«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

اگر قلب انسان پاک باشد، مِغناطیس وجودی امام زمان (ارواحنا فداه) او را جَذب می‌نماید

«وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ[۲]»؛ ان‌شاءالله بعداً این آیه را پیدا کنید. اگر «تفسیر نمونه»، «تفسیر نور» حضرت «آقای قرائتی» (حفظه الله) یا ترجمه‌ی «تفسیر المیزان» نزدتان بود، این آیه را ببیند. «وَ مَنْ یَخْرُجْ»؛ خداوند متعال می‌فرماید: کسی که از بیتِ خودش، از خانه‌اش خارج بشود به قَصد خدا. «وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ»؛ این بیرون آمدنِ او سفر به سوی خدا باشد، هِجرت می‌کند از یک فَضایی به فَضای دیگری، از یک مُحیطی به مُحیط جدیدی، از یک اخلاقی به یک اخلاق دیگری، از یک عادتی به عادت دیگری؛ این هجرت هجرتِ بدنی نیست. الآن بدن همه‌ی ما در مسجد است؛ ولی همه‌ی ما دلمان یک‌جایی است. دلت هرکُجا باشد، خودت آن‌جا هستی. اگر دل به امام زمان (ارواحنا فداه) دادی، هوای آقا را داشتی، گفتی این همه آدم‌های مُختلف دیدیم، می‌گویند که ما یک آقا داریم، یک صاحب داریم، ما یک کسی داریم؛ «هرکسی کسی دارد، یارِ نو رَسی دارد». آقا! ما حَسرت نگاه تو را داریم. این ۳ـ۲ روزه آمده‌ایم آقایمان را ببینیم، او را پیدا کنیم. چند جور می‌توانیم آقایمان را پیدا کنیم؛

یک: «گر که زِ مَعشوق نباشد کِشش     *****     کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد»

Sadighi-14031026-Etekaf-Masjed Amirolmomenin Mahallati-Thaqalain_IR (1)

«تا یار که را خواهد و میلش به که باشد». بعضی‌ها دلشُده هستند، مَجذوب سالک هستند مانند «آقای بهجت» (اعلی الله مقامه الشریف). آقای بهجت (اعلی الله مقامه الشریف) در سِنّ شماها که بوده است، چشم بَرزخی ایشان باز بوده است. خودشان برایم تعریف کردند: من اوّلین سَفری که برای تَحصیلات رفتم، در کربلا در نماز مرحوم «آقای نائینی[۳]» (رضوان الله تعالی علیه) حُضور پیدا کردم. خیلی کوچک بودم. این مُکبّر که بر روی چهارپایه ایستاده بود و تَکبیر می‌گفت و جَمعیّت زیادی بود، آرزو می‌کردم ای‌کاش یک‌جای بلندی بود که من هم در رَدیف نمازگزاران باشم؛ ولی در نماز آقای نائینی (رضوان الله تعالی علیه) یک چیزهایی دیدم که در نمازهای دیگر ندیده بودم. فکر می‌کردم همه می‌بینند، ولی بعد مُتوجّه شدم که این‌جور نیست. ببینید گوهرتان پاک باشد، حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) در همین حالات مانند مِغناطیس قلب‌تان را می‌بَرد. می‌کِشد، کِشش از اوست. این موهبتی است.

Sadighi-14031026-Etekaf-Masjed Amirolmomenin Mahallati-Thaqalain_IR (2)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) هادیِ انسان‌ها برای رسیده به بهشت است

اما راهی را که قرآن کریم به ما می‌گوید. می‌گوید: «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ[۴]»؛ پیامبر من! حَبیب من! به این بندگان من بگو، ادّعای محبّت دارند، می‌گویند ما خدا را دوست می‌داریم. خدایا! از من هم قبول کُن؛ فکر می‌کنم دوستت دارم. خدایا! تو همه‌کَسِ من هستی، تو همه‌چیز من هستی، هرچه دارم از تو دارم، دوستت دارم. پیامبر! به این‌ها بگو اگر خدا را دوست دارید، آدرسِ خدا نزد من است ـ پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) می‌گوید ـ به دنبال من بیایید. «فَاتَّبِعُونِی»؛ یعنی به دنبال من بیایید. خطّی را که من رفته‌ام، راهی را که من رفته‌ام، کارهایی را که من کرده‌ام، شما هم به دنبال من بیایید. خودتان را با راهبَری پیامبرتان در راه قرار بدهید. «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی»؛ حرف «فاء» نتیجه است. اگر خدا را دوست می‌دارید، پس به دنبال من بیایید. من شما را نزد خدا می‌بَرم. بَلد است. بَلدچیِ خداست. او آمده است که ما را ببَرد.

Sadighi-14031026-Etekaf-Masjed Amirolmomenin Mahallati-Thaqalain_IR (4)

تَضمین بهشت با شش شرط

در یک حدیثی وجود نازنین پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) خطّ خودش را مُشخّص فرموده است. فرمودند: «تَقَبَّلُوا لِی بِسِتٍّ أَتَقَبَّلْ لَکُمْ بِالْجَنَّهِ[۵]»؛ شما قول بدهید شش کار را انجام بدهید، من با شما عَهد می‌بَندم، تَضمین می‌کنم من هم شما را به بهشت می‌بَرم، نزد خدا می‌بَرم. بهشت نزد خداست. «إِذَا حَدَّثْتُمْ فَلاَ تَکْذِبُوا[۶]»؛ اوّلین قولی که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) از شما اعتکافی‌ها تَوقُّع دارد، می‌گوید وقتی حرف می‌زنید دروغ در کلامتان نباشد، از دروغ مُتنفّر باشید، به زبانتان دروغ نیاید؛ دروغ خطرناک است، دروغ دشمن خداست، دروغ بی‌شخصیّتی است. امروز جامعه‌ی ما را دروغ بیچاره کرده است. دوّم: «وَ إِذَا اُؤْتُمِنْتُمْ فَلاَ تَخُونُوا[۷]»؛ اگر کسی اَمانتی به شما داد، خیانت به اَمانت نکنید. این اَعضاء و جَوارح شما اَمانت است، این جوانی اَمانت است؛ نمی‌ماند. جوانی را به صاحبکار بدهید. ما نتوانستیم جوانی را نگاه داریم، شما هم جوان نمی‌مانید. تا جوان هستید، جوانی را به صاحبتان به امام زمان‌تان (ارواحنا فداه) بدهید. با او باشید، جوانی را به او بدهید؛ والّا به جوانی‌تان خیانت کرده‌اید. جوانی‌تان را شیطان ببَرد، گناه ببَرد، هوا و هَوس ببَرد، تَضییع عُمر داشته باشید، بیکار باشید، جوانی‌تان ضایع شده است؛ اَمانت را ضایع کرده‌اید. سوّم: «وَ إِذَا وَعَدْتُمْ فَلاَ تَخَلَّفُوا[۸]»؛ وقتی وَعده به کسی می‌دهید، قراردادی امضاء می‌کنید، عَهدی با کسی دارید، بدعَهدی نکنید، زیر قُولتان نزنید، زیر حرفتان نزنید. این سه مورد خیلی مهمّ است؛ صداقت، اَمانت و وَفای به عَهد. شما باید این‌ها را از اعتکاف به عُنوان سوغاتی برای همیشه در زندگی‌تان داشته باشید، سرمایه‌ی شما بشود ان‌شاءالله. یکی هم حفظ عفّت و دامن است. فرمود: «العَینُ زِناها النَّظَرُ[۹]»؛ زِنا از گناهان کَبیره است. زِنا با غیرت نمی‌سازد. خدا لَعنت کند این‌هایی را که کَشف‌حجاب را دامن می‌زنند. خدا بی‌تفاوت‌ها را غیرت بدهد. حَواسشان نیست دارند به کُجا می‌بَرند؛ می‌خواهند حَرامزاده زیاد بشود؛ قَصد دنیای غَرب این است. فرمود: اگر چشم آدم پاک باشد، زِنای چشم نظر به ناپاک است، نظر نجس است. دامن را حفظ کنید. اگر می‌خواهید پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) شما را به بهشت ببَرد، پاکدامن باشید. فرمود: غیرت هرکسی به مقدار عفّت اوست. آن مقداری که به ناموس مردم حَسّاس است، آن مقدار غیرتش است. آدمِ بی‌عفّت، بی‌غیرت هم هست. فرمود: از دیوار کسی بالا نَرو که از دیوار خودت بالا می‌روند. حَواسمان باشد عَمل و عکس العمل است.

Sadighi-14031026-Etekaf-Masjed Amirolmomenin Mahallati-Thaqalain_IR (3)

یک جوان نزد پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) آمد. بنده این‌ها را گِرا می‌دهم، چون اَهل می‌دانم. امام زمان‌ (ارواحنا فداه) دوستتان دارد. آقایمان نَوازشتان کرده است، میهمانی ویژه برای شما تَدارُک دیده است، دارد پَذیرایی می‌کند. زبان روزه دارید، این ۳ـ۲ شب نماز شب می‌خوانید. این‌ها همیشه نَصیب‌تان نمی‌شود. باید این‌ها را قَدر بدانید. خدمت پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و عَرضه داشت: آقا! جوان هستم، به من فشار می‌آور، پول هم ندارم که ازدواج کنم. به من اجازه بدهید در حَدّ ضَرورت من مثلاً کار خلاف انجام بدهم. حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) عَصبانی نشدند، اَخم نکردند، نفرمودند که چه‌قَدر بی‌حَیا هستی که به پیامبرت می‌گویی اجازه بده من از آن گناهان بکنم؛ او را نَوازش کرد. ـ به تَعبیر خودمان عَرض می‌کنم ـ فرمودند: تو مادر داری؟ عرض کرد: بله. خواهر داری؟ عرض کرد: بله. خاله داری؟ عرض کرد: بله. عَمّه داری؟ عرض کرد: بله.‌ فرمودند: اگر یک جوانی هَوس بکند با یکی از این نَوامیس شما ارتباط برقرار کند، خوشت می‌آید؟! عرض کرد: نه آقا! من غیرت دارم، غیرت ناموس دارم، تَحمُّل نمی‌کنم. فرمودند: سُراغ هرکسی بروی، یا خواهر کسی است، یا دختر کسی است، یا خاله‌ی کسی است. «هرچه برای خودت نمی‌پَسندی برای دیگران هم نپَسند». این جوان قانع شد، ولی غَریزه که این حرف‌ها سرش نمی‌شود.  عَرض کرد: یا رسول الله! چه خاکی بر سرم کُنم؟ گاهی بعضی از جوان‌ها به بنده مُراجعه می‌کنند و می‌گویند: چه خاکی به سرمان بریزیم؟ فشار غَریزه است؛ چه کار می‌توانیم بکنیم؟ این‌که طبیعی نیست، اختیاری نیست. در جوان مانند گُرسنگی می‌ماند. گُرسنگی هم یک غَریزه است. این‌ها را دارم روی حساب عَرض می‌کنم. یک کاری برای خودتان بکنید که وقتی از این‌جا رفتید، هیچ‌وقت هَوس ناموس کسی را نداشته باشید. حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) دیدند که این جوان واقعاً درد دارد. هم در فشار است، هم نمی‌خواهد آلوده بشود، نمی‌خواهد به ناموس مردم خیانت کند. حضرت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: جلو بیا. این جوان جلو آمد. دست مُبارکش را از بالای سر تا شکم او کِشید. این را تَصرُّف می‌گویند. این گفتن و مُوعظه نیست. یک کُنترل تَکوینی کردند، دلش را گرفت. این جوان تا آخر هَوس حرام نکرد. والله قَسم شما صاحب دارید. صاحب شما همان قدرتی را که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) داشت، دارد. «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند[۱۰]». اگر امام زمان (ارواحنا فداه) یک نگاه بکند، عوض می‌شوید. اصلاً فکرتان به جای دیگری می‌رود. دیگر به فکر گناه نمی‌اُفتید، دلتان تغییر می‌کند. تا دل عَوض نشود، آدم عَوض نمی‌شود.

یکی هم ظُلم نکردن است. به کسی ظُلم نکنید. این حقّ‌ النّاس خیلی بازدارنده است، مانع است. شهدا هم نسبت به حقّ‌ النّاس مُعاف نیستند. اگر شهید هم بشود، حقّ‌ النّاس‌ بر گَردن اوست. باید تاوان آن را بدهد. به کسی بدهکار نشوید، حقّ کسی را ضایع نکنید. این‌ها چند جُمله‌ای بود که خدمت شما عَرض کردم. اگر بخواهید دلتان هوای امام زمان (ارواحنا فداه) داشته باشد، باید این غُبارها را پاک کنید؛ والّا امام زمان (ارواحنا فداه)‌ در دل شما نمی‌آید. خانه‌ای که آلوده باشد، به آن خانه نمی‌آید.

Sadighi-14031026-Etekaf-Masjed Amirolmomenin Mahallati-Thaqalain_IR (5)

اعتکاف غُبارزُدایی آیینه‌ی جان و دل است

در شهر قُم یک عالِمی بود که اُستاد اخلاق بود، عارف بود، همسنگر آیت الله بهجت (اعلی الله مقامه الشریف) بود. دعای نُدبه داشت، دعای کُمیل داشت. خیلی هم کم حرف می‌زند؛ ولی همان مقدار کم همه را تغییر می‌داد. ایشان یک کتابی به نام «دُرَر» دارد. مُکاشفات پدرش و خودش را در آن‌جا آورده است. از قول پدرش مرحوم «میرزا سیّد اسحاق فاطمی» (رحمت الله علیه) نَقل می‌کند. می‌گویند: ایشان می‌خواستند به مشهد مُقدّس بروند، دَرب خانه‌ی یکی از عُلمای عارف یعنی «حاجی اَشرفی» (رضوان الله علیه) رفت. البته از یک طَبیبی نَقل می‌کند که آن طَبیب می‌خواست به مشهد برود، نزد او رفت که خداحافظی کند و سفارشی بکند. آن حاجی اَشرفی (رضوان الله علیه) یک نامه نوشت و گفت: حالا که به مشهد می‌روی، این نامه‌ی من را به امام رضا (علیه السلام) بده و جواب آن را بگیر و زود بیا. این دکتری که تَحصیلکرده‌ی خارج بود، با یک آخوندی مُواجه شده است و می‌خواهد به زیارت برود و به آن اعتقاد هم دارد، این می‌گوید: نامه‌ی من را به امام رضا (علیه السلام) بده و جواب آن را هم بگیر. خیلی برایش گران بود؛ ولی احترام کرد و هیچ‌چیزی نگفت و نامه را احتراماً گرفت. ولی باور نداشت که می‌شود به امام رضا (علیه السلام) نامه داد و جواب هم گرفت. می‌گوید: به مشهد رفتم، شبی که می‌خواستم برگردم، نامه هم در جیبم است و نمی‌دانم آن را چه کار کنم. می‌گوید: شب آخر که می‌خواستم از حَرم خارج بشوم، دیدم یک سیّد نورانی در مُقابل من ظاهر شد و به من گفت: به حاجی اَشرفی ـ که نامه داده بود ـ  بگو:

«آیینه شُو وِصال پَری طَلعتان طَلب     *****     اوّل بِرُوب خانه دِگر میهمان طَلب[۱۱]»

می‌گوید: امام رضا (علیه السلام) در جواب نامه‌ی حاجی اَشرفی (رحمت الله علیه) خودش را نشان داد و گفت این شعر را به حاجی بگو:

«آیینه شُو وِصال پَری طَلعتان طَلب     *****     اوّل بِرُوب خانه دِگر میهمان طَلب».

«اَلْقَلْبُ حَرَمُ اَللَّهِ[۱۲]»؛ قلب شما خانه‌ی خداست. همین‌جور که احترام این خانه را دارید، در این خانه آشغال نمی‌ریزید، خانه‌ی خداست، اگر یک قَطره خون بریزد یا بچّه یک قَطره کاری در این‌جا بکند، واجب است فوراً آن را بشویید. نمی‌شود مسجد را تماشا کرد که نَجس بماند. این دلِ شما هم خانه‌ی خداست. باید هیچ آلودگی نداشته باشد. اعتکاف برای جارو کردن دل است. برای غُبارزُدایی آیینه‌ی جان هست. اگر توانسته‌اید این کار را بکنید، ان‌شاءالله با این حدیث حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) صادق باشید، اَمین باشید، خوش قول باشید، چشم پاک باشید و به کسی ظُلم نکنید، خداوند متعال پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) را ضامن شما قرار می‌دهد که شما را به خدا برساند.

Sadighi-14031026-Etekaf-Masjed Amirolmomenin Mahallati-Thaqalain_IR (6)

لُزوم پاسخگویی به شُبهات دشمنان داخلی و خارجی کشور

این ایّام تَوسُّلات خیلی ضَروری است. فشاری که دشمن آورده است و این دشمنان داخلی، پادوهای دشمنان خارجی می‌خواهند بگویند که ما ضعیف هستیم، می‌خواهند بگویند که ما باید با آمریکا مُذاکره کنیم، می‌خواهند بگویند دیگر ما آن آدم‌های قبلی نیستیم، این‌ها دشمنان خدا هستند. این‌ها پیاده‌نظام آمریکا و اسرائیل هستند. این‌ها دلِ مردم را خالی می‌کنند. این‌ها جَریان طَبس را یادشان رفته است. این‌که کشور کشوری است که آمریکا خواست حمله بکند و خداوند متعال بدون یک شهید به شِن‌های بیابان دستور داد و قُشون آمریکا در این‌جا سوختند و رفتند. این مَملکت‌ مَملکتی است که ۸ سال شوروی و آمریکا بر سر ما آتش ریختند، هیچ‌کسی از ما یاری نمی‌کرد. ۸ سال خدا به ما غیرت داد، ایمان داد که رَزمندگان ما ایستادند. ۸ سال با همه‌ی دنیا جنگیدیم و پیروز شدیم. چه زمانی ما ضعیف شدیم؟ امروز ما سِلاح‌هایی داریم که هنوز پَرده‌بَردای نشده است. هرجا از امام (رضوان الله تعالی علیه) اطاعت نکردند، از نایب امام زمان (ارواحنا فداه) اطاعت نکردند که در مَسائل اقتصادی این‌جوری است، یک «آقای رئیسی» آمد و خواست اطاعت بکند که آن را هم بُردند. هرجا ما پیش رفتیم، با انقلاب پیش رفتیم. ما در علم خیلی پیش رفتیم؛ جَهشی، مُعجزه‌وار. در نانو، در سلول‌های بُنیادی، در صنعت دفاعی، نظامی، در اَنواع عُلوم ما در دنیا سری در میان سرها داریم؛ در حالی که کشور عَقب‌مانده بودیم و هیچ‌چیزی نداشتیم. هرچه داریم از این انقلاب داریم. هرجا ضدّ انقلاب آمده خراب کرده است و عَقب مانده‌ایم. اقتصاد ما به دستِ ضدّ انقلاب است؛ در دستِ انقلاب که نیست. لذا باورتان بیاید کشورتان صاحب دارد، باورتان بیاید «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ[۱۳]»، باورتان بیاید که ۸ سال دفاع مُقدّس این اِمداد الهی بود که هرجا ما آن‌گونه باشیم مَددهای غیبی بیاید. و باورتان بیاید که اسرائیل آدم بَرفی است و به همین زودی آب می‌شود، تمام می‌شود. آمریکا آمریکای سابق نیست؛ امروز آمریکا آبرو ندارد، امروز اقتدار ندارد، امروز دولت آمریکا با ما مُخالف است؛ ملّت آمریکا دارند به نَفع فلسطین شُعار می‌دهند. امروز ما خیلی پیش‌ رفته‌ایم، خیلی نُفوذ در قُلوب دُنیویان داریم. به این یاوه‌های غَربگرایان و پادوها پاسخ بدهید. شما جوان هستید. بگویید: ما خدا داریم، ما امام زمان (ارواحنا فداه) داریم، ما پیشرفت‌های مُحیّرالعُقول  مُعجزه‌آسا داریم. همه‌ی این‌ها برای این است که پَرچم امام زمان (ارواحنا فداه)‌ به دستِ نایب او هست. ما نایب امام زمان (ارواحنا فداه) را در میانمان داریم. مَگر امام زمان (ارواحنا فداه)‌ نایب خودش را رَها می‌کند؟ ما چنین کسی را داریم.

Sadighi-14031026-Etekaf-Masjed Amirolmomenin Mahallati-Thaqalain_IR (7)

روضه و تَوسُّل به حضرت فاطمه (سلام الله علیها)

حالا با این عَرایض و سوز دلی که برایتان ظاهر کردم، می‌خواهم من را به مدینه ببَرید. به مادر بگویید؛ حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) مادرتان است. جوان‌ها! هرچه می‌خواهید به مادرتان بگویید. به خدا قَسم دست او باز است، گِره باز می‌کند. «یا فاطمه الزّهرا انّا بِکِ نَشکُو[۱۴]»؛ بی‌بی جان! از علی (علیه السلام) دفاع کردی، امروز هم بیا از علی دفاع کُن.

«صُبَّتْ عَلَیَّ مَصَائِبُ لَوْ أَنَّهَا     *****     صُبَّتْ عَلَى الْأَیَّامِ صِرْنَ لَیَالِیَا[۱۵]»؛

عُمرش کم بود، ولی مُصیبتش زیاد بود. حادثه‌ی کوچه حادثه‌ی خیلی تَلخی بود. یک بی‌رَحمی جلوی او را گرفت. به قَصد کُشت با آن دست سنگینش آنچنان سیلی به مادر زد، ناموس امیرالمؤمنین (علیه السلام) زمین خورد، چادرش خاکی شد، گوشواره‌ها از گوشش اُفتاد. پُشت دَرب آنچنان لَگد به دَرب زد، دَرب به پَهلوی بی‌بی برخورد کرد. مُهره‌های پَهلو شکسته شد. بین دَرب و دیوار گیر اُفتاد.

«وایِ من و وایِ من و وایِ من     *****     میخ دَر و سینه‌ی زهرای من»

با این همه مُصیبت بی‌بی اُمّ المَصائب نیست؛ اُمّ المَصائب دخترش است. اَمان از دل زینب (سلام الله علیها)! امروز من نگران حَرم شریف بی‌بی حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها) هستم، نگران حَرم سه‌ساله هستم. «شهید سلیمانی» و این همه شهدا برای حفظ حَرم چه خون‌هایی دادند. باید در این اعتکاف حَرم را برگردانید.

«از حَرم تا قَتلگه زینب صدا می‌زد حسین  ***  دست و پا می‌زد حسین، زینب صدا می‌زد حسین»

بالای تَلّ زینبیه بود. دید: «وَ الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَى صَدْرِکَ[۱۶]»؛ حَرامزاده با چَکمه بر روی سینه‌ی امام حسین (علیه السلام) رفت. دختر امیرالمؤمنین (علیه السلام) در آن‌جا بیچاره شد. فریاد می‌زد: «أما فیکُم مُسلِم؟»؛ یک مسلمان پیدا نمی‌شود از حسینِ من دفاع کند؟…

لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم

اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین

Sadighi-14031026-Etekaf-Masjed Amirolmomenin Mahallati-Thaqalain_IR (8)

دعا

خدایا! امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) را برسان.

خدایا! نایب امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) را با اقتدار، با عزّت، با کفایت، با کرامت در پَرچمداری‌اش با نُفوذ بین‌المللی تا ظُهور مولایش امام زمان‌ (ارواحنا فداه) مُستدام بدار.

خدایا! دشمنان رهبر نازنین‌مان را با چوب غَضب خود اَدب بفرما.

خدایا! نُفوذی‌هایی که می‌خواهند دوباره ما را وابسته‌ی به آمریکا بکنند را رُسوا بگردان.

خدایا! دست خیانت‌شان را از سرنوشت کشور ما کوتاه بگردان.

خدایا! دل‌های مؤمنین را جَمع بفرما.

خدایا! جَمع دشمنانمان را تَفریق بفرما.

خدایا! آتشی که برای سوزاندن مسلمان‌ها در مَنطقه روشن کرده‌اند و این همه آواره، این همه کودک کُشتند، این همه بی‌گناه را به خاک و خون کشیدند، این آتش را در همین ایّام با نابودی آتش‌اَفروزان خاموش بگردان.

خدایا! حَرم ناموس اباعبدالله الحسین (علیه السلام)، ناموس اهل‌بیت (سلام الله علیهم اجمعین)، حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها) و سه‌ساله‌ی باب‌الحَوائج‌مان را از شَرّ این‌ها در اَمان بدار.

خدایا! به همین زودی این‌ها را از مَنطقه ریشه‌کَن بگردان.

خدایا! تَکفیری‌ها، تروریست‌ها، جاسوس‌ها، مُنافقین، اَثرگذاران فرهنگی که با شبکه‌های مَجازی بُمباران می‌کنند، سُفره‌شان را جَمع بگردان.

خدایا! شیشه‌ی عُمرشان را بِشکَن.

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم خیر و بَرکت بر این مَملکت نازل بفرما.

خدایا! باران رَحمتت را به مقدار کافی بر ما بباران.

خدایا! گناهان همه‌ی ما را ببخش و بیامُرز.

خدایا! بقیه‌ی عُمرمان ما را از شَرّ شیطان و نَفْس‌مان مُحافظت بفرما.

خدایا! فَرج امام زمان‌ (ارواحنا فداه) را در همین ایّام به ما ارائه بفرما.

خدایا! دست ما را از دامان مولایمان کوتاه مَگردان.

خدایا! شفای مریض‌ها را تَعجیل بفرما.

خدایا! این جوان‌های عزیزمان را که به پَناه آمده‌اند، به همگی‌شان اَمان‌نامه عنایت بفرما.

خدایا! دعاها را مُستجاب بگردان.

خدایا! مریض‌ها را به زودی شِفا عنایت بفرما.

الهی از اعتکاف‌تان خیر ببینید. سال دیگر هم ان‌شاءالله با علاقه‌ی بیشتر رونَق این مَجالس باشید. هرکُدام‌تان هم یک شکارچی خوب برای شکار دل‌ها برای امام زمان‌تان (ارواحنا فداه)، برای نظام‌تان، برای نایب امام زمان (ارواحنا فداه)، برای شهدا باشید. ان‌شاءالله همگی‌تان قُشون جَمع کنید و پَرچمداری خودتان را نزد امام زمان‌ (ارواحنا فداه) به امضاء حضرت برسانید.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ الی ۲۸٫

[۲] سوره مبارکه نساء، آیه ۱۰۰٫

«وَ مَنْ یُهَاجِرْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یَجِدْ فِی الْأَرْضِ مُرَاغَمًا کَثِیرًا وَسَعَهً ۚ وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ ۗ وَ کَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمً».

[۳] محمدحسین غروی نایینی(۱۲۷۶-۱۳۵۵ق/۱۲۳۹-۱۳۱۵ش)، از مراجع تقلید شیعه در قرن چهاردهم و از طرفداران نهضت مشروطه. نائینی دانش‎‌آموخته حوزه‎‌های علمیه اصفهان، سامرا و نجف بود و نزد جهانگیرخان قشقایی، میرزای شیرازی، آخوند خراسانی شاگردی کرد. وی پس از محمدتقی شیرازی، به همراه سید ابوالحسن اصفهانی عهده‎‌دار مرجعیت شیعه شد. شهرت علمی نایینی بیشتر به خاطر اصول فقه است. او از شارحان مکتب شیخ انصاری است و سید ابوالقاسم خویی شاگردش بود. همراهی با میرزای شیرازی در نهضت تنباکو، همکاری با آخوند خراسانی در نهضت مشروطه، و اعلام جهاد علیه انگلیس در عراق از فعالیت‌های سیاسی میرزای نایینی است. او کتاب معروف تنبیه الامه و تنزیه المله را در دفاع از مشروطه و نفی استبداد نوشت.

محمدحسین تحصیل را از کودکی، در زادگاهش آغاز کرد و پس از فراگیری مقدمات، در هفده سالگی راهی اصفهان شد. پدرش با هدف تعلیم و تربیت وی، او را به شیخ محمدباقر اصفهانی سپرد. نائینی، هم در حوزه درس اصفهانی حاضر می‌شد و هم در خانه او و تحت سرپرستی‌اش زندگی می‌کرد. افزون بر آن، وی در اصفهان نزد میرزا ابوالمعالی کلباسی، میرزا محمدحسن هزارجریبی و جهانگیرخان قشقایی، در رشته‌های مختلف علمی مانند فقه، اصول، کلام و حکمت، تحصیلاتش را دنبال کرد. همچنین با ادبیات فارسی و عربی و ریاضی نیز آشنا شد. میرزای نائینی در سال ۱۳۰۳ راهی عراق شد و به حوزه سامرا رفت. او در درس میرزا محمدحسن شیرازی، رهبر نهضت تنباکو حاضر می‌شد، در اواخر عمر میرزای شیرازی، کاتب و محرر او نیز بود و در امور سیاسی و اجتماعی نیز طرف مشورت استاد قرار می‌گرفت. پس از وفات میرزای شیرازی، در سال ۱۳۱۲ق، مدتی نزد سید محمد فشارکی شاگردی کرد؛ اما با پراکندگی حوزه سامرا، او مدتی در کربلا اقامت کرد سپس در سال ۱۳۱۴ راهی نجف شد و در درس آخوند خراسانی، حاضر و از خواص و اصحاب مجلس استفتای او گشت. محمدحسین نایینی ۲۶ جمادی‌الاول ۱۳۵۵ق در ۸۲ سالگی در نجف درگذشت و در حرم امام علی (علیه السلام) دفن شد.

[۴] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۳۱٫

«قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ ۗ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ».

[۵] الخصال، جلد ۱، صفحه ۳۲۱٫

«حَدَّثَنَا أَبُو اَلْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ اَلطَّالَقَانِیُّ رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ بُهْلُولٍ اَلْقَاضِی فِی دَارِهِ بِمَدِینَهِ اَلسَّلاَمِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ یَزِیدَ اَلصَّدَائِیُّ عَنْ أَبِی شَیْبَهَ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : تَقَبَّلُوا لِی بِسِتٍّ أَتَقَبَّلْ لَکُمْ بِالْجَنَّهِ إِذَا حَدَّثْتُمْ فَلاَ تَکْذِبُوا وَ إِذَا وَعَدْتُمْ فَلاَ تَخَلَّفُوا وَ إِذَا اُؤْتُمِنْتُمْ فَلاَ تَخُونُوا وَ غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ وَ اِحْفَظُوا فُرُوجَکُمْ وَ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ  وَ أَلْسِنَتَکُمْ».

[۶] همان.

[۷] همان.

[۸] همان.

[۹] جامع الأخبار : ۴۰۸ / ۱۱۲۹٫

«رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله: لِکُلِّ عُضوٍ مِن ابنِ آدمَ حَظٌّ مِن الزِّنا: العَینُ زِناها النَّظَرُ».

[۱۰] حافظ، غزلیات، غزل شماره ۱۹۶٫

[۱۱] صائب تبریزی، دیوان اشعار، غزلیات، غزل شماره ۹۲۰٫

[۱۲] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۶۷، صفحه ۲۵٫

«وَ قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: اَلْقَلْبُ حَرَمُ اَللَّهِ فَلاَ تُسْکِنْ حَرَمَ اَللَّهِ غَیْرَ اَللَّهِ».

[۱۳] سوره مبارکه فتح، آیه ۱۰٫

«إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ ۚ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّمَا یَنْکُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ ۖ وَ مَنْ أَوْفَىٰ بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا».

[۱۴] صفای اصفهانی، دیوان اشعار، مسمطات، مسمط در نعت صدیقه کبری فاطمه زهرا (سلام الله علیها).

[۱۵] شهید ثانی، زین الدین بن علی‏، مسکن الفؤاد عند فقد الأحبّه و الأولاد، ص ۱۱۲، قم، بصیرتی‏، بی‌تا.

«از انس‌بن مالک روایت شده: زمانى که از دفن پیامبر فارغ شدیم، حضرت فاطمه علیها السلام به‌سوى من آمد و گفت: “چگونه جان و روان شما همراهى کرد بر چهره پیامبر خدا خاک فرو ریزید؟!”، سپس گریست و فرمود: «یَا أَبَتَاهْ أَجَابَ رَبّاً دَعَاهُ یَا أَبَتَاهْ مِن رَبِّهِ مَا أَدْنَاهُ»؛

مَا ذَا عَلَى الْمُشْتَمِّ تُرْبَهَ أَحْمَدَ   ***   أَنْ لایَشَمَّ مَدَى الزَّمَانِ غَوَالِیَا

صُبَّتْ عَلَیَّ مَصَائِبُ لَوْ أَنَّهَا   ***   صُبَّتْ عَلَى الْأَیَّامِ صِرْنَ لَیَالِیَا

قُلْ لِلْمُغَیَّبِ تَحْتَ أَطْبَاقِ الثَّرَى   ***   إِنْ کُنْتَ تَسْمَعُ صَرْخَتِی وَ نِدَائِیَا

صُبَّتْ عَلَیَّ مَصَائِبُ لَوْ أَنَّهَا   ***   صُبَّتْ عَلَى الْأَیَّامِ صِرْنَ لَیَالِیَا

قَدْ کُنْتُ ذَاتَ حِمًى بِظِلِّ مُحَمَّدٍ   ***   لاأَخْشَ مِنْ ضَیْمٍ وَ کَانَ حِمَیً لِیَا

فَالْیَوْمَ أَخْضَعُ لِلذَّلِیلِ وَ  أَتَّقِی   ***   ضَیْمِی وَ أَدْفَعُ ظَالِمِی بِرِدَائِیَا

فَإِذَا بَکَتْ قُمْرِیَّهٌ فِی لَیْلِهَا   ***   شَجَنا عَلَى غُصْنٍ بَکَیْتُ صَبَاحِیَا

فَلَأَجْعَلَنَّ الْحُزْنَ بَعْدَکَ مُونِسِی   ***   وَ لَأَجْعَلَنَّ الدَّمْعَ فِیکَ وِشَاحِیَا».

[۱۶] بحارالأنوار، مجلسی، ج ۹۸، ص ۳۲۲، باب ۲۴؛ کیفیت زیارت عاشوراء، ص ۲۹۰٫

«وَ الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَى صَدْرِکَ وَ مُولِغٌ سَیْفَهُ عَلَى نَحْرِکَ قَابِضٌ عَلَى شَیْبَتِکَ بِیَدِهِ ذَابِحٌ لَکَ بِمُهَنَّدِهِ».