روز پنجشنبه مورخ ۳۱ شهریورماه ۱۴۰۱ و همزمان با شب بیست و ششم ماه صفر، مراسم عزاداری سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام بعد از نماز مغرب و عشاء در «مسجد جامع شهرک غرب» تهران با سخنرانی حضرت «آیت الله صدیقی» برگزار شد که مشروح آن تقدیم می شود.
- مقدّمه
- پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مانع از ورود انسان به جهنّم میشوند
- پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از جنس خودِ مؤمنین بودند
- دلسوزی بینظیر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به مؤمنان
- حریص بودن نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به همهی کارهای مؤمنین
- مؤمنین باید دو بال ایمان و علم را در همهی زمینهها کسب نمایند
- پیشرفتهای چشمگیر کشور پس از انقلاب اسلامی
- عاطفهی حیرتانگیز رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به اُمّت خود
- تدبیر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در غزوه حُنین در مُواجهه با مُنافقین
- روضه و توسّل به نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
«لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ[۲]»؛ رحلت خاتم پیامبران (صلی الله علیه و آله و سلم) و شهادت امام حسن مجتبی (علیه السلام) را به حضور امام زمانمان (ارواحنا فداه) و به شما عزیزان، گرامیان و در ماتم نشستگان تسلیت عرض میکنم.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مانع از ورود انسان به جهنّم میشوند
قرآن کریم هم آیینهی خداست، کتاب خداشناسی است، بهترین کانون، بهترین دانشگاه، بهترین منبع برای خداشناسی قرآن کریم است که کَلام خودِ خداوند متعال است و مُعجزهی همیشگی است. معرفت پیامبرش هم که هم عقل، هم نقل، هم تاریخ و هم حدیث در معرفی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مطالب و دعاها به صورت فراوان مطرح شده است. ولی بهترین و مطمئنترین متن برای شناخت پیامبر ما، خودِ قرآن کریم است. در این محفل نورانی در شب رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بعضی از آیات را با همدیگر مرور میکنیم. خداوند متعال میفرماید: «لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ»؛ یکی از ویژگیهای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این است که ایشان منتظر نیستند تا مریضی به ایشان مُراجعه نماید، گرفتاری زحمت بکشد و رَنج سفر را بر خودش هَموار کند تا دستش به دامان پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برسد؛ بلکه ویژگی پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) این است که: «طَبیبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ[۳]»؛ ایشان طبیبی هستند که خودشان به سُراغ مریضها میروند، نازِ مریضهای خود را میکشند، درمان رایگان دارند که در سورهی مبارکهی «یس» از قول شهید یس به اُمّت جاهلِ یاغیِ نادان خطاب کرد: «اتَّبِعُوا مَنْ لَا یَسْأَلُکُمْ أَجْرًا وَ هُمْ مُهْتَدُونَ[۴]»؛ از مُنادیانی که شما را دعوت به خیر، دعوت به کَمال، دعوت به سعادت و دعوت به خدا میکنند، تبعیّت کنید و از شما هم مُزدی نمیخواهند. نه جیبی دوختهاند و نه سوابقششان نشان میدهد که اهل علاقهی به شُهرت و قدرت هستند. «وَ هُمْ مُهْتَدُونَ»؛ اینها هم رایگان به سوی شما میآیند، طَمعی بر شما ندارند و هم اینکه آدرس در اختیارشان است، به شما آدرس زندگی میدهند، آدرس خوبیها را به شما میدهند، برای پیشگیری از سقوط در جهنّم و سقوط در بدبختیهای دنیا تابلوهای ورود ممنوع دارند؛ «وَ هُمْ مُهْتَدُونَ».
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از جنس خودِ مؤمنین بودند
خداوند متعال در این آیه میفرماید: «لَقَدْ جَاءَکُمْ»؛ اینطور نبوده است که شما رفته باشید و منّت کشیده باشید، بلکه او به سوی شما آمد، «رَسُولٌ». یکی از اوصاف نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) که در قرآن کریم تکرار شده است، رسالت ایشان است. هر رسولی نبی هم میباشد، هر رسولی ولی هم میباشد، هر رسولی صفی هم میباشد. رسول کسی است که از جانب خداوند هم رادار غیب در وجودش به ودیعت گذاشته شده است و قلب مبارک او با عَرش خدا مُرتبط است. آیینهی جانش عَرش و فرش را در خودش ارائه میکند، غیب و شُهود در آیینهی جان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مُنعکس است. از این جهت نبأ دارد، باخبر است. از هیچ اَمری بیخبر نیست. او نبیّ است، یعنی باخبر است، یعنی مُطّلع است و هم علاوه بر نبوّت بنا بر یک وَجهی هم کهخ نبی از نبأ نباشد و از نَبَوَ باشد که به معنای بُلندا بودن است. او عَرشی است، او ملکوتی است، او آسمانی است و چون بر فَراز زمین و زمانهاست، بر همهجا و بر همهچیز اِشراف دارد. هر نبیای رسول نیست. رسول کسی است که هم اطّلاع دارد و بر بُلندای مراتب معنوی عالَم و ملکوت عالَم مَکانت دارد و هم اینکه مأموریت دارد تا پیامی را که از خداوند متعال میگیرد، به بندگان خدا ابلاغ کند. پیک خداست، پیغامآور خداست، هرچه میگوید از جانب خداوند میگوید. در اینجا خداوند متعال او را به عنوان رسول سُتوده است. «رَسُولٌ»؛ این تنوین هم تنوینِ تَفخیم است. یعنی یک پیامبر بزرگ، یک کسی که بر عوالِم آسمان و زمین و مُلک و ملکوت اِشراف دارد، مأموریت ویژهی نجات شما را دارد. پیام خالق را به مخلوق، پیام مالک را به مملوک و پیام ربّ را به مربوب میرساند؛ «رَسُولٌ».
نکتهی سوّم این است که این پیامبر بزرگ «مِنْ أَنْفُسِکُمْ» است. اگر مَلَک بود، شما نمیتوانستید با او تماس بگیرید؛ ولی بَشر است و از جنس شماست، از قُماش شماست، با شما زندگی میکند، با شما تعامُل میکند، با شما رفتوآمد میکند. از مریض شما عیادت میکند. برای فقرا آذوقه میبرد. با دشمنان خودش، با دشمنان شما و با دشمنان خدا در جبهه حضور پیدا میکند. خودش در کنار سربازها و افسران نیز میجنگد. این مانند خود شما زندگی میکند. «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ[۵]»؛ این تافتهی جُدا بافته نیست، از خودِ شماست. میتوانید دست او را بگیرید، میتوانید دامان او را بگیرید، میتوانید با این دو گوشتان کَلام او را اِستماع کنید؛ «مِنْ أَنْفُسِکُمْ». این لُطف بسیار خداوند بر ماست که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را برای ما مَحسوس قرار داده است، مَلموس قرار داده است. کَلمات ایشان را مَسموع قرار داده است. ما جَمال ایشان را میبینیم و جَمال او دلِ ما را میبَرد. کلمات ایشان را به دو گوشمان میشنویم و کلمات شیرین و نافذِ پیامبر عزیزمان قلب ما را آب میکند. ایثار ایشان را میبینیم، نثار ایشان را میبینیم، زُهد ایشان را میبینیم، عبادت ایشان را میبینیم، جهاد ایشان را میبینیم و تهجّد ایشان را میبینیم، عاطفه و مهربانیهای ایشان را میبینیم. این از خودِ ماست و میتوانیم در جامعهی خودمان ارزیابی کنیم. میتوانیم اخلاق و رفتار و گذشته و باطن و ظاهرش را پیگیری کنیم و با کسب اطلاعات برسیم به اینکه چه حقیقتی در ایشان وجود دارد.
دلسوزی بینظیر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به مؤمنان
نکتهی چهارم «عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ» است. عَزّ عَلَیّ یعنی خیلی سخت است و من برنمیتابم. انشاءالله در روزهای جمعه دعای نُدبه را ترک نکنید. میگوییم: «عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ أَرَى الْخَلْقَ وَ لَا تُرى[۶]»؛ امام زمان! آقا جان! بر من خیلی گران است، خیلی سخت است که دیگران را ببینم، ولی نتوانم آقای خودم را ببینم. «عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ أَرَى الْخَلْقَ وَ لَا تُرى»؛ تو دیده نشوی، ولی هرکَس و ناکَسی که گاهی دیدنش یُمنی هم ندارد، انسانهای مختلف را ببینم، ولی جَمال شما را نبینمو خیلی به من سخت میگذرد. در این آیهی کریمه از آن سو خداوند متعال میفرماید: بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) سخت است، «مَا عَنِتُّمْ» که شما را در سختی ببیند. یک پیامبر اَشرافی نیست. یک پیامبری که با تفاوت طبقاتی در یک جایی باشد که دردِ دَردمندان را احساس نکند، گرفتارها را نبیند، در کنار مشکلات مردم آنها را لَمس نکند. اینگونه نیست. او با دردِ دَردمندان آشناست، دردآشناست، با گرفتارها همراه است؛ «عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ»؛ آنچه که موجب سقوط شما میشود، موجب زحمت شما میشود و موجب گرفتاری شما میشود، با پوست و استخوانش مییابد و درد شما را احساس میکند. «عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ»؛ آنچه که بر شما دشواری و مشقّت باشد، برای پیامبرتان قابل تحمّل نیست. اگر خاری به پای یکی از ما برسد، دردِ این خار را ایشان احساس میکنند. جان است دیگر، وقتی جسم انسان دچار مشکل میشود، جانش احساس میکند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) جان شما هستند، لذا پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دردِ یکیک شما را حسّ میکند، مییابد. وجود مقدّس حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) تصریح فرمودند که ما با مریضی شما مریض میشویم. این ریشهی قرآن دارد. «عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ»؛ بر او گران است که بتواند مشکلات شما را تحمّل کند. واقعاً برای او مشکلساز است که مشکل شما را لَمس میکند و دردِ شما را میفَهمد.
حریص بودن نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به همهی کارهای مؤمنین
«حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ»؛ چگونه شما برای فرزندانتان جوش میزنید که فرزندتان بیسواد نشود، فرزندتان دچار اعتیاد نشود، فرزندتان گرفتار اَرازل نشود؛ وقتی فرزندتان بیرون میرود، گرفتار فتنهجوها و آتشافروزها و از خدا بیخبرها نشود؛ شما چقدر نگران فرزندان خود هستید که آسیب نبینند، جا نمانند و از قافلهی افرادی که در مسیر تکامل هستند، عقب نمانند؟ شما امکانات تحصیلی، امکانات رفاهی، امکانات معنوی و اخلاقی برای فرزندتان فراهم میکنید و با همهی وجودتان جوش میزنید که اینها را به یک سامانی برسانید. قرآن کریم میگوید که پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به شما این حالت را دارند. «حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ»؛ همیشه آرزو و دعا و همّت و تلاش ایشان به این است که شما در میان اُمّتها سرآمد باشید. شما عزّت پیدا کنید، شما قدرت پیدا کنید. لذا در قرآن کریم عزّت را مخصوص خدا و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و مؤمنین میداند. او عزّت شما را عزّت خودش میداند. کَثرت نسل برای شما، برای شخص او مفید نیست؛ ولی اقتدار شما در این است که زیاد باشید و با هم باشید. اتّحاد شما را در متن قرآن کریم به شما رسانده است: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا[۷]»؛ همهی شما با هم باشید و به یک ریسمان چنگ بزنید. «تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوَى وَ لَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ[۸]»؛ با همدیگر یار و یاور هم باشید، پُشت هم را داشته باشید، دست هم را بگیرید، پای هم را نگیرید، به یکدیگر طَعنه نزنید. «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا» ، «تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوَى وَ لَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ» ، «أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ[۹]»؛ اگر بخواهید شما را نخورند، باید مُقتدر باشید. ضعیف را پایمال میکنند. ضعیفها را لِه میکنند، ضعیفها را میخورند و از بین میبرند؛ ولی وقتی قدرت داشتید، اگر قدرت فرهنگی، قدرت اعتقادی، قدرت ایمان، قدرت سِلاح و قدرت اتّحاد داشتید، همیشه برتر خواهید بود. «الاسلام یعلو و لا یعلی علیه[۱۰]»؛ اسلام همیشه یک سر و گردان نسبت به اَدیان دیگر بالاتر است. پس مسلمان باید همیشه سربلندیاش به گونهای باشد که نسبت به اُمّتها و نسبت به ملّتها پیشگام باشد، پیشتاز باشد، چند قدم جلو باشد. «حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ»؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) کَمر همّت را بسته است که شما اُمّت خودش را در قافلهی تمدّن، در قافلهی تکامل، در قافلهی اَمنبودن، در قافلهی آسایش و آرامش داشتن، تفوّق علمی و صنعتی داشتن بر دیگران برتر باشید و این جمله بر همهی اینها شامل میشود. «حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ»؛ علیالاطلاق است. در چه چیزی مُتعلَّق ندارد؟ در آن چیزی که امتیاز است، پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در همهی این امتیازات بَشری جوش میخورد که شما جا نمانید، شما برترینها باشید، شما بهترینها باشید.
مؤمنین باید دو بال ایمان و علم را در همهی زمینهها کسب نمایند
لذا فرموده است: «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ[۱۱]»؛ اگر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حِرص میخورند که شما تفوّق داشته باشید، باید دو بال را تحصیل کنید. یکی بالِ ایمان است و دوّم بال علم است. هم دانا باشید، دانشمند باشید، اندیشمند باشید، متفکّر باشید، چیزفَهم باشید، مُطّلع باشید تا آنها نتوانند شما را فریب بدهند. اسیر شایعات نشوید، زودباور نشوید، دشمن شما را ساده نپندارد و با ارائهی نمایشهایی شما را به صحنه بکشاند و آتش درست کند و به جان هم بیفتید و نیازی به حملهی بیرونی نباشد و خودتان، خودتان را بخورید. این برای جاهلهاست، این برای نادانهاست، این برای بیفکرهاست؛ ولی قرآن کریم میفرماید: «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ»؛ کسی که بال ایمان دارد، دلش به خدواند وابسته است، دلش به قدرت خداوند اُمید دارد، به رحمت خداوند متعال اُمید دارد، به نُصرت خداوند متعال اُمید دارد و از طرفی هم کم نگذاشته است و به دنبال علم و دانش رفته است و این ملّت در تمام علوم تخصّص دارد. تعهّد نیز در کنار تخصّص است، ایمان در کنار علم قرار دارد، عشق در کنار دانش است. اگر ملّتی اینگونه شد، بالا میرود. اوج میگیرد و در قُلّه پَرچم عزّت را نصب میکند و دیگران غِبطه میخورند که اینها چه زود به درجات بالایی رسیدند.
پیشرفتهای چشمگیر کشور پس از انقلاب اسلامی
این ۴۳ سالی که خداوند متعال به برکت خون شهدا و عنایات خاصّ امام زمان (ارواحنا فداه) کشور شما نظام اسلامی پیدا کرده است، با قبل از انقلاب مقایسه کنید. در همهی ابعاد شما پیش رفتید، شما رُشد کردید. الآن موقعیت این است که از این رَهاوردهای دانشمندان جوانتان و ارمغانهای خون شهیدانتان یک آرامش و آسایش پیدا کنید. دشمن میخواهد این را از شما بگیرد. همهی این مقدّمهی این بود که با عزّت و قدرتی که خداوند متعال به شما داده است، در درون یک انسجام داشته باشید. ولی فرموده است: «إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَهَ وَ الْبَغْضَاءَ[۱۲]»؛ شیطان بزرگ، آمریکا، اسرائیل کَمر بستهاند تا در دل شما ایجاد بَغضاء کنند. شما را نسبت به همدیگر و نسبت به مسئولینتان بدبین کنند. همهی اَقشار را در مقابل هم قرار بدهند. شما به هم مشغول بشوید تا آنها بیایند و همهی شما را نابود کنند و هر آنچه به دست آوردهاید را از بین ببرند. شما اتمی نبودید، اما امروز اتمی شدهاید. شما موشک نداشتید، اما امروز موشک دارید. خاک کشور شما در داخل کشورتان اشغال کرده بودند، اما امروز شما در بیرون از کشور و در مرز اسرائیل مدافع حرم دارید. قدرت شما توسعه پیدا کرده است، نفوذ شما توسعه پیدا کرده است. شما در نانو، در فناوریهای زیستمُحیطی، در نانو دارو، در همهی اَبعاد در حال رقابت با قدرتهای بزرگ هستید. الآن وقت این است که بُنیهی خود را قوی کنید. آنها این را برنمیتابند و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در این جهت همیشه نسبت به شما با همهی وجودشان علاقه نشان میدادند که بالا بیایید. آنچه شما را گرفتار میکند، کنار بگذارید و دست همدیگر با بگیرید و در یک محور، زیر یک پَرچم و در یک مسیر رو به پیش باشید، رو به قدرت باشید، رو به عزّت باشید، رو به معنویّت باشید، رو به عبودیّت پروردگار متعال باشید.
عاطفهی حیرتانگیز رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به اُمّت خود
«حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ»؛ این رهبری نیست که نسبت به شما عاطفه نداشته باشد. در این انتخابات و غیر از انتخابات، اشخاص خیلی دارای محبّت نیستند؛ ولی ظاهرسازی و هزینه میکنند تا رأی بیاورند. رأیآوردن مانند «معاویه» که در آن توطئه حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را مُنزوی کرد، آمد و در کوفه به منبر رفت. گفت: من نه کاری به نماز شما دارم، نه کاری به حجّ و عبادت شما دارم؛ به دنبال حکومت بودم و آن را به دست آوردم. هرکسی در مقابل حکومت من نَفَس بکشد، گَردن او را قطع خواهم کرد. تا زمانی که رأی نیاورده بود و به این مقام نرسیده بود، فریبکاری میکرد که من شما را دوست دارم؛ ولی وقتی به این منصب رسید، اعلان کرد هیچ عاطفهای وجود ندارد. موقعیّت خودم مهمترین چیز برای من است. اما پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اینگونه نیستند. هم در این عالَم پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به قَدری نسبت به شما مهربان و رئوف است که والله قسم، بالله قسم، به خودِ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) قسم پدر و مادرمان به این اندازه نسبت به ما مهربانی ندارند که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به ما مهربانی دارند. در عالَم آخرت هم همه وانفسا دارند. در قیامت هیچ مادری به فکر فرزندش نیست. «یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ * وَ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ[۱۳]»؛ تنها کسی که به فکر اُمّت است و اُمّتا میگوید، پیامبر ما هستند. از یک سو ندا برمیخیزد: «اُمّتی! اُمّتی!». از یک سو ندای خودِ خداوند است که میفرماید: «رَحمتی! رَحمتی!» که اجابتِ «اُمّتی! اُمّتی!» پیامبر خداست که خداوند متعال میفرماید: «رَحمتی! رَحمتی!». خداوند متعال این پیامبر را در این آیات کریمه به این عنوان معرّفی میفرماید: «بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ».
تدبیر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در غزوه حُنین در مُواجهه با مُنافقین
در یکی از جنگها که ظاهراً «جنگ حُنین[۱۴]» بود، غنائمی به دست پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید و در این غنائم کسانی که تازه مسلمان شده بودند و شاید خیلی از آنها مسلمانِ واقعی نبودند و مانند «ابوسفیان» منافق بودند، وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای اینکه جلوی شرّ اینها را بگیرد و تألیف قلوب نمایند، از این غنائم جنگی به کسانی که از مکّه اسیر بودند و سپس مسلمان شدند، سَهم بیشتری درنظر گرفتند. این موضوع برای تفرقهاَفکنها و برای کسانی که رَصد میکنند تا یک بهانهی جُزئی پیدا کنند، در شهر آبادان یک ساختمان خراب میشود که در تمام دنیا از این قبیل حوادث به صورت بسیار زیاد وجود دارد. دشمن میآید و این موضوع را فراگیر میکند و تمام اَفکار را پریشان میکند که ای وای چه شده است؟ در فُلانجا یک ساختمانی از بین رفته است. یک دختری در اینجا میمیرد، اشتباهات پزشکی در حوادث به صورت زیادی وجود دارد، اما میآیند و این را عُمده میکنند و در شبکههای جهانی بزرگ نمایش میدهند و همه را نااَمن میکنند، همه را به صحنه میکشانند. وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مُبتلا بودند به این منافقینی که کَمین کرده بودند تا بهانهای پیدا کنند و جامعه را بهم بریزند. شایعهپَراکنها آمدند و گفتند: دیدید که شما جوان دادید، شما شهید دادید، حالا که به قدرت رسیده است و غنائم جنگی به دست آورده است، قوم و خویشهای خودش، همشهریهای خودش را بر شما امتیاز داد و به آنها سَهم بیشتری داد. این یک آتش زیر خاکستر بود که یکمرتبه شُعله کشید و به پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اطّلاع دادند. وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اعلان فرمودند: «الصلاه جامعه»؛ هر موقع اَمر مهمّ و عمومی داشتند، جارچی جار میزد: «الصلاه جامعه»؛ همه به مسجد جامع بیایید، زیرا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پیغام دارند و با شما حرف دارند. مؤمنین را در مسجد جمع کردند و فرمودند: به من خبرهایی رسیده است که شما را نسب به من میرَنجانند. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شروع به گفتن سوابق اینها کردند. شما مُبتلا به جنگ بودید، شما همیشه نااَمن بودید، شما تمدّنی نداشتید، شما خوراکی نداشتید، شما بهداشتی نداشتید، شما قانونی نداشتید، شما همواره گرفتار بدبختیها بودید. یکییکی آن سوابق را شمردند که نایب امام زمان ما (ارواحنا فداه) علاقه دارند تا ما این سابقهها را از یاد نبریم. وضعیت اقتصادی زمان سَلاطین، وضعیت آزادی… من نمیدانم در شب رحلت خاتم انبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم) در مقایسهی با آثار خون شهدای شما و صبر شما و استقامت شما و نجابت شما و دیانت شما مردم ایران چه بگویم؟! چه بودیم؟ در کجای دنیا ما به حساب میآمدیم؟ چه داشتیم؟ کدام دانشمند ما اختراع و اکتشافی داشت؟ ما در کدام مسابقات علمی جلو بودیم؟ ولی در این مدّت ۴۳ سال با وجود اینکه تَحریم هستیم، با وجود اینکه ۸ سال در جنگ بودیم، با وجود اینکه فتنه داریم، ولی قافلهی علمی و صنعتی ما رو به پیش است و عنایات خداوند متعال شامل شده است. این مانور انتظار امام زمان (ارواحنا فداه) که در قالب اربعین بود و سپس جاماندهها فضای معنویای که برای زیارت شعاع وجودی حضرت امام حسین (علیه السلام)، حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) به وجود آوردند، این ۵ میلیون تا ۸ میلیون نفری که پیشبینی میشود برای پابوسی حضرت امام رضا (علیه السلام) میروند، در کجا از این خبرها بود؟ شرابفروشیهایی که در شهر تهران بود، فاحشهخانهای که در شهر تهران وجود داشت، فَحشایی که در همهجای کابارهها و سینماها تَرویج میشد، نه در معنویّت و نه در پیشرفتهای علمی قابل مقایسه نیست. ولی دشمن میآید برای اینکه نسبت به خودمان خودباوری و عزّت را از ما بگیرد، یک چیز کوچک را مطرح میکند و ما را نسبت به یکدیگر بدبین میکند. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ابتدا تذکّر دادند که شما در چه شرایطی بودید و خداوند متعال به برکت من این مشکلات شما را برطرف کرد. همه تصدیق کردند. فرمودند: شما چرا نمیگویید؟ شما چرا بر من منّت نمیگذارید؟ عرض کردند: ما چه بگوییم؟ فرمودند: به من بگویید تو همان کسی هستی که قوم و خویشت تو را نپذیرفتند، ولی ما بودیم که تو را پذیرفتیم. تو در آنجا امنیّت نداشتی، در اینجا اجتماع ما برای تو امنیّت درست کرد. جانِ تو در خطر بود، ما سنگر حفاظت از جان تو شدیم. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خودشان به همین صورت به اینها تلقین کردند که من در چه شرایط سختی در شهر مکّه بودم، چگونه در فشار بودم، چگونه اوضاع برای من نااَمن بود، ولی شما مردم مدینه بر من منّت گذاشتید و هرچه دارم به برکت شما مردم است که دارم و از خودم چیزی ندارم. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی اینگونه با کَرامت و کَریمانه با مردم برخورد کردند، نقش مردم، خدمت مردم، پُشتیبانی مردم، استقامت مردم، حضور جوانان مردم در جبههها را برشمردند، میگفتند: به من بگویید، من مدیون شما هستم، من ممنون شما هستم، من بدهکار شما هستم. شما چرا بر من منّت نمیگذارید؟ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) این مطالب را میگفتند و دل اینها آب میشد. سپس فرمودند: حال با این مقدّمه شما خوشحال نیستید که ما به عدّهای شُتر دادیم، گوسفند دادیم، پارچه دادیم و آنها را به این دلخوش کردیم و به جای این غنائم من خودم را به شما دادم و من با شما هستم. صدای گریه و ضَجّههای این مردم مسجد را میلرزاند. با این ایجادِ عاطفهای که کردند، ریشهی فتنهی اختلافاَفکنی را از بین بردند. همه آمدند و از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عُذرخواهی کردند و با چشمی اشکبار فرمودند که ما در خدمت شما هستیم و اشتباه کردیم که به دنبال این شایعهپَراکنها رفتیم.
روضه و توسّل به نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)
«صلّی الله علیکَ یا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)»
چه شب سختی برای حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است. حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) علاقهی زیادی به پدرشان داشتند. متقابلاً پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خیلی به حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) علاقهمند بودند. حال پدر در بستر افتاده است و لحظه به لحظه حالِ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) وَخیم میشود. حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در کنار ایشان نشسته است و اشک میریزد. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با چشمی اشکبار به فاطمهاش نگاه میکند و دستش را بالا میآورد. از صورت بیبی اشکهایشان را پاک میکنند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: فاطمه جان! من که گریه میکنم، زیرا میبینیم اینها پس از من چه بر سر شما میآورند. من به آیندهی شما گریه میکنم. دستور دادند: بگویید عزیزان من بیایند و با من خداحافظی کنند. حَسَنین (علیهما السلام) را آوردند. اینها دَواندَوان آمدند و خودشان را بر روی سینهی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) انداختند. معمولاً رسم است که کسی در حال احتضار است، میگویند که روی سینهاش سنگین نباشد. حتّی لباس او را سبک میکنند. آمدند و دیدند که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در حال احتضار هستند. میخواستند حَسَنین (علیهما السلام) را بلند کنند، اما پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: دست به عزیزان من نزنید. بگذارید اینها من را ببوسند، من را ببویند و من هم اینها را ببویم، زیرا دیگر من را نمیبینند. یا رسول الله! راضی نشدید که حَسَنین (علیهما السلام) را با محبّت از روی سینهی شما بلند کنند، در کربلا جای شما خالی بود. نازدانهی اباعبدالله الحسین (علیه السلام) آمد و دید که عمّهجانش در کنار یک بدن خونین و بیسَر خیره شده است، جلو آمد: «عَمَّتِی! هَذَا نَعشُ مَن؟»؛ عمّهجان! به من بگویید ببینم این جنازهی چه کسی است؟ جواب فرمودند: «هَذَا نَعشُ أبیکَ الحُسَین»؛ این بدن پدر خودت هست. به محض اینکه بدن پدر را شناخت، خودش را بر روی سینهی مَجروح پدر انداخت و عرضه داشت: «یا اَبَتاه! اُنظُر اِلی رُؤوسُنَا المَکشوفَه وَ اِلی عَمَّتیَ المَضروبَه[۱۵]»؛ بابای من! یک نگاهی به حال ما بینداز! ببین چادرها را از سر ما کشیدهاند. ـ خداوند لعنت کند کسانی که در این فتنه چادر از سر ناموس مردم میکشیدند ـ چادرهای ما را بُردهاند، عمّهی من در زیر تازیانه قرار گرفته است. «فَاجْتَمَعَتْ عِدَّهٌ مِنَ الْأَعْرَابِ[۱۶]»، مُشتی از ارازل با تازیانه ریختند. «حَتَّى جَرُّوهَا[۱۷]»؛ بچّه را از روی سینهی بابا کشیدند.
لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم
اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ الی ۲۸٫
[۲] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۲۸٫
[۳] نهج البلاغه، خطبه ۱۰۸؛ از خطبههاى آن حضرت است در پیشگویى از حوادث آینده.
متن خطبه شریفه: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمُتَجَلِّی لِخَلْقِهِ بِخَلْقِهِ وَ الظَّاهِرِ لِقُلُوبِهِمْ بِحُجَّتِهِ خَلَقَ الْخَلْقَ مِنْ غَیْرِ رَوِیَّهٍ إِذْ کَانَتِ الرَّوِیَّاتُ لَا تَلِیقُ إِلَّا بِذَوِی الضَّمَائِرِ وَ لَیْسَ بِذِی ضَمِیرٍ فِی نَفْسِهِ خَرَقَ عِلْمُهُ بَاطِنَ غَیْبِ السُّتُرَاتِ وَ أَحَاطَ بِغُمُوضِ عَقَائِدِ السَّرِیرَاتِ . اخْتَارَهُ مِنْ شَجَرَهِ الْأَنْبِیَاءِ وَ مِشْکَاهِ الضِّیَاءِ وَ ذُؤَابَهِ الْعَلْیَاءِ وَ سُرَّهِ الْبَطْحَاءِ وَ مَصَابِیحِ الظُّلْمَهِ وَ یَنَابِیعِ الْحِکْمَهِ . و منها : طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ قَدْ أَحْکَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ یَضَعُ ذَلِکَ حَیْثُ الْحَاجَهُ إِلَیْهِ مِنْ قُلُوبٍ عُمْیٍ وَ آذَانٍ صُمٍّ وَ أَلْسِنَهٍ بُکْمٍ مُتَتَبِّعٌ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَهِ وَ مَوَاطِنَ الْحَیْرَهِ لَمْ یَسْتَضِیئُوا بِأَضْوَاءِ الْحِکْمَهِ وَ لَمْ یَقْدَحُوا بِزِنَادِ الْعُلُومِ الثَّاقِبَهِ فَهُمْ فِی ذَلِکَ کَالْأَنْعَامِ السَّائِمَهِ وَ الصُّخُورِ الْقَاسِیَهِ قَدِ انْجَابَتِ السَّرَائِرُ لِأَهْلِ الْبَصَائِرِ وَ وَضَحَتْ مَحَجَّهُ الْحَقِّ لِخَابِطِهَا وَ أَسْفَرَتِ السَّاعَهُ عَنْ وَجْهِهَا وَ ظَهَرَتِ الْعَلَامَهُ لِمُتَوَسِّمِهَا مَا لِی أَرَاکُمْ أَشْبَاحاً بِلَا أَرْوَاحٍ وَ أَرْوَاحاً بِلَا أَشْبَاحٍ وَ نُسَّاکاً بِلَا صَلَاحٍ وَ تُجَّاراً بِلَا أَرْبَاحٍ وَ أَیْقَاظاً نُوَّماً وَ شُهُوداً غُیَّباً وَ نَاظِرَهً عَمْیَاءَ وَ سَامِعَهً صَمَّاءَ وَ نَاطِقَهً بَکْمَاءَ رَایَهُ ضَلَالٍ قَدْ قَامَتْ عَلَى قُطْبِهَا وَ تَفَرَّقَتْ بِشُعَبِهَا تَکِیلُکُمْ بِصَاعِهَا وَ تَخْبِطُکُمْ بِبَاعِهَا قَائِدُهَا خَارِجٌ مِنَ الْمِلَّهِ قَائِمٌ عَلَى الضِّلَّهِ فَلَا یَبْقَى یَوْمَئِذٍ مِنْکُمْ إِلَّا ثُفَالَهٌ کَثُفَالَهِ الْقِدْرِ أَوْ نُفَاضَهٌ کَنُفَاضَهِ الْعِکْمِ تَعْرُکُکُمْ عَرْکَ الْأَدِیمِ وَ تَدُوسُکُمْ دَوْسَ الْحَصِیدِ وَ تَسْتَخْلِصُ الْمُؤْمِنَ مِنْ بَیْنِکُمُ اسْتِخْلَاصَ الطَّیْرِ الْحَبَّهَ الْبَطِینَهَ مِنْ بَیْنِ هَزِیلِ الْحَبِّ أَیْنَ تَذْهَبُ بِکُمُ الْمَذَاهِبُ وَ تَتِیهُ بِکُمُ الْغَیَاهِبُ وَ تَخْدَعُکُمُ الْکَوَاذِبُ وَ مِنْ أَیْنَ تُؤْتَوْنَ وَ أَنَّى تُؤْفَکُونَ فَ لِکُلِّ أَجَلٍ کِتابٌ وَ لِکُلِّ غَیْبَهٍ إِیَابٌ فَاسْتَمِعُوا مِنْ رَبَّانِیِّکُمْ وَ أَحْضِرُوهُ قُلُوبَکُمْ وَ اسْتَیْقِظُوا إِنْ هَتَفَ بِکُمْ وَ لْیَصْدُقْ رَائِدٌ أَهْلَهُ وَ لْیَجْمَعْ شَمْلَهُ وَ لْیُحْضِرْ ذِهْنَهُ فَلَقَدْ فَلَقَ لَکُمُ الْأَمْرَ فَلْقَ الْخَرَزَهِ وَ قَرَفَهُ قَرْفَ الصَّمْغَهِ فَعِنْدَ ذَلِکَ أَخَذَ الْبَاطِلُ مَآخِذَهُ وَ رَکِبَ الْجَهْلُ مَرَاکِبَهُ وَ عَظُمَتِ الطَّاغِیَهُ وَ قَلَّتِ الدَّاعِیَهُ وَ صَالَ الدَّهْرُ صِیَالَ السَّبُعِ الْعَقُورِ وَ هَدَرَ فَنِیقُ الْبَاطِلِ بَعْدَ کُظُومٍ وَ تَوَاخَى النَّاسُ عَلَى الْفُجُورِ وَ تَهَاجَرُوا عَلَى الدِّینِ وَ تَحَابُّوا عَلَى الْکَذِبِ وَ تَبَاغَضُوا عَلَى الصِّدْقِ فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ کَانَ الْوَلَدُ غَیْظاً وَ الْمَطَرُ قَیْظاً وَ تَفِیضُ اللِّئَامُ فَیْضاً وَ تَغِیضُ الْکِرَامُ غَیْضاً وَ کَانَ أَهْلُ ذَلِکَ الزَّمَانِ ذِئَاباً وَ سَلَاطِینُهُ سِبَاعاً وَ أَوْسَاطُهُ أُکَّالًا وَ فُقَرَاؤُهُ أَمْوَاتاً وَ غَارَ الصِّدْقُ وَ فَاضَ الْکَذِبُ وَ اسْتُعْمِلَتِ الْمَوَدَّهُ بِاللِّسَانِ وَ تَشَاجَرَ النَّاسُ بِالْقُلُوبِ وَ صَارَ الْفُسُوقُ نَسَباً وَ الْعَفَافُ عَجَباً وَ لُبِسَ الْإِسْلَامُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلُوباً».
[۴] سوره مبارکه یس، آیه ۲۱٫
[۵] سوره مبارکه کهف، آیه ۱۱۰٫
«قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحَىٰ إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَٰهُکُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ فَمَنْ کَانَ یَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَ لَا یُشْرِکْ بِعِبَادَهِ رَبِّهِ أَحَدًا».
[۶] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای شریف ندبه.
«…لَیْتَ شِعْرِی أَیْنَ اسْتَقَرَّتْ بِکَ النَّوىٰ بَلْ أَیُّ أَرْضٍ تُقِلُّکَ أَوْ ثَرىٰ أَبِرَضْوىٰ أَوْ غَیْرِها أَمْ ذِی طُوى عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ أَرَى الْخَلْقَ وَ لَا تُرىٰ، وَ لَا أَسْمَعَُ لَکَ حَسِیساً وَ لَا نَجْوىٰ، عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ تُحِیطَ بِکَ دُونِیَ الْبَلْوَىٰ وَ لَا یَنالَُکَ مِنِّی ضَجِیجٌ وَ لَا شَکْوىٰ، بِنَفْسِی أَنْتَ مِنْ مُغَیَّبٍ لَمْ یَخْلُ مِنَّا، بِنَفْسِی أَنْتَ مِنْ نازِحٍ مَا نَزَحَ عَنَّا، بِنَفْسِی أَنْتَ أُمْنِیَّهُ شائِقٍ یَتَمَنَّىٰ مِنْ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَهٍ ذَکَرا فَحَنَّا، بِنَفْسِی أَنْتَ مِنْ عَقِیدِ عِزٍّ لَایُسامى…».
[۷] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۰۳٫
«وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا ۚ وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ کُنْتُمْ عَلَىٰ شَفَا حُفْرَهٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا ۗ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ».
[۸] سوره مبارکه مائده، آیه ۲٫
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَ لَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَ لَا الْهَدْیَ وَ لَا الْقَلَائِدَ وَ لَا آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْوَانًا ۚ وَ إِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا ۚ وَ لَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا ۘ وَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوَىٰ ۖ وَ لَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ۚ وَ اتَّقُوا اللَّهَ ۖ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ».
[۹] سوره مبارکه انفال، آیه ۶۰٫
«وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ وَ مِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ ۚ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ».
[۱۰] من لا یحضره الفقیه، الشیخ الصدوق، ج ۴، ص ۳۳۴، ح ۵۷۱۹؛ المناقب، ابن شهر آشوب، ج ۳، ص ۲۴۱؛ المحاسن، احمد بن ابى عبد اللّه برقى، ج ۱، ص ۱۱۳ نحوه؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج ۷۶، ص ۷۰ نحوه.
«الاسلام یعلو و لا یعلى علیه و الکفار بمنزله الموتى ، لا یحجبون و لا یرثون».
[۱۱] سوره مبارکه مجادله، آیه ۱۱٫
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللَّهُ لَکُمْ ۖ وَ إِذَا قِیلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ ۚ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ».
[۱۲] سوره مبارکه مائده، آیه ۹۱٫
«إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَهَ وَ الْبَغْضَاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ وَ یَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلَاهِ ۖ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ».
[۱۳] سوره مبارکه عبس، آیات ۳۴ و ۳۵٫
[۱۴] «غزوه حنین» از غزوات پیامبر اسلام، در سال هشتم هجری و بلافاصله پس از فتح مکه اتفاق افتاد. این غزوه برای مقابله با قبیله هوازن بود که قصد داشتند به سپاه اسلام حمله کنند. در این غزوه نیز مانند غزوه احد، مسلمانان رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را تنها گذاشته و فرار کردند، ولی با پایداری برخی اصحاب و خاندان پیامبر (صلی الله علیه وآله) دشمن شکست خورد و غنایم بسیاری به دست آمد. پس از انتشار خبر فتح مکه، قبایل «هوازن» (جز کعب و کلاب)، ثقیف، نصر و جشم همگى و «سعد بن بکر» و ۱۰۰ مرد از «بنى هلال» فراهم شدند و سر به طغیان برداشتند و گفتند: محمد با قومى بر نخورده است که بتوانند به خوبى جنگ کنند، اکنون شما هماهنگ شوید و پیش از آنکه او به سوى شما بیاید، شما به سوى او بروید. رهبرى هوازن در دست مالک بن عوف نصرى بود که سى سال بیشتر نداشت و فردى متکبر بود.
قبیله ثقیف در آن هنگام دو سالار داشت، یکى قار بن اسود بن مسعود که سالار هم پیمانان (خاندان احلاف) ایشان بود، و به آنها فرماندهى داشت، و دیگرى ذو الخمار سبیع بن حارث که نام او را احمر بن حارث هم گفته اند، و او از خاندان بنى مالک بود و ثقیف فرماندهى او را پذیرفته بودند، و همگى با هوازن هماهنگ شده و تصمیم به حرکت به سوى پیامبر اکرم گرفتند. درید بن الصّمّه همراه بنى جشم به یارى هوازن آمد. او در آن هنگام یکصد و شصت سال عمر داشت و پیر مردى سخت فرتوت بود، و از او فقط براى فرخندگى و شناسایى به فنون جنگ استفاده مى شد. مالک بن عوف دستور داد تا همه سپاهیان، زنان و کودکان و نیز شتران و گاوان و گوسفند خود را به همراه بیاورند. دلیل او براى این اقدام آن بود تا همه بدانند که از جان و ناموس و مال خود دفاع مى کنند. درید در واکنش به این اقدام مالک دست بر هم زد و گفت: این بزچران را چه به جنگ؟ مگر کسى که بگریزد چیزى مانع گریزش مىشود؟ اگر جنگ به نفع شما باشد جز مردان و شمشیر و نیزهشان چیز دیگرى مفید نیست، و اگر به زیان شما باشد در مورد مال و خاندان خود رسوا مى شوید. به هر حال مالک، بر خلاف توصیه پیران قبیله و على رغم تخلف برخى طوایف هوازن، اقدام به تشکیل سپاهى در منطقه اوطاس کرد.
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) روز شنبه، شش شب از شوال گذشته از مکه بیرون آمد. ایشان عتّاب بن اسید را در مکه براى اقامه نماز، و معاذ بن جبل را براى تعلیم فقه و سنت اسلامى باقى گذاشت. پیامبر (صلی الله علیه وآله) همراه دوازده هزار نفر از مسلمانان از مکه بیرون آمدند، (ده هزار نفر از اهالى مدینه و دو هزار نفر اهل مکه). در غزوه حنین مردم مکه نیز همراه رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بودند. آنان چندان علاقمند به پیروزى آن حضرت نبودند بلکه براى دیدن نتیجه این جنگ و بهره مندى از غنایم، سپاه را همراهى مىکردند. این مسأله مشکل مهمى براى سپاه بود. کافى بود تا شمارى از اینان از صحنه نبرد بگریزند، در آن صورت تمام سپاه از هم متلاشى مىشد. تقریبا بدون استثناء مردان بزرگ مکه، که هنوز کافر هم بودند، پیاده و سواره همراه پیامبر (صلی الله علیه وآله) راه افتادند تا ببینند کدام طرف پیروز مى شود تا در هر صورت از غنایم بهره مند گردند، در عین حال بدشان نمىآمد که صدمه و شکست از محمد (صلی الله علیه وآله) و اصحاب او باشد. ابوسفیان بن حرب هم از پى لشکر روان شد و اگر به زره یا نیزه یا چیزهاى دیگرى بر مى خورد که از سپاه رسول خدا (صلی الله علیه وآله) افتاده بود جمع مى کرد و تیرها را هم در تیردان قرار مى داد و بر شتر خود مىنهاد آنچنان که بار سنگینى بر شترش جمع شد.
شمار فراوانى از این مسلمانان، نومسلمانانى بودند که طى دو سال پس از حدیبیه ایمان آورده بودند و طبعاً آشنایى با معارف دینى و عمق نگرش توحیدى نداشته و از لحاظ روحى نیز آمادگى کافى براى انجام رسالت دینى خود نداشتند. شاهد آن، واقعه اى است که در مسیر حُنَین پیش آمد. یکى از مقدسات مشرکان در جاهلیت، درختى بود که آن را «ذات انواط» مىنامیدند. دلیل نامگذارى آن به «انواط» این بود که مشرکان به دلیل قداستى که داشت، اسلحه خود را بر آن مى آویختند و در اطراف آن اعتکاف مى کردند. زمانى که مسلمانان در راه حنین بودند، درخت بزرگى پدیدار شد. به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) عرض کردند: همانطور که براى مشرکان ذات انواط بود، براى ما نیز ذات انواطى قرار ده. رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در برابر این درخواست دو بار تکبیر گفتند و فرمودند: سوگند به کسى که جانم در کف اختیار اوست، چیزى گفتید که قوم موسى به او گفتند. آنگاه این آیه را تلاوت کردند: «و بنى اسرائیل را از دریا گذرانیدیم. آنگاه بر قومى گذشتند که به پرستش بتهاى خود دلبسته بودند. گفتند: اى موسى همان طور که آنها را خدایانى است براى ما هم خدایى قرار ده [اجْعَلْ لَنا إِلهاً کما لَهُمْ آلِهَهٌ] موسی گفت: شما مردمى بى خرد هستید».
سپاه هوازن به فرماندهى مالک بن عوف در وادى حنین -در فاصله سى کیلومترى مکه- مستقر شد. انس بن مالک یکى از روایان اخبار حنین گوید: مردان هوازان جلو، و پشت سر آنان شتران و گوسفندان و زنان نیز سوار بر شتران بودند و از این طریق سیاهى لشکر بزرگى را تدارک دیده بودند. او مى گوید: وادى حنین، منطقه پر شِعب بود و تنگه هاى فراوانى داشت. گروه هاى مختلفى از هوازن در این شعب ها و تنگه ها پنهان شده بودند. پیامبر (صلی الله علیه وآله) همان روزى که از مکه حرکت کردند افراد قبیله سلیم را به عنوان مقدمه سواران اعزام فرمودند و خالد بن ولید هم فرمانده مقدمه بود. ناگهان از میان شعب ها، حمله متحدى آغاز شد. بنی سلیم روى به فرار نهاد و پس از ایشان مردم مکه و سپس عموم مسلمانان بدون اینکه به هیچ چیز توجه کنند رو به گریز نهادند. حمله مشرکان پیش از طلوع آفتاب در آخرین ساعات شب بوده است.
[۱۵] مقتل مقرم، ص۴۹۱٫ / العیون العبری، ص ۱۹۸٫
[۱۶] الإرشاد، ج۲، ص۱۰۹؛ بحارالأنوار، ج۴۵، ص۴۱، باب۳۷؛ فرسان الهیجاء، ج۱، ص۲۱۰؛ مقتل الحسین، ص۳۲۸؛ کبریت احمر، ص۱۶۰-۱۶۲؛ اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۰۸-۶۰۹؛ منتهی الامال، ج۱، ص۲۷۹؛ وقعه الطف، المنتخب، ص۳۰۵٫.
«قَالَ وَ لَمَّا رَأَى الْحُسَیْنُ ع مَصَارِعَ فِتْیَانِهِ وَ أَحِبَّتِهِ عَزَمَ عَلَى لِقَاءِ الْقَوْمِ بِمُهْجَتِهِ وَ نَادَى هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ ص هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ یَخَافُ اللَّهَ فِینَا هَلْ مِنْ مُغِیثٍ یَرْجُو اللَّهَ بِإِغَاثَتِنَا هَلْ مِنْ مُعِینٍ یَرْجُو مَا عِنْدَ اللَّهِ فِی إِعَانَتِنَا فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ النِّسَاءِ بِالْعَوِیلِ فَتَقَدَّمَ إِلَى الْخَیْمَهِ وَ قَالَ لِزَیْنَبَ نَاوِلِینِی وَلَدِیَ الصَّغِیرَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ فَأَخَذَهُ وَ أَوْمَأَ إِلَیْهِ لِیُقَبِّلَهُ فَرَمَاهُ حَرْمَلَهُ بْنُ الْکَاهِلِ الْأَسَدِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِسَهْمٍ فَوَقَعَ فِی نَحْرِهِ فَذَبَحَهُ فَقَالَ لِزَیْنَبَ خُذِیهِ ثُمَّ تَلَقَّى الدَّمَ بِکَفَّیْهِ فَلَمَّا امْتَلَأَتَا رَمَى بِالدَّمِ نَحْوَ السَّمَاءِ ثُمَّ قَالَ هَوَّنَ عَلَیَّ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللَّهِ.قَالَ الْبَاقِرُ ع فَلَمْ یَسْقُطْ مِنْ ذَلِکَ الدَّمِ قَطْرَهٌ إِلَى الْأَرْضِ.قَالَ الرَّاوِی وَ اشْتَدَّ الْعَطَشُ بِالْحُسَیْنِ ع فَرَکِبَ الْمُسَنَّاهَ یُرِیدُ الْفُرَاتَ وَ الْعَبَّاسُ أَخُوهُ بَیْنَ یَدَیْهِ فَاعْتَرَضَهُ خَیْلُ ابْنِ سَعْدٍ فَرَمَى رَجُلٌ مِنْ بَنِی دَارِمٍ الْحُسَیْنَ ع بِسَهْمٍ فَأَثْبَتَهُ فِی حَنَکِهِ الشَّرِیفِ فَانْتَزَعَ وَ بَسَطَ یَدَیْهِ تَحْتَ حَنَکِهِ حَتَّى امْتَلَأَتْ رَاحَتَاهُ مِنَ الدَّمِ ثُمَّ رَمَى بِهِ وَ قَالَ: اللَّهُمَّ إِنِّی أَشْکُو إِلَیْکَ مَا یُفْعَلُ بِابْنِ بِنْتِ نَبِیِّکَ ثُمَّ اقْتَطَعُوا الْعَبَّاسَ عَنْهُ وَ أَحَاطُوا بِهِ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ حَتَّى قَتَلُوهُ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ فَبَکَى الْحُسَیْنُ ع لِقَتْلِهِ بُکَاءً شَدِیداً.
قَالَ الرَّاوِی: ثُمَّ إِنَّ الْحُسَیْنَ ع دَعَا النَّاسَ إِلَى الْبِرَازِ فَلَمْ یَزَلْ یَقْتُلُ کُلَّ مَنْ بَرَزَ إِلَیْهِ حَتَّى قَتَلَ مَقْتَلَهً عَظِیمَهً وَ هُوَ فِی ذَلِکَ یَقُولُ الْقَتْلُ أَوْلَى مِنْ رُکُوبِ الْعَارِ وَ الْعَارُ أَوْلَى مِنْ دُخُولِ النَّارِ قَالَ بَعْضُ الرُّوَاهِ فَوَ اللَّهِ مَا رَأَیْتُ مَکْثُوراً قَطُّ قَدْ قُتِلَ وُلْدُهُ وَ أَهْلُ بَیْتِهِ وَ أَصْحَابُهُ أَرْبَطَ جَأْشاً مِنْهُ وَ إِنْ کَانَتِ الرِّجَالُ لَتَشُدُّ عَلَیْهِ فَیَشُدُّ عَلَیْهَا بِسَیْفِهِ فَیَنْکَشِفُ عَنْهُ انْکِشَافَ الْمِعْزَى إِذَا شَدَّ فِیهِ الذِّئْبُ وَ لَقَدْ کَانَ یَحْمِلُ فِیهِمْ وَ لَقَدْ تَکَمَّلُوا ثَلَاثِینَ أَلْفاً فَیُهْزَمُونَ بَیْنَ یَدَیْهِ کَأَنَّهُمُ الْجَرَادُ الْمُنْتَشِرُ ثُمَّ یَرْجِعُ إِلَى مَرْکَزِهِ وَ هُوَ یَقُولُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ. قَالَ الرَّاوِی وَ لَمْ یَزَلْ ع یُقَاتِلُهُمْ حَتَّى حَالُوا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ رَحْلِهِ- فَصَاحَ وَیْلَکُمْ یَا شِیعَهَ آلِ أَبِی سُفْیَانَ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دِینٌ وَ کُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَکُونُوا أَحْرَاراً فِی دُنْیَاکُمْ هَذِهِ وَ ارْجِعُوا إِلَى أَحْسَابِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ عَرَباً کَمَا تَزْعُمُونَ قَالَ: فَنَادَاهُ شِمْرٌ لَعَنَهُ اللَّهُ مَا تَقُولُ یَا ابْنَ فَاطِمَهَ فَقَالَ إِنِّی أَقُولُ أُقَاتِلُکُمْ وَ تُقَاتِلُونَنِی وَ النِّسَاءُ لَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ فَامْنَعُوا عُتَاتَکُمْ وَ جُهَّالَکُمْ وَ طُغَاتَکُمْ مِنَ التَّعَرُّضِ لِحَرَمِی مَا دُمْتُ حَیّاً- فَقَالَ شِمْرٌ لَعَنَهُ اللَّهُ لَکَ ذَلِکَ یَا ابْنَ فَاطِمَهَ فَقَصَدُوهُ بِالْحَرْبِ فَجَعَلَ یَحْمِلُ عَلَیْهِمْ وَ یَحْمِلُونَ عَلَیْهِ وَ هُوَ فِی ذَلِکَ یَطْلُبُ شَرْبَهً مِنْ مَاءٍ فَلَا یُجْدِی حَتَّى أَصَابَهُ اثْنَتَانِ وَ سَبْعُونَ جِرَاحَهً فَوَقَفَ یَسْتَرِیحُ سَاعَهً وَ قَدْ ضَعُفَ عَنِ الْقِتَالِ فَبَیْنَا هُوَ وَاقِفٌ إِذْ أَتَاهُ حَجَرٌ فَوَقَعَ عَلَى جَبْهَتِهِ فَأَخَذَ الثَّوْبَ لِیَمْسَحَ الدَّمَ عَنْ جَبْهَتِهِ فَأَتَاهُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ لَهُ ثَلَاثُ شُعَبٍ فَوَقَعَ عَلَى قَلْبِهِ فَقَالَ ع بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّهِ رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ- وَ قَالَ إِلَهِی أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقْتُلُونَ رَجُلًا لَیْسَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ ابْنُ بِنْتِ نَبِیٍّ غَیْرُهُ ثُمَّ أَخَذَ السَّهْمَ فَأَخْرَجَهُ مِنْ وَرَاءِ ظَهْرِهِ فَانْبَعَثَ الدَّمُ کَأَنَّهُ مِیزَابٌ فَضَعُفَ عَنِ الْقِتَالِ وَ وَقَفَ فَکُلَّمَا أَتَاهُ رَجُلٌ انْصَرَفَ عَنْهُ کَرَاهَهَ أَنْ یَلْقَى اللَّهَ بِدَمِهِ حَتَّى جَاءَهُ رَجُلٌ مِنْ کِنْدَهَ یُقَالُ لَهُ مَالِکُ بْنُ الْیُسْرِ فَشَتَمَ الْحُسَیْنَ ع وَ ضَرَبَهُ عَلَى رَأْسِهِ الشَّرِیفِ بِالسَّیْفِ فَقَطَعَ الْبُرْنُسَ وَ وَصَلَ السَّیْفُ إِلَى رَأْسِهِ فَامْتَلَأَ الْبُرْنُسُ دَماً.قَالَ الرَّاوِی:فَاسْتَدْعَى الْحُسَیْنُ ع بِخِرْقَهٍ فَشَدَّ بِهَا رَأْسَهُ وَ اسْتَدْعَى بِقَلَنْسُوَهٍ فَلَبِسَهَا وَ اعْتَمَّ فَلَبِثُوا هُنَیْئَهً ثُمَّ عَادُوا إِلَیْهِ وَ أَحَاطُوا بِهِ فَخَرَجَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ع وَ هُوَ غُلَامٌ لَمْ یُرَاهِقْ مِنْ عِنْدِ النِّسَاءِ یَشْتَدُّ حَتَّى وَقَفَ إِلَى جَنْبِ الْحُسَیْنِ ع فَلَحِقَتْهُ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلِیٍّ ع لِتَحْبِسَهُ فَأَبَى وَ امْتَنَعَ امْتِنَاعاً شَدِیداً فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّی فَأَهْوَى بَحْرُ بْنُ کَعْبٍ وَ قِیلَ حَرْمَلَهُ بْنُ کَاهِلٍ إِلَى الْحُسَیْنِ ع بِالسَّیْفِ فَقَالَ لَهُ الْغُلَامُ وَیْلَکَ یَا ابْنَ الْخَبِیثَهِ أَ تَقْتُلُ عَمِّی فَضَرَبَهُ بِالسَّیْفِ فَاتَّقَاهَا الْغُلَامُ بِیَدِهِ فَأَطَنَّهَا إِلَى الْجِلْدِ فَإِذَا هِیَ مُعَلَّقَهٌ فَنَادَى الْغُلَامُ یَا أُمَّاهْ فَأَخَذَهُ الْحُسَیْنُ ع وَ ضَمَّهُ إِلَیْهِ وَ قَالَ یَا ابْنَ أَخِی اصْبِرْ عَلَى مَا نَزَلَ بِکَ وَ احْتَسِبْ فِی ذَلِکَ الْخَیْرَ فَإِنَّ اللَّهَ یُلْحِقُکَ بِآبَائِکَ الصَّالِحِینَ. قَالَ فَرَمَاهُ حَرْمَلَهُ بْنُ کَاهِلٍ بِسَهْمٍ فَذَبَحَهُ وَ هُوَ فِی حَجْرِ عَمِّهِ الْحُسَیْنِ ع. ثُمَّ إِنَّ شِمْرَ بْنَ ذِی الْجَوْشَنِ حَمَلَ عَلَى فُسْطَاطِ الْحُسَیْنِ فَطَعَنَهُ بِالرُّمْحِ ثُمَّ قَالَ عَلَیَّ بِالنَّارِ أُحْرِقُهُ عَلَى مَنْ فِیهِ فَقَالَ لَهُ الْحُسَیْنُ ع یَا ابْنَ ذِی الْجَوْشَنِ أَنْتَ الدَّاعِی بِالنَّارِ لِتُحْرِقَ عَلَى أَهْلِی أَحْرَقَکَ اللَّهُ بِالنَّارِ وَ جَاءَ شَبَثٌ فَوَبَّخَهُ فَاسْتَحْیَا وَ انْصَرَفَ. قَالَ الرَّاوِی:وَ قَالَ الْحُسَیْنُ ع ابْغُوا لِی ثَوْباً لَا یُرْغَبُ فِیهِ أَجْعَلْهُ تَحْتَ ثِیَابِی لِئَلَّا أُجَرَّدَ مِنْهُ فَأُتِیَ بِتُبَّانٍ فَقَالَ لَا ذَاکَ لِبَاسُ مَنْ ضُرِبَتْ عَلَیْهِ الذِّلَّهُ فَأَخَذَ ثَوْباً خَلَقاً فَخَرَقَهُ وَ جَعَلَهُ تَحْتَ ثِیَابِهِ فَلَمَّا قُتِلَ عجَرَّدُوهُ مِنْهُ ثُمَّ اسْتَدْعَى الْحُسَیْنُ ع بِسَرَاوِیلَ مِنْ حِبَرَهٍ فَفَرَزَهَا وَ لَبِسَهَا وَ إِنَّمَا فَرَزَهَا لِئَلَّا یُسْلَبَهَا فَلَمَّا قُتِلَ ع سَلَبَهَا بَحْرُ بْنُ کَعْبٍ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ تَرَکَ الْحُسَیْنَ ص مُجَرَّداً فَکَانَتْ یَدَا بَحْرٍ بَعْدَ ذَلِکَ تَیْبَسَانِ فِی الصَّیْفِ کَأَنَّهُمَا عُودَانِ یَابِسَانِ وَ تَتَرَطَّبَانِ فِی الشِّتَاءِ فَتَنْضَحَانِ دَماً وَ قَیْحاً إِلَى أَنْ أَهْلَکَهُ اللَّهُ تَعَالَى.قَالَ وَ لَمَّا أُثْخِنَ الْحُسَیْنُ ع بِالْجِرَاحِ وَ بَقِیَ کَالْقُنْفُذِ طَعَنَهُ صَالِحُ بْنُ وَهْبٍ الْمُرِّیُّ عَلَى خَاصِرَتِهِ طَعْنَهً فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ ع عَنْ فَرَسِهِ إِلَى الْأَرْضِ عَلَى خَدِّهِ الْأَیْمَنِ وَ هُوَ یَقُولُ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّهِ رَسُولِ اللَّهِ ثُمَّ قَامَ ص.قَالَ الرَّاوِی:وَ خَرَجَتْ زَیْنَبُ مِنْ بَابِ الْفُسْطَاطِ وَ هِیَ تُنَادِی وَا أَخَاهْ وَا سَیِّدَاهْ وَا أَهْلَ بَیْتَاهْ لَیْتَ السَّمَاءَ أَطْبَقَتْ عَلَى الْأَرْضِ وَ لَیْتَ الْجِبَالَ تَدَکْدَکَتْ عَلَى السَّهْلِ. قَالَ وَ صَاحَ شِمْرٌ بِأَصْحَابِهِ مَا تَنْتَظِرُونَ بِالرَّجُلِ قَالَ وَ حَمَلُوا عَلَیْهِ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ فَضَرَبَهُ زُرْعَهُ بْنُ شَرِیکٍ عَلَى کَتِفِهِ الْیُسْرَى وَ ضَرَبَ الْحُسَیْنُ ع زُرْعَهَ فَصَرَعَهُ وَ ضَرَبَهُ آخَرٌ عَلَى عَاتِقِهِ الْمُقَدَّسِ بِالسَّیْفِ ضَرْبَهً کَبَا ع بِهَا لِوَجْهِهِ وَ کَانَ قَدْ أَعْیَا وَ جَعَلَ یَنُوءُ وَ یُکِبُّ فَطَعَنَهُ سِنَانُ بْنُ أَنَسٍ النَّخَعِیُّ فِی تَرْقُوَتِهِ ثُمَّ انْتَزَعَ الرُّمْحَ فَطَعَنَهُ فِی بَوَانِی صَدْرِهِ ثُمَّ رَمَاهُ سِنَانٌ أَیْضاً بِسَهْمٍ فَوَقَعَ فِی نَحْرِهِ فَسَقَطَ ع وَ جَلَسَ قَاعِداً فَنَزَعَ السَّهْمَ مِنْ نَحْرِهِ وَ قَرَنَ کَفَّیْهِ جَمِیعاً فَکُلَّمَا امْتَلَأَتَا مِنْ دِمَائِهِ خَضَّبَ بِهِمَا رَأْسَهُ وَ لِحْیَتَهُ وَ هُوَ یَقُولُ هَکَذَا أَلْقَى اللَّهَ مُخَضَّباً بِدَمِی مَغْصُوباً عَلَیَّ حَقِّی فَقَالَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ لِرَجُلٍ عَنْ یَمِینِهِ انْزِلْ وَیْحَکَ إِلَى الْحُسَیْنِ ع فَأَرِحْهُ قَالَ فَبَدَرَ إِلَیْهِ خَوَلِیُّ بْنُ یَزِیدَ الْأَصْبَحِیُّ لِیَحْتَزَّ رَأْسَهُ فَأُرْعِدَ فَنَزَلَ إِلَیْهِ سِنَانُ بْنُ أَنَسٍ النَّخَعِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ فَضَرَبَهُ بِالسَّیْفِ فِی حَلْقِهِ الشَّرِیفِ وَ هُوَ یَقُولُ وَ اللَّهِ إِنِّی لَأَجْتَزُّ رَأْسَکَ وَ أَعْلَمُ أَنَّکَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ خَیْرُ النَّاسِ أَباً وَ أُمّاً ثُمَّ اجْتَزَّ رَأْسَهُ الْمُقَدَّسَ الْمُعَظَّمَ قَدْ جَاءَهُمْ فَلَبِثُوا کَذَلِکَ سَاعَهً ثُمَّ انْجَلَتْ عَنْهُمْ. وَ رَوَى هِلَالُ بْنُ نَافِعٍ قَالَ إِنِّی کُنْتُ وَاقِفاً مَعَ أَصْحَابِ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ لَعَنَهُ اللَّهُ إِذْ صَرَخَ صَارِخٌ أَبْشِرْ أَیُّهَا الْأَمِیرُ فَهَذَا شِمْرٌ قَتَلَ الْحُسَیْنَ ع قَالَ فَخَرَجْتُ بَیْنَ الصَّفَّیْنِ فَوَقَفْتُ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ ع لَیَجُودُ بِنَفْسِهِ فَوَ اللَّهِ مَا رَأَیْتُ قَطُّ قَتِیلًا مُضَمَّخاً بِدَمِهِ أَحْسَنَ مِنْهُ وَ لَا أَنْوَرَ وَجْهاً وَ لَقَدْ شَغَلَنِی نُورُ وَجْهِهِ وَ جَمَالُ هَیْئَتِهِ عَنِ الْفِکْرَهِ فِی قَتْلِهِ فَاسْتَسْقَى فِی تِلْکَ الْحَالِ مَاءً فَسَمِعْتُ رَجُلًا یَقُولُ وَ اللَّهِ لَا تَذُوقُ الْمَاءَ حَتَّى تَرِدَ الْحَامِیَهَ فَتَشْرَبَ مِنْ حَمِیمِهَا فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ یَا وَیْلَکَ أَنَا لَا أَرِدُ الْحَامِیَهَ وَ لَا أَشْرَبُ مِنْ حَمِیمِهَا بَلْ أَرِدُ عَلَى جَدِّی رَسُولِ اللَّهِ ص وَ أَسْکُنُ مَعَهُ فِی دَارِهِ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ وَ أَشْرَبُ مِنْ ماءٍ غَیْرِ آسِنٍ وَ أَشْکُو إِلَیْهِ مَا ارْتَکَبْتُمْ مِنِّی وَ فَعَلْتُمْ بِی قَالَ فَغَضِبُوا بِأَجْمَعِهِمْ حَتَّى کَأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَجْعَلْ فِی قَلْبِ أَحَدٍ مِنْهُمْ مِنَ الرَّحْمَهِ شَیْئاً فَاجْتَزُّوا رَأْسَهُ وَ إِنَّهُ لَیُکَلِّمُهُمْ فَتَعَجَّبْتُ مِنْ قِلَّهِ رَحْمَتِهِمْ وَ قُلْتُ وَ اللَّهِ لَا أُجَامِعُکُمْ عَلَى أَمْرٍ أَبَداً. قَالَ ثُمَّ أَقْبَلُوا عَلَى سَلْبِ الْحُسَیْنِ فَأَخَذَ قَمِیصَهُ إِسْحَاقُ بْنُ حُوَیَّهَ الْحَضْرَمِیُّ فَلَبِسَهُ فَصَارَ أَبْرَصَ وَ امْتَعَطَ شَعْرُهُ. وَ رُوِیَ أَنَّهُ وُجِدَ فِی قَمِیصِهِ مِائَهٌ وَ بِضْعَ عَشْرَهَ مَا بَیْنَ رَمْیَهٍ وَ طَعْنَهِ سَهْمٍ وَ ضَرْبَهٍ. وَ قَالَ الصَّادِقُ ع وُجِدَ بِالْحُسَیْنِ ع ثَلَاثٌ وَ ثَلَاثُونَ طَعْنَهً- وَ أَرْبَعٌ وَ ثَلَاثُونَ ضَرْبَهً وَ أَخَذَ سَرَاوِیلَهُ بَحْرُ بْنُ کَعْبٍ التَّیْمِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى فَرُوِیَ أَنَّهُ صَارَ زَمِناً مُقْعَداً مِنْ رِجْلَیْهِ وَ أَخَذَ عِمَامَتَهُ أَخْنَسُ بْنُ مَرْثَدِ بْنِ عَلْقَمَهَ الْحَضْرَمِیُّ وَ قِیلَ جَابِرُ بْنُ یَزِیدَ الْأَوْدِیُّ لَعَنَهُمَا اللَّهُ فَاعْتَمَّ بِهَا فَصَارَ مَعْتُوهاً وَ أَخَذَ نَعْلَیْهِ الْأَسْوَدُ بْنُ خَالِدٍ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ أَخَذَ خَاتَمَهُ بَجْدَلُ بْنُ سُلَیْمٍ الْکَلْبِیُّ وَ قَطَعَ إِصْبَعَهُ ع مَعَ الْخَاتَمِ وَ هَذَا أَخَذَهُ الْمُخْتَارُ فَقَطَعَ یَدَیْهِ وَ رِجْلَیْهِ وَ تَرَکَهُ یَتَشَحَّطُ فِی دَمِهِ حَتَّى هَلَکَ وَ أَخَذَ قَطِیفَهً لَهُ ع کَانَتْ مِنْ خَزٍّ قَیْسُ بْنُ الْأَشْعَثِ وَ أَخَذَ دِرْعَهُ الْبَتْرَاءَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ فَلَمَّا قُتِلَ عُمَرُ وَهَبَهَا الْمُخْتَارُ لِأَبِی عَمْرَهَ قَاتِلِهِ وَ أَخَذَ سَیْفَهُ جُمَیْعُ بْنُ الخلق الْأَوْدِیُّ وَ قِیلَ رَجُلٌ مِنْ بَنِی تَمِیمٍ یُقَالُ لَهُ أَسْوَدُ بْنُ حَنْظَلَهَ وَ فِی رِوَایَهِ ابْنِ أَبِی سَعْدٍ أَنَّهُ أَخَذَ سَیْفَهُ الفلافس النَّهْشَلِیُّ وَ زَادَ مُحَمَّدُ بْنُ زَکَرِیَّا أَنَّهُ وَقَعَ بَعْدَ ذَلِکَ إِلَى بِنْتِ حَبِیبِ بْنِ بُدَیْلٍ وَ هَذَا السَّیْفُ الْمَنْهُوبُ الْمَشْهُورُ لَیْسَ بِذِی الْفَقَارِ فَإِنَّ ذَلِکَ کَانَ مَذْخُوراً وَ مَصُوناً مَعَ أَمْثَالِهِ مِنْ ذَخَائِرِ النُّبُوَّهِ وَ الْإِمَامَهِ وَ قَدْ نَقَلَ الرُّوَاهُ تَصْدِیقَ مَا قُلْنَاهُ وَ صُورَهَ مَا حَکَیْنَاهُ.قَالَ الرَّاوِی وَ جَاءَتْ جَارِیَهٌ مِنْ نَاحِیَهِ خِیَمِ الْحُسَیْنِ ع فَقَالَ لَهَا رَجُلٌ یَا أَمَهَ اللَّهِ إِنَّ سَیِّدَکِ قُتِلَ قَالَتِ الْجَارِیَهُ فَأَسْرَعْتُ إِلَى سَیِّدَتِی وَ أَنَا أَصِیحُ فَقُمْنَ فِی وَجْهِی وَ صِحْنَ.قَالَ وَ تَسَابَقَ الْقَوْمُ عَلَى نَهْبِ بُیُوتِ آلِ الرَّسُولِ وَ قُرَّهِ عَیْنِ الْبَتُولِ حَتَّى جَعَلُوا یَنْتَزِعُونَ مِلْحَفَهَ الْمَرْأَهِ عَلَى ظَهْرِهَا وَ خَرَجَ بَنَاتُ آلِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ حَرِیمُهُ یَتَسَاعَدْنَ عَلَى الْبُکَاءِ وَ یَنْدُبْنَ لِفِرَاقِ الْحُمَاهِ وَ الْأَحِبَّاءِ. وَ رَوَى حُمَیْدُ بْنُ مُسْلِمٍ قَالَ رَأَیْتُ امْرَأَهً مِنْ بَنِی بَکْرِ بْنِ وَائِلٍ کَانَتْ مَعَ زَوْجِهَا فِی أَصْحَابِ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ فَلَمَّا رَأَتِ الْقَوْمَ قَدِ اقْتَحَمُوا عَلَى نِسَاءِ الْحُسَیْنِ ع وَ فُسْطَاطِهِنَّ وَ هُمْ یَسْلُبُونَهُنَّ أَخَذَتْ سَیْفاً وَ أَقْبَلَتْ نَحْوَ الْفُسْطَاطِ وَ قَالَتْ یَا آلَ بَکْرِ بْنِ وَائِلٍ أَ تُسْلَبُ بَنَاتُ رَسُولِ اللَّهِ ص لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ یَا لَثَارَاتِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَأَخَذَهَا زَوْجُهَا وَ رَدَّهَا إِلَى رَحْلِهِ. قَالَ الرَّاوِی ثُمَّ أُخْرِجَ النِّسَاءُ مِنَ الْخَیْمَهِ وَ أَشْعَلُوا فِیهَا النَّارَ فَخَرَجْنَ حَوَاسِرَ مُسَلَّبَاتٍ حَافِیَاتٍ بَاکِیَاتٍ یَمْشِینَ سَبَایَا فِی أَسْرِ الذِّلَّهِ وَ قُلْنَ بِحَقِّ اللَّهِ إِلَّا مَا مَرَرْتُمْ بِنَا عَلَى مَصْرَعِ الْحُسَیْنِ ع فَلَمَّا نَظَرَ النِّسْوَهُ إِلَى الْقَتْلَى صِحْنَ وَ ضَرَبْنَ وُجُوهَهُنَّ قَالَ فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَیْنَبَ بِنْتَ عَلِیٍّ ع تَنْدُبُ الْحُسَیْنَ ع وَ تُنَادِی بِصَوْتٍ حَزِینٍ وَ قَلْبٍ کَئِیبٍ یَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَیْکَ مَلَائِکَهُ السَّمَاءِ هَذَا الْحُسَیْنُ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مُقَطَّعُ الْأَعْضَاءِ وَ بَنَاتُکَ سَبَایَا إِلَى اللَّهِ الْمُشْتَکَى وَ إِلَى مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ إِلَى عَلِیٍّ الْمُرْتَضَى وَ إِلَى فَاطِمَهَ الزَّهْرَاءِ وَ إِلَى حَمْزَهَ سَیِّدِ الشُّهَدَاءِ یَا مُحَمَّدَاهْ هَذَا حُسَیْنٌ بِالْعَرَاءِ تَسْفِی عَلَیْهِ الصَّبَا قَتِیلُ أَوْلَادِ الْبَغَایَا وَا حُزْنَاهْ وَا کَرْبَاهْ الْیَوْمَ مَاتَ جَدِّی رَسُولُ اللَّهِ ص یَا أَصْحَابَ مُحَمَّدَاهْ هَؤُلَاءِ ذُرِّیَّهُ الْمُصْطَفَى یُسَاقُونَ سَوْقَ السَّبَایَا وَ فِی رِوَایَهٍ یَا مُحَمَّدَاهْ بَنَاتُکَ سَبَایَا وَ ذُرِّیَّتُکَ مَقْتَلَهً تَسْفِی عَلَیْهِمْ رِیحُ الصَّبَا وَ هَذَا حُسَیْنٌ مَجْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا مَسْلُوبُ الْعِمَامَهِ وَ الرِّدَاءِ بِأَبِی مَنْ أَضْحَى عَسْکَرُهُ فِی یَوْمِ الْإِثْنَیْنِ نَهْباً بِأَبِی مَنْ فُسْطَاطُهُ مُقَطَّعُ الْعُرَى بِأَبِی مَنْ لَا غَائِبٌ فَیُرْتَجَى وَ لَا جَرِیحٌ فَیُدَاوَى بِأَبِی مَنْ نَفْسِی لَهُ الْفِدَاءُ بِأَبِی الْمَهْمُومُ حَتَّى قَضَى بِأَبِی الْعَطْشَانُ حَتَّى مَضَى بِأَبِی مَنْ شَیْبَتُهُ تَقْطُرُ بِالدِّمَاءِ بِأَبِی مَنْ جَدُّهُ مُحَمَّدٌ الْمُصْطَفَى بِأَبِی مَنْ جَدُّهُ رَسُولُ إِلَهِ السَّمَاءِ بِأَبِی مَنْ هُوَ سِبْطُ نَبِیِّ الْهُدَى بِأَبِی مُحَمَّدٌ الْمُصْطَفَى بِأَبِی خَدِیجَهُ الْکُبْرَى بِأَبِی عَلِیٌّ الْمُرْتَضَى ع بِأَبِی فَاطِمَهُ الزَّهْرَاءُ سَیِّدَهُ النِّسَاءِ بِأَبِی مَنْ رُدَّتْ لَهُ الشَّمْسُ صَلَّى.قَالَ الرَّاوِی:فَأَبْکَتْ وَ اللَّهِ کُلَّ عَدُوٍّ وَ صَدِیقٍ ثُمَّ إِنَّ سُکَیْنَهَ اعْتَنَقَتْ جَسَدَ أَبِیهَا الْحُسَیْنِ ع فَاجْتَمَعَتْ عِدَّهٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ.قَالَ الرَّاوِی:ثُمَّ نَادَى عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ فِی أَصْحَابِهِ مَنْ یَنْتَدِبُ لِلْحُسَیْنِ ع فَیُوَاطِئُ الْخَیْلَ ظَهْرَهُ وَ صَدْرَهُ فَانْتَدَبَ مِنْهُمْ عَشَرَهٌ وَ هُمْ إِسْحَاقُ بْنُ حریه [حُوَیَّهَ] الَّذِی سَلَبَ الْحُسَیْنَ ع قَمِیصَهُ وَ أَخْنَسُ بْنُ مَرْثَدٍ وَ حَکِیمُ بْنُ طُفَیْلٍ السِّنْبِسِیُّ وَ عُمَرُ بْنُ صَبِیحٍ الصَّیْدَاوِیُّ وَ رَجَاءُ بْنُ مُنْقِذٍ الْعَبْدِیُّ وَ سَالِمُ بْنُ خُثَیْمَهَ الْجُعْفِیُّ وَ وَاحظُ بْنُ نَاعِمٍ وَ صَالِحُ بْنُ وَهْبٍ الْجُعْفِیُّ وَ هَانِی بْنُ شَبَثٍ الْحَضْرَمِیُّ وَ أُسَیْدُ بْنُ مَالِکٍ لَعَنَهُمُ اللَّهُ تَعَالَى فَدَاسُوا الْحُسَیْنَ ع بِحَوَافِرِ خَیْلِهِمْ حَتَّى رَضُّوا صَدْرَهُ وَ ظَهْرَهُ».
[۱۷] همان.
پاسخ دهید