آیت الله صدیقی صبح روز چهارم محرم سال ۱۳۹۷ در مجلسی که به مناسبت فرارسیدن ایام عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین علیه السّلام برقرار گردیده است، به سخنرانی پرداختند که مشروح آن تقدیم می گردد.
بسم الله الرحمن الرحیم
«رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَهً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
نمایندهی خدای متعال روی زمین
«یَا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِن یُوسُفَ وَأَخِیهِ وَلَا تَیْأَسُوا مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا یَیْأَسُ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ»[۲].
ارادهی زوالناپذیرِ پروردگار عزیز بر این امر تعلّق گرفته است که تا زمانی که زمین زمین است و زمان زمان است نمایندهی خدای متعال روی زمین مستقر باشد، «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَهً»[۳]، این یک قانون است، نفرموده است که من این کار را میکنم، نفرموده است که من این کار را انجام دادهام، میفرماید من اینکاره هستم، «جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَهً» صفتِ خدای متعال است، لازمهی حکمتِ خدای متعال است، لازمهی رحمتِ خدای متعال است، لازمهی رأفتِ خدای متعال این است که دامانِ او در دسترسِ بندگانِ او باشد، هر زمانی که بندگانِ او بخواهند دست به دامانِ رحمتِ خدای متعال بزنند، آن دامانِ رحمتِ خدای متعال حجّتِ خدای متعال بر روی زمین است.
وجود نازنین صاحب عالم حضرت حجّت بن الحسن المهدی ارواحنا فداه در امتدادِ خطِّ خلافتِ الهی قرار گرفته است و آخرین حلقهی سلسلهی جلیلهی خلفای الهی بر روی زمین وجود مبارک امام زمان ارواحنا و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه است.
به یاد حضرت حجّت ارواحنا فداه باشیم.
این دعای ندبه یک دوره کلاسِ کلام است، علم کلام توحید و نبوّت و امامت را مستند آورده است، وجود نازنین حضرت حجّت ارواحنا فداه نسبت به دعای ندبه حسّاس هستند و دوست دارند که ما از این دعا محروم نشویم، در تمامِ اعیاد دعای ندبه بخوانید، در نیمهی شعبان دعای ندبه بخوانید، در عید فطر دعای ندبه بخوانید، در عید قربان دعای ندبه بخوانید، روزهای جمعه هم عیدِ مسلمین است، روز جمعه روزِ اجتماعِ مسلمین است، نماز جمعه افتخار مسلمین است و از آن غفلت نکنید، خدای متعال خیلی این اجتماعات را دوست دارد، اجتماعات نشانهی پیوستگیِ شماست، نشانهی انتظارِ شماست، انسان و جمعیّت و قشونی که فرمانده ندارد متلاشی و متفرّق میشود و هر کسی به گوشهای میرود اما وقتی پرچمدار و فرمانده آمد جمع جمع میشود، اجتماعِ شما نشانهی این است که صاحب دارید، پرچمدار دارید، قشونِ شکستخورده نیستید.
در ارتباط با عنایت حضرت حجّت ارواحنا فداه به دعای ندبه یک شخصی… اگر در سالهای قبل هم گفته باشیم باز هم یادآوری است، چون خودِ امام زمان ارواحنا فداه مرقوم فرمودهاند «إِنَّا غَیرُ مُهمِلِینَ لِمُرَاعَاتِکُم وَ لَا نَاسِینَ لِذِکرِکُم»[۴] ما هم نسبت به امور شما بیتوجّه نیستیم، ما از احوالات شما خبر داریم، اگر عنایاتِ ما نبود دشمنان شما را به دردسر میانداختند و شما را نابود میکردند، بعد این جمله برای کسی که مختصری وجدانِ دینی داشته باشد خیلی تکاندهنده است، حضرت فرمودند: ما شما را اهمال نکردهایم، ما شما را از نظر دور نداشتهایم، «وَ لَا نَاسِینَ لِذِکرِکُم» و هیچ وقت شما را فراموش نمیکنیم، «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ»[۵]، وقتی آقا با آقاییِ خود ما را از یاد نمیبرند، هیچ احتیاجی هم به ما ندارند، ما که سراسر احتیاج به آن آقا هستیم چرا امام زمان ارواحنا فداه را از یاد میبریم؟
امام زمان ارواحنا فداه را به هر بهانهای در زندگیِ خودتان مطرح کنید، تابلویی بزنید، شعری که حاکی از علاقهی شما به امام زمان ارواحنا فداه باشد، یک «یا صاحب الزّمان»… هقتی صبح بیدار میشوید ابتدا به یادِ حضرت باشید و یک سلامی به حضرت عرض کنید و یک صدقهای بدهید، به آقا عرض کنید که من خودم صدقهی سرِ شما باشم، من به قربانِ شما باشم، دار و ندارِ من به فدای شما، آقا جان! جای شما را خالی میبینم، آقا جان! خلاء غیبتِ شما مرا آزار میدهد…. ائمه علیهم السلام اینطور بودند، امام صادق علیه السلام زمزمه میکردند «سَیِّدِی غَیْبَتُکَ نَفَتْ رُقَادِی»[۶]، به امام زمان ارواحنا فداه میفرمایند! جدِّ امام زمان ارواحنا فداه است، صاحبِ ولایتِ مطلقه هستند اما به حضرت مهدی ارواحنا فداه میفرمایند: آقای من! غیبتِ تو مرا بیخواب کرده است، به یادِ تو شبها نمیخوابم…
مگر ما شیعهی این امام صادق علیه السلام نیستیم؟ مگر نباید ما اینطور باشیم؟
لذا یادِ امام زمان ارواحنا فداه، قربانی کردن برای امام زمان ارواحنا فداه…. چه اشکالی دارد؟ این همه بلا، این همه زلزله و تلفات، این بدتر از زلزلهها مانندِ داعش و وهابیّت و تروریستها… ماهیانه همهی اقوام پولی را جمع کنید و هر ماه یک قربانی برای دفع بلا از امام زمان ارواحنا فداه و نایبِ ایشان و کشورِ خودتان و اقوامِ خودتان انجام دهید، این قربانی کردن دفعِ بلا میکند، بلای مقدّر را دفع میکند، دیگر الآن در مسجدِ ما تبدیل به فرهنگ شده است، یک شب از هفته پول جمع میکنند و از یک قربانی شروع شده است و الآن در ماه چندین قربانی برای سلامتی امام زمان ارواحنا فداه و رفع بلا از این کشور قربانی میدهند و گوشتِ آن را هم میبرند و به فقرای اطراف و مستمندانی که پول ندارند گوشت بخرند داده میشود، از این کار گرفته است تا ترکِ گناه بخاطرِ امام عصر ارواحنا فداه.
طاووسِ اهل جنّت
ذکر و یاد مراتبی دارد، یک مرتبه از آن ذکرِ زبانی است، «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَیًّا مَّا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى»[۷]، فرمود: پیغمبرِ من! حبیبِ من! به این بندگانِ من بگو من را صدا بزنند، بگویند «یا الله»، یگویند «یا رحمان»… به دنبالِ مطرح کردنِ اسمِ جلاله که «الله» باشد و وسیعترین رحمتِ خدای متعال که اسمِ «رحمان» آن را به همراه دارد فرمود: «أَیًّا مَّا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى»، شما هر اسمی از اسماء الهی را که به زبان بیاورید زیباست، این یک نکته که قرآن کریم میفرماید، بعد نکتهی دیگر دارد که فرمود: «وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی»[۸]، خدای متعال دارای اسمهای زیباست، «فَادْعُوهُ بِهَا»، وقتی خدای متعال را میخوانید با اسماء حُسنی بخوانید، با این اسمهای زیبا؛ ولی ائمهی ما علیهم السلام فرمودند: «نَحْنُ الأسْماءُ الحسنى»[۹]، «امیرالمؤمنین علی علیه السلام» از اسماء حُسنی خدای متعال است، «حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها» از اسماء حُسنی خدای متعال است، «امام حسن مجتبی علیه السلام» اسمِ اعظم است، آقای ما و ارباب ما… افتخار دادند و یک مرتبهی دیگر هم عمرِ ما قدر داد و محرّمِ دیگری دیدیم و خیمهها برپا شد و ما هم جزوِ دعوتیهای حضرت بودیم، در خیمهی امام حسین علیه السلام آمدیم، «سیّدالشّهداء علیه السلام» از أجمَلِ أسماء الهی است، اصلاً معنای حسن و حسین زیباست، «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ جَمالِکَ بِأَجْمَلِهِ وَ کُلُّ جَمالِکَ جَمِیلٌ»[۱۰]، حسین از أجملِ اسماء حسنی پروردگار عالَم است و حضرت حجّت ارواحنا فداه در میانِ اسماء زیبای پروردگار متعال… تمرکزِ زیبایی در وجود حضرت مهدی ارواحنا فداه است، لذا در طاووسِ اهل جنّت امام زمان ارواحنا فداه است، و وجود مبارک نبی مکرّم اسلام در معراج اشباح ائمه علیهم السلام را دیدند و دیدند دوازده نور وجود داشت اما یک نور در میانِ آنهاست که مانندِ کوکبِ دُرّی میدرخشد، او در میانِ آن نورها… گویا همهی نورها در این وجود متمرکز است و او قائم بود و ایستاده بود، حضرت از جبرئیل پرسیدند اینها چه کسانی هستند؟ جناب جبرئیل توضیح دادند که اینها اوصیاء شما هستند، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم پرسیدند: آن کسی که بپا خواسته است و مانندِ کوکبِ دُرّ است کیست؟ گفت: آن شخص آخرین وصیِّ شماست، او حضرت حجّت است و جبرئیل همان نامی را گفت که وقتی امام رضا علیه السلام آن اسم برده میشد دست روی سرِ خود میگذاشتند و بلند میشدند؛ وجود نازنین حضرت حجّت ارواحنا فداه هم در عالَمِ باطن مظهرِ همهی جمالهاست و هم در بهشت طاووس است، پَرِ طاووس زیباترین نقش را برای بینندگان دارد، آنجا هیچ کسی به زیباییِ وجود نازنین حضرت حجّت ارواحنا فداه نیست، لذا این اسمِ جمیل پروردگار متعال است، همیشه این نام را بر زبانِ خود داشته باشید، وقتی میخواهید بلند شوید بگویید «یابن الحسن»، میخواهید بیرون بروید بگویید «یا صاحب الزّمان»، وقتی نعمتی دیدید بگویید ای ولی نعمتِ ما از تو تشکّر میکنم، امام زمان ارواحنا فداه را وِردِ زبانِ خود کنید.
«اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِسَانِی بِذِکْرِکَ لَهِجاً وَ قَلْبِی بِحُبِّکَ مُتَیَّماً»[۱۱]، ذکرِ امام عصر ارواحنا فداه و ائمهی ما علیهم السلام ذکر الله است، زبانتان به نامِ مبارک حضرات معصومین خصوصاً حضرت حجّت روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه مرطوب باشد.
داستانی از مرحوم علتمه سید مهدی قزوینی اعلی الله مقامه الشّریف
مرحلهی بعدی ذکرِ قلبی است که مهمتر از ذکرِ زبانی است، واقعاً وقتی سرِ سفرهای مینشینید بگویید: آقا جان! من میهمانِ شما هستم، این سفره سفرهی شماست و من از سفرهی شما ارتزاق میکنم، وقتی در خانه نشستید اظهارِ امتنان کنید، عَرضه بدارید: آقا جان! من سرایدارِ شما هستم، این خانه خانهی شماست و من هم سرایدارِ شما هستم، این را مرحوم علامه قزوینی که از موفّقینِ روزگار است… علامه آقا سید مهدی قزوینی در حلّه سکونت داشتند، مرحوم آیت الله بهجت روحی فداه فرمودند که مرحوم علامه قزوینی یک منبر در حلّه رفتند که چهار هزار نفر را با یک سخنرانی شیعه کردند، بعد فرمودند: اگر یکی از اینها گیرِ من میآمد سرِ من به عرش میخورد، ان شاء الله خدای متعال قسمت کند که شماها هم در شکارِ دلها برای اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام مؤثّر باشید، کاری نکنیم که مردم را از اهل بیت علیهم السلام برانیم و دور کنیم و مردم بگویند شیعیان انسانهای درست و با صداقت و امینی نیستند و بدرفتار هستند، ما باید در عملِ خود اینها را… «کُونوا لَنا زَیْنا»[۱۲]، امام صادق علیه السلام فرمودند: برای ما زینت باشید، «وَلا تَکونوا عَلَیْنا شَیْنا»…
کسانی که کاسب هستند در این شرایطِ سخت اقتصادی برای رضای خدای متعال به سود کم قناعت کنند، به رزّاق بودنِ خدای متعال اعتماد کنند، توکّلِ خود را بالا ببرند، نانِ حلال را نور بدانند، نانِ بیانصافی و نانِ حرام برکتِ عمر را میبرد، زندگیِ انسان را تاریک میکند، ناسازگاری میآورد، نکبت میآورد، برزخِ انسان را سیاه میکند، قیامتِ انسان را با مشکلات مواجه میکند، الآن وقتِ آن است که انسان امام زمانِ خود را یاری کند، این انقلاب را کمرنگ نکند، با صبر و حوصله، با دستگیری از گرفتارها، با قانع بودن به سودِ کم، با امید دادنِ به یکدیگر… این همه خون که ریخته شده است و هنوز هم برای دفاع از حریم حرم اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام در حالِ ریختن است، این خونها از ما ناراضی نباشند، شهدا ما را نفرین نکنند و بگویند ما جانِ خود را دادیم و شما به امنیّت رسیدید، شما به نوا رسیدید، حالا چرا با انقلاب اینطور برخورد میکنید؟
یادِ حضرت حجّت ارواحنا فداه در دلِ انسان، که انسان همه چیز را جلوهی امام زمان ارواحنا فداه بداند.
مرحوم علامه قزوینی اعلی الله مقامه الشّریف…. من به حلّه رفتهام و به مقام صاحب الزّمان ارواحنا فداه نیز مشرّف شدهام و آن امامزادهی جلیلالقدر را هم در آنجا زیارت کردهام، علامه قزوینی میفرمایند: من به زیارتِ این امامزاده نمیرفتم، بین الطّلوعین عبور میکردم که دیدم یک آقا با جلالت و نورانیّت کنارِ مرقدِ این امامزاده ایستادهاند و در حالِ زیارت کردن هستند، کشیده شدم و عرضِ ادب و سلام کردم و ایشان هم ملاطفت و مرا تا دربِ منزلمان همراهی کردند، آنجا من در را باز کردم و گفتم: آقا! بفرمایید! فرمودند: شما بفرمایید! عرض کردم: شما بفرمایید، شما میهمان هستند، (هنوز نمیدانستم که آقا هستند)، آقا فرمودند: «أنا صاحِبُ الدّار»! من صاحب خانه هستم… این نشان میدهد که همه چیز برای حضرت است، خودمان هم برای حضرت هستیم، دار و ندارِ ما برای حضرت است، او پدرِ ماست، او ولینعمتِ ماست، ما سرِ سفرهی او هستیم، ما سرایدارِ او هستیم، لذا حضرت حجّت ارواحنا فداه را به هر بهانهای یاد کنید و همه چیزِ خود را متعلّق به حضرت بدانید و خودتان را امینِ حضرت، خودتان را میهمانِ حضرت، خودتان را نوکرِ حضرت بدانید و به این نوکری هم افتخار کنید، اگر به بچّههای خود محبّت میکنید به عشقِ امام زمان ارواحنا فداه محبّت کنید، اگر همسرِ شما ناسازگار است به عشقِ امام زمان ارواحنا فداه شما با او سازگاری نشان بدهید، شرحِ صدر نشان بدهید، کارهای خیرِ خودتان را به حسابِ امام زمان ارواحنا فداه مرتبط کنید و به صندوقِ ایشان بریزید، والله حضرت برای کسی کم نگذاشته است و کم نخواهد گذاشت.
داستانی از کربلایی علی اکبر
لذا این دعای ندبه یک مجموعهی نظام فکری و اعتقادی است که تنظیم شده است و مشخص است که کارِ معصوم سلام الله علیه است، آیت الله مصباح این قضیّه را نقل کردهاند و بعد یکی از طلبههای یزد گفت: من این را پیگیری کردم و رفتم و پیدا کردم.
ایشان میفرمودند: یک شخصی به نام کربلایی علی اکبر بوده است که در اطراف کرمان زندگی میکرد، ایشان قبل از انقلاب در آنجا روضهی دهگی داشتند اما از خطبایی دعوت میکرد که به امام دعا کنند و انقلابی حرف بزنند، همین باعثِ عصبانیّتِ پاسگاهِ محل بود، رئیس پاسگاه بهایی بود، روز عاشورا آمد و این مرد را دستگیر کرد و به کرمان برد و ایشان را در آنجا به دادگاه بردند و آن قاضی جسارت کرد و این شخص هم تحمّل نکرد و صندلی را برداشت که از خود دفاع کند و مأمورین او را از پشت گرفتند و دستپند قپانی آوردند و آنچنان او را فشار دادند که جناق سینهی او شکست، او را در کرمان زندانی کردند، هم سینه درد داشت و هم احساسِ مظلومیّت و غربت میکرده است، میگوید خیلی گریه کردم، متوسّل به حضرت شدم که مرا نجات بدهد، خوابیدم و در عالَم خواب دیدم که یک سیّدی آمد، یک سیّدی که مثل و نظیرِ او را ندیده بودم…
این زندان سه بند داشت، بندِ اول بندِ زندانیانِ عمومی بود، بند دوم برای زندانیانِ مواد مخدّر بود، بند سوّم مربوط به زندانیانِ سیاسی بود که من در این زندان بودم، اگر کسی میخواست بیاید باید از دو زندانِ دیگر عبور میکرد و به این زندانِ سوّم میرسید، من دیدم این آقا آمد اما از این درها نیامد، دیدم یک مرتبه به اینجا آمد و یک نگاهی به من کرد و بعد دو لبِ مبارکِ ایشان تکان خورد و فرمودند: کربلایی علی اکبر! شما که از ما هستید چرا اینقدر بیصبری میکنید؟… این حرف برای همهی ماست، ما برای امام زمان ارواحنا فداه هستیم، باید شأنِ خود را حفظ کنیم و برای امورِ دنیا اینقدر جزع و فزع نکنیم… سینهی او شکسته است، زندانی است، تحتِ فشار است و از زن و بچّهی خود جداست و در حال گریه کردن است، با این حال حضرت فرمودند: کربلایی علی اکبر! شما که از ما هستید چرا اینطور بیصبری میکنید؟
بین پرانتز یک نکتهای هم راجع به مقام معظم رهبری مدظله العالی بگویم، یک آقایی بود که در همین مسجد آدینی تهران به نام مرحوم آقای حجّتی پیشنماز بود که اهلِ میانه بود، او در دورانِ جبهه پدرِ شهید شد و بعد از شهادتِ پسرِ خود دیگر در تهران نماند و به قُم رفت و خیلی با آقای بهجت مأنوس بود و از محضر آیت الله بهجت نسخه خواسته بود که شبِ قدر را درک کند، ایشان هم نسخهای به او داده بود و او هم این نسخه را درست عمل نکرده بود و نتیجه نگرفته بود و آمده بود گله کند و بگوید که به من نسخهای دادید و برای من شفاءبخش نبود، اما تا رسیده بود قبل از آنکه چیزی بگوید آقای بهجت نقطهی ضعفِ او را به او گفته بود، او به آقای بهجت عرض کرده بود: آقا! شما همه چیز را میدانید! من که هنوز چیزی نگفته بودم! آقای بهجت فرموده بودند: ما هر چه را که بخواهیم بدانیم میدانیم، بعد نسخه را درست ارائه کرده بودند و ایشان سالِ دیگر این نسخه را عمل کرده بودند و همینکه به خدمت حضرت رسیده بودند وجود مبارک امام زمان ارواحنا فداه تفقّد فرموده بودند، ایشان در مورد مقام معظّم رهبری پرسیده بودند که نظرِ شما نسبت به ایشان چیست؟ آقا فرموده بودند: ایشان از ما هستند…
حاج علی اکبر! شما که از ما هستید چرا بیصبری میکنید؟
یکی از نشانههای اتّصال به امام زمان ارواحنا فداه حفظِ وقار است، حفظِ شأن است، حفظِ متانت است، جزع نکردن برای امورِ دنیاست، دغدغهی دینِ خود را بیشتر داشته باشید، دغدغهی حجابِ زنها و دخترها را بیشتر داشته باشید، دردِ دین داشته باشید، همه دردِ دنیا را خوب احساس میکنند اما انسان دردِ دین را کم میبیند، الحمدلله وجود مبارک امام حسین علیه السلام این حسّاسیّت را زیاد میکند، ولی دغدغهی ما دغدغهی معنویّت و دین و ابدیّتمان باشد.
این کربلایی علی اکبر بعد از انقلاب در سپاه رفت و جزو کارکنانا سپاه پاسداران بود، میگوید: من در همان وقتی که در آن زندان بودم و آن استغاثه را کردم و آن خواب را دیدم، وقتی بیدار شدم خیلی طول نکشید که من آزاد شدم، معلوم شد آن توسّلِ من قبول شده است و بدونِ هیچ امرِ توجیه شدهای، یعنی معجزهآسا من را آزاد کردند.
بعد از آزادیِ خود یک بُقچهی پول پیدا کردم و خیلی مراقب بودم که صاحبِ آن را پیدا کنم، آن زمان یک بُقچه پول خیلی زیاد بود، مواظب بودم و هرکجا که میرفتم آن بُقچه را با خود میبردم، یک روز به یک امامزادهای برای زیارت رفتم، وقتی از امامزاده بیرون آمدم یک مرتبه دیدم آن آقایی که در زندان به من سر زده بود خُرامان خُرامان به طرفِ امامزاده میآیند، دستپاچه شدم و رفتم سلام کردم، آقا جواب سلام گرفتند و فرمودند: حالِ تو چطور است؟ عرض کردم: آقا جان خوب هستم، فرمودند: سینهات چطور است؟ به یاد آوردم که سینهی من درد میکند و عرض کردم که هنوز درد دارم، حضرت فرمودند: سینهات خوب شد! میگوید من به حضرت عرض کردم: آقا جان! دیگر برای ما بس است، واقعاً دیگر تحمّلِ شاه را نداریم، او خیلی ظلم میکند، او در حال از بین بردنِ دین و دنیای ماست، حضرت تصدیق کردند و فرمودند: راست میگویی! او همین روزها میرود…
دامان حضرت را بگیرید، بخواهید که ان شاء الله تعالی دستِ بعضی از منافقین زودتر کوتاه بشود و این مملکت به دستِ انسانها مؤمن و کاری بیفتد… حضرت فرمودند: راست میگویی! او همین روزها میرود… این نکتهی دوم.
نکتهی سوّم فرمودند: کربلایی! آن بقچهای که پیدا کردهای مربوط به ماست، عرض کردم من هنوز متوجه نیستم، با اینکه خواب دیدم، با اینکه آزاد شدم ولی حضرت هنوز خودشان را معرّفی نکرده بودند… حضرت فرمودند: آن بقچه برای من است، گفتم: لطفاً نشانههای آن را بدهید تا من بقچه را تقدیم کنم، ایشان آن نشانههایی که میدانستم را گفتند و یکی دو نشانه هم دادند که من اصلاً به آنها توجّه نکرده بودم، من بُقچه را آوردم و تقدیم کردم و بعد فرمودند: کربلایی! به آقای حسنی (آقای حسنی بعد از انقلاب امام جمعه موقت کرمان بودند و قبل از انقلاب هم عالِمِ این روستا بوده است) سلامِ مرا برسان… ما هم کاری کنیم که آقاجانِ ما به ما هم سلامی کنند… آقا جان! جواب سلامِ ما را هم بده… آقا جان! ما را با فضلِ خودتان بپذیرید… سلامِ مرا به آقای حسنی برسان و به او بگو دعای ندبه را ترک نکند و بعد هم بگو به قُم برنگردد و همانجا بماند و بعد بگو عمامهی ما را کنارِ موسیقی قرار ندهد؛ یعنی حضرت سه پیام به آقای حسنی دادند…
کربلایی میگوید وقتی من برگشتم و جریان را به آقای حسنی گفتم ایشان شروع کردند به گریه کردن و گفتند: ایشان قطعاً خودِ حضرت بودهاند و هر سه نکته جزوِ اسرارِ من است و هیچ کسی از آنها خبر ندارد؛ من دعای ندبه میخوانم اما هر هفته نمیخوانم، حضرت دوست دارند من هر هفته دعای ندبه بخوانم، و من تصمیم گرفته بودم به قم برگردم و ادامهی تحصیلات بدهم و به هیچ کسی و حتّی به همسرِ خود هم چیزی نگفته بودم، این هم جزوِ اسراری بود که حضرت فرموده بودند برنگرد و همینجا بمان، و نکتهی سوم این بود که حضرت فرموده بودند عمامهی من را کنارِ موسیقی قرار نده…
خدایا! به آبروی حضرت زهرا سلام الله علیها به اینهایی که عمامه به سر هستند توفیق بده که این عمامه را خراب نکنند.
خدایا! به محمد و آل محمد آبروی عمامه را با ما نبر.
امام زمان ارواحنا فداه فرمودند: عمامهی ما! این لباس مربوط به حضرت است، امروز بعضیها در اثر فشارِ اقتصادی وحشی شدهاند، بعضیها بیدین شدهاند، به این طلبههای مظلوم که کس و کاری ندارند، درآمدی ندارند، مشکلاتِ فقر دارند، به اینها حمله میکنند، فحش میدهند، نمیدانم درست است یا نه اما میگویند در مشهد یک طلبه را زدهاند، همینطور حمله میکنند! اینها به امام زمان ارواحنا فداه حمله میکنند، حضرت فرمودند: عمامهی ما.
اما قضیهی عمامه و موسیقی! میگوید: من این رادیو فرانسه را باز میکردم که خبر از انقلاب بگیرم، میگفت: من به باغ میفتم و کار میکردم و خسته و با لباس میآمدم و تکیه میدادم و این رادیو هم باز بود، گاهی میخوابیدم، اخبار تمام شده بود و این رادیو هم روشن بود، امام زمان ارواحنا فداه حتّی همین مقدار را هم که من خواب بودم و عمامه در کنارِ این بود هم راضی نبودند، فرمودند: عمامهی ما را کنار موسیقی نگذارید.
روضه حضرت زینب سلام الله علیها
صلی الله علیک یا اباعبدالله…
خدای متعال زیرِ این آسمان خواهری به مهربانیِ حضرت زینب سلام الله علیها نیافریده است، چه معرفتی… زمان ازدواج دو شرط گذاشتند، یکی اینکه من باید هر روز امام حسین علیه السلام را ببینم… دوم اینکه اگر سفری برای امام حسین علیه السلام پیش بیاید…. این دلیل بر این است که ایشان علمِ غیب داشتهاند، ایشان خبر از آینده میدهند، میدانند امام حسین علیه السلام در راه کربلا هستند و نمیشود او را تنها بگذارند… اگر سفری برای امام حسین علیه السلام پیش بیاید من با او میروم…
ایشان همه جا با امام حسین علیه السلام همراهی کردند… دو فرزندِ خود را هم به همراه داشتند… پدرِ این دو فرزند هم به حضرت زینب سلام الله علیها گفت: من نتوانستم بیایم اما اگر روزگار بر امام حسین علیه السلام سخت شد این دو فرزند را مضایغه نکن و بچّههای من را هم قربانیِ ایشان کن…
خدای متعال در میدانِ قربانگاهِ کربلا به حضرت زینب سلام الله علیها هم عنایت کردند و دو قربانی از ایشان قبول کردند… جناب عبدالله جعفر بعد از حادثهی کربلا خیلی میسوختند و میگفتند: من سعادت نداشتم و جاماندم و نتوانستم بروم امام حسین علیه السلام را کمک کنم… تنها چیزی که دلِ مرا آرام میکند این است که دو فرزندِ خود را در راهِ ایشان دادم…
لابُد شهیددادههای ما هم همین حالت را دارند… یک آرامشی دارند و میگویند الحمدلله امام حسین علیه السلام از ما هم قربانی پذیرفتند….
اما… این ایمانِ حضرت زینب سلام الله علیها، اخلاصِ حضرت زینب سلام الله علیها… وقتی حضرت علی اکبر علیه السلام شهید شدند قبل از آنکه امام حسین علیه السلام بیایند حضرت زینب سلام الله علیها دو دستِ خود را بالای سرِ او گرفته بودند و فریادِ ایشان تمامِ صحرا را پُر کرده بود و مدام میفرمودند: «وا اخی… و بن اخی»… اما هیچ مقتلی نقل نکرده است که زمانی که فرزندان حضرت زینب سلام الله علیها شهید شدند و پیکرها به دارالحرب آمد… یک جا ننوشتهاند که حضرت زینب سلام الله علیها بیرون آمده باشند و داد زده باشند و ناله زده باشند… به حسابِ خدای متعال میریختند و هیچ نوع عکسالعمل نشان نمیدادند… رعایتِ قلبِ امام حسین علیه السلام را میکردند… حضرت زینب سلام الله علیها فقط یک جا از این بچّهها نام بردند، آن هم ورودیِ دروازهی کوفه بود… سر مبارکِ خود را از کجاوه بیرون کردند… نگاهی کردند و دیدند سرِ امام حسین علیه السلام بالای نی… عَرضه داشتند: حسین جان! در تمامِ گرفتاریها و مصیبتها خواهرت تو را همراهی کرد… داغِ برادر دیدهای اما من هم داغِ برادر دیدهام… تو شهید شدهای و خواهرِ تو هم اسیر شده است… تو داغِ فرزند دیدی و من هم مادرِ شهید هستم و من هم داغِ فرزند دیدهام… اما دیگر فکرِ این را نکرده بودم که سرِ تو را بالای نی ببینم…
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
علی لعنه الله علی القوم الظّالمین
دعا
خدایا! به عصمتِ حضرت فاطمه طاهره سلام الله علیها ما را ببخش و بیامرز.
خدایا! به عصمتِ حضرت فاطمه طاهره سلام الله علیها مشکلاتِ کشور، مشکلاتِ مؤمنین را برطرف بفرما.
خدایا! به سوزِ دلِ حضرت زینب سلام الله علیها تو را قسم میدهیم که جوانهای ما را به ساحل سعادت و دین برسان.
خدایا! امرِ ازدواج و اشتغالِ جوانهای ما را تأمین بفرما.
خدایا! حوائجِ این جمع و همهی مؤمنین را برآورده بفرما.
خدایا! سایهی رهبر عزیزمان را مستدام بدار.
خدایا! خیر و برکت بر این مملکت نازل بفرما.
خدایا! عاقبتِ امرِ ما را ختم به خیر بگردان.
غفر الله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه یوسف، آیه ۸۷
[۳] سوره مبارکه بقره، آیه ۳۰ (وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَهِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَهً قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ)
[۴] بحارالانوار، جلد ۵۳، صفحه ۱۷۵ (إِنَّا غَیْرُ مُهمِلِینَ لِمُرَاعَاتِکُم وَ لَا نَاسِینَ لِذِکْرِکُم وَ لَو لَا ذَلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللَّأوَاءُ وَ اصطَلَمَکُمُ الْأَعدَاءُ)
[۵] سوره مبارکه الرحمن، آیه ۶۰
[۶] بحارالانوار، جلد ۵۱، صفحه ۱۴۴ (سَیِّدِی غَیْبَتُکَ نَفَتْ رُقَادِی وَ ضَیَّقَتْ عَلَیَّ مِهَادِی وَ ابْتَزَّتْ مِنِّی رَاحَهَ فُؤَادِی سَیِّدِی غَیْبَتُکَ أَوْصَلَتْ مُصَابِی بِفَجَائِعِ الْأَبَدِ وَ فَقْدُ الْوَاحِدِ بَعْدَ الْوَاحِدِ یُفْنِی الْجَمْعَ وَ الْعَدَدَ فَمَا أُحِسُّ بِدَمْعَهٍ تَرْقَى مِنْ عَیْنِی وَ أَنِینٍ یَفْتُرُ مِنْ صَدْرِی عَنْ دَوَارِجِ الرَّزَایَا وَ سَوَالِفِ الْبَلَایَا إِلَّا مُثِّلَ بِعَیْنِی عَنْ غَوَابِرِ أَعْظَمِهَا وَ أَفْضَعِهَا وَ بَوَاقِی أَشَدِّهَا وَ أَنْکَرِهَا وَ نَوَائِبَ مَخْلُوطَهٍ بِغَضَبِکَ وَ نَوَازِلَ مَعْجُونَهٍ بِسَخَطِک…)
[۷] سوره مبارکه اسراء، آیه ۱۱۰ (قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَٰنَ ۖ أَیًّا مَّا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ ۚ وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِکَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَیْنَ ذَٰلِکَ سَبِیلًا)
[۸] سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۸۰ (وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ بِهَا ۖ وَذَرُوا الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی أَسْمَائِهِ ۚ سَیُجْزَوْنَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ)
[۹] بحارالانوار، جلد ۲۷، صفحه ۳۹ (نَحْنُ الاَْسْماءُ الحسنى الَّتى إِذا سُئِلَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ بها أَجابَ)
[۱۰] دعای سحر
[۱۱] دعای کمیل
[۱۲] امالی شیخ صدوق، صفحه ۳۲۷ (مَعاشِرَ الشیعهِ! کُونوا لَنا زَیْنا وَلا تَکونوا عَلَیْنا شَیْنا، قولوا لِلنّاسِ حُسْنا، واحْفَظوا ألْسِنَتَکُمْ وَکُفُّوها عَنِ الفُضولِ وقَبیحِ القَوْلِ)
پاسخ دهید