«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

مقدّمه

«وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ قالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ».[۲]

کارِ انبیاء، رسالتِ پیامبران الهی، وظیفه‌ی سفرای آسمانی، امامان معصوم ما علیهم السلام، علمای مکتب، در قدم اول «تزریق معرفت خدا در نفوس و قلوب آدمیان» بوده است، «قولوا لا اله الا الله تفلحوا».

دعوت به توحید حق، دعوت به توجّه به وحدانیت خالقِ عالم که هستیِ مطلق است، قدرتِ لایتنهی است، علم لایتنهی است، حیات لایتنهی است و تمام عوالم رشحاتِ وجود اوست، جلواتِ قدرتِ اوست، و آثارِ حکمتِ حضرت حق سبحانه و تعالی است.

قدم دوم «ایجاد محبّت خدا در دل‌ها» است، که هر مخلوقی، هر مرزوقی، هر منصوری، هر صاحب نعمتی باید نعمت را نعمت بداند و ولی‌نعمت خود را بشناسد و نسبت به او محبّت داشته باشد.

خدای متعال جهان را بر اساس محبّت آفریده است. «کنت کنزاً مخفیاً فأحببتُ أن أعرف فخلقتُ الخلقَ لکی أعرَف»، حدیث قدسی است که من گنج مخفی بودم ولی دوست داشتم شناخته شوم.

خدای متعال منشأ اثر است

این حبّ به معرفت، خدای متعال بر اساسِ حبّ به معرفت بندگان خود، بندگان را آفریده است، آفرینشِ مخلوقات بر اساسِ حبّ الهی به معرفتِ مخلوقات است، خدای متعال عاشقِ معرفتِ بندگان است، و هر کجا که معرفت آمد، اگر معرفت به عظمت خدا، به جلال خدا، به جمال خدا، به غنای خدا، به رحمت واسعه خدا، به عفو خدا، به گذشت خدا، به ستّاریت خدا، به آبروداری خدا… هر کسی برای هر چیزی کسی را دوست دارد، همه‌ی این‌ها در خدای متعال جمع است، شما کسی را بخاطر زیبایی دوست دارید، او خالقِ جمال است، او اصل جمال است، «اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ مِنْ جَمالِکَ بِاَجْمَلِهِ وَکُلُّ جَمالِکَ جَمیلٌ»،[۳] اگر کسی را بخاطر قدرتِ او دوست دارید، خیلی‌ها به دنبال قدرت می‌گردند، هر کسی کار به دست اوست و می‌تواند گره‌ای را باز کند، بخاطرِ قدرتِ گره‌گشایی به او دل می‌دهند، به او علاقه پیدا می‌کنند، چه کسی مانند خدا گره‌گشا است؟ چه کسی جای خدا را می‌گیرد؟ «یَا مَنْ یَکفِی مِنْ کلِّ شَیْ ءٍ وَ لَا یَکفِی مِنْهُ شَیْ ءٌ»، این از آن دعاهایی است که گفته شده است هر زمانی که گرفتار بودید و حاجت داشتید با این زبان با خدای متعال صحبت کنید، «یَا مَنْ یَکفِی مِنْ کلِّ شَیْ ءٍ وَ لَا یَکفِی مِنْهُ شَیْ ءٌ اکفِنِی مَا أَهَمَّنِی»، ای کسی که تو از همه‌ی چیز کفایت می‌کنی، یعنی به جای دارو، به جای دکتر، به جای پدر، به جای مادر، تو می‌توانی همه کسِ من باشی، می‌توانی همه چیزِ من باشی، اگر کسی مریض باشد و در معرض مرگ باشد و به دکتر دسترسی نداشته باشد و داروی مناسب پیدا شود، ولی سیم او به خدای متعال وصل بشود، «یا مَنْ اِسْمُهُ دَوآءٌ وَ ذِکْرُهُ شِفآءٌ»،[۴] خدا بدونِ وسیله مرض را رفع می‌کند.

نکاتی در مورد دعای هفتم صحیفه سجّادیه

این دعای هفتم صحیفه سجّادیه حضرت زین العابدین علیه السلام که رهبر عارفمان، رهبر اهل مناجاتمان در اول شیوع کرونا، در آن دوره‌ای که همه اضطراب داشتند، الآن مرگ و میر زیاد شده است، هر روز پانصد تا هفتصد نفر قربانی می‌شوند، ولی انسان حالت اضطرار نمی‌بیند، توسّل نیست، اشک نیست، سوز نیست، نظم نیست، و این خطرناک است، وقتی انسان با خطر مواجه می‌شود باید به خدای متعال پناه ببرد، «لا مفر منک الا الیک»، مگر کسی بجز خودِ خدای متعال هست که انسان از غضب خدا و از بلای خدا به او پناه ببرد؟ «یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ، وَ یَا مَنْ یَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ یَا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ. ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ الصِّعَابُ»،[۵] همه‌ی سختی‌ها در برابرِ قدرتِ تو نرم است، هر مرضی، هر مشکلی، هر بن‌بستی، هر گره‌ای، که هیچ دست قدرتی نمی‌تواند آن را باز کند، اراده‌ی خدا او را نرم و باز می‌کند.

«ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِکَ الْأَسْبَابُ»، اگر گاهی تشخیص دکتر تشخیص درستی واقع می‌شود، اگر داروی مناسب را تجویز می‌کند، اگر انسان می‌تواند دارو را بدست بیاورد، همه‌ی این‌ها با تسبیبِ اسبابِ الهی است. اگر دکتر مشکلی پیدا کند و حواسِ او پرت باشد اشتباه تشخیص می‌دهد، اگر درست تشخیص داد ولی حواس او نبود و هنگام نوشتنِ نسخه دارو را اشتباه نوشت، بجای اینکه مریض را شفاء بدهد او را نابود می‌کند، یعنی با یک اشتباه در نوشتن دارو مرض تشدید می‌شود یا مریض نابود می‌شود، با یک تشخیص اشتباه مرض در انسان تشدید می‌شود یا نابودکننده می‌شود. انسان دارو می‌خورد، اثرِ دارو برای آن دارو نیست، خدای متعال به دارو دستور می‌دهد که مرض را از بین ببرد، تا زمانی که اذن الهی نباشد، تا زمانی که امر الهی نباشد نه غذا انسان را سیر می‌کند، نه آب انسان را سیراب می‌کند و نه دارو درمانِ آدم می‌شود، سببیتِ همه‌ی این‌ها با اراده‌ی پروردگار متعال است.

این است که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در دعای کمیل می‌فرمایند: «یا مَنْ اِسْمُهُ دَوآءٌ وَ ذِکْرُهُ شِفآءٌ»، اسم الهی دواست، اگر دارو هم اثر می‌کند با یکی از اسماء الهی قرین شده است که مرض را از بین می‌برد، اگر آن اسمِ الهی بالای سرِ دارو نباشد، نتیجه‌ی دارو برعکس می‌شود، نه تنها خوب نمی‌کند بلکه مریض را بدبخت و بیچاره می‌کند.

همه چیز از اوست، سببیتِ هر چیزی با اراده‌ی اوست، و همه‌ی مرگ و میرها و مریضی‌ها هم با اراده‌ی اوست.

آیه قرآن کریم را ببیند: «قُلْ لَا أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعًا وَلَا ضَرًّا»،[۶] خدایا! من نه مالک نفع خودم هستم و نه اگر بخواهم به خودم ضرر بزنم، من مالک ضرر هستم. سَم می‌خورد و نمی‌میرد، اگر خدای متعال اراده کند که سَم اثر نکند سَم اثر نمی‌کند، سَم هم با اراده‌ی خدا اثر می‌کند، آتش با اراده‌ی خدا می‌سوزاند. در مورد حضرت ابراهیم علیه السلام خدای متعال به آتش دستور داد «قُلْنَا یَا نَارُ کُونِی بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِیمَ»،[۷] فرمود: ای آتش! سرد شو.

در روایت دارد همینکه خدای متعال دستورِ برودت به آتشِ همراه با حرارت، که گوهر و جوهرِ آتش حرارت است، همینکه خدای متعال فرمود سرد شو، آنچنان سرما غلبه کرد که حضرت ابراهیم در داخل آتش از شدّت برودت می‌لرزیدند و دندان‌های ایشان بهم می‌خورد. خدای متعال فرمود: «وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِیمَ»، گفتیم سرد باش ولی نه سردی که این بنده‌ی ما از آن اذیت بشود، سردِ گوارا باش که سلامتیِ او تأمین بشود.

خدا به جای دارو و درمان و دکتر و پدر و مادر و معلم و همه است، خدای متعال خیلی‌ها را بدون معلّم به علم رسانده است. حضرت خضر علیه السلام علم خودش را از کجا آورده است؟

تأمّلی در آیه ۶۵ سوره مبارکه کهف

این سوره مبارکه کهف اینطور می‌فرماید: «فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَیْنَاهُ رَحْمَهً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا»،[۸] جناب موسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام و آن کسی که با حضرت موسی علیه السلام بود، گمشده‌ی این‌ها جناب خضر علیه السلام بود، عطش داشتند که این ولی خدا را و این صاحبِ سِرّ خدای متعال را ملاقات کنند، به دنبالِ او می‌گشتند، خدای متعال هم یک آدرسی داده بود که این‌ها غفلت کردند، با اینکه علامت این بود که آن ماهی زنده بشود و به دریا بپرد و باید در آنجا به دنبالِ آن بنده می‌گشتند، ماهی در آنجا ماند و این‌ها عبور کردند، حضرت موسی علیه السلام در جایی گرسنه شدند و از دوست خود پرسیدند که ماهی کجاست؟ او گفت ماهی را فراموش کردیم و به آب پرید، گفتند به همانجا برگردیم، با چه زحمتی با گرسنگی به همانجا برگشتند و به جناب خضر رسیدند.

خدای متعال نام خضر را در قرآن کریم نبرده است، بعنوانِ «عبد» از او یاد کرده است، چون هرچه خدای متعال به خضر داده است، بر سرِ سفره‌ی عبودیتِ او بوده است، چون عبد بود، چون تسلیم بود، چون خودش را ملک خدا می‌دانست و تحت تملّکِ حق‌تعالی بود، بدونِ امر خدا دست به هیچ چیزی نمی‌زد، خدای متعال هم او را صاحبِ سِرّ خودش قرار داده بود، «فَوَجَدَا عَبْدًا»، این‌ها یک عبدی را یافتند که خدای متعال خیلی چیزها به این عبد داده است ولی دو چیز از آن گنج‌ها به این عبد داده است را نام می‌برد، «عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَیْنَاهُ رَحْمَهً مِنْ عِنْدِنَا»، یکی اینکه ما بدونِ واسطه به او رحمت داده بودیم، او چشمه‌ی رحمت خدا بود، هم رحمتِ رحمانیّه داشت و هم رحمتِ رحیمیّه، و این رحمت «اکتسابی» نبود.

در دعای قنوت نماز وتر، دعایی از امام صادق علیه الصلاه و السلام است که یک جمله‌ی آن این است: «فَهَبْ لِی یَا إِلَهِی مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً تُغْنِینِی بِهَا عَنْ رَحْمَهِ مَنْ سِوَاکَ»، پروردگار من! انیس خلوت‌های من! خدای سحر من! به من مستقیماً از پیشگاه خودت یک رحمتی را روزی کن که با داشتنِ این رحمت مرا از رحمتِ همه‌ی ماسوی الله بی‌نیاز کنی که من به رحمتِ هیچ کسی محتاج نباشم. به خودت وصل باشم، از خودت بگیرم و محتاجِ احدی از مخلوقاتِ تو نباشم.

این رحمت رحمتِ مِن عند الله است، مقدمِ عندیّت پیدا می‌کند، تا زمانی که کسی به آنجا نرود رحمتِ عندیّت نصیبِ او نمی‌شود.

شهید وقتی شهید می‌شود به مقام عندیّت نائل می‌شود، «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»،[۹] چون به مقام عندیّت رسیده‌اند، رحمتی که به آن‌ها می‌رسد، رحمتِ بی‌واسطه است، چون از همه‌ی مخلوقات بالاتر رفته‌اند، چیزی بالاتر از این‌ها نیست که چیزی از او دریافت کنند، یک سر و گردن از همه‌ی مخلوقات بالاتر هستند، به جایی رفته‌اند که دیگران به آنجا نرفته‌اند.

اینکه در قنوت نماز وتر از خدای متعال درخواست می‌کنیم که به من رحمتی بده که از رحمت همه بی‌نیاز بشوم، یعنی این نماز شب من را معراج قرار بده و مرا به نزد خودت ببرد و از آن رحمتِ خصوصی که برای آن‌هایی است که به خلوت‌سرای خودی می‌بری، در آن خلوت‌سرا از آن جرعه‌ها به کام آن‌ها می‌ریزی و وجودشان با آن جرعه از همه‌ی دریاها وسیع می‌شود و به هیچ دریایی احتیاج پیدا نمی‌کنند، من از آن رحمت‌ها و از آن جرعه‌ها که برای خراباتیانِ عشقِ توست، «سَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا»،[۱۰] می‌خواهم ساقیِ من خودت باشی، خودت جام رحمت را به کام من بریزی و از ما سوای تو بی‌نیازم کنی.

آن کس که تو را شناخت جان را چه کند              فرزند و عیال و خانمان را چه کند

کسی که تو را پیدا کرد به کس دیگری احتیاج ندارد، تو را دارد، تو همه کسِ او هستی، تو همه چیزِ او هستی.

بنابراین مقامی که مقرّبان الهی دارند، یکی از آثار و برکاتِ آن این است که انقطاع الی الله دارند، خودشان را محتاجِ به غیر از خدا نمی‌بینند که چیزی از آن‌ها بخواهند، کسی را کاره‌ای نمی‌بینند که به آن‌ها مراجعه کنند.

یکی رحمتِ خاصّه‌ای است که برای بندگان خاص است، برای پرده‌نشینانِ حرم راز الهی است که «رَحْمَهً مِنْ عِنْدِنَا».

نکته‌ی دوم: «عَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا»، ما خودمان را معلمِ این عبدِ خاص قرار دادیم، تعلیمِ او را تعلیمِ کتابی و کلاسی قرار ندادیم، او به دریای وجود وصل بود، عینِ علم بود، عینِ حضور بود.

چرا ما به امام زمان ارواحنا فداه «عین الله ناظره» می‌گوییم؟ چون اینطور نیست که بگوییم چشم مبارک امام زمان ارواحنا فداه همه جا را می‌بیند، بلکه موهای سر مقدّس امام زمان ارواحنا فداه هم همه جا را می‌بیند، او آینه‌ی خدانماست و جهان را در صفحه‌ی علم خدا می‌بیند، هم وجودِ او جهان‌نماست، هم وجود او خدانماست، مرآتِ جمال خداست، آینه‌ی جلال خداست، و آینه‌ی جهانِ خداست.

وجودِ او وجودی است که همه‌ی عالم از این وجود ناشی شده است، چیزی که انسان می‌گوید، این حرف در وجودِ او هست که می‌گوید، همه‌ی عالم کلمات خداست و آن بلندگویی که این کلمات را پخش می‌کند امام زمان ارواحنا فداه هستند، خودِ امام زمان ارواحنا فداه این کلمات را در جای خودش مصرف کرده است، لذا او «عین الله الناظره» است.

یکی از ویژگی‌های آن عبدی که حضرت موسی علیه السلام به دنبال او می‌گشت و عطشِ دیدار او را داشت و به فضل خدا او را پیدا کرد این بود که رحمتِ او اسرارآمیز بود، فوقِ رحمتِ مخلوقین بود، با داشتنِ او به رحمتِ احدی احتیاج نداشت، دوم اینکه علم او علمی بود که فوق علم مخلوقین بود.

هیچ کسی در فکر خودش، در فضای مغز خودش آنچه را دارد، حتّی یک قطره‌ی آن چیزی نیست که در اصل وجودِ خدا، علم احاطی دارد، عینِ علم است، و کسی که در عین علم ذوب شد، خودِ او عینِ علم می‌شود، «عَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا».

علم لدنّی که می‌گویند، یعنی علمی است که علم مخلوقات بی‌نیاز است، آنچه او دارد، هیچ کسی آن را ندارد.

دو معجزه‌ی نبوی

این آیه کریمه «وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا»،[۱۱] حبیب من! پیامبر من! این‌ها با تو لج می‌کنند، نبوّت تو را انکار می‌کنند، بگو من که ادّعای نبوّت دارم بدونِ شاهد نیست، در هر محکمه‌ای اگر دو شاهد شهادت بدهند قاضی باید به واقعیت حکم کند، من ادّعای نبوّت می‌کنم و دو شاهد دارم، یک شاهد من خداست که این قرآن را به من داده است، و خودِ این قرآن، شهادتِ حق تعالی است، شما نمی‌توانید یک سوره مانند این سوره‌ها بیاورید، چطور می‌توانید ادّعا کنید که ادّعای من ادّعای درستی نیست، با اینکه من قرآن دارم که قرآن معجزه‌ی همیشگی من است و هیچگاه هیچ کسی نمی‌تواند این معجزه را از معجزه بودن خارج کند، این شهادت خدای متعال بر نبوّت من است.

دوم کسی که به نبوّت من شهادت می‌دهد، کسی است که «عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ»، کتاب آفرینش که خدای متعال نوشته است، «سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنْفُسِهِمْ»،[۱۲] خدای متعال دو کتاب را به ما معرّفی فرموده است، یک کتاب آفاقی است و دومی هم کتابِ انفسی است، و این کتاب که شاملِ تمام عوالم و تمام آسمان‌ها می‌شود، این‌ها کتاب مبین است، این‌ها کتاب حق تعالی است، کسی که به همه‌ی این کتاب احاطه دارد و «عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ»، او وجود نازنین علی بن ابیطالب علیه الصلاه و السلام است، من علی را دارم، چنین کسی نبوّت من را قبول کرده است که دریای بی‌ساحلِ علمِ خدای متعال است، تجلّیِ اعظمِ خدای متعال است، علم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه لدنّی است، همانگونه که علم جناب خضر لدنّی بود و موسی سرگردانِ او بود. خودِ این خضر کسی است که سرگردانِ امام زمان ارواحنا فداه است.

تشرّفِ سیّد بن طاووس رضوان الله تعالی علیه

مرحوم سیّد بن طاووس در کتاب شریف «إقبال» نقل می‌کند که در مسجد براثا بود، یا در آن مسجدی که در کنار مسجد سهله است، می‌گویند ما به آنجا رفتیم و نماز خواندیم، وقتی می‌خواستیم بیرون بیاییم دیدیم یک ناقه‌سواری آمد و شترِ او زانو زد، ولی چه جلال و چه عظمت و چه نورانیتی، مجذوب شخصیت او شدیم، ایستادیم و او به نماز مشغول شد، ما در جایی چنین نمازی را ندیده بودیم، بعد مناجاتی در آنجا خواند که در مفاتیح آورده است، می‌گوید: وقتی حضرت این دعا را می‌خواندند دیدیم در هیچ جایی پیدا نکرده‌ایم، ولی بیچاره‌ی او شدیم، ایستادیم تا نماز مناجاتشان تمام شد، جلو رفتیم و دامان او را گرفتیم و عرض کردیم: آقا! تو را به آن خدایی که این جلال و جبروت و نورانیت را به شما داده است قسم می‌دهیم خودتان را به ما معرّفی کنید، حضرت فرمودند: من هم شما را سوگند می‌دهم که شما نظر خودتان را در مورد من به من اعلان کنید و بگویید من چه کسی هستم، یکی از این‌ها عرض کرد که من فکر می‌کنم شما جناب خضر هستید، حضرت به آن دوست او نگاه کردند و فرمودند: نظرِ تو چیست؟ او هم عرض کرد که شما فرد عادی نیستید، من گمان می‌کنم شما خضر باشید. حضرت فرمودند: «والله ما أنا بخضر» من خضر نیستم، «أنا لمن الخضر مفتخر الی رؤیته» من کسی هستم که خضر هم بیچاره و در به در من است و او هم به دنبال من می‌گردد.

علم لدنّیِ حضرت زینب کبری سلام الله علیها

خضر علم لدنّی دارد اما میان ماه من تا ماه گردون، تفاوت از زمین تا آسمان است.

از جمله‌ی کسانی که علمشان لدنّی است حضرت زینب کبری سلام الله علیها است. ایشان امام نیستند، پیغمبر هم نیستند، نه رسول هستند، نه نبی هستند، نه امام هستند، نه مرد هستند، ولی حجّت خدا و امام زمان او یعنی حضرت سجّاد علیه السلام بعد از سخنرانی‌ای که حضرت زینب کبری سلام الله علیها در بازار کوفه کردند فرمودند: «یَا عَمَّهِ اُسْکُتِی فَفِی اَلْبَاقِی مِنَ اَلْمَاضِی اِعْتِبَارٌ وَ أَنْتِ بِحَمْدِ اَللَّهِ عَالِمَهٌ غَیْرُ مُعَلَّمَهٍ فَهِمَهٌ غَیْرُ مُفَهَّمَهٍ».[۱۳] این مقام حضرت زینب کبری سلام الله علیها است که استاد حضرت زینب کبری سلام الله علیها خدای متعال است، علم حضرت زینب کبری سلام الله علیها علم لاهوتی و لدنّی و خراباتی است، خود ساقی عالم جرعه‌ای از محبّت خودش را در کام این‌ها ریخت که این‌ها از ماسوی الله بالاتر رفتند و در ذات احدیت ذوب شدند. خدای متعال هرچه دارد می‌شود در وجود این‌ها کشف کرد، وجودی این‌ها جامعِ همه‌ی اسماء الهی و اسم اعظم خدای متعال است.

حضرت زینب کبری سلام الله علیها کجا و مادر بزرگوارشان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کجا؟

جایگاه عظیم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها صحیفه دارند، جبرئیل بر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نازل می‌شده است، ما نداریم که جبرئیل بر خضر نازل شده باشد، اگر جبرئیل بر امامان ما نازل شده باشد معنا دارد، اما جبرئیل بر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نازل می‌شد و اخبار ما کان و ما یکون و ما هو کائن را در اختیار حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قرار می‌داد، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها املاء می‌کردند و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کاتبِ رشحات علم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بودند، و این صحیفه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها… ان شاء الله حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف تشریف بیاورند و این صحیفه‌ی بازنشده‌ی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را باز کنند، آن وقت دنیا به عظمت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اشراف پیدا می‌کند.

روضه و توسّل به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

حدّ مظلومیت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با این عظمت قابل مقایسه با هیچ مظلومی نیست، یکی از بکّائین عالم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هستند، شب‌ها گریه می‌کردند، روزها گریه می‌کردند، خورد و خوراک و شب و روز حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها گریه بود…

نامردها حتّی به گریه‌ی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اعتراض کردند و آمدند و به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض کردند: به فاطمه بگو یا شب‌ها گریه کند یا روزها…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آمدند و حرف این اشرار و بدخواهان را به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها منقل کردند، اما حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها یک پاسخی دادند، به این‌ها بگو آفتاب عمر زهرا لبِ بام است… من روزهای آخر عمرم را می‌گذرانم… خیلی طول نمی‌کشد که دیگر گریه‌های من را نمی‌شنوند، دیگر راحت می‌خوابند…

اما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در کنار بستر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نشستند، جمله‌ای دارند، خطابِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها محیّرالعقول است، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها چه مقامی دارند که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در برابرِ ایشان اینطور تواضع می‌کنند، عرضه داشتند: «یَا سَیِّدَتِی مَا یُبْکِیکِ»،[۱۴] بانوی من! چرا علّت گریه‌ات را به من نمی‌گویی؟

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها درد زیاد داشتند…

وای من و وای من و وای من       میخ در و سینه‌ی زهرای من

هم آتش بود، هم مسمار بود، هم فشار بود، ولی هیچ حادثه‌ای مانند حادثه‌ی کوچه نبود…

در وسط کوچه تو را می‌زدند       کاش به جای تو مرا می‌زدند

می‌گویند نامرد آنچنان سیلی محکمی به صورت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها زد که دختر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به روی زمین افتادند و چادرشان خاکی شد…

می‌گویند یک طرف دستِ سنگین این ملعون بود، اما با فشاری که بر صورت وارد شد، سمتِ دیگر صورت به دیوار خورد…

در میان این همه دردها، به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نفرمودند جای سیلی می‌سوزد و درد دارم، نفرمودند که جناغ سینه‌ی من شکسته است و نمی‌توانم نفس بکشم، نفرمودند دنده‌های بدن من خرد شده است، این‌ها را نفرمودند، نفرمودند داغِ محسنم را دارم، فرمودند: علی! من به غربت تو گریه می‌کنم… «أَبْکِی لِمَا تَلْقَى بَعْدِی»

لا یوم کیومک یا اباعبدالله…

اینجا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها پرسیدند که دردِ شما چیست؟ اما در خرابه‌ی شام حضرت رقیّه سلام الله علیها از پدر خود پرسیدند که درد شما چیست؟ «مَنْ ذَا الَّذی قَطع وَ رِیدَیْکَ»

لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] سوره مبارکه فصلت، آیه ۳۳

[۳] دعای سحر

[۴] سوره مبارکه نحل، آیه ۶۹

[۵] صحیفه سجّادیه، دعای هفتم (یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ، وَ یَا مَنْ یَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ یَا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ. ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِکَ الْأَسْبَابُ، وَ جَرَى بِقُدرَتِکَ الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِکَ الْأَشْیَاءُ. فَهِیَ بِمَشِیَّتِکَ دُونَ قَوْلِکَ مُؤْتَمِرَهٌ، وَ بِإِرَادَتِکَ دُونَ نَهْیِکَ مُنْزَجِرَهٌ. أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِی الْمُلِمَّاتِ، لَا یَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا یَنْکَشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا کَشَفْتَ وَ قَدْ نَزَلَ بِی یَا رَبِّ مَا قَدْ تَکَأَّدَنِی ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَّ بِی مَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ. وَ بِقُدْرَتِکَ أَوْرَدْتَهُ عَلَیَّ وَ بِسُلْطَانِکَ وَجَّهْتَهُ إِلَیَّ. فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَ لَا مُیَسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ، وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ. فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِی یَا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِکَ، وَ اکْسِرْ عَنِّی سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِکَ، وَ أَنِلْنِی حُسْنَ النَّظَرِ فِیمَا شَکَوْتُ، وَ أَذِقْنِی حَلَاوَهَ الصُّنْعِ فِیمَا سَأَلْتُ، وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً وَ فَرَجاً هَنِیئاً، وَ اجْعَلْ لِی مِنْ عِنْدِکَ مَخْرَجاً وَحِیّاً. وَ لَا تَشْغَلْنِی بِالِاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِکَ، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِکَ. فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِی یَا رَبِّ ذَرْعاً، وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَیَّ هَمّاً، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى کَشْفِ مَا مُنِیتُ بِهِ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِیهِ، فَافْعَلْ بِی ذَلِکَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْکَ، یَا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِیمِ.)

[۶] سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۸۸ (قُلْ لَا أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ ۚ وَلَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَمَا مَسَّنِیَ السُّوءُ ۚ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ وَبَشِیرٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ)

[۷] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۶۹

[۸] سوره مبارکه کهف، آیه ۶۵

[۹] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۶۹

[۱۰] سوره مبارکه انسان، آیه ۲۱ (عَالِیَهُمْ ثِیَابُ سُنْدُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ ۖ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِنْ فِضَّهٍ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا)

[۱۱] سوره مبارکه رعد، آیه ۴۳ (وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا ۚ قُلْ کَفَىٰ بِاللَّهِ شَهِیدًا بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ)

[۱۲] سوره مبارکه فصلت، آیه ۵۳ (سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ ۗ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ)

[۱۳] الاحتجاج ، جلد ۲ ، صفحه ۳۰۳

[۱۴] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۴۳ ، صفحه ۲۱۸ (وَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ: لَمَّا حَضَرَتْ فَاطِمَهَ اَلْوَفَاهُ بَکَتْ فَقَالَ لَهَا أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ یَا سَیِّدَتِی مَا یُبْکِیکِ قَالَتْ أَبْکِی لِمَا تَلْقَى بَعْدِی فَقَالَ لَهَا لاَ تَبْکِی فَوَ اَللَّهِ إِنَّ ذَلِکِ لَصَغِیرٌ عِنْدِی فِی ذَاتِ اَللَّهِ قَالَ وَ أَوْصَتْهُ أَنْ لاَ یُؤْذِنَ بِهَا اَلشَّیْخَیْنِ فَفَعَلَ .)