روز پنجشنبه مورخ ۲۸ مرداد ماه ۱۴۰۰ و مصادف با روز عاشورای حسینی، مراسم عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در مسجد دانشگاه صنعتی شریف با سخنرانی حضرت «آیت الله صدیقی» برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
- مقدّمه
- پیامبرانی که حکومت داشتند
- مردم ما پای اسلام و انقلاب ایستادهاند
- «حکومت» یکی از دلایل قیام حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه
- «طاغوتزدایی» یکی از دلایل قیام حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه
- هیهات منَّ الذّله
- امر به معروف و نهی از منکرِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه
- مرگ در دیدگاه اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین
- روضه و توسّل
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
«یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ * ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَهً مَّرْضِیَّهً * فَادْخُلِی فِی عِبَادِی * وَادْخُلِی جَنَّتِی».[۲]
به حضور مبارک امام زمان ارواحنا فداه و به شما فرهیختگان و عزیزان در ماتم نشستگان تسلیت عرض میکنم.
سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام یعنی همهی اسلام، یعنی مجموعهی تعالیمِ قرآن، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در بُعدِ تفکّر، اندیشه، انگیزه و کنش و واکنش حقیقتِ قرآن کریم هستند، متنِ دین هستند.
از این جهت آنچه در قیام و انقلاب حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه با دقّت میشود بدست آورد «جامعیّتِ این انقلاب و این قیام و نهضت خونین» است.
پیامبرانی که حکومت داشتند
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در ابتدا بنای تشکیل حکومت الهی را داشتند، که همهی انبیاء بر اساس آیات قرآن کریم مکلّف به این امر بودند، «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّه»،[۳] ما هیچ پیغمبری را به سوی بشر اعزام نکردیم، مگر مقصود این بوده است که فرمان به دست اینها باشد و بشر از اینها اطاعت کند، اینها طبیبِ جامعه هستند، نسخهها را ارائه کنند، قدرت اجرایی هم برای پیاده کردنِ نسخههای شفاءبخش در اختیار داشته باشند و بشر با نسخهی اینها زندگیِ سالمی را در پیش بگیرد.
شرایط برای قلیلی از انبیاء علیهم السلام فراهم شد تا مدیریت جامعه و سیاست و ادارهی حکیمانهی جامعه را بعهده بگیرند.
قرآن کریم جناب سلیمان علیه السلام را از موضع حکمرانی و مدیریت عالی توصیف میکند، جریانات فوق آنچه که برای ملوک و حکّامِ عالم فرض میشود در حکومت حضرت سلیمان علیه السلام به چشم میخورد.
حضرت سلیمان علیه السلام هم به جن تسلط داشتهاند و هم حیوانات در اختیار ایشان بوده است، و خدای متعال یک سوژههایی دادهاند که ما از این موجودات غفلت نکنیم، خدای متعال میفرماید هدهد برای حضرت سلیمان علیه السلام گزارش آورده است، حیوانات نسبت به صلاح و فساد بشر بیتفاوت نیستند، کمااینکه خودِ زمین بیتفاوت نیست، در روایت داریم که زمین از بعضی گناهها و گنهکارها مینالد و شکایت میکند و نسبت به بعضیها مباهات میکند.
هدهد گزارشی از کشور سبأ برای حضرت سلیمان علیه السلام آورد که اینها خورشید میپرستند و رئیس اینها هم یک بانو است.
خیلی دقیق به مردم و حکومت و اعتقادات توجّه دارند.
مورچه در مقام نصیحت فرزندان خود گفت: «ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ لَا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ»،[۴] اصلاً حضرت سلیمان علیه السلام را با نام اسم برد، معلوم میشود که میشناخت، و حضرت سلیمان علیه السلام هم زبان اینها را متوجه بود و عکس العمل متناسب را برای اینها ارائه میکردند.
اما حضرت سلیمان علیه السلام در حکومت خودشان به حکّام مدل دادند، گفتند: «هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی»،[۵] آزمون الهی است، امروز در اختیار من است و خدا میخواهد مرا امتحان کند، آیا از قدرت به نفع دین، برای شکوفایی استعدادهای مردم، برای باز کردنِ درهای بهشت، برای بستنِ درهای جهنّم برای مردم استفاده میکنم، یا سوءاستفادهی از قدرت؟ «أَمْ أَکْفُرُ».
جناب داوود علیه السلام حکومت داشتند، «یَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَهً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى»،[۶] داوود! تو خلیفه هستی ولی حواس تو جمع باشد، از مسیرِ عدل خارج نشوی، هوا در حکومتِ تو راه پیدا نکند.
وجود مبارک حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام جزو پیغمبرانی است که قیام به سیف کرده است، جنگ مسلحانه کرده است، و جناب موسی علیه السلام فرعون و لشگریان او را به قعر آب فرستاد، و خودِ او زمام امور بنی اسرائیل را در دست داشت، که واقعاً ایشان را اذیّت کردند.
مردم ما پای اسلام و انقلاب ایستادهاند
ما باید خاک پای مردم خودمان را توتیای چشم خودمان کنیم، چه مردم هوشیاری، چه مردم وفاداری… آنها با معجزه از آب عبور کردند، دشمنانشان با معجزه در آب غرق شدند، اما همینکه به یک آبادی رسیدند به رهبر و زمامدار و پیغمبر خودشان گفتند: «اجْعَلْ لَنَا إِلَهًا کَمَا لَهُمْ آلِهَهٌ»،[۷] برای ما یک خدایی مانند خدای بتپرستها قرار بده!
نادانی، تعصب، واپسگرایی، بدبختی در بنی اسرائیل موج میزند، ولی ملّت ما با این همه تبلیغات ماهوارهای و شبکهای و نفوذ و جاسوس و ترور و تکفیر، همچنان موحد هستند، حکومت دینی میخواهند، زیر پرچم ولایت منقاد هستند، و خیلیها عاشق هستند، بوی امام زمان ارواحنا فداه را از نایب حضرت میشنوند، اگر خودِ حضرت بیایند چکار میکنند…
«حکومت» یکی از دلایل قیام حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم به تبعِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و همهی انبیاء علیهم السلام این تکلیف را احساس میکردند و چون در کوفه زمینه بود و نامه نوشته بودند و هزاران نفر دعوتنامه فرستاده بودند، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برای تشکیل حکومت به طرف کوفه حرکت کردند، ولکن میدانستند که مردم کوفه با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه وفا نکردند، با امام حسن مجتبی صلوات الله علیه هم در نهایتِ بیتعهدی برخورد کردند، با حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم وفا نخواهند کرد.
لذا حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه حضرت مسلم علیه السلام را فرستادند، مردم کوفه هم در امتحانات رفوزه شدند، بعد از آنکه با حضرت مسلم علیه السلام بیعت کرده بودند ایشان را کشتند و مقابلِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را هم نرسیده به کوفه گرفتند و شد آنچه که باید بشود.
پس در قدم اول زمینه زمینهی تشکیل حکومت بود، باید این موضوع را مدام تکرار کرد، دنیا اصرار دارد بعضی از چهرههای بیخبری که فکر میکنند دین را میشناسند و اسلام را قبول دارند، این مسئلهی سکولار را دامن میزنند، سیاست را، مدیریت را، که اگر به دست یک دینشناس باشد، روا نمیبینند و میگویند باید به دست یک آدمی باشد که نه دانشی داشته باشد و نه تعهّدی.
این مسئله از اساسیترین مسئلهی عالم از روز اول خلقت تا به امروز برای بشریت بوده است، بشر تشنهی حکومتِ صالحان است، خدای متعال هم این وعده را داده است، «وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ»،[۸] و ما بر این باور هستیم که حکومتی که امام خمینی رضوان الله تعالی علیه پرچم آن را بلند کرد و مردم ما برای آن خون دادند، این آغازِ حکومتِ صالحان است که حاکم صالح داریم، اگر دولت صالح و جامعهی صالح داشته باشیم، به دنبال آن تمدّن اسلامی است و حکومت حضرت حجّت ارواحنا فداه.
«طاغوتزدایی» یکی از دلایل قیام حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه
نکتهی دومی که بعد از آنکه حکومت نشد، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دست از قیام و انقلاب برنداشتند، این طاغوتزدایی بود، مبارزهی با طاغوت، چه انسان حکومت داشته باشد و چه حکومت نداشته باشد باید با ظالم و فساد مقابله کند.
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمودند که یکی از اهداف من این است که «نُظْهِرَ اَلْإِصْلاَحَ فِی بِلاَدِکَ»،[۹] خدایا! جامعه را به فساد کشیدهاند، مردم حرام میخورند، حرام میبینند، دامنها آلوده شده است، همه نوع گناه رایج شده است، در چنین جامعهای من باید خون بدهم تا اینکه مردم هدایت و بیدار بشوند و دست از این کارها بردارند.
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بعنوانِ یک قانون به ما هم القاء کردند، فرمودند: «أَ لاَ تَرَوْنَ أَنَّ اَلْحَقَّ لاَ یُعْمَلُ بِهِ، وَ أَنَّ اَلْبَاطِلَ لاَ یُتَنَاهَى عَنْهُ، فَلْیَرْغَبِ اَلْمُؤْمِنُونَ»،[۱۰] نفرمودند من این کار را میکنم، فرمودند: هر کسی که مؤمن است باید راهِ من را برود، مگر نمیبینید که حق رنگ باخته است، حق برای مردم و جامعه «محترم» نیست، هر کسی که زور دارد هر کاری که دوست دارد انجام میدهد، اصلاً روابط روابطِ فاسدی شده است، فرهنگ فرهنگِ فساد شده است. جایی که به حق احترام نمیگذارند و ماندنِ من هم تأثیری ندارد، پس باید خون بدهم که لااقل مرگِ من اثر داشته باشد، «فَلْیَرْغَبِ اَلْمُؤْمِنُونَ فِی لِقَاءِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ».
هیهات منَّ الذّله
نکتهی سوم این است که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمودند: من نه فرار میکنم و نه تسلیم میشوم.
این هم یک قاعده برای مبارزه است. گاهی اشخاص در مبارزه میگویند که ما کار خودمان را کردیم و دیگر بیش از این نمیشود، حال باید برویم و در جایی بصورت مخفی زندگی کنیم تا زمینه درست بشود، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمودند: نه! الآن وقت آن رسیده است که من خون بدهم، لذا «لاَ أَفِرُّ فِرَارَ اَلْعَبِیدِ»،[۱۱] مانند بردهها پای گریز ندارم، ولی اقرار به حکومت اینها هم نخواهم کرد، تسلیمِ ذلّت نخواهم شد. و آن جملهی برجستهی جهانی خود که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه با ندای بلند بر فراز تاریخ فرمودند، آن عزّتمداری است که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه جامعه را هدایت میکنند که جامعه زیر بار ذلّت نرود، فرمودند: «أَلاَ وَ إِنَّ اَلدَّعِیَّ اِبْنَ اَلدَّعِیِّ قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اِثْنَتَیْنِ اَلسِّلَّهِ وَ اَلذِّلَّهِ وَ هَیْهَاتَ مِنَّا اَلذِّلَّهُ».[۱۲] اینها میخواهند مرا بترسانند و میگویند یا تسلیم شو و یا تو را خواهیم کشت، من را بین ذلّتِ تسلیم و ریخته شدنِ خونم قرار دادهاند، من هم به همهی عالمیان اعلان میکنم و تابلو میکنم و به همهی عالمیان میگویم که خط درست زندگی این است و نمیصرفد که انسان به هر قیمتی زندگی کند، با تن دادن به هر پستی و حرام گناه و خودفروشی و مملکتفروشی و سازش و قرارداد خود یا حکومت خود را حفظ کند، مرگ بر چنین حکومتی که انسان بخواهد به قیمتِ ذلّت حکومت کند، «هَیْهَاتَ مِنَّا اَلذِّلَّهُ».
این «هَیْهَاتَ مِنَّا اَلذِّلَّهُ» حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه عزّتِ الهی است، عزّتِ فطری است، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه آبروی بشریت را با این جملهی خود حفظ کردند.
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه این مسیرها را برای ما هموار کردهاند، خطوطی است که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه آنها را ترسیم کردهاند و این خطوط خطوطِ حق و عزّت و نجات و آزادگی و پیشرفت است، و فرمودند: من میخواهم جامعه را اصلاح کنیم.
اصلاحِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه اصلاحاتی نیست که این آقایان شعار آن را میدهند، این شعاری که الآن در جامعه ما رایج است «اصلاحات در برابر انقلاب» است، به معنای آرام آرام، ولی انقلاب به معنای یک بهم ریختنِ فساد و بنای نو را با همان آهنگ انقلابی به جای او قرار دادن.
انقلاب یک جهش است، انقلاب یک تحوّل است، انقلاب یک تغییر است ولی اصلاحات به معنای غربی اینطور نیست، آن حرکتِ آرام است.
امر به معروف و نهی از منکرِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه اینجا اصلاح را در زمینهی انقلاب بکار بردند، من میخواهم امّت جدّم را اصلاح کنم، امّت جدّم از خط خارج شدهاند و من میخواهم تغییر و تحوّل ایجاد کنم، «أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ اَلْمُنْکَرِ».[۱۳]
این توسعهی مفهوم امر به معروف و نهی از منکر تا مرزِ خون و جان، از شعارها و دروس و ابتکارات حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است.
اهمیّتِ امر به معروف و نهی از منکر به اعتبار متعلّقِ خود روشن میشود، گاهی به جایی میرود که انسان باید با خون خود و جوانهای خود امر به معروف و نهی از منکر کند، با موعظه و منبر حل نمیشود.
وقتی مرحوم شیخ فضل الله نوری را به بالای دار میبردند، اولیاءالله از قبل هم به ایشان گفته بودند (مرحوم ملافتحعلی) که شیطان در تهران فتنهای بپا میکند و شیخ فضل الله بر سر دار میرود، نکند که آن شیخ فضل الله تو باشی؟!
وقتی داشتند مرحوم شیخ فضل الله نوری را بر سر دار میبردند این شعر را میخوانده است:
با مسجد و منبر نشود دعوی توحید منزلگه مردان موحد سر دار است
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه این موضوع را به ما القاء میکنند، امر به معروف و نهی از منکر همیشه تذکّر زبانی نیست، همیشه هم اعمال قدرت نیست، امر به معروف و نهی از منکر در یک جاهایی خون میخواهد، آن هم اینطور است که هر خونی اثر نمیگذارد و مردم را بیدار نمیکند، باید عزیزترین خون ریخته بشود.
اگر واقعاً در جریان حاکمیت منافقین و لیبرالها خون شهید بهشتی نبود، فکر میکنید آیا انقلاب ما میتوانست مسیر خودش را طی کند؟ آن خون تکان داد و خیلی از مشکلات ما را حل کرد.
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه امر به معروف و نهی از منکر را با ابزار و اسلحهی خون در پیش بردند، اینها همه قابل قبول است و منطقی است و عقلانی است و راهبردهایی است که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برای جامعه توحیدی اعلان فرمودهاند، ولی اگر هیچ کدام از اینها نبود حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه اهل عشق هستند و به مذبح و مسلخ عشق با همهی وجود خود طی طریق میکنند و سلوک الی الله است، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه عارف و عاشق هستند، اگر هیچ کدام از اینها هم نبود حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه مرگ انتخابی را میخواستند.
مرگ در دیدگاه اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین
وجود نازنین امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: در دریای مرگ شنا کنید تا به ساحلِ حق برسید، مرگ را بچشید، مرگ را بخورید، مرگ خودتان را زیبا کنید تا از آن فرار نکنید، معشوق شما باشد و شما مرگ را تعقیب کنید، چرا مرگ شما را تعقیب کند؟ مگر شما گنهکار هستید که تحت تعقیب مرگ قرار بگیرید؟ مرد باشید و به استقبال مرگ بروید و با مرگ آشتی کنید و با مرگ عشقبازی کنید، «وَ اَللَّهِ لاَبْنُ أَبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ اَلطِّفْلِ بِثَدْیِ أُمِّهِ»،[۱۴] والله! علی پسر ابیطالب آنقدر با مرگ مأنوس است که بچه پستان مادر خود را بیش از این دوست ندارد، مرگ برای من آنقدر شیرین است که پستان مادر برای بچهی شیرخوار مورد علاقه است، من اینقدر با مرگ انس دارم.
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه خواستند کابوس مرگ را برای انسانِ موحد حل کنند، که دنیا موقت است، نمیارزد خودتان را در اینجا آلوده کنید، اگر آلوده کردید نه تنها در اینجا گرفتار هستید که مرگ تلخی هم خواهید داشت، پاک زندگی کنید تا پاک بمیرید، زیبا زندگی کنید تا زیبا بمیرید، شما مرگ را زیبا کنید تا به دنبال آن عاشقانه بروید و به مرگ برسید.
این جملهی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه: «وَ مَا أَوْلَهَنِی إِلَى أَسْلاَفِی»،[۱۵] چقدر لقاء اسلافم مرا واله کرده است، میخواهم به نزد جدّم رسول خدا بروم، «اِشْتِیَاقَ یَعْقُوبَ إِلَى یُوسُفَ»، آنطور که یعقوب لحظهشماری میکرد که یوسف خود را در آغوش بگیرد، حسین بن علی لحظهشماری میکند تا مرگِ خونین را در آغوش بگیرد، «خُطَّ اَلْمَوْتُ عَلَى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ اَلْقِلاَدَهِ عَلَى جِیدِ اَلْفَتَاهِ»…
روضه و توسّل
صلی الله علیک یا اباعبدالله…
امروز روزِ حزن آل پیغمبر است، روزِ گریه است، روز عزاست، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه شب گذشته نخوابیدهاند، امروز هم از ابتدای صبح جنگ آغاز شده است، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه یک یکِ عزیزانِ خود را بدرقه کردهاند و وقتی که آنها در مرز شهادت قرار میگرفتند حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را صدا میزدند، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به بالین یکایک این جوانها و پیرها و شهیدان میرفتند، خیمهای را به عنوان «دارالحرب» آماده کرده بودند و پیکرهای خونین را در کنار هم قرار میدادند، نه فرصتِ دفن بود، نه فرصتِ نماز خواندن بود، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه پیکرها را در کنار هم قرار دادند، تا همهی یاران خود را از دست دادند…
البته خودِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نتوانستند دو پیکر را حمل کنند، یک پیکر پیکرِ حضرت علی اکبر علیه السلام بود که در آنجا از جوانها کمک خواستند و جوانها آمدند و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را کمک کردند، یک پیکر هم پیکرِ حضرت اباالفضل العباس علیه السلام بود…
اما وقتی نوبت به خودِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه رسید، حضرت به جلوی خیمه آمدند و صدا زدند: یا زینب! یا ام کلثوم! یا رباب! یا رقیه! یا سکینه! عَلَیْکُنَّ مِنِّی اَلسَّلاَمُ… عزیزان من! من هم رفتم…
مقاتل نوشتهاند که این کبوترانِ پرشکستهی حرم از خیمه بیرون دویدند، یک نفر رکاب را میگرفت، یک نفر دامان حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را میگرفت، یک نفر یقه پاره میکرد، یک نفر به صورت خود چنگ میزد، در این میان دخترِ شیرین زبانِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه جلو آمدند، «یَا أَبَهْ اِسْتَسْلَمْتَ لِلْمَوْتِ؟»،[۱۶] بابا جانم! آیا میروی و دیگر برنمیگردی؟ من در حالِ یتیم شدن هستم؟
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه جوابی دادند که خیلی برای دختر سنگین بود…
آن دخترخانم نگفت «بابا! نرو» بلکه عرض کرد: بابا! ما را در این بیابان نگذار… «رُدَّنَا إِلَى حَرَمِ جَدِّنَا»…
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه فجر، آیات ۲۷ تا ۳۰
[۳] سوره مبارکه نساء، آیه ۶۴ (وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا)
[۴] سوره مبارکه نمل، آیه ۱۸ (حَتَّىٰ إِذَا أَتَوْا عَلَىٰ وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَهٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ لَا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ)
[۵] سوره مبارکه نمل، آیه ۴۰ (قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ ۚ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَٰذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ ۖ وَمَنْ شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ)
[۶] سوره مبارکه ص، آیه ۲۶ (یَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَهً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَىٰ فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یَوْمَ الْحِسَابِ)
[۷] سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۳۸ (وَجَاوَزْنَا بِبَنِی إِسْرَائِیلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَىٰ قَوْمٍ یَعْکُفُونَ عَلَىٰ أَصْنَامٍ لَهُمْ ۚ قَالُوا یَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلَٰهًا کَمَا لَهُمْ آلِهَهٌ ۚ قَالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ)
[۸] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۱۰۵
[۹] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۹۷ ، صفحه ۷۹ (مِنْ کَلاَمِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِمَا فِی اَلْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنَّهْیِ عَنِ اَلْمُنْکَرِ وَ یُرْوَى عَنْ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ اِعْتَبِرُوا أَیُّهَا اَلنَّاسُ بِمَا وَعَظَ اَللَّهُ بِهِ أَوْلِیَاءَهُ مِنْ سُوءِ ثَنَائِهِ عَلَى اَلْأَحْبَارِ إِذْ یَقُولُ لَوْ لاٰ یَنْهٰاهُمُ اَلرَّبّٰانِیُّونَ وَ اَلْأَحْبٰارُ عَنْ قَوْلِهِمُ اَلْإِثْمَ وَ قَالَ: لُعِنَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی إِسْرٰائِیلَ إِلَى قَوْلِهِ: لَبِئْسَ مٰا کٰانُوا یَفْعَلُونَ وَ إِنَّمَا عَابَ اَللَّهُ ذَلِکَ عَلَیْهِمْ لِأَنَّهُمْ کَانُوا یَرَوْنَ مِنَ اَلظَّلَمَهِ اَلَّذِینَ بَیْنَ أَظْهُرِهِمُ اَلْمُنْکَرَ وَ اَلْفَسَادَ فَلاَ یَنْهَوْنَهُمْ عَنْ ذَلِکَ رَغْبَهً فِیمَا کَانُوا یَنَالُونَ مِنْهُمْ وَ رَهْبَهً مِمَّا یَحْذَرُونَ وَ اَللَّهُ یَقُولُ فَلاٰ تَخْشَوُا اَلنّٰاسَ وَ اِخْشَوْنِ وَ قَالَ: اَلْمُؤْمِنُونَ وَ اَلْمُؤْمِنٰاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیٰاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ اَلْمُنْکَرِ فَبَدَأَ اَللَّهُ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنَّهْیِ عَنِ اَلْمُنْکَرِ فَرِیضَهً مِنْهُ لِعِلْمِهِ بِأَنَّهَا إِذَا أُدِّیَتْ وَ أُقِیمَتْ اِسْتَقَامَتِ اَلْفَرَائِضُ کُلُّهَا هَیِّنُهَا وَ صَعْبُهَا وَ ذَلِکَ أَنَّ اَلْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنَّهْیَ عَنِ اَلْمُنْکَرِ دُعَاءٌ إِلَى اَلْإِسْلاَمِ مَعَ رَدِّ اَلْمَظَالِمِ وَ مُخَالَفَهِ اَلظَّالِمِ وَ قِسْمَهِ اَلْفَیْءِ وَ اَلْغَنَائِمِ وَ أَخْذِ اَلصَّدَقَاتِ مِنْ مَوَاضِعِهَا وَ وَضْعِهَا فِی حَقِّهَا ثُمَّ أَنْتُمْ أَیُّهَا اَلْعِصَابَهُ عِصَابَهٌ بِالْعِلْمِ مَشْهُورَهٌ وَ بِالْخَیْرِ مَذْکُورَهٌ وَ بِالنَّصِیحَهِ مَعْرُوفَهٌ وَ بِاللَّهِ فِی أَنْفُسِ اَلنَّاسِ مَهَابَهٌ یَهَابُکُمُ اَلشَّرِیفُ وَ یُکْرِمُکُمُ اَلضَّعِیفُ وَ یُؤْثِرُکُمْ مَنْ لاَ فَضْلَ لَکُمْ عَلَیْهِ وَ لاَ یَدَ لَکُمْ عِنْدَهُ تَشْفَعُونَ فِی اَلْحَوَائِجِ إِذَا اِمْتَنَعَتْ مِنْ طُلاَّبِهَا وَ تَمْشُونَ فِی اَلطَّرِیقِ بِهَیْبَهِ اَلْمُلُوکِ وَ کَرَامَهِ اَلْأَکَابِرِ أَ لَیْسَ کُلُّ ذَلِکَ إِنَّمَا نِلْتُمُوهُ بِمَا یُرْجَى عِنْدَکُمْ مِنَ اَلْقِیَامِ بِحَقِّ اَللَّهِ وَ إِنْ کُنْتُمْ عَنْ أَکْثَرِ حَقِّهِ تُقَصِّرُونَ فَاسْتَخْفَفْتُمْ بِحَقِّ اَلْأَئِمَّهِ فَأَمَّا حَقَّ اَلضُّعَفَاءِ فَضَیَّعْتُمْ وَ أَمَّا حَقَّکُمْ بِزَعْمِکُمْ فَطَلَبْتُمْ فَلاَ مال [مَالاً] بَذَلْتُمُوهُ وَ لاَ نَفْساً خَاطَرْتُمْ بِهَا لِلَّذِی خَلَقَهَا وَ لاَ عَشِیرَهً عَادَیْتُمُوهَا فِی ذَاتِ اَللَّهِ أَنْتُمْ تَتَمَنَّوْنَ عَلَى اَللَّهِ جَنَّتَهُ وَ مُجَاوَرَهَ رُسُلِهِ وَ أَمَانَهُ مِنْ عَذَابِهِ لَقَدْ خَشِیتُ عَلَیْکُمْ أَیُّهَا اَلْمُتَمَنُّونَ عَلَى اَللَّهِ أَنْ تَحُلَّ بِکُمْ نَقِمَهٌ مِنْ نَقِمَاتِهِ لِأَنَّکُمْ بَلَغْتُمْ مِنْ کَرَامَهِ اَللَّهِ مَنْزِلَهً فُضِّلْتُمْ بِهَا وَ مَنْ یُعْرَفُ بِاللَّهِ لاَ تُکْرِمُونَ وَ أَنْتُمْ بِاللَّهِ فِی عِبَادِهِ تُکْرَمُونَ وَ قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَ اَللَّهِ مَنْقُوضَهً فَلاَ تَقْرَعُونَ وَ أَنْتُمْ لِبَعْضِ ذِمَمِ آبَائِکُمْ تَقْرَعُونَ وَ ذِمَّهُ رَسُولِ اَللَّهِ مَحْقُورَهٌ وَ اَلْعُمْیُ وَ اَلْبُکْمُ وَ اَلزَّمِنُ فِی اَلْمَدَائِنِ مُهْمَلَهٌ لاَ تَرْحَمُونَ وَ لاَ فِی مَنْزِلَتِکُمْ تَعْمَلُونَ وَ لاَ مِنْ عَمَلٍ فِیهَا تَعْتِبُونَ وَ بِالاِدِّهَانِ وَ اَلْمُصَانَعَهِ عِنْدَ اَلظَّلَمَهِ تَأْمَنُونَ کُلُّ ذَلِکَ مِمَّا أَمَرَکُمُ اَللَّهُ بِهِ مِنَ اَلنَّهْیِ وَ اَلتَّنَاهِی وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ وَ أَنْتُمْ أَعْظَمُ اَلنَّاسِ مُصِیبَهً لِمَا غُلِبْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ مَنَازِلِ اَلْعُلَمَاءِ لَوْ کُنْتُمْ تَسْمَعُونَ ذَلِکَ بِأَنَّ مَجَارِیَ اَلْأُمُورِ وَ اَلْأَحْکَامِ عَلَى أَیْدِی اَلْعُلَمَاءِ بِاللَّهِ اَلْأُمَنَاءِ عَلَى حَلاَلِهِ وَ حَرَامِهِ فَأَنْتُمْ اَلْمَسْلُوبُونَ تِلْکَ اَلْمَنْزِلَهَ وَ مَا سُلِبْتُمْ ذَلِکَ إِلاَّ بِتَفَرُّقِکُمْ عَنِ اَلْحَقِّ وَ اِخْتِلاَفِکُمْ فِی اَلسُّنَّهِ بَعْدَ اَلْبَیِّنَهِ اَلْوَاضِحَهِ وَ لَوْ صَبَرْتُمْ عَلَى اَلْأَذَى وَ تَحَمَّلْتُمُ اَلْمَئُونَهَ فِی ذَاتِ اَللَّهِ کَانَتْ أُمُورُ اَللَّهِ عَلَیْکُمْ تَرِدُ وَ عَنْکُمْ تَصْدُرُ وَ إِلَیْکُمْ تَرْجِعُ وَ لَکِنَّکُمْ مَکَّنْتُمُ اَلظَّلَمَهَ مِنْ مَنْزِلَتِکُمْ وَ أَسْلَمْتُمْ أُمُورَ اَللَّهِ فِی أَیْدِیهِمْ یَعْمَلُونَ بِالشُّبُهَاتِ وَ یَسِیرُونَ فِی اَلشَّهَوَاتِ سَلَّطَهُمْ عَلَى ذَلِکَ فِرَارُکُمْ مِنَ اَلْمَوْتِ وَ إِعْجَابُکُمْ بِالْحَیَاهِ اَلَّتِی هِیَ مُفَارِقَتُکُمْ فَأَسْلَمْتُمُ اَلضُّعَفَاءَ فِی أَیْدِیهِمْ فَمِنْ بَیْنِ مُسْتَعْبَدٍ مَقْهُورٍ وَ بَیْنِ مُسْتَضْعَفٍ عَلَى مَعِیشَتِهِ مَغْلُوبٍ یَتَقَلَّبُونَ فِی اَلْمُلْکِ بِآرَائِهِمْ وَ یَسْتَشْعِرُونَ اَلْخِزْیَ بِأَهْوَائِهِمْ اِقْتِدَاءً بِالْأَشْرَارِ وَ جُرْأَهً عَلَى اَلْجَبَّارِ فِی کُلِّ بَلَدٍ مِنْهُمْ عَلَى مِنْبَرِهِ خَطِیبٌ یَصْقَعُ فَالْأَرْضُ لَهُمْ شَاغِرَهٌ وَ أَیْدِیهِمْ فِیهَا مَبْسُوطَهٌ وَ اَلنَّاسُ لَهُمْ خَوَلٌ لاَ یَدْفَعُونَ یَدَ لاَمِسٍ فَمِنْ بَیْنِ جَبَّارٍ عَنِیدٍ وَ ذِی سَطْوَهٍ عَلَى اَلضَّعَفَهِ شَدِیدٍ مُطَاعٍ لاَ یَعْرِفُ اَلْمُبْدِئَ وَ اَلْمُعِیدَ فَیَا عَجَباً وَ مَا لِی لاَ أَعْجَبُ وَ اَلْأَرْضُ مِنْ غَاشٍّ غَشُومٍ وَ مُتَصَدِّقٍ ظَلُومٍ وَ عَامِلٍ عَلَى اَلْمُؤْمِنِینَ بِهِمْ غَیْرِ رَحِیمٍ فَاللَّهُ اَلْحَاکِمُ فِیمَا فِیهِ تَنَازَعْنَا وَ اَلْقَاضِی بِحُکْمِهِ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَنَا اَللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ یَکُنْ مَا کَانَ مِنَّا تَنَافُساً فِی سُلْطَانٍ وَ لاَ اِلْتِمَاساً مِنْ فُضُولِ اَلْحُطَامِ وَ لَکِنْ لِنُرِیَ اَلْمَعَالِمَ مِنْ دِینِکَ وَ نُظْهِرَ اَلْإِصْلاَحَ فِی بِلاَدِکَ وَ یَأْمَنَ اَلْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِکَ وَ یُعْمَلَ بِفَرَائِضِکَ وَ سُنَّتِکَ وَ أَحْکَامِکَ فَإِنَّکُمْ إِلاَّ تَنْصُرُونَا وَ تُنْصِفُونَا قَوِیَ اَلظَّلَمَهُ عَلَیْکُمْ وَ عَمِلُوا فِی إِطْفَاءِ نُورِ نَبِیِّکُمْ وَ حَسْبُنَا اَللّٰهُ وَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْنٰا وَ إِلَیْهِ أَنَبْنَا وَ إِلَیْهِ اَلْمَصِیرُ.)
[۱۰] شرح الأخبار فی فضائل الأئمه الأطهار ، جلد ۳ ، صفحه ۱۵۰ (فَلَمَّا لَمْ یَجِدْ عِنْدَهُمْ غَیْرَ ذَلِکَ قَامَ خَطِیباً فِی أَصْحَابِهِ. فَحَمِدَ اَللَّهَ، وَ أَثْنَى عَلَیْهِ، وَ صَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَ ذَکَرَ فَضْلَهُ وَ قَرَابَتَهُ مِنْهُ وَ مَکَانَهُ. ثُمَّ قَالَ: إِنَّهُ قَدْ نَزَلَ مَا تَرَوْنَ مِنَ اَلْأَمْرِ، وَ إِنَّ اَلدُّنْیَا قَدْ تَغَیَّرَتْ وَ تَنَکَّرَتْ، وَ أَدْبَرَ مَعْرُوفُهَا، وَ اِسْتَمَرَّتْ وَ وَلَّتْ حَتَّى لَمْ یَبْقَ مِنْهَا إِلاَّ صُبَابَهٌ کَصُبَابَهِ اَلْإِنَاءِ، وَ إِلاَّ خَسِیسُ عَیْشٍ کَالْمَرْعَى اَلْوَبِیلِ. أَ لاَ تَرَوْنَ أَنَّ اَلْحَقَّ لاَ یُعْمَلُ بِهِ، وَ أَنَّ اَلْبَاطِلَ لاَ یُتَنَاهَى عَنْهُ، فَلْیَرْغَبِ اَلْمُؤْمِنُونَ فِی لِقَاءِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. فَإِنِّی لاَ أَرَى اَلْمَوْتَ إِلاَّ سَعَادَهً، وَ اَلْحَیَاهَ مَعَ اَلظَّالِمِینَ اَلْبَاغِینَ إِلاَّ بَرَماً.)
[۱۱] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۴۴ ، صفحه ۱۹۱ (وَ قِیلَ لَهُ یَوْمَ اَلطَّفِّ اِنْزِلْ عَلَى حُکْمِ بَنِی عَمِّکَ قَالَ لاَ وَ اَللَّهِ لاَ أُعْطِیکُمْ بِیَدِی إِعْطَاءَ اَلذَّلِیلِ وَ لاَ أَفِرُّ فِرَارَ اَلْعَبِیدِ ثُمَّ نَادَى یَا عِبَادَ اَللَّهِ – إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ مِنْ کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لاٰ یُؤْمِنُ بِیَوْمِ اَلْحِسٰابِ .)
[۱۲] مثیر الأحزان ، جلد ۱ ، صفحه ۵۴ (وَ عَبَّأَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَصْحَابَهُ لِلْقِتَالِ وَ کَانُوا خَمْسَهً وَ أَرْبَعِینَ فَارِساً وَ مِائَهَ رَاجِلٍ وَ رَکِبَ نَاقَتَهُ وَ أَمَرَهُمْ بِالاِسْتِمَاعِ فَأَنْصَتُوا. فَقَالَ تَبّاً لَکُمْ أَیَّتُهَا اَلْجَمَاعَهُ وَ تَرَحاً أَ حِینَ اِسْتَصْرَخْتُمُونَا وَلِهِینَ فَأَصْرَخْنَاکُمْ مُوجِفِینَ سَلَلْتُمْ عَلَیْنَا سَیْفاً لَنَا فِی أَیْمَانِکُمْ وَ حَشَشْتُمْ عَلَیْنَا نَاراً أَجَّجْنَاهَا عَلَى عَدُوِّکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ إِلْباً لِأَوْلِیَائِکُمْ وَ یَداً عَلَیْهِمْ لِأَعْدَائِکُمْ لِغَیْرِ عَدْلٍ أَفْشَوْهُ فِیکُمْ وَ لاَ أهلا[أَمَلٍ] أَصْبَحَ لَکُمْ فِیهِمْ فَهَلاَّ لَکُمُ اَلْوَیْلاَتُ تَرَکْتُمُونَا وَ اَلسَّیْفُ مَشِیمٌ وَ اَلْجَأْشُ طَامِنٌ وَ اَلرَّأْیُ لَمَّا یُسْتَحْصَفْ وَ لَکِنْ أَسْرَعْتُمْ إِلَیْهَا کَطَیْرَهِ اَلدَّبَى وَ تَدَاعَیْتُمْ إِلَیْهَا کَتَهَافُتِ اَلْفِرَاشِ فَبُعْداً وَ سُحْقاً لِطَواغِیتِ اَلْأُمَّهِ وَ نَبَذَهِ اَلْکِتَابِ وَ شُذَّاذِ اَلْأَحْزَابِ اَلَّذِینَ جَعَلُوا اَلْقُرْآنَ عِضِینَ وَ لَبِئْسَ مٰا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ … فِی اَلْعَذٰابِ هُمْ خٰالِدُونَ أَلاَ وَ إِنَّ اَلدَّعِیَّ اِبْنَ اَلدَّعِیِّ قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اِثْنَتَیْنِ اَلسِّلَّهِ وَ اَلذِّلَّهِ وَ هَیْهَاتَ مِنَّا اَلذِّلَّهُ یَأْبَى اَللَّهُ لَنَا ذَلِکَ وَ رَسُولُهُ وَ اَلْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَابَتْ وَ حُجُورٌ طَهُرَتْ وَ نُفُوسٌ أَبِیَّهٌ وَ أُنُوفٌ حَمِیَّهٌ مِنْ أَنْ نُؤْثِرَ طَاعَهَ اَللِّئَامِ عَلَى مَصَارِعِ اَلْکِرَامِ أَلاَ وَ إِنِّی زَاحِفٌ بِهَذِهِ اَلْأُسْرَهِ مَعَ قِلَّهِ اَلْعَدَدِ وَ کَثْرَهِ اَلْعَدُوِّ وَ خَذْلَهِ اَلنَّاصِرِ)
[۱۳] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۴۴ ، صفحه ۳۲۴ (وَ أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لاَ بَطِراً وَ لاَ مُفْسِداً وَ لاَ ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ اَلْإِصْلاَحِ فِی أُمَّهِ جَدِّی صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ اَلْمُنْکَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَهِ جَدِّی وَ أَبِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَمَنْ قَبِلَنِی بِقَبُولِ اَلْحَقِّ فَاللَّهُ أَوْلَى بِالْحَقِّ وَ مَنْ رَدَّ عَلَیَّ هَذَا أَصْبِرُ حَتَّى یَقْضِیَ اَللَّهُ بَیْنِی وَ بَیْنَ اَلْقَوْمِ بِالْحَقِّ وَ هُوَ خَیْرُ اَلْحٰاکِمِینَ)
[۱۴] نهج البلاغه ، جلد ۱ ، صفحه ۵۲ (فَإِنْ أَقُلْ یَقُولُوا حَرَصَ عَلَى اَلْمُلْکِ وَ إِنْ أَسْکُتْ یَقُولُوا جَزِعَ مِنَ اَلْمَوْتِ هَیْهَاتَ بَعْدَ اَللَّتَیَّا وَ اَلَّتِی! وَ اَللَّهِ لاَبْنُ أَبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ اَلطِّفْلِ بِثَدْیِ أُمِّهِ بَلِ اِنْدَمَجْتُ عَلَى مَکْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بِهِ لاَضْطَرَبْتُمْ اِضْطِرَابَ اَلْأَرْشِیَهِ فِی اَلطَّوِیِّ اَلْبَعِیدَهِ.)
[۱۵] مثیر الأحزان ، جلد ۱ ، صفحه ۴۱ (ثُمَّ قَامَ خَطِیباً فَقَالَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ وَ مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ وَ لاٰ قُوَّهَ إِلاّٰ بِاللّٰهِ خُطَّ اَلْمَوْتُ عَلَى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ اَلْقِلاَدَهِ عَلَى جِیدِ اَلْفَتَاهِ وَ مَا أَوْلَهَنِی إِلَى أَسْلاَفِی اِشْتِیَاقَ یَعْقُوبَ إِلَى یُوسُفَ وَ خُیِّرَ لِی مَصْرَعٌ أَنَا لاَقِیهِ کَأَنِّی وَ أَوْصَالِی یَتَقَطَّعُهَا عُسْلاَنُ اَلْفَلَوَاتِ بَیْنَ اَلنَّوَاوِیسِ وَ کَرْبَلاَءَ فَیَمْلَأَنَّ مِنِّی أَکْرَاشاً جُوفاً وَ أَجْرِبَهً سُغْباً لاَ مَحِیصَ عَنْ یَوْمٍ خُطَّ بِالْقَلَمِ رِضَى اَللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ اَلْبَیْتِ نَصْبِرُ عَلَى بَلاَئِهِ وَ یُوَفِّینَا أُجُورَ اَلصَّابِرِینَ لَنْ تَشُذَّ عَنْ رَسُولِ اَللَّهِ لَحْمَتُهُ وَ هِیَ مَجْمُوعَهٌ لَهُ فِی حَظِیرَهِ اَلْقُدْسِ تَقَرُّ بِهِمْ عَیْنُهُ وَ یُنَجَّزُ بِهِمْ وَعْدُهُ مَنْ کَانَ بَاذِلاً فِینَا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اَللَّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ فَإِنِّی رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اَللَّهُ ثُمَّ أَقْبَلَ اَلْحُسَیْنُ حَتَّى مَرَّ بِالتَّنْعِیمِ فَلَقِیَ إِبِلاً عَلَیْهَا هَدِیَّهٌ مَعَ بُحَیْرِ بْنِ رَیْسَانَ اَلْحِمْیَرِیِّ إِلَى یَزِیدَ بْنِ مُعَاوِیَهَ وَ کَانَ عَامِلَهُ عَلَى اَلْیَمَنِ وَ عَلَیْهَا اَلْوَرْسُ وَ اَلْحُلَلُ فَأَخَذَهَا اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ قَالَ لِأَصْحَابِ اَلْإِبِلِ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَنْطَلِقَ مِنْکُمْ مَعَنَا إِلَى اَلْعِرَاقِ وَفَیْنَاهُ کِرَاهُ وَ أَحْسَنَّا صُحْبَتَهُ وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یُفَارِقَنَا مِنْ مَکَانِنَا هَذَا أَعْطَیْنَاهُ مِنَ اَلْکِرَاءِ بِقَدْرِ مَا قَطَعَ مِنَ اَلطَّرِیقِ فَمَضَى قَوْمٌ وَ اِمْتَنَعَ آخَرُونَ .)
[۱۶] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۴۵ ، صفحه ۱ (فَنَادَتْهُ سُکَیْنَهُ یَا أَبَهْ اِسْتَسْلَمْتَ لِلْمَوْتِ؟ فَقَالَ کَیْفَ لاَ یَسْتَسْلِمُ مَنْ لاَ نَاصِرَ لَهُ وَ لاَ مُعِینَ)
پاسخ دهید