روز شنبه مورخ ۱۵ مرداد ماه ۱۴۰۱، هشتمین روز از مراسم عزاداری سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در «مسجد امام(ره) بازار تهران» با سخنرانی حضرت «آیت الله صدیقی» برگزار شد که مشروح آن تقدیم می شود.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
سه توصیه مهمّ جناب لقمان (علیه السلام) به فرزندشان
خداوند متعال از قول حضرت لقمان (علیه السلام) که این از عجایب خلقت خداوند است که کسی پیامبر نباشد، امام نباشد و خداوند متعال حرفهای او را مانند حرفهای پیامبران به عنوان درس برای بَشر بازگو نماید. یک سوره به نام جناب لقمان (علیه السلام) داریم که سورهی «لقمان» است. از مواعظ و توصیههای لقمان حکیم (علیه السلام) به فرزندشان، این است که فرمودند: «یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ[۲]»؛ پسرم! گرفتار ویروس شِرک نشوی؛ عالَم فقط یک خدا دارد. سپس فرمود: «یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَاهَ[۳]»؛ نماز را برپادار. مرحلهی سوم این بود که فرمود: «وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ[۴]»؛ سومین توصیه و دستور جناب لقمان (علیه السلام) به فرزندانشان که همهی مؤمنین و مسلمانان بر سَرِ سُفرهی حکمت حضرت لقمان (علیه السلام) هستند، این بود که فرمودند امر به معروف را انجام بده. در اسلام بیتفاوتی جُرم است. تماشاگری، شرکت در ظلمِ ظالم است، شرکت در گناه گناهکار است، بیرحمی به همنوع است، بیاعتنایی به درهم شکسته شدن حریمِ خداوند متعال است. لذا حضرت لقمان (علیه السلام) فرمود: پسرم! امر به معروف و نهی از منکر را انجام بده. هرجایی دیدید که میتوانید کسی را به کار خیری وادار کنید، این کار را انجام بدهید. «اَلدَّالُّ عَلَى اَلْخَیْرِ کَفَاعِلِهِ[۵]»؛ هرکسی دلیل خیر بشود، راهنمای خیر بشود، مُشوّق خیر بشود، شما که همگی الحمدلله همگی اهل مسجد هستید، اهل عزای حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) هستید، چه توفیقی است که وقتی میآیید بتوانید یکی از آشناهایتان را هم دعوت کنید و بگویید که امروز قصد کردهام تا به مجلس حضرت امام حسین (علیه السلام) بروم و دوست دارم تا با تو بروم. یا مثلاً وقتی میخواهید نماز جماعت بروید، نماز جماعت یک سرمایهای است که در روز قیامت آنهایی که حضور نداشتهاند، حسرت آن را میبرند. وقتی مأمومین از تعداد ده نفر بیشتر میشود، اگر تمام فرشتگان نویسنده باشند، نمیتوانند ثواب یک رکعت آن را بنویسند. خداوند به دنبال بهانه است تا ما را در آنجا بالا ببرد. چه خسارت بزرگی است که انسان نمازش را به صورت جماعت نخواند. «ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ[۶]»؛ اصلاً اساس نماز به جماعت خواندن آن است. نماز فُرادی بَدل است. اساس نماز به جماعت خواندن آن است و اولین نمازی هم که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خواندهاند، به صورت جماعت بوده است. دو تا مأموم داشت که یکی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بودند و یکی دیگر حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) بودند. رسول خدا از همان ابتدا نماز را به صورت جماعت خواندند و چهقدر به خواندن نماز به صورت جماعت تشویق کردهاند. شما هم رفیق خودتان را، اقوام خودتان را، کسی را که در حُجره همسایهی شماست، چه اشکالی دارد که از آنها خواهش کنید و آنها را تشویق کنید و مثلاً به آنها بگویید اگر یک هفته بیایید و نمازتان را به صورت جماعت بخوانید، یک سور میدهم. «وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ» امر به معروف کن، «وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ». انشاءالله از امروز با خودتان و حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) عهد ببندید که از امروز تا روز اربعین حضرت امام حسین (علیه السلام)، خودتان و افراد خانوادهتان در منزل به هیچ عنوان غیبتی را انجام ندهید و اگر دیدید کسی مشغول غیبت شده است، فوراً از او خواهش کنید که غیبت نکند. حرف کسی را در منزل نزنید. زیرا غیبت نکبت است، غیبت آتش جهنّم است، غیبت بازی کردن با آبروی مردم است و خداوند تعهّد کرده است که هرکسی آبروی بندگانش را ببرد، خداوند هم آبروی او را خواهد برد. با آبروی مردم نباید بازی بشود.
امر به معروف زمینهای نیاز دارد که باید آماده باشد
حضرت لقمان (علیه السلام) گفتند امر به معروف و نهی از منکر را انجام بده، «وَ اصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَکَ إِنَّ ذَلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ[۷]»؛ البته که امر به معروف و نهی از منکر هزینه دارد. گاهی به انسان بد میگویند، گاهی نسبت به انسان عقده میکنند، گاهی انسان را جلوی جمع ضایع میکنند؛ اشکالی ندارد چون برای رضای خداوند متعال بوده است، همانگونه که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را سنگباران کردند، به ایشان تهمت زدند و ایشان را تمسخر کردند. اگر بنا باشد انسان از اینها بترسد و حفظ دین نکند و از احکام اسلام مراقبت نکند، چگونه میخواهد در روز قیمات با پیامبرش ملاقات نماید؟ اما در مسألهی امر به معروف و نهی از منکر که حاصل آن هدایت است، آشتی دادن بندگان با خداوند متعال و صاف کردن دلهاست، باید روشمند عمل کنیم، باید از روی معرفت عمل کنیم. یقیناً باید برای خداوند و برای دلسوزی باشد. یقیناً باید کاری کنیم که دَفعِ فاسد به اَفسد نباشد؛ اگر میخواهید ابروی کسی را درست کنید، چشم او را کور نکنید. اگر او در حال حاضر دارای یک فسق است و شما بلد نیستید امر به معروف و نهی از منکر کنید، باعث میشود که به سوی کُفر برود و نسبت به دین هم بدگویی میکند؛ اینگونه نباشید. لذا اگر انسان زمینه را آماده نماید، همانگونه که خداوند متعال به پیامبرش دستور میدهد: «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ[۸]»؛ فرمود: پیامبر ما با گذشت باش. هیچکسی گذشت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را ندارد. قاتل عمویشان حضرت حمزه (علیه السلام) که سیدالشهدا (علیه السلام) بودند را بخشیدند. حبیب من! «خُذِ الْعَفْوَ»؛ اجازه نده در زندگی مشعل و چراغ عفو خاموش بشود. اخذ به عفو بکن و آن را رها نکن. عفو شکار بسیار خوبی برای دلهاست. در عفو لذّتی است که یقیناً در انتقام نیست، پس اهل عفو باشید. «وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ»؛ اما اگر میخواهی امر کنی، باید اول زمینهی آن را ایجاد نمایی. آن کسی که تو را قبول ندارد، آن کسی که برای حرف تو اصلاً توجیه نیست، مشخّص است که این کارِ بیهودهای است. اول خودت را اثبات کن، پیش او آبرویی کسب کن، محبّتی به او نشان بده و سپس از او درخواستی داشته باش. در قسمت سوم هم فرموده است: «أَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ»؛ مقام معظم رهبری (مدّ ظله العالی) در امر به معروف لِسانی فرمودند: بر هم تکلیف است که بگویند و بگذرند. ایستادگی نکن تا تو را فحش بدهند و یا جار و جنجال به راه بیفتد. بعضیها شرّ هستند و به دنبال شرّ نیز میگردند. شما باید حواستان جمع باشد که اگر کسی تظاهر به فِسق و گناه بکند، به او تذکّر بدهید ولی ایستادگی نکنید. «أَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ»؛ اگر در طول یک روز ده نفر به یک انسان بیحجاب، یک انسان رِباخوار و یا یک انسان اهل غیبت تذکّر بدهد و این موضوع هر روز تکرار بشود، جرأت میکند که هر روز این کار را تکرار نماید؟ بلکه به خودی خود این امر منتفی خواهد شد.
اخلاق انسان با خانوادهاش باید بهتر از اخلاق او با دیگران باشد
ولی آن چیزی که استاندارد است و جوّ غالب دین با آن است، شکار دل با محبّت است. انسان باید با نرمش، با محبّت و با احسان افراد را به خودش و به دینش و به احکام اسلامی خوشبین بکند و عنوان آن این است که فرموده است: «کُونُوا دُعَاهً لِلنَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ[۹]»؛ دو صَد گُفته چون نیم کِردار نیست. به همین منظور است که بیش از چهار هزار معجزه از وجود نازنین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به ثبت رسیده است. عبادت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) معجزه است، معراج رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) معجزه است، شقّالقمر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) معجزه است، احسان و ایثار رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) معجزه است. در اولین دعوتی که داشتند که خداوند متعال فرموده است: «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ[۱۰]»، غذای چند نفر، چهل نفر را سیر کرد و بازهم غذا باقی مانده بود و این نیز معجزه است. معجزات حسّی، معجزات عقلی، معجزات علمی، معجزات پیشگویی و غیبگویی، معجزات تصرّف و … در زندگی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) وجود دارد؛ ولی چیزی را که خداوند متعال از پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای ما تابلو قرار داده است، این است که فرموده است: «وَ إِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ[۱۱]»؛ اخلاق پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چه جلالی دارد. خُلقِ نبوی چه شکوهی در تاریخ ایجاد کرده است. چه اخلاق زیبایی دارند، چه جاذبهای دارند، چه حِلمی دارند، چه سعهی صدری دارند. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به صورت فراوان از مخالفین و معاندین جفا دیده است، ولی از محبّت کوتاهی نکردهاند. این سماجت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که در برابر عداوتها و دشمنیها محبّت خودشان را ادامه بدهند. بیش از معجزاتی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در حسّ و غیبگویی داشتند، این ایثار و نثار پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای همه درس بود. لذا وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «أَحْسَنُکُمْ خُلُقاً[۱۲]»؛ میخواهید بگویم نزد من چه کسی بالاترین نمره را دارد؟ بهترین فرد و اولین نفر در جامعهی اسلامی، کسی است که اخلاق خوبی داشته باشد. هرکسی که خوش اخلاقتر است، نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) محبوبتر است. همچنین رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: «خَیْرُکُمْ لِأَهْلِهِ[۱۳]»؛ در میان انسانهای خوش اخلاق هم، آن کسی که با خانوادهاش خوش اخلاقتر است، نمرهی بالاتری دارد. خیلیها با مردم رفتار خوبی دارند، ولی در منزل رفتار شایستهای ندارند. وقتی در منزل است، یک غرور و شرارتی دارد که کسی جرأت نمیکند به او حرفی بزند. آن واقعیّت انسان در پَسِ پرده مشخّص میشود. بسیاری از افراد در جامعه ریا میکنند و میخواهند خودشان را خوب جلوه بدهند، ولی در خلوتها همان گونهای هستند که واقعیتشان است. لذا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میخواهند ما را در باطن اصلاح نمایند که باطنمان بهتر از ظاهرمان باشد. با همه خوش اخلاق باش، ولی باید خوش اخلاقی تو با خانوادهات نسبت به افراد دیگر متفاوت باشد. انسان باید با فرزندان خودش رفیق باشد. «هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ[۱۴]»؛ این آیهای که قرآن کریم میفرماید که زن و شوهر لباس یکدیگر هستند، یکی از درسهایی که در این جملهی قرآن کریم وجود دارد، این است که لباس همراه انسان است. زن و مرد باید همراه یکدیگر باشند و باهم رفیق باشند، باید «مَرنج و مَرنجان» باشند. این تابلو، تابلوی بهشت است که گفتهاند: «مَرنج و مَرنجان». فرمودند: همسایهی خوب، آن همسایهای نیست که آزارش به شما نمیرسد؛ بلکه همسایهی خوب آن کسی است که اذیّت همسایه را تحمّل مینماید و بدی همسایه را با خوبی جبران مینماید. این همسایهی خوب است. «وَ إِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ».
خوش اخلاقی انسان پاداش بسیار ارزشمندی برای او به همراه دارد
لذا هدایتهایی که نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) با اخلاقشان داشتند، یقیناً آن میزان هدایت با شمشیر و جنگ مقدور نبود. مهمترین اکسیر که دلها را منقلب میکرد، مغناطیس اخلاق پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. اینقدر بزرگوار و با گذشت بودند، اینقدر احسان میکردند و با دشمنانشان مدارا میکردند که دل سنگِ آنها را با اخلاق آب میکردند. ما هم باید بدانیم که خداوند منّان به بیان پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «إِنَّ اَلْعَبْدَ لَیُدْرِکُ بِحُسْنِ اَلْخُلُقِ دَرَجَهَ اَلْقَائِمِ اَلصَّائِمِ[۱۵]»؛ خیلی عجیب است! جملهی کوتاهی است و آن را در دلهای خودتان یادداشت کنید. چون بسیار مُشوّق است. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: مؤمن با خوش اخلاقیاش، درجهی کسی را که شبها قائم است و شب زندهداری میکند و روزها را صائم است و روزه میگیرد را کسب مینماید. اگر کسی انسان خوش اخلاقی باشد، خداوند آن درجهای را که به نمازشبخوانِ همیشگی و روزه دار میدهد، به انسان خوش اخلاق نیز عنایت مینماید. وجود مبارک مولای ما حضرت علی بن موسی الرضا (علیه آلاف التحیّه و الثناء) که چه افتخاری است نصیب ما شده است، الحمدلله حرم حضرت امام رضا (علیه السلام) در کشور ما قرار دارد، پاسپورت و ویزا نمیخواهد، گمرک نیاز ندارد، مشکلاتی برای رفتن ندارد و انشاءالله سعی کنیم هر ماه یک مرتبه به گدایی ایشان برویم که بسیار ارزش دارد. هر ماه یک مرتبه برویم و خودمان را در دریا و چشمهی زُلال ولایت رضوی تمیز کنیم و بیاییم. سُفرهی امام رضا (علیه السلام) پهن است و منتظر است تا ما برویم و براتِ دوری از آتش جهنّم را برای ما نگاه داشتهاند، امام رضا (علیه السلام) جواز ورود به بهشت را به ما میدهند. حضرت رضا (علیه السلام) از آباءِ طاهرینشان با سند نقل مینمایند که از وجود نازنین پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) است که ایشان فرمودند: «عَلَیْکُمْ بِحُسْنِ اَلْخُلُقِ[۱۶]»؛ امام رضا (علیه السلام) برای اینکه توجّه همگی جلب بشود، اگر خودشان بگویند ـ هر چند گفتهی خودشان هم سخن خداوند متعال است ـ ولی میگویند که گفتهی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است و سند را نقل میکنند تا اهمیّت قضیه را برسانند. فرمودند: «عَلَیْکُمْ بِحُسْنِ اَلْخُلُقِ»؛ بر شما باد به خوش اخلاقی. چرا اینگونه فرمودند؟ زیرا در ادامه فرمودهاند: «فَإِنَّ حُسْنَ اَلْخُلُقِ فِی اَلْجَنَّهِ لاَ مَحَالَهَ[۱۷]»؛ حضرت امام رضا (علیه السلام) در حال بیان این مطلب به طور یقینی هستند. ایشان میفرمایند: حتماً انسان خوش اخلاق به بهشت میرود. «وَ إِیَّاکُمْ وَ سُوءَ اَلْخُلُقِ[۱۸]»؛ و از بد اخلاقی بپرهیزید. چرا؟ زیرا فرمودهاند: «فَإِنَّ سُوءَ اَلْخُلُقِ فِی اَلنَّارِ لاَ مَحَالَهَ[۱۹]»؛ انسان بد اخلاق توبه ندارد. انسان بد اخلاق موفّق به توبه کردن نمیشود. انسانهای عصبی که یک لحظه عصبی میشوند و بد و بیراه میگویند، دست بالا میبرد، آبرو میبرد، تحقیر مینماید، ولی بعد پشیمان میشود؛ اما دوباره در همین چالهای میافتد که قبلاً در آن افتاده بود. توبهاش توبهی قابل قبولی نیست، وضع او بد است و مُدام جوش میآورد و وقتی جوش میآورد، از مرز تقوا خارج میشود. حال که اخلاق این اندازه ارزش دارد و انسان خوش اخلاق منزلت یک فرد نمازشبخوانِ دائم الصوم را دارد و انسان خوش اخلاق به تضمین مولای ما حضرت اباالحسن الرضا (روحی فداه و سلام الله علیه) حتماً اهل بهشت خواهد شد، باید اهمیّت این اخلاق را هم در زندگیمان پیاده نماییم.
روضه و توسّل به حضرت علی اکبر (علیه السلام)
اما امروز که روز حضرت علی اکبر (علیه السلام) است. مانند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند. ما در عالَم هیچ کسی را هم از نظر صورت و هم از نظر سیرت زیباتر از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نداریم، هم از نظر اخلاق و هم از نظر آفرینش کسی مانند پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیست. ولی کسی که دقیقاً مانند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است، حضرت علی اکبر (علیه السلام) هستند. وقتی که امام حسین (علیه السلام) حضرت علی اکبر (علیه السلام) را بدرقه میکردند، خیلی بر ایشان سخت گذشت. یا بقیه الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف)! خواندن روضهی حضرت علی اکبر (علیه السلام) بسیار سخت است. حضرت امام حسین (علیه السلام) به جلوی خیمه آمدند و حضرت علی اکبر (علیه السلام) را سوار بر مرکب کردند. وقتی حضرت علی اکبر (علیه السلام) راه افتاد، دل امام حسین (علیه السلام) به دنبال او میرود و نمیتواند از او دل بکند. اشکهای چشم ایشان جاری شد. دست مبارکشان را به زیر محاسن شریفشان بردند و فرمودند: «اَللّهُمَّ اشْهَدْ عَلى هؤُلاءِ الْقَوْمِ[۲۰]»؛ خدایا! شاهد باش. من جوانی را به مقابلهی با اینها میفرستم که هر وقت مشتاق پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بودم و هرگاه دلم برای پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تنگ میشد، نگاهی به قد و بالای این جوان میکردم و دلم آرام میگرفت. «فَقَدْ بَرَزَ إِلَیـْهِمْ غُلامٌ اَشْبَهُ النّاسِ خَلْقاً وَ خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ[۲۱]»؛ خدایا! این جوان من هم از نظر صحبت کردن مانند جدّش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خوشسخن است، خوش صحبت است، شیرینزبان است و هم از نظر سیما و زیبایی مانند جدّش رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) است و همانند ماه میدرخشد و هم از نظر اخلاق، آیینهی تمامنمای اخلاق پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است. حضرت امام حسین (علیه السلام) چنین جوانی را به سوی قربانگاه بدرقه کردند. حضرت علی اکبر (علیه السلام) رفتند و دیگر با همهی عمّهها خداحافظی کرده بود. امام حسین (علیه السلام) آمدند و حضرت علی اکبر (علیه السلام) را از کمند محبّت خواهرها آزاد کردند، دامن حضرت علی اکبر (علیه السلام) را گرفته بودند و التماس میکردند که به میدان نرود. از امام حسین (علیه السلام) کمک خواست، حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) آمدند و گفتند: دست از علی بردارید؛ «إِنَّهُ مَمْسُوسٌ فِی ذَاتِ اللَّهِ»؛ او عاشق شهادت است و جلوی عاشق را نمیتوان گرفت؛ بگذارید تا برود. حضرت علی اکبر (علیه السلام) به میدان رفت و توقّع نداشتند که برگردد، ولی دیدند صدای حضرت علی اکبر (علیه السلام) در جلوی خیمه بلند شد: «یَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِی وَ ثِقْلُ الْحَدِیدِ قَدْ أَجْهَدَنِی»؛ بابا جان! عطش من را از پای درمیآورد، سنگینی سلاح از یکسو و شدّت عطش از یکسو، آمدم از شما بپرسم آیا راهی به آب هست که تجدید قوا کنم و بتوانم از شما دفاع نمایم؟ حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) جوانشان را در آغوش گرفتند و دهان مبارکشان را باز کردند؛ این جوان زبان در دهان حضرت امام حسین (علیه السلام) قرار داد، ولی گویا خجالت کشید. دید که پدر از او تشنهتر است. به میدان رفت و وقتی که به هنگام شهادت صدایش از میدان بلند شد، صدا زد: «یَا أَبَتَاهْ عَلَیْکَ السَّلَامُ»؛ بابا جان! خداحافظ. آمدم و اظهار عطش کردم، ناراحت نباش؛ جدّم امیرالمؤمنین (علیه السلام) برایم آب آورده است. راوی میگوید که دیدم یک خانم بلند بالا از خیمه بیرون آمد، دو دستش را روی سرش گذاشته است و مانند مصیبتزدهها در میان نامحرمان دوان دوان به سوی معرکه میرود، ولی اینگونه ناله میزند: «وا ثَمَرَهَ فُؤاداهُ»؛ وای میوهی دلم! وای پسر برادرم! گاهی هم میگفت: وای برادرم! مرحوم «آقای کشمیری[۲۲]» (رضوان الله تعالی علیه) میفرمودند: سختترین داغ در روز عاشورا، داغ حضرت علی اکبر (علیه السلام) بود. چندین دلیل داشتند، اما یکی از دلایلشان این بود که میگفتند: حضرت امام حسین (علیه السلام) طاقت پیاده شدن نداشتند، «سَقَطَ عَلی الفَرَس»، چند قدم مانده بود تا به جنازهی حضرت علی اکبر (علیه السلام) برسد که از روی اسب بر روی زمین افتادند؛ میخواهند بلند شوند و به کنار جنازه بروند، ولی نائی ندارند. روی زانو راه رفتند و کنار بدن حضرت علی اکبر (علیه السلام) هفت مرتبه فریاد زدند: «وَلَدی علی!»؛ ای پارهی جگرم! ای پسرم! وقتی دیدند که جواب نمیآید، خودش را روی جنازهی حضرت علی اکبر (علیه السلام) انداخت، «عَلَیْهِ وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ[۲۳]» صورت مبارکش را روی صورت خونین جوانش گذاشت؛ «فقد استرحت من هم الدنیا و غمها[۲۴]»؛ پسرم! رفتی و راحت شدی؛ «و قد بقى أبوک و ما اسرع اللحوق بک[۲۵]».
لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم
اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین
دعا
خدایا! به داغ دل حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) در عزای حضرت علی اکبر (علیه السلام)، امام زمانمان (ارواحنا فداه) را برسان.
خدایا! این کشور اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) را از همهی ناراحتیها و نگرانیها نجات بده.
خدایا! مردم ما، نظام ما، رهبر خوب ما را دشمن شاد نکن.
خدایا! دشمنان ما و نفوذیها و بیگانهها را رسوا و نابود بگردان.
خدایا! کشور عراق را از دست منافقین نجات بده.
خدایا! آرامش به شیعیان عالَم مستقرّ بفرما.
الها! پروردگارا! بیماران عموماً، مریضهای مورد نظر خصوصاً شِفای عاجل کَرامت بفرما.
خدایا! حاجات این جمع و حوائج مُلتَمسین برآورده بفرما.
انشاءالله تا مدّاح عزیزمان تشریف میآوردند، چه نامی خوشتر از نام حسین (علیه السلام) است؛ همگی بگویید: یا حسین (علیه السلام).
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ الی ۲۸٫
[۲] سوره مبارکه لقمان، آیه ۱۳٫
«وَ إِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ ۖ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ».
[۳] سوره مبارکه لقمان، آیه ۱۷٫
«یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَاهَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اصْبِرْ عَلَىٰ مَا أَصَابَکَ ۖ إِنَّ ذَٰلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ».
[۴] همان.
[۵] ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، جلد ۱، صفحه ۱.
«مَا رُوِیَ عَنِ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَنَّهُ قَالَ: اَلدَّالُّ عَلَى اَلْخَیْرِ کَفَاعِلِهِ».
[۶] سوره مبارکه بقره، آیه ۴۳٫
«وَ أَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَ آتُوا الزَّکَاهَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ».
[۷] سوره مبارکه لقمان، آیه ۱۷٫
[۸] سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۹۹٫
[۹] الکافی، جلد ۲، صفحه ۷۸.
«مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلْحَجَّالِ عَنِ اَلْعَلاَءِ عَنِ اِبْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : کُونُوا دُعَاهً لِلنَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ لِیَرَوْا مِنْکُمُ اَلْوَرَعَ وَ اَلاِجْتِهَادَ وَ اَلصَّلاَهَ وَ اَلْخَیْرَ فَإِنَّ ذَلِکَ دَاعِیَهٌ».
[۱۰] سوره مبارکه شعراء، آیه ۲۱۴٫
[۱۱] سوره مبارکه قلم، آیه ۴٫
[۱۲] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۶۸، صفحه ۳۸۷.
«وَ قَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : أَقْرَبُکُمْ مِنِّی مَجْلِساً یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ أَحْسَنُکُمْ خُلُقاً وَ خَیْرُکُمْ لِأَهْلِهِ».
[۱۳] همان.
[۱۴] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۸۷٫
«أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَهَ الصِّیَامِ الرَّفَثُ إِلَىٰ نِسَائِکُمْ ۚ هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ ۗ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ وَ عَفَا عَنْکُمْ ۖ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَ ابْتَغُوا مَا کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ ۚ وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ۖ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیَامَ إِلَى اللَّیْلِ ۚ وَ لَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَ أَنْتُمْ عَاکِفُونَ فِی الْمَسَاجِدِ ۗ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَقْرَبُوهَا ۗ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ آیَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ».
[۱۵] شرح فارسی شهاب الأخبار، جلد ۱، صفحه ۳۶۱.
[۱۶] عیون أخبار الرضا علیه السلام، جلد ۲، صفحه ۳۱.
«وَ بِهَذَا اَلْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : عَلَیْکُمْ بِحُسْنِ اَلْخُلُقِ فَإِنَّ حُسْنَ اَلْخُلُقِ فِی اَلْجَنَّهِ لاَ مَحَالَهَ وَ إِیَّاکُمْ وَ سُوءَ اَلْخُلُقِ فَإِنَّ سُوءَ اَلْخُلُقِ فِی اَلنَّارِ لاَ مَحَالَهَ».
[۱۷] همان.
[۱۸] همان.
[۱۹] همان.
[۲۰] لهوف سید ابن طاووس، صحفه ۱۱۳.
«فَلَمَّا لَمْ یَبْقَ مَعَهُ سِوَى أَهْلِ بَیْتِهِ خَرَجَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ کَانَ مِنْ أَصْبَحِ النَّاسِ وَجْهاً وَ أَحْسَنِهِمْ خُلُقاً فَاسْتَأْذَنَ أَبَاهُ فِی الْقِتَالِ فَأَذِنَ لَهُ ثُمَ نَظَرَ إِلَیْهِ نَظَرَ آیِسٍ مِنْهُ وَ أَرْخَى عَیْنَهُ وَ بَکَى ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ وَ کُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِیِّکَ نَظَرْنَا إِلَیْهِ فَصَاحَ وَ قَالَ یَا ابْنَ سَعْدٍ قَطَعَ اللَّهُ رَحِمَکَ کَمَا قَطَعْتَ رَحِمِی فَتَقَدَّمَ نَحْوَ الْقَوْمِ فَقَاتَلَ قِتَالًا شَدِیداً وَ قَتَلَ جَمْعاً کَثِیراً ثُمَّ رَجَعَ إِلَى أَبِیهِ وَ قَالَ یَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِی وَ ثِقْلُ الْحَدِیدِ قَدْ أَجْهَدَنِی فَهَلْ إِلَى شَرْبَهٍ مِنَ الْمَاءِ سَبِیلٌ فَبَکَى الْحُسَیْنُ علیه السلام وَ قَالَ وَا غَوْثَاهْ یَا بُنَیَّ قَاتِلْ قَلِیلًا فَمَا أَسْرَعَ مَا تَلْقَى جَدَّکَ مُحَمَّداً ص فَیَسْقِیَکَ بِکَأْسِهِ الْأَوْفَى شَرْبَهً لَا تَظْمَأُ بَعْدَهَا أَبَداً فَرَجَعَ إِلَى مَوْقِفِ النُّزَّالِ وَ قَاتَلَ أَعْظَمَ الْقِتَالِ فَرَمَاهُ مُنْقِذُ بْنُ مُرَّهَ الْعَبْدِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِسَهْمٍ فَصَرَعَهُ فَنَادَى یَا أَبَتَاهْ عَلَیْکَ السَّلَامُ هَذَا جَدِّی یُقْرِؤُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ عَجِّلِ الْقَدُومَ عَلَیْنَا ثُمَّ شَهَقَ شَهْقَهً فَمَاتَ فَجَاءَ الْحُسَیْنُ حَتَّى وَقَفَ عَلَیْهِ وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ وَ قَالَ قَتَلَ اللَّهُ قَوْماً قَتَلُوکَ مَا أَجْرَأَهُمْ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى انْتِهَاکِ حُرْمَهِ الرَّسُولِ عَلَى الدُّنْیَا بَعْدَکَ الْعَفَاءُ. قَالَ الرَّاوِی: وَ خَرَجَتْ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلِیٍّ تُنَادِی یَا حَبِیبَاهْ یَا ابْنَ أَخَاهْ وَ جَاءَتْ فَأَکَبَّتْ عَلَیْهِ فَجَاءَ الْحُسَیْنُ فَأَخَذَهَا وَ رَدَّهَا إِلَى النِّسَاءِ».
[۲۱] همان.
[۲۲] سیدعبدالکریم رضوی کشمیری (۱۳۰۳-۱۳۷۸ش) از عارفان شیعه و از شاگردان سید علی آقا قاضی طباطبایی و سید هاشم حداد است. «شرح کفایه الاصول» از آثار او است. وی در سال ۱۳۷۸ش درگذشت و در حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) مدفون شد. سید عبدالکریم رضوی کشمیری، در سال ۱۳۴۳ق در نجف اشرف متولد شد. پدرش سید محمدعلی کشمیری و مادرش دختر سید محمدکاظم طباطبایی یزدی (صاحب عروه الوثقی) بود. پدرش با عبدالکریم حائری یزدی دوست بود و بهسبب علاقه به او نام فرزندش را عبدالکریم گذاشت. کشمیری پدرش را عالم فاضلی توصیف میکند که آداب و اخلاق شرعی را رعایت میکرد و به خواندن برخی ادعیه اهمیت میداد و فرزندش را هم به این امور سفارش میکرد. پدربزرگش سید محمدحسن کشمیری است. او در هفت سالگی همراه پدرش از کشمیر به کربلا رفته، به تحصیل علوم دینی پرداخت و به اجتهاد رسید. او در تربیت شیخ عبدالکریم حائری یزدی، علی زاهد قمی و سید هادی رضوی کشمیری نقش مهمی داشت و خود، از عارفان صاحب کرامت بشمار میرفت. عبدالکریم کشمیری درباره اجدادش گفته که اصالتاً قمی و از سادات رضوی هستند و ریشه سیادت آنها به حضرت موسی مبرقع فرزند بلافصل امام جواد (علیه السلام) که در قم مدفون است، میرسد، اما اجداد وی به هند رفته و بعدها بخشی از آنها برای تحصیل به عراق مهاجرت کردهاند. عبدالکریم کشمیری در چهارشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۷۸ش (۲۰ ذیالحجه ۱۴۱۹ق) در ۷۴ سالگی درگذشت. محمدتقی بهجت بر پیکر او نماز خواند و طبق وصیتش در قسمت بالاسر در حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها)، جنب قبر علامه طباطبائی به خاک سپرده شد.
سید عبدالکریم کشمیری با تشویق پدر، تحصیل علوم دینی را آغاز کرد و دروس ادبیات، معانی بیان، منطق، فقه واصول را فرا گرفت و به تدریس آنها پرداخت. وی درسهای لمعه، رسائل، مکاسب، کفایه الاصول و اسفار و درس خارج فقه و اصول را نزد اساتید حوزه علمیه نجف آموخت. کشمیری از آیت الله خویی اجازه اجتهاد گرفت. او در کنار دروس متعارف حوزه، به آموختن علوم جفر، علم اعداد، علم حروف و اسماءالله مشغول شد. سید عبدالکریم کشمیری با تشویق پدر، تحصیل علوم دینی را آغاز کرد و دروس ادبیات، معانی بیان، منطق، فقه واصول را فرا گرفت و به تدریس آنها پرداخت. وی درسهای لمعه، رسائل، مکاسب، کفایه الاصول و اسفار و درس خارج فقه و اصول را نزد اساتید حوزه علمیه نجف آموخت. کشمیری از آیت الله خویی اجازه اجتهاد گرفت. او در کنار دروس متعارف حوزه، به آموختن علوم جفر، علم اعداد، علم حروف و اسماءالله مشغول شد.
سید عبدالکریم کشمیری خود آثارش را شمرده و میگوید در موقع خروج از عراق، نیروهای بعثی آثارش را گرفته و از بین بردهاند و اکثر کتابهای نام برده در دسترس نیست. این کتابها عبارتند از: «شرح کفایه الاصول آخوند خراسانی؛ مجموعه اشعار عربی؛ مجموعه درسهای اخلاق عارف خداجوی، شیخ مرتضی طالقانی؛ جزوهای در مورد اذکار و اوراد عرفانی؛ رساله در مبحث قطع؛ رساله در طلب و اراده؛ تقریرات درس اصول آیت الله خویی».
[۲۳] لهوف سید ابن طاووس، صحفه ۱۱۳.
[۲۴] تاریخ الطبری ۳: ۳۳۱٫ / الارشاد: ۲۳۹٫ / ذریعه النجاه: ۱۲۸٫ / مقتل الحسین لابی مخنف: ۱۲۹ من قوله (قتل الله) مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی ۲: ۳۱٫ / بحار الانوار ۴۵: ۴۳٫ / العوالم ۱۷: ۲۸۵ / وقعه الطف: ۲۸۱٫ / البدایه والنهایه ۸: ۲۰۱٫ / مثیر الاحزان: ۶۹٫ / اللهوف: اعیان الشیعه ۱: ۶۰۷ و فى الاربعه الاخیره الى قوله (بعدک العفا). / الدمعه الساکبه ۴: ۳۳۱٫ / ینابیع الموده: ۴۱۵٫ / ناسخ التواریخ ۲: ۳۵۵٫
(قتل الله قوما قتلوک ما أجرأهم على الرحمان وعلى رسوله، وعلى انتهاک حرمه الرسول، على الدنیا بعدک العفا.) قال حمید بن مسلم: فکأنی أنظر إلى امرأه خرجت مسرعه کأنها الشمس الطالعه تنادی بالویل والثبور، وتقول: یا حبیباه یا ثمره فؤاداه، یا نور عیناه ! فسألت عنها فقیل: هی زینب بنت علی علیه السلام وجاءت وانکبت علیه، فجاء الحسین فأخذ بیدها فردها إلى الفسطاط، وأقبل علیه السلام بفتیانه وقال: (احملوا أخاکم)، فحملوه من مصرعه، فجاوا به حتى وضعوه عند الفسطاط الذی کانوا یقاتلون أمامه. وقال أبو مخنف: ثم انه علیه السلام وضع ولده فی حجره وجعل یمسح الدم عن ثنایاه، وجعل یلثمه ویقول: یا ولدى أما انت فقد استرحت من هم الدنیا وغمها وشدائدها وصرت الى روح وریحان وقد بقى أبوک وما اسرع اللحوق بک). وقال القندوزى إنه علیه السلام قال: (لعن الله قوما قتلوک یا ولدی، ما اشد جرأتهم على الله، وعلى انتهاک حرم رسول الله صلى الله علیه وآله)، وأهملت عیناه بالدموع، وصرخن النساء فسکتهن الامام وقال لهن: (اسکتن فإن البکاء امامکن). وفی روایه ثالثه: انه علیه السلام حین رأى ولده الشهید قال: (یا ثمره فؤاداه، ویا قره عیناه).
[۲۵] همان.
پاسخ دهید