روز چهارشنبه مورخ ۱۶ فروردین ماه ۱۴۰۲ و مصادف با روز چهاردهم ماه مبارک رمضان، مراسم دهه دوّم ماه رمضان بعد از نماز ظهر و عصر در مسجد جامع ازگل با سخنرانی «آیت الله صدیقی» برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
- مروری بر مطالب جلسهی گذشته
- بزرگترین پیروزی برای انسان
- خداوند همواره در کنار کسانی است که شاکرِ حقتعالی هستند
- انسان باید همیشه خودش را به خداوند بدهکار بداند
- انسان باید با فقر مبارزه کند و همیشه به خداوند پَناه ببرد
- انسان باید همیشه برای دیگران خیر به همراه داشته باشد
- انسان باید همواره شُکرگزارِ نعمتهای بیشُمارِ الهی باشد
- انسانِ روزهدار باید نسبت به گوش و چشم و زبانش مُراقبت داشته باشد
- روزه انسان را سیاحتگَرِ عَرشِ الهی میکند
- روضه و توسّل به کریم اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام)
- دعا
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مروری بر مطالب جلسهی گذشته
به محضر مؤمنین بزرگوار عرض شد که در آیهی ۱۱۱ سورهی مبارکهی توبه پروردگار حکیم و رئوف بشارتی به مؤمنین داده است که خودش مُشتری مؤمن است و خداوند متعال مؤمن را پَسندیده است و سُراغ آن را گرفته است و او را در بازار محبّت راه داده است و خودش خریدار مؤمن است. اگر مؤمن، مؤمن باشد، وقتی خداوند او را خریداری مینماید، توفیق حضور در جبهههای جنگ و دفاع را به او میدهد؛ «فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ[۲]»؛ وقتی خداوند متعال مال خودش را تحت تصرّف خودش قرار داد، خداوند بزرگ کسی را که پَسندیده است و مُشتری او شده است و او را خریده است، به او انگیزه میدهد. انگیزهی فداکاری میدهد، انگیزهی نثار میدهد، انگیزهی ایثار میدهد و از وجود کُفر و اِلحاد و زَندقه و استکبار و ظلم، رنج میبرد و در مقابلهی با آنها تا مرز جان مقاومت مینماید. خداوند متعال هم بهایی را که برای جانِ مؤمن و مال مؤمن معرّفی فرموده است، «الْجَنَّهَ[۳]» است. خداوند او را بهشتی مینماید که آن هم بهتش قُرب الهی است، بهشت اعلی علییّین برای او مأوا تعیین کرده است. این قیمت جانِ مؤمن و مال مؤمن است. در روایات هم ائمهی ما (سلام الله علیهم اجمعین) تأکید فرمودهاند: «إِنَّ أَبْدَانَکُمْ لَیْسَ لَهَا ثَمَنٌ إِلاَّ اَلْجَنَّهُ فَلاَ تَبِیعُوهَا بِغَیْرِهَا[۴]»؛ ثَمَن و قیمت بدنهای شما بهشت است. حَواستان را جمع کنید که این بدنهای شما به کمتر از بهشت هزینه نشود. خدا نکند که کسی با این بدن مُرتکب گناه بشود؛ نه تنها بهشت را از دست بدهد، بلکه گرفتار آتش جهنّم بشود. خداوند کُتُب آسمانی را هم به عنوان سَند معرّفی فرموده است و سپس فرمود: بر شما مژده باد به این مُعاملهای که با خداوند انجام دادید و خداوند شما را پَسندید و خریده است؛ مبارکتان باشد.
بزرگترین پیروزی برای انسان
«ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ[۵]»؛ دیگر رستگاری و پیروزی بالاتر از این وجود ندارد و این فوزِ عظیم و رستگاری بزرگی است. اما مؤمنینی که خداوند متعال به خاطر داراییهایشان آنها را میخرد، آن سرمایههایی که انسان را به بازار میکشاند؛ زیرا انسانی که دستش خالی است، به بازار نمیرود، پس چه سرمایهای انسان را در بازار محبّت خداوند متعال حاضر مینماید که خداوند خریدار او باشد؟ خداوند متعال در این آیهی کریمه فرموده است که مؤمن باید ۹ مَتاع را داشته باشد تا خداوند او را اختیار نماید و مُشتری او بشود. اوّلین مورد این است که باید سعی کند نه تنها توبه نماید، بلکه این توبه برایش مَلَکه بشود. یعنی با استغفار، با اعلان پشیمانی در برابر غفلتها و اعلان شرمندگی در برابر نعمتها و اعلان سرافکندگی در برابر عظمت پروردگار متعال، دائماً این حالت اِنکسار را داشته باشد و از خداوند عُذرخواهی نماید. این نکتهی اوّل که باید انسان تائب باشد. نکتهی دوّم این است که باید عابد باشد. هم عبادتهای مُصطلح و آنچه که خداوند متعال آنها را به عنوان مَناسک مؤمن به صورت روزانه یا سالیانه و یا به صورت یکمرتبه در تمام عُمر به عنوان عبادت در نظر گرفته است و قصد قُربت در آنها شرط است، عبادت در فقه اموری است که ریا در آن راه ندارد. قصد خالص لازم است که برای خداوند متعال انجام بدهد که یکی از این موارد نماز است.
«خوشا آنانکه الله یارشان بی ***** بحمد و قل هو الله کارشان بی
خوشا آنانکه دایم در نمازند ***** بهشت جاودان بازارشان بی[۶]»
این نماز به شرط داشتن اخلاص عبادت است، و با داشتن ریا تبدیل به گناه کبیره میشود که خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است: «فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ * الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ * الَّذِینَ هُمْ یُرَاءُونَ[۷]»؛ کسی که در نماز ریا میکند، نه تنها خداوند او را به عنوان عابد به شمار نمیآورد، بلکه اِنذار و هشدار میدهد که گرفتار وِیل خواهی شد. وِیل از چاههای سخت جهنّم است و کسی که نماز با ریا میخواند، از نمازش بهشت حاصل نمیشود و در جهنّم سقوط خواهد کرد؛ «الَّذِینَ هُمْ یُرَاءُونَ * وَ یَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ[۸]». قَساوت قلب هم برای افراد بینماز و یا برای اهل ریا است که اینها نسبت به فُقرا هم توجّهی نمیکنند.
خداوند همواره در کنار کسانی است که شاکرِ حقتعالی هستند
نکتهی سوّم این است که پروردگار متعال فرموده است: «الْحَامِدُونَ[۹]»؛ کسانی که در زندگی گرفتار کُفران نعمت نیستند. افرادی هستند که عادت دارند که مُدام ناله کنند و هیچگاه از کار و زندگی و اشتغال خودشان رضایت ندارند؛ بلکه همیشه آرزوهای طول و دراز آنها را نسبت به آنچه که دارند، ناراضی نگاه میدارد و اهل حَمد و شُکر نیستند. پول دارد و نیاز مالی هم ندارد، ولی دائماً میگوید که فُلانی را دیدی که به کجا رسیده است؟! ما در حال دَرجازدن هستیم و آنچه را که داریم، در همانجا ایستادهایم. این انسانهایی که در همهی اُمور به دنبال نکات منفی میگردند و منفیبافی میکنند و هیچگاه اهل شُکر و سپاس نیستند، نمکشناس نیستند، قدر نعمت را نمیدانند و از داشتن نعمت به دلیل اینکه آرزوهای بالاتر از آن دارند، غُصّه میخورند که چرا من کم دارم؟ چرا فُلان چیز را ندارم؟ کسی که گرفتار کُفران نعمت شده باشد، خداوند متعال او را بدون واسطه عذاب مینماید؛ «وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ[۱۰]». عذاب خداوند غیر از عذاب جهنّم است. خداوند متعال خودش میداند که چگونه بزند تا زَدنی بالاتر از او وجود نداشته باشد. این کُفران نعمت هم غُصّهی دنیاست، هم بدبختی فکری و افسردگی در این عالَم است و در عالَم آخرت انسان گرفتار عذاب بالاتر از جهنّم میشود. اما در مورد شُکر نعمت، حامد بودن، انسانی که همواره خودش را غرق در نعمتهای الهی میبیند و هرچه دارد میگوید که حقّاً لُطف پروردگار متعال بوده است. من استحقاق آن را نداشتم. خیلیها هستند که مانند من هستند و مشکلاتی دارند، ولی من آن مشکلات را ندارم. همیشه به پایینتر از خودش نگاه میکند. افرادی که پای معیوب دارند، افرادی که دست معیوب دارند، افرادی که چشم نابینا دارند، افرادی که آبرویشان رفته است، افرادی که گرفتار زندان هستند، افرادی که فرزندان ناخَلَف دارند و این فرزندان جسارتهای عجیبی به آنها میکنند، افرادی که همسایهی بد دارند که آرامش را از آنها سَلب مینماید؛ اگر انسان فکر کند، متوجّه میشود که خداوند چه اندازهای نسبت به او لُطف داشته است که ما این بلاها را نداریم. این زلزلهای که اخیراً در کشور ترکیه آمد، چه زلزلهی هولناکی بود. خداوند متعال قادر است تا ما را نیز گرفتار چنین زلزلهای کند؛ ولی ما در آرامش بودیم. اینکه انسان فکر کند به بلاهایی که در دنیا وجود دارد و خداوند متعال این بلاها را به ما نداده است که یکی دو مورد هم نیستند؛ آنگاه نسبت به دارایی خودش شُکر میکند وخوشحال میشود و خداوند متعال را همیشه نسبت به خودش دارای لطف و عنایت میبیند. کسی که خداوند را همراه خودش ببیند، همیشه دلگرم و اُمیدوار است. لذا شُکر در قدم اوّل علم است، توجّه است، التفات است. در قدم دوّم حال است، در قدم سوّم قال است و در قدم چهارم عمل است. وقتی انسان خودش را بدهکار ببیند، سعی میکند تا بدهیاش را اَدا نماید.
انسان باید همیشه خودش را به خداوند بدهکار بداند
حال بدهی ما به خداوند چه اندازهای است؟ آیا میتوانیم آن را اَدا کنیم یا از عُهدهی آن برنمیآییم؟! به همین منظور تا جایی که میتوانیم عبادت میکنیم. برای اینکه همیشه به خداوند متعال بدهکار هستیم و این نعمتهایی که خداوند به ما کَرَم کرده است، بسیاری از افراد در دنیا از این نعمتها محروم هستند و در رأس نعمتهایی که خداوند متعال به ما مرحمت فرموده است، معرفت خودش و معرفت و محبّت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و خاندان ایشان است. خداوند متعال ولایت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را به ما عنایت فرموده است، خداوند متعال ولایت حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) و حضرت امام حسین (علیه السلام) و حضرات معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) را به ما داده است که این نعمت با هیچ چیزی از این دنیا قابل مقایسه نیست. شاید این را مُکرر شنیده باشید، ولی برای تَنبُّه لازم است که مُدام یادآوری کنیم.
انسان باید با فقر مبارزه کند و همیشه به خداوند پَناه ببرد
مردی خدمت حضرت امام باقر (علیه السلام) رسید و عرضه داشت: به دادم برسید! حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) فرمودند: مشکل تو چه چیست؟ عرض کرد: فقر من را تحت فشار قرار داده است و آرامش را از من سَلب کرده است. فقر دشمن بدی است. انصافاً باید با فقر جنگید. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم میفرمایند که اگر فقر دیدنی بود و مُجسّم میشد، من او را تازیانه میزدم و ایشان از فقر بسیار نفرت دارند. با فُقرا مأنوس بودند، ولی از فقر ناراحت بودند. فقیرنَواز بودند، ضعیفنَواز بودند، ولی فقرسِتیز بودند و حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) با فقر تضاد داشتند. خودشان هم اهل تولید بودند. خودشان دارا بودند و داراییشان را در راه خداوند میدادند و به گرفتاران رسیدگی میکردند. خداوند منّان به ما فقر ندهد. یکی از دعاهایی که حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) کردهاند و جزء دعاهای خوب است و بنده دیدهام که برخی از عُلما در قنوت نمازشان از این دعا غفلت نمیکنند، این است که میخوانیم: «اللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الطّاعَهِ، وَ بُعْدَ الْمَعْصِیَهِ، وَ صِدْقَ النِّیَّهِ، وَ عِرْفانَ الْحُرْمَهِ[۱۱]»؛ و در فراز از آن هم آمده است: «وَ تَفَضَّلْ عَلى فُقَراءِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِالْغَناءِ وَ الثَّرْوَهِ[۱۲]»؛ دعای حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) این است که شیعیان همیشه ثروتمند و غَنی باشند و فقیر نشوند و در دعاها از فقر به خداوند متعال پَناه میبریم؛ از جمله در دعای عَلقمه که عَلقمه از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) نقل مینماید. زیارت عاشورا و دعای عَلقمه جزء مقدّسترین زیارتنامهها و دعاهای ماست. در زیارت عاشورا و دعای عَلقمه حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) استجابت دعا را تضمین میفرمایند. در دعای عَلقمه از خداوند میخواهیم: «وَ تُجِیرَنِی مِنَ الْفاقَهِ[۱۳]»؛ خدایا! من را از فقر و فاقه غنی کن و من را گرفتار فقر نکن. باید از فقر به خداوند پَناه ببریم.
انسان باید همیشه برای دیگران خیر به همراه داشته باشد
باید دعا کرد تا فقیر نشویم؛ به خصوص اینکه احتیاج به لِئام خَلق پیدا کنیم. خیلی بد است که انسان مشکل داشته باشد و مُحتاج انسانهای پَست بشود و آنها هم با هزاران منّت کار او را راه بیندازند و یا اصلاً دلشان نسوزد و اعتنایی به او نکنند. این برای یک انسان که شرافت انسانی دارد، خیلی سخت است. عزّت او مَخدوش میشود. در روایت فرموده است: «اَلْفَقْرُ یُخْرِسُ[۱۴]»؛ فقر انسان را لال میکند و انسان فقیر حرف حساب را هم نمیتواند بیان نماید. فقر این اندازه برای انسان گران است. لذا در جامعه باید از فقر فرار کرد و تأکید مقام معظم رهبری (مُدّ ظله العالی) به مسألهی اقتصاد و معیشت مردم که سالیان طولانی است که بر آن تأکید میشود، یک فرهنگ دینی ماست. در دین ما مردم به فقر دعوت نشدهاند. باید تولید بیشتر باشد، ولی خرج کمتر باشد. اسرافکردن مذمّت شده است، اَشرافیگَری مذمّت شده است، ولی هیچگاه تولید زیاد در دین ما مذمّت نشده است؛ بلکه تشویق شدهایم که اهل تولید باشیم. ولی تولید ما تکاثر نباشد، کوثر باشد، خیر کثیر باشد. باید به دادِ مردم برسیم و با خداوند مُعامله نماییم. تکاثر بد است، ولی کوثر خوب است. مالِ حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) کوثر است، دارایی و تولید حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) کوثر است؛ ولی قارون مُتکاثر بود. او پول درمیآورد تا سپردهها را بالا ببرد و رِباهای فراوان بگیرد و با ثروت خودش خون مردم را بمَکَد. این بد است. تعلّق بد است، اسیر مالشدن بد است، ولی مال پاکیزه و مال حَلال تشویق شده است و در سیرهی ائمهی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) هم به همین صورت بوده است. خداوند متعال به جناب داود (علیه السلام) خطاب کرد: من از عبادات تو خوشم میآید، اما دوست ندارم دسترَنج خودت تأمین زندگیات را نکند و دیگران به تو بدهند تا اِرتزاق نمایی؛ لذا فرمود: «عَلَّمْنَاهُ صَنْعَهَ لَبُوسٍ[۱۵]»؛ خداوند متعال این صنعت زِرِهسازی را به حضرت داود (علیه السلام) تعلیم کرد تا حضرت داود (علیه السلام) زِرِه تولید نماید و با فروش زِرِه هم جانِ اشخاص در سنگر دفاع حفظ بشود و هم اقتصادش تأمین بشود و ایشان هم در این امر موفّق و مبتکر بود و اوّلین کسی است که مسیر تولید زمینهی دفاعی را برای بَشَر هموار کرده است. لذا خداوند به انسان نعمتهای فراوان داده است و انسان به نعمتها توجّه ندارد. الحقّ و الانصاف سعدی توجّه بسیار درستی کرده است؛ «هر نفسی که فرو می رود ممدّ حیات است و چون بر می آید مفرّح ذات. پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب[۱۶]». سپس هم این شعر زیبا را گفته است:
«از دست و زبان که بر آید ***** کز عهدهی شکرش به در آید[۱۷]».
انسان باید همواره شُکرگزارِ نعمتهای بیشُمارِ الهی باشد
«اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُکْرًا وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ[۱۸]»؛ خداوند متعال گِله دارد که عددِ بندگان من در شُکرگزاری زیاد نیست. کسانی که بر سر سُفرهی من نشستهاند و متوجّه هستند که ولینعمتشان چه کسی است و بر سر سُفرهی حیات، آنچه لازمهی حیات است به ما کَرَم کرده است. بنابراین خداوند متعال مُشتری بندگانی است که اینها نعمت را میبینند و قَدر نعمت را میدانند و نعمت را در معصیت خداوند به کار نمیبرند؛ بلکه نعمت را در راه تقرّب به خداوند به کار میبرند و همیشه هم زبان شُکر دارند. هرچه پیش میآید، میگویند: الحمدالله. در جاهایی هم که چیزی ندارد و یا مُصیبت و بلایی پیش میآید، در آنجا هم روایت دارد که سه مرتبه بگویید: «الحمدالله عَلی کُلِّ حال»؛ خدا را شُکر به آنچه که خواسته است. این جزء سُنَنی است که اشخاص هنگامی که دچار سردرد میشوند، فرزندشان مریض میشود و یا دچار گرفتاری میشوند، این را هم بداند که خداوند متعال مصلحتی برای او درنظر گرفته است و میخواهد با این رَنجی که او متحمّل میشود، پاداش بزرگی به او بدهد. بنابراین خود این هم نعمت است. «أَلْبَلآءُ لِلْوِلاءِ[۱۹]»؛ «هر که در این بزم مقربتر است، جام بلا بیشترش میدهند!». شما در فراز آخر زیات عاشورا سَجده انجام میدهید و میگویید: «الْحَمْدُ لِلّهِ عَلَى عَظِیمِ رَزِیَّتِی[۲۰]»؛ اینکه من مصیبت حضرت امام حسین (علیه السلام) را دَرک میکنم، به این مصیبت بزرگ شُکر میکنم. حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) در شب عاشور در خطبهشان شُکر میکنند و در قتلگاه هم سرود رضا سر میدهند؛ زیرا در همهی این موارد نَردبان ترقّی را میبینند و خودشان را به خداوند نزدیک میبینند. حضرت زینب (سلام الله علیها) آن اسارت و آن مصیبتها را مصیبت تلقّی نکردند، بلکه فرمودند: «ما رَایْنا الّا جَمیلًا[۲۱]»؛ همهاش زیبایی است. چقدر خوب است که انسان « نظر پاک این چنین بیند *** نازنین جمله نازنین بیند[۲۲]». اگر انسان عینک خود را عوض نماید، هیچ بَلایی نمیبیند و در مورد بَلاها هم میداند که «نابرده رنج، گنج مُیسّر نمیشود». این بَلا و رنج مقدّمهی رنجی است که ما از آن خبر نداریم. لذا حامدبودن، اهل شُکربودن، نعمت را بزرگ دیدن، نعمتدیدن آنچه که نداریم که حتماً مصلحتی وجود داشته است که خداوند آن نعمت را به من نداده است. حال این کسانی که ماشین میخرند و سپس تصادف میکنند و میمیرند. بازماندگان میگویند که ای کاش این ماشین را نخریده بود. یا اگر پدری برای فرزندش ماشین خریده باشد و این اتّفاق رُخ بدهد، چه مقدار حَسرت میخورد که من چه خطای بزرگی انجام دادم و فرزندم را به کُشتن دادم. ظاهر آن نعمت است، ولی واقع آن نِقمت است. حال نداشتن آن در ظاهر نِقمت است، ولی در باطن نعمت است. بنابراین از نداشتنها رَنج نبریم، از حوادث رَنج نبریم. خداوند متعال در خود این موضوع مصلحتی را میداند که ما از آن اطّلاعی نداریم که چه مصلحتی اقتضاء کرده است تا ما مشکل پیدا کنیم. مشکلات بدون حکمت نیستند و همهی اینها مقدّمهی رسیدن به مقامات است.
انسانِ روزهدار باید نسبت به گوش و چشم و زبانش مُراقبت داشته باشد
سپس خداوند متعال «السَّائِحُونَ[۲۳]» را مطرح فرموده است. از جمله شرایطی که سرمایهی وجود انسان را به قدری بالا میبرد که کسی جز خداوند نمیتواند برای آن قیمت تعیین نماید و خداوند متعال خودش به بازار میآید و مُشتری بندهاش میشود، این است که «سائح» باشد. سائح در کتاب شریف «مجمع البیان[۲۴]» و در نوع تفاسیر از روایات استفاده کردند و گفتهاند که سائح به معنای «صائم» و روزهدار است. ولی چرا خداوند متعال صائم را به کار نبرده است و سائح را به کار برده است؟ به این دلیل که روزه دو نوع است؛ یک روزهی ظاهری است که تعدادی از مسائل آن را در روزهای گذشته به محضر شما تقدیم داشتیم و انشاءالله در چند روز آینده هم چندین مسألهی دیگر راجع به روزه بیان خواهیم کرد. پرهیزکردن از این مُفطرات روزه، مربوط به روزهی ظاهری است. وجود نازنین حضرت زهرای مرضیه (سلام الله علیها) فرمودند: «ما یصنَعُ الصّائِمُ[۲۵]»؛ چه چیزی نصیب روزهدار میشود؟ چه روزهای است که چشم و گوش و زبانش را حفاظت نکند؟ این چه روزهای است؟ این چه خاصیتی دارد؟ روزهی بیخاصیّت میشود، حتی اگر انسان از آن ۹ مورد پرهیز نماید، اما چشمش را حفاظت نکند، زبانش را از غیبت و نیشزدن و دشنامدادن و بدگفتن و تُهمتزدن و شایعهپَراکنی نگاه ندارد، حضرت صدیقهی طاهره (سلام الله علیها) میفرمایند: «ما یصنَعُ الصّائِمُ بِصِیامِهِ إذا لَم یصُن لِسانَهُ وسَمعَهُ وبَصَرَهُ وجَوارِحَهُ؟[۲۶]»؛ روزهای که این روزه از چشم و گوش و زبان انسان صیانت نکند، به چه دردی میخورد؟ اینکه زبان آزاد باشد و هرچه دوست دارد بگوید و یا بتواند هر جسارتی را به هر کسی داشته باشد. این موضوع مطابق کارشناسی حضرت صدیقهی طاهره (سلام الله علیها) که جزء بزرگترین کارشناسان عَرشی هستند و معلّم و الگو و آموزگار ما هستند، اگر بخواهیم روزهی ما خاصیّت داشته باشد، باید چشم و زبان و گوشمان را مُحافظت نماییم و آنها را آلوده و خراب نکنیم و به امانت الهی خیانت نکنیم. این روزهی واقعی میشود.
روزه انسان را سیاحتگَرِ عَرشِ الهی میکند
روزهی واقعی انسان را در گردش عَرشی جزء سیاحتگَرها به شمار میآورد. یک بازار گردشگری در ظاهر داریم که امروز وزارت گردشگری هم داریم. بعضی از اینها هم عامل بسیاری از گناهان و فسادها میشوند و برای به دستآوردن پول، انواع جاذبههای جنسی و غیر جنسی را در یک جاهایی جلوگیری نمیکنند تا پول به دست بیاورند. اما سیاحتی که اسلام آن را سیاحت میداند، سیاحت آموزشی است. «فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طَائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ[۲۷]»؛ کسی سفر و هجرت میکند تا فقیه و دینشناس بشود؛ اسلام این را جزء سیاحتها به حساب آورده است. فرمود: «سِیَاحَهَ أُمَّتِی الْغَزْوُ وَ الْجِهَادُ [۲۸]»؛ یک جوان و یک غیرِجوان وقتی برای نماز شب برمیخیزد، سِیر آسمانی میکند، سِیر عَرشی میکند، او او گردشگر است، او سیاحتگر است و یکی از چیزهایی که انسان را در عوالِم بالا سِیر میدهد و انسان اهل سلوک میشود، روزه است. لذا هم روزهی زبان و هم بیداری شب و هم پرهیز از پُر خوری و «جوع» که به معنای روزهداری و کنترل شکم و ذکر به دَوام است که این پنج مورد ناتمامان عالَم را تمام مینماید. این آدم را به سِیر و سلوک در وادی معنویّت میرساند. مرحوم «آیت الله بهجت» (اعلی الله مقامه الشریف) گردش به صورت ظاهری نداشتند؛ ولی گویا همه را دیده بودند، زیرا همهی عالَم در کَفِ دست ایشان قرار داشت. باطنها را میدیدند. سِیر ایشان سِیر باطنی بود، سِیر عَرشی بود و همه چیز را از آن بالا تماشا میکرد. اگر انسان بخواهد آسمانی بشود، عَرشی بشود و بر همهچیز اِشراف داشته باشد، احاطهی وجودی داشته باشد، بدون روزه این کار مُیسّر نیست. لذا قِلَّت طعام، قِلَّت نُوم و قِلَّت کلام لازمهی سِیر و سلوک است و خداوند منّان در این آیهی کریمه شرط پیداکردن لیاقت در بازار محبّت خداوند که خداوند نسبت به او محبّت پیدا کند و خریدارش باشد، یکی از آن موارد روزهگرفتن است. روزه انسان را به عنوان حبیب خدا قرار میدهد و خداوند را عاشق بندهاش میکند و خداوند متعال خودش مُشتری بندهاش میشود و در بازار محبّت خریدار بندهاش میشود.
روضه و توسّل به کریم اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام)
چون در آستانهی میلاد مسعود کریم اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) قرار داریم و اگر فردا عُمری باشد و در این جمع حاضر باشیم، روضه نخواهیم خواند، امروز میخواهیم دلها را به مدینه ببریم و برای حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) هم دلی بسوزد و خداوند اشکی بدهد. انشاءالله کریم اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) یک نظر محبّتی برای رفع گرفتاریها و رفع بیتوفیقیها و برکت اوقاتمان برای آبادکردن آخرتمان داشته باشد. عُمرهای ما خیلی بیبرکت شده است و همواره در حال ضایعشدن است و آخرتی از آن حاصل نمیشود. خداوند متعال یک برکتی عنایت بفرماید.
«یَا أَبا مُحَمَّدٍ، یَا حَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ، أَیُّهَا الْمُجْتَبى، یَا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ، یَا حُجَّهَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ، یَا سَیِّدَنا وَ مَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکَ إِلَى اللّهِ وَ قَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَیْ حاجاتِنا، یَا وَجِیهاً عِنْدَ اللّهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ[۲۹]».
همهی شما با زبان روزه در این مجلس حضور دارید. منتظر هستید تا هنگام افطار فرا برسد و بر سر سُفره میروید. معمولاً مادر فرزندان با حساسیّت خاصّی در حدّ توان افطاری تدارک میبیند، ولی برای حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) بمیرم. حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) روزه بودند. عجب افطاری به ایشان دادند. زَهری بود که معاویه فرستاده بود. به حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) عرض کردند: آقا! چرا مُعالجه نمیکنید؟ ایشان پاسخ دادند: چندین بار مسموم شدم، ولی مُعالجه شدم؛ اما مرگ مُعالجه ندارد. این سَمّ مُهلکی است و نمیتوان از آن فرار نمود. برادران اطراف ایشان را گرفته بودند، ولی خواهر بزرگوارشان… امان از دل زینب (سلام الله علیها)! گریه میکردند. یکمرتبه حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمودند: برایم تَشت را بیاورید. امیدوار شدند و گمان کردند که سَمّ را بالا میآوردند و حالشان خوب میشود. تَشت آوردند، ولی طولی نکشید که مشاهده کردند لَختههای خون از جگر مبارک ایشان به داخل تَشت ریخت. این یک تَشت بود که حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) تماشا کردند. یک تَشت دیگر هم در مجلس «ابن زیاد» بود و سر بُریدهی حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) داخل آن قرار داشت…
لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم
اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین
دعا
خدایا! لباس ظهور بر قامت صاحبمان بپوشان.
خدایا! چشم ما را به جمال امام زمانمان (ارواحنا فداه) و قلوب ما را به معرفت و محبّت ایشان روشن بفرما.
خدایا! کشور ما، نظام ما و رهبر خوب ما را در پَناه امام زمان (ارواحنا فداه) تا ظهور با عزّت و آبرو و قدرت حفظ بفرما.
خدایا! دشمنان اسلام، دشمن تشیّع، دشمنان نظام اسلامی، دشمنان رهبری دینی را اگر قابل هدایت نیستند، شیشهی عُمرشان را بشکن.
خدایا! خیر و برکتت را به معیشت مردم ما نازل بفرما.
خدایا! نگرانی و گرانی و بدحجابی و کشف حجاب را که میکروبهای دُنیوی و اُخروی هستند، از این مملکت ریشهکَن بفرما.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم جوانهای ما را در مسألهی تَدیّن، اخلاق، حُرمت نگاهداشتن، اشتغال حلالزا و ازدواج موفّق به ساحل نجات برسان.
خدایا! به حقیقت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و آل ایشان ما و همهی موالیان را از کشتی نجات حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) پیاده مکن.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم زیارت عَتبات عالیات و کربلای مُعلّی برای همهی آرزومندان و این جمع مُکرراً نصیب بگردان.
خدایا! دشمنان ما خاصّه استکبار آمریکا، صهیونیستها، تکفیریها، تروریستها، نفوذیهای اقتصادی و فرهنگی و سیاسی را ریشهکَن بفرما.
خدایا! دستهای خالی را به بارگاه تو آوردهایم، دستهای ما را از بارگاه کَرَم خود خالی برمگردان.
خدایا! امام ما (رضوان الله تعالی علیه)، شهیدان ما و گذشتگانمان را بر سر سُفرهی کریم اهل بیت (سلام الله علیهم اجمعین) حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) مُتنعّم و روحشان را از ما شاد بگردان.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.
[۲] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۱۱٫
«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَ الَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ ۚ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ ۖ وَ عْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاهِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ ۚ وَ مَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ ۚ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُمْ بِهِ ۚ وَ ذَٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ».
[۳] همان.
[۴] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۱، صفحه ۱۴۱.
«یَا هِشَامُ لاَ دِینَ لِمَنْ لاَ مُرُوءَهَ لَهُ وَ لاَ مُرُوءَهَ لِمَنْ لاَ عَقْلَ لَهُ وَ إِنَّ أَعْظَمَ اَلنَّاسِ قَدْراً اَلَّذِی لاَ یَرَى اَلدُّنْیَا لِنَفْسِهِ خَطَراً أَمَا إِنَّ أَبْدَانَکُمْ لَیْسَ لَهَا ثَمَنٌ إِلاَّ اَلْجَنَّهُ فَلاَ تَبِیعُوهَا بِغَیْرِهَا».
[۵] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۱۱٫
[۶] باباطاهر، دوبیتیها، دوبیتی شماره ۳۱۳.
[۷] سوره مبارکه ماعون، آیات ۴ الی ۶٫
[۸] سوره مبارکه ماعون، آیات ۶ و ۷٫
[۹] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۱۲٫
«التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ ۗ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ».
[۱۰] سوره مبارکه ابراهیم، آیه ۷٫
«وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ ۖ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ».
[۱۱] مفاتیح الجنان، دعای «اللهم ارزقنا توفیق الطاعه و بعد المعصیه» از امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛ کفعمی در کتاب «مصباح» فرموده است: این دعای حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است:
«اللّٰهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الطّاعَهِ، وَ بُعْدَ الْمَعْصِیَهِ، وَ صِدْقَ النِّیَّهِ، وَ عِرْفانَ الْحُرْمَهِ، وَ أَکْرِمْنا بِالْهُدىٰ وَ الاسْتِقامَهِ، وَ سَدِّدْ أَلْسِنَتَنا بِالصَّوابِ وَ الْحِکْمَهِ، وَ امْلَأْ قُلُوبَنا بِالْعِلْمِ وَ الْمَعْرِفَهِ، وَ طَهِّرْ بُطُونَنا مِنَ الْحَرامِ وَ الشُّبْهَهِ، وَ اکْفُفْ أَیْدِیَنا عَنِ الظُّلْمِ وَ السَّرِقَهِ، وَ اغْضُضْ أَبْصارَنا عَنِ الْفُجُورِ وَ الْخِیانَهِ، وَ اسْدُدْ أَسْماعَنا عَنِ اللَّغْوِ وَ الْغِیبَهِ، وَ تَفَضَّلْ عَلىٰ عُلَمائِنا بِالزُّهْدِ وَ النَّصِیحَهِ، وَ عَلَى الْمُتَعَلِّمِینَ بِالْجُهْدِ وَ الرَّغْبَهِ، وَ عَلَى الْمُسْتَمِعِینَ بِالاتِّباعِ وَ الْمَوْعِظَهِ، وَ عَلىٰ مَرْضَى الْمُسْلِمِینَ بِالشِّفاءِ وَ الرَّاحَهِ، وَ عَلىٰ مَوْتاهُمْ بِالرَّأْفَهِ وَ الرَّحْمَهِ؛ وَ عَلىٰ مَشایِخِنا بِالْوَ قارِ وَ السَّکِینَهِ، وَ عَلَى الشَّبابِ بِالْإِنابَهِ وَ التَّوْبَهِ، وَ عَلَى النِّساءِ بِالْحَیاءِ وَ الْعِفَّهِ، وَ عَلَى الْأَغْنِیاءِ بِالتَّواضُعِ وَ السَّعَهِ، وَ عَلَى الْفُقَراءِ بِالصَّبْرِ وَ الْقَناعَهِ، وَ عَلَى الْغُزاهِ بِالنَّصْرِ وَ الْغَلَبَهِ، وَ عَلَى الْأُسَرَاءِ بِالْخَلاصِ وَ الرَّاحَهِ، وَ عَلَى الْأُمَراءِ بِالْعَدْلِ وَ الشَّفَقَهِ، وَ عَلَى الرَّعِیَّهِ بِالْإِنْصافِ وَ حُسْنِ السِّیرَهِ، وَ بارِکْ لِلْحُجَّاجِ وَ الزُّوَ ارِ فِى الزَّادِ وَ النَّفَقَهِ، وَ اقْضِ ما أَوْجَبْتَ عَلَیْهِمْ مِنَ الْحَجِّ وَ الْعُمْرَهِ، بِفَضْلِکَ وَ رَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ».
[۱۲] مفاتیح الجنان، دعای «الهی بحق من ناجاک» حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛ در «مهج الدّعوات» بیان شده است: که این دعا، دعای حضرت حجّت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است:
«إِلٰهِى بِحَقِّ مَنْ نَاجَاکَ، وَ بِحَقِّ مَنْ دَعَاکَ فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ تَفَضَّلْ عَلىٰ فُقَراءِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِالْغَناءِ وَ الثَّرْوَ هِ، وَ عَلىٰ مَرْضَى الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُومِناتِ بِالشِّفاءِ وَ الصِّحَّهِ، وَ عَلىٰ أَحْیاءِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِاللُّطْفِ وَ الْکَرَمِ، وَ عَلىٰ أَمْواتِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِالْمَغْفِرَهِ وَ الرَّحْمَهِ، وَ عَلىٰ غُرَباءِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِالرَّدِّ إِلىٰ أَوْطانِهِمْ سالِمِینَ غانِمِینَ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِینَ».
[۱۳] مفاتیح الجنان، دعای بعد از زیارت عاشورای حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) معروف به دعای علقمه.
«یَا اللّٰهُ یَا اللّٰهُ یَا اللّٰهُ، یَا مُجِیبَ دَعْوَهِ الْمُضْطَرِّینَ، یَا کاشِفَ کُرَبِ الْمَکْرُوبِینَ، یَا غِیاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ، یَا صَرِیخَ الْمُسْتَصْرِخِینَ، وَ یَا مَنْ هُوَ أَقْرَبُ إِلَیَّ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ، وَ یَا مَنْ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ، وَ یَا مَنْ هُوَ بِالْمَنْظَرِ الْأَعْلَىٰ، وَ بِالْأُفُقِ الْمُبِینِ، وَ یَا مَنْ هُوَ الرَّحْمانُ الرَّحِیمُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوىٰ، وَ یَا مَنْ یَعْلَمُ خَائِنَهَ الْأَعْیُنِ وَ مَا تُخْفِی الصُّدُورُ، وَ یَا مَنْ لا یَخْفىٰ عَلَیْهِ خافِیَهٌ، یَا مَنْ لَاتَشْتَبِهُ عَلَیْهِ الْأَصْواتُ، وَ یَا مَنْ لَاتُغَلِّطُهُ الْحاجاتُ، وَ یَا مَنْ لَا یُبْرِمُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّینَ، یَا مُدْرِکَ کُلِّ فَوْتٍ، وَ یَا جامِعَ کُلِّ شَمْلٍ، وَ یَا بارِئَ النُّفُوسِ بَعْدَ الْمَوْتِ، یَا مَنْ هُوَ کُلَّ یَوْمٍ فِی شَأْنٍ، یَا قاضِیَ الْحاجاتِ، یَا مُنَفِّسَ الْکُرُباتِ، یَا مُعْطِیَ السُّؤُلاتِ، یَا وَلِیَّ الرَّغَباتِ؛ یَا کافِیَ الْمُهِمَّاتِ، یَا مَنْ یَکْفِی مِنْ کُلِّ شَیْءٍ وَ لَا یَکْفِی مِنْهُ شَیْءٌ فِی السَّمَاوَ اتِ وَ الْأَرْضِ، أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ خَاتِمِ النَّبِیِّینَ، وَ عَلِیٍّ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ، وَ بِحَقِّ فاطِمَهَ بِنْتِ نَبِیِّکَ، وَ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ، فَإِنِّی بِهِمْ أَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ فِی مَقامِی هٰذَا، وَ بِهِمْ أَتَوَسَّلُ، وَ بِهِمْ أَتَشَفَّعُ إِلَیْکَ، وَ بِحَقِّهِمْ أَسْأَلُکَ وَ أُقْسِمُ وَ أَعْزِمُ عَلَیْکَ، وَ بِالشَّأْنِ الَّذِی لَهُمْ عِنْدَکَ وَ بِالْقَدْرِ الَّذِی لَهُمْ عِنْدَکَ، وَ بِالَّذِی فَضَّلْتَهُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذِی جَعَلْتَهُ عِنْدَهُمْ، وَ بِهِ خَصَصْتَهُمْ دُونَ الْعَالَمِینَ، وَ بِهِ أَبَنْتَهُمْ وَ أَبَنْتَ فَضْلَهُمْ مِنْ فَضْلِ الْعَالَمِینَ حَتَّىٰ فاقَ فَضْلُهُمْ فَضْلَ الْعَالَمِینَ جَمِیعاً، أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَکْشِفَ عَنِّی غَمِّی وَ هَمِّی وَ کَرْبِی، وَ تَکْفِیَنِی الْمُهِمَّ مِنْ أُمُورِی، وَ تَقْضِیَ عَنِّی دَیْنِی، وَ تُجِیرَنِی مِنَ الْفَقْرِ، وَ تُجِیرَنِی مِنَ الْفاقَهِ، وَ تُغْنِیَنِی عَنِ الْمَسْأَلَهِ إِلَى الْمَخْلُوقِینَ؛ وَ تَکْفِیَنِی هَمَّ مَنْ أَخافُ هَمَّهُ، وَ عُسْرَ مَنْ أَخافُ عُسْرَهُ، وَ حُزُونَهَ مَنْ أَخافُ حُزُونَتَهُ، وَ شَرَّ مَنْ أَخافُ شَرَّهُ، وَ مَکْرَ مَنْ أَخافُ مَکْرَهُ، وَ بَغْیَ مَنْ أَخافُ بَغْیَهُ، وَ جَوْرَ مَنْ أَخافُ جَوْرَهُ، وَ سُلْطانَ مَنْ أَخافُ سُلْطانَهُ، وَ کَیْدَ مَنْ أَخافُ کَیْدَهُ، وَ مَقْدُرَهَ مَنْ أَخافُ مَقْدُرَتَهُ عَلَیَّ، وَ تَرُدَّ عَنِّی کَیْدَ الْکَیَدَهِ، وَ مَکْرَ الْمَکَرَهِ . اللّٰهُمَّ مَنْ أَرادَنِی فَأَرِدْهُ، وَ مَنْ کادَنِی فَکِدْهُ، وَ اصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُ وَ مَکْرَهُ وَ بَأْسَهُ وَ أَمانِیَّهُ وَ امْنَعْهُ عَنِّی کَیْفَ شِئْتَ وَ أَنَّىٰ شِئْتَ . اللّٰهُمَّ اشْغَلْهُ عَنِّی بِفَقْرٍ لَاتَجْبُرُهُ، وَ بِبَلاءٍ لَاتَسْتُرُهُ، وَ بِفاقَهٍ لَا تَسُدُّها، وَ بِسُقْمٍ لاَ ٰ تُعافِیهِ، وَ ذُلٍّ لَاتُعِزُّهُ، وَ بِمَسْکَنَهٍ لَاتَجْبُرُها؛ اللّٰهُمَّ اضْرِبْ بِالذُّلِّ نَصْبَ عَیْنَیْهِ، وَ أَدْخِلْ عَلَیْهِ الْفَقْرَ فِی مَنْزِلِهِ، وَ الْعِلَّهَ وَ السُّقْمَ فِی بَدَنِهِ حَتَّىٰ تَشْغَلَهُ عَنِّی بِشُغْلٍ شاغِلٍ لَافَراغَ لَهُ، وَ أَنْسِهِ ذِکْرِی کَما أَنْسَیْتَهُ ذِکْرَکَ، وَ خُذْ عَنِّی بِسَمْعِهِ وَ بَصَرِهِ وَ لِسانِهِ وَ یَدِهِ وَ رِجْلِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَمِیعِ جَوارِحِهِ، وَ أَدْخِلْ عَلَیْهِ فِی جَمِیعِ ذٰلِکَ السُّقْمَ وَ لَا تَشْفِهِ حَتَّىٰ تَجْعَلَ ذٰلِکَ لَهُ شُغْلاً شاغِلاً بِهِ عَنِّی وَ عَنْ ذِکْرِی، وَ اکْفِنِی یَا کافِیَ مَا لَایَکْفِی سِواکَ فَإِنَّکَ الْکافِی لَاکافِیَ سِواکَ، وَ مُفَرِّجٌ لَامُفَرِّجَ سِواکَ، وَ مُغِیثٌ لَامُغِیثَ سِواکَ، وَ جارٌ لَاجارَ سِواکَ، خابَ مَنْ کانَ جَارُهُ سِواکَ، وَ مُغِیثُهُ سِواکَ، وَ مَفْزَعُهُ إِلىٰ سِواکَ، وَ مَهْرَبُهُ إِلىٰ سِواکَ ، وَ مَلْجَؤُهُ إِلىٰ غَیْرِکَ، وَ مَنْجَاهُ مِنْ مَخْلُوقٍ غَیْرِکَ، فَأَنْتَ ثِقَتِی وَ رَجائِی وَ مَفْزَعِی وَ مَهْرَبِی وَ مَلْجَإِی وَ مَنْجایَ، فَبِکَ أَسْتَفْتِحُ، وَ بِکَ أَسْتَنْجِحُ؛ وَ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ وَ أَتَوَسَّلُ وَ أَتَشَفَّعُ، فَأَسْأَلُکَ یَا اللّٰهُ یَا اللّٰهُ یَا اللّٰهُ، فَلَکَ الْحَمْدُ وَ لَکَ الشُّکْرُ وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکَىٰ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعانُ، فَأَسْأَلُکَ یَا اللّٰهُ یَا اللّٰهُ یَا اللّٰهُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَکْشِفَ عَنِّی غَمِّی وَ هَمِّی وَ کَرْبِی فِی مَقامِی هٰذَا کَما کَشَفْتَ عَنْ نَبِیِّکَ هَمَّهُ وَ غَمَّهُ وَ کَرْبَهُ، وَ کَفَیْتَهُ هَوْلَ عَدُوِّهِ، فَاکْشِفْ عَنِّی کَما کَشَفْتَ عَنْهُ، وَ فَرِّجْ عَنِّی کَما فَرَّجْتَ عَنْهُ، وَ اکْفِنِی کَما کَفَیْتَهُ، وَ اصْرِفْ عَنِّی هَوْلَ مَا أَخافُ هَوْلَهُ، وَ مَؤُونَهَ مَا أَخافُ مَؤُونَتَهُ، وَ هَمَّ مَا أَخافُ هَمَّهُ، بِلا مَؤُونَهٍ عَلَىٰ نَفْسِی مِنْ ذٰلِکَ، وَ اصْرِفْنِی بِقَضاءِ حَوائِجِی، وَ کِفَایَهِ مَا أَهَمَّنِی هَمُّهُ مِنْ أَمْرِ آخِرَتِی وَ دُنْیَایَ، یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ یَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، عَلَیْکُما مِنِّی سَلامُ اللّٰهِ أَبَداً مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ والنَّهارُ، وَ لَا جَعَلَهُ اللّٰهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَتِکُما وَ لَا فَرَّقَ اللّٰهُ بَیْنِی وَ بَیْنَکُما؛ اللّٰهُمَّ أَحْیِنِی حَیَاهَ مُحَمَّدٍ وَ ذُرِّیَّتِهِ، وَ أَمِتْنِی مَمَاتَهُمْ، وَ تَوَفَّنِی عَلَىٰ مِلَّتِهِمْ، وَ احْشُرْنِی فِی زُمْرَتِهِمْ، وَ لَا تُفَرِّقْ بَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ طَرْفَهَ عَیْنٍ أَبَداً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ، یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ یَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، أَتَیْتُکُما زائِراً وَ مُتَوَسِّلاً إِلَى اللّٰهِ رَبِّی وَ رَبِّکُما، وَ مُتَوَجِّهاً إِلَیْهِ بِکُما، وَ مُسْتَشْفِعاً بِکُما إِلَى اللّٰهِ تَعالىٰ فِی حاجَتِی هٰذِهِ فَاشْفَعا لِی فَإِنَّ لَکُما عِنْدَ اللّٰهِ الْمَقامَ الْمَحْمُودَ، وَ الْجاهَ الْوَجِیهَ، وَ الْمَنْزِلَ الرَّفِیعَ وَ الْوَسِیلَهَ، إِنِّی أَنْقَلِبُ عَنْکُما مُنْتَظِراً لِتَنَجُّزِ الْحاجَهِ وَ قَضائِها وَ نَجاحِها مِنَ اللّٰهِ بِشَفاعَتِکُما لِی إِلَى اللّٰهِ فِی ذٰلِکَ فَلا أَخِیبُ، وَ لَا یَکونُ مُنْقَلَبِی مُنْقَلَباً خائِباً خاسِراً، بَلْ یَکُونُ مُنْقَلَبِی مُنْقَلَباً راجِحاً مُفْلِحاً مُنْجِحاً مُسْتَجاباً بِقَضاءِ جَمِیعِ حَوائِجِی وَ تَشَفَّعا لِی إِلَى اللّٰهِ؛ انْقَلَبْتُ عَلَىٰ مَا شاءَ اللّٰهُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَهَ إِلّا بِاللّٰهِ، مُفَوِّضاً أَمْرِی إِلَى اللّٰهِ، مُلْجِئاً ظَهْرِی إِلَى اللّٰهِ، مُتَوَ کِّلاً عَلَى اللّٰهِ، وَ أَقُولُ حَسْبِیَ اللّٰهُ وَ کَفىٰ، سَمِعَ اللّٰهُ لِمَنْ دَعا، لَیْسَ لِی وَ راءَ اللّٰهِ وَ وَ راءَکُمْ یَا سادَتِی مُنْتَهى، مَا شاءَ رَبِّی کانَ وَ مَا لَمْ یَشَأْ لَمْ یَکُنْ، وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَهَ إِلّا بِاللّٰهِ أَسْتَوْدِعُکُمَا اللّٰهَ، وَ لَا جَعَلَهُ اللّٰهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّی إِلَیْکُما، انْصَرَفْتُ یَا سَیِّدِی یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَوْلایَ وَ أَنْتَ یَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ یَا سَیِّدِی وَ سَلامِی عَلَیْکُما مُتَّصِلٌ مَا اتَّصَلَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ؛ وَاصِلٌ ذٰلِکَ إِلَیْکُما غَیْرُ مَحْجُوبٍ عَنْکُما سَلامِی إِنْ شَاءَ اللّٰهُ، وَ أَسْأَلُهُ بِحَقِّکُما أَنْ یَشاءَ ذٰلِکَ وَ یَفْعَلَ فَإِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ. انْقَلَبْتُ یَا سَیِّدَیَّ عَنْکُما تائِباً حامِداً لِلّٰهِ شاکِراً راجِیاً لِلْإِجابَهِ، غَیْرَ آیِسٍ وَ لَا قَانِطٍ، آئِباً عائِداً راجِعاً إِلىٰ زِیارَتِکُما، غَیْرَ راغِبٍ عَنْکُما وَ لَا مِنْ زِیارَتِکُما، بَلْ راجِعٌ عائِدٌ إِنْ شَاءَ اللّٰهُ، وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَهَ إِلّا بِاللّٰهِ، یَا سادَتِی رَغِبْتُ إِلَیْکُما وَ إِلىٰ زِیارَتِکُما بَعْدَ أَنْ زَهِدَ فِیکُما وَ فِی زِیارَتِکُما أَهْلُ الدُّنْیا، فَلا خَیَّبَنِیَ اللّٰهُ مٰا رَجَوْتُ وَ مَا أَمَّلْتُ فِی زِیارَتِکُما إِنَّهُ قَرِیبٌ مُجِیبٌ».
[۱۴] روضه الواعظین، جلد ۲، صفحه ۴۵۴.
«قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : اَلْفَقْرُ یُخْرِسُ اَلْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ وَ اَلْمُقِلُّ غَرِیبٌ فِی بَلْدَتِهِ طُوبَى لِمَنْ ذَکَرَ اَلْمَعَادَ وَ عَمِلَ لِلْحِسَابِ وَ قَنِعَ بِالْکَفَافِ اَلْغِنَى فِی اَلْغُرْبَهِ وَطَنٌ وَ اَلْفَقْرُ فِی اَلْوَطَنِ غُرْبَهٌ اَلْقَنَاعَهُ مَالٌ لاَ یَنْفَدُ اَلْفَقْرُ اَلْمَوْتُ اَلْأَکْبَرُ إِنَّ اَللَّهَ سُبْحَانَهُ فَرَضَ فِی أَمْوَالِ اَلْأَغْنِیَاءِ أَقْوَاتَ اَلْفُقَرَاءِ فَمَا جَاعَ فَقِیرٌ إِلاَّ بِمَا مَنَعَ غَنِیٌّ مَا أَحْسَنَ تَوَاضُعَ اَلْأَغْنِیَاءِ لِلْفُقَرَاءِ طَلَباً لِمَا عِنْدَ اَللَّهِ وَ أَحْسَنُ مِنْهُ تِیهُ اَلْفُقَرَاءِ عَلَى اَلْأَغْنِیَاءِ اِتِّکَالاً عَلَى اَللَّهِ اَلْقَنَاعَهُ کَنْزٌ لاَ یَنْفَدُ».
[۱۵] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۸۰٫
«وَ عَلَّمْنَاهُ صَنْعَهَ لَبُوسٍ لَکُمْ لِتُحْصِنَکُمْ مِنْ بَأْسِکُمْ ۖ فَهَلْ أَنْتُمْ شَاکِرُونَ».
[۱۶] سعدی، گلستان، دیباچه.
[۱۷] همان.
[۱۸] سوره مبارکه سبأ، آیه ۱۳٫
«یَعْمَلُونَ لَهُ مَا یَشَاءُ مِنْ مَحَارِیبَ وَ تَمَاثِیلَ وَ جِفَانٍ کَالْجَوَابِ وَ قُدُورٍ رَاسِیَاتٍ ۚ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُکْرًا ۚ وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ».
[۱۹] اصول کافی، ج ۲، ص ۱۰۹، ۲۵۲ و ۲۵۳؛ وسائلالشیعه، ج ۳، ص ۲۵۲ و ۲۶۳؛ ج ۱۲، ص ۱۷۵.
[۲۰] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت عاشورای حضرت سیدالشهدا (علیه السلام).
[۲۱] صحیفه امام، ج ۲۰، ص ۲۰۴.
[۲۲] شیخ محمود شبستری، سعادت نامه، باب دوم، فصل چهارم، بخش ۵.
[۲۳] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۱۲٫
[۲۴] مجمعُ البیان فی تفسیر القُرآن، از مهمترین تفاسیر قرآن کریم نوشته فضل بن حسن طبرسی (متوفای ۵۴۸ق) عالم دینی و مفسر شیعی. این تفسیر را دانشمندان شیعه و سنی ستوده و از آن به عنوان یکی از منابع قدیم تفسیری یاد کردهاند. مجمع البیان از گونه تفاسیر ادبی قرآن است و پژوهشگران، اهمیت این اثر را در جامعیت، اتقان و استحکام مطالب، ترتیب دقیق، تفسیر روشن و سودمند و انصاف در نقد و بررسی آرا دانستهاند. این تفسیر شامل مباحثی چون: قرائت، اعراب، لغات، بیان مشکلات، ذکر موارد معانی و بیان، شأن نزول آیات، اخبار وارده در آیات و شرح و تبیین قصص و حکایات است. گفته شده طبرسی از نادر مفسران شیعی است که به علم مناسبات توجه کرده است.
مفسر، متکلم و فقیه شیعی، امین الاسلام ابوعلی فضل بن حسن طبرسی (درگذشت ۵۴۸ق)، از عالمان بزرگ قرن ۶ق. است که اکثر شرح حال نگاران، درباره مقام علمی و جایگاه بلند او سخن گفتهاند و او را به خوبی و آراستگی ستودهاند. درباره زادگاه او اختلاف است که اهل طبرستان مازندران است یا طَبرِس، مُعرّب تَفرش، از شهرهای نزدیک قم و ساوه. در هر صورت، شخصیت علمی و فکری طبرسی در مشهد و سبزوار تکوین یافت، و در همان جا به تدریس و تعلیم و نشر افکار پرداخت و در نهایت دیده از جهان فرو بست. مدفن وی در مشهد در نزدیکی حرم امام رضا (علیه السلام) است. خیابانی که وی در آن دفن است به نام او طبرسی نامگذاری شده است. طبرسی از مفسران چندگانه نویس است. وی سه تفسیر به نگارش درآورده است: مجمع البیان، جوامع الجامع و الکافی الشافی. گستردهترین این تفاسیر، مجمع البیان و فشردهترین آنها الکافی الشافی است. بنا بر آنچه در مقدمه جوامع گزارش کرده است، پس از نگارش مجمع البیان و الکافی الشافی، به تفسیر کشاف برخورد میکند و بحثهای ادبی، بلاغی و گرایشهای عقلی زمخشری او را به اعجاب میآورد، از این رو با تأثر از کشاف و روش بلاغی او، تفسیری موجزتر از مجمع البیان مینویسد.
برخی از مورخان داستانی از علامه طبرسی نقل میکنند که حکایت از انگیزه وی را در نوشتن این تفسیر دارد. بر اساس این داستان، زمانی علامه طبرسی سکته کرده و خانوادهاش با تصور این که وی مرده است او را به خاک سپردند. وی در قبر به هوش آمده و نذر میکند که اگر خداوند او را از درون قبر نجات دهد کتابی را در تفسیر قرآن بنویسد. همان شب فردی به قصد دزدیدن کفن وی، قبر را شکافته و علامه از قبر بیرون آمد و نذر خود را ادا کرد. این داستان را نخستین بار میرزا عبدالله افندی در ریاض العلماء نقل کرده است با توجه به این که طبرسی عالم قرن ششم است و افندی از علمای قرن دوازدهم است این داستان نیاز به سند دارد ولی افندی این داستان را بدون سند و به عنوان «مشهور بین خاص و عام» نقل کرده است. محدث نوری نیز تصریح دارد که این داستان در هیچ منبعی قبل از ریاض العلماء نقل نشده است.
مجمع البیان شامل مباحثی چون: قرائت، اعراب، لغات، بیان مشکلات، ذکر موارد معانی و بیان، شأن نزول آیات، اخبار وارده در آیات و شرح و تبیین قصص و حکایات است. این تفسیر بسیار متاثر از تبیان شیخ طوسی است، با این تفاوت که طبرسی با تقسیمبندی مباحث، زمینه استفاده بهتر و گزینش آسانتر استفادهکننده را فراهم ساخته است. کسانی که به هر قسمت از تفسیر، علاقمند باشند، میتوانند بهراحتی به همان قسمت از ادبیات، قرائت و تفسیر مراجعه کنند. مجمع البیان به بحثهای موضوعی نمیپردازد و نظریات مفسران اهل سنت را نقل و با روش عالمانه نقد میکند. گفته شده مبحث تناسب آیات در این تفسیر از ویژگیهای بارز مجمع است و به این ترتیب، نظم و پیوند نامعلوم و یا دیریاب آیات نسبت به یکدیگر آشکار میشود و طبرسی از نادر مفسران شیعی است که به علم مناسبات توجه کرده است. نقل قو ل های متعدد وعدم انتخاب یا ترجیح مصداقی معین ازآنها یکی دیگر ازویژگی های این تفسیر است.
[۲۵] دعائم الإسلام : ج ۱، ص ۲۶۸.
[۲۶] همان.
[۲۷] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۲۲٫
«وَ مَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّهً ۚ فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طَائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ».
[۲۸] تهذیب الأحکام، شیخ طوسی، ج ۶، ص ۱۲۲؛ وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج ۱۵، ص ۱۷٫
«قُلْتُ لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم إِنَّ نَفْسِی تُحَدِّثُنِی بِالسِّیَاحَهِ وَ أَنْ أَلْحَقَ بِالْجِبَالِ قَالَ یَا عُثْمَانُ لَا تَفْعَلْ فَإِنَّ سِیَاحَهَ أُمَّتِی الْغَزْوُ وَ الْجِهَادُ».
[۲۹] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای توسل.
پاسخ دهید