روز دوشنبه مورخ ۱۷ مرداد ماه ۱۴۰۱ مصادف با روز عاشورای حسینی، دهمین روز از مراسم عزاداری سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در «آستان مقدس امامزادگان جعفر و حمیده خاتون علیهما السلام» محله ی باغ فیض تهران با سخنرانی حضرت «آیت الله صدیقی» برگزار شد که مشروح آن تقدیم می شود.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
این فاجعهی بزرگ را تسلیت عرض مینمایم. این داهیهی عظیم و مصیبت فوق تحمّل یک انسان را و شهادت سیّد مظلومان، سیّد مجاهدان، سیّد عارفان، سیّد جوانان اهل بهشت حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) و یارانشان را به مولایمان حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تسلیت عرض میکنم که ایشان شب و روز بر مصیبت جدّشان گریه میکنند و خودشان فرمودهاند که اگر اشک چشمم تمام شود، در این مصیبت خون گریه میکنم. آقا جان! سرتان سلامت! خداوند صبرتان بدهد، خداوند اجرتان بدهد. مولای من! همهی مردم در غم شما سهیم هستند، همگی سیاهپوش این مصیبت هستند، همگی اشکبار هستند. به همهی حاضرین، برادارن و خواهران تسلیت عرض میکنم.
محبّت موتور حرکت دهندهی انسان به سوی کمالات است
در ارتباط با عاشورا، چند نکته را با عنایت خودشان به محضر شریف شما تقدیم میکنیم. نکتهی اوّل این است که انسان گرفتار تمایلات دُنیوی است. انسان شهوت دارد، انسان غضب دارد، انسان غفلت دارد، انسان نِسیان دارد. برای نجات از این خویهای حیوانی و از حرص و طمع و آز و کینه و حسد و تکبّر که اینها چیزهایی هستند که در وجود انسان قرار دارد و باید این غُدّهها را معالجه نمود، باید این بیماریها را به تدریج از خانهی دل بیرون کرد. «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ[۲]». عقل چراغ است و علم روشنایی است؛ نه علم میتواند انسان را ببرد و نه عقل میتواند انسان را ببرد. عقل راه را نشان میدهد و علم خطرات را به انسان ارائه مینماید. اما کسی که پای او معلول باشد و یا دستش معلولیت داشته باشد، او دیگر نمیتواند به درستی راه برود. لازمهی راه رفتن دو چیز است؛ یکی اینکه کسی بخواهد راه برود و دیگری اینکه این خواستن ایجاد انگیزه نماید و انسان را با یک قدرتی به سوی مقصد جذب نماید. اگر آن جاذبه نباشد و انسان بخواهد با عقل هم حرکت نماید، موتور حرکت او گرم نیست و چند قدمی که به پیش بروید، مانند خودرویی که موتور آن خراب است و کار نمیکند، چراغ آن را روشن کردهاید و در پشت فرمان نشستهاید و راه را میبینید، ولی هرچه پدال گاز را فشار میدهید، ماشین حرکت نمیکند. عدّهای میآیند و خودرو را هُل میدهند؛ این هُل دادن انسان را برای همیشه به مقصد نمیرساند. تا آنجایی میرساند که این موتور را گرم نماید. وقتی موتور گرم بشود، آن موقع شما آن را تنظیم میکنید و به مقصد میرسید. موتور حرکت انسان، دلِ انسان است. فکر به تنهایی انسان را حرکت نمیدهد، علم به تنهایی انسان را حرکت نمیدهد، به تنهایی برای انسان کار نمیکند. باید دل مجذوب یک نیرویی باشد و موتور وجود انسان گرم بشود تا راه بیفتد. از این جهت خداوند متعال در مقام تربیت ما که حکیم علیالاطلاق است، فرموده است: مُزد رسالت خاتم انبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم) مسألهی علم نیست، مسألهی نماز نیست، مسألهی عبادت نیست، مسألهی عرفان نیست؛ بلکه مودّت آلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) است. «قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَى[۳]»؛ مودّت، محبّت اِشباع شده است. مثلاً یک نفر شخصی را دوست دارد و به زبان نمیآورد و در عمل هم نشان نمیدهد. این محبّت دارد، ولی به شدّت خودش نرسیده است و تبدیل به مودّت نشده است. پروردگار متعال در نظام خانواده، مودّت را از همه مُطالبه مینماید. فرموده است: «وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً[۴]»؛ این از نشانههای خداوند است، از قدرتنماییهای خداوند متعال است که یک زن و مرد که با یکدیگر مناسبتی نداشتند و از دو فامیل و دو نژاد مختلف هستند، میآیند و با یکدیگر زندگی میکنند و خانواده تشکیل میدهند و این از آیات الهی است که این از خودِ شما میشود. دیگر نمیگوید دارم به خانهی خودم میروم. خانهی خودش، خانهی شوهرش است و دیگر خانهی پدرش خانهی خودش نیست، خانهی برادرش خانهی خودش نیست. این از قدرتنماییهای خداوند است که وقتی ازدواج واقع بشود، این دو یکی هستند «مِنْ أَنْفُسِکُمْ» و خداوند متعال مَلات و مایهی بقایِ زندگی را به ما نشان میدهد. «وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً»؛ آن چیزی که باعث میشود دو سلیقه و دو خواسته در کنار یکدیگر باشند و بتوانند سالیان متوالی با هم زندگی نمایند و در این زندگی احساس تحمیل نکنند، یکی مودّت است. باید محبّت بین زن و مرد، محبّت عادی نباشد. باید محبّت فوقالعاده باشد. باید به صورت مرتّب در این آتش دمید و این را مُشتعل کرد. آنچه که مایهی قوام و نظام زندگی میشود و زندگی را از همپاشیدن نگاه میدارد، آن موتور محبّت است، آن گرمیِ محبّت است؛ آن سویِ محبّتی است که خداوند متعال در دلِ این دو قرار داده است.
راه ارتباط با ائمه اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) که خودشان به ما نشان دادهاند
در مورد آلالله (سلام الله علیهم اجمعین)، خانوادهی ایمان ، خانوادهی اسلام و امّت دینی، یک موتور نیاز است که هم جمع را به حرکت درآورد و هم فرد را به مقصد اَعلی برساند. در این زیارت شریفهی عاشورا که زیارت عاشورا اهمیّت بسیار زیادی دارد و در حدّی است که زیارت عاشورا کلام معصوم نیست. زیارتنامههایی که از جانب معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) به ما رسیده است، نور هستند؛ معرّفی شخصیّت عناصر عَرشی هستند که ما به زیارتشان میرویم. اینها هم درباره مشکلات درونی ما که باید آنها را به طبیب عرضه نماییم، در این ادعیه راهنمایی کردهاند و هم دستورالعمل نحوهی ارتباط ما با مَوالیمان است. همینگونه که نماز زیارت خداوند متعال است و اگر خداوند نماز را به ما نیاموخته بود، ما بَلد نبودیم که در طول روز که میخواهیم پنج مرتبه خداوند را زیارت کنیم، باید با چه زباتی زیارت کنیم. در ارتباط با ائمهی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) که نمایندگان خداوند متعال هستند، ما به نجف میرویم، به کربلا میرویم، به کاظمین میرویم، به سامرا میرویم، خودمان در این کشور حضرت امام رضا (علیه السلام) را داریم و وقتی به حرم شریف ایشان میرویم، حضرت امام رضا (علیه السلام) یک انسان عادی نیستند؛ بلکه ایشان اسم اعظم خداوند متعال هستند. حضرت امام رضا (علیه السلام) همهی اسماء الهی هستند. وقتی به امام رضا (علیه السلام) صحبت میکنیم، با نمایندهی مطلق خداوند متعال صحبت میکنیم. ما بَلد نبودیم که چگونه با اینها صحبت کنیم. اینها بر ما منّت گذاشتند و این زیارتنامهها را تنظیم کردند. به حضرت امام رضا (علیه السلام) عرضه میداریم: «السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نُورَ اللّهِ فِی ظُلُماتِ الْأَرْضِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَمُودَ الدِّینِ[۵]»؛ در زیارتنامهی حضرت امام رضا (علیه السلام) ایشان را ستون دین خطاب میکنیم و متوجّه میشویم که ایشان تکیهگاه هستند و اگر این تکیهگاه نباشد، دین ما بر سرمان خراب میشد. ایشان عمود دین هستند. «السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نُورَ اللّهِ فِی ظُلُماتِ الْأَرْضِ»؛ حضرت امام رضا (علیه السلام) آمدند و با نور هدایت خودشان راه باطل را ظلمتزُدایی کردند و امامت و ولایت و راه حقّ را به ما نشان دادند. به علاوه جاذبهی امام رضا (علیه السلام) دلهای ما را از جهنّم به سوی بهشت منتقل نمود. ما این نوع حرف زدن را بِلد نبودیم؛ ولی خودشان به زبان ما گذاشتهاند که ما بتوانیم با اینها ارتباط برقرار کنیم.
اهمیّت و ارزش والای زیارت عاشورا
زیارت عاشورا لِسان خداوند متعال است، حدیث قدسی است و مانند قرآن کریم است. زیارت عاشورا کلام الله است. دو زیارتنامه داریم که این دو از ذات رُبوبی به ما رسیده است. یکی زیارتنامهای است برای حضرت امام حسین (علیه السلام) است و نام آن «زیارت عاشورا» میباشد و دیگری «زیارتِ آلیاسین» است که متعلّق به حضرت حجّت (روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفده) است. در زیارت عاشورا، اسراری نهفته است و ائمهی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) پس از امام محمّد باقر (علیه السلام) این زیارتنامه را که حضرت جبرئیل (علیه السلام) از جانب خداوند برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آورده است و به امانت سپرده شده و تا زمان امام محمّد باقر (علیه السلام) جزءِ اسرار بوده است و مأموریت ایشان بوده است که این سُفره را برای دلهای ما پهن نمایند. به قدری جاذبه و نیرو و اَهرُم بودن زیارت عاشورا قوی است که زائر را بلندگوی خداوند، پیکِ خداوند و قاصد پروردگار متعال قرار میدهد. شما در زیارت عاشورا اینگونه خواندید: «عَلَیْکُمْ مِنِّی جَمِیعاً سَلامُ اللّهِ[۶]»؛ خدایا! من نمایندهی تو هستم و من کسی نیستم که سلام خود را به امام حسین (علیه السلام) عرضه کنم؛ بلکه من سلام خداوند را به امام حسین (علیه السلام) میرسانم. «عَلَیْکُمْ مِنِّی جَمِیعاً سَلامُ اللّهِ»؛ بر شما حضرت امام حسین (علیه السلام) و کشتگان مَسلَخِ عشق حسینی، من سلام رسان هستم. زیارت عاشورا من را پیش خداوند متعال برده است و خداوند به من دستور میدهد که سلام من را به امام حسین (علیه السلام) برسان.، سلام من را به حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام) برسان، سلام من را به حضرت علی اکبر (علیه السلام) و حضرت علی اصغر (علیه السلام) و حضرت قاسم بن الحسن (علیه السلام) و حبیب و زُهیر و بُریر برسان. «عَلَیْکُمْ»؛ بر شما که مجموعه هستید، بر شما که منظومهی عشق هستید و خورشید آن حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) است و اَقمار و سیّاراتِ آن ۷۲ شهید است، «عَلَیْکُمْ» من به همهی شما وصل شدهام و از جانب خداوند متعال به شما سلام میرسانم. «عَلَیْکُمْ مِنِّی جَمِیعاً سَلامُ اللّهِ أَبَداً»؛ اینگونه نیست که تا وقتی زنده هستم سلام میرسانم؛ بلکه اینگونه نیست. من آنچنان به خداوند و عُشّاقِ الهی وصل شدهام که وقتی بمیرم هم ملائکه سلام من را به شما میرسانند. «عَلَیْکُمْ مِنِّی جَمِیعاً سَلامُ اللّهِ أَبَداً» تا چه زمانی اینگونه است؟ «مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ[۷]»؛ حتی پس از مرگ خودم تا زمانی که لَیل و نَهار وجود دارد و تا حرکت زمین و زمان وجود دارد، سلام من در فضای عَرش الهی از جانب خداوند متعال طنین دارد و به امام حسین (علیه السلام) و یاران ایشان میرسد. این نوع اتّصال به حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) که وقتی انسان بمیرد هم این رابطه قطع نشده است، انسان حُسینی زندگی کند و حُسینی بمیرد، جلوهی خداوند بشود، نمایندهی خداوند بشود، قاصد و پیک خداوند بشود و سلام خداوند را به امام حسین (علیه السلام) و اهلبیت عصمت و طهارت (سلام الله علیهم اجمعین) و شهدای کربلا ابلاغ نماید.
تخلیه و تحلیه در زیارت عاشورا
زیارت عاشورا هم زیارت حضرت امام حسین (علیه السلام) است و هم حماسه است، جاذبهی به خوبیهاست، دافعهی از ظلم و استکبار و قتل و دردمَنشی و پَلیدی و جنایت است که در تمام این زیارت عاشورا به صورت مرتّب برائت و ولایت در کنار یکدیگر قرار میگیرد. گاهی به سوی حضرت امام حسین (علیه السلام) تماشا میکنیم و مجذوب میشویم و گاهی نگاهی به دشمنان ایشان میکنیم و از آنها متنفّر میشویم. وجود ما نور حسین (علیه السلام) را میگیرد و وجود ما از آن خویِ حیوانی که یزیدیان گرفتار آن بودند، پاکسازی میشود و در پایان صد مرتبه ابتدائاً تخلیه میکنیم و سپس تحلیه میکنیم. صد مرتبه لعن به معنای صد مرتبه شستشوی از همهی بدیهای یزیدی است. گناهان برای ما نیست و برای جهنّمیهاست. آن کسی که گوهر وجودش جهنّمی شده باشد، دشمنان اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) هستند که راهی به بهشت ندارند. تمام خبائث در وجود «معاویه» است، در وجود «یزید بن معاویه» است، در وجود غاصبین حقّ امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ائمهی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) است. تمام بدیها و تمام زشتیها برای آنهاست. در جبههی ایمان، در جبههی امام حسین (علیه السلام) هیچگونه غیبتی وجود ندارد. یکی از عزیزان ما که در دوران دفاع مقدّس مدّت زیادی در جبهه حضور داشتند، میگفت: در شبهای عملیات هیچکسی غیبت نمیکرد؛ زیرا احتمال میدادند که روزی شهادت را داشته باشند و نمیخواستند کاری کنند که این روزی از آنها سَلب بشود. گناه جلوی روزی را میگیرد، گناه بابِ رحمت را میبندد. شهادت رزق است، نماز شب رزق است. والله گریهی بر امام حسین (علیه السلام) روزی خداوند متعال است و از آن روزیهایی است که نظیری ندارد. با سلام بر امام حسین (علیه السلام) و با گریه بر امام حسین (علیه السلام)، خداوند متعال چنان چشمهی رحمتش را در ما میجوشاند که با استغفار ما قابل مقایسه نیست. وقتی یک قطره اشک بر روی صورت انسان جاری میشود، تمام گناهان او بخشیده میشود. یک قطره اشک حسینی دریاهایی از آتش را پاک مینماید. برای اینکه وقتی دل میشکند، وصل میشود؛ «أنا عند المنکسره قلوبُهم[۸]»؛ وای بر کسانی که قلب سیاه دارند، سنگدل هستند، قساوت پیدا کردهاند، بیرحم شدهاند و به فرزند خودشان هم رحم نمیکنند، به دختران و زنهای خودشان هم رحم نمیکنند. اینها را به فساد میسپارند و اصلاً برایشان مهم نیست. ظلمات در ظلمات هستند. اما وقتی دل با امام حسین (علیه السلام) وصل میشود، این روح یک رقّت و یک لطافتی پیدا میکند که قطرهی وجود من به دریای وجود حسینی وصل میشود. اگر این قطره تماماً لجن هم باشد، وقتی درون دریا قرار میگیرد، پاک میشود. این زیارت اکسیر است، این زیارت سپردن قطره به دریاست، این زیارت وصل به کانون نور است و ظلمتی در وجود انسان باقی نمیماند. لذا لعن گُریز از همهی بدیهایی است که از کانونهای فساد برمیخیزد.
روضه و توسّل به سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
به دنبال پاک شدن که با لعن از همهی بدها و بدیها فاصله گرفتهاید، حال آغوش حضرت امام حسین (علیه السلام) باز است. تا زمانی که «حُرّ بن یزید ریاحی[۹]» از لشکر یزید بیرون نیامد، تا زمانی که به آنها پشت نکرد، آغوش امام حسین (علیه السلام) باز نبود. ولی وقتی فهمید که آنها چه راه خطرناک که دارای انواع نکبتهاست را در پیش گرفتهاند که با پسر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و با قرآن ناطق در حال جنگیدن هستند، تمام وجودش را نفرت به آنها گرفت و جان خودش را در دست گرفت و با سر به زیری به خدمت حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) رسید و توقّع نداشت که با این سابقه به امام حسین (علیه السلام) سلام بدهد و حضرت جواب او را بدهد. مانند امروز بود و در آخرین لحظات اغتنام فرصت کرد. زیارتالحسین (علیه السلام) به این صورت است و باعث میشود تا انسان رَهِ صدساله را در یک شب طی کند و به جانان برساند. در نهایت شرمندگی آمد و گفت: «السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبا عَبْدِاللّهِ»؛ توقّع نداشت و گمان میکرد که امام حسین (علیه السلام) به او میگوید برو گمشو. تو فرزندان من و ناموس خداوند را در این بیابانها سرگردان کردی. اما بر خلاف انتظار دید که امام حسین (علیه السلام) دریاری کَرَم است و جواب سلام او را داد. حُرّ عرضه داشت: یا اباعبدالله! «هَلْ تَری لی مِنْ تَوْبَهٍ؟[۱۰]»؛ من دیگر از آنها بُریدهام. همهی پُلهای پُشت سرم را خراب کردهام. تنها امید من حسین (علیه السلام) است. من را رد نکن که جای دیگری ندارم. امروز زیارت عاشورا خواندید و صد مرتبه لعن کردید. به همهی بدها و به همهی بدیها پُشت کردید. آغوش امام حسین (علیه السلام) برای شما باز است. شما هم بگویید: «هَلْ لی مِنْ تَوْبَهٍ». حسین من! آیا توبهی من را هم میپذیری؟ حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) فرمودند: «انظر»؛ به ما وارد شدی و میهمان ما هستی. پایین بیا. عرض کرد: اجازه بدهید تا پایین نیایم. نگران بود. این بانوان پَردهنشین از خمیهی بیبی حضرت زینب (سلام الله علیها) بیرون بیایند و چشمشان به حُرّ بیفتد. خجالت میکشید. حضرت امام حسین (علیه السلام) به قدری بزرگ و آقا بودند. حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) دو نفر را برای به میدان رفتن معطّل نکردند و به محض اینکه اذن میدان خواستند، فرمودند: برو. اوّلین نفر جناب حُرّ بود که به دلیل خجالتی که میکشید و نسبت به دختران امام حسین (علیه السلام) نگران بود، حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) راضی نشدند تا حُرّ بیش از این خجالت زده باشند. بسیار سریع او را اجابت کردند. نفر دوم هم حضرت علی اکبر (علیه السلام) بود. به محض اینکه اذن میدان خواستند، بلافاصله اذن دادند. زیرا حضرت علی اکبر (علیه السلام) بسیار بیتابِ شهادت بودند و میخواستند زود به میدان بروند و نمیتوانستند تحمّل نمایند. امروز پس از اینکه حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) نماز صبح را به جماعت خواندند، دیشب همهی لشکر به مقام سِیر و سلوک رسیده بودند و بهشت را دیده بودند و حضرت امام حسین (علیه السلام) قصرهایشان را نشان داده بودند و پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را دیده بودند، حضرت علی (علیه السلام) را با چشم برزخی دیده بودند، حضرت زهرا (سلام الله علیها) را دیده بودند که به استقبالشان آمده است. لذا بیتابی میکردند و صبح هم از حضرت امام حسین (علیه السلام) اذن خواستند؛ ولی حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) فرمودند: من نمیخواهم آغازگر جنگ باشم. تا زمانی که «عمر بن سعد» (لعنت الله علیه) خودش اولین تیر را به کمان گذاشت و به سوی خیمهی حضرت امام حسین (علیه السلام) تیراندازی کرد. در اینجا حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) یاران خودشان را جمع کردند و فرمودند: «ان الله تعالی قد اذن فی قتلکم و قتلی فی هذا الیوم[۱۱]»؛ این پیکی بود که آمد. خداوند الان اذن دادند که خودم را برای کُشتهشدن آماده کنم. از جانب پروردگار متعال برای شما هم اذن صادر شده است. اینها یک مرتبه جنگ مغلوبه کردهاند و حدود ۵۰ نفر از یاران حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) در این حملهی سراسری به شهادت رسیدهاند. سپس نوبت به جنگ تنبهتن رسید و یکی یکی میآمدند و اربابشان اینها را به قربانگاه بدرقه میکرد. به هنگام شهادت، صدا میزدند: «یا اباعبدالله! علیک من السلام»؛ خداحافظ آقا جان، من هم رفتم.حضرت امام حسین (علیه السلام) هم یکییکی به بالین اینها میرفتند، جنازهها را خودشان حمل میکردند و میآوردند در حُجرهای به نام دارالحرب که معراج شهدا بود، قرار میدادند. همهی اینها را به آنجا آوردند و در کنار یکدیگر قرار دادند. اما جنازهی دو نفر را نتوانستند خودشان بیاورند. اوّلین جنازه مربوط به حضرت علی اکبر (علیه السلام) بود؛ وقتی حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) صدای حضرت علی اکبر (علیه السلام) را شنیدند، خودشان را به جنازهی او رساندند، ولی دو جهت داشت که نتوانستند جنازهی حضرت علی اکبر (علیه السلام) را خودشان بلند کنند. یکی این است که داغ حضرت علی اکبر (علیه السلام) برای حضرت امام حسین (علیه السلام) مانند مرگ بود؛ دیگر توان نداشتند. نه بازوی ایشان میتوانست کمکی بکند و نه پاهای ایشان حرکت میکرد.
«جوانان بنیهاشم بیایید ***** علی را بر در خیمه رسانید
خدا داند که من طاقت ندارم ***** علی را بر در خیمه رسانم»
علاوه بر اینکه داغ حضرت علی اکبر (علیه السلام) دیگر نیروی حضرت امام حسین (علیه السلام) را تمام کرده بود، بدن بهم ریخته بود و بلند کردن آن کار یک نفر نبود؛ بلکه باید عدّهای میآمدند و آن را جمع میکردند. اما دوّمین بدنی که حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) نتوانستند با خودشان بیاورند، علمدارشان بود. در آنجا هم دست به زیر بدن علمدارشان بردند، اما وقتی آن را بلند کردند، دیدند که قطعات بدن بهم ریخته است و بدن حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام) از هم جدا شد. در اینجا دیگر یاری نداشتند و کسی نبود که کمک ایشان کند. فرمودند: «أَلانَ إنکَسَرَ ظَهرِی[۱۲]»؛ کمرم شکست. امیدم نا اُمید شد. اما حسین من! برای خودت بمیرم. بدن نازنین خودش بیشتر از همه بهم ریخته بود. وقتی خواهرش حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) به کنار گودال قتلگاه آمد، دید که بدن سر ندارد. رو به سوی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) کردند. راوی میگوید: «قال (حمید بن مسلم): فو الله لا أنسى زینب بنت علی (علیه السلام) و هی تندب الحسین و تنادی بصوت حزین و قلب کئیب: یا مُحَمَّداه! صَلّی عَلَیکَ مَلیکُ السَّماءِ هذا حُسَینٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ[۱۳]»؛ «این کشته فتاده به هامون حسین توست[۱۴]». به هرجای بدن نگاه میکرد، میدید که جاش شمشیر است. تمام بدن با تیر و نیزه تکهتکه شده بود. با سنگ استخوانها را شکستهاند. جای سالم برای بوسیدن باقی نمانده است. حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) خم شدند، لبها را به رگهای بریده گذاشتند و صدا زدند: «یا مُحَمَّداه! صَلّی عَلَیکَ مَلیکُ السَّماءِ هذا حُسَینٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ مَسلُوبُ العَمامَه وَ الرَداءِ[۱۵]».
لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم
اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین
دعا
«یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ مِنْکَ الْإِحْسَان[۱۶]».
اللهم عجّل لولیک الفرج.
خدایا! امام زمانمان (ارواحنا فداه) را برسان.
خدایا! ظهور را بر ایشان آسان کن.
خدایا! به ماثبات قدم بده.
خدایا! به ما عاقبت به خیری عنایت بفرما.
خدایا! فرزندانمان را عاقبت به خیر کن.
خدایا! ما را دشمنشاد نکن.
خدایا! مریضهایمان را شفا بده.
خدایا! خانوادهها را نسبت به یکدیگر مهربان کن.
خدایا! قطع رَحِم را از این مملکت بیرون کن.
خدایا! بدگویی و بدبینی و خیانت را ریشهکَن کن.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قسمت میدهیم سایهی پُر برکت رهبر عزیزمان را مُستدام بفرما.
خدایا! دشمنان ایشان را خوار کن.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قسمت میدهیم وهابیّت، نفوذیها، جاسوسهای ناشناخته، خیانتکاران و مُفسدین را بر ما مسلّط نفرما.
خدایا! شرّشان را به خودشان برگردان.
خدایا! به جوانان کربلا جوانهای ما را خوب کن.
خدایا! جوانهای ما را در اشتغال و ازدواج به ساحل برسان.
الها! پروردگارا! حاجات همهی حاجتمندان و همهی عزاداران را برآورده بفرما.
خدایا! غزّه را پیروز بگردان.
خدایا! یمن را پیروز بگردان.
خدایا! مجاهدین عراق را پیروز بگردان.
خدایا! منافقین عراق را ذلیل بگردان.
خدایا! صهیونیست را نابود بگردان.
خدایا! آمریکا را ریشهکَن بفرما.
خدایا! حکومت پَلیدِ عربستان سعودی را نابود بگردان.
خدایا! آل خلیفه را از بین ببر.
خدایا! این نوچههای آمریکا در منطقه را سرنگون بفرما.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قسمت میدهیم آنچه خواستیم و نخواستیم و خیر دین و دنیای ما و عزّت و شرف و آبروی ما در آن است، به دست مبارک سیّد شهیدان عالَم حضرت امام حسین (علیه السلام) و شهدای کربلا روزی ما بفرما.
خدایا! زیارت عتبات عالیات، زیارت حضرت امام رضا (علیه السلام) و زیارت امامزادههای واجبالتّعظیم را روزی ما بفرما.
الها! این ماه محرّم و عاشورای ما را آخرین ماه محرّم و آخرین روز عاشورای عُمر ما قرار نده.
خدایا! اشک بر امام حسین (علیه السلام) و خدمت به امام حسین (علیه السلام) را از ما نگیر.
الها! پروردگارا! امام ما (رضوان الله تعالی علیه)، شهدای ما، گذشتگان ما و گذشتگان این جمع را الساعه بر سر سُفرهی حضرت امام حسین (علیه السلام) مورد لطف و نوازش آن حضرت قرار بده.
انشاءالله همیشه جمعِ شما جمع باشد، همیشه دلتان حسینی باشد، در دنیا و آخرت سایهی رحمت الهی و سایهی امام حسین (علیه السلام) بر سرتان و بر سرمان باشد. اسم امام حسین (علیه السلام) اسم اعظم است، انشاءالله با این دلهای شکسته صدای شما به کربلا برسد؛ همگی بگویید: یا حسین (علیه السلام).
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ الی ۲۸٫
[۲] سوره مبارکه اسراء، آیه ۸۲٫٫
«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ ۙ وَ لَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا».
[۳] سوره مبارکه شوری، آیه ۲۳٫
«ذَٰلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ۗ قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَىٰ ۗ وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ».
[۴] سوره مبارکه روم، آیه ۲۱٫
«وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ».
[۵] مفاتیح الجنان، کیفیت زیارت امام هشتم، حضرت امام رضا (علیه السلام).
بدان که برای آن بزرگوار زیارات چندی نقلشده و زیارت مشهور آن حضرت زیارتی است که در کتابهای معتبر بیان شده است و به شیخ جلیلالقدر محمّد بن حسن بن ولید که از مشایخ جناب صدوق است منسوب کردهاند و از کتاب «مزار» ابن قولویه(رحمهاللهعلیه) معلوم میشود که از ائمه(علیهمالسلام) روایت شده است و کیفیت آن موافق کتاب «من لا یحضره الفقیه» چنان است که:
«اللّٰهُمَّ طَهِّرْنِی، وَطَهِّرْ لِی قَلْبِی، وَاشْرَحْ لِی صَدْرِی، وَأَجْرِ عَلىٰ لِسانِی مِدْحَتَکَ وَالثَّناءَ عَلَیْکَ، فَإِنَّهُ لَاقُوَّهَ إِلّا بِکَ . اللّٰهُمَّ اجْعَلْهُ لِی طَهُوراً وَشِفاءً. بِسْمِ اللّٰهِ، وَبِاللّٰهِ، وَ إِلَى اللّٰهِ، وَ إِلَى ابْنِ رَسُولِ اللّٰهِ، حَسْبِیَ اللّٰهُ تَوَکَّلْتُ عَلَى اللّٰهِ . اللّٰهُمَّ إِلَیْکَ تَوَجَّهْتُ، وَ إِلَیْکَ قَصَدْتُ، وَمَا عِنْدَکَ أَرَدْتُ. اللّٰهُمَّ إِلَیْکَ وَجَّهْتُ وَجْهِی، وَعَلَیْکَ خَلَّفْتُ أَهْلِی وَمالِی وَمَا خَوَّلْتَنِی، وَبِکَ وَثِقْتُ فَلَا تُخَیِّبْنِی یَا مَنْ لَا یُخَیِّبُ مَنْ أَرَادَهُ، وَلَا یُضَیِّعُ مَنْ حَفِظَهُ، صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مَحُمَّدٍ وَاحْفَظْنِی بِحِفْظِکَ فَإِنَّهُ لَایَضِیعُ مَنْ حَفِظْتَ. اللّٰهُمَّ طَهِّرْنِی، وَطَهِّرْ لِی قَلْبِی، وَاشْرَحْ لِی صَدْرِی، وَأَجْرِ عَلَىٰ لِسانِی مِدْحَتَکَ وَمَحَبَّتَکَ وَالثَّناءَ عَلَیْکَ، فَإِنَّهُ لَاقُوَّهَ إِلّا بِکَ، وَقَدْ عَلِمْتُ أَنَّ قَِوامَ دِینِی التَّسْلِیمُ لِأَمْرِکَ، وَالاِتِّباعُ لِسُنَّهِ نَبِیِّکَ، وَالشَّهَادَهُ عَلَىٰ جَمِیعِ خَلْقِکَ، اللّٰهُمَّ اجْعَلْهُ لِی شِفاءً وَنُوراً إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ. بِسْمِ اللّٰهِ، وَبِاللّٰهِ، وَعَلَىٰ مِلَّهِ رَسُولِ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلٰهَ إِلّا اللّٰهُ وَحْدَهُ لَاشَرِیکَ لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، وَأَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ اللّٰهِ. أَشْهَدُ أَنْ لَاإِلٰهَ إِلّا اللّٰهُ وَحْدَهُ لَاشَرِیکَ لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، وَأَنَّهُ سَیِّدُ الْأَوَّلِینَ وَالْآخِرِینَ، وَأَنَّهُ سَیِّدُ الْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلِینَ . اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَرَسُولِکَ وَنَبِیِّکَ وَسَیِّدِ خَلْقِکَ أَجْمَعِینَ صَلاهً لَایَقْوَىٰ عَلَىٰ إِحْصَائِها غَیْرُکَ. اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طالِبٍ عَبْدِکَ وَأَخِی رَسُولِکَ الَّذِی انْتَجَبْتَهُ بِعِلْمِکَ، وَجَعَلْتَهُ هادِیاً لِمَنْ شِئْتَ مِنْ خَلْقِکَ، وَالدَّلِیلَ عَلَىٰ مَنْ بَعَثْتَهُ بِرِسالاتِکَ، وَدَیَّانَ الدِّینِ بِعَدْلِکَ وَفَصْلَ قَضائِکَ بَیْنَ خَلْقِکَ، وَالْمُهَیْمِنَ عَلَىٰ ذٰلِکَ کُلِّهِ، وَالسَّلامُ عَلَیْهِ وَرَحْمَهُ اللّٰهِ وَبَرَکاتُهُ؛ اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ فاطِمَهَ بِنْتِ نَبِیِّکَ، وَزَوْجَهِ وَلِیِّکَ، وَأُمِّ السِّبْطَیْنِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ سَیِّدَىْ شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ، الطُّهْرَهِ الطَّاهِرَهِ الْمُطَهَّرَهِ التَّقِیَّهِ النَّقِیَّهِ الرَّضِیَّهِ الزَّکِیَّهِ سَیِّدَهِ نِساءِ أَهْلِ الْجَنَّهِ أَجْمَعِینَ صَلاهً لَایَقْوىٰ عَلَىٰ إِحْصائِها غَیْرُکَ . اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ سِبْطَیْ نَبِیِّکَ، وَسَیِّدَیْ شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ، الْقائِمَیْنِ فِی خَلْقِکَ، وَالدَّلِیلَیْنِ عَلَىٰ مَنْ بَعَثْتَ بِرِسالاتِکَ، وَدَیَّانَیِ الدِّینِ بِعَدْلِکَ، وَفَصْلَیْ قَضائِکَ بَیْنَ خَلْقِکَ . اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَبْدِکَ الْقائِمِ فِی خَلْقِکَ، وَالدَّلِیلِ عَلَىٰ مَنْ بَعَثْتَ بِرِسَالاتِکَ، وَدَیَّانِ الدِّینِ بِعَدْلِکَ، وَفَصْلِ قَضائِکَ بَیْنَ خَلْقِکَ سَیِّدِ الْعَابِدِینَ؛ اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَبْدِکَ وَخَلِیفَتِکَ فِی أَرْضِکَ، باقِرِ عِلْمِ النَّبِیِّینَ، اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ عَبْدِکَ، وَوَلِیِّ دِینِکَ، وَحُجَّتِکَ عَلَىٰ خَلْقِکَ أَجْمَعِینَ الصَّادِقِ الْبارِّ . اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَبْدِکَ الصَّالِحِ، وَ لِسَانِکَ فِی خَلْقِکَ، النَّاطِقِ بِحُکْمِکَ وَالْحُجَّهِ عَلَىٰ بَرِیَّتِکَ . اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضىٰ عَبْدِکَ وَوَلِیِّ دِینِکَ، الْقائِمِ بِعَدْلِکَ، وَالدَّاعِی إِلىٰ دِینِکَ وَدِینِ آبائِهِ الصَّادِقِینَ، صَلاهً لَایَقْوىٰ عَلَىٰ إِحْصائِها غَیْرُکَ . اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَبْدِکَ وَوَلِیِّکَ الْقائِمِ بِأَمْرِکَ، وَ الدَّاعِی إِلىٰ سَبِیلِکَ . اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَوَلِیِّ دِینِکَ؛ اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْعامِلِ بِأَمْرِکَ، الْقائِمِ فِی خَلْقِکَ، وَحُجَّتِکَ الْمُؤَدِّی عَنْ نَبِیِّکَ، وَشاهِدِکَ عَلَىٰ خَلْقِکَ، الْمَخْصُوصِ بِکَرامَتِکَ، الدَّاعِی إِلىٰ طاعَتِکَ وَطاعَهِ رَسُولِکَ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ . اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ حُجَّتِکَ وَوَلِیِّکَ الْقائِمِ فِی خَلْقِکَ صَلاهً تَامَّهً نَامِیَهً بَاقِیَهً تُعَجِّلُ بِها فَرَجَهُ وَتَنْصُرُهُ بِها، وَتَجْعَلُنا مَعَهُ فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَهِ . اللّٰهُمَّ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِحُبِّهِمْ، وَأُوَالِی وَلِیَّهُمْ، وَأُعادِی عَدُوَّهُمْ، فَارْزُقْنِی بِهِمْ خَیْرَ الدُّنْیا وَالْآخِرَهِ، وَاصْرِفْ عَنِّی بِهِمْ شَرَّ الدُّنْیا وَالْآخِرَهِ وَأَهْوالَ یَوْمِ الْقِیامَهِ. السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَلِیَّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّهَ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نُورَ اللّٰهِ فِی ظُلُماتِ الْأَرْضِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَمُودَ الدِّینِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وارِثَ آدَمَ صِفْوَهِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وارِثَ نُوحٍ نَبِیِّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وارِثَ إِبْراهِیمَ خَلِیلِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وارِثَ إِسْماعِیلَ ذَبِیحِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وارِثَ مُوسىٰ کَلِیمِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وارِثَ عِیسىٰ رُوحِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وارِثَ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وارِثَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیٍّ وَلِیِّ اللّٰهِ وَوَصِیِّ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وارِثَ فاطِمَهَ الزَّهْراءِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وارِثَ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ سَیِّدَیْ شَبابِ أَهْلِ الجَنَّهِ؛ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وارِثَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ زَیْنِ الْعابِدِینَ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وارِثَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ باقِرِ عِلْمِ الْأَوَّلِینَ وَالْآخِرِینَ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وارِثَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ الْبارِّ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وارِثَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ، السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الصِّدِّیقُ الشَّهِیدُ، السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْوَصِیُّ الْبَارُّ التَّقِیُّ، أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاهُ، وَآتَیْتَ الزَّکَاهَ، وَأَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ، وَعَبَدْتَ اللّٰهَ مُخْلِصاً حَتّىٰ أَتَاکَ الْیَقِینُ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ وَرَحْمَهُ اللّٰهِ وَبَرَکاتُهُ. اللّٰهُمَّ إِلَیْکَ صَمَدْتُ مِنْ أَرْضِی، وَقَطَعْتُ الْبِلادَ رَجاءَ رَحْمَتِکَ فَلَا تُخَیِّبْنِی وَلَا تَرُدَّنِی بِغَیْرِ قَضاءِ حاجَتِی، وَارْحَمْ تَقَلُّبِی عَلَىٰ قَبْرِ ابْنِ أَخِی رَسُولِکَ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَآلِهِ، بِأَبِی أَنْتَ وَأُمِّی یَا مَوْلایَ أَتَیْتُکَ زائِراً وافِداً عائِذاً مِمَّا جَنَیْتُ عَلَىٰ نَفْسِی، وَاحْتَطَبْتُ عَلَىٰ ظَهْرِی فَکُنْ لِی شافِعاً إِلَى اللّٰهِ یَوْمَ فَقْرِی وَفاقَتِی، فَلَکَ عِنْدَ اللّٰهِ مَقامٌ مَحْمُودٌ، وَأَنْتَ عِنْدَهُ وَجِیهٌ. اللّٰهُمَّ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِحُبِّهِمْ وَبِوِلایَتِهِمْ، أَتَوَلَّىٰ آخِرَهُمْ بِمَا تَوَلَّیْتُ بِهِ أَوَّلَهُمْ، وَأَبْرَأُ مِنْ کُلِّ وَلِیجَهٍ دُونَهُمْ . اللّٰهُمَّ الْعَنِ الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَکَ، وَاتَّهَمُوا نَبِیَّکَ، وَجَحَدُوا بِآیاتِکَ، وَسَخِرُوا بِإِمامِکَ، وَحَمَلُوا النَّاسَ عَلَىٰ أَکْتافِ آلِ مُحَمَّدٍ . اللّٰهُمَّ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِاللَّعْنَهِ عَلَیْهِمْ وَالْبَراءَهِ مِنْهُمْ فِی الدُّنْیا وَالآخِرَهِ یَا رَحْمٰنُ. صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ، صَلَّى اللّٰهُ عَلَىٰ رُوحِکَ وَبَدَنِکَ، صَبَرْتَ وَأَنْتَ الصَّادِقُ المُصَدَّقُ، قَتَلَ اللّٰهُ مَنْ قَتَلَکَ بِالْأَیْدِی وَالْأَلْسُنِ. اللّٰهُمَّ الْعَنْ قَتَلَهَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، وَقَتَلَهَ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ عَلَیْهِمُ السَّلامُ، وَقَتَلَهَ أَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّکَ، اللّٰهُمَّ الْعَنْ أَعْداءَ آلِ مُحَمَّدٍ وَقَتَلَتَهُمْ، وَزِدْهُمْ عَذاباً فَوْقَ الْعَذَابِ، وَهَوَاناً فَوْقَ هَوَانٍ، وَذُلّاً فَوْقَ ذُلٍّ، وَخِزْیاً فَوْقَ خِزْیٍ . اللّٰهُمَّ دُعَّهُمْ إِلَى النَّارِ دَعّاً، وَأَرْکِسْهُمْ فِی أَلِیمِ عَذابِکَ رَکْساً، وَاحْشُرْهمْ وَأَتْباعَهُمْ إِلىٰ جَهَنَّمَ زُمَراً».
[۶] مفاتیح الجنان، زیارت حضرت سیدالشهدا ع. در روز عاشورا.
[۷] همان.
[۸] تمهیدات / ۲۴.
[۹] حُرّ بْن یَزید ریاحی، از فرماندهان نظامی کوفه که پیش از واقعه عاشورا مأموریت یافت با سپاه هزار نفری، مانع حرکت امام حسین (علیه السلام) به سوی کوفه و نیز بازگشت او شود. حر در روز عاشورا، به سپاه امام حسین (علیه السلام) پیوست و در دفاع از او جنگید و به شهادت رسید. حر به سبب توبه و پیوستنش به امام ، نزد شیعیان احترام خاص دارد. شیعیان حر را نماد امید به قبولی توبه و رستگاری بعد از آن میدانند. آرامگاه حر اکنون در سمت غربی کربلا به فاصله حدود هفت کیلومتر واقع شده است. نسب حرّ بن یزید به یکی از تیرههای قبیله تمیم میرسد و وی را ریاحی، یربوعی، حَنظَلی و تمیمی خواندهاند. خاندان حرّ در زمان جاهلیت و در دوره اسلام از بزرگان بودند. حرّ از مشهورترین جنگاوران کوفه بود. در برخی منابع، به اشتباه، از وی با عنوان صاحب شُرطه (رئیس پلیس) عبیدالله بن زیاد یاد شده است. او به دستور عبیدالله بن زیاد به فرماندهی بخشی از سپاه اعزامی برای مواجهه با امام حسین (علیه السلام) منصوب شد و پایبند به اجرای دقیق فرمانهای حکومتی بود. وی ظاهراً با سیاست میانهای نداشته و در هیچ منبعی از عقیده حرّ یا موضعگیری سیاسیاش در اوضاع پرتنش کوفه در سال ۶۰ قمری سخنی به میان نیامده است، فقط بلعمی در روایتی قابل تردید، او را از شیعیانی دانسته است که تشیع خود را مخفی میکردند. درباره نسل حرّ نیز اشاراتی در دست است. در طول تاریخ، دو خاندان به حر منسوب بودهاند: خاندان مستوفیان قزوین که حمدالله مستوفی تاریخ نگار مشهور از ایشان است و آل حر در منطقه جبل عامل لبنان که یکی از مشهورترین ایشان، شیخ حر عاملی، صاحب کتاب مشهور وسائل الشیعه است.
[۱۰] لهوف، ص ۴۳٫
[۱۱] ابن قولویه، ۱۳۷۵، ۷۳٫
«ان الله تعالی قد اذن فی قتلکم و قتلی فی هذا الیوم، فعلیکم بالصبر و القتال».
[۱۲] مجلسی، بحارالانوار، ج۴۵، ص۴۱-۴۲، باب۳۷؛ بهبهانی، دمعه الساکبه، ج۴، ص۳۲۴-۳۲۳؛ شیخ عباس قمی، منتهی الامال، ج۲، ص۸۸۱-۸۸۵؛ مازندرانی، معالی السبطین، ج۱، ص۴۳۷-۴۴۱، مجلس۲۰؛ زنجانی، وسیله الدارین، ص۲۷۲-۲۷۳؛ مقرّم، مقتل الحسین(ع)، ص۲۶۹-۲۷۰٫
«أَلانَ إنکَسَرَ ظَهرِی وَ قَلَّت حِیلَتِی وَ انقَطَعَ رَجائِی وَ شَمُتَ بِی عَدوِّی وَ الکَمَدُ قاتِلی».
[۱۳] بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۴۵، ص: ۵۸.
« قال (حمید بن مسلم): فو الله لا أنسى زینب بنت علی ع و هی تندب الحسین و تنادی بصوت حزین و قلب کئیب وا محمداه صلى علیک ملیک السماء هذا حسین مرمل بالدماء مقطع الأعضاء و بناتک سبایا إلى الله المشتکى و إلى محمد المصطفى و إلى علی المرتضى و إلى حمزه سید الشهداء وا محمداه هذا حسین بالعراء یسفی علیه الصبا قتیل أولاد البغایا یا حزناه یا کرباه الیوم مات جدی رسول الله یا أصحاب محمداه هؤلاء ذریه المصطفى یساقون سوق السبایا.
و فی بعض الروایات یا محمداه بناتک سبایا و ذریتک مقتله تسفی علیهم ریح الصبا و هذا حسین مجزوز الرأس من القفا مسلوب العمامه و الرداء بأبی من عسکره فی یوم الإثنین نهبا».
[۱۴] محتشم کاشانی.
[۱۵] بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۴۵، ص: ۵۸.
[۱۶] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۲۴۵، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
پاسخ دهید