار داده است، تعبیرِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه این است که من نماز را دوست دارم، میخواهم یک نماز دیگر هم بخوانم، من تلاوتِ قرآن کریم را دوست دارم…
خیلی از شما شاگردان حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هستید و سابقهی رزمندگی دارید و تا مرز شهادت رفتهاید و این همه شهید را بدرقه کردهاید، آیا شما واقعاً از قرائت قرآن کریم لذّت میبرید و تلاوت قرآن کریم را دوست دارید؟
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه میخواهند شیعیان خود را محب و عاشق نماز درست کند، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه میخواهند شیعیان خود را عاشقِ تلاوت قرآن کریم بسازند، این دومین برنامهی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برای این شب است.
سومین برنامهی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه این است که فرمودند میخواهم از خدای متعال طلبِ مغفرت کنم!
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم در پیشگاه خدا از نمازهای خود شرمنده هستند، یعنی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم نمازی که درخورِ خدای متعال باشد ندارند، یا اینطور نیست و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه آن شب ماندند که برای من و شما استغفار کنند.
کلاس چهارم حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دعا بود.
لذا امشب شب احیاء است، هم نماز بخوانید، اگر توانستید نماز خودِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را بخوانید که در مفاتیح است، نماز جعفر طیّار بخوانید، نماز استغاثه به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بخوانید، نماز سلمان بخوانید، نماز امام زمان ارواحنا فداه بخوانید، ولی به یاد حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه یک نماز بخوانید، مقداری تلاوت قرآن داشته باشید که به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه تأسّی کرده باشید، استغفار استغفار استغفار، سر به سجده بگذارید و «الهی العفو» بگویید، دعا کنید که امام زمان ارواحنا فداه زود بیایند، دلها مجروح است، هنوز امام زمان ارواحنا فداه انتقام خونِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را نگرفتهاند، «مَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا»،[۱۰] قرآن کریم هم وعده داده است که بناست امام زمان ارواحنا فداه بیایند و انتقام بگیرند.
روضه و توسّل
امشب عجب شبی برای حضرت زینب کبری سلام الله علیها است، امان از دل حضرت زینب کبری سلام الله علیها…
امام زین العابدین صلوات الله علیه میفرمایند که عمّهام از من پرستاری میکردند، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در آن حجرهای که اسلحهها را تیز میکردند بودند و اسلحهی خود را صیقل میدادند و خودشان را برای فردا آماده میکردند، همانطور که شمشیر را صیقل میدادند اشعاری میخواندند، «یَا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ»،[۱۱] ای روزگار! وای بر تو… نگذاشتی چراغ هیچ کسی تا صبح روشن باشد…
امام زین العابدین صلوات الله علیه میفرمایند که من فهمیدم پدرم آهنگ فراق میخوانند، گریهام گرفت ولی برای رعایت حال عمهام صدای گریهام را در گلوی خود حبس کردم و بلند گریه نکردم و آهسته اشک میریختم، ولی دیدم عمهام متوجه شد و بلند شد و سراسیمه به خدمت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه رفت و عرضه داشت: حسین جان! این چه شعرهایی بود که میخواندی؟ مگر از ما جدا میشوی؟
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دلداری دادند، زینبم! اهل آسمانها میمیرند، اهل زمین میمیرند، جدّ من بهتر از من بود و رفت، پدرم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بهتر از من بود و رفت، مادرم و برادرم همه بهتر از من بودند و رفتند، همه را دیدی و صبر کردی، باید برای من هم صبر کنی…
حضرت زینب کبری سلام الله علیها عرض کردند: حسین من! اگر جدّم را از دست دادم دل من به این خوش بود که شما را دارم، وقتی وقتی پدرم را از دست دادم گفتم سایه حسین من بر سر من است، وقتی مادر جوان از دست دادم گفتم که حسینِ من مایهی آرامشِ من است، وقتی داغ برادرم را دیدم گفتم که به عنایت حسین تکیه میکنم و خودم را نگه میدارم، امروز تو همه کسِ من هستی، تنها رفتنِ تو نیست، گویا امروز جد و مادر و پدر و برادرم را از دست میدهم، ای همه کسِ من حسین…
حضرت زینب کبری سلام الله علیها این جملات را عرض کردند و از هوش رفتند…
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه صدا زدند: جوانها بیایید! عمهی شما غش کرده است، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه آب خواستند، رفتند و آب آوردند، ناگهان حضرت زینب کبری سلام الله علیها چشمان مبارک خود را باز کردند و دیدند سر ایشان به دامان حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه آب به صورت حضرت زینب کبری سلام الله علیها میپاشند… گویا حضرت زینب کبری سلام الله علیها خیلی خجالت کشیدند…
تحلیل روضهخوانیِ من این است که حضرت زینب کبری سلام الله علیها رویشان نمیشد که برای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه ناز کنند، حضرت زینب کبری سلام الله علیها که دیگر پدر و مادر ندارند… میدانستند که برادر ایشان شهید میشود، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هنگامِ وفات حضرت زینب کبری سلام الله علیها نیستند که سرِ ایشان را به دامان بگیرند… لذا با این بهانه سرِ خود را بر دامانِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دیدند…
اما حضرت زینب کبری سلام الله علیها گفتند: ای کاش بتوانم جبران کنم…
حضرت زینب کبری سلام الله علیها عصر عاشورا آمدند و دیدند حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه از هوش رفتهاند…
لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.
دعا
خدایا! تو را به عظمت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه قسم میدهیم امام زمان ارواحنا فداه را برسان.
خدایا! مشکلات کشورمان را با تدبیر ولی فقیه برطرف بفرما.
خدایا! این دولتِ ولایتمدار و مردمی را یاری بفرما.
خدایا! صفوفِ مردم ما را زیر پرچم ولایت به یکدیگر نزدیگ بگردان.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم این بلای فقر و تبعیض و عذوب جوانها را از این جامعه دور بفرما.
خدایا! تو را به حق حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه قسم میدهیم این ویروس را از ما بگیر.
خدایا! توفیق شکر سلامتی و نعمتها را به ما بده.
خدایا! امام و شهدا و گذشتگانمان را از ما راضی بفرما.
خدایا! مریضهای ما را شفاء عنایت بفرما.
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه فجر، آیات ۲۷ تا ۳۰
[۳] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۲۲ (وَمَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّهً ۚ فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طَائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ)
[۴] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۹۰ ، صفحه ۳۷۸ (لَتَأْمُرُنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَتَنْهُنَّ عَنِ اَلْمُنْکَرِ أَوْ لَیُسَلِّطَنَّ اَللَّهُ شِرَارَکُمْ عَلَى خِیَارِکُمْ فَیَدْعُو خِیَارُکُمْ فَلاَ یُسْتَجَابُ لَهُمْ.)
[۵] سوره مبارکه طه، آیه ۱۲۴
[۶] سوره مبارکه رعد، آیه ۲۸
[۷] سوره مبارکه توبه، آیه ۷۱ (وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ ۚ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَیُطِیعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ أُولَٰئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ)
[۸] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۴۴ ، صفحه ۳۲۴ (وَ أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لاَ بَطِراً وَ لاَ مُفْسِداً وَ لاَ ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ اَلْإِصْلاَحِ فِی أُمَّهِ جَدِّی صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ اَلْمُنْکَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَهِ جَدِّی وَ أَبِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَمَنْ قَبِلَنِی بِقَبُولِ اَلْحَقِّ فَاللَّهُ أَوْلَى بِالْحَقِّ وَ مَنْ رَدَّ عَلَیَّ هَذَا أَصْبِرُ حَتَّى یَقْضِیَ اَللَّهُ بَیْنِی وَ بَیْنَ اَلْقَوْمِ بِالْحَقِّ وَ هُوَ خَیْرُ اَلْحٰاکِمِینَ)
[۹] الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد ، جلد ۲ ، صفحه ۸۷ (وَ لَمَّا رَأَى اَلْحُسَیْنُ نُزُولَ اَلْعَسَاکِرِ مَعَ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ بِنَیْنَوَى وَ مَدَدَهُمْ لِقِتَالِهِ أَنْفَذَ إِلَى عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ أَنِّی أُرِیدُ أَنْ أَلْقَاکَ فَاجْتَمَعَا لَیْلاً فَتَنَاجَیَا طَوِیلاً ثُمَّ رَجَعَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ إِلَى مَکَانِهِ وَ کَتَبَ إِلَى عُبَیْدِ اَللَّهِ بْنِ زِیَادٍ . أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اَللَّهَ قَدْ أَطْفَأَ اَلنَّائِرَهَ وَ جَمَعَ اَلْکَلِمَهَ وَ أَصْلَحَ أَمْرَ اَلْأُمَّهِ هَذَا حُسَیْنٌ قَدْ أَعْطَانِی عَهْداً أَنْ یَرْجِعَ إِلَى اَلْمَکَانِ اَلَّذِی أَتَى مِنْهُ أَوْ أَنْ یَسِیرَ إِلَى ثَغْرٍ مِنَ اَلثُّغُورِ فَیَکُونَ رَجُلاً مِنَ اَلْمُسْلِمِینَ لَهُ مَا لَهُمْ وَ عَلَیْهِ مَا عَلَیْهِمْ أَوْ أَنْ یَأْتِیَ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ یَزِیدَ فَیَضَعَ یَدَهُ فِی یَدِهِ فَیَرَى فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُ رَأْیَهُ وَ فِی هَذَا لَکُمْ رِضًى وَ لِلْأُمَّهٍ صَلاَحٌ. فَلَمَّا قَرَأَ عُبَیْدُ اَللَّهِ اَلْکِتَابَ قَالَ هَذَا کِتَابُ نَاصِحٍ مُشْفِقٍ عَلَى قَوْمِهِ فَقَامَ إِلَیْهِ شِمْرُ بْنُ ذِی اَلْجَوْشَنِ فَقَالَ أَ تَقْبَلُ هَذَا مِنْهُ وَ قَدْ نَزَلَ بِأَرْضِکَ وَ إِلَى جَنْبِکَ وَ اَللَّهِ لَئِنْ رَحَلَ مِنْ بِلاَدِکَ وَ لَمْ یَضَعْ یَدَهُ فِی یَدِکَ لَیَکُونَنَّ أَوْلَى بِالْقُوَّهِ وَ لَتَکُونَنَّ أَوْلَى بِالضَّعْفِ وَ اَلْعَجْزِ فَلاَ تُعْطِهِ هَذِهِ اَلْمَنْزِلَهَ فَإِنَّهَا مِنَ اَلْوَهْنِ وَ لَکِنْ لِیَنْزِلْ عَلَى حُکْمِکَ هُوَ وَ أَصْحَابُهُ فَإِنْ عَاقَبْتَ فَأَنْتَ أَوْلَى بِالْعُقُوبَهِ وَ إِنْ عَفَوْتَ کَانَ ذَلِکَ لَکَ. قَالَ لَهُ اِبْنُ زِیَادٍ نِعْمَ مَا رَأَیْتَ اَلرَّأْیُ رَأْیُکَ اُخْرُجْ بِهَذَا اَلْکِتَابِ إِلَى عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ فَلْیَعْرِضْ عَلَى اَلْحُسَیْنِ وَ أَصْحَابِهِ اَلنُّزُولَ عَلَى حُکْمِی فَإِنْ فَعَلُوا فَلْیَبْعَثْ بِهِمْ إِلَیَّ سِلْماً وَ إِنْ هُمْ أَبَوْا فَلْیُقَاتِلْهُمْ فَإِنْ فَعَلَ فَاسْمَعْ لَهُ وَ أَطِعْ وَ إِنْ أَبَى أَنْ یُقَاتِلَهُمْ فَأَنْتَ أَمِیرُ اَلْجَیْشِ وَ اِضْرِبْ عُنُقَهُ وَ اِبْعَثْ إِلَیَّ بِرَأْسِهِ. وَ کَتَبَ إِلَى عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ أَنِّی لَمْ أَبْعَثْکَ إِلَى اَلْحُسَیْنِ لِتَکُفَّ عَنْهُ وَ لاَ لِتُطَاوِلَهُ وَ لاَ لِتُمَنِّیهِ اَلسَّلاَمَهَ وَ اَلْبَقَاءَ وَ لاَ لِتَعْتَذِرَ لَهُ وَ لاَ لِتَکُونَ لَهُ عِنْدِی شَافِعاً اُنْظُرْ فَإِنْ نَزَلَ حُسَیْنٌ وَ أَصْحَابُهُ عَلَى حُکْمِی وَ اِسْتَسْلَمُوا فَابْعَثْ بِهِمْ إِلَیَّ سِلْماً وَ إِنْ أَبَوْا فَازْحَفْ إِلَیْهِمْ حَتَّى تَقْتُلَهُمْ وَ تُمَثِّلَ بِهِمْ فَإِنَّهُمْ لِذَلِکَ مُسْتَحِقُّونَ وَ إِنْ قُتِلَ اَلْحُسَیْنُ فَأَوْطِئِ اَلْخَیْلَ صَدْرَهُ وَ ظَهْرَهُ فَإِنَّهُ عَاتٍ ظَلُومٌ وَ لَیْسَ أَرَى أَنَّ هَذَا یَضُرُّ بَعْدَ اَلْمَوْتِ شَیْئاً وَ لَکِنْ عَلَیَّ قَوْلٌ قَدْ قُلْتُهُ لَوْ قَتَلْتُهُ لَفَعَلْتُ هَذَا بِهِ فَإِنْ أَنْتَ مَضَیْتَ لِأَمْرِنَا فِیهِ جَزَیْنَاکَ جَزَاءَ اَلسَّامِعِ اَلْمُطِیعِ وَ إِنْ أَبَیْتَ فَاعْتَزِلْ عَمَلَنَا وَ جُنْدَنَا وَ خَلِّ بَیْنَ شِمْرِ بْنِ ذِی اَلْجَوْشَنِ وَ بَیْنَ اَلْعَسْکَرِ فَإِنَّا قَدْ أَمَرْنَاهُ بِأَمْرِنَا وَ اَلسَّلاَمُ. فَأَقْبَلَ شِمْرٌ بِکِتَابِ عُبَیْدِ اَللَّهِ إِلَى عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ فَلَمَّا قَدِمَ عَلَیْهِ وَ قَرَأَهُ قَالَ لَهُ عُمَرُ مَا لَکَ وَیْلَکَ لاَ قَرَّبَ اَللَّهُ دَارَکَ قَبَّحَ اَللَّهُ مَا قَدِمْتَ بِهِ عَلَیَّ وَ اَللَّهِ إِنِّی لَأَظُنُّکَ أَنَّکَ نَهَیْتَهُ أَنْ یَقْبَلَ مَا کَتَبْتُ بِهِ إِلَیْهِ وَ أَفْسَدْتَ عَلَیْنَا أَمْرَنَا قَدْ کُنَّا رَجَوْنَا أَنْ یَصْلُحَ لاَ یَسْتَسْلِمْ وَ اَللَّهِ حُسَیْنٌ إِنَّ نَفْسَ أَبِیهِ لَبَیْنَ جَنْبَیْهِ فَقَالَ لَهُ شِمْرٌ أَخْبِرْنِی مَا أَنْتَ صَانِعٌ أَ تَمْضِی لِأَمْرِ أَمِیرِکَ وَ تُقَاتِلُ عَدُوَّهُ وَ إِلاَّ فَخَلِّ بَیْنِی وَ بَیْنَ اَلْجُنْدِ وَ اَلْعَسْکَرِ قَالَ لاَ لاَ وَ اَللَّهِ وَ لاَ کَرَامَهَ لَکَ وَ لَکِنْ أَنَا أَتَوَلَّى ذَلِکَ فَدُونَکَ فَکُنْ أَنْتَ عَلَى اَلرَّجَّالَهِ وَ نَهَضَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ إِلَى اَلْحُسَیْنِ عَشِیَّهَ اَلْخَمِیسِ لِتِسْعٍ مَضَیْنَ مِنَ اَلْمُحَرَّمِ . وَ جَاءَ شِمْرٌ حَتَّى وَقَفَ عَلَى أَصْحَابِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ أَیْنَ بَنُو أُخْتِنَا فَخَرَجَ إِلَیْهِ اَلْعَبَّاسُ وَ جَعْفَرٌ وَ عُثْمَانُ بَنُو عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقَالُوا مَا تُرِیدُ فَقَالَ أَنْتُمْ یَا بَنِی أُخْتِی آمِنُونَ فَقَالَتْ لَهُ اَلْفِتْیَهُ لَعَنَکَ اَللَّهُ وَ لَعَنَ أَمَانَکَ أَ تُؤْمِنُنَا وَ اِبْنُ رَسُولِ اَللَّهِ لاَ أَمَانَ لَهُ. ثُمَّ نَادَى عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ یَا خَیْلَ اَللَّهِ اِرْکَبِی وَ أَبْشِرِی فَرَکِبَ اَلنَّاسُ ثُمَّ زَحَفَ نَحْوَهُمْ بَعْدَ اَلْعَصْرِ وَ حُسَیْنٌ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ جَالِسٌ أَمَامَ بَیْتِهِ مُحْتَبٍ بِسَیْفِهِ إِذْ خَفَقَ بِرَأْسِهِ عَلَى رُکْبَتَیْهِ وَ سَمِعَتْ أُخْتُهُ اَلصَّیْحَهَ فَدَنَتْ مِنْ أَخِیهَا فَقَالَتْ یَا أَخِی أَ مَا تَسْمَعُ اَلْأَصْوَاتَ قَدِ اِقْتَرَبَتْ فَرَفَعَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ رَأْسَهُ فَقَالَ إِنِّی رَأَیْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اَلسَّاعَهَ فِی اَلْمَنَامِ فَقَالَ لِی إِنَّکَ تَرُوحُ إِلَیْنَا فَلَطَمَتْ أُخْتُهُ وَجْهَهَا وَ نَادَتْ بِالْوَیْلِ فَقَالَ لَهَا لَیْسَ لَکِ اَلْوَیْلُ یَا أُخَیَّهُ اُسْکُتِی رَحِمَکِ اَللَّهُ وَ قَالَ لَهُ اَلْعَبَّاسُ بْنُ عَلِیٍّ رَحْمَهُ اَللَّهِ عَلَیْهِ یَا أَخِی أَتَاکَ اَلْقَوْمُ فَنَهَضَ ثُمَّ قَالَ یَا عَبَّاسُ اِرْکَبْ بِنَفْسِی أَنْتَ یَا أَخِی حَتَّى تَلْقَاهُمْ وَ تَقُولَ لَهُمْ مَا لَکُمْ وَ مَا بَدَا لَکُمْ وَ تَسْأَلَهُمْ عَمَّا جَاءَ بِهِمْ. فَأَتَاهُمُ اَلْعَبَّاسُ فِی نَحْوٍ مِنْ عِشْرِینَ فَارِساً فِیهِمْ زُهَیْرُ بْنُ اَلْقَیْنِ وَ حَبِیبُ بْنُ مُظَاهِرٍ فَقَالَ لَهُمُ اَلْعَبَّاسُ مَا بَدَا لَکُمْ وَ مَا تُرِیدُونَ قَالُوا جَاءَ أَمْرُ اَلْأَمِیرِ أَنْ نَعْرِضَ عَلَیْکُمْ أَنْ تَنْزِلُوا عَلَى حُکْمِهِ أَوْ نُنَاجِزَکُمْ قَالَ فَلاَ تَعْجَلُوا حَتَّى أَرْجِعَ إِلَى أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ فَأَعْرِضَ عَلَیْهِ مَا ذَکَرْتُمْ فَوَقَفُوا وَ قَالُوا اِلْقَهُ فَأَعْلِمْهُ ثُمَّ اِلْقَنَا بِمَا یَقُولُ لَکَ فَانْصَرَفَ اَلْعَبَّاسُ رَاجِعاً یَرْکُض ُ إِلَى اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یُخْبِرُهُ اَلْخَبَرَ وَ وَقَفَ أَصْحَابُهُ یُخَاطِبُونَ اَلْقَوْمَ وَ یَعِظُونَهُمْ وَ یَکُفُّونَهُمْ عَنْ قِتَالِ اَلْحُسَیْنِ . فَجَاءَ اَلْعَبَّاسُ إِلَى اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَأَخْبَرَهُ بِمَا قَالَ اَلْقَوْمُ فَقَالَ اِرْجِعْ إِلَیْهِمْ فَإِنِ اِسْتَطَعْتَ أَنْ تُؤَخِّرَهُمْ إِلَى اَلْغُدْوَهِ وَ تَدْفَعَهُمْ عَنَّا اَلْعَشِیَّهَ لَعَلَّنَا نُصَلِّی لِرَبِّنَا اَللَّیْلَهَ وَ نَدْعُوهُ وَ نَسْتَغْفِرُهُ فَهُوَ یَعْلَمُ أَنِّی قَدْ أُحِبُّ اَلصَّلاَهَ لَهُ وَ تِلاَوَهَ کِتَابِهِ وَ اَلدُّعَاءَ وَ اَلاِسْتِغْفَارَ. فَمَضَى اَلْعَبَّاسُ إِلَى اَلْقَوْمِ وَ رَجَعَ مِنْ عِنْدِهِمْ وَ مَعَهُ رَسُولٌ مِنْ قِبَلِ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ یَقُولُ إِنَّا قَدْ أَجَّلْنَاکُمْ إِلَى غَدٍ فَإِنِ اِسْتَسْلَمْتُمْ سَرَّحْنَاکُمْ إِلَى أَمِیرِنَا عُبَیْدِ اَللَّهِ بْنِ زِیَادٍ وَ إِنْ أَبَیْتُمْ فَلَسْنَا تَارِکِیکُمْ وَ اِنْصَرَفَ .)
[۱۰] سوره مبارکه اسراء، آیه ۳۳ (وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ۗ وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا فَلَا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ ۖ إِنَّهُ کَانَ مَنْصُورًا)
[۱۱] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۴۴ ، صفحه ۳۱۰
پاسخ دهید