- دستور خداوند به رکوع و سجده و بیان اهمّیّت آنها از زبان معصومین (علیهم السّلام)
- دعوت به خیر العمل که مصداق آن فاطمهی زهرا سلام الله علیها است
- فاطمه جلوهی رحمت خداوند به پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
- شکر نعمت کوثر با نماز و قربانی
- عبادت فاطمه سلام الله علیها الگویی برای ملائک
- ارتباط با خدا عامل تبدیل شدن انسان به اهل خیر
- انقلاب اسلامی امتداد غدیر و ولایت فرزندان فاطمه سلام الله علیها
- تفسیر خطبهی فدکیهی حضرت فاطمه سلام الله علیها
- بیان فواید زمامداری حضرت علی (علیه السّلام)
- جمهوری اسلامی مصداق آیهی ولایت
- جمهوری اسلامی دعوت به غدیر و ولایت خدا است
- عدم دفاع از ولایت عامل گرفتار شدن در فتنه
- آخرین لحظات زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی * وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانِی * یَفْقَهُوا قَوْلِی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الأنبِیاءِ طَبِیبِ نُفُوسِنَا شَفِیعِ ذُنُوبِنَا أنیسِ قُلُوبِنَا حَبِیبِ إلهِنا أبِی القاسِمِ مُحَمَّدٍ (صلوات) وَ آلِهِ المَعصُومِینَ سِیَّمَا الکَهفِ الحَصِینِ بَقِیَّهِ اللهِ فِی العَالَمِینَ أرواحُنَا وَ أرواحُ العَالَمِینَ لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفِداءُ وَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ رُؤیَتَهُ وَ صُحبَتَهُ وَ نُصرَتَهُ وَ الإستِشهَادَ بَینَ یَدَیهِ وَ اللَّعنُ عَلَی أعدَائِهِم أجمَعِینَ إلَی یَومِ الدِّینِ».
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ… * وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباکُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ»[۲].
شهادت جانسوز و عالمسوز مام امامان، دخت نبی خاتم، بزرگ مجاهدهی دوران، امّ الأئمّه و امّ ابیها، حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) را به حضور مبارک امام زمانمان و به همهی فرزندان حضرت زهرا، رهبر عزیزمان، مرجع بزرگوارمان تسلیت عرض میکنم.
دستور خداوند به رکوع و سجده و بیان اهمّیّت آنها از زبان معصومین (علیهم السّلام)
در سورهی مبارکهی حج خداوند متعال دستور میدهند «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ * وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباکُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ». بسیار جای توجّه، هم توجّه فکری و عقلی و هم توجّه قلبی و احساسی و عرفانی است. خدای رئوف به عباد، خدای مخرج بندگان از ظلمات به سوی نور، خدایی که ولی مؤمنین است، با عنایت رحیمیّه و با رأفتی که به مؤمنین دارد دستور سجده و رکوع و عبادت به طور مطلق…
توجّه به سجده و رکوع که حالت انقیاد، تذلّل و خضوع بنده در برابر مولا، عاشق در برابر محبوب و معشوق او است، مورد عنایت خاص خدا است. نزدیکترین حالت عبد به خداوند منّان حالت سجده است. به امثال خودم عرض میکنم، کسانی که دل آنها غبار گرفته و میخواهند خانهتکانی کنند، آیینهی قلب خود را از غبار حاجب و حائل که مانع تابش نور خدا است، مانع تابش محبّت حق تعالی به آن دل است، نسخهای که برای اینگونه بیماران امام صادق (علیه الصّلاۀ و السّلام) پیچیده است سجدههای طولانی است و در آن حدیث شریفی هم که از وجود نازنین نبی مکرّم اسلام کسی خواستههای بلندی داشت، یکی از آنها این بود که من میخواهم در بهشت با شما باشم، در درجهی شما باشم. حضرت برای پاسخ به این آرزو و درخواست فرموند: سجدههای طولانی انجام بده. نماز عظمتی دارد، نماز نوری دارد، نماز لطافتی دارد، در نماز احساسی است، هیجانی است، در نماز ارتباطی است، خلوتی است. از ابتدا نمازگزار مهمان خدا است.
«وَ حَقُّ الصَّلَاهِ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّهَا وِفَادَهٌ إِلَى اللَّهِ»[۳]. کسی بخواهد حقّ نماز را اداء کند، امام زین العابدین (علیه السّلام) که اهل هستند، هم امام هستند، معصوم هستند و هم شاخص در سجده و عبادتهای خاص هستند، ایشان میگویند: حق نماز این است که بدانی نماز ورود بر خدا است؛” حق نماز این است که بدانی نماز ورود بر خدا است “ هجرت از خود، سفر از خود، گذشتن از خود، پا گذاشتن روی خود و رسیدن به خدا است، «وِفَادَهٌ إِلَى اللَّهِ»، لذا از تکبیره الاحرام که افتتاح نماز است تا سلام که اختتام نماز است، جای جای نماز خلوت با خدا است، ارتقاء از ماسوی است، تطهیر جان است، شستشوی قلب است، امّا سجده و رکوع مراحل فناء بنده است که سجده فناء مطلق است، چشم پوشیدن از همه چیز است. هم چشماندازی بنده ندارد تا ببیند و هم چشم حالتی دارد که جایی برای دیدن ندارد، گویا صعقهی موسی است. تجلّی حق تعالی آنچه را که برای موسی مهم بود و کوه مینمود، خدا وقتی تجلّی کرد هم آن کوه را منهدم کرد، متلاشی کرد و هم خود موسی حالت صعقه پیدا کرد. هم چشم را از او گرفت هم چشمانداز را از او گرفت.
اگر کسی میخواهد به جایی برسد باید نماز خود را که حاوی سجده و رکوع است واقعاً نماز کند، از خدا نماز بگیرد نه به خدا نماز بدهد. «قُلْ إِنَّ صَلاتی وَ نُسُکی وَ مَحْیایَ وَ مَماتی لِلَّهِ»[۴]. اگر نمازی داشته باشیم متعلّق به خدا است، خدا به ما داده است. چه خوش است انسان یک شبی از خدا خدا را بخواهد، از خدا خود او را بخواهد. خدا به کسی نماز بدهد خود را به بندهی خود داده است. از اینجا باید شروع کرد «ارْکَعُوا وَ اسْجُدُوا» اهل سجده باشید و اهل رکوع باشید «وَ اعْبُدُوا» بندگی کنید خدا را «وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ».
دعوت به خیر العمل که مصداق آن فاطمهی زهرا سلام الله علیها است
خیلی آیهی دلانگیزی است، آهنگ محبّت دارد، از سجده و رکوع و به عبادت خاص دعوت میکند، بعد میفرماید: «وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ». اگر نماز نماز شد چون خیر العمل است که در روایت دارد «خَیرُ العَمَل» فاطمهی زهرا است و نتیجهی کوثر وجود حضرت زهرا نماز است. «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَر»[۵] ما، نفرمود من، آنجایی که خدا میخواهد عظمت خود را به رخ کائنات بکشد با تعبیر ما که حاکی از جلال و عظمت خدا است «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ»[۶]، «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ» خدا در خدایی خود، خدا در جلال خود، خدا در اقتدار خود، خدا در عظمت خود، خدا در کرامت خود به پیامبر کوثر عطا کرد، عطای الهی بود نه سؤال پیغمبر بود.
فاطمه جلوهی رحمت خداوند به پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
خداوند متعال حضرت زهرا را مظهر عظمت و جلال و دارایی خود معرفی میکند و نتیجهی چنین عطایی «فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَر» دو چیز که مبدأ همهی چیزها است، یکی نماز است. کسی که فاطمه دارد آیا این فاطمه متعلّق به پیغمبر ما است؟ پیغمبر متعلّق به چه کسی است؟ پیغمبر «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَهً لِلْعالَمینَ»[۷] پیغمبر رحمهٌ للعالمین است و از جلوههای رحمت عام و خاصی که بر وجود پیغمبر عنایت شده حضرت فاطمهی زهرا است. حالا که تو فاطمه را دارا شدی، خیر کثیر، نسل کثیر، علم کثیر، این کثرت در مقابل قلّت نیست، همهی خیر است فاطمه، همهی علم است فاطمه، همهی انسانیّت است فاطمه، اگر نسل صالحی بنا است باشد از فاطمه سلام الله علیها است. هم فرزندانی که مستقیماً فرزندان فاطمه هستند وجود آنها جوشش چشمهی کوثر است و هم دیگرانی که به طفیل «لَو لَا الحُجَّه لَساخَت الاَرضُ بِاَهلِهَا»[۸]. امام زمان ما از فاطمه است و همهی عالم به طفیل وجود حضرت مهدی ما امام دارد. (صلوات)
” اگر نسل صالحی بنا است باشد از فاطمه سلام الله علیها است “
شکر نعمت کوثر با نماز و قربانی
نتیجهی چنین عطایی نماز است «فَصَلِّ لِرَبِّکَ» نمازی که ربوبیّت حق تعالی را نشان بدهد. اهل نماز در دامن ربوبیّت حق تعالی رشد کردهاند به نماز رسیدهاند. «وَ انْحَر» اگر میخواهی قربانی کنی به پای این عطیّهی الهی، قربانی کوچک نکن، نحر کن، قربانی بزرگ داشته باشد. «ارْکَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ». خیر العمل حضرت زهرا است و کسانی که اهل خیر هستند در دامن تربیت فاطمی تربیت شدهاند، بوی فاطمه میدهند، چون فاطمهی طاهره هم اهل سجده بود، هم اهل رکوع بود.
عبادت فاطمه سلام الله علیها الگویی برای ملائک
سجدههای بیبی، عبادت آن بزرگوار، نیایش آن حضرت آنگونه بود که خدای متعال، ملائکه که «نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ»[۹]، ملائکه که «لا یَسْأَمُونَ مِن عِبادَتِهِ وَ لَا یَفتُرُونَ» نه خسته میشوند، نه سست میشوند از عبادت حق تعالی، ملائکه دائم الذّکر هستند، دائم الظّهور هستند، ملائکه شهود دارند، حجابی بین آنها و خدا نیست «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِکَهُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ»[۱۰] خدا خود نزد خود حاضر است، شاهد است. ملائکه در پرتو وجود حق تعالی خودی ندارند. هر کسی خود ببیند خدا بیند و ملائکه خودی ندارند تا ببینند، نور حق هستند، جلوهی خدا هستند، آیینهی حق تعالی هستند، خدانما هستند، حقنما هستند. «وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ»[۱۱] صاحبان علم که در درجهی اوّل حضرات ائمّهی معصومین هستند و کسانی که تالی تلو عالمان آنچنانی هستند، وجود آنها هم برای آنها بت نیست، هیچ وقت حسابی برای خود باز نکردند، خود را ندیدند، از خود گذشتند، خودی نداشتند تا بگذرند، بود و نبود آنها خدا بود، اینها هم شاهد هستند.
این ملائکهی شاهد، این ملائکهی مسبّح و ذاکر، این ملائکهای که فتور و سأم و خستگی ندارند، این موجودات با این درجات را خدای متعال به تماشای عبادت فاطمهی زهرا فرا میخواند. «مَتَى قَامَتْ فِی مِحْرَابِهَا… یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ… یَا مَلَائِکَتِی انْظُرُوا إِلَى أَمَتِی فَاطِمَهَ»[۱۲]. ای بیبی هر دو عالم، ای بانویی که ایثار تو را قرآن تابلو کرده است «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً * إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ»[۱۳] مسکین و یتیم و اسیری که مشرک است، مسلمان نیست، شما را قبول ندارد، دین شما را قبول ندارد، ولی در خانهی شما را زده است و از شما درخواست طعام کرده است، شما غذای خود و فرزندان خود را به اسیر مشرک دادید، ما که محبّ هستیم، ما سر سفرهی فرزند شما، نایب امام زمان خود برای عزاداری شما به اینجا آمدهایم، از آنچه شما دارید چه میشود یک قطرهای هم به ما داده شود که ما هم در عمر خود یک نمازی، یک سجدهای، یک رکوعی از شما اخذ کنیم؟!
ارتباط با خدا عامل تبدیل شدن انسان به اهل خیر
اگر ارتباط انسان با خدا ارتباط درستی بود اهل خیر خواهد بود؛ به کوثر که خیر کثیر است، یعنی همه خیر است، ارتباط قلبی و فکری و فرهنگی پیدا میکند و جز خیر از وجود او ساخته نمیشود. در این دعاهایی که قبل از شروع نماز، بعد از تکبیرات میخوانیم، یکی «لَبَّیْکَ وَ سَعْدَیْکَ وَ الْخَیْرُ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ الشَّرُّ لَیْسَ إِلَیْکَ»[۱۴] است. خدا چنین خدایی است که «وَ الشَّرُّ لَیْسَ إِلَیْکَ». اگر انسان به خیر العمل اتّصال پیدا کرد و با کوثری که همه خیر است مرتبط شد «وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ» اهل آن سجده و آن رکوع و آن بندگی جز خیر در وجود او نیست.
اینکه میبینید حضرت صدّیقهی طاهره، فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) در آن درگیری که برای ایشان پیش آمد، میگویند: و الله ناقهی صالح و فصیل آن نزد خدا عزیزتر از من نیستند، این چه تشبیهی است که بیبی عالم حضرت صدّیقهی طاهره در آن جریان کسانی که جفا کردند، در خانه سوزاندند، خانه را به آتش کشیدند و بیبی عالم را در خاکریز ولایت تنها مدافع حریم و نگهبان حریم ولایت را زیر کتک گرفتند و جانباز و معلول ساختند، بیبی عالم به آنها میگوید: و الله ناقهی صالح و فصیل آن در پیشگاه خدا اعزّ از من نیستند. ناقهی صالح جز خیر و برکت برای مردم چیزی نداشت.
انقلاب اسلامی امتداد غدیر و ولایت فرزندان فاطمه سلام الله علیها
وجود حضرت زهرا سلام الله علیها از نظر معنوی خیر است، از نظر دنیوی هم خیر است. اگر حکومت به دست دودمان فاطمه بود کدام خلأ از نظر مادّی برای بشر باقی میماند؟ «وَ اللَّهِ لَوْ تَکَافُّوا عَنْ زِمَامٍ نَبَذَهُ رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْهِ لَاعْتَلَقَهُ وَ لَسَارَ بِهِمْ سَیْراً سُجُحاً… وَ لَأَوْرَدَهُمْ مَنْهَلًا نَمِیراً… وَ لَأَصْدَرَهُمْ بِطَاناً»[۱۵] اگر شما این ناقهای را که زمام آن را به دست علی داده بود؛ یعنی ناقهی حکومت که مشروعیّت حکومت از بالا است، از جانب خدا است، اگر همهی مردم عالم جمع بشوند و کسی را که شایستگی ندارد که شایستگی هم حق میداند که چه کسی شایسته است «وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَهٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ ُ الْخِیَرَهُ»[۱۶] انتخاب و اختیار از آن خدا است، «اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ»[۱۷].
این مسیری که اسلام ناب، پیروان اهل بیت در پیش گرفتهاند که مسیر غدیر است، ولایت را از خدا میدانند، حاکم را سایهی خدا میدانند، حاکم را مظهر صفات خدا میدانند، حاکم را عبد صالح پروردگار منّان میدانند، این راه راه خطا نیست، این راه راه خدا است نه راه هوی که حضرت صدّیقهی طاهره (سلام الله علیها) در آن قسمت دیگر از خطبهی خود فرمودند: «بِأَیِّ سَنَدٍ اسْتَنَدُوا أَمْ بِأَیَّهِ عُرْوَهٍ تَمَسَّکُوا… أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدى… فَرَغْماً لِمَعَاطِسِ قَوْمٍ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً»[۱۸].
تفسیر خطبهی فدکیهی حضرت فاطمه سلام الله علیها
عجب عباراتی دارد بیبی عالم، مظهر جمال حق در گفتار و رفتار و سیما و سیرت است. هم صورت و هم سیرت، هم ظاهر و هم باطن، هم گفتار و هم رفتار همه خدا را نشان میدهد و در حدّ جمال و جلال الهی فاطمهی زهرا تاریخ را زیبا کرده است. اگر این زیباییها را شما از تاریخ منها کنید جز زشتی در عالم باقی نمیماند، چه اینکه آنان که این زیبایی را نتوانستند ببینند و همچون شبپره علیه نور قیام کردند و باعث خسوف خورشید شدند که صورت مبارک او بسان حائلی بود که صورت او کبود شد و گرفتار خسوف گشت و آفتاب وجود او خیلی زود غروب کرد که حضرت امیر هم کنار قبر فاطمهی طاهره سفرهی دل برای پیغمبر باز کرد و عرضه داشت یا رسول الله، زود بود فاطمه از من جدا شد.
اینها این جلال را نتوانستند ببینند لذا بدون فاطمه، بدون این جلال، بدون این جمال عالم به قدری چهرهی کریه پیدا کرد و این چهرهی زشت را در تاریخ ثبت کرد که امیر المؤمنین دریای صبر بود، از عصمت برخوردار بود، ولی میگفت: «مَا أقبَحَ الخَضراء وَ الغَبراء» دیگر صحرا هم زشت شد، آسمان هم زشت شد، دیگر زندگی زیبایی خود را بعد از زهرا از دست داد. سلام خدا بر این بیبی عالم، فرمودند و الله، قسم جلاله میخورد.” حضرت زهرا سلام الله علیها به حکم آیهی مباهله حجّت خدا است “
حضرت زهرا سلام الله علیها به حکم آیهی مباهله حجّت خدا است، حضرت زهرا سلام الله علیها به حکم آیهی تطهیر و به حکم آیهی مودّت و به حکم آیات هجدهگانهی سورهی مبارکهی هل اتی از عصمت برخوردار است. بیبی عالم که از افق وحی سخن میگوید و سخنی از خود ندارد، هر چه دارد از خدا است و جز خدا در وجود فاطمه، در قلب فاطمه، در سخن خدا، هیچ چیز دیگری نیست، چه اینکه «سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً»[۱۹]. یک جرعهای بود، جامی بود، دریایی بود که خداوند منّان به خورد فاطمه و پدر او، فاطمه و همسر او، فاطمه و فرزندان او داد که «یُطَهِّرَهُم عَمَّا سِوی الله» جز خدا را در وجود آنها نفی کرد. تمام زندگی فاطمه نور خدا است، جلوهی خدا است، صفات خدا است، جلال خدا است، جمال حق تعالی است و غیر از خدا هیچ چیز در زندگی فاطمه باقی نمانده است؛ فناء مطلق بود، بقاء بالله داشت، هر چه نمود داشت نمود الهی بود، جز خدا نمودی نداشت، بودی نداشت تا نمودی داشته باشد، لذا همه چیز او خدا بود.
بیان فواید زمامداری حضرت علی (علیه السّلام)
یکچنین بانویی در مقابل تفکّر سکولاری، نفی حاکمیّت خدا، در مقابلهی با ولایت، حضرت زهرا هم نکبت سکولاریسم را اعلان میکند و هم اینکه امتیاز ولایتمداری را. «وَ اللَّهِ لَوْ تَکَافُّوا عَنْ زِمَامٍ نَبَذَهُ رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْهِ لَاعْتَلَقَهُ». فاطمه به الله که اسم جلاله است سوگند یاد میکند. به الله سوگند «لَوْ تَکَافُّوا» اگر دست بر میداشتند از زمامی که زمامداری آن را پیغمبر به علی واگذار کرده بود «لَاعْتَلَقَهُ» اینطور نبود که حضرت امیر المؤمنین حکومت را به عنوان یک تشریفات و پلی برای رسیدن به مقاصد مادّی خود بگیرد. نه حکومت الهی مورد علاقهی امیر المؤمنین بود، عشق علی بود. «لَاعْتَلَقَهُ» یعنی این را با علقه میگرفت. حکومت الهی حاکمیّت خدا است. حکومت الهی نجات بندگان خدا از همهی اسارتها است. حکومت الهی نور دنیا و آخرت است، آبادی دنیا و آخرت است. «لَاعْتَلَقَهُ» این را با علاقه میگرفت، برای او تشریفات نبود.
«وَ لَسَارَ بِهِمْ سَیْراً سُجُحاً» حضرت علی علیه السلام بلد بود این قافله را آنچنان در مسیر هموار میبرد که نه مرکبی که علی با آن مرکب این جامعه را دارد به سوی افق اعلی حرکت میدهد و در سیر الی الله و سلوک الی ربّ العزّه آنها را ارتقاء میدهد، نه بر مرکب تحمیل بود و نه بر راکب و نه بر زمامداری که زمام حکومت را در اختیار دارد. در یک سیر سجحی اینها را پیش میبرد، یک ارتباط الهی، یک توحید کلمه، وحدت کلمه در سایهی توحید حق تعالی است. همه به یک خدا، به یک محور، به یک پرچم، به یک قبله، به یک رهبر وابستگی پیدا میکنند، همه به صورت اعضای یک پیکر در میآیند.
جمهوری اسلامی مصداق آیهی ولایت
اگر به صورت وحدت واقعی که روح واقعی که همان ولایت است و خدای منّان آن را مایهی حیات جامعهی بشر معرفی کرده و فرموده است: «اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ * وَ اتَّقُوا فِتْنَه»[۲۰]. این آیه بر حسب روایات آیهی ولایت است. «اسْتَجیبُوا لِلَّهِ» یعنی جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد. (تکبیر) جموریّت شما یعنی اجماع شما، اتّحاد شما، حرکت هماهنگ شما، همافزایی شما، همراهی شما، همهدفی شما و اسلامیّت شما یعنی ولایتمداری شما. این اجتماع عظیم که اسم آن جمهوریّت است همه صفرهایی هستند که اگر در کنار ولایت قرار گرفتند هر یک عدد میشود، ارزش عددی پیدا میکند و جامعه جامعهی ارزشی و الهی میشود، امّا جمهوریّت منهای اسلامیّت برای انسان موحّد پشیزی ارزش ندارد. فرمود: عمّار، اگر دیدی تمام عالم در یک خط حرکت میکنند و علی در یک خط، همه را رها کن دنبال علی برو. «عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ یَدُورُ حَیْثُمَا دَارَ»[۲۱]. مدار وحدت ولایت است، مدار الفت ولایت است، مدار عزّت ولایت است، مدار امنیّت ولایت است. و این یک تجربه است، منهای ولایت هیچ کدام از این امتیازات نیست.
«وَ لَسَارَ بِهِمْ سَیْراً سُجُحاً …وَ لَأَوْرَدَهُمْ مَنْهَلًا نَمِیراً» که ترجمهی این آیه است «اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ»[۲۲]. خدا شما را به ولایت علی دعوت کرده است، بیایید بیعت کنید که آمدند بیعت کردند امّا «نَکَصْتُمْ بَعْدَ الْإِقْدَامِ»[۲۳] شما پیمان را شکستید، به عقب برگشتید بعد از آنکه از جاهلیت، از غیر خدامحوری که هویمحوری است، این سکولاریزم که این لیبرالیزم است، اینها همه شرک است. خدا منها بشود نور منها شده است، سعادت منها شده است، عزّت منها شده است، همهی ارزشها منها شده است و حضرت صدّیقهی طاهره دارد این آیه را توضیح میدهد «اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ». شما را زنده میکند. امام آمد ایران مرده را زنده کرد، جوامع اسلامی موجودیّتی نداشتند، همه زیر پای امریکاییها و شورویها له شده بودند، هرگز یک ارادهای در کسی دیده نمیشد. خودباوری، خودمستقل دیدن، قابلیت اینکه بگویند خود ما منهای شرق و غرب میتوانیم حکومت داشته باشیم، خود ما خود را اداره کنیم، هیچ چیز باقی نمانده بود، جز فحشا و جز منجلاب فساد از دنیای غرب چیزی به ما نرسیده بود.
جمهوری اسلامی دعوت به غدیر و ولایت خدا است
این جمله که جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد دعوت به حرکت غدیر است، دعوت به ولایت خدا است، دعوت به حاکمیّت دین است، حاکمیّت قانون است که ولایت عینیّت قانون است، ولی فقیه عبد صالح خدا است، تمثّل و تجسّم دین در ولایت است که در زمان عصمت خود ائمّهی معصومین و در زمان غیبت ولی فقیه حجّت حجّت خدا است. امام زمان حجّت الله است و خود امام زمان فرمودند: «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَهُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاهِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُم»[۲۴] فرمود: ولی فقه حجّت من است بر شما و من حجّت خدا بر آنها هستم. حجّت حجّت خدا است.
اگر زمام حکومت را واقعاً به راستی، نه در ظاهر دم از ولایت بزنیم، ولی در امور و در تصمیمگیریها از شرق و غرب الهام بگیریم. این نفاق است، این دروغ است. اگر فرمود: «لَوْ تَکَافُّوا عَنْ زِمَامٍ نَبَذَهُ رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْهِ» الهام را باید از این چشمهی نور گرفت. باید با مشورت و دستور او عمل کرد تا امضاء خدا در آن باشد که برکت در این است. که حضرت زهرا (سلام الله علیها) در این خطبهی فدکیّهی خود که خطبهی ولایی بود، خطبهی حکومتی بود، خطبهی توحیدی بود، خطبهی اخلاقی بود، خطبهی تاریخی بود، خطبهی عبرتانگیز فاطمه بود، معجزهی الهی در وجود فاطمهی زهرا این خطبه بود در آنجا این آیه را میآورند «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا»[۲۵]. برکت در این نیست که انسان به هر قیمتی دنیای غرب را با خود هماهنگ کند و لو به قیمت عقبنشینی باشد، نه اینطور نیست. اگر شما برکت میخواهید حتّی در زندگی مادّی باید ایمان و تقوا داشته باشید. و ایمان و تقوا منهای ولایت دروغ است، هوی است، چیزی جز آن نیست.
عدم دفاع از ولایت عامل گرفتار شدن در فتنه
این آیهی کریمه میفرماید: «اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ»[۲۶] حیات را به شما میدهد. این ولایت چشمهی حیات است، این جوشش دین و حقیقت است، امّا آن طرف آن چه؟ «وَ اتَّقُوا فِتْنَهً لا تُصیبَنَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّهً»[۲۷]. اگر سکوت کردید، تماشا کردید علی را دستبسته بردند، آن وقت «وَ اتَّقُوا فِتْنَهً». اگر آتش این فتنه شعله گرفت و کسی نتوانست آن را مهار کند تنها فتنهگر نمیسوزد، همه میسوزند. دیدید مردم مدینه چطور سوختند؟ اگر آن روز سکوت نمیکردند در خانهی فاطمه آتش نمیگرفت بعد از چند سال قشون یزید نمیریختند مدینه آن همه از صحابهی پیغمبر را نمیکشتند و دخترهای مسلمانها را در مسجد پیغمبر مورد تجاوز قرار نمیدادند. نتیجهی سکوت در تضعیف ولایت و در سوختن در خانهی وحی و مخدوش شدن حاکمیّت خدا این همه ظلمی است که در طول تاریخ مسلمانها گرفتار آن شدند و حضرت زهرا اینها را پیشبینی کرده بود.
” اگر آتش این فتنه شعله گرفت و کسی نتوانست آن را مهار کند تنها فتنهگر نمیسوزد، همه میسوزند “
«وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ… * وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ»[۲۸] خیلی آیهی عجیبی است، خیلی پیامهای آن با زمان ما گویا است و مصداق بارز آن حضرت صدّیقهی طاهره سلام الله علیها است. «وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ» بیایید مجاهد باشید، نه چند روزی در جبهه مقابل صدّام مجاهد بودید بعد آمدید پشت جبهه در جهاد با نفس هر کدام شما صاحب ادّعا شدید و پرچمی بلند کردید و به جان هم افتادید، این نه «جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ». این جهاد هم جهاد کیفی است، اخلاص فاطمه را میطلبد. تمام الخلاص به اخلاص است.
«قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَهٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا ما بِصاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّهٍ»[۲۹]. اگر اخلاص داشتید و قیام شما با اخلاص الهی بود آن وقت میفهمیدید اگر گفتند امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند، اگر گفتند نه شرقی نه غربی، این حرفها یک جنون نیست، این یک حقیقت است، تجربه کردید دیدید، حالا چرا بعد از تجربه «فَأَنَّى حُرْتُمْ بَعْدَ الْبَیَانِ وَ نَکَصْتُمْ بَعْدَ الْإِقْدَامِ»[۳۰]. برای شما که یک تئوری نیست، یک واقعیّت است، یک تجربه است. قیام لله کردید، هشت سال دفاع مقدّس معجزه بود، مدد خدا را دیدید و ۲۰ سال بعد از آن هشت سال خاموش شدن این فتنهها و این همه پشرفتها در ابعاد علمی و اقتصادی و فرهنگی، همهی اینها برای شما تجربه بود. «فَأَنَّى حُرْتُمْ بَعْدَ الْبَیَانِ وَ نَکَصْتُمْ بَعْدَ الْإِقْدَامِ».
دیگر این مجالس بیشتر برای همدردی با امام زمان ما ارواحنا فداه است. نایب ایشان مجلس برای مادر ایشان گذاشتند، شما هم آمدید در مجلس مادر حضور پیدا کردید، ما هم باید برای شما روضه بخوانیم به امید آنکه امام زمان ما هم در این روضه حضور داشته باشند. مرحوم آیت الله آقا سیّد حسین قاضی (اعلی الله مقامه) فرموده بودند: رفتیم جمکران، عدّهای از ابن بابویه آمده بودند. آنجا روضهای خوانده شد امام زمان هم حضور داشتند و حضرت هم با ما گریه کردند، بعد هم به آن روضهخوان فرمودند: طیّب الله. مرحوم آقای قاضی میفرمودند: من خطاب کردم به آن منبری که این طیّب الله مخصوص شما نبود، برای همهی ما است. امام زمان، اینجا جایی است که در مظانّ این معنا است، ما توقّع داریم شما در اینجا حضور دارید و در مجلس مادر خود کنار نایب خود شما هم اشک میریزید. طیّب الله همه برای همهی شما است.
آخرین لحظات زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها
این روزها بیبی از پا افتاده است، امّا دست از جهاد خود برنداشت. گریههای فاطمه سلام الله علیها مجاهدت فاطمه سلام الله علیها بود، گریهی روشنگر بود، گریهی نور بود. به امیر المؤمنین علیه السلام عرضه داشت: یا علی، حالا که من از پا افتادم من را تنها نگذار، کنار من بنشین برای من قرآن بخوان.
چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنیدن به رخت نظاره کردن سخن خدا شنیدن
امیر المؤمنین کنار بستر فاطمه نشست، یک نگاهی به بدن آبشدهی جانباز ولایت کرد. من بمیرم برای این جانبازها. دیروز بود یک جانباز شیمیای به من میگفت برای پنجمین بار است اگر خدمت آقا رفتید سلام ما را برسانید بگویید این جان معیوب ما قربان شما است. امیر المؤمنین نگاه میکرد میدید فاطمهاش آب شده است. نمیدانم چه گذشت بر امیر المؤمنین که این سؤال را از حضرت زهرا کرد، تعبیر حضرت امیر این است: «سَیِّدَتِی» بیبی من، همه کارهی علی، همه کس علی، چرا دردت را به علی نمیگویی؟! «مَا یُبْکِیکِ»[۳۱] دردت چیست؟ درد او زیاد بود.
«صُبَّتْ عَلَیَّ مَصَائِبُ لَوْ أَنَّهَا صُبَّتْ عَلَى الْأَیَّامِ صِرْنَ لَیَالِیَا»[۳۲]
درد پهلو داشت، درد سینه داشت، درد بازو داشت. یک دردی که کشنده است برای شیعهی غیور بشکند آن دست که زد به تو سیلی
«وَ جَاوَزَ الحَدَّ بِلَطمِ الخَدِّ شَلَّت یَدُ الطغیان وَ التَّعدِّی»[۳۳]
امّا بیبی اینها را احساس نمیکند، این دردها را به زبان نیاورد، عرضه داشت: «أَبْکِی لِمَا تَلْقَى بَعْدِی» علی من به وحدت تو، به غربت تو گریه میکنم، به مظلومیّت تو گریه میکنم.
«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ».
[۱]– سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی حج، آیات ۷۷ و ۷۸٫
[۳]– بحار الأنوار، ج ۷۱، ص ۴٫
[۴]– سورهی انعام، آیه ۱۶۲٫
[۵]– سورهی کوثر، آیات ۱ و ۲٫
[۶]– سورهی حجر، آیه ۹٫
[۷]– سورهی انبیاء، آیه ۱۰۷٫
[۸]– درخشان پرتوى از اصول کافى، ج ۶، ص ۹۹٫
[۹]– سورهی بقره، آیه ۳۰٫
[۱۰]– سورهی آل عمران، آیه ۱۸٫
[۱۱]– همان.
[۱۲]– بحار الأنوار، ج ۲۸، ص ۳۸٫
[۱۳]– سورهی انسان، آیات ۸ و ۹٫
[۱۴]– بحار الأنوار، ج ۸۱، ص ۲۰۶٫
[۱۵]– همان، ج ۴۳، ص ۱۵۸٫
[۱۶]– سورهی احزاب، آیه ۳۶٫
[۱۷]– سورهی انعام، آیه ۱۲۴٫
[۱۸]– بحار الأنوار، ج ۵۳، ص ۱۵۸٫
[۱۹]– سورهی انسان، آیه ۲۱٫
[۲۰]– سورهی انفال، آیات ۲۴ و ۲۵٫
[۲۱]– بحار الأنوار، ج ۱۰، ص ۴۳۲٫
[۲۲]– سورهی انفال، آیه ۲۴٫
[۲۳]– بحار الأنوار، ج ۲۹، ص ۲۲۹٫
[۲۴]– الغیبه (للطوسی)/ کتاب الغیبه للحجه، النص، ص ۲۹۱٫
[۲۵]– سورهی اعراف، آیه ۹۶٫
[۲۶]– سورهی انفال، آیه ۲۴٫
[۲۷]– همان، آیه ۲۵٫
[۲۸]– سورهی حج، آیات ۷۷ و ۷۸٫
[۲۹]– سورهی سبأ، آیه ۴۶٫
[۳۰]– بلاغات النساء، ص ۳۰٫
[۳۱]– بحار الأنوار، ج ۴۳، ص ۲۱۸٫
[۳۲]– همان، ج ۷۹، ص ۱۰۶٫
[۳۳]– شرح الأخبار فی فضائل الأئمه الأطهار (علیهم السّلام)، ج ۳، ص ۳۳٫
پاسخ دهید