بسم الله الرحمن الرحیم

«رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَهً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

مقدّمه

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ»[۲].

پروردگار متعال برای زندگیِ همراه با پیروزی و نجات از شکست و سرافکندگی چهار دستور کارساز را صادر فرموده است.

اهمیّتِ صبر

یکی صبر است، نباید از سنگرِ صبر بیرون بیاییم، ما هرکجا در سنگرِ مقاومت نبودیم و مردانه نایستادیم هم شیطان دست از ما برنمی‌دارد، شیطان همه جا با ما هست، شیطان در حرم هم می‌آید، در نمازمان هم می‌آید، در مجالس امام حسین علیه السلام هم حضور دارد، خدا نکند این بانوان و آقایان در مجلس امام حسین علیه السلام غیبت کنند یا حرف‌هایی بزنند که خدای متعال راضی نیست، آنجا هم یکدیگر را به چشم رو هم چشمی و اینطور چیزها وسوسه می‌کند، در مجلسِ عزا می‌آید، گاهی بعضی زن‌ها با چه بزک و زیورآلاتی در مجلسِ اموات حاضر می‌شوند، این نشان می‌دهد که این بیچاره بجای عبرت اصلاً به دنیا چسبیده است، انسانی که به دنبالِ تابوت رفته است، سرِ قبر رفته است، در مجلسِ فاتحه نشسته است… چه موعظه‌ای بالاتر از مرگ؟ «کفَی بِالْمَوْتِ وَاعِظاً»[۳] مرگ بهترین واعظ است، هر روز هم تشییع جنازه هست، انسان هر روز هم می‌بیند که چه جوان‌هایی از دستِ مردم می‌روند، انسان برود و یک ساعت در مقابلِ غسالخانه‌ی بهشت‌ زهرا سلام الله علیها بایستد و ببیند چه خبر است، ولی گاهی بشر آنقدر پرت شده است که در همین جاها هم در حالِ خودنمایی و در حالِ نشان دادنِ اشرافیّتِ خود است.

نفسِ أمّاره هم درست نمی‌شود، این نفسِ بد اندیش مسلمان شدنی نیست، اگر انسان یک لحظه غفلت کند توپخانه‌ی نفس همیشه روشن است، خرمنِ ایمانِ خود را می‌سوزانیم، «اِحذَروا اَهوائَکُم کما تَحذَرونَ اَعدائَکُم»[۴] ، فرمودند همانطور که از دشمنِ خطرناکِ خودتان برحذر هستید از هوا و هوس‌های خودتان هم برحذر باشید، اگر انسان یک لحظه غافل بشود و کاری کند آبروی او برای همیشه می‌رود، دشمنِ درون اینطور است و می‌خواهد آبروی ما را ببرد، می‌خواهد بهشت را از ما دور کند، می‌خواهد امام حسین علیه السلام را از ما بگیرد، باید حواسِ ما جمع باشد و همیشه هوشیار باشیم، اهلِ صبر باشیم و مقاومت کنیم، هم در برابرِ وسوسه‌های بیرونی، رفیقِ بد، همسایه‌ی بد، همسرِ بد، فرزندِ بد، این‌ها دست به دستِ یکدیگر داده‌اند که ما را بی‌دین کنند و دنیای خودشان را با دینِ ما آباد کنند، ما نباید تسلیم بشویم و باید راهِ خودمان را برویم.

زندگی مشکلات دارد، مشکلات کلاسِ امتحانِ خدای متعال است، نکند بی‌توجّهی کنیم، نکند نمره نیاوریم.

امر به معروف و نهی از منکر

دوم: «صَابِرُوا»، «صَابِرُوا» به ما می‌گوید اینکه تنها خودِ تو انسانِ خوبی باشی و سرِ خود را پایین بیندازی و مقدّس‌بازی در بیاوری و برای هدایتِ جوان‌ها و ساختنِ حوزه‌ها و رفتنِ به مناطق جنگی که آنجا مشهدِ شهدای ماست هیچ کمکی نکنی و جوان‌ها را بصورتِ کاروان‌ها به جایی نفرستی که برای آن‌ها بُعدِ هدایتی داشته باشد… طرف می‌گوید به من چه ربطی دارد، نمازِ شب هم می‌خواند، نماز اول وقت هم می‌خواند اما به هیچ قراردادِ ننگینی هم کاری ندارد، چه کسی مملکت را می‌فروشد؟ چه کسی با این شبکه‌های مجازی باعث شده است که این همه فسادِ اخلاقی آمده است، اصلاً کاری به این کارها ندارد، کسی هم حرف بزند می‌گویند سیاسی شده است، این عینِ بی‌دینی است!

خدای متعال می‌فرمایند: «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ»[۵]، اگر مؤمن هستید باید نسبت به یکدیگر دلسوز باشید و نشانه‌ی دلسوزی هم «یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ» است، اگر دوستی داری که رباخور است اما شما در او نفوذِ کلمه و اعتبار داری، اگر بگویی قبول می‌کند، اگر او را به جایی ببری که کسی دو حدیث بخواند او تحت تأثیر قرار می‌گیرد، بر تو واجب است که نگذاری او به جهنّم بیفتد، او در حالِ خوردنِ کثافت است و شما هم تماشا می‌کنید؟

و گر بینم که نابینا و چاه است      اگر خاموش بنشینم گناه است

اگر سیاست این است پیامبرِ ما صلی الله علیه و آله و سلّم رئیسِ سیاستمدارانِ عالَم است، امیرالمؤمنین علیه السلام الگوی سیاستمدارانی است که به همه کس و به همه چیز کار داشتند و تازیانه به دست می‌گرفتند و از ابتدای بازار راه می‌افتادند و تا آخر بازار می‌رفتند و این‌ها را دعوت به تقوا و انصاف می‌کردند و می‌فرمودند: «یَا مَعْشَرَ اَلتُّجَّارِ ۰۸:۲۰» ای جماعتِ کاسب! از پنج چیز دوری کنید، ۰۸:۲۷، خودت بایع هستی و می‌خواهی جنسِ خود را بفروشی و مدام از آن جنس تعریف می‌کنی، حضرت می‌فرمایند این کار را نکنید، بزک نکن و بگذار همان چیزی که هست ببیند، «ذَنبٍ مُشتَری»… جنس آورده است که به تو بفروشد، مدام بر سرِ جنس بزنی که الآن بازار خراب است و کسی نمی‌خرد و هزار منّت بگذاری و با مقدارِ کمی بخرید، این کار را نکنید، وجود مقدّسِ امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند که جنسِ مشتری را خراب نکنید؛ اگر جنسِ تو عیب دارد به مشتری بگو، مثلاً بگویید همه چیزِ این جنس خوب است اما فلان عیب را هم دارد، «کِتمَانَ العِیب» جزوِ چیزهایی است که امیرالمؤمنین علیه السلام ممنوع فرموده است، اگر جنسِ تو معیوب است باید به مشتری بگویی که این جنس معیوب است.

؟؟؟ ۰۹:۳۵ ، برای چه قسم می‌خوری؟ حتّی قسم راست را هم امیرالمؤمنین علیه السلام نهی کردند و فرمودند که تجّار قسم نخورند، برای چه قسم می‌خورید؟ اسم خدای متعال را برای همه چیز خرید و فروش می‌کنید؟ مرتّب از مقدّساتِ خودت برای مقدار کمی پول سوء استفاده می‌کنی، قسم نخورید، قسمِ راست نخورید تا چه برسد به قسمِ دروغ.

آخری هم که بلای خانمان‌سوز است، بالاترین گناهِ اخلاقی با کمترین گناهِ اقتصادی قابل مقایسه نیست، یک درهم ربا برابر با سی و شش زناء با مادر در خانه‌ی خداست!

زناء گناهِ عادی نیست، خدای متعال به زناکار وعده‌ی خلود در جهنّم داده است، کسی که زناء کند و توبه نکند از آتش جهنّم خلاص نمی‌شود، همچنین گناهِ سنگینی با محرم و آن هم در خانه‌ی خدا برای یک درهم!

حضرت به این‌ها هشدار داده‌اند که همه بیدار باشند.

طرف آمده است همینطور تماشا کند، مردم اینطور نجس بشوند؟ کاسب اینطور سقوط کند؟ این انصاف است؟ این وجدان است؟ چه چیزی هست؟!…

لذا «صَابِرُوا» می‌گوید اینکه خودت تنها به مسجد رفتی و آمدی و خیال کردی که خیلی انسانِ خوبی هستی، اینطور نیست، خدای متعال این را قبول ندارد.

نکاتی از سوره مبارکه «والعصر»

این سوره مبارکه «والعصر» سوره‌ی حضرت حجّت ارواحنا فداه است.

مرحوم «علامه بحرانی» در تفسیر قرآن به سوره‌ی مبارکه «والعصر» سوره‌ی امام زمان ارواحنا فداه می‌گویند، چرا؟ برای اینکه خدای متعال به عصاره‌ی عالَم قسم خورده است، عصاره‌ی عالَم حضرت حجّت ارواحنا فداه است، عصاره‌ی همه‌ی انبیاء و اوصیاء انبیاء علیهم السلام حضرت بقیّه الله ارواحنا فداه است، «مَا بَقِیَ لَکُم مِنَ الله»… همه رفته‌اند… فقط همین یک نفر مانده است… ایشان هم که در دسترس نیست… ما باعث شده‌ایم که حضرت تشریف نیاورند…

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم * وَالْعَصْرِ * إِنَّ الإنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ»[۶] خدای متعال به عصاره‌ی عالم قسم می‌خورد و می‌فرمایند: در حالِ هدر دادنِ عمرِ خود هستید، این سرمایه‌ی شماست، وقتی حضرت عزرائیل آمدند با چه چیزی می‌خواهید به آن عالَم بروید؟ عمرِ خود را چکار کردید؟ لحظه لحظه‌ی عمرِ شما باید برای شما آخرت بسازد، باید قبر و برزخِ شما را آباد کند، با خودتان چه می‌کنید؟ با عمرِ خود چه می‌کنید؟ «إِنَّ الإنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ» خدای متعال هم قسم می‌خورد، هم کلمه‌ی «إِنَّ» را آورده است و هم «ل» تأکید آورده است، خدای متعال خیلی ما را دوست دارد، خدای متعال ناراضی است که ما خودمان را جهنّمی کنیم، خدای متعال به ما سرمایه داده است که ما به اعلی علییّن سفر کنیم، نه اینکه به اسفل السافلین سقوط کنیم، این است که خدای متعال هم قسم می‌خورد و هم تأکید روی تأکید می‌کند، مرتّب!

انسانی که نگران است بچّه‌ی او برود و معتاد بشود چطور جوش می‌زند؟ مدام قسم می‌خورد، مدام عبرت می‌آورد، مدام قربان صدقه‌ی او می‌رود که مثلاً با فلانی رفیق نشوی… خدای متعال از مادر مهربان‌تر است، خدای متعال از پدر مهربان‌تر است، خدای متعال از همه مهربان‌تر است، قسم می‌خورد و تأکید می‌کند که عمرِ تو در حالِ از دست رفتن است، سرمایه‌ی تو در حالِ سوختن است، همه در حالِ سوزاندنِ سرمایه‌ی خود هستند، همه در مسیر ورشکستگی هستند مگر کسی که اول ایمان داشته باشد، دوم عملِ درست داشته باشد، سوم اینکه تواصی به حق کند…  «صَابِرُوا» یکدیگر را وادار کنید که به حق عمل کنید، امام حسین علیه السلام برای چه چیزی آمده است و شهید شده است؟ امام حسین علیه السلام فریادِ خود را به همه‌ی تاریخ رسانده است، «أَ لاَ تَرَوْنَ إِلَى اَلْحَقِّ لاَ یُعْمَلُ بِهِ»[۷] آیا نمی‌بینید حق پایمال می‌شود و هیچ کسی از حق طرفداری نمی‌کند؟

همه به دنبالِ پول و قدرت هستند، همه به دنبالِ بازی‌های قدرت هستند، مدام گروه‌ها و گروهک‌ها و حزب‌ها درست شده است و انسان‌های بی‌نام و نشان را می‌آورند و بر شما تحمیل می‌کنند، آیا شما حضرت عبّاسی نماینده‌های تهران را می‌شناسید؟ آیا یک نفر از آن‌ها را می‌شناسید؟ چطور می‌شود که انسان ناگهان متوجّه می‌شود که انسان‌هایی که هیچ کسی اصل و نسبِ آن‌ها را نمی‌شناسد سرنوشت مملکت را به دست می‌گیرند؟ از بس سکوت کردیم و به میدان نرفتیم، حالا باید چوبِ آن را بخوریم، تواصی به حق…

البته وقتی تواصی به حق کردید هزینه دارد، انسانی که حرفِ رُک می‌زند، انسانی که حرفِ حق را می‌زند…«اَلْـحَقُّ ثَقیلٌ مُرٌّ»[۸].

حرفِ حق زدن

جناب سلمان فارسی می‌گوید: «أَوْصَانِی خَلِیلِی بِسَبْعَهِ خِصَالٍ»[۹] وجود نازنین خاتم انبیاء حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلّم من را به شش امر دستور دادند، یکی اینکه فرمودند: در زندگی «أَنْظُرَ إِلَى مَنْ هُوَ دُونِی وَ لاَ أَنْظُرَ إِلَى مَنْ هُوَ فَوْقِی» در زندگیِ مادی چشمِ تو به کسانی که وضعِ بهتری نسبت به تو دارند نباشد، ببین چه کسانی بیچاره هستند، چه کسانی دستشان به هیچ کجا بند نیست، آن‌ها را ببین تا هم شکر کنی و هم توفیق پیدا کنی که دستِ کسی را بگیری، انسان وقتی بالاتر از خود را می‌بیند ناشُکری می‌کند، آن چیزی که دارد برای او کوچک می‌شود و نادارها را هم فراموش می‌کند، و فرمودند: به این‌ها نزدیک شو، فقرا را دوست داشته باش، با این‌ها مأنوس باش، با فقیر، با نادار، با اقوامی که ضعیف‌الحال است رفت و آمد کن، این‌ها قشرِ از یاد رفته نباشند.

«وَ أَنْ أَقُولَ اَلْحَقَّ وَ إِنْ کَانَ مُرّاً»… این هم یکی از دستوراتی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم به سلمانِ فارسی داده است، فرموده است: حق بگو حتّی اگر تلخ باشد، «وَ أَنْ أَقُولَ اَلْحَقَّ وَ إِنْ کَانَ مُرّاً» حق را بگو اگرچه تلخ باشد، گاهی برخی افراد حرفِ حق را دوست ندارند و برای تو توطئه می‌کنند، مثلاً کسی در اداره حرفِ حق می‌زند و او را بیرون می‌کنند…

عرض کردم برای مراسم سیاه‌پوشان به اراک رفته بودیم، چه جوان‌هایی، چه جمعِ خوبی، چه انسان‌های باحالی، آنجا دانشجویی با من به ماشین آمد و درد دل می‌کرد و می‌گفت: استادی در دانشگاهِ ما به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم جسارت کرد… و جسارت‌های بدی که انسانِ غیرتمند باید همانجا آن استاد را می‌کشت… و ما در دانشگاه‌های خود به این سکولارها مبتلا هستیم، از این سکولارهایی که آمدند و وزیر شدند، چه کسانی را آوردند و چه انسان‌های متدیّنی را منزوی کردند… گفت: من اعتراض کردم و استاد مرا از کلاس بیرون کرد… گاهی انسان را بیرون می‌کنند، گاهی به انسان جنس نمی‌دهند، گاهی به انسان پروانه نمی‌دهند، گاهی به انسان جواز نمی‌دهند، در جامعه همه نوع از این گرفتاری‌ها را داریم…

می‌فرماید: نگرانِ این‌ها نباش، تو حق را بگو ولو اینکه تلخ باشد، تلخیِ آن تلخیِ مادّی نیست، یعنی برای تو مشکل درست می‌کنند، برای تو پرونده درست می‌کنند…

بی‌گناهی کم گناهی نیست در میدانِ عشق   یوسف از دامانِ پاکِ خود به زندان می‌رود

بنده‌ی خدایی می‌گفت که من به یک بدحجابی امر به معروف کردم و مأمور به من گفت اگر این شخص بیاید و در کلانتری شکایت کند قاضی تو را محکوم می‌کند!

اما اگر همه بترسیم و هیچ کسی هم هیچ چیزی نگوید چه می‌شود؟ فردا همه‌ی ناموس‌ها را از دست می‌دهیم، این میکروب است، ویروس آمده است تا همه را خراب کند… «وَ أَنْ أَقُولَ اَلْحَقَّ وَ إِنْ کَانَ مُرّاً» حق را بگو اگرچه تلخ باشد.

روضه‌ی حضرت قاسم علیه السلام

امروز باز هم باید عرض تسلیت به دو امام سیّد جوانان اهل بهشت امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام داشته باشیم،… نه… حضرت زهرا سلام الله علیها قبل از این دو بزرگوار است، صاحب عزا حضرت فاطمه سلام الله علیها هستند…

باید عرض تسلیت بگوییم…

امام حسین علیه السلام با فرزندان امام حسن علیه السلام یک طورِ دیگری بودند، فرق داشتند… بچّه‌های امام حسن علیه السلام هم خیلی عمویی بودند، خیلی عموی خود را دوست داشتند، پروانه بودند و دورِ شمعِ عمو می‌گشتند، چون روزگار همچنین عمویی به خود ندیده است، چون بوی پدرِ آن‌ها را می‌دهد، چون جایِ پدرِ آن‌ها را پُر کرده است…

الحق که یادگار امام حسن مجتبی علیه السلام بودند، شبِ عاشورا وقتی جمعِ یاران امام حسین علیه السلام در خیمه‌ی حضرت اباالفضل علیه السلام جمع بودند صحبت از شهادت می‌کردند، گویا آن شب شبِ زفافِ آن‌هاست، گویا می‌خواهند به حجله بروند، چه صفایی داشتند…

سیّدالشّهداء علیه السلام واردِ محفل شدند، حضرت قاسم علیه السلام دامانِ عمو را گفتند… عمو جان! دلم شور می‌زند… می‌ترسم که نامِ مرا در لیستِ شهدا ننوشته باشید… آیا من هم جزوِ مقتولین هستم؟ من هم جزوِ شهدا هستم؟…

حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام خواستند که حضرت قاسم علیه السلام را در عالَم تابلو کنند تا این نوجوان‌های عزیزِ ما، تا این نوجوان‌های جبهه‌ایِ ما زیرِ تانک بروند و نارنجک به خودشان ببندند، این‌ها شاگردانِ حضرت قاسم علیه السلام هستند…

امام حسین علیه السلام پرسیدند: عزیزِ دلم! مرگ را چطور می‌بینی؟ عرض کردند: «والله أحلی مِنَ العَسَل»… قربانِ شما بشوم… از عسل برای من شیرین‌تر است…

حضرت امام حسین علیه السلام حضرت قاسم علیه السلام را به آغوش کشیدند و بوسیدند و فرمودند: شما هم جزوِ شهدا هستید، اما شش ماهه‌ی من هم شهید می‌شود… یعنی نه تنها نوجوان‌های خود را می‌دهم که حتّی بچّه‌ی کوچکِ خود را هم می‌دهم…

حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام خیلی مهربان بودند و مهربان هم هستند، خواهید دید، این اشک‌های شما برای شما خیلی ذخیره دارد…

بجز حسین مرا در جهان پناهی نیست… حضرت خیلی آقا هستند، خیلی کریم هستند… بر اساسِ کَرَم همه‌ی یاران و اصحاب را خودِ حضرت بدرقه می‌کردند، دنبالِ آن جابرِ نود ساله… وقتی حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام ایشان را سوار کردند و راه افتاد، حضرت ایستاده بودند و ایشان را عاشقانه تماشا می‌کردند، می‌فرمودند: «حَبَّ ذلکَ یا شیخ»… ای پیرمرد خوشا به حالِ تو…

حضرت علی اکبر علیه السلام را بدرقه کردند… تنها کسی که بدرقه نکرده است حضرت اباالفضل علیه السلام بودند… یا قمر بنی هاشم…

حضرت در مقابلِ خیمه ایستادند تا حضرت علی اکبر علیه السلام راه بروند و حضرت قد و بالای ایشان را ببینند و گریه کنند…

اما حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام در زمان وداع با هیچ کسی از هوش نرفتند… تنها این نوجوان بود… ایشان آمدند و دستانِ کوچکِ خود را به گردنِ عمو انداختند… مقاتل نوشته‌اند «بَکَیا»… معلوم می‌شود که گریه‌ی ایشان صدادار بوده است… امام حسین علیه السلام زار می‌زدند و گریه می‌کردند… این نوجوان هم بلند بلند گریه می‌کردند… «حَتّى غُشِیَ عَلَیهِما»[۱۰]… ناگهان دیدند امام حسین علیه السلام افتادند… حضرت قاسم علیه السلام هم افتادند…

آنقدر وداعِ ایشان سنگین بود… چه گذشت وقتی آمد… صدای حضرت قاسم علیه السلام بلند شد «یا عَمّاه! أدرکنی»… عمو… به دادِ من برس…

شمشیر به فرقِ مقدّسِ ایشان زده بودند و ایشان هم عمو را صدا کردند، مقتل می‌نویسد حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام مانندِ شیر غضبناک به طرفِ معرکه حمله‌ور شدند… وقتی رسیدند دیدند نانجیب شمشیر بلند کرده است که کار حضرت قاسم علیه السلام را تمام کنند… آقا امام حسین علیه السلام با یک شمشیر دستِ آن ظالم را جدا کردند، لشکر این صحنه را دیدند و به امام حسین علیه السلام حمله آوردند، امام حسین علیه السلام از خودشان دفاع کردند، جنگ مغلوبه شد…

اما وقتی فرونشست سیّدالشّهداء علیه السلام دیدند که حضرت قاسم علیه السلام زیرِ سُمِ اسب‌ها… بدن لِه شد… پاهای خود را روی زمین می‌کشند… امام حسین علیه السلام پیکر حضرت قاسم علیه السلام را بلند کردند، پاها روی زمین کشیده می‌شد…

لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم

دعا

خدایا! به سوزِ دل حضرت اباعبدالله علیه السلام در داغِ پسرِ برادرشان حضرت قاسم علیه السلام تو را قسم می‌دهیم که لباس ظهور بر قامت مولای ما حضرت حجّت ارواحنا فداه بپوشان.

خدایا! قلبِ مبارکِ ایشان را همیشه از ما راضی بفرما.

خدایا! فرزندانِ ما را صالح و سالم قرار بده.

خدایا! ما را دشمن شاد مکن.

خدایا! ما را شیطان شاد مکن.

خدایا! ما را از فتنه‌های زمان، از فسادِ زمان، خودمان را، فرزندان‌مان را، خانواده‌ی‌مان را در پناه امام حسین علیه السلام حفظ بفرما.

خدایا! سایه‌ی پر برکتِ رهبرِ بزرگوار و زاهدِ ما را، دلسوزِ ما را، حکیمِ ما را، مظلومِ ما را تا ظهور مستدام بدار.

خدایا! به حقِّ محمد و آل محمد علیهم السلام دستِ خیانت را کوتاه بفرما.

خدایا! نفوذی‌ها را افشاء بفرما.

خدایا! دشمن را بر ما مسلّط مفرما.

خدایا! ما را پریشان مگردان.

خدایا! آنچه خیر و صلاحِ دین و دنیای ماست به ما مرحمت بفرما.

خدایا! حاجاتِ این جمع، حوائجِ منظورین، حوائجِ مورد نظر را برآورده بفرما.

خدایا! عمومِ مریض‌ها و مریض‌های سفارش شده و مریضِ موردِ نظر شفای عاجل مرحمت بفرما.

غفر الله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۲۰۰ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ)

[۳] بحارالانوار، جلد۷۴، صفحه ۱۳۷ (رُوِی عَنْ رَسُولِ اللهِ صَلَّی عَلَیهِ وَ الِهِ وَ سَلَّمَ قالَ: کفَی بِالْمَوْتِ وَاعِظاً وَ کفَی بِالتُّقَی غِنًی وَ کفَی بِالْعِبَادَهِ شُغُلًا وَ کفَی بِالْقِیامَهِ مَوْئِلًا وَ بِاللَّهِ مُجَازِیاً.)

[۴] الکافی، جلد ۲، صفحه ۳۳۵، به نقل از میزان الحکمه

[۵] سوره مبارکه توبه، آیه ۷۱ (وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ ۚ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَیُطِیعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ أُولَٰئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ)

[۶] سوره مبارکه والعصر، آیات ۱ و ۲

[۷] مثیرالأحزان، جلد ۲، صفحه ۴۴ (قَالَ عُتْبَهُ بْنُ أَبِی اَلْعَبَرَانِ : ثُمَّ قَامَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ خَطِیباً بِذِی حُسُمٍ اِسْمُ مَوْضِعٍ وَ قَالَ إِنَّهُ قَدْ نَزَلَ بِنَا مِنَ اَلْأَمْرِ مَا تَرَوْنَ وَ إِنَّ اَلدُّنْیَا قَدْ تَحَیَّزَتْ وَ تَنَکَّرَتْ وَ أَدْبَرَ مَعْرُوفُهَا وَ اِسْتَمَرَّتْ حَذَّاءَ وَ لَمْ یَبْقَ مِنْهَا إِلاَّ صُبَابَهٌ کَصُبَابَهِ اَلْإِنَاءِ وَ خَسِیسُ عَیْشٍ کَالْمَرْعَى اَلْوَبِیلِ أَ لاَ تَرَوْنَ إِلَى اَلْحَقِّ لاَ یُعْمَلُ بِهِ وَ إِلَى اَلْبَاطِلِ لاَ یُتَنَاهَى عَنْهُ لِیَرْغَبِ اَلْمُؤْمِنُ فِی لِقَاءِ اَللَّهِ مُحِقّاً فَإِنِّی لاَ أَرَى اَلْمَوْتَ إِلاَّ سَعَادَهً وَ اَلْحَیَاهَ مَعَ اَلظَّالِمِینَ إِلاَّ بَرَماً .)

[۸] مکارم الاخلاق، صفحه ۴۶۵ (اَلْـحَقُّ ثَقیلٌ مُرٌّ وَ الْباطِلُ خَفیفٌ حُلْوٌ وَ رُبَّ شَهْوَهِ ساعَهٍ تورِثُحُزْنا طَویلاً)

[۹] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۷۴، صفحه ۱۲۹ (قَالَ سَلْمَانُ اَلْفَارِسِیُّ ره: أَوْصَانِی خَلِیلِی بِسَبْعَهِ خِصَالٍ لاَ أَدَعُهُنَّ عَلَى کُلِّ حَالٍ أَوْصَانِی أَنْ أَنْظُرَ إِلَى مَنْ هُوَ دُونِی وَ لاَ أَنْظُرَ إِلَى مَنْ هُوَ فَوْقِی وَ أَنْ أُحِبَّ اَلْفُقَرَاءَ وَ أَدْنُوَ مِنْهُمْ وَ أَنْ أَقُولَ اَلْحَقَّ وَ إِنْ کَانَ مُرّاً وَ أَنْ أَصِلَ رَحِمِی وَ إِنْ کَانَتْ مُدْبِرَهً وَ لاَ أَسْأَلَ اَلنَّاسَ شَیْئاً وَ أَوْصَانِی أَنْ أُکْثِرَ مِنْ قَوْلِ- لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّهَ إِلاَّ بِاللَّهِ اَلْعَلِیِّ اَلْعَظِیمِ فَإِنَّهَا کَنْزٌ مِنْ کُنُوزِ اَلْجَنَّهِ .)

[۱۰] مقتل الحسین علیه السلام خوارزمی، جلد ۲، صفحه ۲۷ (خَرَجَ مِن بَعدِهِ [أی بَعدِ عَونِ بنِ عَبدِ اللّهِ بنِ جَعفَرٍ] عَبدُ اللّهِ بنُ الحَسَنِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ فی بَعضِ الرِّوایاتِ، وفی بَعضِ الرِّوایاتِ‏ القاسِمُ بنُ الحَسَنِ وهُوَ غُلامٌ صَغیرٌ لَم یَبلُغِ الحُلمَ فَلَمّا نَظَرَ إلَیهِ الحُسَینُ علیه السلام اعتَنَقَهُ، وجَعَلا یَبکِیانِ حَتّى غُشِیَ عَلَیهِما، ثُمَّ استَأذَنَ الغُلامُ لِلحَربِ فَأَبى عَمُّهُ الحُسَینُ علیه السلام أن یَأذَنَ لَهُ، فَلَم یَزَلِ الغُلامُ یُقَبِّلُ یَدَیهِ ورِجلَیهِ ویَسأَلُهُ الإِذنَ حَتّى أذِنَ لَهُ، فَخَرَجَ ودُموعُهُ عَلى خَدَّیهِ وهُوَ یَقولُ: انْ تَنْکُرونى فَانَا فرعُ الْحَسَن سِبْطُ النَّبِىِّ الْمُصْطَفَى و الْمُؤْتَمَن هذَا حُسَیْنٌ کَالاسیرِ الْمُرْتَهَن بَیْنَ اُناسٍ لاسُقوا صوبَ الْمُزَن وحَمَلَ وکَأَنَّ وَجهَهُ فِلقَهُ قَمَرٍ، وقاتَلَ فَقَتَلَ عَلى صِغَرِ سِنِّهِ خَمسَهً وثَلاثینَ رَجُلًا. قالَ حُمَیدُ بنُ مُسلِمٍ: کُنتُ فی عَسکَرِ ابنِ سَعدٍ، فَکُنتُ أنظُرُ إلَى الغُلامِ وعَلَیهِ قَمیصٌ وإزارٌ ونَعلانِ قَدِ انقَطَعَ شِسعُ إحداهُما ما أنسى أنَّهُ کانَ شِسعَ الیُسرى فَقالَ عَمرُو بنُ سَعدٍ الأَزدِیُّ: وَاللّهِ لَأَشُدَّنَّ عَلَیهِ! فَقُلتُ: سُبحانَ اللّهِ! ما تُریدُ بِذلِکَ؟ فَوَاللّهِ لَو ضَرَبَنی ما بَسَطتُ لَهُ یَدی، یَکفیکَ هؤُلاءِ الَّذینَ تَراهُم قَدِ احتَوَشوهُ. قالَ: وَاللّهِ لَأَفعَلَنَّ! وشَدَّ عَلَیهِ، فَما وَلّى حَتّى ضَرَبَ رَأسَهُ بِالسَّیفِ، فَوَقَعَ الغُلامُ لِوَجهِهِ وصاحَ: یا عَمّاه! فَانقَضَّ عَلَیهِ الحُسَینُ علیه السلام کالصَّقرِ، وتَخَلَّلَ الصُّفوفَ، وشَدَّ شِدَّهَ اللَّیثِ الحَرِبِ، فَضَرَبَ عَمراً بِالسَّیفِ فَاتَّقاهُ بِیَدِهِ، فَأَطَنَّها مِنَ المِرفَقِ فَصاحَ، ثُمَّ تَنَحّى عَنهُ، فَحَمَلَت خَیلُ أهلِ الکوفَهِ لِیَستَنقِذوهُ، فَاستَقبَلَتهُ بِصُدورِها ووَطِئَتهُ بِحَوافِرِها، فَماتَ. وَانجَلَتِ الغَبرَهُ فَإِذا بِالحُسَینِ علیه السلام قائِمٌ عَلى رَأسِ الغُلامِ وهُوَ یَفحَصُ بِرِجلَیهِ، وَالحُسَینُ یَقولُ: عَزَّ وَاللّهِ عَلى عَمِّکَ أن تَدعُوَهُ فَلا یُجیبَکَ، أو یُجیبَکَ فَلا یُعینَکَ، أو یُعینَکَ فَلا یُغنِیَ عَنکَ، بُعداً لِقَومٍ قَتَلوکَ، الوَیلُ لِقاتِلِکَ! ثُمَّ احتَمَلَهُ، فَکَأَنّیأنظُرُ إلى رِجلَیِ الغُلامِ تَخُطّانِ الأَرضَ، وقَد وَضَعَ صَدرَهُ إلى صَدرِهِ، فَقُلتُ فی نَفسی، ماذا یَصنَعُ بِهِ؟ فَجاءَ بِهِ حَتّى ألقاهُ مَعَ القَتلى مِن أهلِ بَیتِهِ، ثُمَّ رَفَعَ طَرفَهُ إلَى السَّماءِ وقالَ: اللّهُمَّ أحصِهِم عَدَداً، ولا تُغادِر مِنهُم أحَداً، ولا تَغفِر لَهُم أبَداً! صَبراً یا بَنی عُمومَتی صَبراً یا أهلَ بَیتی، لا رَأَیتُم هَواناً بَعدَ هذَا الیَومِ أبَداً.)