«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

مقدّمه

«یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ (۲۷) ارْجِعِی إِلَىٰ رَبِّکِ رَاضِیَهً مَّرْضِیَّهً (۲۸) فَادْخُلِی فِی عِبَادِی (۲۹) وَادْخُلِی جَنَّتِی (۳۰)»[۲].

یا صاحب الزّمان! ما هم در غمِ شما شریک هستیم، دلِ ما هم خون است، ان شاء الله بقاء عمرِ شما باشد، ان شاء الله شما سالم باشید و سایه‌ی شما بر سرِ ما باشد، این مردم با سوزِ دل آمده‌اند تا این مصیبتِ بزرگ را به شما تسلیت بگویند.

حادثه‌ی کربلا در عالَم منحصر بفرد است، هیچ واقعه‌ای در تاریخ بشر عظمتِ عاشورا را ندارد، عاشورا مجموعه‌ی فضائل است، قدم به قدمِ این حرکتِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام از مدینه به مکه و از مکه به کربلا و از کربلا تا پیشگاهِ خدای متعال جای مطالعه و عبرت و درس گرفتن است.

حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام حقیقتِ سابق است

اولین نکته این است که حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام مشهورترین قربانیِ عزّت و سرافرازی مسلمین و دین و توحید است، جریانِ عاشورا در تاریخِ خلقت ریشه دارد و حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام همه‌ی انبیاء علیهم السلام را نجات داده است و در نجاتِ آن‌ها سهیم بوده است، بدنِ نازنینِ حضرت در مدینه از مادری مانندِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها متولّد شده است و در کربلا قطعه قطعه شده است و «السَّلامُ عَلَی ساکِنِ کَربَلا»، و در کربلا ساکن شد، اما حقیقتِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام به دلالتِ دو آیه یک حقیقتِ سابق است.

یکی: «فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِن رَّبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ»[۳]، وقتی حضرت آدم علیه السلام از بهشت محروم شد بی‌تفاوت نبود، هر کسی آدم است اگر اشتباه کند از اشتباهِ خود پیشمان می‌شود و تصمیم می‌گیرد که این شکست را به پیروزی تبدیل کند، این بدی را تحتِ پوششِ خوبی قرار بدهد و ریشه‌ی آنچه که برای او بعنوانِ یک سرافکندگی پیش آمده است برکند و دیگر در این چاله نیفتد، بشر عاقل است، بشرِ مؤمنِ عاقل از یک سوراخ دو مرتبه گزیده نمی‌شود، این بود که حضرت آدم راهِ توبه را به ما هم آموزش داد، ما فرزندِ آدم هستیم، بایدِ وارثِ پدرمان حضرت آدم باشیم، نباید ما نسبت به اشتباهات و گناهانِ خودمان بی‌تفاوت بنشینیم و از یاد ببریم که گویا پرونده‌ی خیلی خوبی داریم.

گریه‌ی حضرت آدم علیه السلام بر حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام

حضرت آدم شب و روز نداشت، او گناه نکرده بود ولی لغزیده بود، آنجا شریعت نبود، حلال و حرام نبود تا بگوییم که آدم خلاف شرع کرده است، در بهشت تکلیف نیست اما ترکِ اولی و وسوسه‌ی شیطان و فریبِ دشمن خوردن بود و این باعث شد که حضرت آدم علیه السلام بهشت را از دست بدهد، او که گناه نکرد و ترکِ اولی کرد بهشت را از دست داد، آیا ما اگر این همه گناهانِ خود را پاک نکنیم به بهشت می‌رویم؟ حاشا! صریحِ قرآن کریم است که اینطور نیست.

حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام هم خونِ خودِ را داده‌اند تا ما ارزشِ دینداری را بفهمیم، حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام برای حفظِ دین خون داده است و بعد ما هیچ کاری نکرده توقّع داریم در اعلی علییّن باشیم، کدام عقل و محاسبه‌ی دقیق اینطور است؟ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام فرمودند: من رفتم و راهِ من آدرسِ بهشت است، اگر شما در همین خطّی که من بودم بیایید به من می‌رسید.

گریه‌ی حضرت آدم علیه السلام محیّرالعقول بود، او جزوِ بَکّائین عالَم است، خدای متعال بعد از چهل سال گریه‌ی تمام عیارِ شبانه‌روزیِ حضرت آدم جبرئیل را    فرستاد و او دستِ آدم را گرفت و به کنارِ مستجار برد و او را آنجا با خمسه‌ی طیّبه آشنا کرد، ولی وقتی جبرئیل نام مبارکِ امام حسین علیه السلام را برد آدم بهم ریخت، او دل شکسته بود، اصلاً کارِ آدم گریه بود، ولی نامِ مبارکِ امام حسین علیه السلام اصلاً او را آب کرد و او خیلی بهم ریخت.

حضرت آدم به جبرئیل گفت: ای جبرئیل! نمی‌دانم این نامِ چه کسی بود و چرا من اینطور بهم ریختم، آن وقت جبرئیل روضه‌خوان شد و حضرت آدم تا آن زمان برای لغزشِ خود گریه می‌کرد اما این دفعه برای حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام گریه کرد، «فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِن رَّبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ»، به برکتِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام توبه‌ی او قبول شد و درِ بسته‌ی بهشت به روی او باز شد و آنچه که از غبار بر دلِ او نشسته بود همه با جذبه‌ی امام حسین سلام الله علیه پاک شد.

حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام ناجیِ حضرت نوح علیه السلام

حضرت نوح علیه السلام گرفتارِ طوفان بود، این کشتی با نامِ مبارکِ خمسه‌ی طیّبه و امام حسین علیه السلام نجات یافت و کرامت و معجزه انجام شد که در دریایی که همه‌ی زمین زیرِ پوششِ آب رفته است و حتّی یک وجب خشکی در مجموعه‌ی کره‌ی زمین نبود و فقط این کشتی بود که روی این اقیانوس بیکران حرکت می‌کرد و ساحل هم نداشت تا به ساحل برسد، این نام مبارکِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام بود…

گریه‌ی حضرت ابراهیم علیه السلام و حضرت اسماعیل علیه السلام بر حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام

وقتی جناب ابراهیم علیه السلام حضرت اسماعیل را در مسلخ برای ذبح برده بودند آنجا ندا آمد که ای ابراهیم! آیا تو خودت را خیلی دست داری یا خاتمِ انبیاء را؟ حضرت ابراهیم علیه السلام تأمّلی کردند و با صداقت به خدای متعال عَرضه داشت که خودم فدای پیامبرِ آخرالزّمان! من خودم را فدای او می‌کنم، من خودم را بیشتر از او دوست دارم؛ خدای متعال فرمود: حال که در این مرحله موفق هستی یک نگاهی به پسرِ خودت و پسرِ پیغمبرِ آخرالزّمان کن، ببین اسماعیل را خیلی دوست داری یا حسین را؟ یک نگاهی کرد و گفت: هزاران اسماعیل (به تعبیرِ من) فدای یک تارِ موی حسین علیه السلام، من حسین را بیشتر دوست دارم؛ خدای متعال فرموده است: «وَفَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ»[۴]، ما ذبحِ عظیم را فدای اسماعیل کردیم، اسماعیل را نگه داشتیم تا قربانیِ باارزش‌تری را از نسلِ ابراهیم قبول کنیم و اسماعیل هم این عزا را پذیرفت و آنجا برای حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام چه گریه‌ها کرد.

گذرِ حضرت عیسی علیه السلام به وادی کربلا افتاد، آنجا خاکِ مقدّسِ قتلگاه را برمی‌داشت و می‌بویید و ناله می‌کرد و گریه می‌کرد.

همه‌ی انبیاء علیهم السلام هم کربلایی هستند و هم حسینی هستند و هم عزادار هستند و هم در کلاسِ گریه به خدای متعال نزدیک شده‌اند.

سفارشِ آیت الحق آقا میرزا علی آقای قاضی در مورد زیارت عاشورا

این است که در زیارت عاشورا… ان شاء الله بر حسبِ سفارشِ مرحوم آقا میرزا علی آقای قاضی، آیت الحق، عارفِ واصل، به نقلِ شاگردِ ایشان مفسّرِ کبیر علامه طباطبایی رحمه الله تعالی علیه، ایشان می‌فرمودند روز عاشورا زیارت عاشورا را تمام بخوانید، نرسیده به ظهر غسل زیارت کنید، به زیر آسمان بروید و زیارت عاشورا را بخوانید، صد لعن و صد صلوات را کامل و در یک مرحله بگویید، و این کار را تا اربعین که یک چلّه می‌شود ادامه بدهید، روزهای بعد از عاشورا اگر وقت ندارید زیارت عاشورا را یکجا بخوانید می‌توانید زیارت عاشورا را بخوانید و صد لعن و صد سلامِ آن را در طول روز بگویید و تمام کنید، اما یک اربعین میهمانِ امام حسین علیه السلام باشید، وقتی عاشورا تمام شد شما دست‌تان را از دامانِ امام حسین علیه السلام برندارید، این زیارت عاشورا اسرارآمیز است، قدر بدانید، زیارت عاشورا در رفع بلاها از کشور، در رفعِ مشکلاتِ زندگی‌تان و در رسیدن به خدای متعال محشر است.

حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام راهِ قرب به خدای متعال

در زیارت عاشورا می‌خوانیم «یا أبا عَبدالله إنّی أتَقَرَّبُ إلَی الله وَ إلَی رَسُولِه وَ إلَی أمیرالمؤمِنین و إلَی فَاطِمَه و إلَی الحَسَن وَ إلَیکَ بِمُوَالاتِک»، حسین جان! اگر بخواهم به خدای متعال نزدیک بشوم یا به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم وصل بشوم یا به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام پناهنده بشوم یا گوشه‌ی چادرِ خاکیِ مادرت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را بگیرم یا به دورِ امام حسن مجتبی علیه السلام بگردم، همه‌ی این‌ها به برکتِ شماست، امام حسین علیه السلام بابِ نجاتِ علی الاطلاقِ توسّل به هر مقرّب و نبیّ مرسل و ولیّ واصلی است، خدای متعال اینطور اراده کرده است، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در یَمینِ عرش دیده‌اند که این مکتوب است: «حُسینٌ مِصباحُ الهُدیً وَ سَّفینَهٌ النِجاه»، همه‌ی ائمه‌ی ما و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کشتیِ نجات هستند، اما حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام کشتیِ کشتی‌هاست، حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام کشتی‌های به گِل نشسته را بیرون کشیده است و راه انداخته است و از نابودی نجات داده است.

علّتِ بدبختیِ مردمِ کوفه

خدای متعال حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام را وسیله‌ی نجاتِ ما قرار داده است، نجاتِ از یزیدها و ابن زیادهای زمان، نجات از بی‌عفّتی‌ها و هرزگی‌های زمان، نجات از حرام‌خوری‌ها، حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام در کربلا رمزِ بدبختیِ جامعه را که کارِ آن جامعه به جایی می‌کشد که یک امامی را که در طولِ زندگی‌شان آیاتِ فراوانی در موردِ ایشان شنیده‌اند و هنوز افرادی مثلِ «زید بن ارقَم» وجود دارند و احترامِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را نسبت به امام حسن مجتبی علیه السلام و حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام را دیده بودند و کلماتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را نسبت به ایشان شنیده بودند که فرموده بودند: این دو بزگروار سیّد جوانانِ اهل بهشت هستند، همه‌ی بهشتی‌ها جوان هستند و بزرگِ آن‌ها حسن و حسین هستند که تمامِ بهشت زیرِ سایه‌ی حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام است…

حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام این فرمایش را روز عاشورا برای سپاه دشمن فرمودند، فرمودند: اگر از من قبول نمی‌کنید از «زید بن ارقم» بپرسید، از «جابر بن عبدالله انصاری» بپرسید.

امام حسین علیه السلام کسی است که همه شنیده‌اند که وقتی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به خواب می‌روند جبرئیل می‌آید و گهواره‌ی حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام را تکان می‌دهد و برای ایشان لالایی می‌گوید.

حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام کسی است که وقتی مردم کوفه گرفتارِ خشکسالی می‌شوند و به مدینه می‌آیند و به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم پناه می‌آورند حضرت قنداقه‌ی حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام را می‌خواهند و می‌فرمایند به ایشان توسل کنید تا خدای متعال به شما آب بدهد.

حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام یک شخصیّتی هستند که از تولّدشان برای جهانِ بشریّت وسیله‌ی خیر و نجات بوده‌اند.

چرا کار به اینجا کشید؟ این‌هایی که حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام را کشتند که صهیونیست نبودند، یهودی نبودند، نصرانی نبودند، خودِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام را بعنوانِ امام دعوت کرده بودند، نامه نوشته بودند و اظهارِ علاقه کرده بودند.

حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام در کربلا دو چیز را برجسته کردند که اگر این‌ها را درست نکنید شما هم در بی‌رحمی و درّندگی به جایی می‌رسید که نه تنها خودتان را می‌کشید بلکه بهترین انسانِ روی زمین را، عزیزترین ولیّ خدای متعال را راحت می‌کشید و ناراحت هم نمی‌شوید؛ «وَ هذا یَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِیادٍ وَ آلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَیْنَ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ».

این دو عاملی که در کربلا بعنوانِ مبدأ همه‌ی فسادها و بی‌رحمی‌ها و آدم‌کشی‌ها معرّفی شد یکی حرام‌خواری بود و دیگری هم بی‌عفّتی و هرزگی.

به خدای متعال پناه می‌بریم، اگر جامعه‌ی ما هم نسبت به درآمدِ خود همان راه را برود و این هرزگی‌هایی که از طریق شبکه‌های مجازی دامان زده می‌شود و دولت هم چشم بسته است و برای رأی آوردن همین‌ها را تشویق کرده‌اند، اگر این‌ها ادامه پیدا کند… و این ازدواجِ سفید‌ها حرامزاده‌هایی مانندِ شمر را بوجود بیاورد آیا امنیّتی باقی می‌ماند؟ نمی‌ماند.

نتیجه‌ی این گناه و فساد و هرزگی و حرام‌خوری و رباخوری و رشوه‌خوری و رانت‌خوری و بیت‌المال‌خوری کشتنِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام می‌شود، کشتنِ اولیاء الهی می‌شود.

ان شاء الله ما این مطالب را خیلی سهل نگیریم.

روضه‌ی روز عاشورا

امروز روزِ عاشوراست، من هم حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام توقّع دارم که یک نگاهی به ما کنند…

حسین جان! گرچه سیه رو شده‌ام            غلامِ تو هستم، خواجه مگر غلامِ سیاه ندارد؟

امروز در ابتدای صبح عمر سعد ملعون خیمه‌ی امام را نشانه گرفت و اولین تیر را به سوی خیمه‌ی خودِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام انداخت، امام حسین علیه السلام یارانِ خود را جمع کردند و فرمودند: حال دیگر خدای متعال اذن داد؛ تا بحال اذن نداشتیم که برویم و قربانی بشویم ولی این تیر رسولِ قوم بود و خدای متعال به من اجازه داد که ما خودمان را آماده‌ی قربانگاه کنیم، جنگ آغاز شد.

حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام چه عوالمی را در این چند ساعت طی کردند، مرتّب می‌روند و پیکرِ شهدا را می‌آورند، کنارِ حبیب آمده‌ است، کنارِ مسلم آمده است، کنارِ زهیر آمده است، با چهره‌های خونینِ همه‌ی این یاران وداع کرده است، نوبت به جوان‌های بنی‌هاشم رسیده است، کنارِ پیکرِ حضرت علی اکبر علیه السلام فریاد کشیده‌اند، پیکرِ حضرت قاسم علیه السلام را به سینه گرفته‌اند، عون و عبدالله و جعفر و عبدالله بن مسلم و عبدالله بن عقیل و برادرها و پسرهای برادر و پسرهای خواهر را یکی پس از دیگری تقدیم کرده است، خودِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام این پیکرها را حمل کرده است، کنارِ بدنِ حضرت اباالفضل العباس علیه السلام ایستادند و بیچاره شدند… هیچ کجا نفرمودند «قَلَّت حیلَتی»، فرمودند: ای عباس! دیگر بیچاره شدم…

وقتی همه‌ی یاران رفتند تنها حضرت علی اصغر علیه السلام مانده بود که حضرت او را هم آوردند و بدنِ بی‌سرِ این کودک را به سینه چسبانیدند و به طرفِ خیمه‌ها آوردند…

وقتی حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام از شهدا فارغ شدند حضرت زینب سلام الله علیها را صدا کردند و فرمودند یک پیراهن به من بده، اما پیراهنی باشد که به دردِ کسی نخورد و کسی به آن طمع نکند… امان از دلِ زینب…

حضرت زینب سلام الله علیها رفتند و یک پیراهنِ نو آوردند، حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام فرمودند: خواهرم! یک پیراهنی می‌خواهم که کفنِ تنِ من باشد، این پیراهن را می‌برند… حضرت زینب سلام الله علیها رفتند و دستبافتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را آوردند، حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام چند جای این پیراهن را با نوکِ شمشیر پاره کردند و آن را زیرِ لباس‌ها بعنوانِ کفن پوشیدند… سپس به جلوی خیمه‌ی حضرت زینب سلام الله علیها آمدند و صدا زدند: یا زینب! یا امّ کلثوم! یا رباب! یا سکینه! یا رقیّه! یا فضّه! علیکنَّ مِنِّی السَّلام… عزیزان! من هم رفتم… خداحافظ…

یا صاحب الزّمان! ان شاء الله خدای متعال به شما صبر بدهد… این بانوانِ حرم سراسیمه از خیمه بیرون دویدند، یک نفر رکابِ مرکبِ حضرت را گرفت، یک نفر دامانِ حضرت را گرفت، یک نفر به صورتِ خویش چنگ می‌زد، یک نفر لباسِ خود را پاره می‌کرد…

اما در این میان این دخترِ عزیزِ حضرت که خیلی هم بابایی هستند و حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام هم خیلی او را تحویل می‌گیرد جلو آمد و گفت: بابای من! آیا برای مرگ آماده می‌شوی؟ آیا می‌روید و دیگر برنمی‌گردید؟

حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام یک پاسخی دادند که امیدِ این بچّه ناامید شد… طفل گفت: بابا! اگر می‌خواهی بروی برو، اما ما را در این بیابان نگذار، ما را به مدینه برگردان…

شاید همین دختر بود که وقتی حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام بر ذوالجناح سوار شدند و رکاب زدند دیدند که حیوان حرکت نمی‌کند، نگاهی کردند و دیدند این بچّه دست‌های خود را انداخته است و پای ذوالجناح را گرفته است…

به هر قیمتی بود این بچّه را آرام کردند، التماس می‌کردند و می‌فرمودند: قلبِ مرا آتش نزن… دخترم! گریه نکن… گریه‌ی تو قلبِ پدرت را آتش می‌زند…

حال دیگر حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام سوار شدند و در حالِ رفتن هستند، آنچنان رکاب کشیدند که گویا حضرت زینب سلام الله علیها پشتِ سرِ ایشان نیست، کمی فاصله گرفتند و حضرت زینب سلام الله علیها بیچاره شدند… دنبالِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام می‌دویدند و صدا می‌زدند : مهلاً مهلا… یابن الزّهراء…

با همین حال سری هم به مدینه بزنید و به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تسلیت بگویید…

در کربلا مقابلِ چشمانِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام کسی حضرت زینب سلام الله علیها را نزد، کسی حضرت رباب سلام الله علیها را نزد… اما برای حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بمیرم… جلوی چشمِ ایشان مغیره ملعون آنچنان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را با غلاف شمشیر و قنفذ ملعون با تازیانه می‌زد… ندای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بلند شد… یا فضّه خذینی… ای فضّه! مرا دریاب… فرزندِ مرا کشتند…

لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] سوره مبارکه فجر، آیات ۲۷ تا ۳۰

[۳] سوره مبارکه بقره، آیه ۳۷ (فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِن رَّبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ ۚ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ)

[۴] سوره مبارکه صافات، آیه ۱۰۷