روز پنجشنبه مورخ ۱۷ فروردین ماه ۱۴۰۲ و مصادف با روز پانزدهم ماه مبارک رمضان و ولادت باسعادت کریم اهل بیت (علیهم السلام) حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام)، مراسم دهه دوّم ماه رمضان بعد از نماز ظهر و عصر در مسجد جامع ازگل با سخنرانی «آیت الله صدیقی» برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
- بیان مسألهی شرعی پیرامون مُفطرات روزهی ماه مبارک رمضان
- انفاق مُستمر حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) در راه خداوند
- گوهر وجودی اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) مظهرِ صفات حقتعالی است
- سُفرهی گُستردهی کرامت حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام)
- جایگاه ویژهی حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام)
- عشق بیوصف حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) نسبت به پروردگار متعال
- شجاعت بینظیر حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام)
- حِلم مثالزدنیِ حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام)
- انسان باید صبر و بُردباری را از امام حسن مجتبی (علیه السلام) بیاموزد
- خوفِ بیحدّ حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) نسبت به حضرت حقّ (سبحانه و تعالی)
- حدیثی از حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) دربارهی فتنههای آخرالزّمان
- توسّل به کریم اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام)
- دعا
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
بیان مسألهی شرعی پیرامون مُفطرات روزهی ماه مبارک رمضان
۹ چیز است که جزء مُفطرات روزه به حساب آمده است. بعضی از فُقها گفتهاند که ۷ چیز مُفطر است و دو مورد دیگر احتیاط مستحبّ است. روزهدار نباید آن کار را انجام بدهد، ولی اگر مُرتکب بشود، روزهاش باطل نمیشود. خوردن و آشامیدن عالِماً و عامِداً روزه را باطل مینماید و کسی که باید روزه میگرفت، وقتی چیزی بخورد، هم باید قضای آن روز را انجام بدهد و هم باید کفّارهی آن را بدهد. اگر کسی قصد سفر داشته باشد و مطمئن باشد که به مسافرت خواهد رفت، اگر سحری هم نخورده باشد و یا خورده باشد، به قصد اینکه مسافر است بعد از اذان صبح غذا میل نماید و آبی بنوشد و کاری که روزه را باطل نماید، انجام بدهد و سپس به سفر برود، این که مطمئن است میخواهد به سفر برود، جَوازی برای خوردن و آشامیدن و استفادهی از مُفطرات نمیشود؛ لذا باید قضاء و کفّارهی آن را نیز انجام بدهد. کسی که در اثر تاریکی هوا فکر کرد که هنگام افطار شده است و روزهی خود را افطار کرد، وقتی هوا روشن شد مشخّص شد که زمان افطار نشده است، باید غذای آن روز را به جای بیاورد.
صلوات هدیه بفرمایید.
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
انفاق مُستمر حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) در راه خداوند
میلاد مسعود مولا و سیّدمان، اماممان، آقایمان، اوّلین دستهگُل دامنِ گُلزار عفّت و عصمت و دامنِ ولایت و امامت، اوّلین نشانهی کوثر بودن حضرت زهرا (سلام الله علیها)، حضرت ابامحمّد مجتبی (علیه السلام) را به محضر امام زمانمان (ارواحنا فداه) و به شما برادران و خواهران تبریک عرض مینمایم. آیات قرآن کریم راجع به حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) به صورت فراوان ایشان را توصیف فرموده است. آیهی مُباهله جزء غُرَر آیات قرآن کریم است و در اثبات اَفضلیّت حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) بر انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) است. همینطور آیهی تطهیر هم وجود دارد و هر دو آیه نشان میدهد که حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) و برادر بزرگوارشان اربابمان حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) در کودکی حجّت علیالاطلاق خداوند متعال بودهاند. حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) خردسال بودند، حضرت امام حسین (علیه السلام) کودک بودند. برحسب نقل رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) حضرت امام حسین (علیه السلام) را در آغوش گرفته بودند و دست حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) هم در دست ایشان بود و برای مُباهله مأموریت الهی داشتند که اینها را به عنوان حجّت خداوند متعال در برابر کُفر به عالَمیان معرّفی نمایند و این دو بزرگوار طبق آیهی مُباهله از جانب خداوند متعال شناسنامه دارند؛ «فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکُمْ[۲]»؛ حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) و حضرت امام حسین (علیه السلام) به عنوان پسران پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به حساب میآیند. حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) و حضرت امام حسین (علیه السلام) به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) «یا جَدّاه» نمیگفتند و «یا اَبَتاه» میگفتند. قرآن کریم هم میفرماید: «أَبْنَاءَنَا»؛ اینها پسران پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند و در آیهی تطهیر نوع طهارتی که خداوند متعال به این مجموعه و خَمسهی طیّبه اختصاص داده است، انبیاء اولیالعزم مانند حضرت موسی (علیه السلام)، حضرت عیسی (علیه السلام) و حضرت ابراهیم (علیه السلام) به آن درجه نرسیدند که حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) و حضرت امام حسین (علیه السلام) در کودکی به آن رسیدهاند. نه اینکه پس از شهادت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) که رسماً قُطب عالَم شدند، به آن مقام رسیده باشند. در سورهی مبارکهی هَلأتی اخلاص این بزرگواران، نثار و ایثارشان مطرح شده است که میفرماید: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا[۳]»؛ با وجود اینکه کودک بودند، ولی ۳ شبانهروز قوتِ افطار خودشان را به مسکین و یتیم و اسیر دادند. کلمهی «یُطْعِم» در این آیهی مبارکهی «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا» استمرار را نشان میدهد. این ۳ موضوع به عنوان مصادیق هستند، والّا اینها همیشه اینگونه بودهاند که طعام و دارایی خودشان در راه خداوند اطعام میکردند، انفاق میکردند، ایثار میکردند، احسان میکردند و کار همیشگیشان به همین صورت بوده است. به همین دلیل در زیارت شریف جامعهی کبیره ما به مجموعهی آنها خطاب میکنیم: «عادَتُکُمُ الْإِحْسانُ وَ سَجِیَّتُکُمُ الْکَرَمُ[۴]»؛ عادت شما احسان است.
گوهر وجودی اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) مظهرِ صفات حقتعالی است
عادت این است که در اثر تکرار یک صفتی برای انسان، مَلَکه میشود و وقتی شما یک کار خوب را تکرار کنید، وقتی شما یک چلّه نماز شب بخوانید، به آن عادت میکنید. در اثر تکرار، در روح و جان شما یک حالتی پیش میآید، یک اَمر جدیدی در وجود شما اضافه میشود که خواندن نماز شب برای شما آسان میشود و ترک آن برای شما سخت میشود. آن وقت به سَجیّه و مَلَکهی شما تبدیل میشود. اما علاوه بر اینکه عادتشان این بود، ذاتشان هم به همین صورت بود. گوهرشان یک گوهر خاصّ الهی بود که گوهر وجودشان از صفات الهی مظهریّت داشت. پروردگار متعال به همهی بندگانش اطعام مینماید؛ «هُوَ یُطْعِمُنِی وَ یَسْقِینِ * وَ إِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ[۵]»؛ کار خداوند همین است. غذای همهی موجودات را میدهد. خداوند به کِرمِ زیرِزمین غذا میدهد، خداوند به ماهی در عُمق دریا غذا میدهد، خداوند به پَرندگان بدون سیلو و بدون ذخیره غذا میدهد. خداوند ما را نیز بدون غذا نمیگذارد و اطعام میکند. وجود مقدّس حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) و حضرات ائمهی معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) آیینهی خداوند بودند. بندگان خدا را با صنوف مختلفی که داشتند که چه مسکین باشند، چه یتیم باشند و چه اسیر باشند، اطعام میکردند. اگر کسی گُرسنه بود، از درب خانهی کریم اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) گُرسنه باز نمیگشت و ایشان اطعام میکردند. امیدواریم از آن لُقمههایی که خداوند متعال به خوردشان داده بود، حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) به ما هم بدهند.
سُفرهی گُستردهی کرامت حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام)
میدانید که اگر در ماه مبارک رمضان عالَم برزخاش، همانگونه که شما در ماه مبارک رمضان اگر خواب باشید و در عالَم رؤیا ببینید که غذای لَذیذی خوردهاید، بیدار میشوید و متوجّه میشوید که خواب دیدهاید؛ روزهی شما باطل نخواهد شد. آن لذّت غذا هنوز در کام شما مانده است، ولی روزهی شما باطل نشده است. در مورد حضرات اولیاءالله که خداوند در عالَم معنا به اینها لُقمههای راز میدهد. یعنی خداوند غیر از این دهانی که ما با آن غذا میخوریم، دهان دیگری برای آنها باز کرده است. کما اینکه علاوه بر چشم ظاهر، آنها یک چشم باطن دارند و خداوند متعال به آنها اطعام مینماید. خداوند متعال مرحوم «آیت الله خوشوقت[۶]» (رضوان الله تعالی علیه) را با اولیای خودش محشور بدارد. ایشان فرمودند: در ماه مبارک رمضان یک نسخهای را تجربه کردم و وجود مقدّس حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در روز روشن و در حال روزهداری به من جامی را دادند و آن را سر کشیدم. وقتی این جام را سر کشیدم، گویا تمام وجودم از من گرفته شد و دیدم که هیچ چیزی ندارم و مُضطرّ هستم. اوّلین چیزی که خداوند بعد از دستدادن همه چیز به من داد، قرآن بود. قرآن کریم مأدبهالله است، سُفرهی خداوند متعال است و اگر کسی آن دهان را باز نماید، خداوند متعال بر سر این سُفره به او طعامهای خوبی میدهد. این موضوع را به این دلیل عرض کردم که بگویم از امام حسن مجتبی (علیه السلام) فقط طلبِ دنیا نداشته باشید؛ بلکه ایشان کریم هستند و اگر شما از ایشان دَوام نماز شب را بخواهید، تقوا بخواهید، مَلَکهی اخلاص بخواهید و ذکرِ دائم بخواهید، از حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) ساخته خواهد بود و سُفرهی کَرَم ایشان هم ظاهر اشخاص را اطعام مینماید و هم باطن اشخاص را سیر میکند، اشباع میکند.
جایگاه ویژهی حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام)
وجود نازنین حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) جایگاه خاصّی دارند. «حُذیفه بن یمان[۷]» میگوید وجود مقدّس پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تشریف آوردند و دست حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) در دست ایشان بود. وقتی وارد جمع شدند، فرمودند: «أَیُّهَا اَلنَّاسُ هَذَا[۸]»، به حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) اشاره کردند؛ «هَذا اِبنُ علیُّ اِبن اَبیطالِب»؛ چقدر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) علی (علیه السلام) را دوست دارند. یک مورد از عظمتهای حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) این است که پدرشان حضرت علی (علیه السلام) است. «هَذا اِبنُ علیُّ اِبن اَبیطالِب»؛ این فرزند علی ابن ابیطالب (علیه السلام) است. «فَوَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ إِنَّهُ لَفِی اَلْجَنَّهِ»؛ نفرمودند که بعداً به بهشت خواهد رفت؛ بلکه به حقیقت خودشان قسم خوردند که حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) در بهشت قرار دارد؛ «إِنَّهُ لَفِی اَلْجَنَّهِ». اینها که در اینجا با ما بودند، با خَلایق بودند، در اینجا حضور نداشتند. فرمود: «وَ إِنِّی لَمِنْ قَوْمٍ لَا تَأْخُذُهُمْ فِی اللَّهِ لَوْمَهُ لَائِمٍ، سِیمَاهُمْ سِیمَا الصِّدِّیقِینَ وَ کَلَامُهُمْ کَلَامُ الْأَبْرَارِ، عُمَّارُ اللَّیْلِ وَ مَنَارُ النَّهَارِ، مُتَمَسِّکُونَ بِحَبْلِ الْقُرْآنِ، یُحْیُونَ سُنَنَ اللَّهِ وَ سُنَنَ رَسُولِهِ (صلی الله علیه وآله)، لَا یَسْتَکْبِرُونَ وَ لَا یَعْلُونَ وَ لَا یَغُلُّونَ وَ لَا یُفْسِدُونَ، قُلُوبُهُمْ فِی الْجِنَانِ وَ أَجْسَادُهُمْ فِی الْعَمَل[۹]»؛ تنها جسم ما در کنار جسم شماست و در حال کارکردن هستیم؛ ولی دل ما اصلاً از آنجا پایین نیامده است؛ «قُلُوبُهُمْ فِی الْجِنَانِ». لذا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) قسم خوردند که حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرزند علی (علیه السلام) است و در بهشت جای دارد.
عشق بیوصف حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) نسبت به پروردگار متعال
همهی اسماء الهی در وجود نازنین حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) مُستتر بود. ایشان قرآن ناطق بودند، تجلّی اعظم بودند، عینیّت اسماء الهی، اسماء جَمالیه و جَلالیه بودند؛ ولی چندین مورد دربارهی حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) برای ما قابل فَهم است و ما می توانیم از ایشان تأسی کنیم. یک مورد کَرَم و سخاوت حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) است. ایشان مُضیفخانه داشتند و عَلیالدّوام افراد غریب و بیخانمان خانهی حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) را میشناختند و به آنجا پَناه میبردند و حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) پذیراییهای کَریمانه نسبت به میهمانان داشتند. این کَرَم اختصاص به اِکرام ضیف نداشت، بلکه حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) چندین مرتبه نصف اموال خودشان را در راه خدا بخشیدند. حتّی اگر دو جفت کفش داشتند، یک جفت از آنها را در راه خدا بخشیدند و دیگری را برای خودشان نگاه داشتند. در خَرجکردن در راه خداوند هم مَثَلِ اعلی بودند. ۲۵ مرتبه با پای پیاده حجّ را به جای آورده بودند. آن هم به این صورت نبود که شُتر نداشتند، بلکه شُترها همراه ایشان بودند، ولی سوار بر آنها نمیشدند. چون سفر به کوی یار داشتند، به صورت عاشقانه میرفتند. نسبت به خداوند بیسر و پا بودند و سر از پای نمیشناختند و با پای پیاده میرفتند و پای مبارکشان زخمی میشد و این اَمر برای حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) لذّت خاصّی داشت که برای محبوب و اِله و دلبر خودشان در حال طیّکردن این مسیر هستند.
شجاعت بینظیر حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام)
سخاوت، گذشتن از مال است؛ ولی شجاعت حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) هم کمتر از سخاوت ایشان نبود. مؤمن هم باید کریم و سَخی باشد، زیرا انسانِ لَعین سنخیّتی با ائمهی معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) ندارد، انسانِ بَخیل قُماش ائمهی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) نیست. هرکسی قُماش امامان (سلام الله علیهم اجمعین) باشد، هم کریم و هم سَخی است، ارزشی است و انسانی است که نمیتواند فقیری را مشاهده نماید و فقر او را برطرف نکند. نمیتواند ببیند که کسی در کنار او قرار دارد و به تنهایی غذای خود را بخورد. حتماً با او شریک میشود. سخاوت و شجاعت دو خصلت هستند که محبوب خداوند متعال هستند؛ «خَصلَتان یُحِبَّهُمُ الله اَلسَّخاوَه وَ اَلشَجاعَه». حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) در هر دو خصلت شاخص بودند. وجود نازنین حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در «جنگ جَمل» جناب «محمّد ابن حَنَفیه[۱۰]» را مأمور کردند تا برود و عَلم مرکزی را سرنگون نماید تا لشکر «عایشه» و «طلحه» و «زُبیر» مُتشدّد و مُتفرّق بشوند. اما تیرباران دشمن شدید بود. حَجم تیرهایی که به سوی محمّد ابن حَنَفیه پرتاب میشد، خیلی سنگین بود و او نتوانست صفها را در هم بشکند و عقبنشینی کرد. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) از این کار خوششان نیامد و به سینهی او زد و بر حسب این نقل فرمود: «أَدرَکَکَ عِرقٌ مِن اُمِّکَ[۱۱]»؛ ژنی از مادرت در تو وجود دارد که نتوانستی صف دشمن را در هم بشکنی. سپس حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) عَلم را به دست حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) دادند و ایشان با شجاعتی که داشتند، در یک حملهی برقآسا دریای دشمن را شکافتند و خودشان را به نقطهی مرکزی رساندند و عَلم مرکزی طرف مقابل را سرنگون کردند و با سرافرازی نزد پدر و فرماندهی خود بازگشتند. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) ایشان را در آغوش گرفتند و سپس تفقّدی از محمّد ابن حَنَفیه کردند و این شیوهی تمام ائمه (سلام الله علیهم اجمعین) است. در روز اوّل به محضر شما عرض کردم که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد قُشون فراری مأمور شدند، با وجود اینکه گناه کبیره مُرتکب شده بودند، با وجود اینکه اکبرِ کبائر را مُرتکب شده بودند؛ گناهی بالاتر از این نیست که کسی جان پیامبرش را به خطر بیندازد. اینهایی که در «جنگ اُحُد» فرار کردند و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را در میان دشمن تنها گذاشتند، اکبرِ کبائر را مُرتکب شدند و گناه نابخشودنی بود؛ ولی خداوند متعال به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور دادند که هم خودت اینها را ببخش و هم واسطه باش تا من با درخواست تو آنها را مورد ببخش قرار بدهم و هم شخصیّت اینها را بازسازی کن؛ «وَ شَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ[۱۲]»؛ یعنی اینها دیگر احساس حقارت نکنند که بگویند پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دیگر ما را تحویل نمیگیرند. شخصیّت اینها را با طرف مشورت قراردادن و دعوتکردن بازسازی کن. حال محمّد ابن حَنَفیه آن توان را نداشتند و موفّق نشدند. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) را تشویقاً در آغوش گرفتند و مورد نَوازش خاص قرار دادند. سپس به محمّد ابن حَنَفیه فرمودند: ناراحت نباش، زیرا حسن فرزند رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) است و تو پسر من هستی. تفاوتی میان من و پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وجود دارد. لذا تو هم از این موضوع ناراحت نباش. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) کار او را هم مورد توجّه قرار دادند. بالاخره تو شخصیّت جنگی هستی و به سوی دشمن رفتی و جرأت این را داشتی تا با لشکر دشمن مقابله نمایی. این شجاعت حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) مانند شجاعت پدرشان حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود.
حِلم مثالزدنیِ حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام)
مسألهی دیگری که وجود دارد، مسألهی حِلم است. گرچه بر حسب روایتی که از پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است، برای هر یک از خَمسهی طیّبه یک چیز را برجسته فرمودهاند که همهی اینها نور واحد بودند، ولی بر اساس نیاز جامعه هریک از اینها در یک جهت تجلّی کردند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «لَوْ کَانَ اَلْحِلْمُ رَجُلاً لَکَانَ عَلِیّاً عَلَیْهِ السَّلاَمُ[۱۳]»؛ اگر بنا بود تا حِلم و بُردباری به صورت یک شخص دیده بشود، مردم زیبایی حِلم و تحمّل در برابر بد دهانیها و جهالتها که انسان از کوره دَر نرود و بتواند آن را هَضم نماید و مشکلات خانواده و اقوام و همسایه را تحمّل نماید و مقابله به مثل نکند و به تعبیر مرحوم «شیخ حسنعلی نخودکی[۱۴]» (رضوان الله تعالی علیه) مَرنج و مَرنجان بشود. از هیچکسی نَرَنجد و هر کسی او را اذیّت کند، در حقّ او دعا نماید. اگر کسی اَخم کند، برای او لبخند بزند و این به معنای حِلم است. حِلم بالاتر از کَظمِغیظ است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند که اگر کسی دوست دارد حِلم را در خارج به صورت یک شخص ببیند، اگر حِلم تبدیل به شخص میشد، مردم حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را مشاهده میکردند. ولی در مورد حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) نکتهی بسیار مهمّی را فرمودهاند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «وَ لَوْ کَانَ اَلْفَضْلُ شَخْصاً لَکَانَ اَلْحَسَنَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ[۱۵]»؛ عقل اوّلُ ما خَلَق است، عقل مبدأ همهی خیرات است، عقل مدیریت عالَم آفرینش را بر عُهده دارد. اگر کسی بخواهد عقل را در خارج مشاهده نماید، باید در آیینهی وجود حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) عقل را نظاره کند. ولی با این وجود که حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) به وراثت از جانب رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) عقل کُل بودند، لکن حِلم ایشان زبانزَد بود. خداوند متعال «مروان» را لعنت نماید. مروان بسیار خَبیث بود و عِناد فراوانی داشت. مَروان همان کسی است که عایشه به او گفت که جنازهی حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) را تیرباران کند و او هم این کار را انجام داد. ولی وقتی حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) شهید شدند و از دنیا رفتند، مَروان به سختی گریه میکرد. از او پرسیدند: تو که قلبت مالامال عَدواتِ این مرد برزگ بود، چرا گریه میکنی؟ گفت: گریهی من برای کسی است که حِلم او از کوه بزرگتر بود. اگر انسان به سختی به قُلّهی کوه میرسد، کسی نمیتواند به قُلّهی حِلم حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) هم صعود نماید. حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) چه ظرفیّتی داشتند؟! از دوستان و اطرافیان نادان خودشان چه اندازه زخمِ زبان شنیدند. بسیاری اینها را بنده حیفم میآید و نام آنها را نمیبرم، زیرا مدّتی بعد به دست «معاویه» شهید شدند. ولی این آتشبس که حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) با معاویه امضاء کردند و به تعبیر مقام معظم رهبری (اَطال الله عُمره الشریف) شکوهمندترین صُلح بود. در واقع این کار سنگرنشینی بود و زمینه را برای کربلا آماده کرد. معاویه بسیار پیچیده بود، «عمر و عاص» خیلی شیطان بود. اینها دوست داشتند تا حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) را به جنگ بکشانند و سپس به دست اطرافیان خودشان ایشان را به شهادت برسانند و خودشان هم خونخواه حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) بشوند و تمام شیعیان را قَلع و قَمع کنند و این عقل و درایت و حِلم حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) باعث شد تا این آتشبس را امضاء کردند و عملاً عَهدشکنی و لئامت معاویه را که زیر همهی امضاهای خود زد، به جامعه معرّفی فرمودند تا خون حضرت امام حسین (علیه السلام) اسلام را احیاء نماید. این موضوع که حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) اسلام را در پیچ خطرناک از خطر معاویه حفظ کردند، هم عقل بود و هم حِلم بود. اگر ظرفیّت حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) بیپایان نبود، کسی آن شرایط را تحمّل نمیکرد و تن به شهادت میداد.
انسان باید صبر و بُردباری را از امام حسن مجتبی (علیه السلام) بیاموزد
اما مأموریت حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) این نبود و مأموریت ایشان جنگ نرم بود. حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) در جنگ نرم پیروز بودند و شکست نخوردند و حضرت امام حسین (علیه السلام) بودند که جنگ تمامعیارِ ترکیبی را بر عُهده گرفتند. زمینهی جنگ نظامی برای حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) وجود نداشت. لذا در جنگ نرم ایشان فرماندهی کردند و این اَمر حِلم در حدّ امامت و حِلم بیپایان نیاز داشت. هم عقل را نشان دادند و هم حِلم و بُردباری را نشان دادند. لذا حضرت معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) خواستهاند تا ما سختی زیادی تحمّل نکنیم. بعضیها مُبتلا به همسر ناسازگار هستند، بعضیها فرزند ناخَلَف دارند، بعضیها همسایهی آزاردهنده دارند؛ اگر در کنار چشمهی حِلم حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) جُرعهای نصیبش نشود، دِقّ خواهد کرد و یا دست به یَقه خواهد شد و یا پَروندهسازی میکند و یا به صورت مرتّب بر سر دعوا و نِزاع و پَرونده و دادگاه خواهد بود. ولی اگر بخواهد شاگرد حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) باشد، نادیده میگیرد. میگویند نیمی از عقل تَغافُل است و نیمی دیگر از آن نیز تَجاهُل است. در بسیاری از موارد دربارهی بدی فرزند و همسر و همسایهمان باید حَواس خودمان را به سوی دیگری متمرکز کنیم که این شخص علیه من چه توطئهای دارد. گاهی هم نیاز است تا تَغافُل نماید.
«خداوندا بحق هشت و چارت ***** ز ما بگذر شتر دیدی ندیدی[۱۶]»
انسان باید از حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) یاد بگیرد و بتواند نادیده بگیرد. بنده عرض میکنم که انسانهای مهم و برجستهای که در راه حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) شهید شدند، یا بعضی از برجستگانی که برخی از امامان (سلام الله علیهم اجمعین) در حقّشان دعا کردهاند و به دست دشمنان اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) به شهادت یا به قتل رسیدهاند، به حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) جسارت آشکار میکردند. بنده نمیخواهم الفاظشان را به شما بگویم. آنها به حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) بدگویی میکردند و ایشان لبخند میزدند و فرمودند که من آنگونهای که میگویید، نیستم. من مایهی عزّت شما هستم. حِلم یک ثروت است، شجاعت ثروت است، سخاوت ثروت است و انسانی که خانهی ابدیّت دارد، باید این ثروت ابدیّتش را اداره نماید. کسی که چند روز دنیا را رها کرد و مالی هم صرف نماید، از دستش رفته است؛ ولی آدم حسابی کسی است که برای عالَم اَبد ذخیره مینماید.
خوفِ بیحدّ حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) نسبت به حضرت حقّ (سبحانه و تعالی)
دو صفت از صفات حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) هم خدمت شما عرض مینمایم. یکی عبادت حضرت مجتبی (علیه السلام) بود. البته همهی امامان (سلام الله علیهم اجمعین) در عبادت نمرهی اوّل بودند و عَبد بودند. در برابر مولا خودباخته بودند. حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) وقتی به مسجد میرسیدند، میلرزیدند؛ هنگامی که وضو میگرفتند، میلرزیدند. وضو مقدّمهی ورود به بارگاه خداوند متعال است و آن را کم نگیرید. بدون وضو نَفَس نکشید، بدون وضو نخوابید، بدون وضو به جایی نروید. هیچجایی نیست که انسان در حضور خدای خودش نباشد. حال که در حضور خداوند متعال هستید، همیشه با وضو باشید. وضو چون دالان ورودی به بارگاه پروردگار متعال به منظور عبادت است، لذا حضرات معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) وقتی وضو میگرفتند، یک حالت خشیّتی به آنها دست میداد و هنگام وضوگرفتن میلرزیدند. حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) وقتی میخواستند وارد مسجد بشوند، در واقع به خانهی دوست وارد میشدند و با گریه وارد میشدند، با تضرُّع وارد میشدند و میگفتند: «یَا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاکَ اَلْمُسِیءُ[۱۷]». حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) علیرغم اینکه میهماننواز بودند و مُضیفخانه داشتند و با سِعهی صدر با مردم جَفاکار رفتوآمد میکردند و خیلی از اینها را با این حِلم و اخلاق نبوی خودشان شکار و هدایت کردند. در عین حال آن حجّ حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) بود، این وضو و ورود به مسجد ایشان بود که جلوههایی از بندگی خاص حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) است و آن هم ترس ایشان از مَعاد بود. حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) گریه میکردند و به ایشان میگفتند: شما چرا گریه میکنید؟ حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمودند: برای دو چیز گریه میکنم؛ یکی «فَراقِ الأحِبَّهِ[۱۸]» است. اینکه در حال جُداشدن از حضرت امام حسین (علیه السلام) هستند، در حال جُداشدن از حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) هستند، در حال جُداشدن از اولیای الهی هستند. جُدایی از دوستان خداوند برای مردان خدا گریه به همراه دارد و غیر قابل تحمّل است. مورد دیگر «لِهَوْلِ المُطْلَعِ» است. از هنگام جاندادن میترسیدند. منظور از «مُطلَع» در عبارت «هُولِ مُطلَع» عالَم آخرت است و یا عالَمی است که انسان «لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَهٍ مِنْ هَذَا فَکَشَفْنَا عَنْکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ[۱۹]»؛ وقتی مرگ بیاید پَرده کنار خواهد رفت و آن مُطلَع انسان را به وحشت میاندازد. حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) امام و معصوم بودند، ولی از مَعاد میترسیدند، از مبدأ میترسیدند. این درس برای ماست که هم خداوند را از یاد نبریم و هم مرگ را از یاد نبریم. هر کاری میکنیم، فراموش نکنیم که خواهیم مُرد و اگر این کار را برای خداوند متعال انجام ندهیم، در اینجا مانده است و فقیر و دستخالی خواهیم مُرد. این هم از امتیازات حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) است.
حدیثی از حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) دربارهی فتنههای آخرالزّمان
امروز یک حدیث هم برای سران سه قُوا خواندیم. آقای رئیسجمهور عزیز، رئیس قوّهی قضائیه و رئیس مجلس شورای اسلامی تشریف داشتند و بنده این حدیث را از حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) به آنها هدیه کردم. حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمودند: «وَ اِعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ یَتَّقِ اَللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً مِنَ اَلْفِتَنِ[۲۰]»؛ بسیار عجیب است و تناسب هم داشت. بدانید که حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) میفرمایند که گوشهای خود را باز کنید و این مطلب را بفهمید. اگر میخواهید در فتنهها گرفتار نشوید، زیرا فتنههای آخرالزّمان مُضلّه است، فتنههای آخرالزّمان انسان را بیدین میکند. بسیاری از افراد در این فتنههای انقلاب خوشسابقه بودند و بد لاحقه بودند. در همین محلهی اُزگل هم برخی از مسجدیها پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ دیگر پیدایشان نمیشود و خودشان را باختهاند. بدانید که فتنههای آخرالزّمان فتنههای سختی است. امتحاناتی است که آدم خود را میخواهد تا از این امتحانات سرافراز بیرون بیاید. حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمودند: اگر میخواهید در فتنهها رُفوزه نشوید و سرافراز بیرون بیایید، «وَ اِعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ یَتَّقِ اَللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً مِنَ اَلْفِتَنِ»؛ هرکسی خداتَرس باشد و به خاطر خداوند زبان و چشمش را نگاه دارد، غَذای حرام استفاده نکند و زندگیاش را حلال نگاه دارد، اگر کسی تقوای الهی داشته باشد، خداوند او را به صورت سالم از فتنهها بیرون میآورد و در باتلاق فتنهها بیدین نمیشود. «وَ یُسَدِّدْهُ فِی أَمْرِهِ[۲۱]»؛ نه تنها خداوند متعال او را از باتلاق فتنه سالم بیرون میکشد و اجازه نمیدهد پای او در باتلاق گیر کند، بلکه «وَ یُسَدِّدْهُ فِی أَمْرِهِ»؛ خداوند متعال پایگاه او را محکم میکند. خداوند او را در آن امر و مقصد و شأن پیروز مینماید. «وَ یُهَیِّئْ لَهُ رُشْدَهُ[۲۲]»؛ سوّمین کاری که خداوند با آدم پاکیزه انجام میدهد، این است که برای او راهنماست. به او بصیرت میدهد تا رُشد کند و از ترقّی باز نماند و راه خدا را گُم نکند.
توسّل به کریم اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام)
امروز روز پنجشنبه است، ولی چون روز میلاد حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) است، بنده هم روضه نمیخواهم. ولی انشاءالله من هم همراه دلهای شما دلم مدینهای بشود. یک خطابی به حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) داشته باشیم و از ایشان التماس کنیم. ایشان کریم هستند و ایشان را زیاد صدا بزنید. هر مشکلی دارید، حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) به معنای واقعی کلمه کریم هستند.
«یَا أَبا مُحَمَّدٍ، یَا حَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ، أَیُّهَا الْمُجْتَبى، یَا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ، یَا حُجَّهَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ، یَا سَیِّدَنا وَ مَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکَ إِلَى اللّهِ وَ قَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَیْ حاجاتِنا، یَا وَجِیهاً عِنْدَ اللّهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ[۲۳]».
«یَا سَیِّدَنا» را قبول دارید؟ یعنی من بَردهی شما هستم. شما مالک من هستید، شما آقای من هستید. «تَوَجَّهْنا» یعنی ما به سوی شما روی آوردهایم. به هرکسی رو کردیم و هر دَربی را به صدا درآوردیم، متوجّه شدیم که بسته است. حال به شما روی آوردهایم. انشاءالله خداوند متعال قسمت کند و با نابودی وهابیّت و تکفیریها ببینید که برای حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) گُنبد و بارگاه ساختهاید. انشاءالله زیر قُبّهی حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) که به دست شیعیان ساخته بشود، جمع ما جمع بشود.
لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم
اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین
دعا
خدایا! لباس ظهور بر قامت آقای ما، ولینعمت ما، طبیب ما، پَناه ما، امام زمان ما (ارواحنا فداه) بپوشان.
الها! پروردگارا! چشم ما را به جمال امام زمان (ارواحنا فداه) و قلوب ما را به معرفت و محبّت ایشان روشن بفرما.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم تا زمانی که عُمر داریم قلب حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) را از ما راضی نگاه دار.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم توفیق رفتار و گفتاری که مایهی خشنودی آقای ما بشود، روزی ما بفرما.
الها! پروردگارا! عاقبت امر خودمان، عائلهمان، کَسان و مردم ما را ختم به خیر بگردان.
خدایا! ما را از نعمت شهادت محروم نگردان.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم سایهی پُر برکت عُلمای صالح و در رأس این قائمه مرجع و رهبر عالیقدرمان را با اقتدار و عزّت تا ظهور حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) و در کنار حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) مُستدام بدار.
خدایا! جوانهای ما را از شَرّ نَفسشان، از شَرّ شیاطین روزگار و این شبکههای شیطانی، وَسوسههایی که آنها را به بیدینی میکشاند، مُحافظت بفرما.
خدایا! ازدواج و اشتغال جوانهای ما را با دست کَرَم خودت سامان عنایت بفرما.
خدایا! آنچه خواستیم و نخواستیم و خیر دین و دنیای ماست، از ما دَریغ ندار.
خدایا! مریضها عموماً، بیماران مورد نظر خصوصاً شِفای کامل روزی بفرما.
الها! امام ما (رضوان الله تعالی علیه) و شهدای ما، همچنین شب جمعه است و اموات چشم به راه هستند، به حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) قَسمت میدهیم اگر اموات و گذشتگان ما در عالَم برزخ مشکلی دارند، به دست حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) مشکلشان را برطرف بفرما و اگر گرفتاری ندارند، بر مقاماتشان بیفزا و روحشان را از ما شاد بگردان.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.
[۲] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۶۱٫
«فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ».
[۳] سوره مبارکه انسان، آیه ۸٫
[۴] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت شریف جامعهی کبیره.
«… فَمَا أَحْلَىٰ أَسْماءَکُمْ، وَ أَکْرَمَ أَنْفُسَکُمْ، وَ أَعْظَمَ شَأْنَکُمْ، وَ أَجَلَّ خَطَرَکُمْ، وَ أَوْفَىٰ عَهْدَکُمْ، وَ أَصْدَقَ وَعْدَکُمْ، کَلامُکُمْ نُورٌ، وَ أَمْرُکُمْ رُشْدٌ، وَ وَصِیَّتُکُمُ التَّقْوَىٰ، وَ فِعْلُکُمُ الْخَیْرُ، وَ عادَتُکُمُ الْإِحْسانُ وَ سَجِیَّتُکُمُ الْکَرَمُ، وَ شَأْنُکُمُ الْحَقُّ وَ الصِّدْقُ وَ الرِّفْقُ، وَ قَوْلُکُمْ حُکْمٌ وَ حَتْمٌ، وَ رَأْیُکُمْ عِلْمٌ وَ حِلْمٌ وَ حَزْمٌ، إِنْ ذُکِرَ الْخَیْرُ کُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْواهُ وَ مُنْتَهاهُ، بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی، کَیْفَ أَصِفُ حُسْنَ ثَنائِکُمْ، وَ أُحْصِی جَمِیلَ بَلائِکُمْ، وَ بِکُمْ أَخْرَجَنَا اللّٰهُ مِنَ الذُّلِّ، وَ فَرَّجَ عَنَّا غَمَراتِ الْکُرُوبِ، وَ أَنْقَذَنا مِنْ شَفا جُرُفِ الْهَلَکاتِ، وَ مِنَ النَّارِ، بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی، بِمُوالاتِکُمْ عَلَّمَنَا اللّٰهُ مَعالِمَ دِینِنا، وَ أَصْلَحَ مَا کانَ فَسَدَ مِنْ دُنْیانا، وَ بِمُوالاتِکُمْ تَمَّتِ الْکَلِمَهُ، وَ عَظُمَتِ النِّعْمَهُ، وَ ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَهُ».
[۵] سوره مبارکه شعراء، آیات ۷۹ و ۸۰٫
[۶] عزیزالله خوشوقت (زاده ۱۰ مهر ۱۳۰۵ – درگذشته ۲ اسفند ۱۳۹۱ در شهر مکه) مجتهد، از روحانیون شیعه معاصر بود. او در حکمت و عرفان از شاگردان سید محمدحسین طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) و در فقه از شاگران سید حسین بروجردی (رضوان الله تعالی علیه) و سید روحالله خمینی (رضوان الله تعالی علیه) بود. او همچنین سالها امام جماعت مسجد امام حسن مجتبی (علیه السلام) واقع در سهراه طالقانی تهران (پیچ شمران) بود. او در اوایل انقلاب ۱۳۵۷ ایران برای مدتی کوتاه نماینده ویژه سید روحالله خمینی (رضوان الله تعالی علیه) در شورای عالی انقلاب فرهنگی بود. کتابی با موضوع زندگینامه وی با عنوان (درّ مکنون علامه طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه)) وی را متولد تهران و نام دقیقش را عزیز ذکر کردهاست. وی با روحانیونی چون محمدتقی بهجت (رضوان الله تعالی علیه)، محمدجواد انصاری (رضوان الله تعالی علیه) و هادی ابهری (رضوان الله تعالی علیه) مأنوس بود. عزیزالله خوشوقت (رضوان الله تعالی علیه) در ماه رجب سال ۱۳۰۵ در شهر بادکوبه (باکو) متولد شد. پدر و مادر او اهل زنجان بودند اما مدتی را به سبب ناامنیهای موجود در منطقه، به باکو مهاجرت نمودند و او (عزیز) بهعنوان دومین فرزند در آنجا متولد شد. این روحانی فعال، بعد از تحصیلات خود در دبیرستان، روی بهسوی علوم حوزوی آورد و بعد از مدت پنج سال تحصیل در مسجد لرزاده (حوزه علمیه تهران) به شهر قم رفت. وی بعد از به اتمام رساندن دروس حوزه به تهران برگشت و هنگامی که ۳۳ سال داشت ازدواج کرد که در نتیجه این ازدواج، صاحب دو پسر و چهار دختر شد. وی نهایتاً در ۲ اسفند ۱۳۹۱ در شهر مکه به سبب بیماری درگذشت.
[۷] ابو عبد الله حُذَیفه فرزند حِسْل یا حُسَیل ملقب به یمان از قبیله بنی عَبْس یمن است. یمان پیش از ظهور اسلام به مدینه رفت و با خاندان عبدالاشهل، از شاخه اوس، همپیمان شد و با رباب دختر کعب ازدواج کرد. او سه پسر دیگر داشت: سعد٬ صفوان که در جنگ احد حاضر بود و مُدْلج. و نیز دخترانی به نامهای لیلی، سلمه که در جنگ احد توسط ابوسفیان به شهادت رسید و فاطمه که از پیامبر نقل حدیث کرده است٬ داشت. حسیل در جنگ احد حضور داشت و در آنجا به شهادت رسید. برخی میگویند یکی از مسلمانان او را به اشتباه کشت.
حذیفه از نخستین اسلامآورندگان بود، و بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مدینه هجرت کرد. وی از سویی جزو مهاجران بود و از طرفی چون با یکی از طوایف مدینه همپیمان بود، جزو انصار محسوب میشد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، حذیفه را دراینباره مخیر کرد و او انتساب به انصار را برگزید و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز آن را تأیید کرد. و بعد از میان مهاجران عمار به عنوان برادر وی انتخاب گردید. با این که اسلام آورده بود٬ مشرکین مانع شدند در جنگ بدر حضور یابد؛ اما در جنگ احد به همراه پدر خود حضور یافت. حذیفه برای قاتلان پدرش آمرزش خواست و چون رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خواست خونبهای او را از بیت المال بپردازد، حذیفه آنان را بخشید. حذیفه در جنگ خندق، از طرف پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مأموریت یافت از درون اردوگاه دشمن خبر کسب کند که با موفقیت این کار را انجام داد. وی در غزوات دیگرِ چون احد نیز همراه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. پیامبر اخبار بسیاری از حوادث و فتنههای آینده را با او در میان گذاشته بود و از باطن بسیاری افراد به او خبر داده و برخی منافقان را به او شناسانده بود، او گفته است: پیامبر حوادث آینده تا قیامت را بر من بازگو کرده است. نقل شده است رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به هنگام بازگشت از تبوک، نام تکتک منافقانی را که قصد رمدادن مرکب وی را داشتند، به او فرمود. به همین دلیل شرححالنگاران از وی با عنوان صاحب سرّ (رازدار) رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) یاد کردهاند، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره حذیفه و امام علی (علیه السلام) فرمود: «آنان بهتر از همه مردم، منافقان را میشناسند.» حذیفه از پیامبر روایات متعددی نقل کرده است و افراد بسیاری از او نقل روایت کردهاند. او به پرهیزکاری، دنیاگریزی و دوری از ثروتاندوزی معروف بود.
وی در میان اصحاب حضرت علی (علیه السلام)، یکی از ارکان چهارگانه یاد شده است. در خبری، حذیفه را در زمره هفتتنی دانسته که بهسبب ایشان، عنایتهای خدا بر مردم ارزانی میشده است و همانها با وصیت خود فاطمه زهرا(س) در نماز بر پیکر و خاکسپاری او حضور داشتهاند. هنگامی که حرکت علی (علیه السلام) برای شرکت در جنگ جمل به منطقه ذوقار به گوش حذیفه رسید، به یاران خود گفت: خود را به امیرالمؤمنین (علیه السلام) و وصی سید المرسلین برسانید که حق در یاری دادن اوست. از او روایاتی در شأن و منزلت امام علی (علیه السلام) و اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است. از حذیفه روایاتی در شأن و منزلت امام علی (علیه السلام) و اهل بیت (علیهم السلام) نقل کردهاند. وی در فتوحات دوره خلفا از جمله جنگ نهاوند شرکت کرد. او از راویان حدیث غدیر است. حذیفه در روایتی، تصریح پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر امامان دوازدهگانه پس از خود را نقل کرده است. حذیفه در سال ۳۶ در مدائن درگذشت. اما برخی گزارش ها در مورد رسیدن خبر شهادت عمار به او٬ حکایت از زنده بودن وی در ماه صفر سال ۳۷ دارد.
[۸] الأمالی (للصدوق)، جلد ۱، صفحه ۵۹۶.
«حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ اَلْحَسَنِ اَلْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ اَلسُّکَّرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَکَرِیَّا قَالَ حَدَّثَنَا عُمَیْرُ بْنُ عِمْرَانَ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ عِمْرَانَ [عَمْرٍو] اَلنَّخَعِیِّ عَنْ رِبْعِیِّ بْنِ خِرَاشٍ عَنْ حُذَیْفَهَ بْنِ اَلْیَمَانِ قَالَ: رَأَیْتُ اَلنَّبِیَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ آخِذاً بِیَدِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ هُوَ یَقُولُ یَا أَیُّهَا اَلنَّاسُ هَذَا اَلْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ فَاعْرِفُوهُ فَوَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ إِنَّهُ لَفِی اَلْجَنَّهِ وَ مُحِبِّیهِ فِی اَلْجَنَّهِ وَ مُحِبِّی مُحِبِّیهِ فِی اَلْجَنَّهِ».
[۹] نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲؛ (خطبه قاصعه، ویژگیهای اهل بیت علیهم السلام).
[۱۰] محمد بن حَنَفیه (۱۶-۸۱ق)، فرزند حضرت علی (علیه السلام) و خوله حنفیه (دختر جعفر بن قیس) و از طبقه اول تابعین است. گاه از او با نام «محمد بن علی» یاد میشود و او را «محمدِ اکبر» هم گفتهاند. او در جنگ جمل، جنگ صفین و جنگ نهروان حضور داشته و گاه پرچمدار سپاه علی (علیه السلام) بود. در واقعه کربلا در مدینه ماند. پس از شهادت امام حسین (علیه السلام) بنابر نقلی ابتدا ادعای امامت کرد اما پس از گواهی حجرالاسود به امامت امام سجاد (علیه السلام) از این ادعا دست کشید و به امامت پسر برادرش معتقد شد. پس از تسلط مختار بر کوفه، نامهای به مختار نوشت و مختار گروهی را به مکه فرستاد و او را از دست عبدالله بن زبیر نجات داد. کیسانیه، او را امام خود میدانند. او اولین کسی است که مهدی موعود دانسته شده است. مشی سیاسی او در زندگی، بسیار مسالمتآمیز بوده است. پسر او، ابوهاشم عبدالله بن محمد فرد مشهوری در تاریخ علویان است.
محمد از پدرش علی (علیه السلام)، عُمَر بن خَطّاب، ابوهریره، عثمان، عمار یاسر و معاویه روایت کرده است. فرزندان او عبد اللّه، حسن، ابراهیم و عون و نیز سالم بن ابی جعد، منذر ثوری، امام باقر (علیه السلام)، عبدالله بن محمد عقیل، عمرو بن دینار، محمد بن قیس، عبدالاعلی بن عامر از او نقل حدیث کردهاند. محمد در مدینه حلقه درس برپا کرد و دو پسرش، عبدالله ملقب به ابو هاشم و حسن ملقب به ابومحمد در آن شرکت داشتند. بعدها ابوهاشم از عالمان اندیشه معتزلی و ابومحمد نیز از پایهگذاران اندیشه ارجاء شد. در رجال کشی از حضرت علی (علیه السلام) نقل شده: چهار محمد مانع نافرمانی خدا میشوند؛ محمد بن جعفر طیار، محمد بن ابی بکر، محمد بن حنفیه و محمد بن ابی حذیفه. مامقانی از این حدیث، نتیجه گرفته محمد دارای عدالت و پاکی بوده است. برخی نیز این که امام حسین (علیه السلام) وصیت نامه اش را هنگام خروج از مدینه به او تحویل داده و او را جاسوس خویش در مد ینه قرار داده، وثاقت وی را استفاده کرده اند.
شیخ طوسی از کشی از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده است: «در بیماری محمد بن حنفیه من در کنارش بودم و چشم او را بستم و غسلش دادم و کفنش کردم و نماز بر او خواندم و او را به خاک سپردم.» البته در گزارشی از منابع غیر شیعی آمده که ابان بن عثمان (پسر خلیفه سوم) بر وی نماز خواند. در اینکه محل دفن محمد بن حنفیه در کجا واقع شده، اختلاف است؛ سید محسن امین به سه مکان اشاره میکند، ایلِه، طائف و مدینه در قبرستان بقیع ولی به نظر میرسد وی در مدینه وفات یافته است. امامزادههایی در ایران؛ جزیره خارک و منطقه رودبار به محمد حنفیه نسبت داده شده که با در نظر گرفتن محل وفات او، صحت این انتسابها بعید به نظر میرسد.
[۱۱] مروج الذهب : ج ۲ ص ۳۷۵ ، شرح نهج البلاغه : ج ۱ ص ۲۴۳٫
«فی ذِکرِ مُحَمَّدِ بنِ الحَنَفِیَّهِ فی أزمَهِ حَربِ الجَمَلِ لَمّا وَقَفَ حینَ واجَهَتهُ الرِّماحُ وَالنُّشّابُ: فَأَتاهُ عَلِیٌ علیه السلام: فَضَرَبَهُ بِقائِمِ سَیفِهِ وقالَ: أَدرَکَکَ عِرقٌ مِن اُمِّکَ».
[۱۲] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۵۹٫
«فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ ۖ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ ۖ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ».
[۱۳] مائه منقبه من مناقب أمیر المؤمنین علی بن ابی طالب و الأئمه من ولده علیهم السلام من طریق العامه، جلد ۱، صفحه ۱۳۵.
«حَدَّثَنِی اَلشَّرِیفُ اَلنَّقِیبُ أَبُو مُحَمَّدٍ اَلْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلْعَلَوِیُّ اَلْحُسَیْنِیُّ رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ زَکَرِیَّا قَالَ حَدَّثَنِی اَلْعَبَّاسُ بْنُ بَکَّارٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو بَکْرٍ اَلْهُذَلِیُّ عَنْ عِکْرِمَهَ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ قَالَ : قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لِعَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ : یَا عَبْدَ اَلرَّحْمَنِ أَنْتُمْ أَصْحَابِی وَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ عَلِیٍّ فَمَنْ قَاسَهُ بِغَیْرِهِ فَقَدْ جَفَانِی وَ مَنْ جَفَانِی [فَقَدْ] آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَعَلَیْهِ لَعْنَهُ رَبِّی یَا عَبْدَ اَلرَّحْمَنِ إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى أَنْزَلَ عَلَیَّ کِتَاباً مُبِیناً وَ أَمَرَنِی أَنْ أُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نَزَّلَ إِلَیْهِمْ مَا خَلاَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَإِنَّهُ (یَسْتَغْنِی عَنِ اَلْبَیَانِ إِنَّ) اَللَّهَ تَعَالَى جَعَلَ فَصَاحَتَهُ کَفَصَاحَتِی وَ دِرَایَتَهُ کَدِرَایَتِی وَ لَوْ کَانَ اَلْحِلْمُ رَجُلاً لَکَانَ عَلِیّاً عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ لَوْ کَانَ اَلْفَضْلُ شَخْصاً لَکَانَ اَلْحَسَنَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ لَوْ کَانَ اَلْحَیَاءُ صُورَهً لَکَانَ اَلْحُسَیْنَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ لَوْ کَانَ اَلْحُسْنُ (هَیْئَهً لَکَانَتْ) فَاطِمَهَ [بَلْ هِیَ أَعْظَمُ إِنَّ فَاطِمَهَ عَلَیْهَا السَّلاَمُ ] اِبْنَتِی خَیْرُ أَهْلِ اَلْأَرْضِ عُنْصُراً وَ شَرَفاً وَ کَرَماً».
[۱۴] حسنعلی نخودکی اصفهانی (۱۲۷۹-۱۳۶۱ق)، عالم و عارف امامی قرن سیزدهم و چهاردهم هجری قمری، مشهور به داشتن کرامت و استجابت دعا. وی از محضر جهانگیرخان قشقایی، آخوند ملا محمد کاشی و سید محمد کاظم طباطبائی یزدی بهره برد و پس از آن، تهذیب نفس و ریاضتهای شرعی را با نظر شخصیتهایی چون سید جعفر حسینی قزوینی و سید مرتضی کشمیری در پیش گرفت. او در کنار فلسفه، فقه، اصول، تفسیر و ریاضی، بر علوم غریبه هم تسلط داشت. وی صوفی مسلک بود و اعتقاد داشت صورت کامل تصوف در اسلام به ظهور رسیده است. حسنعلی مقدادی در ۱۵ ذیالقعده ۱۲۷۹قمری/۱۲۴۲ شمسی در اصفهان به دنیا آمد. شهرت وی به نخودکی در اواخر عمر، به سبب اقامتش در نخودک، یکی از روستاهای اطراف مشهد بود. پدر او، علی اکبر مقدادی، فردی عامی و از کاسبان اصفهان و متصف به زهد و پارسایی بود. وی همچنین مرید محمدصادق تخت پولادی، از مشایخ سلسله چشتیه، و مشهور به استجابت دعا و کرامت بود. نخودکی در ۱۷ شعبان ۱۳۶۱ق (۸ شهریور، ۱۳۲۱ش) در ۸۲ سالگی در گذشت. پیکر وی با حضور بسیاری از اهالی مشهد تشییع و در صحن عتیق حرم امام رضا (علیه السلام) به خاک سپرده شد نخودکی گفته بود در زمان حیات خود، هنگامی که در یکی از حجره های صحن عتیق رضوی مشغول عبادت بود، کرامت و لطف ویژه امام رضا (علیه السلام) به زائران خود را شهود کرده و وصیت کرد در همان مکانی که امام را شهود کرده بود زیر پای زائران دفن شود.
نخودکی تا سال ۱۳۱۱ق در کنار تهذیب نفس، به آموختن علوم دینی و ادبی، منطق، فلسفه، فقه، اصول و ریاضی، در حوزه علمیه اصفهان، حوزه علمیه مشهد و حوزه علمیه نجف پرداخت. او در نجف به دیدار عالم و زاهد مشهور، سید مرتضی کشمیری، رفت و مدتها با او ارتباط داشت و در تهذیب نفس، از راهنماییهای وی بهره برد. نخودکی از ۱۳۱۱ تا ۱۳۱۴ق در مشهد اقامت گزید و به ریاضتهای شرعی پرداخت و از درس استادانی همچون محمدعلی خراسانی (مشهور به حاجی فاضل)، سیدعلی حائری یزدی، حاج آقا حسین قمی و عبدالرحمن مدرس استفاده کرد. وی در ۱۳۱۹ به شیراز سفر کرد و در آنجا به فراگرفتن طب و آموختن کتاب قانون نزد میرزا جعفر طبیب پرداخت. نخودکی در رمضان همان سال به بوشهر و از آنجا، از طریق دریا، به مکه رفت. وی چند بار دیگر نیز به نجف و اصفهان سفر کرد و سرانجام در ۱۳۲۹ق به مشهد رفت و تا پایان عمر در آنجا ماند.
[۱۵] مائه منقبه من مناقب أمیر المؤمنین علی بن ابی طالب و الأئمه من ولده علیهم السلام من طریق العامه، جلد ۱، صفحه ۱۳۵.
[۱۶] باباطاهر، دوبیتیها، دوبیتی شماره ۳۲۷.
[۱۷] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، جلد ۴، صفحه ۱۴۳.
«اَلشَّهِیدُ اَلثَّانِی فِی شَرْحِ اَلنَّفْلِیَّهِ: وَ رَوَى اَلدُّعَاءَ عَقِیبَ اَلسَّادِسَهِ بِقَوْلِهِ- یَا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاکَ اَلْمُسِیءُ وَ قَدْ أَمَرْتَ اَلْمُحْسِنَ أَنْ یَتَجَاوَزَ عَنِ اَلْمُسِیءِ وَ أَنْتَ اَلْمُحْسِنُ وَ أَنَا اَلْمُسِیءُ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَجَاوَزْ عَنْ قَبِیحِ مَا تَعْلَمُ مِنِّی».
[۱۸] بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۵۰؛ الوافى، فیض کاشانى، ج ۲، ص ۱۷۴٫
«قالَ الامامُ المُجتَبى علیه السلام : إنّما أَبْکِی لِخَصْلَتَیْنِ: لِهَوْلِ المُطْلَعِ، و فَراقِ الأحِبَّهِ».
[۱۹] سوره مبارکه ق، آیه ۲۲٫
[۲۰] تحف العقول عن آل الرسول علیهم السلام، جلد ۱، صفحه ۲۳۲.
«اِعْلَمُوا أَنَّ اَللَّهَ لَمْ یَخْلُقْکُمْ عَبَثاً وَ لَیْسَ بِتَارِکِکُمْ سُدًى کَتَبَ آجَالَکُمْ وَ قَسَمَ بَیْنَکُمْ مَعَایِشَکُمْ لِیَعْرِفَ کُلُّ ذِی لُبٍّ مَنْزِلَتَهُ وَ أَنَّ مَا قُدِّرَ لَهُ أَصَابَهُ وَ مَا صُرِفَ عَنْهُ فَلَنْ یُصِیبَهُ قَدْ کَفَاکُمْ مَئُونَهَ اَلدُّنْیَا وَ فَرَغَکُمْ لِعِبَادَتِهِ وَ حَثَّکُمْ عَلَى اَلشُّکْرِ وَ اِفْتَرَضَ عَلَیْکُمُ اَلذِّکْرَ وَ أَوْصَاکُمْ بِالتَّقْوَى وَ جَعَلَ اَلتَّقْوَى مُنْتَهَى رِضَاهُ وَ اَلتَّقْوَى بَابُ کُلِّ تَوْبَهٍ وَ رَأْسُ کُلِّ حِکْمَهٍ وَ شَرَفُ کُلِّ عَمَلٍ بِالتَّقْوَى فَازَ مَنْ فَازَ مِنَ اَلْمُتَّقِینَ قَالَ اَللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى – إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ مَفٰازاً وَ قَالَ وَ یُنَجِّی اَللّٰهُ اَلَّذِینَ اِتَّقَوْا بِمَفٰازَتِهِمْ لاٰ یَمَسُّهُمُ اَلسُّوءُ وَ لاٰ هُمْ یَحْزَنُونَ فَاتَّقُوا اَللَّهَ عِبَادَ اَللَّهِ وَ اِعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ یَتَّقِ اَللّٰهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً مِنَ اَلْفِتَنِ وَ یُسَدِّدْهُ فِی أَمْرِهِ وَ یُهَیِّئْ لَهُ رُشْدَهُ وَ یُفْلِجْهُ بِحُجَّتِهِ وَ یُبَیِّضْ وَجْهَهُ وَ یُعْطِهِ رَغْبَتَهُ – مَعَ اَلَّذِینَ أَنْعَمَ اَللّٰهُ عَلَیْهِمْ مِنَ اَلنَّبِیِّینَ وَ اَلصِّدِّیقِینَ وَ اَلشُّهَدٰاءِ وَ اَلصّٰالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولٰئِکَ رَفِیقاً».
[۲۱] همان.
[۲۲] همان.
[۲۳] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای توسل.
پاسخ دهید