«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنَا حَبِیبِنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهِ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا وَ أَرْوَاحُ مَنْ سِواهُ فِدَاهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إِلَی یَوْم الدِّینِ».

امام حسین علیه السّلام وارث تمام خوبی‌های انبیاء

ایام ماتم و عزای حضرت اباعبدالله الحسین علیه السّلام و شهدای کربلا را تسلیّت عرض می‌کنم. امام حسین علیه السّلام مجموعه‌ی فضایل است. از زیارت وارث این‌طور استفاده می‌کنیم که خدا هر فضیلتی به حضرت آدم علیه السّلام داده است، هر امتیازی نوح پیغمبر داشته است، هر برجستگی در موسی بود، در عیسی بود، در سلیمان بود، در یونس و یوسف و همه‌ی انبیای بوده است، خدا همه را به امام حسین علیه السّلام عنایت کرده است. لذا امام حسین علیه السّلام وارث همه‌ی خوبان عالم است و جامع همه‌ی خوبی‌ها است و از فضایل بی‌کران حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السّلام بخشی در قرآن کریم مطرح شده است. آیاتی در ارتباط با جان‌فشانی امام حسین علیه السّلام وجود دارد، جهاد امام حسین علیه السّلام است، انتظار امام حسین علیه الصّلاه و السّلام است. آیاتی در مورد حمل آن بزرگوار بر حسب روایات آمده است. آیه‌ای در ارتباط با انتقام حضرت حجّت نسبت به خون پاک امام حسین علیه السّلام داریم.

Sadighi-13960701-MasjedEmamBazar (12)

آیه‌ی مباهله و بیان عظمت مقام اهل بیت

امّا امروز من یک بخشی از کرامت‌های حضرت امام حسین علیه السّلام را عرض می‌کنم که هم سخن روز است و هم همه‌ی ما نیاز داریم برویم در خانه‌ی امام حسین علیه السّلام را بزنیم و با اطمینان به کرم آن بزرگوار چشم به راه ایشان باشیم. نزول سوره‌ی مبارکه‌ی هل اتی که ۱۸ آیه‌ی از این سوره‌ی مبارکه مربوط به اهل بیت پیغمبر است که امام حسن و امام حسین علیهم السّلام در دوره‌ی کودکی بودند و همه‌ی آن‌ها در این فضایل مطرح در سوره‌ی انسان شرکت دارند؛ این‌که امام حسین و امام حسن در دوره‌ی کودکی خود حجّت خدا بودند و به حساب یک کودک نباید با این‌ها معامله کرد و برخورد کرد، شاخص‌ترین آیه، آیه‌ی مباهله است. در آیه‌ی مباهله پروردگار متعال پیغمبر را مأمور- در برابر حق ناپذیری نصارا که در برابر منطق و علم عقب‌نشینی نکردند، لجاجت به خرج دادند؛ کرد که دیگر کار این‌ها از گفتگو گذشته است، با این‌ها جنگ بکن ولی جنگی را که جبهه‌ی آن در این آیه معرّفی شده است. جنگ با سلاح گرم نیست، با سلاح سرد نیست، جنگ با تیر و کمان و شمشیر و سنان و خنجر و چاقو و چماق نبود، بلکه جنگ با دعا است.

Sadighi-13960701-MasjedEmamBazar (16)

دعای سلاح مؤمن

 «الدُّعَاءُ سِلَاحُ الْمُؤْمِنِ»[۲] دعا اسلحه‌ی مؤمن است و ما از دعا غافل هستیم، به دعا کم پناه می‌آوریم. خدای متعال هم ارزش بندگی را به دعا معرّفی کرده است. خوشا به حال کسانی که اوّاه هستند؛ یعنی آه سوزان دارند. خوشا به حال دلسوخته‌ها، خوشا به حال دل شکسته‌ها. «إِنَّ إِبْراهیمَ لَحَلیمٌ أَوَّاهٌ مُنیبٌ‏»[۳] خدا در مورد حضرت ابراهیم علیه السّلام ابو الانبیاء تعریف می‌کند، او را تابلو کرده است فرموده است: مسلّم ابراهیم… هم «إنَّ» را اوّل آورده است، هم اسم مبارک این پبغمبر اولو العزم پرچمدار اسلام و توحید را خدا در قرآن کریم مزیّن فرموده است. نام حضرت ابراهیم را در قرآن آورده است، بعد با لام تأکید و صیغه‌ی مبالغه می‌فرماید: «لَحَلیمٌ أَوَّاهٌ» مسلّماً ابراهیم یکی از برجستگی‌ها و امتیازاتی که دارد و خدای متعال این امتیاز را دوست دارد و خواسته است که برای ما هم فلش باشد، راه باشد، کلاس باشد این است که او دائماً در حال دعا بود.

 «أَوَّاهٌ» ابراهیم دلی با خدا داشت. دست نیاز او از دامن کرم خدا کوتاه نمی‌شد. علی الدّوام دست او باز بود و دست خالی خود را به پیشگاه آورده بود و از خدا کمک می‌خواست. در روایت دارد اوّاه یعنی دعّاء، یعنی کسی که زیاد دعا می‌کند، وقت و بی‌وقت باید دعا کرد. در قنوت، در سجده، در تعقیبات موقعی که از خواب برمی‌خیزیم، می‌خواهیم به خواب برویم، حرم امام زاده‌ها می‌رویم، حرم امامان خود مشرّف می‌شویم، مسجد می‌آییم، باید به هر بهانه‌ای سیم دل را با خدا وصل کرد و اهل دعا بود.

در ذیل این آیه‌ی کریمه‌ی «إِنَّ إِبْراهیمَ لَحَلیمٌ أَوَّاهٌ مُنیبٌ‏»[۴] روایت دارد که «إنَّ عَلیاً لَاوّاه حَلیم» این صفت به حضرت علی علیه السّلام هم به ارث رسیده است، علی اهل دعا بود، اهل نیایش بود، اهل سحر بود، اهل ناله بود، اهل آه و سوز بود. هیچ کسی سوز امیر المؤمنین علیه السّلام را نداشت. آن وقت خدای متعال در آیه‌ی دیگر فرموده است: «قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ»[۵] حبیب من، پیامبر من، به این بندگان من بگو خدا چه اعتنایی به شما می‌کند، چه نگاهی به شما می‌کند چه ارزشی برای شما قائل است. «لَوْ لا دُعاؤُکُمْ» اگر دعای شما نباشد، پیش خدا ارزشی ندارید. اگر می‌خواهید پیش خدا اعتبار کسب بکنید، آبرو کسب بکنید، بروید در خانه‌ی او را بزنید. از آستان رحمت حق فاصله نگیرید. سر کار می‌روید بگویید: خدایا به امید تو می‌آیم. داخل حجره‌ی خود وارد می‌شوید، بگویید خدایا از تو رزق حلال می‌خواهیم، این قیافه‌های فسق و فجوری می‌آید، بگویید: خدایا خود تو چشم ما را از گناه حفظ بکن. وسوسه‌های شیطان می‌آید بگویید: خدایا ما عاجز هستیم، ما را رها بکنی مغلوب هستیم، تو ما را در برابر شیطان نگه بدار. مشکل دارید بگویید: خدایا تو کشّاف الکروب هستی. بی‌پناه هستید بگویید: خدایا تو پناه بی‌پناهان هستی. ما در جای جای زندگی فقیر هستیم، محتاج هستیم. هر چه پیش می‌آید خدا را لازم داریم. این را بفهمیم و دائماً مشکلات خود را به او بگوییم و از او چاره‌ی دردهای خود را بخواهیم.

Sadighi-13960701-MasjedEmamBazar (17)

دعا رزق است

خدای متعال گاهی بندگان خود را که دوست دارد و این‌ها اهل دعا نیستند، قرآن می‌فرماید: «فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا»[۶] ما اصلاً به شما مشکل دادیم که ناله‌ی شما را بشنویم. تو را گرفتار کردم که به من وصل بشوی. تو سراغ من را نمی‌گرفتی، من هم دوست دارم که با تو باشم، خوشی به تو دادم، نعمت به تو دادم؛ نیامدی، شکر نکردی، دعا نکردی، حالا از تو گرفتم که بیایی یک یا اللّهی بگویی، من صدای تو را دوست دارم. «قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ»[۷] که در این «لَوْ لا دُعاؤُکُمْ» دو احتمال وجود دارد ولی نتیجه‌ی آن یکی است. ارزش شما به دعای شما است یا ارزش شما به این است که خدا شما را بخواند. شما خدا را بخوانید یا خدا شما را بخواند. هر دوی آن‌ها یکی است. خدا فرموده است: «فَاذْکُرُونی‏ أَذْکُرْکُمْ»[۸] وقتی شما دعا می‌کنید، یاد خدا می‌کنید، خدا هم یاد شما می‌کند. اساساً همه‌ی دعاها رزق است، خود دعا روزی است. گاهی آدم حال دعا ندارد. در محیط گناه آدم نمی‌تواند دعا بکند. کنار آدم‌های فاسق آدم نمی‌تواند دعا بکند. امّا در مسجد می‌آید، در مجلس امام حسین علیه السّلام می‌آید، زیر قبّه امام حسین علیه السّلام می‌رود. کنار ضریح امام رضا علیه السّلام می‌رود. آدم به آن‌جاها برود، می‌تواند دعا بکند. خود دعا زمینه می‌خواهد این‌ها را خدا برای بنده‌ی خود طلب می‌کند. این یک نکته که دعا را شما جدّی بگیرید.

Sadighi-13960701-MasjedEmamBazar (7)

در تمام مشکلات دعا بکنید؛ نگویید دعای ما که مستجاب نمی‌شود، خدا این را دوست ندارد. خدا را خوش نمی‌آید کسی بگوید: دعای من مستجاب نمی‌شود. تو از کجا می‌دانی دعای تو مستجاب نمی‌شود؟! خدا یا نقداً به تو می‌دهد یا در حساب تو می‌ریزد الآن به تو نداده است ولی به حساب تو ریخته است. روایت دارد که بنده در روز قیامت دعاهایی که فکر کرده است مستجاب نشده است، خدا آن‌قدر آن‌جا به او می‌دهد آرزو می‌کند که ای کاش هیچ یک از دعاهای من را آن‌جا مستجاب نکرده بود، همه‌ی آن‌ها را به حساب من ریخته بود. چه چیزهایی را خدا برای من نگه داشته است، فکر نمی‌کردم نتیجه‌ی آن دعاها این‌قدر لطف باشد، این‌قدر احسان باشد، نگو دعای من مستجاب نمی‌شود. اصلاً ما دعای نامستجاب نداریم. چون خدا وعده‌ی خلاف به بنده‌ی خود نمی‌دهد. فرموده است: «ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ»[۹] خدا که صدای بنده‌ی خود را ندای بنده‌ی خود را بی‌جواب نمی‌گذارد. خدا دعا را قبول می‌کند. یا خدا نقد می‌دهد یا به حساب تو می‌ریزد. یا بلا را دفع می‌کند یا توفیقات جدید می‌دهد. بالاخره بذری است که یک میوه‌ای می‌دهد، چه بداند چه نداند امّا یقیناً خاصیت دارد، این بذر رویش دارد، از بذر دعا شما غفلت نکنید.

Sadighi-13960701-MasjedEmamBazar (6)

معرّفی اهل بیت در آیه‌ی مباهله

در آیه‌ی مباهله‌ی خدای متعال خواست این پنج عزیز کرده‌ی خود را بر عالمیان معرّفی بکند که این‌ها خیلی با من عیاق هستند هر چه این‌ها بگویند، من انجام می‌دهم. نفس آن‌ها اثر دارد، نظر این‌ها کیمیا است، این‌ها با نگاه خود می‌توانند کوه را بردارند. این‌ها به دعای خود می‌توانند جبهه‌ای را پیروز بکنند و دشمنی را نابود بکنند. خواست بگوید که این‌ها همه کاره‌ی دستگاه من هستند و تنها این‌ها هستند که این‌طور هستند. لذا فرمود: «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ»[۱۰] بیایید با همدیگر بجنگیم. هر کسی خود را حق می‌داند، طرف خود را که باطل می‌داند بیایید جبهه‌ی باطل را از کار بیندازد، او را نابود بکند.

 امّا با چه گروهی، قشون ما چه کسی باشد؟ در این مصاف که بنا است واقع بشود؛ این جنگی که می‌خواهد اتّفاق بیفتد، قشون ما چه کسی باشد، قشون شما چه کسی باشد؟ خود قرآن قشون را معرّفی کرده است. فرمود: بگو ما پسران خود را می‌خواهیم بیاوریم، ما می‌خواهیم بانوان خود را بیاوریم؛ در این جنگ ما می‌خواهیم فاطمه را بیاوریم. «وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ» می‌خواهم جان خود را بیاورم. شما هم بروید هر کسی را که می‌خواهد بیاورید. دارایی من این‌ها است. دو تا پسر دارم، یک دختر دارم، یک جانی هم دارم. شما هر کسی را می‌خواهید بروید بیاورید من می‌خواهم این‌ها را بیاورم. شما هم بروید بچّه‌های خود را بیاورید، هر کسی را که می‌خواهید بیاورید. نصارا آماده شدند. عِدّه‌ای، عُدّه‌ای، تشریفاتی، فرمانده‌ای ولی پیغمبر این جریان را که فرمود: بیایید با هم… این‌ها یک روز مهلت گرفتند گفتند: فردا. فردا اسقف که رهبر آن نصارا بود، وقتی آمد بیرون ۷۰ نفر قشون همراه او بود، یک نگاهی به جبهه‌ی مخالف کرد، ببیند پیغمبر چه عدّه‌ای را می‌آورد، چه امکاناتی را می‌آورد، نگاه کرد دید پیغمبر یک بچّه‌ای را بغل گرفته است، دست یک بچّه‌ای را هم گرفته است، یک خانم جوان هم پشت سر او است، داماد او علی علیه السّلام هم پشت سر فاطمه. یک نگاهی کرد، این چهره‌ها را برانداز کرد؛ برگشت به این جمعی که با او بودند گفت: این سیماهایی که من دیدم، اگر این‌ها دست به دعا بردارند، بخواهند خدا این کوه‌ها را بردارد کوه‌ها متلاشی می‌شود؛ نکند در این جنگ شرکت بکنید بیایید کوتاه بیایید و عقب‌نشینی بکنید.

در قرآن ابناء که امام حسن و امام حسین علیهم السّلام باشد، یکی از آن‌ها در بغل پیغمبر بود که امام حسین علیه السّلام بود، یکی از آن‌ها هم کودک بود دست او در دست جدّش رسول خدا بود که شش ماه فاصله‌ی سنّی امام حسن و امام حسین علیهم السّلام بود.

Sadighi-13960701-MasjedEmamBazar (2)

امام حسن و امام حسین علیهم السّلام دو حجّت معرّفی شده‌ی خدا در قرآن

خدا این دو تا بچّه را به عنوان حجّت به عنوان حجّت در صحنه‌ی مصاف برای نشان دادن حق و برای افشاگری باطل و برای نشان دادن ولایت امام حسن و امام حسین علیهم السّلام در تکوین عالم، اثر نفس این‌ها، اثر دعای این‌ها، اثر قدم این‌ها، اثر حضور این‌ها عالم را دگرگون می‌کند، قرآن دارد این را نقل می‌کند و آن وقت نویسنده‌ی کتاب صحیح که در میان برادران اهل سنّت بعد از قرآن معتبرترین کتاب آن‌ها کتاب صحیح بخاری است، ابو عبدالله البخاری از همین بخارا است، کتاب حدیث نوشته است، اسم آن را هم صحیح گذاشته است. چیزهای عجیب و غریبی هم در تألیف این کتاب نقل می‌کند که معلوم است که انسان باید خیلی در این کتاب‌هایی که خیلی‌ها نوشتند دقّت بکند. در آن‌جا ایشان می‌گوید: من از حسن و حسین علیهم السّلام حدیث نقل نمی‌کنم، چون این‌ها بچّه‌ها بودند، به حرف بچّه که نمی‌شود اعتماد کرد. آدم بی‌معرفت آدم نادان، آدم بی‌سواد بخواهد کتاب بنویسد… آن وقت این کتاب، اوّل کتاب آن‌ها است. اوّل کتاب آن‌ها صحیح بخاری است که همه ساله در سیستان و بلوچستان شاید ۳۰ هزار نفر برای صحیح‌خوانی جمع می‌کنند. همین طالبان را، همین‌ها را که الآن دارند تربیت می‌کنند و از مسئولین ما هم حمایت می‌شوند، آن‌جا خیلی برنامه دارند. غیر از طلبه‌های مظلوم ما هستند که همه نوع مظلوم هستند. با امکاناتی، چه سرو صدای آن‌ها برای صحیح بخاری به راه می‌اندازند. امّا او می‌گوید: به امام حسن و امام حسین علیهم السّلام اعتنا ندارم، حرف آن‌ها را قبول نمی‌کنم، چون کودک بود.

اهل بیت مرکز ثقل عالم

قرآن کریم در آیه‌ی مباهله می‌گوید: این‌ها حجّت خدا هستند. خوب این دو بزرگوار به بیماری مبتلا شدند. گاهی آدم را بیمار می‌کنند گاهی خود طبیب خود را بیمار می‌کند. «الطَّبِیبُ أَمْرَضَنِی»[۱۱] گفتند چرا دعا نمی‌کنی چرا به طبیب مراجعه نمی‌کنی؟ یکی از امام‌ها فرمود: خود طبیب من را مریض کرده است. او من را مریض کرده است. گاهی مریض می‌کنند که نوازش بکنند. به دیدار او بیاید، او را تحویل بگیرد. خیلی از مشکلات، کرم خدا است که ما خبر نداریم. خدا می‌خواهد یک طور دست به سر ما بکشد، می‌بیند ما چموش هستیم. می‌آید ما را می‌اندازد و بعد دست ما را می‌گیرد و ما را بلند می‌کند. خیلی مهربان است، خدای ما خیلی خوب است. ما قدر خدای خود را نمی‌دانیم. امام حسن و امام حسین علیهم السّلام مرکز ثقل عالم هستند، برگ درختی در عالم بدون نظر این‌ها نمی‌افتد، هیچ دری بدون عنایت این‌ها باز نمی‌شود. «بِکُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِکُمْ یَخْتِمُ»[۱۲] خدا با دست شما باز می‌کند و با دست شما می‌بندد امّا خود آن‌ها قبول می‌کنند که مریض بشوند؛ چرا می‌خواهند مریض بشوند؟ می‌خواهند به ما مریض‌ها دوای جدید یاد بدهند. ما عادت داریم وقتی مریض شدیم به درمانگاه می‌رویم، به مطب می‌رویم، به بیمارستان می‌رویم، دکتر می‌آوریم.

دستور به نذر در مورد شفای مریضی توسّط پیامبر

 وقتی این‌ها مریض شدند پیغمبر فرمود: چرا نذر نمی‌کنید؟ خود نذر دارو است، دعا خود دارو است. چرا برای شفای حسن و حسینم نذر نمی‌کنید؟ خانوادگی نذر کردند، سه روز روزه بگیرند. هر چهار بزرگوار به اضافه‌ی فضّه که خادمه‌ی حضرت زهرا است. خاک پاک فضّه توتیای چشم ما باشد، چه فضّه‌ای دارد، چه قنبری دارد، چه خانواده‌ی نورانی دارد. سه روز روزه گرفتند. امّا آهی در بساط نبود. در بعضی از روایات دارد که امیر المؤمنین علیه السّلام قرض کرد، در بعضی از روایات دارد امیر المؤمنین علیه السّلام کار کرد، سه صاع گندم به وجود آورد. حضرت زهرا سلام الله علیها با دست خود این گندم‌ها را دستاس می‌کرد. آن‌ها چطور زندگی کردند، ما چطور. رفاه زده. ما کجا آن‌ها کجا. ما چه ادّعایی داریم، چه مناسبتی با آن‌ها داریم. با دست مبارک خود دختر اوّل شخصیت خود، همسر دوم شخصیت عالم دستاس کرد، آرد را خمیر کرد، تنور روشن کرد و این خمیر را نان کرد، برای این‌که به این روزه‌داران نذری افطار بدهد. نزدیک افطار که شد در خانه‌ی آن‌ها زده شد. «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّهِ» مسکین هستم، گرفتار هستم، گرسنه هستم، به در خانه‌ی شما آمدم، دری به جز در خانه‌ی این‌ها باز نیست. هر کسی گرفتار است، باید این در را بزند. هر کجا بروید، کوچک می‌شوید امّا می‌خواهید مشکل شما حل بشود و کوچک هم نشوید بگویید یا زهرا. امام حسین. این‌ها دست به سفره نبردند همان نانی که حضرت پخته بودند، دادند. سحری هم که چیزی نداشتند؛ نه افطار داشتند، نه سحری. روزه‌ی آن‌ها هم نذری بود، فردا هم در همین وضع روزه گرفتند. نزدیک افطار که شد باز عین روز قبل خود حضرت زهرا سلام الله علیها زحمت کشیده است، گندم آرد کرده است، آرد را خمیر کرده است، خمیر را در تنور زده است، نان درست کرده است، باز سفره‌ی پهن کردند و قرص نان را در سفره قرار دادند، پنج نفر روزه‌دار می‌خواهند از این نان لقمه نانی را بخورند، در زده شد. «فَقَالَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ مُحَمَّدٍ أَنَا یَتِیمٌ مِنْ یَتَامَى الْمُسْلِمِینَ»[۱۳] یتیم گرسنه‌ای هستم و به در خانه‌ی شما آمدم. باز هیچ کدام از این‌ها دست به این نان نزنند، به طور کامل به این یتیم دادند. شب دوم هم با گرسنگی لقمه نانی نخورده سر به بالشت گذاشتند. روز سوم شد، روز سوم هم با همین وضع گذشت، نزدیک افطار که شد این‌ بار دیگر مسلمان نیامد، یک کافر آمد:

ای کریمی که از خزانه غیب                 گبر و ترسا وظیفه خور داری

دوستان را کجا کنی محروم                  تو که با دشمنان نظر داری.

تجلیل از اطعام کردن در قرآن کریم

نه فاطمه غذا خورد، نه علی لقمه‌ای به دهان گذاشت؛ نه فضّه و نه این دو تا آقازاده‌ی کوچک. هر دوی این‌ها کوچک بودند. امام حسن و امام حسین کودکان سه چهار ساله افطار خود را هر سه شب دادند و این آیات کریمه در شأن آن‌ها نازل شد: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً * إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً»[۱۴] بعضی از روزنامه‌ها به تازگی علیه عزاداری، علیه این اطعام‌ها و این‌ها مطالب می‌نویسند. قصد این‌ها ضربه زدن به این جبهه‌ی انقلاب است. این‌ها وابستگی به یک دستگاه‌های داخلی در کشور دارند و می‌بینند این مجالسِ امام حسین حامی ولایت است. می‌بینند که این مدافعین حرم از همین هیئت‌ها می‌روند، از همین مسجدها و پای منبرها می‌روند. شروع کردند نقطه ضعف روضه‌خوان‌ها را بزرگ کردند. حمله کردند.

یکی از چیزهایی که مکرّر در روزنامه دیدم، حمله‌ی به این اطعام‌ها است. در حالی که خدای متعال اطعام را برجسته کرده است. «یُطْعِمُونَ» این صحنه می‌شد پیش نیاید، این‌ها آرد می‌دادند، این‌ها گندم می‌دادند، این‌ها پول آن را می‌دادند ولی طعام دادند. برای امام حسین علیه السّلام طعام بدهید، برای امام حسین علیه السّلام سفره پهن بکنید، برای امام حسین علیه السّلام شکم سیر بکنید. این مهم است مرحوم آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف چه بهجتی، چه ولی‌ای از اولیاء خدا از دست ما رفت، با رفتن او چه دری بسته شد. درِ رحمت خدا بود، اهل تشرّف بود، اهل کرامت بود، اهل نفس بود، اهل باطن بود. کسی خدمت این بزرگوار آمده بود عرض کرد: آقا مشکلی دارم، نذر نیاز دعا به جایی نرسیدم. آقا فرمودند: چند نفر را ببر اطعام بکن. گفت: اجازه می‌دهید پول آن را بدهم، فرمود: نه، آن‌ها را اطعام بکن. رفت اطعام کرد مشکل او حل شد.

یکی از بستگان ما بچّه‌دار نمی‌شود، یک بچّه داشت این هم ناقص به دنیا آمده بود، در دستگاه گذاشته بودند. به یک اهل باطنی گفت: من همین یکی را دارم. گفت: به ۴۰ نفر غذا بده خدا او را برای تو حفظ می‌کند، تضمینی گفته است. قرآن اطعام را دارد، آن هم فعل حجج الهی است. امیر المؤمنین علیه السّلام حجه الله است. حضرت زهرا سلام الله علیها حجّه الله است. امام حسن و امام حسین علیهم السّلام همه حجّت هستند. آن‌ها هر چه از خدا می‌خواستند، خدای متعال دعای آن‌ها را مستجاب می‌کند. ولی خواستند به ما درس بدهند در مشکلات خود به نذر هم توجّه بکنید. آن هم یک کلیدی است، آن هم یک در رحمتی است. نذر کردید. می‌خواهید به خدا نزدیک بشوید، از این اطعام غفلت نکنید، اطعام بکنید. «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً».

مداومت بر انجام کار خوب

 چرا هر سه گروه را نام می‌برد. می‌گوید: به یک عدّه‌ای کمک کردی، نگویید: دیگران، دیگران را دیگران اداره بکنند، از کار خوب خسته نشوید. از تنوّع مراجعات خسته نشوید. امام حسین علیه السّلام فرمودند: از نعمت‌های خدا بر شما این است که گرفتارها سراغ شما را می‌گیرند. این لطف خدا است، این درِ رحمت خدا است، اخم نکن خدا نعمت تو را به بلا تبدیل می‌کند. تو بلا نداری، دیگران بلا دیدند، به سراغ تو می‌آیند. اگر به این‌ها اخم کردی، خدا خود تو را گرفتار بلا می‌کند. آن وقت باید مدام تلاش بکنی و به جایی هم نمی‌رسی. قرآن کریم به این تنوّع مراجعات را توجّه دارد. «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ» انواع گرفتارها به ما مراجعه می‌کنند، از جوان‌های بیکار گرفته است، از آدم‌هایی که ازدواج آن‌ها درست نمی‌شود تا کسانی که ازدواج کردند، بچّه‌دار نمی‌شوند تا آدم‌هایی که مقروض هستند تا آدم‌هایی که مظلوم هستند تا آدم‌هایی که در به در هستند. انواع مشکلات امروز دارد جامعه‌ی ما را از بین می‌برد. آدم اگر سنگ صبور این‌ها نباشد حالا کاری که نمی‌توانیم برای آن‌ها بکنیم، خوب می‌توانیم بگوییم یک جمکرانی برو. می‌توانیم بگوییم یک نماز استغاثه به حضرت زهرا بخوان. می‌توانیم بگوییم توسّل به حضرت صدیقه‌ی طاهره بکن، توسّل به علی اصغر بکن. این کار که از ما می‌آید. سنگ صبور باشیم، مردم بتوانند خود را تخلیه بکنند عقده نشود که سکته بکنند، یک نفر را پیدا بکنند که حرف آن‌ها را گوش می‌کند. گویا همه‌ی گوش‌ها بسته شده است، همه‌ی درها هم بسته شده است. دارند شعار خود را می‌دهند. این همه بیکار، این همه گرفتار، این همه بیچاره، هیچ دری به روی آن‌ها باز نیست. خدا را خوش نمی‌آید. «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً * إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ» این فضیلت قرآنی حضرت سیّد الشّهداء است.

(روضه‌خوانی)


[۱]– سوره‌ی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۲، ص ۴۶۸٫

[۳]– سوره‌ی هود، آیه ۷۵٫

[۴]– سوره‌ی هود، آیه ۷۵٫

[۵]– سوره‌ی فرقان، آیه ۷۷٫

[۶]– سوره‌ی انعام، آیه ۴۳٫

[۷]– سوره‌ی فرقان، آیه ۷۷٫

[۸]– سوره‌ی بقره، آیه ۱۵۳٫

[۹]– سوره‌ی غافر، آیه ۶۰٫

[۱۰]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۶۱٫

[۱۱]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ‏۴، ص ۲۰۴٫

[۱۲]– بحار الأنوار (ط – بیروت)،ج‏ ۹۸، ص۱۵۳٫

[۱۳]– الأمالی (للصدوق)، ص ۲۵۸٫

[۱۴]– سوره‌ی اسراء، آیات ۸ و ۹٫