روز جمعه مورخ ۰۱ مهرماه ۱۴۰۱ و همزمان با شب بیست و هفتم ماه صفر، مراسم عزاداری سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام بعد از نماز مغرب و عشاء در «مسجد جامع شهرک غرب» تهران با سخنرانی حضرت «آیت الله صدیقی» برگزار شد که مشروح آن تقدیم می شود.
- عبودیّت محض رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) در محضر پروردگار عالَم
- غضبِ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مصلحتی و دارای اراده و عقل میباشد
- غضب ائمهی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) اختیاری و ارادی است
- تمام اعمال رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وَحی است
- حُکم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) حُکم خداست و کسی که با آن مقابله کند، بیایمان است
- کسی که زائر خدا بشود، بخشیده خواهد شد
- دعاهایی که خداوند در نماز واجب کرده است
- چهار گروه که باید معیّت با آنها را از خداوند طلب نماییم
- روضهی و توسّل به حضرت زهرا (سلام الله علیها)
- دعا
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
عبودیّت محض رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) در محضر پروردگار عالَم
«فَلَا وَ رَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیمًا[۲]»؛ شب شام غریبان پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام حسن مجتبی (علیه السلام) را تسلیت عرض میکنم. وجود مبارک حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) عَبدِ مُطلق خداوند هستند. ما گاهی بندهی خدا هستیم و گاهی هم بندهی هوی هستیم. ما در عُمرمان غفلت، نِسیان و خدافراموشی به تعداد کمی نداریم. ولی خداوند متعال عبودیّت پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) را در آیات متعدد قرآن کریم به ما گوشزد کرده است. «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا[۳]»؛ مُنزّه است خدایی که شبانه سِیر داد؛ «عَبْدِهِ». «مرحوم علامه طباطبائی» (اعلی الله مقامه الشریف) در کتاب کمنظیر یا بینظیر «تفسیر المیزان» میفرمایند: در این «عَبْدِهِ» لطافتی وجود دارد و خداوند پیامبرش را به صفاتی یا اسمی نسبت نداده است که این «عبدالرّحمن» است، «عبدالکریم» است، «عبدالاحد» است، «عبدالصمد» است؛ بلکه فرموده است: «عَبْدِهِ»، یعنی ضمیر به ذاتِ خداوند برمیگردد. ایشان در عبودیّتش به مرحلهی مَحو و فناء مطلق نائل شده بود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) جز عبودیّتِ ذاتِ حقّ، شأن دیگری نداشته است. تمام کارهای پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان عبودیّت بوده است. یک کاری که خودشان انتخاب کنند و دلشان بخواهد، برای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پیش نمیآمد. همینگونه که خداوند متعال در مورد ملائکه میفرماید: «لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ[۴]»؛ البته پیش از آن یک تعبیری است که این مُشابهت را بیشتر تأکید میکند، این است که فرموده است: «عِبَادٌ مُکْرَمُونَ[۵] * لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ»؛ فرشتگان عباد هستند. سِمَت اینها بندگی است. عبادِ مورد اِکرام خداوند هستند. هرکسی عبد خداوند باشد، مورد توجّه خداوند متعال قرار میگیرد و خداوند به او کَرامت میدهد؛ «عِبَادٌ مُکْرَمُونَ». حال که اینها عباد مُکرَم هستند، این عباد و بنده دارای چه ویژگیای است؟ «لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ»؛ اینها هیچگاه اینگونه نبودهاند که یک آرزویی از قبل داشته باشند و بگویند ای کاش خداوند این را به من بدهد. ای کاش این دستور را بدهد. این کاش به این کیفیت برای من تقدیر نماید. اصلاً چنین چیزی ندارند.
«من از درمان و درد و وصل و هجران ***** پسندم آنچه را جانان پسندد[۶]»
همهی شئونشان، قلبشان، فکرشان و تمایلاتشان همگی مَحو در خداوند متعال است. هرچه خداوند خواست، این خواستِ آنهاست. هرچه خداوند متعال نخواست، مبغوضِ آنهاست. وجود نازنین پیامبر ما در عبودیّت چنین شأنی را در محضر خداوند متعال دارند و خداوند ایشان را به عنوان عبدی که در عبودیّت به محلّ خاصّ و زمان خاصّ و حالت خاصّی اختصاص ندارند، معرّفی فرموده است. بلکه هرکاری میکنند، این کارشان صرفاً برای بندگی ایشان است.
غضبِ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مصلحتی و دارای اراده و عقل میباشد
در سورهی مبارکهی یوسف راه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، خطّ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و مسیر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را به ما ارائه فرموده است تا ما هم به دنبال پیامبرمان حرکت کنیم. فرموده است: «قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِیرَهٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی[۷]»؛ حبیب من! بگو این راه من است، این مسیر من است، این سبک زندگی من است، این مَنش من است، این روش من است، این دانش من است، این بینش من است. که چه بشود؟ «أَدْعُو إِلَى اللَّهِ»؛ زندگی من فِلش به سوی خداست. وجود نازنین حضرت خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) خوابشان هم هدایت است، خوراکشان هم دعوت به سوی خداوند متعال است. جنگشان از روی عصبانیّت نیست؛ بلکه غضب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) غضب پروردگار متعال است. کسی خدمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید و مُنشی بود و جزء توفیقاتش این بود که هرچه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمودند، او مینوشت. خدمت ایشان آمد و عرضه داشت: «عُمَر» به من میگوید حرفهای رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) را ننویس؛ دلیل آن را پرسیدم، گفت: به این دلیل که پیامبر هم بَشر است و گاهی عصبانی میشود. انسانی که عصبانی بشود، از کوره دَر میرود و حرفهایی را میزند که بعداً از گفتن آن پشیمان میشود. اگر شما حرفهای پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را در حال عصبانیّت بنویسید، برای ایشان هم خوب نیست. وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) قَسم خوردند: «وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ»؛ قَسم به آن خدایی که جانِ پیامبر به دست اوست، غَضب من برای خداوند است. در مورد حضرت موسی (علیه السلام) خداوند متعال یک تعبیری در مورد غَضبش دارد که برای اهل معرفت جای دقّت است. فرمود: «وَ لَمَّا سَکَتَ عَنْ مُوسَى الْغَضَبُ[۸]»؛ آن شب در مورد این تعبیر گفتیم که یکی از مُستمعین اهل مطالعهمان بحمدالله تشویق کردند که خداوند متعال در مورد نماز نمیفرماید که نماز مانع از فحشا و مُنکر میشود، بلکه میفرماید که نَهی میکند. مشخّص میشود نماز روح دارد، عقل دارد، اراده دارد و قدرت دارد. از موضع قدرت الهی خود به نمازگزار اگر نمازگزار نماز را دَرک کرده باشد و به نماز رسیده باشد، هرگاه خواستیم کار نامناسبی انجام بدهیم، آن نماز میگوید که این کار را نکنید. «إِنَّ الصَّلَاهَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ[۹]»؛ این تعبیری است که در مورد ذَویالعقول گفته میشود، نَهی میکند و اَمر میکند. حال در مورد غضب حضرت موسی (علیه السلام) در موجوداتی که عقل و اراده ندارند، میگویند: «سَکَنَ». اما سکوت برای چه کسی است؟ هیچوقت به درخت نمیگویند: ساکت شو! باد آمد، طوفان آمد، برگها صدا میدادند و شاخهها به هم میخوردند، بعد از اینکه تمام بشود، میگویند: ساکن شد. ولی عبارت «ساکت شد» را در مورد ذَویالعقول به کار میبرند. میگویند: فُلانی حرف میزد، سکوت کرد. فُلانی در جایی که باید سخن میگفت، نگفت و ساکت ماند. این سکوت برای ذَویالعقول است. حال غَضب حضرت موسی (علیه السلام) چگونه است؟ «وَ لَمَّا سَکَتَ عَنْ مُوسَى الْغَضَبُ»؛ وقتی که حضرت موسی (علیه السلام) از غضب سکوت کرد. مشخّص میشود که غضب حضرت موسی (علیه السلام) عقل دارد و ایشان بیجا غضب نمیکنند. غضب حضرت موسی (علیه السلام) جاذبه و دافعهای است که در عالَم بر روی حساب است، در بَشر عقل آنچه مصلحت است را انتخاب میکند و آنچه مَفسده است را رَد میکند. غضب حضرت موسی (علیه السلام) از روی عقل و اراده است. غضب خارج از اراده که عصبانیت عَنان اختیار را از دست حضرت موسی (علیه السلام) بگیرد، چنین چیزی برای معصوم اتّفاق نمیافتد. یعنی غضب اینها مصلحتی است. خودشان انتخاب میکنند که عصبانی بشوند.
غضب ائمهی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) اختیاری و ارادی است
خداوند متعال استادمان حضرت «آیت الله میرزا علی احمدی میانجی[۱۰]» (رضوان الله تعالی علیه) را رحمت نماید. حضرت «آیت الله هاشمی» ایشان را خوب میشناختند. از عُلمای بسیار صالح بودند. واقعاً عالِم رَبّانی به معنای واقعی کلمه بودند. هم خیلی مُلّا بودند و هم تحقیقات حدیثی و تاریخی ایشان بسیار وسیع بود. به اتّفاق مرحوم «آیت الله سید مهدی روحانی[۱۱]» (رضوان الله تعالی علیه) از کُتب اهلسنّت فضائل اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) و کلمات اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) را استخراج کردند و کارهای تحقیقی بسیار نشدنی را انجام دادند. «مکاتب الرّسول» دارند، «مکاتب الائمه» دارند، نامههای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را جمع کردهاند، نامههای ائمهی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) را جمع کردهاند. هم در فقه صاحب ابتکار بودند، هم فقیه بودند، هم اخلاقی بودند، هم روضهخوان بودند، هم گریهکن بودند و هم استاد سطوح عالیه بودند و مُجتهد بودند. ما مکاسب را از ابتدا تا انتها خدمت مرحوم آیت الله احمدی میانجی (رضوان الله تعالی علیه) خواندیم. این بزرگوار میگفتند: به بنده اطّلاع رسید که یک طلبهای به کاری مُبتلا شده است که نباید به آن مُبتلا باشد. استخاره کردم که عصبانی بشوم و خوب آمد. یک نَهیبی به او زدم و خیال کرد که من واقعاً به جوش آمدهام و میخواهم او را بزنم. همان عصبانیّت کار خودش را کرد. ولی عصبانیّت انتخابی بود، اختیاری بود. گریههای حضرت زهرا (سلام الله علیها)، گریههای حضرت زینب کبری (سلام الله علیها)، گریهی حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) و همهی حضرات معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) ارادی و اختیاری بود. چیزی که در اختیار ما نباشد، عبادت محسوب نمیشود. نه عبادت حساب میشود و نه معصیت حساب میشود. چیزی برای ما ثواب دارد که خودمان اراده کنیم و آن را انتخاب کنیم و انجام بدهیم. یا اگر کسی کار بدی انجام داد، در صورتی گناه است که در آن کار آزاد باشد و خودش انتخاب کرده باشد. والّا اگر کسی روزه باشد و او را بخوابانند و آب در گلوی او بریزند، این روزه را باطل نمیکند و این کار را خودش نکرده است و گناهی هم مرتکب نشده است. به این جهت غضب حضرت موسی (علیه السلام) سکوت دارد و فریاد دارد؛ «وَ لَمَّا سَکَتَ عَنْ مُوسَى الْغَضَبُ».
تمام اعمال رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وَحی است
وجود نازنین خاتم انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) حضرت محمّد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) غضبشان معصومانه است و غضبشان هم عصمت دارد. حال باز این نکته در ذهن مبارک شما بماند که خداوند متعال فرمود: «وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَ أَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَ إِقَامَ الصَّلَاهِ وَ إِیتَاءَ الزَّکَاهِ وَ کَانُوا لَنَا عَابِدِینَ[۱۲]»؛ خداوند خودش میفرماید: ما اینها را امام قرار دادیم. تعبیر امامت را خودش در مورد اینها دارد. ما اینها را امام قرار دادیم. امام باید چگونه باشد؟ خصوصیّات امام را خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «یَهْدُونَ»؛ امام کسی است که هدایتگر است. یعنی تمام زندگیاش فِلش به سوی آدرس خداست. خودشان صراط مستقیم هستند و اینگونه نیست که صراط را نشان بدهند. صراط را نشان میدهند، ولی خودشان صراط است. این خطّ خداست و اگر شما در این خط بروید، به خدا میرسید. «وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّهً»؛ ما اینها را امام قرار دادیم. کسی که خداوند او را امام قرار داده است، کارش هدایت است. «یَهْدُونَ»؛ یعنی همیشه. فعل مُضارع دلیل بر استمرار دارد. یعنی همیشه کار اینها هدایت است و همیشه هدایت میکنند. ولی هدایتشان اجتهادی نیست و مانند فُقهایی که مرجع تقلید ما هستند، اینها گاهی هم اشتباه میکنند و فتوایشان عوض میشود. ولی آنها «یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا» هستند. هدایت آنها با اَمر ماست. ما دستور میدهیم و آنها با دستور ما هدایت میکنند. دیگر چه چیزی است؟ «وَ أَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ»؛ ما به اینها وحی میکنیم. چه چیزی را وحی میکنیم؟ «فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَ إِقَامَ الصَّلَاهِ»؛ یعنی نماز پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خودش وَحی خداست. نه اینکه وحی شده باشد: «إِقَامَ الصَّلَاهِ»، اینگونه نیست؛ بلکه آن وحی یک چیزی است و عمل به وحی چیز دیگری است. خودِ نمازِ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) وَحی خداست. «وَ أَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ»؛ چه چیزی را به اینها وحی کردیم؟ «فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَ إِقَامَ الصَّلَاهِ وَ إِیتَاءَ الزَّکَاهِ»؛ هرکاری پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) انجام میدهند، نَفس کارشان مانند آیهی قرآن است. همینگونه که آیهی قرآن کریم وحی است، کار پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم وَحی خداست. «أَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَ إِقَامَ الصَّلَاهِ وَ إِیتَاءَ الزَّکَاهِ وَ کَانُوا لَنَا عَابِدِینَ»؛ اینها مانند ملائکه غیر از عبادت هیچ کاری انجام نمیدهند. بدون اراده و رضای ما یک نَفَس هم نمیکشند. هر کاری میکنند، ازدواج میکنند با اَمر خداوند متعال است، جنگ میکنند با اَمر خداوند متعال است، صُلح میکنند با اَمر خداوند متعال است؛ دربست در اختیار خداوند هستند و هیچ ارادهای از خودشان اعمال نمیکنند. این عبودیّت مطلق است، این عبودیّت محض است که پیامبر ما دارد.
حُکم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) حُکم خداست و کسی که با آن مقابله کند، بیایمان است
حال که عبدِ محض است و در هیچجایی از خودش مایه نمیگذارد، خداوند متعال میفرماید: ایمان شما اُمّت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی مورد قبول من است، من به ایمان مؤمنی نُمره میدهم که وقتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور میدهد، «فَلَا وَ رَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ»؛ اینها ایمان نمیآورند. «حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ»؛ تا اینکه در منازعات، اختلافات فکری و اختلافات عملی که برایشان پیش میآید، اینها تو را حاکم قرار بدهند. زیر بیرق تو بیایند و رفع اختلاف را با دین تو و قول تو انجام بدهند. «ثُمَّ لَا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیْتَ»؛ همیشه بَشر همینگونه بوده است. در اختلافاتی که ما داریم، به چه کسی مُراجعه میکنیم؟ به دادگاه مراجعه میکنیم. ولی آیا همیشه دادگاه به حقّ حُکم میکند؟ خیر، گاهی هم به حقّ حُکم نمیکند. دادگاههای ما اگر حُکم به حقّ دادند، آیا هر دو طرف راضی هستند؟ خیر، راضی نیستند. میخواهند راضی باشند و یا نباشند. بالاخره برای رفع اختلاف دادگاه لازم است. ما امروز هم که به شهر قُم دعوت بودیم و میهمان بیبی حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) بودیم، جمعیّت عظیمی هم اجتماع کرده بودند که هم برای خاتم انبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم) بود و هم راهپیمایی علیه این خَبیثها، این آدمکُشها، این مُزدورهای بیگانه که از آن رأس تا ذیل همگی مُزدور بیگانه هستند که گاهی به این صورت مملکت را با آسیب و زیان مواجه میکنند. در آن جمعیّت عظیم، امروز شعار همین بود: «قوّهی قضائیه، انقتقام، انتقام». دادگاه برای رفع اختلافات، برای مُجازات متخلّفین و مُجرمین اقدام میکند؛ ولی آیا رضایت باطن در مورد هر دادگاهی لازم است کسی که به ضرر او حُکم داده شده است، در دلش نسبت به دادگاه گِله نکند؟ خیر، چنین چیزی واجب نیست. این نظامات اجتماعی اقتضاء میکند و در همهی دنیا هم هست. دادگاه برای رفع اختلاف است. اما شما پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را مانند سایر قُضات نبینید. وقتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) حُکم کرد، اگر کسی گِله کند ایمان ندارد. وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در «صُلح حُدیبیه» که میخواستند به حجّ عُمره بروند و مُشرکین جلویشان را گرفتند و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم همه را مُحرم کرده بود و به آنها نیز وعده داده بود و قرآن به آنها گفته بود: «لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِینَ مُحَلِّقِینَ رُءُوسَکُمْ وَ مُقَصِّرِینَ[۱۳]»؛ مُشرکین آمدند و جلوی ایشان را گرفتند و بالاخره مُنجر به یک آتشبَس شد که امسال نه ولی سال دیگر بیایید و سه روز در اینجا در اَمان باشید، ولی این خداوند متعال صُلح حُدیبیه را فَتح مُبین نامگذاری کرده است. فرموده است: «إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا * لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ مَا تَأَخَّرَ[۱۴]»؛ این فَتح مُبین را خداوند فَتح مُبین قراد داده است، ولی یکی از صحابه آمد و رسماً یقهی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را گرفت. گفت که شما به ما وعده دادید و ما میخواهیم به آنجا برویم و بیاییم صُلح کنیم و در اینجا یقهی ایشان را گفت. باز در حجّ تمتّع آمد و گفت: تو در اِحرام باشی و ما قطرات غُسل جنابت از بدنمان بریزد؟ اخم کرد و در مقابل پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ایستاد. حُکم خداست. خداوند متعال اینها را در صریح قرآن کریم میفرماید که ایمان ندارند. حجاب اسلامی دستور خداوند است، دستور رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) است. آیات ارث، تفاوت بین زن و مرد، این چیزهایی که خداوند متعال گفته است، اگر کسی سر سوزنی نسبت به اینها تردید در دلش داشته باشد، قرآن کریم میفرماید که ایمان او ایمان نیست؛ «فَلَا وَ رَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیمًا». حال اگر کسی اطاعت کرد، به کجا میرسد؟ شما در زیر آسمان کسی را مُطیعتر از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) پیدا نمیکنید. در همهجا ظلّ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند، سایهی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند، جان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند، فانی در پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند، عاشق پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند. آن کسی که مُطیعتر است، آیهی کریمه را در شبهای گذشته در مورد حضرت ابراهیم (علیه السلام) خواندیم که میفرماید: «فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی[۱۵]»؛ هرکسی تابعِ من است، از خودِ من است. ولی اگر کسی در خطّ من نیست، از من نیست. حال حتّی اگر انتصاب هم داشته باشد، فرزند من باشد، برادر من باشد، پسر عموی من باشد، ولی در خطّ من نیست؛ پس او از من نیست. علی (علیه السلام) از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است، «سلمان» از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است؛ «سلمان منّا اهلالبیت[۱۶]». این معیّت انسان را متّحد میکند، با او میکند.
کسی که زائر خدا بشود، بخشیده خواهد شد
حال این آیهی بشارت را هم برای شما بخوانم و انشاءالله تعالی خداوند متعال توفیقی بدهد تا توسّلی داشته باشیم. ما در نمازهایمان که خداوند متعال به ما افتخار داده است و روزی پنج مرتبه به محضر خودِ خداوند شرفیاب میشویم، مخصوصاً کسی که به مسجد میآید و نماز را به جماعت میخواند. فرمود: «فَطُوبَى لِعَبْدٍ تَطَهَّرَ فِی بَیْتِهِ ثُمَّ زَارَنِی فِی بَیْتِی[۱۷]»؛ خوشا به حال کسی که خودش را در خانه تطهیر مینماید. این تطهیر یک چیز مُطلقی است. یعنی اگر وضو ندارد، وضو میگیرد؛ اگر غُسل لازم است، آن را انجام میدهد؛ ولی باطنش را هم طاهر میکند و یک استغفار و توبهای انجام میدهد و میگوید که میخواهم به خانهی خدا بروم، میخواهم نزد خدا بروم. با گناه که نمیشود نزد خداوند رفت. یک استغفار و توبه و العفوی دارد و خودش را طاهر میکند و «زَارَنِی فِی بَیْتِی»؛ خیلی تعبیر عجیبی است. در خانهی من برای زیارت من میآید. لذا نماز زیارت خداوند است، نماز زیارتنامهی خداوند متعال است، مسجد خانهی خداست و نمازگزار در حال زیارت خداوند است با این زیارتنامهای که عبارت است از: «اوّله التکبیر و آخره التسلیم». این زیارتنامهی پروردگار عالَم است. خداوند متعال خانههای خودش را برای زُوار خودش آماده کرده است و روزی پنج مرتبه به ما افتخار میدهد و میگوید: اگر گناه هم کردی، بیا تا من تو را پاک کنم. کسی نزد پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و گریه و ابراز ناراحتی میکرد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از او پرسیدند: چرا ناراحت هستی؟ عرض کرد: گناه شرمندهام کرده است و دلم از این ظُلمی که به خودم کردهام، شکسته است. فرمودند: مگر به مسجد نیامدهای؟ پاسخ داد: بله. فرمودند: مگر نماز نخواندهای؟ عرض کرد: بله. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: بخشیده شدهای. خداوند این نماز را قرار داده است تا شما را ببخشد. هرگاه به مسجد میآیید، خداوند را زیارت میکنید و خداوند متعال حتماً زُوار خودش را میبخشد. چگونه زُوار امام حسین (علیه السلام) بخشیده میشوند؟ زُوار امام رضا (علیه السلام) بخشیده میشوند؟ زُوار خدا بخشیده نمیشوند؟! به شرط اینکه نماز، نماز باشد. همان نمازی که گفتیم: «إِنَّ الصَّلَاهَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ».
دعاهایی که خداوند در نماز واجب کرده است
پروردگار متعال در این نماز سورهی مبارکهی «فاتحه» را الزام کرده است. ما در نماز دو دعا داریم، زیرا دعا واجب است. «ادْعُونِی[۱۸]» اَمر خداوند است و بر همه واجب است که دعا کنند. برای اینکه اطاعت کنیم، ما در متن نماز دو دعا داریم. یکی «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ[۱۹]» است و دیگری هم در تشهّد نمازمان است که میگوییم: «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد». یکی دعا برای راه است و دیگری دعا برای الگو است. در این عبارت «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ» صراط مستقیم صراط چه کسانی است؟ «صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ[۲۰]»؛ خدایا! من را سرگردان نگذار، من را در بیابان رهایم نکن. من میخواهم پیش تو بیایم، یک راهی پیش پای من بگذار که عُمر من ضایع نشود و من گرفتار تردید و حیران نشوم. «صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»؛ آدرس و راه را راهِ کسانی قرار بده که به آنها اِنعام کردی. غضب نکردی و به آنها نعمت کردی. نعمت مُطلق ولایت است. اینها مظهر ولایت و حاکمیّت تو هستند. «صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»؛ ما را با قافله و کسانی قرار بده که مشمول نعمت تو هستند، همیشه بر سر سُفرهی تو هستند و از نعمت معنوی تو بَهره میگیرند. «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ[۲۱]»؛ خدایا! من را جزء غَضبشدهها قرار نده. من طاقت غَضب تو را ندارم. خدایا! مرا رها نکن، سرگردان نکن. نه ضالّ و سرگردان باشم و نه مغضوب باشم که کتک بخورم. طاقت هیچکدام از اینها را ندارم. دستم را بگیر و من را در خط ببر.
چهار گروه که باید معیّت با آنها را از خداوند طلب نماییم
اینجا فرمود: «صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» و در یک آیهی دیگری این را تفسیر کرده است. فرموده است: «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقًا[۲۲]»؛ کسی که طاعت خداوند و طاعت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) را به گردن گرفته باشد، در زندگیاش اِعمال سلیقه نکند و هر دستوری در فقه به ما رسیده است، بگوید: سمعاً و طاعتاً! وقتی مرجع تقلید و رهبر فقیه او دستوری داد، گویا دستور را از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گرفته است و به من رسانده است. او که صاحب شریعت نیست، بلکه در حال رساندن شریعت من است. بگوید: سمعاً و طاعتاً! «یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولَئِکَ»؛ با چه کسی مَحشور خواهد شد؟ «فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ»؛ این گروهی که در خطّ بندگی هستند، در خطّ اطاعت هستند، سبک زندگیشان را از دینشان و از رهبر و از امامشان گرفتهاند، «فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ»، اینها با کسانی هستند که در هر نماز میخوانیم و در هر نماز ما از خداوند میخواهیم که خدایا! مرا از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی (علیه السلام) جُدا نکن. من را از امامانم و از حضرت زهرا (سلام الله علیها) جُدا نکن. اجازه بده تا من همراه اینها بروم. من را در دامان جهنّمیها قرار نده، میخواهم با اینها باشم. در زیارت شریف جامعهی کبیره میگوییم: «فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لَامَعَ غَیْرِکُمْ[۲۳]»؛ من با شما هستم. دستم را بگیرید و من را با خودتان ببرید. من را به چه کسی حواله میدهید؟ «فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لَامَعَ غَیْرِکُمْ».
خداوند متعال مرحوم «آیت الله ناصری اصفهانی» (رضوان الله تعالی علیه) را رحمت نماید. مقام معظم رهبری (مُدّ ظله العالی) اینها را شکار میکردند. از ایشان خواسته بودند که یکی از تشرّفات خود را برای من بگویید. عرض کرده بودند: من در حرم حضرت امام رضا (علیه السلام) مشغول خواندن زیارت جامعهی کبیره بودم و به این عبارت «فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ» رسیدم. دیدم که نوری دَمید و جاذبهای من را به سوی خود کشید. سرم را بلند کردم و دیدم وجود مبارک حضرت حجّت (ارواحنا فداه) در کنار بنده هستند. «فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ»؛ میخواهم با علی (علیه السلام) باشم، میخواهم با امام حسن (علیه السلام) و با امام حسین (علیه السلام) باشم، میخواهم با ائمهی پاک باشم و نمیخواهم با ناپاکان همراه باشم؛ «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ». چهار گروه در این کاروان حضور دارند. یکی «النَّبِیِّینَ» هستند، دوّم «الصِّدِّیقِینَ» هستند، سوّم «الشُّهَدَاءِ» هستند و چهارم «الصَّالِحِینَ» هستند. «صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»؛ یعنی انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین)،صدیقین، شهدا و صالحین. این چهار گروه هستند. خدایا! من را با این چهار گروه همکاروان کن. من با غیرِ اینها نباشم و با اینها باشم که نتیجهی اینها رسیدن به قُرب خداوند متعال و مقام عِندَربّی است و میخواهم به آن مقام برسم.
وجود نازنین خاتم انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) حضرت محمّد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) خدمتگزاری داشتند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دیدند که بدن او در حال آبشدن است. از او پرسیدند: چه مشکلی داری؟ زیرا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) طبیب بودند و ویزیت میکردند. از او پرسیدند: چه مشکلی داری که در حال لاغرشدن هستی؟ عرض کرد: یا رسول الله! مدّتی است فکرم مشغول شده است. میبینم که مرگ حقّ است. هم شما از دنیا میروید و هم ما از دنیا میرویم. در اینجا من دلم به شما گِره خورده است. یادتان میکنم و بر سر راه شما میایستم و شما که عبور میکنید، جَمال شما را میبینم. همینگونه که شما حرکت میکنید، چشمانم به دنبال شما حرکت میکند و دلم خنک میشود. اما وقتی مردیم، من در دَرجهی شما نیستم. شما در اعلی علییّن هستید و من اگر بهشتی هم باشم، در دَرجات پایین هستم و با شما مَحشور نیستم. این غُصّهی فِراق شما من را آب میکند که در آن عالَم چگونه دست من به شما میرسد؟ تا این عشق واقعی خودش به پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را مطرح کرد، این آیه نازل شد: «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقًا». چه رُفقای خوبی! به دنبال چه کسی میگردید؟ دست به دست چه کسی میدهید؟ با کدام ناپاک زندگی خودتان را میگذرانید؟ به سُراغ اینها بیایید و با اینها رفیق بشوید. با اینها همراه بشوید.
روضهی و توسّل به حضرت زهرا (سلام الله علیها)
امروز روز سختی برای بیبی ما حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود و امشب سختترین شب هست. حضرت زهرا (سلام الله علیها) خیلی به پدرشان علاقه داشتند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز همینگونه بودند. به قَدری این عشق بین این دختر و پدر حاکم بود که وقتی حضرت زهرا (سلام الله علیها) عروس شدند، در آن منطقهی مَشربهی «اُمّ ابراهیم» یک حُجرهای را به ایشان داده بودند. وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در کنار مسجد حُجرههایی را ساختند و فرمودند: فاطمه جان! جُدایی تو را تحمّل نمیکنم، بیا و در کنار خودم باش. بر روی دیواری که بین حُجرهی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت زهرا (سلام الله علیها) قرار داشت، یک پَنجرهای هم قرار داده بودند که بوی فاطمه (سلام الله علیها) را استشمام نماید. خیلی علاقهی مُفرطی داشتند. این بود که حضرت زهرا (سلام الله علیها) با رحلت حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دیگر شب و روز نداشتند. هم شبها گریه میکردند و هم روزها گریه میکردند. به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) عرضه داشتند: خیلی دلم برای پدرم گرفته است. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را از روی پیراهن غُسل دادند. سپس بعد از غُسل ایشان را کفن کردند و آن پیراهن را درآوردند. عرضه داشتند: دوست دارم تا آن پیراهن پدرم مایهی آرامشم باشد. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) پیراهن را آوردند و حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) آن را بر روی سرشان انداختند. ناله و شیون ایشان چنان شدید شد که از هوش رفتند. دیگر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) پیراهن را مخفی میکردند، زیرا میدانستند که طاقت فاطمه (سلام الله علیها) تمام میشود. گفتند: بیبی «بلال» آمده است. فرمود: به بلال بگویید دلم برای اذان او تنگ شده است. او اذان میگفت و سپس پدرم برای نماز میرفت. بلال آمد و به مأذنه رفت و گفت: عهد کرده بودم که بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اذان نگویم، اما دستور فاطمه (سلام الله علیها) است، چه باید بکنم؟ رفت و اذان گفت. تا به «اشهدُ انّ محمّداً رسول الله» رسید، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) غَش کرد. آمدند و گفتند: بلال! ساکت باش، فاطمه (سلام الله علیها) از هوش رفته است. این یک پیراهن بود که حضرت زهرا (سلام الله علیها) با آن آرام میگرفتند. یک پیراهنی هم حضرت امام حسین (علیه السلام) داشتند. وقتی میخواستند خداحافظی کنند، به زینب کبری (سلام الله علیها) خطاب کردند: «إیتینی بثوب عتیق[۲۴]»؛ خواهرم! یک پیراهن کُهنه برایم بیاور. دستبافت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بود و حضرت امام حسین (علیه السلام) این پیراهن را از زیر لباس بر تن کرد که کفن او باشد. اما وقتی بیبی عالَم کنار گودال قتلگاه آمد، باور نمیکرد که این بدن حسین (علیه السلام) است. زیرا این پیراهن را به غارت برده بودند. بعد از اسارت وقتی یزید به حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) عرضه داشت: آقا! هرچه بخواهید من به شما میدهم. حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) فرمودند: بگویید لباسهایی را که از ما بردهاند، به ما پس بدهند. یزید گفت: من بهتر از آنها را میدهم، پول آن را میدهم. حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) فرمودند: «لاِنَّ فیهِ مَغْزَلُ فاطِمَهَ[۲۵]»؛ آن پیراهن دستبافت مادرم حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بود. بر حسب نقلی این پیراهن را داد و حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) آن را به مدینه آوردند. وقتی بر سر قبر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد، عرضه داشت: «یا جَدّاه!» دخترت از سفر آمده است، برای شما سوغاتی آورده است. یکمرتبه دیدند این پیراهن خونین را از زیر آستین کنار کشید و بر روی قبر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) انداخت.
لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم
اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین
«اللّهُمَّ انّا نَسْئَلُکَ وَ نَدْعُوکَ بِاسْمِکَ الْعَظیمِ الْاعْظَمِ، الْاعَزِّ الْاجَلِّ الْاکْرَمِ یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ یا قَدیمَ الْإِحْسَان بِحَقِّ الْحُسَیْنِ[۲۶]».
دعا
خدایا! امام زمانمان (ارواحنا فداه) را برسان.
خدایا! قلب مبارک امام زمانمان (ارواحنا فداه) را همیشه از ما راضی بدار.
خدایا! به ما توفیق طاعت مرحمت بفرما.
خدایا! در دنیا و آخرت ما را از نبییّن، صدیقین، شهدا و صالحین جُدا نفرما.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم سایهی پُر برکت عَلمدار انقلاب، ستون خیمهی امنیّت ما، ستون خیمهی عزّت و اقتدار ما، مرجع و رهبر عزیزمان تا ظهور حضرت حجّت (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) مُستدام بدار.
خدایا! ملّت شریف و باوفا و غیرتمند ما را که در برابر این نابکاران و خود فروختهها از خوان شهدا دفاع کردند و به صحنه آمدند و هر روز پُر شورتر برای حمایت از انقلاب و ولایتشان در صحنه برای مُجاهدت میآیند، خدایا این مردم شریف و غیرتمند ما را دشمنشاد مگردان.
خدایا! دنیا و آخرتشان را آباد بفرما.
خدایا! گذشتگانمان را ببخش و بیامُرز.
خدایا! به انکسار حضرت زهرا (سلام الله علیها)، به عصمت فاطمه طاهر (سلام الله علیها) مریضها عموماً، مریضهای مورد نظر خصوصاً شفای عاجل و شفای کامل مرحمت بفرما.
خدایا! هرکسی هر نگرانی دارد، به اضطرار حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) قَسمت میدهیم که کنار بدن حُسین خود آمد و مُضطرّ شد، خدایا به آن حالتش قَسمت میدهیم نگرانیها را برطرف بفرما.
خدایا! امام، شهدا و گذشتگانمان را مستغرق بهار رحمت و مغفرت خود قرار بده.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ الی ۲۸٫
[۲] سوره مبارکه نساء، آیه ۶۵٫
[۳] سوره مبارکه اسراء، آیه ۱٫
«سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا ۚ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ».
[۴] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۲۷٫
[۵] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۲۶٫
«وَ قَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَٰنُ وَلَدًا ۗ سُبْحَانَهُ ۚ بَلْ عِبَادٌ مُکْرَمُونَ».
[۶] باباطاهر، دوبیتیها، دوبیتی شماره ۲۸.
[۷] سوره مبارکه یوسف، آیه ۱۰۸٫
«قُلْ هَٰذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ ۚ عَلَىٰ بَصِیرَهٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی ۖ وَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ».
[۸] سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۵۴٫
«وَ لَمَّا سَکَتَ عَنْ مُوسَى الْغَضَبُ أَخَذَ الْأَلْوَاحَ ۖ وَ فِی نُسْخَتِهَا هُدًى وَ رَحْمَهٌ لِلَّذِینَ هُمْ لِرَبِّهِمْ یَرْهَبُونَ».
[۹] سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۴۵٫
«اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَ أَقِمِ الصَّلَاهَ ۖ إِنَّ الصَّلَاهَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ ۗ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ ۗ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ».
[۱۰] میرزا علی احمدی میانجی (۱۳۰۵ش-۱۳۷۹ش) فقیه شیعی، مدرس اخلاق حوزه علمیه قم و شاگرد علامه طباطبایی. احمدی میانجی در حوزههای علمیه ایران تحصیل کرد و به اجتهاد رسید. وی ضمن تدریس فقه و اصول، آثاری در تفسیر، فقه و مباحث حدیثی نوشته است. کتابهای مکاتیب الرسول، مکاتیب الائمه و «مالکیت خصوصی در اسلام» از جمله آثار اوست. او در آثار فقهی خود به موضوعات روز جامعه توجه داشته است. میانجی به نظریه ولایت فقیه اعتقاد داشت و به احکام حکومتی پایبند بود. او فعالیتهای سیاسی و اجتماعی نیز داشت؛ از انقلاب اسلامی ایران حمایت میکرد و چندین دوره نماینده مردم آذربایجان شرقی در مجلس خبرگان رهبری بود. وی درجامعه مدرسین عضویت داشت و در شهرهای میانه و قم مدارس و مراکزی تأسیس کرد. میانجی در بعد اخلاقی از علامه طباطبایی متأثر بود و در مدارس علمیه قم برای طلاب درس اخلاق میگفت. میانجی در ۲۱ شهریور ۱۳۷۹ش برابر با ۱۲ جمادیالثانی ۱۴۲۱ق درگذشت و آیت الله عبدالله جوادی آملی از مراجع تقلید شیعه بر پیکر او نماز خواند و در حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) به خاک سپرده شد.
میانجی مقدمات عربی را نزد پدرش خواند و با خواندن کتابهایی مانند گلستان سعدی نزد پدر و یکی دیگر از بستگانش که به او ملا میگفتند به زبان فارسی تسلط یافت. پدرش در سال ۱۳۱۸ش در ۱۲ سالگی، او را به شهر میانه نزد آقا میرزا ابومحمد حجتی فرستاد. دوران تحصیل او در میانه با جنگ جهانی دوم همزمان بود. او کتابهایی در نحو، حاشیه در منطق، معالم در اصول، مطول در معانی و بیان و بخشهای عمده شرح لمعه و قوانین الاصول را نزد آقا میرزا ابومحمد حجتی[یادداشت ۱] فراگرفت سپس بخشی از شرح لمعه را نزد شیخ لطفعلی زنوزی و میرزا مهدی جدیدی آموخت. او در سال ۱۳۲۳ش به تبریز رفت، چهار ماه در تبریز در مدرسه حسن پاشا و مدتی هم مدرسه حاج علی اصغر ساکن شد و از میرزا رضی زنوزی بهره برد و به سفارش و نامه شیخ لطفعلی زنوزی با علامه طباطبایی در تبریز آشنا شد.
در اوایل ذی القعده سال ۱۳۶۳ق وارد قم و در مدرسه دارالشفاء ساکن شد و در درس لمعه شیخ موسی عباسی حاضر شد. او دروس سطح را نزد سید حسین قاضی، شیخ موسی زنجانی، آیت الله مرعشی و میرزا احمد کافی الملک فرا گرفت. به گفته خودش استعداد فلسفی نداشت و بنا به نظر علامه طباطبایی فلسفه نخوانده است. در درس خارج نزد محقق داماد، گلپایگانی و بروجردی شاگردی کرد و مدت کوتاهی نیز در درس آیت الله حجت حاضر شد. میانجی نخستین شاگرد علامه طباطبایی در قم بود و نزد او کفایه خواند. او در بُعد اخلاقی تحت تأثیر شخصیت علامه قرار گرفت. و از ایشان نکات اخلاقی نقل میکرد. احمدی میانجی از آیت الله بروجردی، آیت الله گلپایگانی، امام خمینی، آیت الله میلانی و سید عبدالهادی شیرازی اجازه اجتهاد داشت. او از سوی آیت الله بروجردی اجازه داشت تا وجوهات را در اختیار طلاب نیازمند قرار دهد. احمد میانجی، با سید ابوالفضل میرمحمدی زرندی مباحثه تفسیری را آغاز کردند که بعدها با پیوستن افرادی مانند سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، سید اسماعیل موسوی زنجانی، سید مهدی روحانی، آیت الله مشکینی، سید یعقوب موسوی زنجانی، احمد آذری قمی و احمد پایانی، به جلسات هفتگی تفسیر تبدیل شد. اعضای جلسه هر کدام به تفاسیر مختلف مراجعه میکردند و پیرامون آیات مباحثی را مطرح مینمودند. این جلسه در پنجشنبه و جمعهها برگزار میشد و نزدیک به نیمقرن ادامه داشت. از احمدی میانجی، یادداشتهایی از این جلسات به جای مانده است.
میانجی در جلسه فقهی که از زمان آیت الله بروجردی در منزل آیت الله موسی شبیری زنجانی تشکیل میشد، شرکت میکرد. احمدی ضمن تحصیل، به طلاب پایینتر از خود درس میداد. او در حوزه علمیه قم جزو اساتید شناخته شده در سطوح عالی به شمار میرفت. او به فقه و به ویژه به کتاب مکاسب شیخ انصاری علاقه داشت و هر سال آن را برای عدهای تدریس میکرد. میانجی در آموزش طلاب، با علی قدوسی در مدرسه حقانی همکاری داشت. میانجی در مدارس مختلف قم مانند مدرسه شهیدین، مدرسه معصومیه و مدرسه کرمانیها برای طلاب در سطحهای گوناگون درس اخلاق میگفت.
احمدی میانجی، مسائل اسلامی را از دیدگاه حکومتی ارزیابی میکرد. او اعتقاد داشت که فقه اسلامی و شیعی میتواند جوامع بشری را به خوبی اداره کند. وی به احکام حکومتی که زیر نظر ولایت ولی فقیه اداره شود، اعتقاد داشت، از اینرو، مقررات و قوانین معمولی را هم لازمالاجراء میدانست؛ به طوری که میگفت: اگر کسی در نیمه شب مقررات راهنمایی و رانندگی را رعایت نکرد و پلیس هم حضور نداشت، واجب است خود، جریمه خلافش را به صندوق حکومت واریز کند. احمدی میانجی اخذ وجوه شرعی و مصرف آن را، ابتدائاً یکی از شئون اساسی ولی فقیه میدانست. به همین سبب با اینکه مجتهد بود، اما در این باب از آیتالله خامنهای اجازه میگرفت. آیت اللّه خامنهای، در حکمی وی را بههمراه سید مهدی روحانی، محمد ابراهیم جناتی، سید محمود هاشمی شاهرودی و… جهت بررسی موضوعات جدید و پاسخگویی به مسائل روز جهان اسلام منصوب کردند.
[۱۱] سید مهدی روحانی (۱۳۴۳-۱۴۲۱ق/۱۳۰۳-۱۳۷۹ش)، عالم، فقیه، مدرس حوزه علمیه قم، نماینده مردم در مجلس خبرگان رهبری، از مؤسّسان «جامعه اسلامی ناصحین»، عضو هیئت امنای «مؤسّسه خیریه الزّهرا (علیهاالسلام)»، عضو هیئت بررسی موضوعات جدید فقهی و پاسخگویی به مسائل روز و از مبارزان علیه رژیم پهلوی بود. وی تحصیلات علوم دینی را در قم و نجف نزد بزرگانی چون میرزا حسن یزدی، سید یحیی مدرّسی یزدی، میرزا باقر زنجانی، امام خمینی، سید محمد حجّت کوه کمری، حاج آقا حسین بروجردی، سید محمد محقق داماد، سید احمد خوانساری، علامه طباطبایی و دیگران فرا گرفت و بیشترین تخصصاش در ملل و نحل و تفسیر قرآن بود. از ایشان تالیفاتی در تفسیر، حدیث و کلام بر جای مانده است. ایشان سال ۱۳۷۹ش درگذشت و در مسجد بالاسر در حرم حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) دفن شد.
سید مهدی روحانی در ۲۳ ذی الحجه الحرام ۱۳۴۳ق (۱۳۰۳ ش)، در بیت آیت اللّه حاج سید ابوالحسن روحانی، یکی از علمای قم، به دنیا آمد. دوران کودکی سید مهدی در خانهای گذشت که مرکز علم و فقاهت بود. این خانه قدیمی که عمر آن متجاوز از صد سال است، در محلّه سلطان محمدشریف (گذر قلعه) قرار دارد که از قدیمیترین محلههای قم است. پدر و مادر سید مهدی از خانوادههای اصیل و ریشهدار سادات قم بودند. نیای پدری او مرحوم آیت اللّه حاج سید صادق قمی (۱۲۵۵-۱۳۳۸ق) مرجع دینی مردم در نیمه نخست قرن چهاردهم هجری، فقیهی صاحب نفوذ و یگانه مرجع قضاوت و حلّ و فصل منازعات بود. او پایهگذار بیت «روحانی» و بنیانگذار مسجد و مدرسه حاج سید صادق است که همه آنها بیش از صد سال در قم هستند. نیای مادری او آیت اللّه حاج سید فخرالدین حسینی قمی (۱۲۸۱-۱۳۶۳ق) شیخ العلمای قم و از شاگردان آیت اللّه میرزا حبیباللّه رشتی بود. در استواری حوزه علمیه قم با آیت اللّه حاج شیخ عبدالکریم حایری (رحمهاللهعلیه) همکاری داشت. وی بر پیکر مرحوم آیت اللّه حایری نماز خواند و خود نیز پس از وفات در جوار ایشان دفن شد.
سید مهدی دوران کودکی را در مکتبخانه مرحومه ملا باجی مریم بیگم به یادگیری قرآن کریم پرداخت. پس از دوران کودکی و نوجوانی، در اوج استبداد رضاخانی، به فراگیری دانش دینی روی آورد. عمده ادبیات و سطوح را نزد حضرات بزرگوار: حاج سید مرتضی علوی فریدنی (حاشیه و شرح شمسیه)، میرزا محمدعلی ادیب تهرانی (مطوّل)، حاج شیخ جعفر صبوری قمی و بیشتر حاج شیخ عبدالرّزاق قاینی (از سیوطی تا شرح لمعه) آموخت و این درسها را با مرحوم آیت اللّه حاج شیخ محمد حسینی قاینی مباحثه میکرد. در ۱۹ سالگی (۱۳۶۲ق) به نجف اشرف مهاجرت کرد و بخش اعظم سطوح عالی را از حضرات آیات: میرزا حسن یزدی (رسائل)، سید یحیی مدرّسی یزدی (مکاسب) و میرزا باقر زنجانی (کفایه) فرا گرفت. در بازگشت به قم (۱۳۷۰ق) قسمتهای برجای مانده رسائل (برائت و اشتغال) را از امام خمینی (قدسسره) و مکاسب را از آیت اللّه قاینی و بخشی از جلد اول کفایه را از آیت اللّه حاج شیخ محمدعلی حایری کرمانی آموخت. در مطالعات خود، در دو چیز تبحّر خاصّی داشت و ممتاز شناخته میشد: ۱ – ملل و نحل، اعم از اسلامی و غیر اسلامی؛ راجع به یهودیت و مسیحیت مطالعات عمیقی داشت؛ ۲ – در تفسیر قرآن نظریات خوبی داشت. یک جمع تفسیری درست کرده بود که خود، مؤسّس آن بود.
او در کنار مطالعات رایج حوزههای علمیه به تحقیق در علوم تفسیر، حدیث، تاریخ، کلام و مذاهب اسلامی پرداخت و یکی از صاحب نظران برجسته علوم اسلامی در حوزه علمیه قم به شمار میرفت. وی با پژوهش تطبیقی کتابهای آسمانی (تورات و انجیل) با قرآن مجید، نقاط اشتراک و افتراق آنها را با قرآن روشن ساخت و یادداشتهای بسیار در شناخت فرقههای گوناگون اسلامی فراهم آورد. از اینرو به دلیل آگاهی گستردهای که از تاریخ، فقه و اعتقادات آنان داشت؛ چند بار به نمایندگی از سوی جمهوری اسلامی ایران و حوزههای علمیه قم به ترکیه، عربستان، ژاپن و جاهای دیگر رفت و از اعتقادات شیعه به خوبی حمایت کرد.
سرانجام آیت سید مهدی روحانی پس از تحمّل داغ مرگ تنها برادر (مرحوم آیت اللّه حاج سید هادی روحانی، از علما و ائمه جماعات تهران) و خواهرانش و همینطور مرگ دوستش آیت اللّه احمدی میانجی، پس از چند ماه بیماری روز پنج شنبه، سوم آذرماه سال ۱۳۷۹ (۲۶ شعبان المعظم ۱۴۲۱ق) در ۷۷ سالگی چشم از جهان فرو بست. با اعلام خبر وفاتش، در شهر قم عزای عمومی اعلام گردید. مراجع تقلید و مقام معظّم رهبری آیت اللّه خامنهای و بسیاری از مقامات روحانی و کشوری در بزرگداشت مقامش پیامهایی صادر کردند و پیکرش، در صبح روز جمعه ۲۷ شعبان، با حضور هزاران نفر از علما و فضلا و مردم قم تشییع شد و پس از اقامه نماز توسّط آیت اللّه بهجت، در ضلع شمالی مسجد بالاسر حرم حضرت فاطمه معصومه (علیهاالسلام) در کنار مرقد آیت اللّه احمدی میانجی به خاک سپرده شد. مجالس یادبودش تا مدّتها در قم و تهران ادامه یافت.
[۱۲] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۷۳٫
[۱۳] سوره مبارکه فتح، آیه ۲۷٫
«لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیَا بِالْحَقِّ ۖ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِینَ مُحَلِّقِینَ رُءُوسَکُمْ وَ مُقَصِّرِینَ لَا تَخَافُونَ ۖ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذَٰلِکَ فَتْحًا قَرِیبًا».
[۱۴] سوره مبارکه فتح، آیات ۱ و ۲٫
« إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا * لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ یَهْدِیَکَ صِرَاطًا مُسْتَقِیمًا».
[۱۵] سوره مبارکه ابراهیم، آیه ۳۶٫
«رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیرًا مِنَ النَّاسِ ۖ فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی ۖ وَ مَنْ عَصَانِی فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ».
[۱۶] مجمعالبیان،/۴۲۷/۲٫
[۱۷] من لا یحضره الفقیه، جلد ۱، صفحه ۲۳۹.
«وَ رُوِیَ: أَنَّ فِی اَلتَّوْرَاهِ مَکْتُوباً أَنَّ بُیُوتِی فِی اَلْأَرْضِ اَلْمَسَاجِدُ فَطُوبَى لِعَبْدٍ تَطَهَّرَ فِی بَیْتِهِ ثُمَّ زَارَنِی فِی بَیْتِی أَلاَ إِنَّ عَلَى اَلْمَزُورِ کَرَامَهَ اَلزَّائِرِ أَلاَ بَشِّرِ اَلْمَشَّاءِینَ فِی اَلظُّلُمَاتِ إِلَى اَلْمَسَاجِدِ بِالنُّورِ اَلسَّاطِعِ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ».
[۱۸] سوره مبارکه غافر، آیه ۶۰٫
«ادْعُونِی وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ».
[۱۹] سوره مبارکه فاتحه، آیه ۶٫
[۲۰] سوره مبارکه فاتحه، آیه ۷٫
«صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ».
[۲۱] همان.
[۲۲] سوره مبارکه نساء، آیه ۶۹٫
[۲۳] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت شریف جامعه کبیره.
«…وَ قَلْبِی لَکُمْ مُسَلِّمٌ، وَ رَأْیِی لَکُمْ تَبَعٌ، وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّهٌ حَتَّىٰ یُحْیِیَ اللّٰهُ تَعَالىٰ دِینَهُ بِکُمْ، وَ یَرُدَّکُمْ فِی أَیَّامِهِ، وَ یُظْهِرَکُمْ لِعَدْلِهِ، وَ یُمَکِّنَکُمْ فِی أَرْضِهِ، فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لَامَعَ غَیْرِکُمْ، آمَنْتُ بِکُمْ، وَ تَوَلَّیْتُ آخِرَکُمْ بِمَا تَوَلَّیْتُ بِهِ أَوَّلَکُمْ، وَ بَرِئْتُ إِلَى اللّٰهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَعْدائِکُمْ وَ مِنَ الْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ الشَّیاطِینِ وَ حِزْبِهِمُ الظَّالِمِینَ لَکُمُ، الْجاحِدِینَ لِحَقِّکُمْ، وَ الْمارِقِینَ مِنْ وِلایَتِکُمْ، وَ الْغاصِبِینَ لِإِرْثِکُمُ، الشَّاکِّینَ فِیکُمُ، الْمُنْحَرِفِینَ عَنْکُمْ ، وَ مِنْ کُلِّ وَلِیجَهٍ دُونَکُمْ، وَ کُلِّ مُطاعٍ سِواکُمْ، وَ مِنَ الْأَئِمَّهِ الَّذِینَ یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ، فَثَبَّتَنِیَ اللّٰهُ أَبَداً مَا حَیِیتُ عَلَىٰ مُوالاتِکُمْ وَ مَحَبَّتِکُمْ وَ دِینِکُمْ، وَ وَفَّقَنِی لِطاعَتِکُمْ، وَ رَزَقَنِی شَفاعَتَکُمْ…».
[۲۴] مدینه معاجز الأئمه الإثنی عشر، ج ۴، ص ۶۷٫
[۲۵] ملهوف (لهوف)، ص ۲۲۴٫
[۲۶] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۲۴۵، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
پاسخ دهید