«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

بیان مسأله‌ی شرعی پیرامون مُفطرات روزه

روزه یک ظاهر و قالبی دارد و یک باطن و سِرّی دارد. ظاهر روزه که رعایت آن برای عموم مردم است و الحمدالله این موضوع خودش در دنیای اسلام یک شکوه و عظمتی است که ما یک دینی داریم که در مدّت یک ماه بیش از یک میلیارد نفر از انسان‌ها را به صحنه می‌آورد، وضع زندگی‌شان را تغییر می‌دهد خواب و خوراک و رفت‌و‌آمدشان متحوّل می‌شود. یک ماه تمام این جمعیّت عظیم بر روی کُره‌ی زمین همگی همرنگ می‌شوند و همگی با یاد خداوند و برای خداوند متعال، فرمان پروردگار را اجرا می‌کنند و ریاضت را تحمّل می‌نمایند. در حال حاضر مکان‌هایی وجود دارد که زمان شب ۲ ساعت است و مابقی آن روز است و مردم در آن‌جا روزه می‌گیرند. در کشور روسیه و برخی دیگر از مناطق دیگر شب وجود ندارد و به طور کُلّی روز است و مردم همه‌ی روز را در حال روزه‌داری هستند. این چه دینی است و چه عظمتی دارد! ابتدا می‌خواهیم مسأله را مطرح نماییم. ظاهری که همه‌ی مسلمانان آن را رعایت می‌نمایند، پرهیز از مُفطرات است که مطابق فتوای مشهور فُقها مُفطرات ۹ چیز است و مطابق فتوای بعضی از فُقها ۷ مورد است. این ۹ مورد که خوردن است، آشامیدن است، آمیزش با همسر است، معاذالله خودارضایی و استمناء است، دروغ بستن به خداوند و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه‌ی هدی (سلام الله علیهم اجمعین) است، اِماله کردن است و قِی کردن است. همه‌ی این‌ها مُفطراتی است که همه‌ی فُقها می‌گویند روزه را باطل می‌نماید. اما سر به زیر آب بردن و رساندن غُبار یا دود غلیظ به حَلق هم در ماه مبارک رمضان مطابق فتوای بعضی از فُقها مانند مرحوم «آیت الله فاضل لنکرانی[۲]» (رضوان الله تعالی علیه) و از فُقهایی که در قید حیات هستند، مرحوم «آیت الله شبیری زنجانی[۳]» (اطال الله عُمره الشریف) که می‌فرمایند این دو مورد روزه را باطل نمی‌کند، ولی حَرام است. روزه‌دار در ماه مبارک رمضان حقّ ندارد درون حوض و یا استخر سر خود را به زیر آب فرو ببرد. اگر کسی این کار را انجام بدهد، کار حرامی انجام داده است، ولی روزه‌اش باطل نیست؛ ولی آن ۷ مورد حتماً روزه را باطل می‌نماید. در خوردن و آشامیدن، هر نوع خوردن باشد، اگر متعارف باشد و یا غیر متعارف باشد، حلال و یا حرام باشد، کم و یا زیاد باشد روزه را باطل خواهد کرد. حتّی برخی گفته‌اند نَخی را که بانوان سابقاً در خیاطی با آب دهان خود خیس می‌کردند تا وارد سوزن نمایند، اگر دوباره با همان رطوبت نخ را به دهان‌شان بازگردانند، مُفطر روزه خواهد بود. یا کسی که مسواک می‌زند و مسواک را بیرون می‌آورد و مجدداً با همان رطوبت آن را به داخل دهان بازمی‌گرداند، اگر این رطوبت به دهان سرایت نماید و آن را فرو ببرد، روزه‌اش باطل خواهد شد. یا اگر کسی غذایی می‌خورد که مطمئن است این غذا عارضه و رفلکس دارد و آن را بالا می‌آورد و یا بادگلو می‌زند و آن را بالا می‌آورد و وقتی آن را بالا می‌آورد قدرت کنترلش را ندارد و مجدداً برمی‌گرداند؛ اگر این موضوع را می‌داند و در عین حال غذای زیادی بخورد و یا نوع غذایی که می‌خورد این عارضه را برای او پیش بیاورد، روزه‌ی این شخص باطل خواهد شد. این ظاهر روزه است. اما باطن روزه پرهیز از همه‌ی مُحرّمات است. مُحرّمات اخلاقی مانند غیبت که حقیقت روزه را نابود می‌نماید. ظاهر آن مُجسمه است، ولی بی‌تقوایی جان روزه را از بین می‌برد که از جمله‌ی آن‌ها غیبت و دروغ است و در روایات به هنگام روزه‌داری در مورد این دو مورد تأکید شده است که انسان حواس خود را جمع نماید تا در ماه مبارک رمضان غیبت کسی را انجام ندهد و غیبت کسی را نشنود.

مُعامله‌ی پروردگار حکیم با مؤمنین

در سوره‌ی مبارکه‌ی توبه آیه‌ای بیان شده است که ما هم توفیق داشته‌ایم و در این مدّت چهل و چند سالی که با رزمندگان و مُجاهدان‌ فی‌ سبیل‌الله در جاهای مختلف و با مردم شهیدپَرور حَشر و نَشر داریم، این آیه‌ی کریمه را زیاد شنیده‌اید. ولی بنده امروز به جهتی قصد دارم تا بر سر سُفره‌ی این آیه‌ی کریمه بنشینیم و ان‌شاءالله خداوند متعال نور جدیدی را عنایت بفرماید. خداوند متعال می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاهِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُمْ بِهِ[۴]»؛ خداوند متعال خبر می‌دهد، ولی خبر در موقعیّت انشاء است. خداوند متعال خبر می‌دهد که با مؤمنین یک معامله‌ای انجام داده است. مُشتری خداوند بوده است و مؤمن هم فروشنده و بایع بوده است؛ ثَمن و قیمتی هم که خداوند برای مَتاع در این معامله مُعیّن فرموده است، «الْجَنَّهَ» به معنایی که دارد، می‌باشد که همان بهشت است. حال این چه نوع بهشتی است، زیرا همه‌ی بهشت‌ها به یک صورت نیستند. درجات بهشتی‌ها هم با یکدیگر بسیار متفاوت است و این «الْجَنَّهَ» یک جنّت مخصوصی است و این حرف «الف و لام» مربوط به عَهد است. «الْجَنَّهَ» یک بهشت است و خداوند متعال یک بهشت خاصّی را برای کسانی که با خداوند مُعامله کرده‌اند و پروردگار این‌ها را پَسندیده و خریده است؛ اگر مُشتری جنسی را نپسندد، آن را نمی‌خرد؛ ولی خداوند متعال مؤمن را پَسندیده و خریده است؛ «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ». نه تنها خودش را پَسندیده است، بلکه مالش را هم پَسندیده است. خداوند متعال هم جان‌شان و خودشان را پَسندیده است و مُشتری شده است و خریده است و هم خداوند منّان مالشان را پَسندیده است و دیده است که مالِ پاکیزه‌ای است و مال حَلالی است و مالی است که با اخلاص آن را به دست آورده است و برای گشودن گِره‌ها از این مال استفاده نماید و خداوند متعال دیده است که این مال زیبا برای آخرت این بنده به دردش می‌خورد، لذا خودش خریده است تا ذخیره نماید و در آن‌جا به او بازگرداند. هم جانش را پَسندیده است و هم مالش را پَسندیده است. خداوند متعال اجازه نمی‌دهد تا انسان مال نَجس را در راه خیرات به کار ببرد. مال نَجس در راه نَجس به کار می‌رود. درآمد حَرام صرف رشوه می‌شود، صرف شَراب می‌شود، صرف توطئه می‌شود، صرف دایرکردن محلّ فساد می‌شود، زیرا مال حَرام به این صورت است؛ ولی از مال حَلال فکر خوب تولید می‌شود.

تأثیر غذای حَرام در توفیقات انسان در بیان جناب «مُلّاصدرا»

جناب «صدر المتألّهین[۵]» که در میان حُکمای ما جزء پَرچم‌داران شَهیر و صاحب‌دل هستند و ۷ مرتبه با پای پیاده از شهر شیراز تا مکّه‌ی مکرّمه سفر کرده است و حجّ بیت‌الله الحرام را به جا آورده است. برای مرتبه‌ی هشتم هم به قصد مکّه با پای پیاده حرکت کرده است که در بصره وفات کرده است. حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) که خودشان هم جزء حُکمای تاریخ هستند و حکیمِ فیلسوف هستند، ولی با همه‌ی عظمتی که داشتند این تعبیر را داشتند: «مُلّاصدرا فَما اَدراکَ ما مُلّاصدرا؟» چه کسی مُلّاصدرا را شناخته است؟ چه کسی می‌داند که مُلّاصدرا چه بوده است؟ ایشان می‌فرمایند که مواظب غذای خود باشید. غذا تبدیل به فکر می‌شود و اگر غذای بد بخورید، فکر بد به ذهن شما می‌آید. غذای حَرام، غذای نَجس و غذای شُبهه‌ناک فکر وَسوسه‌انگیز برای انسان تولید می‌نماید؛ ولی خداوند متعال می‌فرماید: «کُلُوا مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَ اعْمَلُوا صَالِحًا[۶]»؛ طیّبات را میل کنید تا نماز شب نصیب شما بشود. وقتی انسان غذای پاکیزه می‌خورد، وقتی غذای حَلال می‌خورد به یاد نماز جماعت می‌افتد و می‌رود و در نماز شرکت می‌نماید. شب‌ها به یاد نماز شب می‌افتد و برمی‌خیزد و نماز شب می‌خواند. هر کاری که باشد، فکرش به دنبال آن است تا کار خیری انجام بدهد و به کسی خدمت بکند. ولی آن کسانی که حَرام‌خور هستند، بَدذات هم هستند. هر شرّی باشد، به دنبال شرّ می‌گردند. هرجایی می‌نشیند سعی دارد تا نیشی بزند و دلی را مَجروح نماید. مقداری از این بَدذاتی این انسان‌های بَدذات و خَبیث مربوط به حَرام‌خوری آن‌هاست. حَرام‌خوری قَساوت قلب می‌آورد، حَرام‌خوری بی‌رَحمی می‌آورد، حَرام‌خوری قطعِ رَحِم می‌آورد، حَرام‌خوری توفیقات را از انسان سَلب می‌نماید؛ ولی خداوند متعال مال حلال را می‌خرد؛ «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ». حال که خریدار خداوند متعال است و جنسی که خداوند از آن خوشش آمده است و خریدار آن است، جان مؤمن و مال مؤمن است؛ مَتاع به جان و مال تعلّق گرفت و قیمت آن «الْجَنَّهَ» است. آیا خداوند متعال برای آن سَند هم می‌دهد؟ بله، ۳ سند می‌دهد. می‌فرماید: تورات و انجیل و قرآن سند این مُعامله است.

خداوند بهترین مُعامله‌کننده است

سپس خداوند متعال می‌فرماید که مُژده بدهید. «فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ»؛ نمی‌دانید که چه کار زیبایی انجام داده‌اید، خوشا به حالتان. با چه کسی مُعامله کرده‌اید؟ با یک کَریم مُعامله کرده‌اید. همه به هنگام مُعامله دوست دارند تا مُعامله به نَفع خودشان تمام بشود. اگر بایع و فروشنده است، دوست دارد تا گران بفروشد و اگر خریدار است، دوست دارد تا ارزان بخرد. ولی خداوند متعال هم مال متعلّق به خودش است؛ زیرا من مال خودم نیستم و به پروردگار متعال تعلّق دارم، لذا هیچ‌گاه نمی‌خواهد تا از ما چیزی را بخرد که کم بگذارد. مال خودش است و می‌خواهد چیزی بر آن اضافه نماید. هیچ‌کسی برای عُمر ما و برای مال ما به اندازه‌ی خداوند متعال هزینه نمی‌کند. بالاترین قیمت را به عُمر ما و به مال ما، خالق و مالک و خدای ما درنظر می‌گیرد. آن‌چه او می‌دهد، بی‌نهایت می‌دهد؛ ولی دیگران این‌گونه نیستند و می‌خواهند ما را فَریب بدهند. با هرکسی غیر از خداوند مُعامله کرده‌ایم، سودی در آن وجود نداشته است؛ ولی بیشترین سود را خداوند متعال می‌دهد.

خداوند متعال توبه‌کنندگان را بسیار دوست می‌دارد

حال این مؤمنینی که خداوند آ‌ن‌ها را پَسندیده است و به قدری از آن‌ها خوشش آمده است که مُشتری آن‌ها شده است و این‌ها را خریده است و هم خودشان را پَسندیده است و هم مالشان را پَسندیده است چه ویژگی‌هایی دارند؟ خداوند متعال در آیه‌ی بعدی ۹ ویژگی برای این‌ها معرّفی فرموده است. اوّلین ویژگی این است که می‌فرماید: «التَّائِبُونَ[۷]»؛ اوّلین صفت کسانی که خداوند متعال مُشتری آن‌هاست و آن‌ها را قبول دارد و برای آن‌ها هزینه می‌کند و خزائنش را در اختیار آن‌ها قرار می‌دهد و بهای زیادی به آن‌ها می‌دهد، آن مؤمنی است که همیشه اهل توبه است؛ «التَّائِبُونَ». خداوند تائب را دوست دارد. «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ[۸]»؛ کسانی را که اهل توبه هستند و همیشه توبه می‌کنند، حبیب و محبوب خداوند هستند. بسیار عجیب است. چه گناه کرده باشد و از گناهی که مرتکب شده است، توبه نماید و چه مقام بالاتری داشته باشد و از گناه ناکرده توبه کرده باشد. پیامبران ما از گناهان ناکرده‌ی خودشان توبه می‌کنند. «و إنی لأستغفر الله فی کل یوم سبعین مره[۹]»؛ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روزانه ۷۰ مرتبه توبه می‌کردند. دلیل آن چه بوده است؟ دلیل آن این بوده است که اگر خداوند متعال ایشان را رها می‌کرد، مرتکب گناه می‌شد و برای این‌که مرتکب گناه نشوند، توبه می‌کنند. گناه ناکرده برای پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مطرح است و از آن می‌ترسد و قبل از آن‌که گناه به سُراغ ایشان بیاید، توبه می‌کنند که گناه واقع نشود. ما توبه می‌کنیم که گناه آمده برود، ولی پیامبران الهی توبه می‌کنند تا گناه به سُراغشان نیاید. پیامبران الهی (سلام الله علیهم اجمعین) با توبه جلوی وقوع گناه را می‌گیرند. این همیشه حالت رجوع الی‌الله دارد و همیشه از خودش شرمنده است. کارهایی که پیامبران الهی (سلام الله علیهم اجمعین) انجام می‌دهند، ما از گناهان‌مان به این اندازه خجالت نمی‌کشیم که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از نمازش خجالت می‌کشد و می‌فرماید: «مَا عَبَدْنَاکَ حَقَّ عِبَادَتِکَ وَ مَا عَرَفْنَاکَ حَقَّ مَعْرِفَتِکَ[۱۰]»؛ خدایا! این عظمتی که تو داری، این نماز من لایق بارگاه تو نبوده است و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از این خجالت می‌کشیدند که نماز درخورِ بارگاه خداوند ندارند. هیچ‌کسی چنین نمازی ندارد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم با همه‌ی عظمت‌شان نمازشان در حدّ خودشان بود، در حدّ موجود ممکن و مخلوق بود، در حدّ واجب نبود، در حدّ خداییِ خداوند نبود. لذا نمازی که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌خواندند، همیشه نسبت به این نماز خجالت می‌کشیدند. وقتی به جهاد می‌رفتند و هنگامی که پیشانی ایشان شکست، هنگامی که دندان مبارک ایشان شکست، وقتی این همه آزار به ایشان رساندند، پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) منّتی بر خداوند متعال نداشت؛ بلکه می‌فرمودند: «إِنْ لَمْ تَکُنْ سَاخِطاً عَلَیَّ فَلاَ أُبَالِی[۱۱]»؛ اگر من مطمئن باشم تو به من غضب نمی‌کنی، این‌ها نوشِ جان من است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از خداوند متعال ممنون بود، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به خداوند متعال مدیون بود، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) طلبکار نبودند، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای نمازشان طلبکار بهشت نبودند، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بهشت را فضل خداوند می‌دانند و مُزدِ خودشان نمی‌دانند. برای کار خودشان مُزدی قائل نیستند و می‌گویند که کار من در حدّی نیست که خداوند متعال به من مُزد بدهد. به این دلیل که در حدّ خداوند نیست. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، امامان ما (سلام الله علیهم اجمعین) و اولیای الهی بیش از همه در بندگی موفّق هستند و از همه بیشتر شرمنده هستند و از همه بیشتر توبه و استغفار می‌نمایند و کسی که این حالت را داشته باشد، خداوند دوست می‌دارد. خداوند متعال از انسان‌های شکسته خوشش می‌آید. انسان‌هایی که وَلو عبادت آن‌ها را بزرگ کرده باشد و خیلی از خودشان راضی باشند، انسان‌های از خودراضی و انسان‌های خودخواه و خودپَسند را خداوند نخواهد خرید. تائب به معنای کسی است که همیشه دلِ شکسته دارد و خودش را بدهکار می‌داند و از همه‌ی کارهایی که می‌کند، چون در حدّ خداوند نیست، خجالتش را به خداوند متعال اعلان می‌نماید؛ «التَّائِبُونَ».

خداوند مُشتری کسانی است که همواره عبودیّت حق‌تعالی را به همراه دارند

ویژگی دوّم این است که فرموده است: «الْعَابِدُونَ[۱۲]»؛ بعضی‌ها گاهی بنده هستند و گاهی هم مُتمرّد و غافل هستند. ما سه گروه بَشر داریم؛ گروهی بنده هستند، عدّه‌ای خلاف بندگی مُتمرّد هستند و عدّه‌ای هم اهل غفلت هستند. کسانی که همیشه بنده هستند که صفت‌شان عابد است، اصلاً کاری انجام بدهند که بوی بندگی ندهد، در زندگی این‌ها پیش نخواهد آمد. همیشه ژست‌شان و زی‌شان بندگی خداوند متعال است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مانند برده‌ها بر روی خاک نشسته بودند، مانند برده‌های زَرخرید که هیچ‌گاه فرش قرمز و کاخ نصیب‌شان نمی‌شود و همیشه خاکی هستند، این‌ها خانه و زندگی ندارند؛ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مانند این‌ها و مانند انسان‌های بی‌خانه بر روی خاک بیابان نشسته بودند و در ژست آن‌ها هم غذا میل می‌کردند و این‌گونه نبود که تشریفاتی وجود داشته باشد و مانند اَشراف قاشق و ظرف طلا داشته باشند، اصلاً این‌گونه نبود و با دست مبارک‌شان مشغول غذا خوردن بودند. یک زنی آمد و با حالت اِستهزاء گفت: «أَکْلَ الْعَبْدِ وَ تَجْلِسُ جُلُوسَهُ[۱۳]»؛ تو بَرده‌ی زَرخرید هستی و مانند آن‌ها بر روی خاک نشسته‌ای. قصد داشت تا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را بسیار تحقیر نماید و ایشان را کوچک بشمارد. بر حسب نقل پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «وَیْحَکِ[۱۴]»؛ وای بر تو! «وَ أَیُّ عَبْدٍ أَعْبَدُ مِنِّی![۱۵]»؛ تو تحقیر می‌کنی؟! من در حال اعلان این موضوع هستم که هیچ بَرده‌ای مانند من بَرده نیست. شما بَرده‌تر و بنده‌تر از من کسی را سُراغ ندارید. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در برابر خداوند آن حالت خُضوع و تواضع و تَذلّلی که داشتند، هیچ عَبدی به آن صورت در پیشگاه مولایش ترسان و لَرزان و متواضع و اهل خُشُوع نبود؛ ولی این جمله‌ی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که اِقرار به عبودیّت و بَردگی کرد و مفهوم آن برائت از اَشرافیّت و خودنمایی و خودخواهی بود، بلکه من فقیرتر هستم، من بنده‌تر هستم، من بَرده‌تر هستم، من وابسته‌تر هستم، من مُحتاج‌تر هستم، ارباب بالای سر من است، من رَبّ دارم، من بی‌کَس نیستم، در چنگال قدرت او هستم، همیشه از او حساب می‌برم و هیچ‌گاه نمی‌توانم خودم را بگیرم، هیچ‌گاه نمی‌توانست زیّ سلطنت و اَشرافیّت داشته باشد؛ زیرا همیشه خداوند متعال را بر خودش قاهر می‌دید و در برابر قهّاریت خداوند، خودش را باخته بود و نمی‌توانست برای خودش چیزی قائل باشد. چنان صادقانه فرمودند: وای بر تو! چه کسی بَرده‌تر از من است؟ او متحوّل شد و متوجّه خداوند متعال و عظمت شد. گفت: یا رسول الله! شما درست فرمودید؛ بنده دوست دارم از غذایی که می‌خورید، به من هم بدهید. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) لُقمه‌ای از غذای خود به ایشان داد و او گفت: این لُقمه را نمی‌خواهم و دوست دارم از لُقمه‌ای که در دهان مبارک‌تان است به من بدهید. چگونه یک‌مرتبه انسان تغییر می‌کند؟! از کجا به کجا می‌رسد؟! با چه حالی آمده است و با چه حالی بازمی‌گردد؟! ای خدای پیامبر که آن زن غافل را که در حال تحقیر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود و با آن وضعیت به نزد ایشان رفته بود، ولی با حالت بندگی بازگشت. خدایا! من نمی‌دانم در این ماه ضیافت‌ چگونه نزد تو آمده‌ام ولی تو کَریم‌تر از پیامبر خود هستی. یک چیزی در کام ما قرار بده و ما را نیز تغییر بده. وجود نازنین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم پذیرفتند و مقداری از غذایی که با لعاب دهان مبارک‌شان آمیخته بود، به این بانو دادند و این زن تا آخر عُمرش مُرتکب گناه نشد. در برابر تمام وَسوسه‌ها و شیطنت‌ها بیمه شد و همین مقدار کم از غذای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) او را تا آخر عُمر بیمه کرد. خدایا! ساقی تو، صاحب سُفره تو هستی؛ از آن‌چه به خُورد اولیای خود می‌دهی، چه می‌شود که یک قطره‌ای و یک لُقمه‌ای در این مُضیف‌خانه در کام ما هم از آن‌ها بگذاری و ما را نیز اهل راز قرار بدهی. فرمود: «این دهان بستی دهانی باز شد     *****     کو خورنده‌ی لقمه‌های راز شد[۱۶]». این‌که انسان دهان هَوس را ببندد، دهان شیطنت و وَسوسه را ببندد، خداوند متعال یک دهان دیگری به او می‌دهد که لیاقت پیدا می‌کند تا از غذاهای عَرشی به او داده بشود و وضع او تغییر نماید. گفتیم که غذا برای انسان سرنوشت می‌سازد. غذای حَرام، شرارت، آدم‌کُشی، دُزدی و بوالهَوسی بی‌ناموسی را تولید می‌نماید؛ ولی غذای حَلال، نماز شب، نماز اوّل وقت و خیرخواهی دوستی تولید می‌نماید. این موضوع را مُلّاصدرا که حکیم بزرگی است می‌گوید که غذا به فکر شما تبدیل می‌شود. غذای خوب بخوریم تا فکر خوب بکنیم تا عمل خوب داشته باشیم که قرآن کریم می‌فرماید: «کُلُوا مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَ اعْمَلُوا صَالِحًا»؛ از طیّبات بخورید تا توفیق عمل صالح پیدا نمایید. پس این هم نکاتی در مورد «الْعَابِدُونَ» بود. تا وقتی انسان عابد نباشد، خداوند متعال این جنس را نمی‌پسندد. خداوند متعال قُماشی را می‌پَسندد که این قُماش عبودیّت داشته باشد. آن‌ هم این‌گونه نباشد که گاهی این‌گونه باشد، مثلاً گاهی غافل باشد، گاهی تَمَرُّد نماید و گاهی هم بندگی داشته باشد؛ این صفت بندگی را به همراه ندارد. خداوند متعال فرموده است: عابد باشد. یعنی این موضوع برای او مَلَکه و صفت شده باشد و همیشه خودش را در محضر خداوند متعال ببیند و هیچ‌گاه جرأت گناه نداشته باشد. خداوند متعال مُشتری چنین کسی است. این جنس را خداوند می‌پَسندد؛ «الْعَابِدُونَ».

پروردگار حکیم عاشق روزه‌داران است

سوّمین صفت «السَّائِحُونَ[۱۷]» است. سائح از نظر لُغت به معنای کسی است که سیاحت می‌نماید. فرموده است: «سیاحه امّتی الجهاد[۱۸]»؛ کسی که رزمنده است، از دیدگاه پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) انسان سیاحت‌گَر است، دنیاگَرد است، جهان‌گَردی می‌نماید. مُجاهد سِیر عَرشی می‌کند، باطن عالَم را سِیر می‌نماید. مطابق روایت مصداق «السَّائِحُونَ» در این آیه‌ی کریمه، «صائمون» است. سائحون به معنای روزه‌داران است؛ «السَّائِحُونَ». روزه به قَدری انسان را تمیز می‌کند، به قَدری پاک می‌نماید، به قَدری دل انسان را زیبا می‌نماید، به قَدری آسمان فکر انسان را دلرُبا می‌کند که خداوند متعال عاشق آن می‌شود. خداوند مُشتری آن می‌شود. خداوند در بازار محبّت می‌آید و با محبّت او را به خودش جَذب می‌نماید و مال خودش می‌کند. روزه اگر دارای باطن باشد، انسان را آدم می‌کند و خداوند به دنبال آدم است، زیرا آدم خلیفه‌ی خداوند متعال است. خداوند حیوان را نمی‌خرد، بلکه خداوند آدم را می‌خرد. آدم چه خصوصیّتی دارد؟ آدم خلیفه‌الله است. پدر ما که حضرت آدم (علیه السلام) بود، آدمیّتش به چه چیزی بود؟ به خلافت الهی بود. او خلیفه‌ی خداوند متعال بود، او نماینده‌ی خداوند متعال بود. ما هم باید کاری انجام بدهیم تا خداوند متعال ما را به نمایندگی خودش قبول نماید و کارهای بندگان خودش را به ما بسپارد و با دست ما گِره‌های مردم باز بشود. خداوند متعال پَناه خَلق خودش است و هر کسی در جامعه پَناه خَلقش باشد، نمایندگی از جانب حق‌تعالی دارد. خداوند روزی می‌دهد و هر کسی روزی بندگان خداوند را تأمین نماید، به نمایندگی از خداوند این کار را انجام می‌دهد؛ «وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ[۱۹]». حال این موضوع هم نیاز به توضیح دارد که ان‌شاءالله اگر عُمری باشد فردا عرض خواهیم کرد.

روضه و توسّل به باب‌الحوائج حضرت موسی‌بن‌جعفر (علیه الصلاه و السّلام)

اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَا اَبا إبراهِیم

امروز دل‌های خود را روانه‌ی بغداد کنیم. مریض‌های را سفارش کرده‌اند که حال بدی دارند. مریض‌هایی را هم سُراغ داریم که خسته هستند. علاوه بر این‌که همه‌ی ائمه‌ی ما (سلام الله علیهم اجمعین) باب‌الحوائج مُطلق هستند، ولی خداوند متعال به هر امامی یک مسئولیت ویژه داده است. هر کسی دشمن دارد، دامان حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را بگیرد. صولَت علوی، غضب امیرالمؤمنین غضب خاصّی است و خدا نکند که حضرت علی (علیه السلام) به کسی غضب نماید.‌ هر که دشمن دارد و نسبت به دشمن خود نگرانی دارد، سُراغ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را بگیرد. اما هر کسی مریض است و یا مریض دارد، سُراغ حضرت موسی‌بن‌جعفر (علیه السلام) را بگیرد. ایشان مظهر اسم «یاشافی» هستند. حضرت موسی‌بن‌جعفر (علیه السلام) باب‌الحوائج هستند و در باب‌الحوائجی خود نسبت به مریض‌ها و مریض‌داران عنایت ویژه‌ای دارند. در این زیارت‌نامه‌شان روضه‌ی جانسوزی دارند. این‌گونه می‌خوانیم: «الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُونِ[۲۰]»؛ سلام بر آن آقایی که در زندان تو در تو قرار گرفته بودند. این زندان در زیرِ زمین بود و دَرَکات داشت. همین‌گونه به صورت زیرزمین در زیرزمین بود. حضرت موسی‌بن‌جعفر (علیه السلام) را در یک زیرزمین نَمُور زندانی کرده بودند. «قَعْر» به معنای گودال است، یعنی چاله‌ی بسیار گودی بوده است. حضرت موسی‌بن‌جعفر (علیه السلام) را در آن چاله انداخته بودند. ای کاش ایشان را در آن‌جا به حال خودشان واگذار می‌کردند. از این زیارت‌نامه استفاده می‌شود که حضرت موسی‌بن‌جعفر (علیه السلام) را در آن‌جت تَعذیب می‌کردند. یعنی گویا گاهی ایشان را کتک می‌زدند و اذیّت می‌کردند. «الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِیرِ، ذِی السَّاقِ الْمَرْضُوضِ[۲۱]»؛ استخوان ساق‌های مبارک حضرت موسی‌بن‌جعفر (علیه السلام) را شکسته بودند. در جایی که استخوان می‌شکند و صدا می‌دهد، به آن «رَضَّ» می‌گویند. «ذِی السَّاقِ الْمَرْضُوضِ»؛ نمی‌دانم ساق‌های مبارک ایشان را چگونه زده بودند و یا با زنجیرهای ضخیمی که بر پای مبارک ایشان بود، چه فشاری آمده بود که گویا استخوان پای ایشان شکسته بود. یا موسی‌بن‌جعفر (علیه السلام)! شما را به زندان بردند، ولی دیگر سر مقدّس شما را در مقابل دختران شما قرار ندادند و دختران شما را به اسارت نبردند. «لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ[۲۲]»؛ «مُلقی فِی الا رضِ جُثهً بِلا رَأسٍ وَ لاغُسْلٍ وَ لا کفنٍ[۲۳]»؛ پای حضرت امام حسین (علیه السلام) را نشکستند، بلکه اسب‌ها را نعل کردند. به اندازه‌ای بر روی این بدن تاختند که همه‌ی استخوان‌ها پودر شده بود. دیگر بدنی برای حضرت امام حسین (علیه السلام) باقی نمانده بود.

لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم

اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین

«اللّهُمَّ انّا نَسْئَلُکَ وَ نَدْعُوکَ بِاسْمِکَ الْعَظیمِ الْاعْظَمِ، الْاعَزِّ الْاجَلِّ الْاکْرَمِ یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ یا قَدیمَ الْإِحْسَان بِحَقِّ الْحُسَیْنِ[۲۴]»

دعا

خدایا! امام‌ زمان‌‌‌مان (ارواحنا فداه) را برسان.

خدایا! قلب مبارک امام‌ زمان‌‌‌ (ارواحنا فداه) را خشنود بفرما.

خدایا! خاطر شریف امام‌ زمان‌‌‌ (ارواحنا فداه) را از ما راضی بدار.

خدایا! ما و فرزندان و عائله‌مان را عاقبت به خیر بگردان.

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم خودمان و کَسان‌مان را از فتنه‌ی زمان و از شرّ نَفس اَمّاره حفظ بفرما.

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم شیشه‌ی عُمر فتنه‌گران و کسانی که قصد خیانت به این کشور و نظام و رهبری را دارند را بشکن.

خدایا! کسانی که به ما رحم نمی‌کنند، بر ما مُسلّط نفرما.

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم گذشتگان‌مان و گذشته‌های ما را ببخش و بیامرز.

خدایا! به موسی‌بن‌جعفر (علیه السلام) قَسمت می‌دهیم مریض‌های جامعه‌ی دینی، خاصّه مریض‌های مورد نظر و مریض‌های سفارش‌شده، مریضه‌ی مورد نظر و بستری شده را شِفای عاجل کرامت بفرما.

خدایا! نعمت سلامتی و امنیّت و نظام دینی و توفیق عبادت‌های مختلفی را که به ما داده‌ای، توفیق شُکر آن را نیز نصیب ما بگردان.

خدایا! رهبر خوبی به ما داده‌ای که از خزائن کَرَم تو بوده است، بر ما کَرَم کن و این نعمت را از ما نگیر.

خدایا! ما را قدردان نعمت‌های خود قرار بده.

خدایا! ما را گرفتار کُفران نعمت، گلایه کردن و بدبین بودن نگردان.

خدایا! دل‌های ما را نسبت به یکدیگر رئوف و مهربان بگردان.

خدایا! به ما اخلاق نبوی عنایت بفرما.

خدایا! به ما غیرت علوی عنایت بفرما.

خدایا! عفّت زنان و دختران ما و حجاب بانوان شیعه را حفظ بفرما.

خدایا! این بهائی‌ها، این نوکران اَجانب که میکروب و ویروس کشف‌حجاب را آورده‌اند، ریشه‌کَن بفرما و هرچه زودتر این میکروب را از این مملکت ریشه‌کَن بگردان.

الها! آن‌چه خواستیم و نخواستیم و خیر دین و دنیای ما در آن است، به ما کَرَم بفرما.

خدایا! امام راحل (رضوان الله تعالی علیه)، شهدای ما و مَشایخ ما را از ما راضی بدار.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[۲] محمد فاضل لنکرانی (۱۳۱۰ش-۱۳۸۶ش) مرجع تقلید شیعه و مدرس حوزه علمیه قم بود. وی از روحانیان فعال در انقلاب ۵۷ ایران بود. لنکرانی از اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و عضو اولین دوره مجلس خبرگان رهبری بود. فاضل لنکرانی بعد از درگذشت آیت الله گلپایگانی و آیت الله اراکی یکی از هفت مرجعی بود که از سوی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم معرفی شد. او از مراجع حامی جمهوری اسلامی ایران بود و مشروعیت آن را ناشی از ولایت فقیه می‌دانست. لنکرانی همچنین از اندیشه‌های تقریبی حمایت می‌کرد و شرکت در نماز جماعت اهل سنت را جایز می‌دانست. مدفن او در حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) است.

محمد فاضل لنکرانی تألیف کتاب، آثار علمی و نوشتن تقریرات درس‌های اساتید خود را از دوران جوانی شروع کرد و تا اواخر عمر به این فعالیت‌ها ادامه داد. آثار او در موضوعاتی همچون تفسیر، علوم قرآنی، فقه، اصول و اندیشه سیاسی هستند. محمد فاضل سال‌های طولانی فقه و اصول تدریس کرد. محمد فاضل در فقه به تحکیم مبانی سید حسین بروجردی و امام خمینی پرداخت. کتاب تفصیل الشریعه فی ذیل تحریر الوسیله، توضیحات و توجیهات فقهی کتاب تحریر الوسیله امام خمینی است. شیوه او تجمیع و تراکم ظنون بود که به گفته محمدجواد فاضل لنکرانی می‌تواند فقیه را به اطمینان برساند. مرکز فقهی ائمه اطهار (علیهم السلام) توسط محمد فاضل لنکرانی در سال ۱۳۷۶ش در قم تاسیس شد. آموزش فضلا و محققان، تربیت فقیهان و مجتهدان و زمینه‌سازی برای پژوهش‌های فقهی، از اهداف این مرکز اعلام شده است. مرکز فقهی ائمه اطهار شعبه‌هایی در مشهد، سوریه و افغانستان دارد. این مرکز را هم‌اکنون محمدجواد فاضل فرزند محمد فاضل لنکرانی اداره می‌کند.

کتاب‌های آیت‌الله فاضل لنکرانی افزون بر چهل عنوان در موضوعات و مسائل متعدد علوم اسلامی نگارش یافته است. تفصیل الشریعه فی شرح تحریر الوسیله مشهورترین اثر فقهی آیت‌الله فاضل لنکرانی بوده که شرح بر کتاب تحریر الوسیله امام خمینی است. مرکز تحقیقات کامپیوتری نور کتابخانه دیجیتالی آثار او را در قالب نرم‌افزار تولید کرد. محمد فاضل از شاگردان امام خمینی بود و یکی از ۱۲ نفری بود که مرجعیت امام خمینی را کتبا به اطلاع دیگران رساندند. وی از اولین روزهای‌ فعالیت‌ جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به‌ آن‌ پیوست‌ و در جلسات‌ آن‌ شرکت‌ می‌کرد و امضای‌ او در زیر بسیاری‌ از اعلامیه‌ها، از جمله‌ اعلام‌ مرجعیت‌ امام خمینی و نیز خلع‌ ید شاه‌ از قدرت‌، به‌ چشم‌ می‌خورد. فعالیت‌های وی در جامعه‌ مدرسین‌ و دیگر تلاش‌های‌ سیاسی‌، باعث‌ شد چند بار بازداشت‌، شکنجه‌ و تبعید یا زندانی‌ شود. وی حدود ۴ ماه‌ به‌ بندر لنگه‌ و دو سال‌ و نیم‌ به‌ یزد تبعید شد. فعالیت‌های‌ سیاسی‌ او پس‌ از انقلاب‌ اسلامی هم ادامه‌ داشت‌. چند بار در جبهه‌های‌ جنگ ایران و عراق حضور یافت‌ و رزمندگان را تشویق کرد. پس‌ از انقلاب اسلامی ایران به‌ نمایندگی‌ در دوره اول‌ مجلس خبرگان رهبری از استان‌ مرکزی‌ برگزیده شد. او سال‌ها دبیر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بود.

[۳] سید موسی شُبیری زَنجانی (زاده ۱۳۰۶ش)، از مراجع تقلید شیعه و از استادان درس خارج فقه و خارج اصول در قم است. شبیری همچون پدرش سید احمد زنجانی، امام جماعت در حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) است. شبیری زنجانی، دروس حوزوی را از سال ۱۳۵۹ یا ۱۳۶۰ق آغاز کرد و دروس دوره سطح را در سه یا چهار سال به پایان برد. پس از آن در درس سید صدرالدین صدر حاضر شد و به گفته سایت دفترش، او کم‌سن‌ترین شرکت‌کننده در این درس بود. شبیری زنجانی، دو بار در سال‌های ۱۳۷۳ق و ۱۳۷۴ق به حوزه علمیه نجف رفت و در درس‌های خارج فقه جلسات سید عبدالهادی شیرازی و سید محسن حکیم شرکت کرد. او همچنین در درس فقه و اصول آیت‌الله خویی حاضر می‌شد. شبیری در درس خارج فقه و خارج اصول نزد سید حسین طباطبایی بروجردی شرکت کرد و کتاب الغصب، کتاب الاجاره، و کتاب الصلوه را از وی آموخت. سید موسی شبیری زنجانی همچنین ۲۱ سال در درس خارج فقه سید محمد داماد به همراه سید موسی صدر و سیدمحمد بهشتی شرکت کرد و یک دوره کامل درس خارج اصول را نیز از وی فراگرفت. او، سید موسی صدر را به عنوان اولین هم‌مباحث و یکی از عوامل علاقه‌مندی‌اش به دروس حوزی معرفی کرده است. آیت‌الله شبیری زنجانی، یکی از هفت فقیه ایرانی است که جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، پس از درگذشت آیت‌الله اراکی در سال ۱۳۷۳ش، آنها را جایزالتقلید خواند. شبیری زنجانی، خبر واحد را حجت نمی‌داند. او به آرای سید محسن حکیم و سید ابوالقاسم خویی توجه ویژه داشته، اعتقاد به انسداد باب علم و عدم اعتقاد به اختیارات گسترده حکومتی برای فقها، از دیگر دیدگاه‌های فقهی شبیری زنجانی است.

[۴] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۱۱٫

«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ ۚ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ ۖ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاهِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ ۚ وَ مَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ ۚ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُمْ بِهِ ۚ وَ ذَٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ».

[۵] صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی(درگذشت ۱۰۵۰ق) مشهور به ملاصدرا، فیلسوف، عارف و بنیانگذار مکتب فلسفی حکمت متعالیه به عنوان سومین مکتب مهم فلسفی در جهان اسلام. وی به صدرالحکما و صدر المتألهین نیز معروف است. او نظام فلسفی خود را در مهمترین کتاب خود الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه معروف به اسفار تبیین کرد. پس از او سنت عقلانی شیعه تحت تأثیر آموزه‌های وی قرار گرفت و فیلسوفان متعددی از جمله ملاهادی سبزواری، آقا علی مدرس زنوزی و علامه طباطبایی به شرح اندیشه‌های او پرداختند. اصالت وجود اساس مکتب فکری اوست و نظریه‌اش درباره چگونگی معاد جسمانی مناقشاتی برانگیخته است. صدرالدین شیرازی شاگرد میرداماد و شیخ بهایی است و فیض کاشانی و عبدالرزاق لاهیجی را از معروف‌ترین شاگردان او دانسته‌اند. او در شیراز، اصفهان و قم زندگی می‌کرد و در کنار آثار متعدد فلسفی، کتاب‌هایی نیز در زمینه تفسیر قرآن و شرح اصول کافی نگاشت. به گفته سید جلال‌الدین آشتیانی، تاریخ تولد ملاصدرا در منابع ثبت نشده است؛ اما برخی تولد او را ۹۷۹ یا ۹۸۰ ق دانسته‌اند. ملاصدرا در شیراز به دنیا آمد. گفته‌اند پدرش ابراهیم بن یحیی قوامی از وزیران دولت فارس به مرکزیت شیراز و از خاندان قوامی بود و صاحب فرزند نمی‌شد. پدرنذر کرد در صورتی که خداوند به او پسری صالح و موحد ببخشد، به فقیران و اهل علم بسیار کمک کند. صدرالمتألهین اموالی را که از پدرش برجای مانده بود در تحصیل علم صرف کرد. وفات وی در سال ۱۰۵۰ق و به هنگامی بوده است که برای هفتمین بار به سفر حج می‌رفته و یا از سفر بازمی‌گشته است؛ اما به گفته نوه‌اش، ملاصدرا در سال ۱۰۴۵ق درگذشت. پیکر او را به نجف برده و در حرم امام علی (علیه السلام) به خاک سپردند.

وی تحصیلات مقدماتی را در کنار پدرش که از اشراف بود، به پایان رساند. پس از فوت پدر به اصفهان رفت. اصفهان در آن دوران پایتخت صفویان بود و از جهت علوم نقلی و عقلی رونق داشت. وی علوم عقلی را نزد سید محمدباقر میرداماد (متوفی ۱۰۴۱ق) و علوم نقلی را از شیخ بهاء الدین عاملی (متوفی ۱۰۳۰ ق) فراگرفت و از این دو اجازه دریافت کرد. هنگامی که وی به اصفهان می‌رفت دارای مقام علمی و عملی ممتازی بوده است؛ زیرا در ابتدای ورود به حوزه اصفهان در درس شیخ بهاءالدین عاملی (۱۰۳۱-۹۵۳ق) شرکت نمود. پس از اصفهان، دوباره به شیراز بازگشت. وی در شیراز در مدرسه خان تدریس می‌کرد. در شیراز برخی از علما وی را آزار دادند و او شیراز را به سوی کهک یکی از روستاهای اطراف قم ترک کرد و سال‌ها در انزوا به ریاضت و تزکیه پرداخت. پس از این دوران وی به تألیف و تأسیس مکتب فلسفی خود روی آورد و تا پایان عمر بدان مشغول بود. مطابق برخی اسناد وی بخش پایانی زندگی را در قم گذراند.

[۶] سوره مبارکه مؤمنون، آیه ۵۱٫

«یَا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَ اعْمَلُوا صَالِحًا ۖ إِنِّی بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ».

[۷] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۱۲٫

«التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ ۗ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ».

[۸] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۲۲٫

«وَ یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْمَحِیضِ ۖ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِی الْمَحِیضِ ۖ وَ لَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ یَطْهُرْنَ ۖ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ أَمَرَکُمُ اللَّهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ».

[۹] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۲۵، صفحه ۲۱۰.

[۱۰] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۶۸، صفحه ۲۳.

[۱۱] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، الجزء ۹۱، الصفحه ۲۲۵.

«وَ مِنْهُ عَنْ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : اَللَّهُمَّ إِلَیْکَ أَشْکُو ضَعْفَ قُوَّتِی وَ قِلَّهَ حِیلَتِی وَ هَوَانِی عَلَى اَلنَّاسِ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ إِلَى مَنْ تَکِلُنِی إِلَى عَدُوٍّ یَتَجَهَّمُنِی أَمْ إِلَى قَرِیبٍ مَلَّکْتَهُ أَمْرِی إِنْ لَمْ تَکُنْ سَاخِطاً عَلَیَّ فَلاَ أُبَالِی غَیْرَ أَنَّ عَافِیَتَکَ أَوْسَعُ عَلَیَّ أَعُوذُ بِنُورِ وَجْهِکَ اَلْکَرِیمِ اَلَّذِی أَضَاءَتْ لَهُ اَلسَّمَاوَاتُ وَ أَشْرَقَتْ لَهُ اَلظُّلُمَاتُ وَ صَلَحَ عَلَیْهِ أَمْرُ اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَهِ أَنْ تَحُلَّ عَلَیَّ غَضَبُکَ أَوْ تَنْزِلَ عَلَیَّ سَخَطُکَ لَکَ اَلْعُتْبَى حَتَّى تَرْضَى وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّهَ إِلاَّ بِکَ».

[۱۲] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۱۲٫

[۱۳] مکارم الاخلاق، ص ۱۶٫

«عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیهِ السَّلام) یَقُولُ مَرَّتْ بِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم امْرَأَهٌ بَذِیَّهٌ وَ هُوَ جَالِسٌ یَأْکُلُ فَقَالَتْ یَا مُحَمَّدُ إِنَّکَ لَتَأْکُلُ أَکْلَ الْعَبْدِ وَ تَجْلِسُ جُلُوسَهُ فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم وَیْحَکِ وَ أَیُّ عَبْدٍ أَعْبَدُ مِنِّی فَقَالَتْ أَمَّا لِی فَنَاوِلْنِی لُقْمَهً مِنْ طَعَامِکَ فَنَاوَلَهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم لُقْمَهً مِنْ طَعَامِهِ فَقَالَتْ لَا وَ اللَّهِ إِلَّا الَّتِی فِی فِیکَ قَالَ فَأَخْرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم لُقْمَهً مِنْ فِیهِ فَنَاوَلَهَا فَأَکَلَتْهَا قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیهِ السَّلام) فَمَا أَصَابَتْ بِدَاءٍ حَتَّى فَارَقَتِ الدُّنْیَا».

[۱۴] همان.

[۱۵] همان.

[۱۶] مولانا، مثنوی معنوی، دفتر سوم، بخش ۱۷۹.

[۱۷] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۱۲٫

[۱۸] تهذیب الأحکام، شیخ طوسی، ج ‏۶، ص ۱۲۲؛ وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج ‏۱۵، ص ۱۷.

«قُلْتُ لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم إِنَّ نَفْسِی تُحَدِّثُنِی بِالسِّیَاحَهِ وَ أَنْ أَلْحَقَ بِالْجِبَالِ قَالَ یَا عُثْمَانُ لَا تَفْعَلْ فَإِنَّ سِیَاحَهَ أُمَّتِی‏ الْغَزْوُ وَ الْجِهَادُ».

[۱۹] سوره مبارکه حدید، آیه ۷٫

«آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ ۖ فَالَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ أَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ کَبِیرٌ».

[۲۰] مفاتیح الجنان، صلوات بر امام موسی کاظم (علیه السلام).

«اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ، وَ صَلِّ عَلَىٰ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَصِیِّ الْأَبْرارِ، وَ إِمامِ الْأَخْیارِ، وَ عَیْبَهِ الْأَنْوارِ، وَ وارِثِ السَّکِینَهِ وَ الْوَقارِ، وَ الْحِکَمِ وَ الْآثارِ، الَّذِی کانَ یُحْیِی اللَّیْلَ بِالسَّهَرِ إِلَى السَّحَرِ بِمُواصَلَهِ الاسْتِغْفارِ، حَلِیفِ السَّجْدَهِ الطَّوِیلَهِ، وَ الدُمُوعِ الْغَزِیرَهِ، وَ الْمُناجاهِ الْکَثِیرَهِ، وَ الضَّراعاتِ الْمُتَّصِلَهِ، وَ مَقَرِّ النُّهىٰ وَ الْعَدْلِ، وَ الْخَیْرِ وَ الْفَضْلِ، وَ النَّدىٰ وَ الْبَذْلِ، وَ مَأْلَفِ الْبَلْوىٰ وَ الصَّبْرِ، وَ الْمُضْطَهَدِ بِالظُّلْمِ، وَ الْمَقْبُورِ بِالْجَوْرِ، وَ الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِیرِ، ذِی السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُیُودِ، وَ الْجَِنازَهِ الْمُنَادىٰ عَلَیْها بِذُلِّ الاسْتِخْفافِ، وَ الْوارِدِ عَلَىٰ جَدِّهِ الْمُصْطَفىٰ، وَ أَبِیهِ الْمُرْتَضىٰ، وَ أُمِّهِ سَیِّدَهِ النِّساءِ بِإِرْثٍ مَغْصُوبٍ، وَ وَِلاءٍ مَسْلُوبٍ، وَ أَمْرٍ مَغْلُوبٍ، وَ دَمٍ مَطْلُوبٍ، وَ سَمٍّ مَشْرُوبٍ؛ اللّٰهُمَّ وَ کَمَا صَبَرَ عَلَىٰ غَلِیظِ الْمِحَنِ، وَ تَجَرَّعَ غُصَصَ الْکُرَبِ، وَ اسْتَسْلَمَ لِرِضاکَ، وَ أَخْلَصَ الطَّاعَهَ لَکَ، وَ مَحَضَ الْخُشُوعَ، وَ اسْتَشْعَرَ الْخُضُوعَ، وَ عادَى الْبِدْعَهَ وَ أَهْلَها، وَ لَمْ یَلْحَقْهُ فِی شَیْءٍ مِنْ أَوامِرِکَ وَ نَواهِیکَ لَوْمَهُ لائِمٍ، صَلِّ عَلَیْهِ صَلاهً نامِیَهً مُنِیفَهً زاکِیَهً تُوجِبُ لَهُ بِها شَفاعَهَ أُمَمٍ مِنْ خَلْقِکَ، وَ قُرُونٍ مِنْ بَرایاکَ، وَ بَلِّغْهُ عَنَّا تَحِیَّهً وَ سَلاماً، وَ آتِنا مِنْ لَدُنْکَ فِی مُوالاتِهِ فَضْلاً وَ إِحْساناً وَ مَغْفِرَهً وَ رِضْواناً، إِنَّکَ ذُو الْفَضْلِ الْعَمِیمِ، وَ التَّجاوُزِ الْعَظِیمِ، بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ».

[۲۱] همان.

[۲۲] شیخ صدوق، الامالی، ۱۳۶٢ش، ص۱۱۵.

لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ به معنای روزی چون روز تو نیست ای اباعبدالله از سخنان امام حسن مجتبی (علیه السلام) درباره امام حسین (علیه السلام) است. این سخن، واقعه کربلا، چگونگی حادثه، شمار و وضعیت اعتقادی دشمنان اهل بیت را پیشگویی و بزرگی مصیبت و عظمت آن را بیان کرده است. راوی اصلی حدیث امام صادق (علیه السلام) است و شیخ صدوق آن را در کتاب امالی به نقل از مفضل بن عمر از وکلای امام صادق (علیه السلام)، آورده است.

متن حدیث به این صورت است: «انَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ ع دَخَلَ یَوْماً إِلَى الْحَسَنِ (علیه السلام) فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ بَکَى، فَقَالَ لَهُ مَا یُبْکِیکَ یَا أَبَاعَبْدِ اللهِ؟ قَالَ: أَبْکِی لِمَا یُصْنَعُ بِکَ. فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ (علیه السلام): إِنَّ الَّذِی یُؤْتَى إِلَیَّ سَمٌّ یُدَسُّ إِلَیَّ فَأُقْتَلُ بِهِ وَ لَکِنْ لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللهِ یَزْدَلِفُ إِلَیْکَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یَدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّهِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ یَنْتَحِلُونَ دِینَ الْإِسْلَامِ فَیَجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِکَ وَ سَفْکِ دَمِکَ وَ انْتِهَاکِ حُرْمَتِکَ وَ سَبْیِ ذَرَارِیکَ وَ نِسَائِکَ وَ انْتِهَابِ ثِقْلِکَ فَعِنْدَهَا تَحِلُّ بِبَنِی أُمَیَّهَ اللَّعْنَهُ وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً وَ یَبْکِی عَلَیْکَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ حَتَّى الْوُحُوشِ فِی الْفَلَوَاتِ وَ الْحِیتَانِ فِی الْبِحَارِ».

[۲۳] بحارالا نوار، ج ۴۵، ص ۱۹۱٫

[۲۴] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۲۴۵، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.