مراسم عزاداری سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام از روز شنبه مورخ ۰۱/مهر/۹۶ در مسجد امام بازار تهران با سخنرانی حضرت «آیت الله صدیقی» برگزار می شود که مشروح آن تقدیم می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنَا أَبِی الْقَاسِم مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهِ مَولَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
ولایت تشریعی انبیاء و اولیاء علیهم السّلام
به محضر شما عزیزان بزرگواران در روزهای گذشته عرض شد که خدا برای امامان و امام حسین علیه السّلام دو نوع ولایت مقرّر فرموده است. یکی ولایت تشریعی است. هم قانونگذاری مربوط به ولایت تشریعی است، هم حکومت مربوط به ولایت تشریعی است و هم سامان دادن جامعه از نظر اخلاقی، فرهنگی، مقابلهی با دشمنان، تجهیز قشون، تأمین تجهیزات دفاعی، اینها از شئون ولایت تشریعی است. خدا دست پیغمبر خود را، امامان ما را باز گذاشته است. ما در میان سفرای الهی پنج پیغمبر را میشناسیم که اینها بر مردم حکومت کردند، در میدان سیاست پرچمدار بودند و بر زمامداران و حکومتهای عالم حجّت هستند. حضرت داوود، حضرت سلیمان بن داوود پسر داوود، حضرت یوسف علی نبیّنا و آله و علیه السّلام (قطع صدا) حضرت موسای کلیم فرعون و قشون او را زیر آب کرد، خود او بر بنی اسرائیل حکومت کرد و در رأس همهی اینها خاتم انبیاء محمّد مصطفی صلّی الله علیه و آله و سلّم.
با وجود پنج پیغمبر که در میان پنج پیغمبر دو پیغمبر اولو العزم داریم، البتّه حضرت ابراهیم جنگ کرده است، حضرت ابراهیم جهاد کرده است، حضرت ابراهیم لوط پیغمبر را از اسارت نجات داده است ولی به طور رسمی حکومتی که همه کار بکند، در اختیار حضرت ابراهیم قرار نگرفته است. ولی پیغمبر ما رسماً حکومت کرده است. بنابراین اگر کسی گفت دین با سیاست چه کار؟ گویا تنه به این پیغمبرها میزند. پیغمبرهای ما آمدند مدیریّت کردند، سیاست عادلانه را در روی زمین برقرار کردند. حکومت دو امام هم بلا تردید است. یکی وجود نازنین مولی الموحدّین، امیر المؤمنین علیّ بن ابیطالب علیه الصّلاه و السّلام که اساساً در غدیر بنا بود برای همیشه بعد از پیغمبر علی حاکم باشد امّا ایمان مردم قوی نبود، عدّهای ترسیدند، عدّهای تطمیع شدند، سقیفه را به پا کردند، علی را ۲۵ سال خانهنشین کردند. امّا بعد از ۲۵ سال جامعه طمع تلخ ظلم بنی امیّه را در زمان خلیفهی سوم چشیدند، بیچاره شدند؛ خود آنها خودجوش به در خانهی حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام آمدند و خلافت به امیر المؤمنین علیه السّلام واگذار شد. چهار سال علی علیه السّلام حاکم بوده است، مدیر جامعه بوده است، رئیس جامعهی اسلامی بوده است. دیگر همهی امامان ما مظلوم بودند و حقّ حکومت آنها به غصب رفته است مگر إنشاءالله آقا جان در پیش هستند
خطبه تو کن تا خطبا دم زنند سکه تو زن تا امرا کم زنند.
آقای ما بنا است بیایند سکّه بزنند. بنا است بیایند بشر را از این ظلم نجات بدهند، از این بدبختی نجات بدهند. آن وقت حکومت، حکومت جهانی است. هیچ کدام از این انبیاء حکومت جهانی نداشتند ولی حضرت که تشریف میآورند، حکومت جهانی برقرار میکنند. این ولایت، ولایت تشریعی است که در زمان غیبت هم، هم خود پیغمبر فرموده است، هم امام صادق علیه السّلام فرموده است، هم امام حسن عسکری علیه السّلام فرموده است، هم امام زمان علیه السّلام فرموده است؛ چون احادیث اینها در ذهن من است از اینها یاد کردم و الّا امامان دیگر هم روایاتی مبنی بر ولایت فقیه در زمان غیبت دارند.
ویژگیهای حاکم در قرآن
حکومت برای یک آدم حسابی است، آدم فاسق حقّ حکومت ندارد، آدم جاهل حقّ حکومت ندارد. یکی از ویژگیهایی حاکم که در قرآن کریم است، ایمان او است. «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ»[۲] پیغمبر دین را تبلیغ میکند، برای شما تبلیغ نمیکنند، خود او دین دارد. اوّل خود او قانون را، دین را همهی خوبیها را پذیرفته است، بعد به جامعه میگوید: شما هم بیایید، همین کاری که من میکنم، راه من را بروید. دوم مسئلهی قدرت است، توانایی است، در مورد حضرت موسای کلیم فرمود: «الْقَوِیُّ الْأَمینُ»[۳] هم قدرت دارد، آدم بیعرضهای نیست. ابو موسی اشعری بدبخت از بیعرضگی او را فریب دادند و معاویه را مسلّط کرد، علی را خانهنشین کرد. باید آدمی که در موضع حکومت قرار میگیرد، عرضهی برخورد با قدرتها را داشته باشد، قوی باشد، دوم امین باشد، حکومت امانتدار مردم است. غارتگر مردم نیست. امانتدار مردم است. علامت دیگری که در قرآن برای حکومت ولایت تشریعی آمده است در مورد حضرت یوسف خدای متعال نقل میکند که یوسف خود داوطلب مسئولیت تدبیر امور اقتصادی کشور را کرد.
علّت مظلومیّت امام رضا علیه السّلام
امام رضا علیه السّلام که مظلومترین چهرههای سیاسی خود حضرت رضا علیه السّلام است وقتی حضرت رضا علیه السّلام ولیعهدی را قبول کرد؛ امام رضا علیه السّلام مدّتی حضرت جواد علیه السّلام را نداشت. عدّهای از کسانی که ادّعای تشیّع داشتند، بعضی از آنها هم عالم بودند، نمایندههای خود امام رضا علیه السّلام بودند ولایت امام رضا علیه السّلام را انکار کردند. گفتند: امامی که نسل ندارد، نمیتواند امام باشد. لذا آنجا واقفیّه درست شد. رسماً مقابل اما رضا علیه السّلام ایستادند، سهم امامهایی که در زمان پدرش از امام گرفته بودند به ایشان ندادند و مقابل امام صفبندی و جوسازی کردند و امامت این امام رضای ما را زیر سؤال بردند. بعد هم خدا به ایشان این فرزند را داد. چه فرزندی جواد الائمّه را داد، خدا آنها را لعنت بکند ظلمی که به حضرت رضا علیه السّلام شد، به هیچ یک از امامها نشد. بالای منبر نمیدانم این را بگویم یا نگویم خیلی از شما هم میدانید گفتند: این بچّه برای ایشان نیست. کدام امامی اینطور مظلوم بوده است. حضرت در نهایت مظلومیّت در یک باغی به طور ناشناس بیل گرفته بود کار میکرد که نشناسند. قیافهشناس آوردند که بگوید این بچّه برای چه کسی است. این قیافه شناس هم یک نگاه به حاضرین کرد، یک نگاه به حضرت رضا علیه السّلام کرد که از گردونه خارج بود گفت: این بچّه برای او –اشاره به امام رضا علیه السّلام کرد- است. آدم چقدر مظلوم باشد. حرف امام معصوم دارای معجزات بیّن را قبول نکند، یک قیافهشناس بیاید که اثبات بکند این بچّه برای امام رضا علیه السّلام است. از جمله مشکلاتی که برای امام رضا علیه السّلام درست کردند همین بود که گفتند: چرا ولایت عهدی را قبول کردی؟ تنه میزدند تو را چه به سیاست، چرا ولیعهد شدی، چرا به نام تو سکه زدند؟ وجود مبارک حضرت رضا علیه السّلام جوابهای مختلفی دادند، یکی از جوابهای آن هم این بود فرمودند: یوسف پیغمبر بود و من پیغمبر نبودم. حکومت وقت جناب یوسف مشرک بود و در زمان من حکومت برای مشرک نیست. او خود به آن مشرک گفت: «اجْعَلْنی عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ»[۴] در خواست حکومت کرد، من که خود درخواست نکردم. اینها من را مجبور کردند به اینکه من این امر را بپذیرم. بنابراین ولایت تشریعی برای امام معصوم است.
ویژگیهای حاکم جامعه در زمان نبود معصوم
در نبود امام معصوم باید کسی باشد که هم حفیظ باشد -اینطور که در مورد حضرت یوسف میگوید- حفیظ هم تحفّظ نفس است، یعنی میتواند خود را در برابر پول، در برابر خزینه، در برابر جمال، در برابر شهوات حفظ بکند، وا نمیرود، خود را از دست نمیدهد. هوا بر او مسلّط نمیشود، حفیظ است. نکتهی دوم این است که رازدار است، هم اموال را، بیت المال را بلد است از اسراف نگه بدارد، به نور چشمیهای خود ندهد، اطرافیان خود را سیر نکند که مردم گرسنه بخوابند. توزیع عادلانه میکند. قدرت دارد که به تسویّه حقوق مردم را تقسیم بکند. یکی هم رازدار است، تحفّظ دارد، یعنی نمیآید مثل بعضی مسئولین ما که از روی بیتوجّهی گفتند: خزینهی ما خالی است، دشمن شاد کردند، او این کار را نمیکند. کم دارد یا زیاد دارد با سیلی صورت خود را سرخ میکند ولی آبروی کشور خود را، ملّت خود را و دین خود را حفظ میکند. این تحفّظ دارد، حفیظ است.
علیم هم است؛ یعنی کار بلد است، فقط مقدّسمآبی نیست، فقط نماز شب خوان نیست. به او کار بدهید بلد است کار را چه کار بکند. خیلیها کار بلد نیستند به دلیل اینکه جزء این باند است، آمده است وزیر شده است، آمده است استاندار شده است، آمده است شهردار شده است. سابقهی این کار را ندارد ولی چرا این کار را به عهدهی او گذاشتند؟ چون با او فامیل است. برای اینکه جزء یک جریان است، یک باند است. امّا در جریان حضرت یوسف گفت: نه، من خودم بلد هستم. من نورچشمی نیستم، کار را بلد هستم به شما قول میدهم که من این کشتی را به ساحل میرسانم، از این طوفانها نجات میدهم به ساحل میرسانم. باید علیم باشد، باید علم داشته باشد. در راستای تحفّظ نفس که خیلی مهم است. فرمودند: -بعضی از جملات کوتاه است در ذهن شما هم میماند- «احْذَرُوا أَهْوَاءَکُمْ کَمَا تَحْذَرُونَ أَعْدَاءَکُمْ»[۵] از هوس خود هوای خود بترسید آنطور که از تروریستها میترسید. از اشرار میترسید، از آدمهای خطرناک میترسید. والله ضرر هوس خود شما بیشتر از دشمن بیرونی است. دشمن درونی ریشهی آدم را میکند، سعادت دنیا و آخرت آدم را خاکستر میکند؛دشمن بیرونی به اندازهی دشمن درونی خطر ندارد.
اهمّیّت نماز
در راستای تحفّظ نفس، ما یک تکلیف عمومی در مقابلهی با هواهای نفسانی داریم. یک افراد خاص داریم من یک جریانی را که از امام راحل نقل کردم که ایشان فرموده بودند: من عهد کردم آنچه را که نفس من از آن لذّت میبرد زیر بار آن نروم، از این جهت آن خورشت خوشمزه را نخورده بود. بعضی مستمعین بزرگوار ما که اهل راه هستند، متدیّن هستند گفتند: ما چه کار بکنیم؟ این نسخه برای شما نیست. شما فقط گناه نکنید، شما چشم خود را به ناموس مردم آشنا نکنید. شما دست خود را به حرام آلوده نکنید، شما غذای حرام نخورید. این حدیث را گوش بکنید فرمود: «مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِیدُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ»[۶] کسی که رزمنده است، جان به کف است، زن و فرزند خود را گذاشته است جان خود را در طبق اخلاص قرار داده است، به عشق شهادت رفته است و شربت شهادت را نوشیده است، خلعت شهادت را پوشیده است، تاج شهادت بر سر او گذاشته شده است، در پیشگاه خدا مقام پیدا کرده است. امام در این حدیث میفرماید: کسی که رزمنده است و به شهادت رسیده است، اجر او پاداش او بالاتر از آن کسی نیست که دسترسی به حرام دارد ولی حرام را ترک میکند، این جهاد اکبر است. از من و شما نخواستند ما حلال الهی را بر خود حرام بکنیم «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَهَ اللَّهِ الَّتی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ»[۷] خدای متعال زینتهای حلال را، رزق حلال را بر ما حرام نکرده است، ما زندگی متعارف میکنیم. ما باید حرام را از زندگی خود منها بکنیم و این جهاد اکبر است. در خانه عصبانی میشوی خود را کنترل میکنی، داد نمیزنی، زن خود را پیش فرزندان تحقیر نمیکنی، مقام مادری او را پیش بچّهها پایین نمیآوری این جهاد شما است. هنر داشته باشی عصبانیّت خود را کنترل بکن. هنر داشته باشی در معاملات بازار مواظب باش گرفتار ربا نشوی؛ ربا معادل ۳۳ زنای با محارم است، آن هم در خانهی خدا. شما باید اینها را رعایت بکنی. چه کسی از بنده خواسته است…
بله امام جایگاه خاصّی داشت، خدا او را جهانی کرده است؛ خدا او را مقدّمهی ظهور امام زمان علیه السّلام کرده است. او را در جنگ هشت ساله با شرق و غرب جنگیده است در نهایت هم با سرافرازی پیروز بیرون آمده است، او استثنایی است. لذا هم در مورد پرهیز از لذائذ اینطور است و هم در التزام به مستحبّات… امام برای نماز اوّل وقت از همه چیز خود میگذشت. فرماندهان جنگ خدمت حضرت امام رضوان الله تعالی علیه آمده بودند، به اصطلاح اتاق جنگ بود، نقشه آورده بودند که برای امام توضیح بدهند، اجازهی حمله بگیرند. این نقشهی جغرافیایی منطقه را در مقابل خود گذاشته بودند، کارشناس مربوطه آمده بود، توضیح میداد وسط حرفهای یک کارشناس جنگی یک افسر مهم، امام بدون هیچ مقدّمهای وسط حرفهای او بلند شد. همه به هم نگاه کردند. چه شد؟ امام دل درد گرفت، مشکلی پیدا کرد، هنوز حرف تمام نشده است، ما در حال جنگ هستیم، این مشکل مشکل کشور است و سرنوشت ساز است چرا امام بلند شد؟ یکی از حاضرین عرضه داشت: آقا مشلکی پیش آمد؟ فرمودند: نه، عرض کردند: مطلب تمام نشده بود داشتیم این را… فرمود: وقت نماز است. این را مرحوم صیّاد شیرازی نقل میکرد میگفت: بعد از آن من فهمیدم نماز مهمتر از جنگ است.
امیر المؤمنین در حال جنگ بود، ابن عبّاس میگوید دیدم مدام دارد به افق نگاه میکند. علی مرد جنگ است، علی این صف روباهها را دارد با شمشیر خود طومار میکند ولی حواس او به جای دیگر است. گفتم: یا امیر المؤمنین حواس شما کجا است، جنگ است؟ حضرت فرمودند: نگران هستم، وقت نماز برسد و نماز نخوانم. گفتم: آقا موقعیّت جنگ است شما به فکر… فرمود: ما جنگ را برای نماز میکنیم. جنگ به خاطر ماندن نماز است. اگر نماز نباشد ما برای چه جنگ بکنیم؟ این «أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاهَ، وَ آتَیْتَ الزَّکَاهَ،» همین که جوان کاسب موقع نماز که میرسد، مغازهی خود را میبندد میآید در مسجد نماز بخواند که پیش این وهابی صمدار که موقع نماز با عجله همهی بساط خود را جمع میکند، مشتری آمده است، معامله کرده است میخواهد جنس را بدهد تا اذان گفتند میبندد. خوب این برای من که باید دنبال علی بروم ادّعای تشیّع دارم خجالت دارد. کاسب مسلمان باید نماز را رونق بدهد. این جهاد شما است. جهاد شما این است که حرام نخورید، پاک چشم باشید، پاک دست باشید، پاک معامله باشید و ربا را إنشاءالله تعالی با همّت خود، با دعای خود ریشه کن بکنید، نخواستند ما آنطور باشیم.
امام آن مسئلهی نماز ایشان است. آن مسئلهی پرهیز از لذائذ نفسانی ایشان است. یک قسمتی دیگر هم از امام بگوییم که دل بعضیها بسوزد آنها که صاحب دل هستند خود بنده یکی از آن کسانی هستم که دلم برای اینها خیلی میسوزد. من هم آرزو دارم، خیلی با امام فاصله داریم ولی آرزوی عیب نیست میگوییم: ای کاش ما هم مثل او بودیم. ما که در کربلا نبودیم، اگر بودیم هم نمیدانستیم چقدر وفا داشتیم. ولی آرزو داریم «یَا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَکَْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظیماً» امام رضوان الله تعالی علیه این حاج عیسی میگوید: برای حضرت امام صبحانه آوردم، دیدم که با صدا گریه میکند، به شدّت اشک میریزد و گریه میکند. وحشت کردم. دویدن سراغ حاج احمد آقا، گفتم: حاج احمد آقا نمیدانم چه مصیبتی برای امام پیش آمده است، دیدم با صدای بلند گریه میکرد، اشک میریخت. حاج احمد آقا گفتند: لابد نماز شب او قضا شده است. یک شب نماز شب نخواند… برای مصطفای خود گریه نکرد امّا برای نماز شب خود گریه میکند. اینها استثنایی هستند. بنده هم آرزو دارم ولی من کجا و این مقام کجا؟! ما سعی بکنیم نماز صبح ما قضا نشود، خدای متعال بیش از این از من و شما توقّع ندارد آن مقام، مقام استثنایی آن بزرگواران است.
خدمات عمر بن عبد العزیز در زمان حکومت خود
در مقام ولایت، ولایت برای ائمّهی اطهار علیهم السّلام است. در زمان غیبت صاحب اختیاری، سرپرستی، مدیریّت حکومت برای عالم عادل است، مجتهد جامع الشّرایط است. غیر از او هر کسی با هر رأیی هم به جایی برسد، حقّ دیگری را غصب کرده است. او غاصب است ولو اینکه در کار خود سرقت نداشته باشد، حیف و میل بیت المال را نداشته باشد. عمر بن عبد العزیز در میان خلفای بنی امیّه جزء آدمهای عادل بود. یعنی از نظر سیاست مردم، مردم دار بود، فدک را به فرزندان حضرت زهرا برگرداند. یک خدمت بزرگ دیگری هم که به این عمر بن عبدالعزیز کرد این بود که تا زمان عمر بن العزیز دو تا جنایت بزرگ از سابقین باقی مانده بود؛ او هر دو جنایت را جبران کرد. یکی قدغن بودن حدیث بود. نقل حدیث قدغن بود. هیچ کسی حق نداشت قرآن را تفسیر بکند، حدیث پیغمبر را نقل بکند. بیش از صد سال خلفای جور اجازهی نشر حدیث ندادند. اجازهی تفسیر قرآن ندادند. عمر بن عبدالعزیز آمد این قرق را شکست جایزه قرار داد گفت: هر کسی در هر جای عالم، هر حدیثی از زمان پیغمبر به ارث برده است، نوشتهای دارد به اینجا بیاورد، ما به او جایزه میدهیم و همین کار را هم کرد. احادیث نبوی را جمع کرد و این سنّت مخرّب جنایت بزرگی که گذشتگان کرده بودند حدیث پیغمبر را قدغن کرده بودند آمد این منع را برداشت. گفت: حدیث آزاد است، تشویق هم میکنیم.
مطلب دوم که جنایتی بالاتر از این حدیثسوزی بود، قدغن کردن حدیث بود، لعن امیر المؤمنین علیه السّلام بود. خدا آقای بهجت ما را با اولیاء خود محشور بدارد. آیت الله آقای بهجت فرمودند: آقای طباطبایی -منظور ایشان علّامه بود، صاحب تفسیر المیزان- آقای فرمودند: علّامهی طباطبایی گفتند: من در هر نماز معاویه را لعنت میکنم، نفرین میکنم. چون قبل از معاویه حقّ علی را غصب کردند، فاطمهی علی را کشتند، محسن علی را کشتند ولی زور بود، عقیدهی مردم که عوض نشده بود، جلوی چشم خود میدیدند که چه جنایتهایی میشد. این معاویه آمد کار فرهنگی کرد. جنگ فرهنگی کرد. همین کاری که امروز دنیای غرب و نفوذیها با جوانهای شما میکنند. میخواهند یک کاری بکنند امروز این غیرتی که در شما وجود دارد کسی به دختر شما چپ نگاه بکند، شما حاضر میشوید یا او را بکشید یا خود را بکشید. حفظ ناموس را برای خود جزء مقدّسات میدانید. امّا میخواهند روحیهی غربی را بیاورند که اگر دختر یک متدیّنی، دختر یک مسئولی، دختر یک کاسبی دوست پسر خود را داخل خانه آورد با او خوابید، این حقّ اعتراض نداشته باشد، بگوید: او آزاد است، این انتخاب خود او است. دارند این کارها را میکنند و این بلاها را بر سر ما میآورند و دارند این قضایا را عادی میکنند. این شبکههای مجازی، این همه ماهوارهها؛ مقام معظّم رهبری شورای عالی مجازی تشکیل دادند، مقامات کشور را از زمان رئیس جمهور قبل مسئول کردند که این شبکههای مجازی را، این سیل فساد را نگذارند به داخل خانهها بیاید و از بین ببرند، نه آن شخص که گذشته است و نه آن شخصی که الآن است، هیچ کدام از آنها هیچ کاری نکردند. گویا اصلاً این مسائل در اسلام نیست؛ گویا دیگر خبری از مسئلهی ناموس و عفّت و حیا و حجاب نیست. مسئلهی بانکها هم همینطور است، رباها هم همینطور است. فساد هم همینطور است. آنچه به جایی نمیرسد فریاد است. این است که این مسائل جزء مسائل مهم است.
معاویه جنگ فرهنگی با امیر المؤمنین علیه السّلام کرد. معاویه آمد قرآن را بالای نیزه کرد و یاران علی علیه السّلام فکر کردند که دیگر باید این قرآن را نزند، معاویه طرفدار قرآن شده است؛ علی علیه السّلام خانهنشین شد، شکست خورد. مالک اشتر تا مرز پیروزی رفته بود. جناب مالک اشتر با آن رشادت خود در یک قدمی تسخیر قصر معاویه بن ابی سفیان لعنه الله علیه پیش رفته بود امّا آمدند با این فریب قرآن را بالای نیزه زدند اینها گفتند: ما با قرآن نمیجنگیم. امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: دیروز امیر بودم، امروز مأمور هستم. دیروز حرف من را گوش میکردند، امروز دیگر کسی حرف من را گوش نمیکند. از اینجا سیاستهای عمروعاصی شروع کرد، بالاخره در شامات علی علیه السّلام به عنوان یک فرد بینماز مورد لعن قرار میگرفت و این آقای عمر بن عبد العزیز که آمد لعن بر علی علیه السّلام را قدغن کرد؛
علّت لعن عمر بن عبد العزیز توسّط ملائکه
ببینید چه کارهای خوبی کرده است، مردمدار بوده است، فدک را برگردانده است، حدیث را احیا کرده است. لعن بر امیر المؤمنین علیه السّلام را قدغن کرده است امّا امام سجّاد علیه السّلام چه فرمود، فرمود: این مرد وقتی میمیرد، مردم بر او گریه میکنند ولی ملائکه بر او لعنت میکنند. عرض کردند: آقا چرا اینکه به شما خدمت کرده است فدک را برگردانده است. این ظلمی که به امیر المؤمنین میشد رفع ظلم کرده است. فرمود:آنجا جای او نبود، آنجا را غصب کرده است. آنجا جای امامان است، هر کار خوب هم بود… آدم دزدی بکند و بعد ببرد احسان بکند. خدا قبول میکند؟ برای دزدی است، تو مال دزدی را احسان میکنی خیال میکنی کار خوبی کردی؟ این غصب خلافت از آن مسائلی است که هر مقدار کار خوب هم بکند، باز اهل عذاب خواهد بود.
(روضهخوانی)
[۱]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی بقره، آیه ۲۸۵٫
[۳]– سورهی قصص، آیه ۲۶٫
[۴]– سورهی یوسف، آیه ۵۵٫
[۵]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۳۳۵٫
[۶]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۵۵۹٫
[۷]– سورهی اعراف، آیه ۳۲٫
پاسخ دهید