نهمین شب مجلس عزاداری حضرت سید الشهدا علیه السلام در مسجد جامع ازگل با سخنرانی آیت الله صدیقی برگزار شد که مشروح آن تقدیم میگردد.
- درخواست خوف و وجل و خشیّت امام حسین (علیه السّلام) از خدا
- طلب خشیّت از خدا
- خوف از خصائص ابرار
- ترس از بخشیده نشدن گناهان
- ترس نسبت عاقبت
- ترس از ضعف ایمان در هنگام مرگ
- ترس از حبّ دنیا
- روبرو شدن انسان با واقعیت باطنی خود در خواب
- توصیه به انس با قبر و آخرت
- نقلی از امام در مورد ضعف اعتقاد در هنگام مرگ
- نتیجهی سست بودن اعتقادات انسان
- اثرات کثرت گناه بر انسان
- نتایج باور داشتن به مرگ
- نالههای عجیب ملّا حسینقلی همدانی در شب
- توجّه دادن آقای ملکی تبریزی به قیامت و آخرت
- انکسار و شکستگی یکی از نشانههای خوف
- گریه و نالهی حضرت سجّاد از احوالات قبر
- سه چشمی که در قیامت گریان نیست
- حضرت ابو الفضل سقای تشنگان جمال خدا
- شأن حضرت عبّاس (علیه السّلام) در نزد ائمّه (علیهم السّلام)
- نافذ البصیره بودن حضرت عبّاس (علیه السّلام)
- غضبناک شدن حضرت عبّاس در برابر امان نامه
- دانشگاه بصیرت حضرت عبّاس (علیه السّلام)
- واکنش حضرت عبّاس نسبت به امان نامه
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِین طَبِیبِ نُفوسِنَا شَفیعِ ذُنوبّنَا أَبِی الْقَاسِم مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصومِین سِیَّمَا الْحُجَّه بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا الله صُحبَته وَ شَفاعَته وَ نُصرَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِم أَجْمَعِینَ».
درخواست خوف و وجل و خشیّت امام حسین (علیه السّلام) از خدا
در دعای حضرت سالار شهیدان، اباعبدالله الحسین روز عرفه که سفرهی عرفان حضرت امام حسین است، سفرهی دل است، سفرهی عشق است. سفرهی انس با خدا است، سفرهی هجرت از خود است. سفرهی فرار از ماسوی الله و پیوستن به الله است. حضرت امام حسین (علیه السّلام) سه نکته را در توجّه به جلال الهی مطرح میکنند؛ یکی خوف است، یکی وجل است، یکی خشیّت است. از خدا درخواست کردند از آنچه من خوف دارم، من را کفایت بکنم.
طلب خشیّت از خدا
در یک فرازی هم به خدا عرضه میدارد: «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الْوَجِلِینَ» در یک مقطع دیگری از این دعا امام حسین (علیه السّلام) عرضه میدارد: «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی أَخْشَاکَ کَأَنِّی أَرَاکَ» خدایا به من حالی بده، عالمی بده آنچنان خشیّت از تو داشته باشم که گویا تو را تماشا میکنم، تو را میبینم.
خوف از خصائص ابرار
خوف را در قرآن کریم از خصائص ابرار معرّفی کرده است. انسانهای پاکیزه، انسانهای خوب اینها هم از مقام خدا میترسند، هم از روز قیامت میترسند و هم از عواقب گناه خود، اعمال خود، ترس دارند.
ترس از بخشیده نشدن گناهان
یک قسمت ترس از این است که نمیدانند آنچه گذشته است آیا برای آنها مشکلآفرین است یا خدا از گذشتههای ما راضی است. گناهانی که در گذشته واقع شده است، چه کسی میداند بخشیده شده است یا نه؟ آدم تا خبر ندارد گناهان او بخشیده شده است، «مَا دُمْتَ لَا تَرَى ذُنُوبَکَ تُغْفَرُ … فَلَا تَأْمَنْ مَکْرَهُ»[۲] مادامی که اطمینان پیدا نکردی گناهان تو بخشیده شده است، از نقشههای خدا در امان نباش. خدا برای گناه نتایجی قرار داده است، آثار شومی قرار داده است، نمیدانی گناه تو بخشیده شده است یا نه. نمیدانی نمازهای که خواندی قبول شده است یا نه.
ترس نسبت عاقبت
هم نسبت به گذشتهها در بعد گناه خود و در بعد طاعت خود نگران هستیم و هم نسبت به آینده نمیدانیم، چه بر سر ما میآید. خیلیها بودند امروز مؤمن بودند، فردا کافر درآمدند. امروز شیعه بود، فردا او را دزیدند. امروز عادل بود، فردا فاسق شد. هیچ خبر نداریم چه بر سر ما میآید. نسبت به آینده هم باید نگرانی داشته باشیم.
ترس از ضعف ایمان در هنگام مرگ
نگرانی بندگان خالص خدا نسبت به حسن عاقبت و سوء عاقبت خیلی جدّی بوده است. یکی از اینکه میترسیدند مرگ اینها را دریابد و اینها در موقع مرگ اعتقادات خود را نسبت به خدا از دست بدهند. از ضعف ایمان اعتقادی باید ترسید.
ترس از حبّ دنیا
دوم از حبّ دنیا؛ عالم برزخ، عالم آخرت باطنی این عالم است، ما اینجا چه خوابهایی میبینیم، کسانی که دل آنها پیش شهوات است، پیش مال و منال است، خواب که میبینند، همیشه از این جنس امور خواب میبینند. ما همینها را به عالم برزخ میبریم، شما چند بار خواب امام زمان را دیدید؟ چند بار خواب پیغمبر را دیدید؟ چند دفعه بهشت را در خواب دیدید؟ چرا این خوابها را نمیبینید؟ چرا خواب پریشان، چرا خواب شیطانی؟!
روبرو شدن انسان با واقعیت باطنی خود در خواب
انسان با چیزهایی که علاقه دارد، انس دارد و موقع خواب واقعیت باطنی انسان با انسان روبرو میشود. آدم امیال خود را، اعمال خود را در خواب میبیند. جوان در خواب هوا و هوس میبیند، آدمهای دیگر در خواب میبیند خانه خریده است، میبیند تجارت جدیدی را به دست آورده است میبیند ماشین خود را عوض کرده است. در عالم آخرت میروی با اینها میروی. برای آنجا که دلی نداده بودی تا آنجا چیزی همراه خود داشته باشی. از این رو فرمود: «قُلْ إِنْ کانَ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ … وَ أَزْواجُکُمْ … وَ تِجارَهٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فی سَبیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ»[۳] اگر دیدید که دل شما با فرزندان خود، با پدران خود، باهمسران خود، با خانههای خود، با تجارت خود بیشتر مربوط است، بیشتر برای اینها پرواز میکند، تا خدا و پیغمبر و جبهه و جهاد در راه خدا، منتظر باشید که چوب الهی را بخورید.
توصیه به انس با قبر و آخرت
این به ما درس میدهد که یک مقدار ما انس خود را با قبر و آخرت خدا بیشتر بکنیم. یک مقدار هیجانات قلبی خود را به آن سو گسیل بداریم، رغبت به خدا و آخرت و بهشت و نعمتهای اخروی پیدا بکنیم. همیشه به فکر امور دنیا هستیم و همین فکرها موقع مرگ کار دست ما میدهد.
نقلی از امام در مورد ضعف اعتقاد در هنگام مرگ
امام (رضوان الله تعالی علیه) نقل کردند که یک کسی را روحانی هم بوده است، آن کسانی که بر بالین او حاضر بودند گفت: خدا به من ظلم کرده است، موقع رفتن میگفت، داشت جان میداد، گفت: خدا به من ظلم کرد، من این همه زحمت کشیده بودم، تازه میخواستم به یک آسایش و آرامشی برسم، خدا به من ظلم کرد، همهی اینها را از من میگیرد. خوب کسی موقع رفتن اعتقاد به ظالم بودن خدا پیدا بکند، معلوم است که یک راست وارد جهنّم میشود. آدمی بوده است که یک عمری نماز میخوانده است، آدم نامسلمان نبوده است. ولی علاقهی به دنیا باعث شده است، این هر کار کرده است، برای اینجا کرده است. حالا هم میبیند همهی این زحمات او را دارند از او میگیرند. خوب ناراضی میرود. این وقتی ناراضی رفت، خدا هم از او ناراضی است، چه کار باید کرد؟
نتیجهی سست بودن اعتقادات انسان
یکی مسئلهی اعتقادات خیلی مهم است، اعتقاد آدم سست باشد، اعتقاد یقینی نداشته باشد، تردید داشته باشید در توحید، در نبوّت، در معاد این چون ریشهدار نیست، طوفانی که شیطان موقع مرگ برپا میکند، این نهال بیریشه را میکند، از ما میگیرد، میافتد، آدم میرود. یکی علایق او است، علاقهی به زن و فرزند و دنیا و مسکن و زرق و برق و ماشین و باغ و راغ و اینها برای آدم وقتی ریشهدار شد، شیطان از این ناحیه میآید و آدم را موقع رفتن از خدا و اعتقاد خود ناراضی میکند، آدم را بیچاره میکند.
اثرات کثرت گناه بر انسان
سوم کثرت گناه است؛ وقتی گناه انباشته شد، اآم اینجا نمیداند چه بلایی بر سر او میآید امّا وقتی پرده کنار میرود، میبیند در لجن افتاد. همهی اینها لجن بوده است، باتلاق بوده است. مرحوم آیت الله دستغیب (اعلی الله مقامه) در کتاب داستانهای شگفت خود نوشتند که: چشم برزخی یک کسی باز شد و بر بالین محتضری بود، دید تمام وجود او کثافت است، آن وقت ملائکه میآیند یک چنین لجنی را میخواهند ببرند، معلوم است که با کتک میبرند. این هر چه خوبی داشت، اینجا همه را از بین برده است، هر چه بدی است را دارد با خود میبرد، بار لجن دارد با خود میکشد. اینها برای انسان باید ایجاد خوف بکند، ایجاد نگرانی بکند. هم نسبت به گذشته، هم نسبت به آینده.
نتایج باور داشتن به مرگ
این کسانی که اعتقاد آنها واقعاً اعتقاد است باور دارند که مرگ شوخی نیست، دیر یا زود گلوی ما را میگیرد. برای مرگ حساب باز میکنند و از عالم برزخ از عالم قیامت وحشت دارند؛ ترس واقعی سازنده است. آدم وقتی گرگی، تروریستی، ماری، عقربی میبیند خود از آن فاصله میگیرد، اگر واقعاً از جهنّم میترسد باید فاصله بگیریم دیگر. آدم که گناه میکند، این فاصله از آتش نمیگیرد، خود او دارد آتش بازی میکند. آدمی که مرتّب دارد غیبت میکند، مرتّب دارد دروغ میگوید، مرتّب به اطرافیان پرخاش میکند، گیر میدهد. بیچاره عقرب برای خود درست میکنی. چرا دقّت نداری که چه بلایی داری به سر خود میآوری.
نالههای عجیب ملّا حسینقلی همدانی در شب
این است که نقل میکنند مرحوم آقا سیّد احمد کربلایی که از شاگردان برجستهی ملّا حسینقلی همدانی (سلام الله علیهما) هر دو فقیه بودند، مجتهد بودند، عارف بودند، راه را رفته بودند و راه را یافته بودند. شبها نالههای عجیبی داشته است شب تا صبح مینالیده است. صبح ها هم که میآمد بشّاش بوده است، هیچ کسی متوجّه نمیشد این شب چه عالمی داشته است و روز نشان نمیداد که در باطن او چه غوغایی است، چه غلغلهای است.
توجّه دادن آقای ملکی تبریزی به قیامت و آخرت
در احوالات محروم آقا میرزا جواد آقای ملکی تبریزی، استاد اخلاق حضرت امام (اعلی الله مقامه)، شاگردان زیادی نداشته است در آن سفرهی سیر و سلوکی که باز کرده بوده است، ۱۰، ۲۰ نفر بیشتر نبودند ولی وقتی حرف میزده است، اشکهای او جاری میشده است، تمام محاسن او خیس میشده است و دل آن کسانی هم که پای صحبت ایشان بودند، آب میشده است. دل آنها میسوخته، اشک آن ها میریخته است. یکی از شاگردان مرحوم آیت حق آقا میرزا جواد آقای ملکی میگوید: من عالمی را پای درس اخلاق استاد خود، آقا میرزا جواد آقا آشنا کردم، یک چند روزی آمد دیگر نیامد. گفتم: چه شد نمیآیی؟ گفت: وقتی میآیم آنچنان دلم برای آخرت آب میشود دیگر وقتی میروم کاری نمیتوانم بکنم. نمیتوانم درس بخوانم، نمیتوانم… همهی حواسّ من به آن عالم است، ظرفیت او کم بوده است. او را از همه چیز باز میداشته است. این کسانی که اهل یقین بودند، اینها از خوف خود گریه میکردند.
انکسار و شکستگی یکی از نشانههای خوف
یکی از علامتهای خوف، نشانههای خوف همین انکسار و شکستگی و اشک و التماس است. این را باید از خدای متعال خواست و امام حسین (علیه السّلام) هم خوف دارد «یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخافُونَ یَوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطیراً»[۴] در شأن امام حسین و خانوادهی ایشان نازل شده است. امام حسین (علیه السّلام) از آن روزی که وحشت آن روز عمومی است، همه را میگیرد یوم فزع اکبر است، بالاترین وحشت آن روز است. هیچ کسی هیچ کسی را ندارد. هیچ پناهگاهی سراغ ندارند، همه سرگردان بلند میشوند.
گریه و نالهی حضرت سجّاد از احوالات قبر
و حضرت سجّاد (علیه السّلام) در این دعای ابو حمزه ملاحظه فرمودید مرتّب «أَبْکِی لِضِیقِ لَحْدِی»[۵] گریه میکنم برای فشار قبر خود، تنگی قبر خود. «أَبْکِی لِخُرُوجِی عَنْ قَبْرِی عُرْیَاناً» گریه میکنم برای آن وقتی که از قبر بلند میشوم، قیامت قیام میکند، مردهها سر از قبر برمیدارند، هیچ کسی نه لباسی، نه پوششی، نه دادرسی، نه انیسی، نه مونسی از آن وقت گریه میکنم. «فَمَا لِی لَا أَبْکِی» گریه میکنم برای چه گریه نکنم؟ این خبرهایی که خدا در قرآن خود به ما داده است و حضرات انبیاء (علیهم السّلام) برای ما از سختیهای راهی که در پیش داریم، جا دارد که ما هم گریه بکنیم، لذا فرمود که: «کُلُّ عَیْنٍ بَاکِیَهٌ یَوْمَ الْقِیَامَهِ»[۶] روز قیامت همه گریان هستند. همه نالان هستند، همه بیچاره و نگران هستند.
سه چشمی که در قیامت گریان نیست
ولی سه چشم روز قیامت گریه ندارد. یکی «عَیْنٍ غُضَّتْ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ» چشمی که خود را از حرام نگه داشته است، حرامهای مختلفی که برای چشم وجود داشته است. افرادی که چشم پاک هستند، این کسانی که چشم پاک هستند، روز قیامت در فزع نیستند، در امان هستند. اینها گریه ندارند. دوم «عَیْنٌ سَهِرَتْ فِی طَاعَهِ اللَّهِ» چشمی که در طاعت خدا بیتوته بکند و خواب نرود. انسانهایی که نماز شب میخوانند، آن کسانی که در دل شب به بیچارهها، مخفیانه سر میزنند، بخشی از خواب خود را میگذارند، میروند کنار مریضی که بیکس است آنجا میماند، پرستاری میکند، شب تا صبح به یک آدم دردمند رسیدگی میکند. کسی که برای حفظ ناموس خود، شب تا صبح در مرزها بیداری میکشد، امّا برای خدا این کار را میکند، این رزمندگان عزیز ما که در دفاع از حرم مقدّس بیبی ما حضرت زینب کبری، عصمت صغری حضرت رقیهی سه ساله آنجا رفتند شب تا صبح گلوله باران میشوند و گلوله باران میکنند، در برابر آتش دشمن بیخوابی میکشند. این کسانی که هشت سال دوران دفاع مقدّس در جبههها خواب نداشتند. همهی اینها«عَیْنٌ سَهِرَتْ فِی طَاعَهِ اللَّهِ» طلبهای که عاشق علم است ولی علم او برای خدا است، شبها نمیخوابد، مطالعه میکند، تحقیق میکند و دیگر «عَیْنٌ بَکَتْ … مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ» چشمی که از خوف خدا گریه میکند، شبها پروندهی خود را باز بکنید، ورق بزنید، دورهی جوانی خود را ببینید، مال و منال خود را ببینید. اشتباهات خود را دربیاورید. بعد بگویید: «أَتَیْتُکَ یَا إِلَهِی»[۷] حالا آمدم ولی دیر آمدم. «بَعْدَ تَقْصِیرِی» امّا مقصّر آمدم. پروندهی من صاف نیست، مشکل دارد، آمدم دامن رحمت تو را بگیرم.
حضرت ابو الفضل سقای تشنگان جمال خدا
یکی از مسائلی که ما در شهدای کربلا سراغ داریم، این گریههای جانسوز شب آنها بود. اینها در مورد حضرت باب الحوائج ما که امشب مهمان قمر منیر بنی هاشم، حضرت باب الحوائج سقای بچّههای امام حسین، نه سقای تشنگان جمال خدا آن کسانی که دنبال این هستند که از چشمهی محبّت خدا جامی بگیرند و جرعهای بنوشند، ساقی ابو الفضل است و اهل دل جرعههای محبّت، جامهای محبّت نه، خود او دریا است. شما را هم در دریا میبرد. شما را دریا میکند، دریای معرفت میدهد، دریای محبّت میدهد، کسی عاشق امام حسین است، واسطه ابو الفضل است. باید از عبّاس اذن بگیرد به محضر امام حسین (علیه السّلام) برسد او ساقی است، او سقّا است، ساقی یک بار آب میدهد امّا سقّا کسی است که در این کار مهارت دارد، هیچ تشنهای نباید پیش او تشنه بماند به همهی تشنهکامان آرزوهای دنیوی و اخروی این باب الحوائج الی الله سقایت میکند، همه را سیراب میکند؛
شأن حضرت عبّاس (علیه السّلام) در نزد ائمّه (علیهم السّلام)
ائمّهی ما تعریف کردند، زیارت نامهی حضرت ابو الفضل نشانهای از فضائل، برجستگیها و تعالی روح آن بزرگوار، زبدگی آن بزرگوار، مراتب قرب او است، مراتب معرفت حضرت ابو الفضل (علیه السّلام) است، معرفه الله داشته است، معرفه الولایه داشته است. معرفه الامامه داشته است. عارف به مقام امام زمان خود حضرت ابی عبدالله الحسین بود، نه عارف بود که خود حسین بود، عاشق بود. ذوب شد و امام حسین هم او را پذیرفته بود. جان امام حسین بود، سرّ امام حسین بود.
نافذ البصیره بودن حضرت عبّاس (علیه السّلام)
در مورد این بزرگوار امامان ما، هم امام صادق هم امام زین العابدین از عمو جان خود با عظمت یاد میکنند «کانَ عَمَّی العَبّاسُ» خدا عموی من عبّاس را مورد رحم خود قرار بدهد. «نافِذَ البَصیرَهِ» چشم دل او باز بود. شعاع نور باطن او عالم را روشن میکرد. نفوذ بصیرت داشت، بصیرت شخصی نبود. اگر عالم بیاید سر سفرهی حضرت ابو الفضل، شاگردی حضرت ابو الفضل را پیدا بکند گرفتار فتنه و فتنهگر نمیشود. هیچ کسی نمیتواند او را فریب بدهد. او را از امام و ولایت او را جدا بکند. «نَافِذُ البَصِیرَه» بود، بصیرت حضرت ابوالفضل (علیه السّلام) برای دیگران عبرت بود.
غضبناک شدن حضرت عبّاس در برابر امان نامه
آمدند به او امان نامه بدهند، این بصیرت میخواهد در آن شرایط همهی راه ها بر یاران امام حسین بسته است، در آن شرایطی که آنها در محاصرهی همه جانبه قرار گرفتند، آب به روی آنها بسته است، غذا به روی آنها بسته است، پیوستن یار به روی آنها بسته است، عالم را برامام حسین سخت گرفتند، تنگ گرفتند، عدّهی معدودی اطراف امام حسین ماندند، در این شرایطی که همهی درها بسته است، نانجیب آمد گفت: «أَیْنَ بَنُو أُخْتِنَا»[۸] کجایند فرزندان خواهر ما. از طرف مادر حضرت ابو الفضل مادر ایشان امّ البنین سلام خدا بر امّ البنین، چه امّ البنینی از آن مادر باید یک چنین فرزندانی به دنیا بیاید. «أَیْنَ بَنُو أُخْتِنَا» آنقدر حضرت ابو الفضل جوشش غیرت پیدا کرد، دریای غیرت او طوفانی شد، از ویژگیهایی که در حضرت ابو الفضل نقل میکنند، میگویند: وقتی حضرت ناراحت میشد، غضب میکرد، خشم بر وجود نازنین او عارض میشد، این موهای سر او سیخ میشد، کلاهخود سنگینی که داشت، کلاه خود را بالا میبرد و چشمهای مبارک او کاسهی خون میشد، یک وقت امام حسین نگاه کرد، ابو الفضل گویا بدن او میلرزد. چشمهای او را خون گرفته است، موهای بدن او راست شده است. حضرت سیّد الشّهداء فرمودند: عباس من! جواب او را بدهید. این را میگویند بصیرت. ارتباط با دشمن، ارتباط با کسی که جنگ با ولایت دارد، اگر کسی غیرت ابو الفضل داشته باشد رهروی راه ابو الفضل باشد، به کسانی که مخالف ولایت هستند نمیتواند لبخند بزند تا چه برسد به اینکه با آنها فاصله بگیرد.
دانشگاه بصیرت حضرت عبّاس (علیه السّلام)
این را حضرت ابو الفضل آن نافذ البصیره که امام میگوید، نفوذ بصیرتش برای زمان خود نبود، حضرت ابو الفضل یک شخص نیست، حضرت ابو الفضل یک دانشگاه است، حضرت ابو الفضل یک قانون است، حضرت ابو الفضل یک جریان تاریخی است یک چشمهای است که تا قیامت میجوشد و تشنگان کنار چشمهی حضرت ابو الفضل میتوانند بصیرت پیدا بکنند، غیرت پیدا بکنند، عُرضه پیدا بکنند. این لجن دنیا اینها را از امام حسین و راه امام حسین که راه حماسه است، راه مقابلهی با یزید است ولو به قیمت کشته شدن؛ آن وقت آدمهایی که غیرت دارند در برابر آمریکا قرار میگیرند، اینها را بگوییم: تندرو هر کسی سازشکار است بگوییم: اینها به نفع ما است، والله به ضرر دنیا و آخرت ما است.
واکنش حضرت عبّاس نسبت به امان نامه
وقتی حضرت امام حسین اجازه دادند نه امر کردند، اطاعت کرد، رفت شمر گفت که: من برای شما از امیر ابن زیاد امان نامه آوردم. فرمود: لعنت بر تو و بر کسی که برای من امان نامه فرستاده است «امانُ اللّه خَیرُ مِن أمانِ ابنِ سُمیَّه!»[۹] من امان خدا که امام حسین سایهی خدا است، دژ محکمی است که من را از آتش جهنّم حفظ میکند. مرا از دوری از رحمت خدا نگه میدارد، نمیگذارد من از خدا دور بشوم، جاذبهی حسینی من را الهی کرده است، به خاطر دنیا بیایم زیر امان ابن سمیّه قرار بگیرم؟! زشت باد این امان نامه و آورنده و فرستنده. وقتی برگشت میگویند: حضرت زینب نگران بود. وقتی برگشت حضرت سیّد الشّهداء فرمود: چه بود؟ عرضه داشت: قضیه از این قرار بود. امام فرمود: میخواهی بروی برو، اجازه دادند. نمیدانم زبان حال است یا زبان قال حضرت ابو الفضل عرضه داشت: حسین جان! بد نوکری هستم؟ این است که حضرت امام حسین این حالت را کنار بدن عبّاس جبران کرد، حال امام حسین با همه جا فرق داشت.
(روضهخوانی)
[۱]– سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– بحار الأنوار، ج ۱۳، ص ۳۴۴٫
[۳]– سورهی توبه، آیه ۲۴٫
[۴]– سورهی انسان، آیه ۷٫
[۵]– بحار الأنوار، ج ۹۵، ص ۸۹٫
[۶]– الکافی، ج ۲، ص ۴۸۲٫
[۷]– زاد المعاد-مفتاح الجنان، ص ۶۲٫
[۸]– بحار الأنوار، ج ۴۴، ص ۳۹۱٫
[۹]– وقعه الطف، ص۱۹۰٫
پاسخ دهید