آیت الله صدیقی صبح روز سوم محرم سال ۱۳۹۷ در مجلسی که به مناسبت فرارسیدن ایام عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین علیه السّلام برقرار گردیده است، به سخنرانی پرداختند که مشروح آن تقدیم می گردد.
بسم الله الرحمن الرحیم
«رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَهً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ»[۲].
اگر کسی علاقه دارد که سعادتمند زندگی کند و در زندگی سرافراز باشد، گرفتار خسارتِ عمر نشود، به فلاح برسد، مقابلِ فلاح دَسیسه است، خود را به گور کردن است، اگر کسی بخواهد زندگی او گور او نباشد، قبر او نباشد، زندگی او زنده باشد باید این چهار برنامه الهی را رعایت کند.
اهمیّتِ صبر
اول اینکه از صحنهی صبر خارج نشود؛
انسان ناراحت میشود، مریض میشود، داغ میبیند، ندار میشود، گرفتارِ حسود میشود، انواع فشارها در زندگی انسان طبیعیِ بشر است، این دنیا محفوف بلاها است، این دنیا با نیش همراه است، نوشهای این دنیا هم نیش دارد، اگر کسی اهلِ صبر نباشد همهی زندگی او جهنم است اما اگر انسان خود را آماده کرد… مثلاً کسی که جبهه میرود میداند که آنجا نقل و نبات نیست! آنجا تیر است، آنجا احیاناً زخمی شدن است، شهادت است… چون با آمادگی میرود برای او همه چیز گوارا است.
انسان باید در زندگی آمادگی داشته باشد و بلاها را تحمل کند و مشکلات را تدبیر کند و به آنچه که نمیرسد بداند که در دنیا همین است که هست، زور نزند، جوش نخورد، آرام باشد، به خود وعده بدهد که نتیجهی این سختیها بهشت است.
لذا حواسمان به خودمان باشد و از خود غافل نباشیم، خود را ساختن، در امور عجله نکردن، در مصیبتها تحمل کردن… اینها رمزِ پیروزی انسان در زندگانی است.
گاهی انسان باید به جنگ مشکلات برود، انسانی که اهل مقاومت و صبر نیست، مرد جنگ نیست.
بعضی از این آقایان لیبرالها سبکِ غربی هستند، نازپرورده هستند، اینها اهل کار نیستند، اینها اهل ایثار و گذشت نیستند، اینها مردان سختِ کشور نیستند، اگر امکانات باشد خوش هستند و اگر امکانات نباشد به بیگانه پناه میبرند، یک مقدار دندان روی جگر نمیگذارند ببینند خدای متعال برای آنها چه میخواهد؟ صبر در آنها نیست، لذا هیچ وقت پیروز نیستند و انسانهای مقاوم همیشه پیروز هستند.
اینکه در قرآن کریم آمده است «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا * فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ * وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ».[۳] مفسرین بزرگ بر اساس آنچه ادبیات عرب اقتضاء میکند میگویند: «عُسر» با الف و لام آمده است ولی «یُسر» بدون الف ولام آمده است. «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا»، چون الف و لام است الف و لامِ عهد است، یعنی یک سختی، اما «یُسر» که بدون الف و لام آمده است تعدد دارد، خدای متعال همراهِ هر سختی دو آسانی برای شما قرار میدهد، یعنی همراهِ هر تحمّلی و هر صبری یک گشایش باطنی است، انسان یک حالتی پیدا میکند که میگوید: خدا یا شکر به من قدرت تحمّلِ این را دادهای، انسان خود را قدرتمند میبیند، خود را صاحب عزم میبیند، خود را آمادهی برای دریافت اجر میبیند.
بعد هم اینکه سختیها همیشه با گشایش بعدی همراه است.
یک زمانی از سردار عزیزمان سردار سلیمانی پرسیدم که شرایط را چطور میبینید؟ ایشان فرمود: فلانی! هر وقت فشار بر انقلاب و کشور سنگین شد به دنبال آن یک تولد جدیدی بوده است، این فشارها مثل فشارِ زنها در حال زایمان است، آن فشار هست ولی وقتی تحمّل میکند میبیند که یک چیزی چشم او را روشن کرد و یک نور چشم دارد؛ ایشان میفرمود: الان همین طور است، منتظر باشید بعد از این فشار خدای متعال چشم مؤمنین را روشن میکند.
«فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا» خداوند متعال تأکید میکند، خلافی در فرمایش خداوند متعال نیست، یقین بدانید که خداوند متعال به همراه هر مشکلی یا بعد از هر مشکلی به انسان یک نعمت یا یک موهبت یا یک پیروزی نصیب میکند.
اما اگر اهل صبر نبود! از سختیها فرار کرد، سختی که انسان را رها نمیکند، وقتی فرار کردی به تو تیر میزند و تو را نابود میکند، از پشت میزند؛ اما وقتی ما به جنگ مشکلات رفتیم ساخته میشویم، انسان در سختیها و بلاها ساخته میشود.
منتها اگر هواس انسان جمع باشد، اگر انسان در کلاس ائمه علیهم السلام باشد… میگویند: اگر انسان در واجبات صابر باشد، اعمالِ خود را به خاطر دنیا به تاخیر نیندازد، به خاطر دنیا زکات و خمس را داخل مال خود قرار ندهید، آتش در زندگی خود نبرید، این مال یتیم است، ایتام آل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم منتظر همین خمسها هستند، این برای رونق دینِ شما است، باید صبر کرد، خمس مال و زکات مال را باید در هر شرایطی داد، مال وقفی جزو امور خطرناک است، بعضیها تلاش میکنند که مال وقفی را از بین ببرند، همیشه به نفع خود با اوقاف کنار میآیند، خداوند متعال میداند که امام رضا علیه السلام چقدر در همین شمیرانات و در همین بازار و در جاهای مختلف موقوفات دارند.
انسان صابر مواظب است که آتش نگیرد، اینها حال زود میگذرد، انسان نباید این وزر و وبال را تحمّل کند، لذا نماز و واجبات مالی و واجبات زبانی… که امر به معروف و نهی از منکر باشد واجب به زبانی هست، انسان باید در برابر بدیها، در برابر ظلمها، در برابر حرام خوریها، در برابر ابتذال و فحشا سکوت نکند، حداقل ناراحت شود و در باطن خود بگوید: خدایا! ما این وضع را تحمل نمیکنیم، باید باطن او نشان دهد که او یک غیرت دینی دارد و از وقوع گناه ناراضی هست، قدمِ اول نارضایتیِ باطنی است و قدم دوم به زبان آوردن است و قدم سوم به جلو رفتن است و جلوی ظالم را گرفتن است و جلوی حرام را گرفتن است که فرمود: مَثل امیرالمومنین علیه السلام مَثَل «ﻗُﻞ ﻫُﻮَ ﺍﻟﻠﻪُ ﺍَﺣَﺪ» است، «ﻗُﻞ ﻫُﻮَ ﺍﻟﻠﻪُ ﺍَﺣَﺪ» ثلث ایمان است، ثلث قرآن است، اگر دو مرتبه «ﻗُﻞ ﻫُﻮَ ﺍﻟﻠﻪُ ﺍَﺣَﺪ» بخوانید دو ثلث از ایمان شما تکمیل میشود و دو ثلثِ ثواب قرائت قرآن را میبرید، اگر سه مرتبه «ﻗُﻞ ﻫُﻮَ ﺍﻟﻠﻪُ ﺍَﺣَﺪ» بخوانید گویا تمام قرآن را خواندهاید.
اهمیّتِ تبلیغِ امیرالمؤمنین علیه السلام
فرمود: اگر کسی علی علیه السلام را به دل دوست داشته باشد، ثلث ایمان را دارد، اگر علاوه بر محبت قلبی «یا علی» بگوید و تبلیغ امیرالمومنین علیه السلام را کند دو ثلث ایمان را دارد…
خداوند متعال پیامبر خود را مأمور کرد که علی علیه السلام را تبلیغ کند، «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ»[۴]، «بَلِّغْ» غیر از «اَبلغ» است، ابلاغ و تبلیغ مثل انزال و تنزیل است، قرآن کریم یک نزول انزالی دارد و یک نزول تنزیلی دارد، انزال قرآن در شب قدر است. «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ».[۵] اما «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ»[۶] ما این ذکر را به تدریج بر قلب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل کردیم. تبلیغ تدریجی است و تمام شدن ندارد، ابلاغ یک مرتبه است و یک مرتبه چیزی را ابلاغ میکنند و تمام میشود ولی تبلیغ نباید از زبانها بیفتد، دائماً باید پرچم حضرت امیرالمومنین علیه السلام را در دلهای خودمان به اهتزاز در بیاوریم، در زندگی خود عدل علی علیه السلام، اخلاق علی علیه السلام، انصاف علی علیه السلام، ایثار علی علیه السلام، عبادت امیرالمومنین علیه السلام، یتیم نوازیهای امیرالمومنین علیه السلام و دعاها و نعرههای دشمن شکن حضرت امیرالمومنین علیه السلام در برابر گردن کلفتها… باید علوی زندگی کرد.
لذا پیامبر خدا صلی الله و علیه و آله و سلم تبلیغ خود را جهانی کردند و در روز غدیر بیسابقهترین شرایط تبلیغی را برای ولایت امیرالمومنین علیه السلام تأمین کردند، هیچ پیامبری برای تبلیغِ وَصیِّ خود جمعیت را به بیابان نکشانده است، هیچ پیامبری برای تبلیغِ وَصیِّ خود جمعیت را در بیابان سوزان مردم را معطل نکرده است ولی قضیهی ولایت امیرالمومنین علیه السلام آنقدر حیاتی و سرنوشت ساز است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم با یک سبک فوق العاده استثنایی صد و بیست هزار حاجی را، نه انسان های عادی، حجاج را که احرام بستهاند و از خانه خدای متعال آمدهاند، حج انجام دادهاند، غبار دلهای ایشان ریخته است، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم همچنین جمعیت عظیمی را در بیابان سوزان جمع کردند، اگر کنار کعبه بود، اگر در کنار حجر حضرت اسماعیل بود، اگر پشت مقام بود، اگر بین صفا و مروه بود، ممکن بود کسی بگوید من ندیدم، ولی در بیابان باز بود، روز بود، وجود نازنین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم علی علیه السلام را بالا برد تا همه ببینند و همه صداها را بشنوند، آنجا فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ»[۷] هم سمعی و هم بصری بود.
بعد از این که تبلیغ خود را به معنای واقعی کلمه انجام داد فرمودند: حال نوبت شما است، حال بعد از این شما باید بلندگوی من باشید و صدای من را تا زمان زمان است، زمین زمین است همهی مومنین نسل در نسل باید علی علیه السلام را تبلیغ کنند، «فَلْیُبَلِّغِ الْحاضِرُ الْغائِبَ وَ الْوالِدُ الْوَلَدَ اِلى یَوْمِ الْقِیامَهِ»[۸] حاضرین به غایبین، نسل فعلی به نسلِ بعدی و هر پدری تکلیف دارد محبت علی علیه السلام را با صفای خود در دل بچه خود بکارد، زن سالمی بگیرد که زنهای ناسالم بچّهی عاشق علی علیه السلام تربیت نمیکنند، این محبّتها ارث مادر است.
فرمود «من وَجَدَ بَردَ حُبِّنا عَلی قَلبِهِ، فَلیَکثُرِ الدُّعاءَ لاُمِّهِ»[۹] هر کسی که برودتِ و خنکی محبّتِ ما را در دل خود بیابد به مادر خود دعا کند که اگر مادر او ناپاک بود او نمیتوانست محبّت ما را در دل داشته باشد.
لذا حفظ عفّتِ جامعه تبلیغ امیرالمومنین علیه السلام است، بی غیرتی در جامعه ضدِّ تبلیغِ امیرالمومنین علیه السلام است، وقتی فطرتها ناسالم شد، وقتی بچّهها حرامزاده و حراملقمه بودند با پرچم امیرالمومنین علیه السلام مقابله میکنند و زیر بیرق معاویه به طمع دنیا میروند، دنیا هم گیر آنها نمیآید، همیشه همینطور بوده است، کسانی که به بیگانه اتکاء کردن و به سراغ آنها رفتند همیشه از بیگانه ضربه خوردند.
آقا سیّدالشّهداء علیه السلام در روز عاشورا به این مردم خطاب فرمودند: این شمشیری که امروز در دست شما است، ما شما را مسلّح کردیم! شما عرب پابرهنه بودید که هیچ چیزی نداشتید، ما آمدیم به شما قدرت و اسلحه دادیم، با همان اسلحهای که ما به دست شما دادیم به خود ما حمله میکنید، حالا که با ما میجنگید… کسی که در زیر بیرق او میجنگید، از او نه یک عدل دیدهاید، نه یک احسان دیدهاید، نه یک خوبی دیدهاید! انسان یک خوبی از کسی دیده باشد و به او بدهکار شده باشد کاری میکند، «بغیر عدل أفشوه فیکم»[۱۰]، یک آدم یک عدلی یا یک کاری کرده باشد که شما به آنها امیدوار باشید، آنها کاری نکردند، شما هیچ هنری از اینها سراغ ندارید، به خاطر طمع یک مشت خرما خون پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را میریزید و به مقصد نمیرسید، نه عمر سعد به مقصد رسید، نه شمر به مقصد رسید، نه این کوفیان بدبخت خسرالدنیا و الآخره، که اینها آتش بیار معرکه شدند و امام حسین علیه السلام را دعوت کردند و بیعت شکستند و مهمان خود را کشتند و هر چه میخواستند عکس آن برای آنها اتّفاق افتاد. هر کسی با علی علیه السلام در افتاد بلا تردید ور افتاد.
لذا تبلیغ ما یک تبلیغ عملی است، غذای پاک و غذای حلال به خوردِ بچّههای خود دهیم که فطرتِ آنها خراب نشود، با علی علیه السلام سازگار و با دشمن علی علیه السلام ناسازگار باشند، و تبلیغ زبانی ما باید همیشگی باشد، غدیر را باید مثل عاشورا کرد، همانطور که روضه هفتگی فرهنگ شیعه است، چه میشود که برای امیرالمومنین علیه السلام هم هر ماه جلسه بگذاریم و فضایل علی علیه السلام را بگوییم؟ امامت علی علیه السلام تبیین شود، ولایت امیرالمومنین علیه السلام تبیین شود، سرودها در مدرسهها… بچّهها با نام علی علیه السلام صفا کنند، در کودکستانها گاهی زنهای با ناخنهای آن طوری، با بزکهای آن طوری، بچّه هم از بچگی همینها در ذهن او نقش میبندد و غربی به بار میآید، چه میشود عوضِ اینها، انیمیشنهایی که حاکی از عدل امیرالمومنین علیه السلام، رفتن به خانه آن پیرزن، مشک به دوش گرفتن امیرالمومنین علیه السلام، نمازهای امیرالمومنین علیه السلام بصورت نقاشی و انیمیشن ساخته شود و به خورد اینها داده شود، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم اینها را به دوش ما گذاشته است و فرموده است: «فَلْیُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ»[۱۱] ای نسل حاضر! به نسل بعد منتقل کنید، این ارث را نابود نکنید، این گوهر گرانبها است، ولایت امیرالمومنین علیه السلام سرمایه دنیا و آخرت شما است.
و امروز خداوند متعال امام راحل عظیم الشّأن را و شهدای بزرگوار ما را با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم با امیرالمومنین علیه السلام محشور فرماید که محشور کرده است، ایشان پرچم غدیر را به دست گرفت و شما ملّت هم جوانهایتان را دادید، خونها را دادید تا حکومت علوی بشود، امیرالمومنین علیه السلام در پایان حکومت خود… بعد از جنگ صفین بود که امیرالمومنین علیه السلام مالک را… که فرمودند منزلت مالک پیش من مثل منزلت من پیش پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم است، مالک چه مالکی بود! چه فرماندهای بود! چه سربازی بود! چه معلم اخلاقی بود! چه عارفی بود مالک! مالک عارفِ شیر دولت بود، مالک تا مرز پیروزی قاطع رفته بود، لشکر معاویه را تا پشت قصر معاویه به عقب رانده بود ولی این قرآنها که به بالای نیزه رفت ملّت برگشتند، یاران امیرالمومنین علیه السلام به علی علیه السلام اعتراض کردند و گفتند که ما با قرآن نمیجنگیم، حضرت امیرالمومنین علیه السلام با آن خون جگر فرمودند: که دیروز امیر بودم امروز مأمور هستم، من باید حرف اینها را گوش دهم…
بر رهبری تحمیل میکنند، بر رهبری فشار میآورند، پر و بال او را میچینند و بعد از آن دیگر نمیتواند آنچه میخواهد عملی کند، هر چه میگویند مثل یاران امیرالمومنین علیه السلام که بعضی از آنها نفاق داشتند و بعضی از آنها تحت تأثیر منافقین بودند، علی علیه السلام در اوج قدرت خود مظلوم بودند، در آخر هم ابو موسی اشعری لعنت الله علیه تحکیم را بر او تحمیل کرد، در بالای منبر انگشتر خود را بیرون آورد و گفت علی را خلع کردم!…
از طرف علی علیه السلام رفته بود و مثلاً بلندگوی علی علیه السلام است… علی را خلع کردم همانطور که این انگشتر را از دست خود بیرون میآورم، به دنبال او عمر و عاص حرامزاده به بالای منبر رفت و گفت معاویه را نصب کردم همانطور که این انگشتر را به دست کردم.
این شرایط تکرار نشود! علی علیه السلام باید همیشه حاکم باشد، پرچمدار باشد، زیر بیرق علی علیه السلام زندگی کنیم. اما دشمن و نفوذیها از روز اول انقلاب نگذاشتند آب گوارایی از گلوی این شهید دادهها و مؤمنین پایین برود و امروز هم که این نفوذیها کار را به شرایط سخت رساندند. اما با این حال
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
گفتم ای بخت بخسبیدی و خورشید دمید گفت با این همه نا امید نشو
این مملکت، مملکتِ امام حسین علیه السلام است، حواس خود را جمع کنید که حلال و حرام نشود، اگر شما تقوا داشته باشید خداوند متعال بنا دارد که درهای بسته را باز کند، الحمدالله امام حسین علیه السلام کشتی نجات است، عمر داد دوباره خیمه های امام حسین علیه السلام برپاشد و ما به پناه امام حسین علیه السلام آمدهایم.
روضه حضرت رقیّه سلام الله علیها
روز سوم محرم همه میهمان خانوم حضرت رقیه سلام الله علیها هستند.
این سه ساله چه سفرهای دارند!… چه کرامتی دارند!… چه اعجازی دارند!…
گاهی خدمت شما عرض کردهایم که وجود نازنین حضرت امام حسین علیه السلام هر کدام از این عرشیان را که از دست میدادند… قدر گل بلبل بداند….
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم را امام حسین علیه السلام میشناسند… لذا فراق پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم برای امام حسین علیه السلام خیلی سخت بود، تحملِ این داغ به این سادگی نبود، پدر خود امیرالمؤمنین علیه السلام را از دست دادند، داغی بر روی داغ آمد، دل ایشان همیشه مجروح بود، مادر خود حضرت فاطمه سلام الله علیها را از دست دادند، چه مادری! چه دلی!… برادر خود حضرت امام حسن علیه السلام را از دست دادند، جراحتی بر روی جراحتها و داغی بر روی داغها آمد، اما خدای متعال آرامش امام حسین علیه السلام را با یادگارهای ایشان جبران کرد.
وقتی یاد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم را میکردند… خدای متعال به ایشان حضرت علی اکبر علیه السلام داده بود… فرمودند: هر وقت مشتاق جدّم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم میشدم نگاه به قد و بالای علی میکردم و دلم آرام میگرفت… هر وقت یاد امام حسن علیه السلام میکردند یک یادگار عزیزی داشتند… حضرت قاسم علیه السلام را نگاه میکردند… وقتی یاد حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها میکردند… حضرت زینب سلام الله علیها دقیقا مثل حضرت خدیجه سلام الله علیها بودند… نگاه به حضرت زینب سلام الله علیها میکردند… وقتی یاد پدر خود امیرالمومنین علیه السلام میکردند حضرت ابوالفضل علیه السلام را میدیدند و دل ایشان آرام میگرفت.
اما کسی جای مادر ایشان را پُر نکرده بود… تا خدای متعال این بچّه را به ایشان داد، حضرت رقیّه سلام الله علیها را به ایشان داد… مایهی آرامش قلب امام حسین علیه السلام بود… مثل مادر ایشان حضرت فاطمه سلام الله علیها راه میرفتند… مثل مادر ایشان فاطمه سلام الله علیها حرف میزدند… رابطهی عجیب و مرموزی بین این دختر و پدر بود، خیلی همدیگر را دوست میداشتند… گویا این بچّه همان بچّهای است که آمد و پای اسب را گرفت، پای ذوالجناح را بغل کرد که پدرش پایین بیاید و یک مرتبهی دیگر او را بغل کند، به بهانههای مختلف بابایی بودن خود را نشان میدادند… اما یک شباهت هم با حضرت زهرا سلام الله علیها داشت و آن راز داری ایشان بود… فاطمه زهرا سلام الله علیها بازوی خود را به علی علیه السلام نشان ندادند، زخم سینهی خود را به علی علیه السلام نشان ندادند، کبودی بدن خود را به علی علیه السلام نشان ندادند…
این دختر هم چهل منزل در اسارت… گاهی در بیابان دویده بود… پای ایشان آبله داشت… گاهی سیلی خورده بود… گاهی تازیانه خورده بود…
بدن کبود بود، وقتی غسّاله غسل میداد طاقت نیاورد و نزد حضرت زینب سلام الله علیها رفت و از حضرت زینب سلام الله علیها پرسید این بچه چه مریضی داشت؟ بیبی فرمودند: بیمار نبود… گفت: پس چرا بدن ایشان کبود است؟…
همهی اینها را مثل مادر خود حضرت زهرا سلام الله علیها تحمل کرد…
نمیگفت عمه گرسنه هستم، نمیگفت عمه من تشنه هستم، نمیگفت عمه پاهای من زخمی است، اینها را نمیگفت… تنها چیزی که به زبان میآوردند این بود که میفرمودند: عمه پدرم کی میآید؟…
تنها درد ایشان پدرش بود… مدام به ایشان وعده میدادند… اما گویا طاقتِ ایشان در شام تمام شد… چون شامیها خیلی اذیت کردند… شامیها زخم زبان میزدند… شامیها دست دختران خود را میگرفتند و میآمدند اینها را تماشا میکردند… این دختر را به هم نشان میدادند و میگفتند این دختر بابا ندارد…
این بود که دیگر صبر ایشان به لب آمد… بهانه گرفت و گریه کرد و خوابیدند… از خواب پریدند، عمه چراغ را روشن کن… چراغی نبود که روشن کند… عمه پدر من کجا رفت؟ من در بغل پدرم بودم…
سرنوشت این بود پدر آمد اما با پا نیامد… بلکه با سر آمد…
این دختر خیره شد… نگاه میکرد… بابای من… اولین چیزی که پرسید این بود که بابا! محاسن تو اینطور نبود، بابا! «مَنِ الّذی خَضَّبَ شَیبَتَک؟»[۱۲] چه کسی این محاسنِ تو را با خونِ تو خضاب کرد؟…
دیدند مصیبت فقط خضاب محاسن نیست، دیدند پیشانی شکسته است، پدر جان! چرا پیشانیات شکسته است؟ دقت کردند و دیدند دندانهای ایشان را هم زدند… آخرین جمله ایشان این بود «مَنْ ذَا الَّذی قَطع وَ رِیدَیْکَ؟» پدر جان! میبینم سرِ تو را هم بریدهاند… بابا! رگهای تو را قطع کردهاند… بابا! چه کسی تو را به این روز درآورده است؟
همینطور بابا بابا میگفتند… یک وقت دیدند حضرت رقیه سلام الله علیها افتادند و سر هم یک طرف افتاد…
لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم
دعا
خدایا! به سوز دل عقیله العرب، امیرزادهی اعظم حضرت زینب سلام الله علیها که همهی این مصیبتها متوجّه قلب نازنین حضرت زینب سلام الله علیها بود و الحق میگویند: امان از دل زینب، خدایا! به آن قلبِ صبورِ ایشان، به آن مصائبِ سنگین ایشان تو را قسم میدهیم که امام زمان ارواحنا فداه را برسان.
خدایا! مشکلات این مردم ولایتمدار، موالی و سینهسوختهی امام حسین علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام را از مشکلات نجات عنایت بفرما.
خدایا! دینمان را حفظ کن.
خدایا! انقلابمان را نگهدار.
خدایا! ارمغانهای شهدای ما را محافظت بفرما.
خدایا! فرزندان ما، جوانهای ما را به ساحل دین برسان.
خدایا! سایهی رهبر عزیزمان، خدمتگزارانی که دلی با انقلاب و شهدا دارند بر سرِ ما مستدام بفرما.
خدایا! جانبازان ما، بیماران ما، منظورین، مریضی که امروز بنای عمل جرّاحی دارد، مریضهایی که دیشب به ما سپردند، خدایا! به این سه سالهی باب الحوائج همهی آنها را شفاء روزی بفرما.
خدایا! نعمت سلامتی، امنیّت، دیانت، محبّت آل بیت علیهم السلام، اشک بر امام حسین علیه السلام را که به ما دادهای از ما نگیر.
خدایا! به بچّههای ما هم منتقل بفرما.
خدایا! بحقِّ محمّد و آل محمّد علیهم السلام این کشور را، این ملّت را، این رهبر را دشمنشاد مگردان.
خدایا! حاجات این جمع، حوائج مورد نظر، حاجات منظورین برآورده بفرما.
خدایا! گذشتگان این جمع را در آستانهی شب جمعه، شهید این بیت، آقا سید محمد حسین عزیز سفرکرده را سر سفرهی حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام مستقر بگردان.
غفر الله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۲۰۰ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ)
[۳] سوره مبارکه شرح، آیات ۵، ۶، ۷، ۸
[۴] سوره مبارکه مائده، آیه ۶۷ «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ»
[۵] سوره مبارکه قدر، آیه ۱
[۶] سوره مبارکه حجر، آیه ۹
[۷] خصائص نسائى، ص ۱۰۱؛ المعجم الکبیر طبرانى، ج ۵، ص ۱۹۵، ۲۱۲ و…
[۸] خطبه غدیر
[۹] (بشاره المصطفی لشیعه المرتضی، ص ۹)
[۱۰] لهوف ص۹۶
[۱۱] الاصول من الکافی، شیخ کلینی، ج۱، ص۱۸۷، ط دار الکتب الاسلامیه.
[۱۲] نفس المهموم، صفحه ۴۵۶ (یا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذی خَضَبکَ بِدِمائکَ! یا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذی قَطع وَ رِیدَیْکَ! یا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذی أَیتمنی علی صِغَر سِنّی! یا أبَتاهُ، مَنْ بَقی بَعْدَک نَرْجوه؟ یا أبَتاهُ، مَنْ لِلْیتیمه حَتّی تَکْبُر)
پاسخ دهید