روز سه شنبه مورخ ۲۵ آبان ماه ۱۴۰۰، مراسم شام وفات حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) بعد از نماز مغرب و عشاء در آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) با سخنرانی حضرت «آیت الله صدیقی» و حضور عموم مردم و زائران این آستان مقدس برگزار گردید؛ مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
- مُقدّمه
- تمام اَفعال اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) برای خدا بوده است
- کسانی که از حَیات طیّبه بَهره خواهند بُرد
- منظور از «حَیات طیّبه» چیست؟
- مُعجزهی حضرت امام صادق (علیه السلام) در کنار گَهوارهی حضرت امام کاظم (علیه السلام)
- سه دَرب بهشت که از شهر قُم به سوی جَنّت باز میشود
- حرم حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها) حَرم تمام ائمه (سلام الله علیهم اجمعین) است
- روضه و توسّل به حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها)
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مُقدّمه
«ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّهِ وَ نَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ[۲]»؛ ضایعهی دردناکِ رحلت توأم با غُربت دُخت گرامی حضرت بابالحَوائج موسیبنجعفر (علیه السلام) و خواهر با عظمت و تکیهگاهِ آلالله، حضرت رضا (علیه السلام) و عمّهی امامانمان، عمّهی امام زمانمان (ارواحنا فداه)، عمّهی امام حسن عسکری (علیه السلام)، عمّهی امام هادی (علیه السلام) و عمّهی حضرت جوادالائمه (علیه السلام)، حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها) را به حضور مبارک امام زمانمان (ارواحنا فداه)، به ولینعمتمان حضرت علیبنموسیالرضا (علیه آلاف التحیّه و الثناء)، به عُلما و مراجع تقلیدمان، به رهبر عزیز و سرافراز و نورانیمان و به شما در ماتم نشستگان تسلیت عرض میکنم.
تمام اَفعال اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) برای خدا بوده است
در قرآن شریف برای کسانی که هدف خلقت را فهمیدهاند، فهمیدهاند که چرا خداوند آنها را به این عالَم آورده است و بَناست تا با صَرف عُمر چه به دست بیاورند، بَناست به کجا برسند؛ عدّهای بیهدف زندگی میکنند. باری به هرجهت عُمرشان را از دست میدهند. قرآن کریم اینها را خاسر نامگذاری کرده است. هم سورهی مبارکهی عصر که میفرماید: «وَ الْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ[۳]»؛ انسانها عُمر آب میکنند، فُرصت میسوزانند و دوران جوانی و شب و روزشان را بر باد میدهند. اینها سرمایهشان که عُمرشان هست، از دست میرود و با دست خالی و شرمندگی با مُردنشان جُز گودال جهنّم جایی برایشان نیست. اما عدّهای با راهنمایی انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) و کمک عقل و فطرت و وِجدان اخلاقی که خداوند متعال در وجودشان قرار داده است، عُمرشان را در بازار خدا به کار میگیرند؛ همهی لحظههایشان را با خدا مُعامله میکنند؛ هر کاری میکند، برای رضای خدا میکند و مُطابق دستور خدا عَمل میکند؛ خود را بنده میداند و هر کاری میکند، از زیّ بندگی خارج نمیشود. بنده بدون دستور حق ندارد که کاری انجام بدهد. بَرده است، بنده است، مَملوک است. باید در تمام اُمور مالک اجازه بدهد و با رضایت مالک در مِلک او تَصرُّف کند. اینهایی که عُبودیّت، بندگی، اطاعت و عبادت را در زندگی برگُزیدند، اینها خوشیهایشان هم عبادت است. نه اینکه خوشی ندارند؛ وجود نازنین نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) شوخی میکردند، افراد را مُتبسّم میکردند؛ اما برای خدا بود. همانگونه که جنگ ایشان برای انتقام نبود، برای کشورگُشایی نبود، برای فَتح دلها بود، برای اجرای دستور خدا بود، برای برداشتن گُرگها از مسیر بندگان بود که موانع را برای کاروان بندگی برمیداشتند و بَشر را در راه خدا تَجهیز میکردند. خوشیهایشان برای خدا بود، غَمشان برای خدا بود، گریهشان برای خدا بود، خندهشان برای خدا بود، کار و تلاششان در زندگی همگی هدفدار بود.
کسانی که از حَیات طیّبه بَهره خواهند بُرد
کسانی که فهمیدهاند مَقصد زندگی خداست و راه را فهمیدهاند که بندگی است، خداوند متعال به اینها وعدهای داده است و برای اینها مَناسب و مَراتب و منازلی را مُعرّفی فرموده است. در یک آیه فرمود: «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهً طَیِّبَهً[۴]»؛ هرکسی ـ این هرکسی هیچ استثنائی ندارد ـ هرکسی، عرب باشد، عَجم باشد، سیاهپوست باشد، سُرخپوست باشد، سفیدپوست باشد، از هر نژادی باشد، در هر خانوادهای باشد، در هر عَصر و زمانی زندگی کند، این دو چیز را داشته باشد؛ یک: کارش صالح باشد. هر کاری میکند، هر حرفی میزند، مشکلی نداشته باشد و در روز قیامت برای آن پاسخ داشته باشد. از حرفهایمان سؤال میکنند؛ بَناست تا از نگاههایمان سؤال کنند. «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ کُلُّ أُولَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا[۵]»؛ اگر حرف ما، قول ما، نگاه ما، اَخم ما، بُغض ما، کینهی ما در روز قیامت برای اینها جواب نداشته باشیم، صالح نبوده است. اگر کسی «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا»، هرکسی در زندگی هر کاری میکند، کار درستی است. کار خلاف نمیکند، حرف خلاف نمیزند، قَدم خلاف برنمیدارد، فکر خلاف نمیکند. صفات مَذمومه ندارد. «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا»؛ هرکسی عملش صالح باشد، «وَ هُوَ مُؤْمِنٌ»، عمل صالح ممکن است که یک کافر، یک مُنافق یا یک ظالمی بیاید و بیمارستان بسازد، بیاید مسجد بسازد، به فُقرا کمک کند، ولی ایمان ندارد؛ عملِ او ریشه ندارد. ساختمانی که پایهی مُحکم ندارد، با مُختصر گُذری فُرو میریزد. عملِ خوب کافر ریشه ندارد. لذا با یک بادِ مُختصری مانند یک درخت بیریشه میاُفتد. اما اگر عمل کسی درست است، ایمان هم دارد و ایمان او هم ایمان مَقطعی نیست؛ این صفت را دارد که «وَ هُوَ مُؤْمِنٌ» است، خداوند متعال به او وعده داده است که ما به او حَیات طیّبه میدهیم. «لَنُحْیِیَنَّهُ»؛ در یک جمله دو تأکید، خداوند متعال در یک کلمه دوبار تأکید کرده است. یکی حرف «لام» است و یکی حرف «نونِ» تأکیدِ ثَقیله است. «لَنُحْیِیَنَّهُ»؛ به خودشان هم نسبت میدهند و آن هم با تَجلّی عظمت است. هرجا خداوند متعال میگوید که من این کار را میکنم، فرق دارد با جایی که میگوید ما این کار را میکنیم. در آنجا که میخواهد بگوید مطلب خیلی مهمّ است و من با قدرت، با عظمت و با جَلال این کار را میکنم، میفرماید: ما این کار را میکنیم. «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ[۶]»؛ قرآن خیلی مهمّ است. ما این ذکر را نازل کردیم. این عظمت و اقتدار است. در مورد کسی که کارهایش درست است، خلاف نمیکند و مؤمن هم هست، خداوند متعال میفرماید: ما به او حَیات طیّبه میدهیم. ولی در این آیه تَصریح شده است. تمام آیاتی که «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ[۷]» ، «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ[۸]» و همهی آیاتی که از این دست هستند، شامل زنان هم میشود؛ ولی در اینجا خداوند متعال بانوان را در کنار مردها قرار داده است. «فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهً طَیِّبَهً»؛ زنها هم در کنار مردها به این مقام که حَیات طیّبه است، میتوانند نائل بشوند.
منظور از «حَیات طیّبه» چیست؟
حَیات طیّبه زندگیِ خالص است، قاطی ندارد. زندگیای که شیطان در آن دخالت دارد، نَفس در آن دخالت دارد، این حَیات طیّبه نیست؛ اگر طهارتی هم داشته باشد، آبِ گِلآلود است. خیلی صَفا ندارد، قابل شُرب نیست. حَیات طیّبه چشمهی زُلال زندگی است که از ناحیهی خداوند به انسان داده میشود که در قَدم اوّل آن مَعرفتالله است. خداوند معرفت خودش را به بندهاش عنایت میکند. اینکه فرمود: «إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ[۹]»؛ این تألیف به تَعلیق حُکم به علّت آن است. چرا عُلما از خداوند خَشیّت دارند؟ بخاطر علمشان است. چون خدا را به عظمت یافته است، شناخته است، مُوحّد است. لذا همیشه خودش را در برابر خدا حاضر میبیند و همیشه از خدا حساب میبَرد، از خدا حَیا میکند، حَریم خدا را حفظ میکند. حَیات طیّبه علم خالص هست، معرفت کافی است. به دنبال معرفت، خَشیّت از خداست، حَیای از خداست. اینکه انسان در برابر بزرگی جُرأت نمیکند حرف بزند، همیشه بهگونهای جمعوجور مینشیند که خلاف ادب نباشد، این خَشیّت است. در آنجا تازیانهای نیست، تَهدید به آتش جهنّم نمیشود؛ ولی شاگردِ است و عظمت استاد خودش را میداند. در برابر یک استادِ عَلّامهی بیبَدیل یک شاگردی که آمده است و جُرعههایی را نوشیده است و دریای علم او را دیده است، به خودیِ خود حَریم میگیرد، خودش را کوچک میبیند، طرف را بزرگ میبیند. «إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ»؛ هرکسی خدا را شناخت، در برابر خدا خُضوع کرد، خُشوع کرد، تسلیم شد، حَیا به خرج داد؛ این حَیات طیّبه است که ابتدای آن معرفت و شناخت است و بعد هم خَشیّت از پرورگار متعال است. چون حَیات طیّبه زندگیای است که قاطی ندارد، «الْحَیِّ الَّذِی لَا یَمُوتُ[۱۰]»، خداوند حَیّ لایَموت است. کسی که به حَیات طیّبه میرسد، مشکل مرگ را حل کرده است، برای او مرگی نیست. «وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ[۱۱]»؛ اینها مرگ را خوردند، اینها مرگ را چشیدند، اینها مرگ را هَضم کردند. دیگر مرگ در وجودشان هَضم شده است و تَهدیدشان نمیکند. مرگ برایشان شیرین شد و خوردند و تمام شد و دیگر مرگ ندارند. اینها در پیشگاه پروردگار متعال هستند. این علمی که منشأ این نوع خَشیّت میشود و حَیات الهی نَصیب بندهاش میشود، منشأ قدرت هم هست.
مُعجزهی حضرت امام صادق (علیه السلام) در کنار گَهوارهی حضرت امام کاظم (علیه السلام)
این کرامات و مُعجزاتی که از ائمه (سلام الله علیهم اجمعین) به تَواتُر هم نَقل شده است و هم اگر هرکسی در زندگی خودش دامان امام رضا (علیه السلام) را گرفته است، اگر گوشهی چادر این بیبی را که آیینهی تَمامنَمای امامت و ولایت است، بیبیِ ما خودش صاحب ولایت است؛ امام رضا (علیه السلام) هم خواهرش را معصومه مُعرّفی کرده است. اسم مبارک ایشان که معصومه نیست؛ اسم مبارک ایشان فاطمه است. امام صادق (علیه السلام) او را به عنوان فاطمه مُعرّفی کرد، محلّ دَفن و محلّ رحلت و شهادت ایشان را هم شهر قُم مُعرّفی کردند، امام صادق (علیه السلام) قبل از ولادت حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها) وقتی که پدر بزرگوار حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها) در گَهواره بود، کسی به مَحضر حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) آمد و حضرت فرمودند: بیا به مولای خودت سلام کُن. میگوید که من تعجُّب کردم. بچّهای که در گَهواره است و کودک است؛ چگونه من به او سلام کنم؟ کنار گَهواره آمدم و سلام کردم. حضرت موسیبنجعفر (علیه السلام) که در گَهواره بودند، جوابِ سلام من را دادند. بعد فرمودند: «فَغَیِّرِ اِسْمَ اِبْنَتِکَ[۱۲]»؛ خداوند متعال یک دُختری به من داده بود که اسم او را حُمیرا گذاشته بودم. حضرت فوراً نَهی از مُنکر کردند، ارشاد فرمودند. فرمودند: برو و اسم فرزندت را تَغییر بده. من خیلی اِعجاب کردم و مُتحیّر شدم. خدایا این دیگر چه کسی است! تازه به دنیا آمده است، در گَهواره است، ولی هم جواب سلام من را میدهد و هم از غیبِ زندگی من خبر میدهد و هم من را ارشاد و هدایت میکند. وجود مبارک امام صادق (علیه السلام) فرمودند: از این فرزندی به دنیا میآید که نام او فاطمه است و در سرزمین قُم دَفن میشود، «فَمَنْ زَارَهَا وَجَبَتْ لَهُ اَلْجَنَّهُ[۱۳]»؛ چند غیبگویی کردند و یک بشارت دادند. یکی این بود که از این مولود که اکنون در گَهواره است، خداوند متعال دُختری به وجود میآورد. حضرت موسیبنجعفر (علیه السلام) دُختران زیادی دارند؛ ولی هیچ دختری مانند این دختر نشده است. پسران دیگری هم غیر از امام رضا (علیه السلام) دارد؛ ولی آن پسرها نه مانند این دختر شدند و نه مانند آن پسر شدند. خداوند متعال این دختر را تافتهی جُدابافته قرار داده است. لذا امام جعفر صادق (علیه السلام) در کنار گَهوارهی حضرت موسیبنجعفر (علیه السلام) والِد محترم حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها) این نکته را گفتند که خداوند به او دختری میدهد که نام او نیز فاطمه است. این یک دختر خواهد داشت که چه دختری است. دوّم فرمودند که اسم مبارک آن دختر فاطمه است. سوّم فرمودند: در سرزمین قُم دَفن میشود. مَعلوم میشود که هم شهر قُم خُصوصیّت دارد، هم این دختر خُصوصیّت دارد و هم فاطمهبودنِ او یک عُنوانی است که شَرَف دنیا و آخرت است. این را امام صادق (علیه السلام) فرموده بودند. لذا حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها) میدانستند و با علم آمده بودند. همانگونه که حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) در کنار بدن بیسَر امام حسین (علیه السلام) به امام زمان خودش حضرت سجّاد (علیه السلام) تَسلّی میداد و عرضه میداشت: ما اینها را میدانستیم و خودمان قبول کردیم. پسر برادرم! غُصّه نخور؛ زیرا اینجا زیاتگاه میشود. خداوند متعال به بیبیِ عالَم حضرت زینب (سلام الله علیها) نُسخهای داده بود، ایشان کربلا آمدنشان را میدانستند؛ از اسارت ۴۰ منزل خبر داشتند؛ از همهی داغهایی که بر قلب ایشان وارد میشد، اطّلاع داشت. با علم و اطّلاع قبول کرده بود. عالِمهی غیر مُعلّمه بودند.
سه دَرب بهشت که از شهر قُم به سوی جَنّت باز میشود
این بیبی هم که صاحب این مَضجع شریف است، این بزرگوار هم میدانست که بَناست تا در شهر قُم دَفن بشود. لذا مأموریت داشت تا با پای خودش به خوابگاه و بارگاه خودش بیاید. بیاید و قُم را قُم کند. اینجا حوزهی علمیه تشکیل بشود. فرمودند: بهشت هشت دَرب دارد که سه دَرب آن از شهر قُم باز میشود. ممکن است این سه دَرب یکی مسألهی معرفت باشد، علم باشد که بابالجنّه است، دوّم تقوا باشد و سوّم جهاد باشد. ممکن است این باشد که بابالجهاد یکی از دَربهای بهشت است که مُجاهدون جلوتر از اهل مَحشر به این دَرب میرسند و نگاه میکنند و میبینند: «وَ النّاس فی موقِف»؛ جهاد بابالجنّه است و سریعترین مسیر و نزدیکترین راه برای بهشتی این است که از دَرب جهاد برود، به شهادت برسد. بابِ علم منشأ جهاد است. علم انسان را بهشتی میکند. در مورد تقوا میفرماید: «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ[۱۴]». ممکن هم هست این سه چیزی که در این روایت به عنوان دَرب بهشت مَطرح شده است، یکی از آنها همین مَرقد مُطهّر حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها) است که چهار امام تَضمین کردهاند که هرکسی زائرِ واقعی حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها) باشد، بعضی از آنها فرمودند: «وَجَبَتْ لَهُ اَلْجَنَّهُ»، بهشت بر او واجب میشود. بعضی هم فرمودهاند: «لَهُ اَلْجَنَّهُ[۱۵]»؛ اینها مالکِ بهشت میشوند، نه اینکه در بهشت میهمان باشند. هرکسی حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها) را با معرفت زیارت کند، به دریای توحید وصل شده است. این دریای توحید است، این چشمهی جوشان بهشت است. هرکسی جُرعهای از معرفت و توحید حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها) نَصیبش بشود، حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها) به او سَند میدهد. او در بهشت مالکیّت خواهد داشت؛ «لَهُ اَلْجَنَّهُ». «لَهُ اَلْجَنَّهُ» با «وَجَبَتْ لَهُ اَلْجَنَّهُ» دو معنی دارد، دو مسیر را به ما نشان میدهد. یکی این است که حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها) خودش آیتِ کُبری خداست، خودش از دَلایل توحید است، خودش تَصرّف تَکوینی میکند و زائر تحوّل پیدا میکند، توبه میکند، با خداوند عَهد میبَندد و با زیارت بقیهی عُمرش را خراب نمیکند، خودش را آلوده نمیکند. این یکی از اَبواب جَنّت است که خودِ بیبیِ ما حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها) باب الجنّه است. اینها اَبواب رَحمان هستند، بابُ الله هستند، بابُ الرّحمه هستند، بابُ المغفره هستند، بابُ التوبه هستند و بابُ الجنّه هستند. یکی هم حوزهی علمیه هست که تمام بَرکاتی که به عالَم نائل میشود، از طریق علوم وَحیانی و روایات اهلبیت عصمت و طهارت (سلام الله علیهم اجمعین) است. نمیشود که کسی قرآن را نشناسد و از کلمات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمهی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) بَهره نبَرد و رَه به بهشت ببَرد. آدرس بهشت را حوزههای علمیه به مردم دادهاند. آدرس شهادت را حوزههای علمیه به رَزمندگان ما دادهاند. این امام راحل ما (رضوان الله تعالی علیه) بود، پَرچمدار بود، فقیه بود، ولی مرجع تقلید بود، عارف بود، حَکیم بود، دینشناس بود، فَهیم بود. باب بهشت را بَلد بود و راه میانبُر بهشت را که جهاد و شهادت است، امام (رضوان الله تعالی علیه) آمد و عینی کرد و این دلها را تکان داد و اینها به سوی مَقتل خودشان و مَسلخ عشقشان رفتند و خوشبخت بودند. امام (رضوان الله تعالی علیه) اینها را بَدرقه کرد. بنابراین حوزهی علمیه و مراجع تقلید و عُلمای دین امروز کسی که نَسل جوان را در مَعنویّت پُشتیبانی میکند، اعتکاف را باب کرد و مسائل اردوهای مَعنوی را راه انداخت و در دانشگاههای کانونهای معرفتی به بار آورد، رهبر عزیز و بزرگوار ما هستند. دارند جامعه را به طرف بهشت سوق میدهند. این حوزههای علمیه که امام از آنها پَرچمداری را به عُهده میگیرد، رهبر عزیزمان و بزرگوارمان که امام فعلیمان است، او امروز از حوزهی علمیه است. خارج و داخل، مقاومت لُبنان، مقاومت یَمن و همهجا سنگرنشینان و جانبرکفها زیر پَرچم او هستند. بنابراین حوزههای علمیه باب الجّنه هستند. باب سوّمی که میتوان نام بُرد، این مسجد مُقدّس جمکران است. «فمن صلّاها فکأنّما صلّی فی البیت العتیق»؛ مسجد جمکران را دست کم نگیرید. حُکم کَعبه را دارد، حُکم بیتالله الحرام را دارد. «فمن صلّاها فکأنّما صلّی فی البیت العتیق»؛ اینها اَبواب جَنّت است که امام صادق (علیه السلام) در روایت میفرمایند که سه دَرب بهشت از شهر قُم باز میشود.
حرم حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها) حَرم تمام ائمه (سلام الله علیهم اجمعین) است
در این آیهی کریمهای که بنده به مَحضر شما عزادارن، اهل دل، اهل معرفت، میهمانان بیبیِ عالَم که ما مأمور خدمت و نوکری دلهای شما شدیم و خودشان در حال پذیرایی از ما هستند، این آیهی سورهی مبارکهی تَحریم است. آیهی عَجیبی است. «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا»؛ ببینید این بانو نه تنها برای زنان، بلکه برای مرد و زن میتواند اُلگوی قرآنی باشد، میتواند مَثَل باشد، میتواند اُسوه باشد. «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا»؛ خداوند متعال مَثَل زده است. چه کسی را به عنوان مَثَل و اُلگو مُعرّفی کرده است؟ «امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ»؛ یک بانویی در محیط یک ستمگر زندگی میکند، همسر یک طاغوتِ خونخوارِ کودککُشِ بیدینِ بیرَحمِ قَسیالقلب، یک بانو در آنجا مأموریت دارد که بر روی مین برود تا بتواند حضرت موسی (علیه السلام) را به مَقصد برساند. این مردِ سَفّاک تمام کودکان را میکُشت. اما وقتی خداوند متعال به مادرش وحی فرمود، در دل او انداخت که فرزندت را درون یک صندوق بگذار و به آب بینداز. فعلاً دامان مادر که سَنگر اَمن است، این سنگَر نااَمن شده است. او را به آب بینداز. ما هم او را از آب میبَریم و به آتش میاندازیم و پیامبریِ او را تَثبیت میکنیم. دوباره فرزندت را به تو برمیگردانیم تا هم چچشم تو روشن بشود، هم دلت بیغَم بشود. مادر موسی (علیه السلام)، حضرت موسی (علیه السلام) را در یک صندوق گذاشت که از نظر قرآن کریم این صندوق دارای یک آثار و برکاتی بوده است که در جریان «طالوت[۱۶]» و «جالوت» یکی از آیتِهای مُلک طالوت همین صندوقی بود که حضرت موسی (علیه السلام) یک چند ساعتی در این صندوق بوده است. آن وقت صندوقی که حضرت موسی (علیه السلام) در کودکی در آن بوده است، چه نسبتی با ضریحی که بدن نازنین امام حسین (علیه السلام) در داخل آن است، دارد؟ بدن نازنین حضرت علیبنموسیالرضا (علیه آلاف التحیّه و الثناء) داخل قبری هست که دور آن ضَریح است. و این کَریمهی اهلبیت (سلام الله علیها) که خودش صاحب ولایت است، خودش مرآتِ کامل دین و قرآن و ولایت و امامت است، این ضَریح مُقدّس قابل مُقایسه با آن تَختههایی که حضرت موسی (علیه السلام) را در بَر گرفته بود، نباید باشد. اینجا حَرم اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) است. اینجا خانهی همهی امامان است؛ ولی مدیریت این خانه را به حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها) سِپُردهاند. از این جهت دلها از اینجا با همهی امامان میتواند وصل باشد. مرحوم «آیت الله بهجت» (اعلی الله مقامه الشریف) در این حَرم مُطهّر که خُضوع داشتند و بنا بَر نَقل «علّامه آیت الله مصباح» (اعلی الله مقامه الشریف) در یک مَقطعی آقای بهجت (اعلی الله مقامه الشریف) میآمدند، در آن زمانی که هنوز خیابانها آسفالت نبودند و خاکی بودند، این کَفشهایی را که به کفشداری داده میشد، آقای بهجت (اعلی الله مقامه الشریف) میآمدند و دستشان را به خاک این کفشها میکِشیدند و به صورت و چشمهای خودشان میمالیدند. در فصل باران هم که گِل میشد، این کفشهای گِلی را میآوردند که هنوز آقای بهجت (اعلی الله مقامه الشریف) اینقَدر شناختهشده نبودند، ایشان میآمدند و این گِلها را برمیداشتند و به چشم و صورت خودشان میمالیدند. همانگونه که مرحوم «آیت الله العُظمی بروجردی» (اعلی الله مقامه الشریف) این گِلی را که در روز عاشورا از آن استفاده میکنند، به چشم ناراحت خودشان کشیده بودند و تا آخر عُمر احتیاجی به عینک نداشتند و چشمشان کاملاً بینا بود. این معرفت یک فقیهِ عارف مانند آیت الله بهجت (اعلی الله مقامه الشریف) بیخود نیست. اینجا بارگاهِ خداست، اینجا بارگاهِ همهی ائمه (سلام الله علیهم اجمعین) است. لذا آقای بهجت (اعلی الله مقامه الشریف) در اینجا «زیارت جامعه» میخواندند. زیارت جامعهی کبیره زیارت همهی امامان (سلام الله علیهم اجمعین) است. حرم خدا مَکّه است، حرم رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) مدینه است، حرم حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) کوفه است و حرم آلالله (علیهم السلام) و همهی ائمه (سلام الله علیهم اجمعین) اینجاست. از اینجا شما به هر امامی که خواستید، میتوانید وصل بشوید. اینجا خانهشان است. دل به حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها) بدهید. از اینجا میتوانید با همهی امامان (سلام الله علیهم اجمعین) وصل بشوید. قرآن کریم در مورد این بانو به عنوان مَثَل مَطرح میکند: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ»؛ حالا همسر فرعون چه خُصوصیّتی دارد؟ خداوند این زن را مأمور کرده بود در مُحیط طُغیان، در مُحیط قَتل، در مُحیط شِرک، در مُحیط اِلحاد بماند تا این صندوق را که به آنجا میآورند، به فرعون پیشنهاد بدهد: ما که فرزند نداریم، این را خودمان نگاه داریم. آن کسی که حضرت موسی (علیه السلام) را حفاظت کرده است، همسر فرعون بود. لذا خداوند او را به عنوان نمونه و مَثَل نَقل میکند. در آن مُحیط توحید داشت، معرفت داشت، بندگی داشت. او کُجاست و حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) کُجاست! و این بانو مرآتِ تَمامنَمای فاطمهی اَطهر (سلام الله علیها) است. لذا امروز روز بزرگی است، روز مُصیبت است، روز عزاداری است. فُرصت بنده هم کم بود و مطالبی را در دلم انداخته بودند تا به شما عرضه بدارم. ولی حالا که اینجا مَرکزیّت دارد، امامان ما (سلام الله علیهم اجمعین) اینجا را به رَسمیّت شناختهاند، هرکسی با هر امامی کار دارد و به حَرم حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها) بیاید، بیبی او را وصل میکند و حَوائج از اینجا برآورده میشود. بنده از شما مؤمنین، دلدادگان و خوبان درخواست میکنم برای نظامتان دعا کنید. برای این دولت جدیدتان که با مشکلاتِ عَجیبهای این مُدیریت را به عُهده گرفته است و همهی گُرگها در کَمین هستند تا این ملّت دشمنشاد بشوند، مشکل فقر باقی بماند، مشکل گرانی حل نشود، اینها عنایت خدا را میخواهد. انقلاب از روز اوّل با دست غیبِ خدا به اینجا رسیده است. آن جنگ را خداوند اداره کرده است، خُرمشهر را خدا آزاد کرده است، انقلاب را خدا پیروز کرده است. امروز هم در این حَرم کَریمهی اهلبیت (سلام الله علیها) که عُشر آل پیامبر (سلام الله علیهم اجمعین) است؛ همهی امامان (سلام الله علیهم اجمعین) اینجا را به رَسمیّت قبول کردهاند. اینجا پایگاه ارتباط با ائمهی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) است. انتظار دعا داریم. برای خودتان است. این انقلاب به انقلاب حضرت مهدی (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) برسد. شهدا خوشحال هستند، خداوند خُشنود است. خداوند متعال خواسته است که اگر کم بیاوریم و دشمنشاد بشویم، دیگر دشمن به این سادگیها اجازهی زندگی به ما نخواهد داد. لذا در قَدم اوّل ظُهور را در نظر بگیرید و این انقلاب را نُقطهی وَصل به ظُهور بدانید و برای پیروزی کامل در اَبعاد مختلف دعا کنید. ثانیاً برای جوانها دعا کنید. امروز جوانهای ما سرگردان هستند و تا این دولت جا بیُفتد و برنامهریزی کند، ۴۰ سال تَخریب فرهنگی شده است؛ انسان باور میکند که در شهر قُم بَدحجابی باشد و اَحیاناً بیحجابی باشد؟ در شهر قُم به مُقدّسات دَهانکَجی بشود؟ آدم باورش نمیآمد. ولی حالا که این مُصیبتها پیش آمده است، اینجا جواب میدهند؛ اینجا سائل را نااُمید برنمیگردانند. هرکسی هر گرفتاری دارد، به هر امامی کار دارد، اینجا واسطه حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها) است.
روضه و توسّل به حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها)
برحسب آنچه که این کتاب «شهیدهی غَریبه» استنباط میکند و از «اَنوار المُشَعشَعین» و سایر کتابها میآورد، حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها) با هدف آمده بودند. میدانستند که دارند با پای خودشان به مَسلخ و قُربانگاه میروند و با پای خودشان آمدند و عوامل حکومت در شهر ساوه به کاروانی حمله کردند که شمع آن پروانگان بیبی حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها) بود. تعدادی از همراهان حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها) در آنجا به قَتل رسیدند و شهید شدند. همچنین خودِ بیبی را هم مَسموم کردند و بیبی حالِ خوشی نداشتند. به مردم قُم پیغام دادند که من در آستانهی مَقصد قرار گرفتهام و خداوند متعال شهر قُم را برای من محلّ نَشر حَقایق دین قرار داده است؛ پس بیایید و من را ببَرید. قُمیها هم چه همّتی داشتند. این «موسی خَزرج[۱۷]» که از اصحاب امام رضا (علیه السلام) است، یک شخصیّتی بود؛ ولی خودش با جَمعی از مردم به استقبال رفتند؛ تَواضُع کردند. اَفسار ناقهی حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها) را همین شخصیّت برجستهی قُمی به دست گرفته بود. مردم قُم با چه جَلالی استقبال کردند. اما «خوش درخشید ولی دولتِ مُستَعجل بود[۱۸]». عُمر ایشان کوتاه بود. ایشان ازدواج نکرده بودند. سالها سایهی پدر بر روی سر ایشان نبود، پدرشان زندانی بود. برادرش امام رضا (علیه السلام) هم پدری کرد، هم برادر بود و هم امام زمانش بود. طاقت فِراق امام رضا (علیه السلام) را نداشت. مأموریت داشت به عشق دیدار امام رضا (علیه السلام) بیاید و در قُم بار بیندازد و اینجا روحالله را پرورش دهد. اگر همسر فرعون حضرت موسی (علیه السلام) را در آغوش خودش به موسیبودن رساند، این بیبی هم آمدند و امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) را پَرچمدار کردند. عَصای اسلام که به صورت مُعجزه کار کرد، این انقلاب ما بود، این امام ما (رضوان الله تعالی علیه) بود و این بانو بود که امام (رضوان الله تعالی علیه) را امام کردند، انقلاب را انقلاب کردند. حُدود ۱۷ روز در اینجا بود؛ ولی مانند مادرش حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) هم دائماً اشک میریخت که امام صادق (علیه السلام) در مورد مادرشان میفرمایند: «ما زالَتْ بَعْدَ اَبیها صلی الله علیه و آله مُعَصَّبَهَ الرَّأْسِ[۱۹]»؛ این بیبی هم مُدام گریه میکردند. شب و روز گریه میکردند. عبادت ایشان عبادت عَجیبی بود. «ناحِلَهَ الْجِسْمِ[۲۰]»؛ جسم شریفِ ایشان مانند مادرشان آب شده بود. بعد از ۱۷ روز جان به جان آفرین تَسلیم کردند. از مُقدّمات تَجهیز و تَشییع چیزی کم نگذاشتند، خداوند برای قُمیها و حوزههای علمیه کم نگذارد. اینها برای بیبی کم نگذاشتند. جنازه را به همینجا آوردند که منطقهی «بابِلان» بوده است. به یک سَردابی آوردند. ولی همانگونه که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بدن نازنین دختر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را در دل شب غُسل دادند، کَفن کردند، قَبر را آماده کردند؛ ولی مَحرمی نبود پایین برود و بدن حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را تَحویل بگیرد. بدن حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها) را هم آماده کردند. قَبر هم آماده بود، ولی مَحرمی نبود که این بدن را بگیرد. اینجا دیدند دو نقابدارِ سواره رسیدند. جلو آمدند، بر جنازه نماز خواندند. به احتمال قَریب به یَقین برادرش امام رضا (علیه السلام) بود، امام زمانش بود؛ گویا حضرت جوادالائمه (علیه السلام) را هم با خودشان آورده بودند. بر جنازه نماز خواندند، جنازه را تَحویل گرفتند. اما حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در دل شب غریبانه، دو دست پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و جنازهی حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را تَحویل گرفت. «لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ[۲۱]»؛ حُسین! «ملقی ثلاثا بلا غسل و لا کفن[۲۲]»؛ وقتی امام زمان (ارواحنا فداه) تشریف میآورند، جریان مَظلومیّت جَدّشان را به عالَم میگویند: «یا أهل العالم إن جدّی الحسین[۲۳]»؛ کدام حسین؟ «قتلوه عطشان[۲۴]»؛ یکی عطش امام حسین (علیه السلام) را مَطرح میکنند. دوّم میفرمایند: «طرحوه عریانا[۲۵]»؛ کُشتند ولی بدن را برهنه گذاشتند. سوّم میفرمایند: «سحقوه[۲۶]»؛ بدن را پایمال سُم سُتوران کردند.
لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم
اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.
[۲] سوره مبارکه تحریم، آیه ۱۱٫
«وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّهِ وَ نَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ».
[۳] سوره مبارکه عصر، آیات ۱ و ۲٫
[۴] سوره مبارکه نحل، آیه ۹۷٫
«مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهً طَیِّبَهً ۖ وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ».
[۵] سوره مبارکه اسراء، آیه ۳۶٫
«وَ لَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ ۚ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ کُلُّ أُولَٰئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا».
[۶] سوره مبارکه حجر، آیه ۹٫
«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ».
[۷] سوره مبارکه احزاب، آیه ۴۱٫
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا».
[۸] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۱۹٫
[۹] سوره مبارکه فاطر، آیه ۲۸٫
«وَ مِنَ النَّاسِ وَ الدَّوَابِّ وَ الْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ کَذَٰلِکَ ۗ إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ غَفُورٌ».
[۱۰] سوره مبارکه فرقان، آیه ۵۸٫
«وَ تَوَکَّلْ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لَا یَمُوتُ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِهِ ۚ وَ کَفَىٰ بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِیرًا».
[۱۱] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۶۹٫
[۱۲] المناقب، الجزء ۴، الصفحه ۲۸۷.
«یَعْقُوبُ اَلسَّرَّاجُ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ هُوَ وَاقِفٌ عَلَى رَأْسِ أَبِی اَلْحَسَنِ وَ هُوَ فِی اَلْمَهْدِ فَجَعَلَ یُسَارُّهُ طَوِیلاً فَقَالَ لِی اُدْنُ إِلَى مَوْلاَکَ فَدَنَوْتُ فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَرَدَّ عَلَیَّ اَلسَّلاَمَ بِلِسَانٍ فَصِیحٍ ثُمَّ قَالَ اِذْهَبْ فَغَیِّرِ اِسْمَ اِبْنَتِکَ اَلَّتِی سَمَّیْتَهَا أَمْسِ فَإِنَّهُ اِسْمٌ یُبْغِضُهُ اَللَّهُ وَ کَانَتْ وُلِدَتْ لِیَ اِبْنَهٌ فَسَمَّیْتُهَا بِفُلاَنَهَ فَقَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ اِنْتَهِ إِلَى أَمْرِهِ تُرْشَدْ فَغَیَّرْتُ اِسْمَهَا».
[۱۳] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، جلد ۱۰، صفحه ۳۶۸.
«اَلْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحَسَنِ اَلْقُمِّیُّ فِی تَارِیخِ قُمَّ ، رَوَى عِدَّهٌ مِنْ أَهْلِ اَلرَّیِّ أَنَّهُمْ دَخَلُوا عَلَى أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ قَالُوا نَحْنُ مِنْ أَهْلِ اَلرَّیِّ فَقَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مَرْحَباً بِإِخْوَانِنَا مِنْ أَهْلِ قُمَّ فَقَالُوا نَحْنُ مِنْ أَهْلِ اَلرَّیِّ فَأَعَادَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ اَلْکَلاَمَ قَالُوا ذَلِکَ مِرَاراً وَ أَجَابَهُمْ بِمِثْلِ مَا أَجَابَ بِهِ أَوَّلاً فَقَالَ إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَکَّهُ وَ إِنَّ لِلرَّسُولِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حَرَماً وَ هُوَ اَلْمَدِینَهُ وَ إِنَّ لِأَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ حَرَماً وَ هُوَ اَلْکُوفَهُ وَ إِنَّ لَنَا حَرَماً وَ هُوَ بَلْدَهُ قُمَّ وَ سَتُدْفَنُ فِیهَا اِمْرَأَهٌ مِنْ أَوْلاَدِی تُسَمَّى فَاطِمَهَ فَمَنْ زَارَهَا وَجَبَتْ لَهُ اَلْجَنَّهُ قَالَ اَلرَّاوِی وَ کَانَ هَذَا اَلْکَلاَمُ مِنْهُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَبْلَ أَنْ یُولَدَ اَلْکَاظِمُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ. وَ فِیهِ، أَیْضاً وَ فِی رِوَایَهٍ أُخْرَى عَنِ اَلصَّادِقِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَنَّ زِیَارَتَهَا تُعَادِلُ اَلْجَنَّهَ».
[۱۴] سوره مبارکه قمر، آیه ۵۴٫
[۱۵] کامل الزیارات» ترجمه ذهنی تهرانی، ص ۹۷۳؛ «عیون الاخبار» ج ۲، ص ۲۷۱؛ «وسائل الشیعه» ج ۱۴، ص ۵۷۶٫
«مَنْ زارَ قَبْرَ عَمَّتی بِقُمّ فَلَهُ الجَنَّه».
[۱۶] طالوت یکی از پادشاهان بنیاسرائیل، از نسل بنیامین فرزند یعقوب (علیه السلام) بود. طالوت را اهل علم و دارای جسم قوی دانستهاند. طالوت با دستور الهی به عنوان پادشاه بنیاسرائیل انتخاب شد. قرآن داستان امتحان سپاهیان بنیاسرائیل توسط طالوت را نقل کرده است. حضرت داوود داماد طالوت بود. طالوت که «شاؤل»، «شارک» و «ساوا» نیز خوانده شده از نسل بنیامین فرزند حضرت یعقوب (علیه السلام) بود. از پدرش با نامهای «قیس» و «امال» یاد شده است. برخی معتقدند طالوت را به جهت طول قدش طالوت نامیدهاند. نام طالوت در دو آیه ۲۴۷ و ۲۴۹ سوره بقره آمده و داستان او نیز در ۶ آیه از همین سوره بیان شده است. قرآن طالوت را دارای علم و جسمی قدرتمند میداند. تورات نیز او را بلند قد و خوش اندام معرفی میکند. تورات از طالوت به نام شاؤل یاد کرده است. طالوت بیش از پنج قرن بعد از حضرت موسی (علیه السلام) زندگی میکرده است. گفتارهای مختلفی در مورد شغل طالوت وجود دارد. برخی او را چوپان عدهای او را دَبّاغ و تعدادی نیز او را سقّاء و فروشنده آب دانستهاند. برخی محققان معتقدند او فقیر بوده است اما این مطلب، مخالفانی دارد. در زمان طالوت جنگ بزرگی در گرفت. طالوت وعده داد هر شخصی جالوت؛ بزرگترین قهرمان سپاه دشمن را بکشد، نصف مالش را به او میدهد و دخترش را نیز به عقد او در میآورد. در آن جنگ حضرت داوود توانست جالوت را بکشد و نصف اموال طالوت را گرفت و داماد او شد. براساس برخی منابع، طالوت در اواخر عمر خود به حضرت داوود حسادت کرده و تصمیم به کشتن او گرفت. اما پس از وقایعی از تصمیم خود پشیمان شده و طلب توبه کرد. طالوت برای قبولی توبه خود به همراه فرزندانش به جهاد رفت و پس از کشته شدن فرزندانش، خود به میدان رفته و کشته شد. براساس برخی منابع دیگر طالوت به مرگ عادی و در خواب مرد.
[۱۷] موسی بن خزرج بن سعد اشعری(درگذشته پس از ۲۰۰ق) از راویان امام رضا (علیه السلام) است. شهرت او در تاریخ تشیع به سبب میزبانی فاطمه معصومه (سلام الله علیها) هنگام ورود به قم دانسته شده است. موسی بن خزرج از خاندان اشعری است که در آبادانی قم و بیان روایات شیعه نقش داشتهاند. رسول جعفریان عتقد است به سبب خدمات این خاندان به تشیع است که امام صادق (علیه السلام)، «قم را شهر اهل بیت و شیعیان» دانسته است. از تاریخ ولادت و وفات موسی بن خزرج اطلاعی در دست نیست. او به هنگام درگذشت فاطمه معصومه در سال ۲۰۱ق زنده بوده است. در کتاب تاریخ قم نقل شده وقتی حضرت معصومه (سلام الله علیها) در مسیر حرکت به سمت خراسان در ساوه بیمار شد از خادم خود خواست که او را به قم ببرد. وقتی به قم رسید در سرای موسی بن خزرج بن سعد ساکن شد. در خبر دیگری آمده است وقتی خبر به آل سعد اشعری رسید تصمیم گرفتند همگی نزد فاطمه معصومه رفته و از او درخواست کنند به قم بیاید. از میان آنها موسی بن خزرج شبانه و به تنهایی رفت و مهار مرکب او را به دست گرفت و او را به خانه خود برد. فاطمه معصومه (سلام الله علیها) هفده روز در خانه موسی بن خزرج ماند. گفته میشود بعد از درگذشت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)، موسی بن خزرج عبادتگاه او را باقی گذاشت و به احترام او مسجدی بر آن خانه بنا کرد. خانه محل سکونت حضرت معصومه امروزه در میدان میر قرار دارد و عبادتگاه او به بیت النور معروف گردیده است. پس از درگذشت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) موسی بن خزرج بر جنازه او نماز گزارد و زمینی که در باغ بابلان داشت را به محل دفن او اختصاص داد و سایهبانی بر مرقد او بنا کرد. شهرت موسی بن خزرج در تاریخ تشیع به سبب میزبانی حضرت معصومه (سلام الله علیها) هنگام ورود به قم دانسته شده است. موسی بن خزرج از امام رضا (علیه السلام) روایت نقل کرده است. همچنین احمد بن خزرج برادر موسی، از وی روایت نقل کرده است.
[۱۸] حافظ، غزلیات، غزل شماره ۲۰۷.
[۱۹] مناقب ج ۳، ص ۳۶۲.
«ما زالَتْ بَعْدَ اَبیها صلی الله علیه و آله مُعَصَّبَهَ الرَّأْسِ ناحِلَهَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّهَ الرُّکْنِ باکِیَهَ الْعَیْنِ مُحْتَرَقَهَ الْقَلْبِ یُغْشى عَلَیْها ساعَهً بَعْدَ ساعَهٍ».
[۲۰] همان.
[۲۱] شیخ صدوق، الامالی، ۱۳۶٢ش، ص ۱۱۵.
لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ به معنای روزی چون روز تو نیست ای اباعبدالله از سخنان امام حسن مجتبی (علیه السلام) درباره امام حسین (علیه السلام) است. این سخن، واقعه کربلا، چگونگی حادثه، شمار و وضعیت اعتقادی دشمنان اهل بیت را پیشگویی و بزرگی مصیبت و عظمت آن را بیان کرده است. راوی اصلی حدیث امام صادق (علیه السلام) است و شیخ صدوق آن را در کتاب امالی به نقل از مفضل بن عمر از وکلای امام صادق (علیه السلام)، آورده است.
متن حدیث به این صورت است: «انَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ (عَلَیهِ السَّلام) دَخَلَ یَوْماً إِلَى الْحَسَنِ (عَلَیهِ السَّلام) فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ بَکَى، فَقَالَ لَهُ مَا یُبْکِیکَ یَا أَبَاعَبْدِ اللهِ؟ قَالَ: أَبْکِی لِمَا یُصْنَعُ بِکَ. فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ (عَلَیهِ السَّلام): إِنَّ الَّذِی یُؤْتَى إِلَیَّ سَمٌّ یُدَسُّ إِلَیَّ فَأُقْتَلُ بِهِ وَ لَکِنْ لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللهِ یَزْدَلِفُ إِلَیْکَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یَدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّهِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ (صَلَّیَ الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) وَ یَنْتَحِلُونَ دِینَ الْإِسْلَامِ فَیَجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِکَ وَ سَفْکِ دَمِکَ وَ انْتِهَاکِ حُرْمَتِکَ وَ سَبْیِ ذَرَارِیکَ وَ نِسَائِکَ وَ انْتِهَابِ ثِقْلِکَ فَعِنْدَهَا تَحِلُّ بِبَنِی أُمَیَّهَ اللَّعْنَهُ وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً وَ یَبْکِی عَلَیْکَ کُلُّ شَیْءٍ حَتَّى الْوُحُوشِ فِی الْفَلَوَاتِ وَ الْحِیتَانِ فِی الْبِحَارِ».
[۲۲] بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۱۹۱.
[۲۳] إلزام الناصب، ج۲، ص۲۳۳.
«فی الموائد: إذا ظهر القائم (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) قام بین الرکن و المقام و ینادی بنداءات خمسه: الأول: ألا یا أهل العالم أنا الإمام القائم، الثانی: ألا یا أهل العالم أنا الصمصام المنتقم، الثالث: ألا یا أهل العالم إن جدّی الحسین قتلوه عطشان، الرابع: ألا یا أهل العالم إنّ جدّی الحسین علیه السّلام طرحوه عریانا، الخامس: ألا یا أهل العالم إنّ جدّی الحسین علیه السّلام سحقوه عدوانا».
[۲۴] همان.
[۲۵] همان.
[۲۶] همان.
پاسخ دهید