«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

مُقدّمه

شهادت جانگُداز ولی‌نعمت‌مان، صاحب کشورمان، غُوث اُمّت، غیاث اُمّت حضرت اباالحسن علی‌بن‌موسی‌الرضا (علیه آلاف التحیّه و الثناء) را به مَحضر شریف امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) و به شما مؤمنین، صاحب‌دلان و در ماتَم‌نشستگان تسلیت عَرض می‌کنم.

Sadighi-14030614-Roze 30 Safar-Shahadate Emam Reza-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (1)

قرآن کریم برای همه‌ی دَردها دَرمان و شِفاست

حضرت امام رضا (علیه الصلاه و السلام) امامِ بر حقّ است. همان امامتی که بالاتر از نبوّت و رسالت است که خداوند متعال به خَلیل خودش حضرت ابراهیم (علیه السلام) آخرین دَرجه‌ای که داد، امامت بود. حضرت رضا (علیه السلام) امامِ به حقّ هستند. «آیت الله جوادی آمُلی» (حفظه الله) چند کتاب در مورد حضرت ثامن‌الحُجج علی‌بن‌موسی‌الرضا (علیه آلاف التحیّه و الثناء) نوشته‌اند. یک کتاب ایشان به نام «قرآن حکیم از مَنظر امام رضا (علیه الصلاه و السلام)» است. ایشان در این کتاب پُرمحتوا می‌گویند: قرآن یک وجودِ علمی دارد و یک وجودِ عینی دارد. وجودِ علمی قرآن کریم همینی است که در شش هزار و ششصد و چند آیه کتابَت شده است، قَرن‌ها در دست مسلمان‌ها سُفره‌ی مَعنویّت، سُفره‌ی سعادت نُسخه‌ی دَرمان همه‌ی دَردهاست که قرآن کریم یکی از عَناوینی که برای خودش مَطرح کرده است، شِفاست؛ «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا[۲]». این قرآن برای هرکسی که ایمانِ واقعی داشته باشد، نِفاق نباشد، خداوند را باور کرده باشد، قیامت و مرگ را باور کرده باشد، رسالت و وَحی را قبول کرده باشد، این کتاب برای او دَوای همه‌ی دَردهاست؛ «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ». مُنتها شِفا در دَواهایی که دکترها می‌نویسند، آن‌جا هم خداوند شِفا می‌دهد؛ نُسخه را پزشک می‌نویسد، ولی دَرمان برای دکتر نیست؛ خداوند اِذن می‌دهد که غذا ما را سیر می‌کند؛ خداوند اِذن می‌دهد که آب ما را سیراب می‌کند؛ خداوند اِذن می‌دهد که حرف مُعلّم برای ما مَعلومات می‌شود، ذهن ما را به نور علم مُنوّر می‌کند. اَثر تمام اَشیاء با خداست.

Sadighi-14030614-Roze 30 Safar-Shahadate Emam Reza-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (2)

سَببیّت تمام اَشیاء به لُطف حق‌تعالی است

این دعای هفتم صحیفه‌ی نوریّه‌ی سجادیّه که مقام مُعظم رهبری (اطال الله عُمره الشریف) در دوران کرونا توصیه کردند و الحمدلله چه سُفره‌ای شد، این دعا را تکرار کنید، به مَضمون آن دقّت کنید. خیلی حال می‌دهد. «یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ، وَ یَا مَنْ یُفْثَأُ [یَفْثَأُ] بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ یَا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ. ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِکَ الْأَسْبَابُ[۳]»؛ تمام سختی‌ها در برابر قدرت تو نَرم می‌شود. سختی وجود ندارد که اراده‌ی خداوند آن را نَرم نکند. هر مشکلی، هر صُعوبتی، هر گِره‌ای در برابر اراده‌ی خداوند متعال آسان می‌شود، تمام می‌شود و می‌رود، آب می‌شود. «وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِکَ الْأَسْبَابُ»؛ تمام چیزهایی که سَبب است، سَببیّت آن به لُطف توست. آتش به لُطف خدا می‌سوزاند، اما وقتی در مورد حضرت ابراهیم خداوند به آتش گفت که نسوزان. «قُلْنَا یَا نَارُ کُونِی بَرْدًا وَ سَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِیمَ[۴]»؛ اطاعت کرد و نسوزاند. در مورد غذا خوردن، آب نوشیدن، نماز خواندن که نماز ما وقتی خاصیّت دارد که خداوند اِذن بدهد؛ والّا نماز ما هم خاصیّت نمازی پیدا نمی‌کند، خداوند باید قبول کند. این اِذن‌اللهی که هست، «بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ[۵]»؛ حضرت عیسی (علیه السلام) گفت که من کورِ مادرزاد را به اِذن خدا شِفا می‌دهم، من مُرده را به اِذن خدا زنده می‌کنم، من بیماری بَرَص را به اِذن خدا شِفا می‌دهم، برحَسب روایتی این اِذن‌الله همان ولایت مُطلقه است. ولایت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است که همه‌ی انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) بر سر سُفره‌ی ولایت حضرت علی (علیه السلام) و اولاد علی (علیه السلام) بودند و این‌ها اَسماء حُسنای پروردگار متعال هستند.

Sadighi-14030614-Roze 30 Safar-Shahadate Emam Reza-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (3)

قرآن کریم از مَنظر حضرت ثامن الحُجج (علیه السلام)

کتاب علمی قرآن کریم هم مُعجزه است. هم از نظر بَلاغت اِعجاز دارد، هیچ‌کسی نتوانسته است یک سوره مانند قرآن کریم بیاورد که این‌قَدر زیبا باشد، این‌قَدر حساب‌شده باشد، این‌قَدر ریاضی باشد، این‌قَدر دلنشین باشد، این‌قَدر طَروات داشته باشد که مُرور زمان او را کُهنه نکند. در همین رابطه وجود نازنین حضرت ثامن‌الحُجج علی‌بن‌موسی‌الرضا (علیه آلاف التحیّه و الثناء) در ارتباط با قرآن کریم این جملات را این‌جور فرموده‌اند.

یک صلواتی مَرحمت بفرمایید.

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم

«هُو حَبلُ اللّهِ المَتینُ[۶]»؛ قرآن ریسمان مُحکمِ پروردگار متعال است. آدمی که درون چاه اُفتاده است، او را با ریسمان بالا می‌آورند. ما هم «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ * ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ[۷]»؛ این نَفْس اَمّاره‌ی ما چاهِ وِیل است. همه‌ی ما اُفتاده‌ایم. اگر بخواهیم از این شَرارت نَفْس‌مان، از این رِذالت و خباثت نَفْس‌ خودمان، خودمان را بالا بکشیم، از نَفْس اَمّاره‌مان به نَفْس مُطمئنّه که پایان عُروج ماست که نَفْس مُطمئنّه پیدا کنیم که لازمه‌ی رسیدن به نَفْس مُطمئنّه، آرامش در زندگی است. انسان از هیچ‌چیزی ناراضی نمی‌شود. با امام رضا (علیه السلام) سِنخیّت پیدا می‌کند. «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ * ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَهً مَرْضِیَّهً[۸]»؛ هرکسی به نَفْس مُطمئنّه برسد، خداوند متعال هم حالت رضا به او می‌دهد؛

«در بَلا هم می‌چِشم لذّات او     *****     ماتِ اویم ماتِ اویم ماتِ او[۹]»

Sadighi-14030614-Roze 30 Safar-Shahadate Emam Reza-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (4)

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) چون غیرِ خدا را نمی‌دید، اصلاً سختی نمی‌دید، اصلاً مشکل نمی‌دید. فقط خدا را می‌دید؛ «مَا رَأیْتُ شَیْئًا إلاَّ وَ رَأیْتُ اللهَ مَعَهُ[۱۰]». دخترش حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) امام نبود، اما مَظهر امامتِ حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بود. در سخت‌ترین شرایط که مجلس «ابن زیاد» بود، مجلس شراب بود، مجلس حَرامزاده‌ها بود، مجلس رَجّاله‌ها بود، مجلس افراد خَشن و افراد بسیار خطرناک بود؛ در چنین مجلسی وقتی آن نامَرد، آن حَرامزاده خواست زَخم زبان برند، نَمک به زَخم‌های حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها) بریزد، گفت: «کَیْفَ رَأَیْتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخِیکِ[۱۱]»؛ دیدی خداوند چه بَلایی بر سر برادرت آورد؟ بی‌بی چه جواب دادند؟ قسم جَلاله خوردند: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا[۱۲]»؛ ما هرچه دیدیم جُز جَمیل ندیدیم. «اللّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ مِنْ جَمالِکَ بِأَجْمَلِهِ وَ کُلُّ جَمالِکَ جَمِیلٌ[۱۳]»؛ من هرجا را نگاه کردم، آیینه‌ی جَمیل بود، جُز خدا ندیدم. وقتی خدا وجود آدم را پُر کرده باشد، هیچ‌وقت کمبود ندارد تا رَنج ببَرد. این قلبش مَملو از محبّت خداست که در دعای «ابوحمزه ثمالی» ان‌شاءالله گاهی بخوانید، اختصاص به ماه  مبارک رمضان ندارد. مرحوم «آیت الله بهجت» (اعلی الله مقامه الشریف) می‌فرموند: یک‌وقتی ما یک سَحَری به حَرم مُطهّر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) مُشرّف شدیم که ببینیم چه کسانی در قُنوت نماز وِترشان دعای ابوحمزه را می‌خوانند؛ بیش از ۷۰ نفر را دیدیم که در حال قُنوت نماز وِتر مَشغول خواندن این دعای ابوحمزه هستند. «اللّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ أَنْ تَمْلَأَ قَلْبِى حُبّاً لَکَ[۱۴]»؛ خدایا! قلبم را از محبّت خودت پُر کُن. جای خالی نداشته باشد تا غُصّه او را بگیرد، تا هَمّ و غَمّی او را مَشغول کرده باشد. وقتی خانه‌ی دل از نور خدا مَملو بود، انسان در تمام شرایط خوش است. هیچ‌ ناخوشی ندارد. وجود مُقدّس مولایمان حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌گویند: خدایا! اگر علی را به جَهنّم ببَری، آن‌جا بهشت من است؛ زیرا بهشت من رضای توست. اگر تو راضی باشی که من در جَهنّم باشم، همان‌جا بهشت من است. بهشت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) رضایت مَحبوب است. آن چیزی را که حَبیبش آن را دوست دارد، حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) آن را دوست دارد. لذا ما که در نَفْس اَمّاره گرفتار هستیم و تمام هُموم و غُموم و غُصّه‌ها و تَشویش‌ها و دعواها و نِزاع‌ها و غیبت‌ها و بدگویی‌ها و تُهمت‌های ما به این رذالت نَفْس اَمّاره برمی‌گردد، اگر بخواهیم از شَرّ نَفْس خودمان بالا بیاییم، یک ریسمانی لازم است. از این چاه که یوسف را در این چاه انداختند؛ یوسفِ ایمانِ ما را، یوسفِ فطرتِ ما در این چاه اُفتاده است و اگر بخواهیم آن را بالا بکِشیم، آن ریسمان لازم است. آن ریسمان کدام است؟ قرآن کریم است. «هُو حَبلُ اللّهِ المَتینُ»؛ او ریسمان مُحکم پروردگار متعال است. «و طَریقَتُهُ المُثلى[۱۵]»؛ او راهِ نمونه است. راست و چَپ آدم را به وَرطه‌ی هَلاکت می‌کِشد. این جاده‌ی مُثْلی که وسط هست، آدم را به مَقصد می‌رساند. «المُؤدِّی إلَى الجنّهِ، و المُنجی مِن النارِ[۱۶]»؛ این قرآن است که ما را به بهشت می‌کِشاند و ما را از جَهنّم نجات می‌دهد. بعد فرمودند: «لا یَخلُقُ علَى الأزمِنَهِ[۱۷]»؛ خَلِق یعنی کُهنه؛ لباس خَلِق یعنی لباس کُهنه. این مُرور زمان قرآن کریم را کُهنه نمی‌کند. این از مُعجزات قرآن کریم است. قَرن‌ها گذشته است، الآن هم در تمام دنیا حتی غیرِ مسلمان‌ها زیبایی‌های قرآن کریم را مُتوجّه شدند. هم در کشور آلمان و هم در کشور روسیه بیماری‌های رَوانی‌شان را با نَوای قرآن کریم آرامش می‌دهند. امروز که دنیا خیلی پیشرفته است و دنیای جدیدی شده است، عَصر ارتباطات است، عَصر برق است، عَصر اَتُم است، امروز بَشر به خُرده‌هایی از سُفره‌ی قرآن کریم پِی بُردند و حتی کُفّار می‌توانند از قرآن کریم استفاده کنند. و این چیزی است که امام رضا (علیه السلام) دست بر روی آن گذاشته است. زمان قرآن را کُهنه نمی‌کند. به مُرور زمان این قَصرهای عظیم هَخامنشی‌ها کُهنه شد و رفت؛ این همه بَناهای اَهرام فرعونی‌ها کُهنه می‌شود و می‌رود؛ اما قرآن کریم را هیچ‌چیزی کُهنه نمی‌کند. «لا یَخلُقُ علَى الأزمِنَهِ»؛ قرآن برای این است که «لأنّه لم یُجعَلْ لزَمانٍ دونَ زَمانٍ[۱۸]»؛ قرآن برای یک زمانی دونِ زمان نیست؛ قرآن مانند آفتاب می‌ماند. قرآن مانند فطرت است، فطرت کُهنه نمی‌شود. آفتاب در همه‌ی زمان‌ها رَفع نیاز جامعه‌ی ذَوی‌الحَیات را می‌کند. مَثَل قرآن کریم هم مَثَل آفتاب است، برای زمانی دونِ زمانی نیست. «لا یَأتیهِ الباطِلُ مِن بَینِ یَدَیهِ و لا مِن خَلفِهِ[۱۹]»؛ نه از پَس سر باطلی می‌تواند به او هُجوم بیاورد که او را از میدان بیرون بکند و نه پیشاپیش او می‌تواند باطلی قرار بگیرد و جلوی نُفوذ قرآن کریم را بگیرد که این آیه است. امام رضا (علیه السلام) شاهد آورده‌اند. «لا یَأتیهِ الباطِلُ مِن بَینِ یَدَیهِ و لا مِن خَلفِهِ تَنزیلٌ مِن حَکیمٍ حَمیدٍ[۲۰]»؛ این تَنزیل است. قرآن کریم هم اِنزال است و هم تَنزیل است؛ اما تَنزیل آن به اعتبار این است که در مُرور زمان هرنیازی برای بَشر حادث می‌شود که در زمان‌های قبل نبوده است، قرآن کریم پاسخگوی هر نیازِ جدیدی تا دامنه‌ی قیامت است. لذا تَنزیل است. از جانب چه کسی؟ از جانب عزیز. عزیز چه کسی است؟ عزیز آن کسی است که همیشه غالب است و هیچ‌وقت مَغلوب نمی‌شود. هم فرستنده‌اش عزیز است، هیچ قدرتی نمی‌تواند بالای دست او بیاید، چیزی بیاورد که فوقِ هدیه و تُحفه‌ی او باشد و هم حَکیم است؛ هرچه آورده است بر اَساس حکمت آورده است، بر اَساس مَصالح واقعی آورده است. تَوهّم نیست، اجتهاد نیست، حقِّ حقیقت است، حاقِّ حقیقت از جانب حَکیم است. دوبار حضرت تکرار می‌کنند: «لأنَّ اللّه َ تبارکَ و تعالى لم یَجعَلْهُ لِزمانٍ دونَ زَمانٍ، و لا لِناسٍ دونَ ناسٍ[۲۱]»؛ برای این‌که خداوند متعال مُسلّم این قرآن را برای زمانی که غیرِ آن زمان دیگر نتواند از این استفاده کند، این‌جور نیافریده است. قرآن کریم فرازَمانی است، قرآن کریم فرامَرزی است، قرآن کریم فَراجُغرافیایی است، قرآن کریم بر همه‌ی اَمکِنه و بر همه‌ی اَزمنه هیمنه دارد، مُهمین است، هیمنه دارد. «لأنَّ اللّه َ تبارکَ و تعالى لم یَجعَلْهُ لِزمانٍ دونَ زَمانٍ، و لا لِناسٍ دونَ ناسٍ فهُو فی کلِّ زَمانٍ جَدیدٌ»؛ بشنوید و صَفا کنید. «فهُو فی کلِّ زَمانٍ جَدیدٌ[۲۲]»؛ قرآن کریم همیشه جدید است. قرآن کریم در هر زمانی تازه است. «و عِند کُلِّ قَومٍ غَضٌّ[۲۳]»؛ غَضّ یعنی طَراوت دارد. گُلی که شُکوفا شده است، این غَضّ است. وقتی پَژمُرده می‌شود، غَضّ خود را از دست می‌دهد. همیشه باطَراوت است، هرکسی نگاه کند به آن لَبخند می‌زند، مایه‌ی سُرور او می‌شود. قرآن کریم غَضّ است «إلى یَومِ القِیامَهِ[۲۴]»؛ این قرآن تا روز قیامت هست. همان‌گونه‌ای که خداوند متعال «الْحَیِّ الَّذِی لَا یَمُوتُ[۲۵]» است، قرآن کریم هم «الْحَیِّ الَّذِی لَا یَمُوتُ» است. این قرآنِ علمی است.

Sadighi-14030614-Roze 30 Safar-Shahadate Emam Reza-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (5)

ائمه‌ی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) قرآنِ عینی هستند

اما قرآنِ عینی چه چیزی است؟ قرآنِ عینی امام رضا (علیه السلام) است، قرآنِ عینی علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه السلام) است، قرآنِ عینی حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) است، قرآنِ عینی حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) است. این‌ها عینیّت قرآن کریم هستند. اگر بخواهید در خارج حقیقتِ قرآن را ببینید، این آیات در ذهن شما نور می‌دهد، در فکر شما نور می‌دهد، در قلب شما نور می‌دهد؛ ولی برای شما حسّی نیست. اگر بخواهید این قرآن را در مَراحل مُختلف هم با چشم عَقل و بَصَر عَقلانی داشته باشید، بُعد عقلی قرآن کریم که فوقِ صورت است، فوقِ صوت است، اگر بخواهید آن کُلیّت قرآن کریم را دَرک کنید، باید به امام نگاه کنید. هم در بُعد قلب و احساس اگر بخواهید یک مِغناطیسی که هیچ مِغناطیسی این جاذبه را ندارد، در خارج با چشمِ دل به عینیّت تماشا کنید، باید به امام نگاه کنید. و اگر آیات قرآن کریم را، کَمالات انسان را، قرآن لوحِ انسانِ کامل است، قرآن تابلوی انسانِ کامل است. کُجا پیاده شده است؟ روی امام (علیه السلام) پیاده شده است. این یک مطلب علمی بود که خواستیم در مَحضر شما عزیزان‌مان چند جمله‌ای عَرض کرده باشیم.

Sadighi-14030614-Roze 30 Safar-Shahadate Emam Reza-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (6)

کسانی می‌توانند عینیّت قرآن کریم را مَسّ نمایند که ولایت را دَرک نمایند

بنده هم امروز مانند شما دلم در حَرم حضرت حضرت ثامن‌الحُجج علی‌بن‌موسی‌الرضا (علیه آلاف التحیّه و الثناء) است. یک چند جمله‌ای از عنایات حضرت امام رضا (علیه السلام) در اَبعاد مُختلف خدمت شما عَرض می‌کنم. همین‌جور که قرآن کریم فرموده است: «لَا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ[۲۶]»، اگر کسی بخواهد قرآن را مَسّ بکند؛ ببینید عینیّت است، مَسّ لَمس‌کردن است؛ علم را نمی‌شود مَسّ کرد، عینیّت را می‌شود مَسّ کرد. «لَا یَمَسُّهُ»؛ قرآن یک عینیّتی دارد که این عینیّت را «لَا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ». لذا تعداد زیادی در زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را دیدند، هم حضرت علی (علیه السلام) را دیدند، هم نُبوّت را دَرک نکردند، هم امامت را دَرک نکردند. این‌ها بین خلیفه‌ی اوّل‌ و خلیفه‌ی دوّم و خلیفه‌ی سوّم و حضرت علی (علیه السلام) هیچ فرقی قائل نشدند. حضرت علی (علیه السلام) را خلیفه‌ی چهارم می‌دانند، ولی امامت حضرت علی (علیه السلام) و ولایت حضرت علی (علیه السلام) که عینیّت قرآن است را اصلاً نمی‌توانند دَرک کنند. آن چشم‌شان کور است. «وَ مَنْ کَانَ فِی هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِی الْآخِرَهِ أَعْمَى[۲۷]»؛ چه کسی می‌تواند عینیّت قرآن کریم را که وجود حضرت علی (علیه السلام) و ۱۲ امام ماست را دَرک کند؟ آن کسی که دلش حجاب ندارد. حجابِ جهالت، حجابِ مَعصیت، حجابِ رِذالت، حجابِ رَذائل اخلاقی، حَسَد، تَکبُّر، حِرص، کینه‌ی مؤمن؛ این حجاب‌ها باعث می‌شود انسان امامت را دَرک نمی‌کند، ولایت حضرت علی (علیه السلام) و اولاد علی (علیه السلام) را دَرک نمی‌کند. و آن کسی که حقیقتِ امامت را دَرک می‌کند، این جسم نیست. حقیقتِ امامت‌ عینیّت فیزیکی ندارد؛ او مانند حقیقتِ قرآن است، مقام لَدَی اللهی است، مقام عِندَ رَبّی دارد. انسان باید عُروج کند که نماز آدم را مِعراج می‌دهد و انسان در حال نماز امام را دَرک می‌کند. قرآن ریسمان است و آدم را بالا می‌آورد. انسان با قرآن کریم عُروج می‌کند و به مقام امامت می‌رسد و دَرک می‌کند: «لَا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ». لذا کسانی که خودشان را پاک کردند، ابتدا از حجابِ جهالت، دوّم از حجابِ مَعصیت، سوّم از حجابِ رَذائل اَخلاقی، چهارم از حجاب غَفلت و پنجم از حجاب کَثرت؛ این پنج حجاب، حجابِ جِدّی هست و نمی‌گذارد آدم قرآنِ عینی را که امام به حقّ است و حُجّت خداست، آن را لَمس کند، آن را مَسّ کند.

نمونه‌هایی از عنایات حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا (علیه السلام)

اما آن‌هایی که به این مقام رسیدند، این‌ها رسیده‌اند. بنده چند نمونه را خدمت شما عَرض می‌کنم. مرحوم «حاج مُلّا هاشم قزوینی[۲۸]» (اعلی الله مقامه الشریف) استاد مقام مُعظم رهبری (اطال الله عُمره الشریف) بوده است. جُزء عُلمایی بوده است که صاحب نَفَس بوده است، صاحب حقیقت بوده است، مردم به ایشان اعتقاد داشته‌اند، حقیقت داشته است. ایشان چند کتاب نوشته است و یکی از کتاب‌هایش «مُنتخب التَّواریخ» است. می‌گوید: در اَزغد ما که اَزغد در چهار فَرسخی مشهد است. بنده تا کنار اَزغد رفته‌ام، امسال ما را بُردند. یک امامزاده‌ای بود که خیلی امامزاده‌ی باصَفایی بود که از کشورهای مُختلف هم به «امامزاده ناصر» می‌آمدند و آن را زیارت می‌کردند و ما را هم بُردند و برای اوّلین بار آن امامزاده را زیارت کردیم. نزدیک اَزغد هست. حاج مُلّا هاشم (اعلی الله مقامه الشریف) در این کتاب مُنتخب التَّواریخ نَقل می‌کند که یکی از مَحارم ما اَزغدی بود، خانم بود، فقیر بود، تَمکُّن مالی نداشت، هرسال به مشهد می‌رفت و چند روز می‌ماند و وقتی برمی‌گشت برای همه‌ی اَقوام سوغاتی می‌آورد و انتخابی هم بود که برای چه کسانی چه‌قَدر سوغاتی می‌آورد. ما از او پُرسیدیم: تو که آدمِ فقیری هستی؛ وقتی به مشهد می‌روی و زیارت می‌کُنی، سوغاتی می‌آوری. گغت: من همه ساله می‌روم سر به ضَریح مُقدّس حضرت امام رضا (علیه السلام) می‌‌گذارم، ایشان را داخل ضَریح می‌بینم. حضرت امام رضا (علیه السلام) خودشان به من پول می‌دهند. به مقداری که من برای چه کسانی سوغاتی بیاورم، خودِ امام رضا (علیه السلام) به من پول می‌دهند. می‌گوید: من تَعجُّب کردم؛ نمی‌توانستم او را اِنکار کنم، چون بانوی مُتدیّنه و عَفیفه‌ای بود؛ ولی برایم سنگین بود که این را باور کنم. یک سالی که او می‌خواست به مشهد برود، من به او نگفتم و رَصد کردم که چه زمانی به مشهد می‌رود، من هم به مشهد رفتم. به مشهد رفتم، وارد حَرم شدم، دیدم این هم وارد شد. دیدم اوّل که وارد شهر مشهد شد، به منزل یکی از اَزغدی‌هایی رفت که در مشهد ساکن بود، تَجدید وضویی کرد و آمد؛ من هم سایه به سایه‌ می‌رفتم که مُتوجّه نشود. دیدم وارد حَرم مُطهّر شد، رفت سر به ضَریح مُقدّس گذاشت و طول کشید. من هم جلوی دَرب ایستاده بودم و نگاه می‌کردم. دیدم برگشت، تا از ضَریح فاصله گرفت و به دَرب رسید، گفتم: امام رضا (علیه السلام) چه چیزی داد؟ دستش را باز کرد، دیدم چند قِران در دستش هست که در آن زمان قِرانی بود؛ حضرت امام رضا (علیه السلام) چند قِران در دستش گذاشته است. ای امام رضا! شما خوب‌ها را می‌پذیرید، پس ما بدها چه کار کنیم؟ امام رضا (علیه السلام) را می‌بیند، صدای امام رضا (علیه السلام) را می‌شنود؛ این یک خانم است، نه یک عالِم، نه یک ریاضت‌کشیده؛ یک بانو است؛ «لَا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ». به خدا قَسم اگر پاک باشید، ما خودمان حجاب هستیم، والّا امام رضا (علیه السلام) آفتاب است و بر همه‌جا می‌تابد. بر کوخ و کاخ می‌تابد. امام رضا (علیه السلام) به همه‌جا می‌تابد.

وجود مبارک مرحوم آیت الله العُظمی آقای بهجت (اعلی الله مقامه الشریف) که اگر شنیده‌اید، ان‌شاءالله بار دیگر شنیدن آن برای شما خوب است. اگر نشنیده‌اید هم باز برای شما جالب خواهد بود. این موضوع را مُستقیماً برای بنده در شیراز از «آقای فِهری[۲۹]» (رحمت الله علیه) نَقل کرده بود. در سفر حجّ سال‌ها با مرحوم آیت الله فِهری (رحمت الله علیه) مأنوس بودیم. ایشان به اُزگُل هم آمدند و منزل ما میهمان شدند. از شاگردان مرحوم آقای «میرزا علی آقای قاضی» (رضوان الله تعالی علیه) بود و در دوران طلبگی با آقای بهجت (اعلی الله مقامه الشریف) هم‌غذا بودند. هم‌حُجره نبودند، ولی غذایشان را باهم می‌خورند. آقای فِهری (رحمت الله علیه) گفتند که من و آقای بهجت (اعلی الله مقامه الشریف) درس آقای قاضی (رضوان الله تعالی علیه) می‌رفتیم؛ ولی او پَر کشید و استعداد داشت و رفت عارف شد و واصل شد و به مَراحل عالی توحید دست یافت و ما جا ماندیم. من همیشه نسبت به این فاصله غِبطه می‌خوردم، حَسرت می‌خوردم که ما جا ماندیم و آقای بهجت (اعلی الله مقامه الشریف) چه‌قَدر جلو رفت. یک‌وقت میهمان آقای بهجت (اعلی الله مقامه الشریف) شدم؛ به ایشان گفتم: آقا! ما حقّ رفاقت داریم. «صُحْبَهُ عِشْرِینَ سَنَهً قَرَابَهٌ[۳۰]»؛ اگر آدم ۲۰ سال با کسی رفاقت کند، حُکم قوم و خویشی پیدا می‌کند، حقّ صِله‌ی رَحِم پیدا می‌کند. ما هم باید با هم این‌جور باشیم. اگر ۲۰ سال با هم سلام و علیک داریم، رفت و آمد داریم، حقّ به گَردن هم داریم. این‌ها را همین‌جوری نگیرید. قَطع رَحِم جُزء گناهان کَبیره است. قَطع رَحِم نکنیم، وَلو فامیل‌مان بد باشد. رفاقت رَحِم می‌آورد. به آقای بهجت (اعلی الله مقامه الشریف) گفتم: ما با همدیگر رفاقت طولانی داشتیم، حقّ به گَردن ما دارید. خداوند متعال دَرب‌ها را به روی شما باز کرده است؛ جمله‌ای از آنچه دیده‌اید بفرمایید. من مَحروم هستم، من مَحجوب هستم؛ حجاب‌ها را برای شما برداشته است. به من یک‌چیزی بگویید که برای من هم توشه باشد. گفت آقای بهجت (اعلی الله مقامه الشریف) فرمودند: من وارد حرم حضرت ثامن‌الحُجج علی‌بن‌موسی‌الرضا (علیه الصلاه و السلام) شدم. ضَریح به روی من باز شد و دیدم حضرت امام رضا (علیه السلام) داخل ضَریح جُلوس فرموده‌اند. به من اِذن دادند که به مَحضرشان بروم. در مَحضر حضرت ثامن‌الحُجج (علیه السلام) وارد شدم و نشستم. حضرت امام رضا (علیه السلام) مطالبی را فرمودند. یکی از مَطالب‌شان این بود که بنده هروقت می‌خوانم، تَوقّعم بالا می‌رود. امام رضا (علیه السلام) به من فرمودند: آیا مُمکن است؟ ببینید هم دیده و هم صدای امام رضا (علیه السلام) را شنیده است! آیا مُمکن است؟ بنده عینِ تَعبیرات آقای فِهری (رحمت الله علیه) را که از قولِ آقای بهجت (اعلی الله مقامه الشریف) نَقل کردند، بعد هم خودم در مَحضر آیت الله بهجت (اعلی الله مقامه الشریف) در خراسان مِنبر رفتم و همین مَطلب را در مَحضر خودشان هم گفتم تا تَقریر آن را داشته باشم. آیا مُمکن است؟ آقای بهجت (اعلی الله مقامه الشریف) از چه کسی نَقل می‌کند؟ از شخصِ شَخیصِ حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا (علیه السلام). آیا مُمکن است؟ آیا مُمکن است؟ آیا مُمکن است کسی به ما پَناه بیاورد و ما به او پَناه ندهیم؟! یا علی‌بن‌موسی الرضا! دستِ من و دامانِ تو؛ ما به تو پَناه آورده‌ایم. خودتان نامُمکن مَعرّفی کرده‌اید. آیا مُمکن است کسی به ما پَناه بیاورد و ما به او پَناه ندهیم؟!

سوّمین مورد را هم عَرض کنم و روضه بخوانم. می‌خواهیم برای غُربت امام رضا (علیه السلام) گریه کنیم، می‌خواهیم برای مَظلومیّت امام رضا (علیه السلام) گریه کنیم. مرحوم «آیت الله میرزا مهدی آشتیانی[۳۱]» (رضوان الله تعالی علیه) فیلسوفِ بزرگی بود، فقیهِ بزرگی بود. در زمانی که مُتّفقین آمدند و ایران را تَجزیه کردند، ایشان می‌گوید که خیلی به من فشار روحی آمد. این کشور، کشورِ اهل‌بیت (سلام الله علیهم اجمعین) است، کُفّار آمده‌اند و هر گوشه‌ی آن را یک گروهی اِشغال کرده‌اند. قَصد کردم که به خراسان بروم و شکایت به خودِ امام رضا (علیه السلام) ببَرم. این‌ کشورِ شماست، ما داریم زیر چَکمه‌ی کُفّار پایمال می‌شویم؛ این چه وَضعی است؟ می‌گوید: سه مطلب در ذهنم بود که برای این سه مسأله حرکت کردم تا خدمت امام رضا (علیه السلام) بروم. یکی مریضی داشتم که دکترها عاجز شدند؛ می‌خواستم بروم و از امام رضا (علیه السلام) شِفا بگیرم. دوّم یک حاجتی داشتم که جُزء اَسرارم بود، به کسی نگفتم و نمی‌گویم. سوّم هم این اِشغالگری مُتجاوزین در کشور اهل‌بیت (سلام الله علیهم اجمعین) بود. سوار بر اتوبوس شدیم. در میانه‌ی راه یک حالت خَلسه برایم پیش آمد، مَدهوش شد. راننده و مُسافرین فکر کردند که من غَش کردم، ماشین را نگاه داشتند، من را پایین آوردند، رفته بودند آب آورده بودند و به صورت من می‌پاشیدند که من را به هوش بیاورند؛ اما من در عالَم خودم بودم. دیدم در صحرای عَرفات هستم. ۱۴ قُبّه در این صحرا زده شده است. یک قُبّه‌ی مرکزی هست و قُبّه‌های دیگر دور این قُبّه زده شده است و فوجِ این حاجیان دارند به سوی آن قُبّه‌ی مرکزی می‌روند. پُرسیدم: چه خبر است؟ گفتند: ۱۴ مَعصوم (سلام الله علیهم اجمعین) در این‌جا آمده‌اند و قُبّه زده‌اند. گفتم: آن قُبّه‌ای که به سُراغ او می‌روند، کُجاست؟ گفتند: قُبّه‌ی نبیّ مکرمّ اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است. خیلی اُمیدوار شدم؛ عَجب! دیگر دست‌مان به مرکز رسید. با مردم همراه شدم و به مَحضر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیدم. زانو زدم، عَرض ادب کردم، سلام دادم؛ حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم تَحویل گرفتند و جواب سلام را دادند. عَرض کردم: آقا! مطالبی دارم. فرمودند: بَنا بود کهه تو مطالب خود را با امام رضا (علیه السلام) مَطرح کُنی. یا رسول الله! به آقا میرزا مهدی (رضوان الله تعالی علیه) حَواله دادید؛ امروز روز امام رضا (علیه السلام) است؛ به ما هم یک حَواله‌ای بدهید که دست ما هم به دامان امام رضا (علیه السلام) برسد. می‌گوید: با این فرمایشی که حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند، دلم مُحکم شد. با اجازه‌ی حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بلند شدم و به طرف قُبّه‌ی امام رضا (علیه السلام) رفتم و خدمت حضرت رضا (علیه السلام) رسیدم. سه مسأله را خدمت ایشان بیان کردم. حضرت امام رضا (علیه السلام) فرمودند: مریضی را تَحمُّل کُن؛ این به نَفع آخرت توست. می‌شود که به تو شِفا بدهم، ولی آن‌جا ضَرر می‌کُنی و چیز کَمی نَصیب تو می‌شود. این به مَصلحت توست؛ آن را تَحمُّل کُن. گفتم: سَمعاً و طاعَه. «هرچه از دوست می‌رسد، نیکوست». وقتی امام رضا (علیه السلام) مَصلحت می‌داند که من مریض باشم، به این مَریضی مُباهات می‌کنم. فرمودند: اما آن مشکلی که جُزء اَسرارت بود، حَل شد. مَطلب سوّم که اُمید همه‌ی ماست و همیشه هم در ذهن‌تان باشد که این مملکت شکست نمی‌خورد، فرمودند: تا دَرب حَرم ما به روی مردم باز است، این مملکت شکست نمی‌خورد. این‌ها همین روزها از این مملکت می‌روند و مملکت شما در اختیار خودتان خواهد ماند که در همان روزها دیدیم همه رفتند. با عنایت حضرت ثامن الحُجج (علیه السلام) ان‌شاءالله این کشور بیمه‌ی امام رضا (علیه السلام) است. خودتان را، فرزندان‌تان را بیمه‌ی حضرت ثامن الحُجج (علیه السلام) بکنید.

روضه و توسّل به حضرت ثامن‌الحُجج علی‌بن‌موسی‌الرضا (علیه الصلاه و السلام)

«السَّلَامُ عَلَى غَوْثِ اللَّهْفَانِ وَ مَنْ صَارَتْ بِهِ أَرْضُ خُرَاسَانَ خُرَاسَانَ[۳۲]» ، «السَّلَامُ عَلَى مَنْ أَمَرَ أَوْلَادَهُ وَ عِیالَهُ بِالنِّیاحَهِ عَلَیهِ قَبْلَ وُصُولِ الْقَتْلِ إِلَیهِ[۳۳]»؛ سلام به آن آقایی که همه‌ی بانوان و عائله‌اش را جَمع کرد، قبل از شهادتش گفت به من گریه کنید. در مدینه وقتی آمدند امام رضا (علیه السلام) را ببَرند، حضرت فرمودند: به بانوان بنی‌هاشم خبر بدهید؛ امام رضا (علیه السلام) دارد می‌رود. بیایند با امام خودشان وِداع کنند. اَمان از دلِ خضرت مَعصومه (سلام الله علیها)! همه جمع شدند. وجود مُقدّس حضرت امام رضا (علیه السلام) در وسط نشستند، فرمودند: دور من حَلقه بزنید، ولی به من شیوَن کنید. مَعلوم می‌‌شود باید برای امام رضا (علیه السلام) با صدای بلند گریه کرد. مثل گریه‌ی بر امام حسین (علیه السلام) باید بلند بلند گریه کرد. فرمودند: به من شیوَن کنید. ناله‌ی خواهران بلند شد. ناله‌ی حضرت فاطمه‌ی مَعصومه (سلام الله علیها) بلند شد. عرضه داشتند: آقا جان! شما مُسافر هستید؛ گریه‌کردن دنبال مسافر خوب نیست. فرمودند: من مسافر هستم، ولی دیگر از این سفر برنمی‌گردم. امام رضا (علیه السلام) می‌دانست وقتی که مَسموم می‌شود، یک مَحرمی ندارد تا یک لیوان آب به ایشان بدهد. کسی که مَسموم می‌شود، آب بدنش تمام می‌شود؛ عَطش بر این غَلبه می‌کند. می‌گویند که زود به زود به او مایعات بدهید. اما «اباصلت» می‌گوید که من دیدم از قَصر «مأمون» بیرون آمد. دیگر قرار نداشت، مُدام می‌نشست و بلند می‌شد؛ به خودش می‌پیچید. دَرب حُجره را باز کردم. حضرت امام رضا (علیه السلام) داخل حُجره شدند. به دستور خودشان دَرب را بستم. دلم طاقت نیاورد، زود آمدم و دَرب را باز کردم. دیدم یک نوجوانی مانند قُرص ماه امام رضا (علیه السلام) را در آغوش گرفته است و دارد اَشک می‌ریزد. عَرض کردم: آقازاده! دَرب بسته بود؛ شما چگونه وارد حُجره شدید؟ فرمود: خدایی که در یک طرفَه‌العین من را از مدینه تا این‌جا آورده است، دَرب بسته را هم به رویم باز می‌کند. فَهمیدم او جواد الائمه (علیه السلام) است، پاره‌ی تَن امام رضا (علیه السلام) است. به ایشان تَسلیت عرض کردم. این‌جا پسر به بالین پدر آمد؛ اما در کربلا برعکس شد. حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) به بالین حضرت علی اکبر (علیه السلام) آمد، اما دیگر زانوها طاقت نداشت تا پا به رکاب بگذارد و پیاده بشود. امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا چند مرتبه با صورت بر روی زمین اُفتاده است؛ اوّلین بار کنار جنازه‌ی حضرت علی اکبر (علیه السلام) بود. «سَقَطَ مِنْ الْفَرَسِ»؛ با صورت به روی زمین اُفتاد. روی زانوها حرکت کرد، کنار نَعش جوانش ۷ مرتبه فریاد کشید: «وَلَدی علی!»؛ پسرم! پسرم! پسرم! دلش طاقت نیاورد. «وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ[۳۴]»؛ صورت مبارکش را روی صورت خونین حضرت علی اکبر (علیه السلام) گذاشت. با دست مبارکش خون جَبین را پاک می‌کرد و به مَحاسن خودش می‌مالید. می‌گویند: اگر حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها) نیامده بود، امام حسین (علیه السلام) جان می‌داد. نگاه کرد و دید که خواهرش آمده است. اَمر ناموس حَواس امام حسین (علیه السلام) را مَشغول حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها) کرد. فرمود: «یَا اُختاه! اِرجِعی اِلی الفسطاطِ»؛ خواهرم! به خیمه برگرد…

لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم

اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین

ان‌شاءالله از مَدّاح عزیزمان استفاده می‌کنید. از همه‌ی شما التماس دعا دارم.

دعا

خدایا! به حقیقت حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا (علیه السلام) امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) را برسان.

خدایا! انقلاب‌مان، رهبر انقلاب‌مان و مردم انقلابی‌مان را از همه‌ی نگرانی‌ها نجات عنایت بفرما.

خدایا! ما و دودمان‌مان را در دنیا و آخرت بیمه‌ی حضرت رضا (علیه السلام) قرار بده.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ الی ۲۸٫

[۲] سوره مبارکه اسراء، آیه ۸۲٫

[۳] صحیفه سجادیّه، فرازی از دعای هفتم.

«یا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکارِهِ، وَ یا مَنْ یفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ یا مَنْ یلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَی رَوْحِ الْفَرَجِ. ذَلَّتْ لِقُدْرَتِک الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِک الْأَسْبَابُ، وَ جَرَی بِقُدرَتِک الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَی إِرَادَتِک الْأَشْیاءُ. فَهِی بِمَشِیتِک دُونَ قَوْلِک مُؤْتَمِرَهٌ، وَ بِإِرَادَتِک دُونَ نَهْیک مُنْزَجِرَهٌ. أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِی الْمُلِمَّاتِ، لَا ینْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا ینْکشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا کشَفْتَ وَ قَدْ نَزَلَ بی یا رَبِّ مَا قَدْ تَکأَّدَنِی ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَّ بی مَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ. وَ بِقُدْرَتِک أَوْرَدْتَهُ عَلَی وَ بِسُلْطَانِک وَجَّهْتَهُ إِلَی. فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَ لَا مُیسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ، وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ. فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِی یا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِک، وَ اکسِرْ عَنِّی سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِک، وَ أَنِلْنِی حُسْنَ النَّظَرِ فِیمَا شَکوْتُ، وَ أَذِقْنِی حَلَاوَهَ الصُّنْعِ فِیمَا سَأَلْتُ، وَ هَبْ لِی‏ مِنْ لَدُنْک رَحْمَهً وَ فَرَجاً هَنِیئاً، وَ اجْعَلْ لِی مِنْ عِنْدِک مَخْرَجاً وَحِیاً. وَ لَا تَشْغَلْنِی بِالاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِک، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِک. فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بی یا رَبِّ ذَرْعاً، وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَی هَمّاً، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَی کشْفِ مَا مُنِیتُ بِهِ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِیهِ، فَافْعَلْ بی ذَلِک وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْک، یا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِیمِ».

[۴] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۶۹٫

[۵] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۴۹٫

«وَ رَسُولًا إِلَىٰ بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنِّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِآیَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ ۖ أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَهِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ ۖ وَ أُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْیِی الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِ اللَّهِ ۖ وَ أُنَبِّئُکُمْ بِمَا تَأْکُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَهً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ».

[۶] عیون أخبار الرضا : ۲/۱۳۰/۹٫

«الإمامُ الرِّضا علیه السلام ـ فی صفهِ القرآنِ ـ : هُو حَبلُ اللّه ِ المَتینُ، و عُروَتُهُ الوُثقى، و طَریقَتُهُ المُثلى، المُؤدِّی إلَى الجنّهِ، و المُنجی مِن النارِ، لا یَخلُقُ علَى الأزمِنَهِ، و لا یَغِثُّ علَى الألسِنَهِ، لأنّه لم یُجعَلْ لزَمانٍ دونَ زَمانٍ، بل جُعِلَ دلیلَ البُرهانِ، و الحُجَّهَ على کُلِّ إنسانٍ، لا یَأتیهِ الباطِلُ مِن بَینِ یَدَیهِ و لا مِن خَلفِهِ تَنزیلٌ مِن حَکیمٍ حَمیدٍ».

[۷] سوره مبارکه تین، آیات ۴ و ۵٫

[۸] سوره مبارکه فجر، آیات ۲۷ و ۲۸٫

[۹] مولانا، مثنوی معنوی، دفتر دوم، بخش ۶۴.

[۱۰] نشانى این روایت در کتاب «توحید علمى و عینى» طبع اوّل، انتشارات حکمت، ص ۱۹۱ و ۱۹۲ در تعلیقه ذکر شده است.

[۱۱] اللهوف علی قتلی الطفوف‌، سید بن طاووس، ص ۱۶۰؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج ۴۵، ص ۱۱۵؛ مثیرالأحزان، ابن نما حلی، ص ۹۰.

«فقال‌ابْنُ زِیَادٍ کَیْفَ رَأَیْتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخِیکِ وَ أَهْلِ بَیْتِکِ فَقَالَتْ مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا».

[۱۲] همان.

[۱۳] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای سحر.

«اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ مِنْ بَهائِکَ بِأَبْهاهُ وَ کُلُّ بَهائِکَ بَهِیٌّ، اللّٰهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِبَهائِکَ کُلِّهِ. اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ مِنْ جَمالِکَ بِأَجْمَلِهِ وَ کُلُّ جَمالِکَ جَمِیلٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بِجَمالِکَ کُلِّهِ. اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ مِنْ جَلالِکَ بِأَجَلِّهِ وَ کُلُّ جَلالِکَ جَلِیلٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بِجَلالِکَ کُلِّهِ. اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ مِنْ عَظَمَتِکَ بِأَعْظَمِها وَ کُلُّ عَظَمَتِکَ عَظِیمَهٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بِعَظَمَتِکَ کُلِّها. اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ مِنْ نُورِکَ بِأَنْوَرِهِ وَ کُلُّ نُورِکَ نَیِّرٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بِنُورِکَ کُلِّهِ. اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ مِنْ رَحْمَتِکَ بِأَوْسَعِها وَ کُلُّ رَحْمَتِکَ واسِعَهٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بِرَحْمَتِکَ کُلِّها. اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ مِنْ کَلِماتِکَ بِأَتَمِّها وَ کُلُّ کَلِماتِکَ تامَّهٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بِکَلِماتِکَ کُلِّها؛ اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ مِنْ کَمالِکَ بِأَکْمَلِهِ وَ کُلُّ کَمالِکَ کامِلٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بِکَمالِکَ کُلِّهِ. اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ مِنْ أَسْمائِکَ بِأَکْبَرِها وَ کُلُّ أَسْمائِکَ کَبِیرَهٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بِأَسْمائِکَ کُلِّها. اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ مِنْ عِزَّتِکَ بِأَعَزِّها وَ کُلُّ عِزَّتِکَ عَزِیزَهٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بِعِزَّتِکَ کُلِّها. اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ مِنْ مَشِیئَتِکَ بِأَمْضاها وَ کُلُّ مَشِیئَتِکَ ماضِیَهٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بِمَشِیئَتِکَ کُلِّها…».

[۱۴] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای شریف ابوحمزه ثمالی.

«…إِلٰهِى وَ سَیِّدِى إِنْ کُنْتَ لَاتَغْفِرُ إِلّا لِأَوْلِیائِکَ وَ أَهْلِ طاعَتِکَ فَإِلىٰ مَنْ یَفْزَعُ الْمُذْنِبُونَ؟ وَ إِنْ کُنْتَ لَاتُکْرِمُ إِلّا أَهْلَ الْوَفاءِ بِکَ فَبِمَنْ یَسْتَغِیثُ الْمُسِیئُونَ؟ إِلٰهِى إِنْ أَدْخَلْتَنِى النَّارَ فَفِى ذٰلِکَ سُرُورُ عَدُوِّکَ، وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِى الْجَنَّهَ فَفِى ذٰلِکَ سُرُورُ نَبِیِّکَ، وَ أَنَا وَاللّٰهِ أَعْلَمُ أَنَّ سُرُورَ نَبِیِّکَ أَحَبُّ إِلَیْکَ مِنْ سُرُورِ عَدُوِّکَ؛ اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ أَنْ تَمْلَأَ قَلْبِى حُبّاً لَکَ، وَ خَشْیَهً مِنْکَ، وَ تَصْدِیقاً بِکِتابِکَ، وَ إِیماناً بِکَ، وَ فَرَقاً مِنْکَ، وَ شَوْقاً إِلَیْکَ، یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ حَبِّبْ إِلَىَّ لِقاءَکَ، وَ أَحْبِبْ لِقائِى، وَ اجْعَلْ لِى فِى لِقائِکَ الرَّاحَهَ وَ الْفَرَجَ وَ الْکَرامَهَ. اللّٰهُمَّ أَلْحِقْنِى بِصالِحِ مَنْ مَضىٰ، وَ اجْعَلْنِى مِنْ صالِحِ مَنْ بَقِىَ وَ خُذْ بِى سَبِیلَ الصَّالِحِینَ، وَ أَعِنِّى عَلَىٰ نَفْسِى بِما تُعِینُ بِهِ الصَّالِحِینَ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ، وَ اخْتِمْ عَمَلِى بِأَحْسَنِهِ، وَ اجْعَلْ ثَوابِى مِنْهُ الْجَنَّهَ بِرَحْمَتِکَ، وَ أَعِنِّى عَلَىٰ صالِحِ مَا أَعْطَیْتَنِى، وَ ثَبِّتْنِى یَا رَبِّ وَ لَا تَرُدَّنِى فِى سُوءٍ اسْتَنْقَذْتَنِى مِنْهُ یَا رَبَّ الْعالَمِینَ؛ اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ إِیماناً لَاأَجَلَ لَهُ دُونَ لِقائِکَ، أَحْیِنِى مَا أَحْیَیْتَنِى عَلَیْهِ، وَ تَوَفَّنِى إِذا تَوَفَّیْتَنِى عَلَیْهِ، وَ ابْعَثْنِى إِذا بَعَثْتَنِى عَلَیْهِ، وَ أَبْرِئْ قَلْبِى مِنَ الرِّیاءِ وَ الشَّکِّ وَ السُّمْعَهِ فِى دِینِکَ حَتَّىٰ یَکُونَ عَمَلِى خالِصاً لَکَ. اللّٰهُمَّ أَعْطِنِى بَصِیرَهً فِى دِینِکَ، وَ فَهْماً فِى حُکْمِکَ، وَ فِقْهاً فِى عِلْمِکَ، وَ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِکَ، وَ وَرَعاً یَحْجُزُنِى عَنْ مَعاصِیکَ، وَ بَیِّضْ وَجْهِى بِنُورِکَ، وَ اجْعَلْ رَغْبَتِى فِیما عِنْدَکَ، وَ تَوَفَّنِى فِى سَبِیلِکَ وَ عَلَىٰ مِلَّهِ رَسُولِکَ صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ؛ اللّٰهُمَّ إِنِّى أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْکَسَلِ وَ الْفَشَلِ وَ الْهَمِّ وَ الْجُبْنِ وَ الْبُخْلِ وَ الْغَفْلَهِ وَ الْقَسْوَهِ وَ الْمَسْکَنَهِ وَ الْفَقْرِ وَ الْفاقَهِ وَ کُلِّ بَلِیَّهٍ وَ الْفَواحِشِ مَا ظَهَرَ مِنْها وَ مَا بَطَنَ، وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ نَفْسٍ لَاتَقْنَعُ، وَ بَطْنٍ لَایَشْبَعُ، وَ قَلْبٍ لَایَخْشَعُ، وَ دُعاءٍ لَایُسْمَعُ، وَ عَمَلٍ لَایَنْفَعُ، وَ أَعُوذُ بِکَ یَا رَبِّ عَلَىٰ نَفْسِى وَ دِینِى وَ مالِى وَ عَلَىٰ جَمِیعِ مَا رَزَقْتَنِى مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ، إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ…».

[۱۵] عیون أخبار الرضا : ۲/۱۳۰/۹٫

[۱۶] همان.

[۱۷] همان.

[۱۸] همان.

[۱۹] همان.

[۲۰] همان.

[۲۱] بحار الأنوار : ۹۲/۱۵/۸ . و عن یعقوب بن السکّیت النحوی قال : سألت أبا الحسن الثالث علیه السلام ما بال القرآن ـ و ذکر نحوه ـ بحار الأنوار : ۹۲/۱۵/۹٫

«الإمامُ الصّادقُ علیه السلام ـ لمّا سُئلَ : ما بالُ القرآنِ لا یَزدادُ علَى النَّشرِ و الدَّرسِ إلاّ غَضاضَهً؟ ـ : لأنَّ اللّه َ تبارکَ و تعالى لم یَجعَلْهُ لِزمانٍ دونَ زَمانٍ، و لا لِناسٍ دونَ ناسٍ، فهُو فی کلِّ زَمانٍ جَدیدٌ، و عِند کُلِّ قَومٍ غَضٌّ إلى یَومِ القِیامَهِ».

[۲۲] همان.

[۲۳] همان.

[۲۴] همان.

[۲۵] سوره مبارکه فرقان، آیه ۵۸٫

«وَ تَوَکَّلْ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لَا یَمُوتُ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِهِ ۚ وَ کَفَىٰ بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِیرًا».

[۲۶] سوره مبارکه واقعه، آیه ۷۹٫

[۲۷] سوره مبارکه اسراء، آیه ۷۲٫

«وَ مَنْ کَانَ فِی هَٰذِهِ أَعْمَىٰ فَهُوَ فِی الْآخِرَهِ أَعْمَىٰ وَ أَضَلُّ سَبِیلًا».

[۲۸] هاشم قزوینی (۱۲۷۰-۱۳۳۹ش) از فقیهان شیعه و از عالمان حوزه علمیه مشهد بود. میرزا مهدی اصفهانی، میرزا مهدی آشتیانی و محمد‌حسین فشارکی از استادان او بوده‌اند. همچنین سید علی خامنه‌ای، ابوالقاسم خزعلی و سید حسین شمس از شاگردان اویند. قزوینی در ماجرای قیام مسجد گوهر شاد، دستگیر و به قزوین تبعید شد. به‌گفته محمدرضا حکیمی او به مکتب تفکیک گرایش داشته است. شیخ هاشم قزوینی از عالمان مشهد بود. به‌گفته آیت‌الله خامنه‌ای، استادی در فن بیان و تسلط همانند او وجود ندارد و به‌نقل از اسماعیل صالحی مازندرانی، هاشم قزوینی دارای بیان روان، قدرت تفسیر و تحلیل و صاحب کرامات بود. محمدرضا حکیمی هم او را نمونه یک عالم دینی، خردمند، وارسته، متواضع و هوشیار دانسته است. محمدتقی شریعتی نیز گفته است که پس از میرزا مهدی اصفهانی، عالمی بزرگتر از شیخ هاشم قزوینی نیست. قزوینی در نوجوانی، تحصیلات حوزوی را آغاز کرد و پس از فراگیری مقدمات و ادبیات عرب، نزد استادانی چون ملاعلی طارمی و ملا علی‌اکبر درس‌های فقه و اصول را یادگرفت. فلسفه‌ اشراق و فلسفه مشاء را نزد سید موسی زرآبادی قزوینی آموخت. بعد از آن به اصفهان رفت و به مدت شش سال نزد محمدابراهیم کلباسی و محمدحسین فشارکی استفاده کرد و سپس به قزوین برگشت. قزوینی پس از آن به نجف رفت و در حوزه علمیه نجف از میرزای نائینی، آقا ضیاء عراقی و سید ابوالحسن اصفهانی استفاده کرد و پس از آن در سال ۱۳۴۰ش به ایران برگشت و در مشهد ساکن شد. او در مشهد، فقه را نزد سید حسین طباطبایی قمی و اصول را نزد محمد آقازاده خراسانی و معارف و بحث هیئت قدیم را نزد میرزا مهدی اصفهانی آموخت. در سفری که میرزا مهدی آشتیانی به مشهد داشت، به درخواست میرزا مهدی اصفهانی و قزوینی، کتاب «مصباح الانس بین المعقول و المشهود» ابن فناری را به آنان تدریس کرد. شیخ هاشم قزوینی با تأیید محمد آقازاده خراسانی، میرزا مهدی اصفهانی و سید ابوالحسن اصفهانی اجازه اجتهاد دریافت کرد.

[۲۹] سید احمد فِهری زنجانی (۱۳۰۱-۱۳۸۵ش) روحانی شیعه و نماینده امام خمینی و آیت‌الله خامنه‌ای در سوریه و مترجم تعدادی از آثار امام خمینی است. کتابی به اسم سالار شهیدان، درباره انگیزه قیام امام حسین (علیه السلام)، ترجمه فارسی کتاب‌های لهوف، الخصال و مبانی منطقی استقرا نوشته سید محمدباقر صدر از جمله آثار اوست. فهری زنجانی از شاگردان سید ابوالقاسم خویی در فقه و اصول فقه بود و در جلسات عرفانی سید علی قاضی حضور می‌یافت. وی در دوره حضور خود در سوریه، مصلای زینبیه را در حرم حضرت زینب ساخت و اقداماتی در بازسازی حرم حضرت رقیه انجام داد. سید احمد فهری در سال ۱۳۰۱ش (۱۳۴۰ق) در زنجان متولد شد. پدرش از روحانیان و منبری‌های مشهور زنجان بود. دروس مقدماتی حوزوی را در زنجان گذراند و سپس در حوالی سال ۱۳۱۶ش وارد قم شد و در جلسات درسی سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی حضور یافت. در سال ۱۳۲۰ش به نجف رفت و دروس سطح و خارج را از میرزا باقر زنجانی فراگرفت و همچنین در مجلس درس خارج فقه سید ابوالقاسم خویی، سید جمال‌الدین گلپایگانی، عبدالکریم زنجانی و امام خمینی حضور یافت. سید احمد فهری زنجانی همچنین از آخرین کسانی بود که در جلسات عرفانی سید علی قاضی طباطبایی حضور می‌یافت. فهری زنجانی در سال ۱۳۳۰ش از عراق به ایران بازگشت و ۱۴ سال در کرمانشاه ساکن شد و در مسجد جامع آن به اقامه نماز جماعت و فعالیت مذهبی پرداخت. وی همچنین کتابخانه‌ای در مسجد جامع کرمانشاه ساخت و تولیت آن را به تولیت حرم امام رضا (علیه السلام) واگذار کرد.

سید احمد فهری زنجانی از سال ۱۳۶۱ش به عنوان نماینده امام خمینی در سوریه و لبنان برای ساماندهی امور مذهبی و زیارتی منصوب شد. وی همچنین بر اساس حکم امام خمینی، اجازه یافت وجوهات شرعی را در امور مرتبط صرف کند. فهری زنجانی پس از درگذشت امام خمینی، از سوی آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران به عنوان نماینده ولی فقیه در سوریه منصوب شد و تا سال ۱۳۸۵ش در این سمت باقی ماند. وی علاوه بر تأسیس حوزه علمیه امام خمینی در دمشق و تدریس در آن، اقداماتی در راستای بازسازی و نوسازی حرم حضرت رقیه انجام داد و همچنین بیمارستان امام خمینی را در دمشق تأسیس کرد. فهری زنجانی مصلای زینبیه را در شرق صحن حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) ساخت که مراسم نماز جماعت، دعای کمیل و نماز جمعه در آن برقرار می‌شد. سید احمد فهری زنجانی در ۹ تیر ۱۳۸۵ش به‌دلیل عارضه قلبی درگذشت و پس از تشییع در حرم امام رضا (علیه السلام) در مشهد، در کنار مزار شیخ بهایی در رواق دارالزهد دفن شد. محمدتقی بهجت، از مراجع تقلید شیعه، بر پیکر وی نماز خواند. سید علی حسینی خامنه‌ای از مراجع تقلید شیعه و رهبر جمهوری اسلامی ایران، در پیام تسلیتی او را «عالم خدمتگزار و فقیه اخلاقی و سالک» خواند و به آثار علمی و عرفانی و همچنین حضور طولانی وی در کشور سوریه اشاره کرد.

[۳۰] الکافی : ۶ / ۱۹۹ / ۵ ، قرب الإسناد : ۵۱ / ۱۶۴ کلاهما عن الحسین بن علوان ، تحف العقول : ۲۹۳ عن الإمام الباقر علیه السلام و ص ۳۵۸ عن الإمام الصادق علیه السلام ، نثر الدرّ : ۱ / ۳۵۲ وفیه «یوما» بدل «سنه» ، بحار الأنوار : ۷۸/۲۱۰/۹۲؛ الفردوس: ۴ / ۱۵۵ / ۶۴۸۰ عن الإمام علیّ علیه السلاموفیه : «معرفه عشره» بدل «صحبه عشرین».

[۳۱] میرزامهدی به سال ۱۳۰۶ق در تهران زاده شد. او خودش را مدرس آشتیانی معرفی کرده است. میرزا مهدی در ۹ شعبان سال ۱۳۷۲ق مطابق با سال ۱۳۳۲ درگذشت و در رواق بالاسر حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) به خاک سپرده شد. پدر او میرزا جعفر(درگذشته۱۳۲۴ق) برادرزاده و داماد میرزا محمدحسن آشتیانی ملقب به «میرزا کوچک»، از عالمان تهران بود. که نزد اساتیدی چون حکیم سید ابوالحسن جلوه (متوفای۱۳۱۴ق)، آقاعلی مدرس طهرانی (متوفای۱۳۰۷ق)، محمدرضا قمشه‌ای (متوفای۱۳۰۶ق) درس خوانده و بر ادبیات و ریاضیات نیز تسلط داشت و در تمام شعب علوم عقلیه و نقلیه دارای رتبه شامخه و مرتبه کامله بود. میرزامهدی دوران کودکی و نوجوانی را در تهران گذراند. پس از فراگیری قرآن و مقدمات علوم، برای آموختن علوم رایج زمان، در درس استادان مشهور تهران شرکت کرد. آشتیانی در ۱۳۲۷ق/۱۹۰۹م برای ادامه تحصیلات عالی عازم عتبات شد و در نجف در درس آخوند ملامحمدکاظم خراسانی شرکت کرد، ولی به علت بیماری پس از یک سال اقامت به ایران بازگشت. در سال ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م بار دیگر به عتبات سفر کرد و در درس سید محمدکاظم یزدی شرکت جست. پس از اقامت کوتاهی باز به ایران برگشت و برای سومین بار عازم عتبات گردید و در این سفر در درس مشایخ دیگر مانند سید محمد فیروزآبادی، میرزا محمدحسین نائینی، آقا ضیاء الدین عراقی و سید ابوالحسن اصفهانی حاضر شد. با اینکه وی در مجموع، مدت کوتاهی در درس عالمان نجف حضور یافت، اما به دلیل مهارت علمی و دانشی که طی سال‌ها اندوخته بود، به گفته خودش، از همه استادان یاد شده به دریافت اجازه روایت و اجتهاد نایل آمد. وی به مدد حافظه بسیار قوی وقتی پانزده ساله بود از برخی اساتیدش نیز اجازه روایت گرفته بود. آشتیانی در مدت اقامت در عتبات، در کنار تحصیل، به تعلیم و تدریس علوم عقلی و نقلی پرداخت. وی بازگشت به ایران را برماندن در عتبات ترجیح داد. مدتی در قم و اصفهان و مشهد ساکن شد و به تدریس پرداخت و سرانجام به زادگاهش تهران برگشت و برای همیشه در این شهر ماندگار گشت و حدود سی سال به تدریس پرداخت و حوزه درسی وسیعی را به ویژه در حکمت و عرفان، پدید آورد.

[۳۲] مفاتیح الجنان، بخشی از زیارت حضرت امام رضا (علیه السلام) معروف به زیارت جوادیه.

«السَّلَامُ عَلَیکَ یا وَلِی اللهِ، السَّلَامُ عَلَیکَ یا حُجَّهَ اللهِ ، السَّلَامُ عَلَیکَ یا نُورَ اللهِ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ السَّلَامُ عَلَیکَ یا عَمُودَ الدِّینِ، السَّلَامُ عَلَیکَ یا وَارِثَ آدَمَ صَفْوَهِ اللهِ  السَّلَامُ عَلَیکَ یا وَارِثَ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ اللهِ السَّلَامُ عَلَیکَ یا وَارِثَ مُوسَى کَلِیمِ اللهِ،  السَّلَامُ عَلَیکَ یا وَارِثَ عِیسَى رُوحِ اللهِ ، السَّلَامُ عَلَیکَ یا وَارِثَ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللهِ السَّلَامُ عَلَیکَ یا وَارِثَ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ، السَّلَامُ عَلَیکَ یا وَارِثَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ سَیدَی شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ السَّلَامُ عَلَیکَ یا وَارِثَ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ سَیدِ الْعَابِدِینَ، السَّلَامُ عَلَیکَ یا وَارِثَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی بَاقِرِ عِلْمِ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ السَّلَامُ عَلَیکَ یا وَارِثَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ الْبَرِّ التَّقِی، السَّلَامُ عَلَیکَ یا وَارِثَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْعَالِمِ الْحَفِی السَّلَامُ عَلَیکَ أَیهَا الصِّدِّیقُ الشَّهِیدُ ، السَّلَامُ عَلَیکَ أَیهَا الْوَصِی الْبَرُّ التَّقِی ، أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاهَ، وَ آتَیتَ الزَّکَاهَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیتَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ عَبَدْتَ اللهَ حَتَّى أَتَاکَ الْیقِینُ السَّلَامُ عَلَیکَ مِنْ إِمَامٍ عَصِیبٍ وَ إِمَامٍ نَجِیبٍ وَ بَعِیدٍ قَرِیبٍ وَ مَسْمُومٍ غَرِیبٍ السَّلَامُ عَلَیکَ أَیهَا الْعَالِمُ النَّبِیهُ وَ الْقَدْرُ الْوَجِیهُ النَّازِحُ عَنْ تُرْبَهِ جَدِّهِ وَ أَبِیهِ السَّلَامُ عَلَى مَنْ أَمَرَ أَوْلَادَهُ وَ عِیالَهُ بِالنِّیاحَهِ عَلَیهِ قَبْلَ وُصُولِ الْقَتْلِ إِلَیهِ السَّلَامُ عَلَى دِیارِکُمُ الْمُوحِشَاتِ کَمَا اسْتَوْحَشَتْ مِنْکُمْ مِنًى وَ عَرَفَاتٌ، السَّلَامُ عَلَى سَادَاتِ الْعَبِیدِ، وَ عُدَّهِ الْوَعِیدِ وَ الْبِئْرِ الْمُعَطَّلَهِ ، وَ الْقَصْرِ الْمَشِیدِ ، السَّلَامُ عَلَى غَوْثِ اللَّهْفَانِ وَ مَنْ صَارَتْ بِهِ أَرْضُ خُرَاسَانَ خُرَاسَانَ السَّلَامُ عَلَى قَلِیلِ الزَّائِرِینَ وَ قُرَّهِ عَینِ فَاطِمَهَ سَیدَهِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ ، السَّلَامُ عَلَى الْبَهْجَهِ الرَّضَوِیهِ، وَ الْأَخْلَاقِ الرَّضِیهِ وَ الْغُصُونِ الْمُتَفَرِّعَهِ عَنِ الشَّجَرَهِ الْأَحْمَدِیهِ، السَّلَامُ عَلَى مَنِ انْتَهَى إِلَیهِ رِئَاسَهُ الْمُلْکِ الْأَعْظَمِ وَ عِلْمُ کُلِّ شَی‏ءٍ لِتَمَامِ الْأَمْرِ الْمُحْکَمِ السَّلَامُ عَلَى مَنْ أَسْمَاؤُهُمْ وَسِیلَهُ السَّائِلِینَ ، وَ هَیاکِلُهُمْ أَمَانُ الْمَخْلُوقِینَ ، وَ حُجَجُهُمْ إِبْطَالُ شُبَهِ الْمُلْحِدِینَ ،السَّلَامُ عَلَى‌ مَنْ کُسِرَتْ لَهُ وِسَادَهُ وَالِدِهِ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ حَتَّى خَصَمَ أَهْلَ الْکُتُبِ وَ ثَبَّتَ قَوَاعِدَ ‌الدِّینِ‌ السَّلَامُ عَلَى عَلَمِ الْأَعْلَامِ وَ مَنْ کُسِرَ قُلُوبُ شِیعَتِهِ بِغُرْبَتِهِ إِلَى یوْمِ الْقِیامَهِ ، السَّلَامُ عَلَى السِّرَاجِ الْوَهَّاجِ وَ الْبَحْرِ الْعَجَّاجِ الَّذِی صَارَتْ تُرْبَتُهُ مَهْبِطَ الْأَمْلَاکِ وَ الْمِعْرَاجِ ، السَّلَامُ عَلَى أُمَرَاءِ الْإِسْلَامِ وَ مُلُوکِ الْأَدْیانِ وَ طَاهِرِی الْوِلَادَهِ وَ مَنْ أَطْلَعَهُمُ اللهُ عَلَى عِلْمِ الْغَیبِ وَ الشَّهَادَهِ ، وَ جَعَلَهُمْ أَهْلَ السَّادَهِ [السَّعَادَهَ] السَّلَامُ عَلَى کُهُوفِ الْکَائِنَاتِ وَ ظِلِّهَا وَ مَنِ ابْتَهَجَتْ بِهِ مَعَالِمُ طُوسَ ، حَیثُ حَلَّ بِرَبْعِهَا…».

[۳۳] همان.

[۳۴] تاریخ الطبری ۳: ۳۳۱٫ / الارشاد: ۲۳۹٫ / ذریعه النجاه: ۱۲۸٫ / مقتل الحسین لابی مخنف: ۱۲۹ من قوله (قتل الله) مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی ۲: ۳۱٫ / بحار الانوار ۴۵: ۴۳٫ / العوالم ۱۷: ۲۸۵ / وقعه الطف: ۲۸۱٫ / البدایه والنهایه ۸: ۲۰۱٫ / مثیر الاحزان: ۶۹٫ / اللهوف: اعیان الشیعه ۱: ۶۰۷ و فى الاربعه الاخیره الى قوله (بعدک العفا). / الدمعه الساکبه ۴: ۳۳۱٫ / ینابیع الموده: ۴۱۵٫ / ناسخ التواریخ ۲: ۳۵۵٫

(قتل الله قوما قتلوک ما أجرأهم على الرحمان و على رسوله، و على انتهاک حرمه الرسول، على الدنیا بعدک العفا.) قال حمید بن مسلم: فکأنی أنظر إلى امرأه خرجت مسرعه کأنها الشمس الطالعه تنادی بالویل و الثبور، و تقول: یا حبیباه یا ثمره فؤاداه، یا نور عیناه! فسألت عنها فقیل: هی زینب بنت علی علیه السلام و جاءت و انکبت علیه، فجاء الحسین فأخذ بیدها فردها إلى الفسطاط، و أقبل علیه السلام بفتیانه و قال: (احملوا أخاکم)، فحملوه من مصرعه، فجاوا به حتى وضعوه عند الفسطاط الذی کانوا یقاتلون أمامه. و قال أبو مخنف: ثم انه علیه السلام وضع ولده فی حجره و جعل یمسح الدم عن ثنایاه، و جعل یلثمه ویقول: یا ولدى أما انت فقد استرحت من هم الدنیا و غمها و شدائدها و صرت الى روح و ریحان و قد بقى أبوک و ما اسرع اللحوق بک). و قال القندوزى إنه علیه السلام قال: (لعن الله قوما قتلوک یا ولدی، ما اشد جرأتهم على الله، و على انتهاک حرم رسول الله صلى الله علیه و آله)، و أهملت عیناه بالدموع، و صرخن النساء فسکتهن الامام و قال لهن: (اسکتن فإن البکاء امامکن). و فی روایه ثالثه: انه علیه السلام حین رأى ولده الشهید قال: (یا ثمره فؤاداه، و یا قره عیناه).