به مناسبت فرارسیدن دهه مبارک فجر، روز شنبه مورخ ۲۱ / بهمن / ۱۳۹۶ سخنرانی حضرت «آیت الله صدیقی» درمسجد سید الساجدین واقع در شهرک فرهنگیان تهرانپارس برگزار شد که مشروح آن تقدیم می گردد.
- خلیفه الله بودن انسان در زمین
- لعن شیطان در قرآن به سبب سرکشی از فرمان حق
- ناسازگاری شیطان با حکومت صالحان
- حکومت سلیمان نبیّ علیه الصّلاه و السّلام
- بیعدالتی و ظلم به ضعفا در نتیجهی اشرافیگری
- کشته شدن جالوت توسط حضرت داوود علیه السّلام
- سیرهی حکومتی نبیّ اکرم صلوات الله علیه و آله و سلّم
- حدیثی از امام صادق علیه السّلام در مورد سیاست و زمامداری جامعهی اسلامی
- مجتهد جامع الشّرایط زمامدار حکومت اسلامی
- مهمترین کار شیطان مقابله با حکومت الهی
- جسارت و شجاعت امام خمینی در برابر ظلم حکومت شاهنشاهی
- شخصیّت برجستهی حاج آقا مصطفی خمینی
- انقلاب اسلامی مقدّمهی ظهور حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشّریف
- عوامل پیروزی و بقای نظام جمهوری اسلامی
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الحَمدُلله رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنَا حَبِیبِنَا شَفِیعِ ذُنُوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّه بَقِیَّهِ اللَّهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللَّهُ صُحْبَتَهُ وَ نُصْرَتَهُ وَ رِضَاهُ وَ رَأْفَتَهُ وَ الِاسْتِشْهَادَ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إِلَی یَوْمِ الدِّینِ».
«إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَکُم».[۲]
ایّام الله دههی فجر و به تعبیر حضرت امام انفجار نور را به امام زمان علیه السّلام تهنیّت و تبریک عرض میکنم و ایّام شهادت جانسوز اوّل قربانی حکومت اسلامی و ولایت علوی یعنی مادر امامان ما و مادر ما حضرت زهرا سلام الله علیها را تسلیت عرض میکنم.
خلیفه الله بودن انسان در زمین
چند نکته را باید در این فرصت به محضر نورانی شما نمازگزاران تقدیم بداریم. نکتهی اوّل این است که خدای متعال خلقت برای آدمیان را با جعل خلافت همراه کرده است. خدا اراده کرده است، قانون خدا است که تا زمین زمین است و زمان زمان است نمایندهی خدا بر زمینیان رهبری کند، قطب باشد، محور ملائکه باشد و سبب بروز شیطنت شیاطین باشد. حضرت آدم که خلیفهی خدا بود، دو اثر در خلافت او در عالم بروز پیدا کرد و دو خط در برابر هم قرار گرفتند. یکی خطّ ملائکه بود. ملک آیینه است، قاطی ندارد، وجود ملک بندگی است. «لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُون»[۳] آنچه خدا امر کرده است، اینها به دستور زنده میکنند. هیچگاه بدون دستور نیستند و هیچ وقت هم از دستور تخطّی نمیکنند، از دستور خدا سرپیچی نمیکنند. چون هویّت اینها این است و با دستور عمل میکنند امر به سجده برای آنها جا افتاد، سجده کردند و صف ملائکه صف نوریان است. مشخّص شد که اینها بنده هستند، مطیع هستند و حامی خلیفهی خدا هستند.
لعن شیطان در قرآن به سبب سرکشی از فرمان حق
شیطان تمرّد کرد. گفت: «لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصال»[۴]، «خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ»[۵] من از آدمی که از خاک ساخته شده است، از گل ساختید اطاعت کنم. «أَنَا خَیْرٌ» گفت، گفت من بهتر هستم. تمرّد کرد، سرپیچی کرد. اوّلین نطفهی ناپاک سکولاریزم از آنجا شروع شد. او از نماز خواندن هیچ ابایی نداشت، شش هزار سال نماز خوانده بود. عبادتهای طاقت فرسا کرده بود، خلافی هم برای او پیش نیامده بود، نه آدم کشته بود، نه ناپاکی دامن داشت. هیچ خلافی در شش هزار سال زندگی ابلیس ثبت نشده است، ولی این به قدری زشت است که آدم در برابر حکومت الهی، در برابر حاکمیّت خلیفهی خدا من بگوید. از آنجا این شیطان شد. اسم او شیطان نبود. خدای متعال او را دور کرد. یعنی «بَعُدَ» این از خدا دور شد و هر کسی حاکمیّت خدا را نپذیرد و در برابر پرچم دار الهی، زمامدار دینی مقابله کند لعنت ابدی دامن او را میگیرد. خدا فرمود: «فَاخْرُجْ»[۶] بیرون برو. «فَإِنَّکَ رَجیمٌ» خدا هم او را از دایرهی بهشتیان محروم کرد، خارج کرد، هم او را ذلیل کرد. یک وقتی میگویند که برو، یک وقت او را پرت میکنند. رجیم یعنی پرت شده. اینکه در زنان محصنه رجم میکنند، یعنی چه؟ یعنی سنگها را برمیدارند و پرت میکنند. این رجم است. این مثل سنگ نجس پرت شد. خدای متعال با احترام نگفت بفرمایید. فرمود: «فَإِنَّکَ رَجیمٌ». سوم اینکه خدا فرمود: «وَ إِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتی إِلى یَوْمِ الدِّینَ»[۷] لعنت من… ذات ربوبی به کسی لعنت کند غیر از این است که آدمهای عادی او را لعنت کنند یا حتّی ملائکه لعنت کنند. خود خدا در خدایی خود فرمود: «وَ إِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتی» تا چه زمانی؟ تا قیامت. تا زمان است، تا پایان زوال، تا ابد خدا او را لعنت کرده است.
ناسازگاری شیطان با حکومت صالحان
خدای متعال یک تهدید و هشدار دیگری هم برای همهی مردمان تا قیامت مطرح فرموده است تا ما قدر انقلاب را بدانیم. آن این است که خدا قسم خورده است که: «لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکَ وَ مِمَّنْ تَبِعَکَ»[۸] من قسم یاد میکنم که جهنّم را از خود تو و هر کسی که دنبال تو بیایید پر کنم. هر کسی دنبالهرو شیطان باشد او جهنّمی است. او با شیطان و با دیوهای شیاطین به جان هم خواهند افتاد. این هم هشدار خیلی خطرناکی است که هر کسی راه شیطان را…، راه شیطان همهی گناهان است ولی ریشهی تمام گناهان این است که آدم حکومت خوب نداشته باشد. حکومت بد بیبند و باری را رواج میدهد. جامعه را به ضعف و تسلیم در برابر دشمن تشویق میکند. خود باخته است، عزّتی ندارد، میگوید «ما نمیتوانیم». میگوید همه چیز ما را بیگانه باید درست کند. حیا نمیکند، خجالت نمیکشد. دین به این قشنگی، خدای با این اقتدار، امام زمان با این اشراف، ولی به اینها دلگرم نباشد، دلگرمی او به بیگانهی کافر باشد. به دشمن چشم دوخته باشد. منشأ قمار بازی، شراب خواری، بیعفّتی، حرام خوری، تمام اینها ریشه در حکومت فاسد دارد. حکومت صالح باشد جامعه رو به صلاح میرود. حکومت فاسد باشد جامعه رو به فساد میرود.
چه کسی با حکومت صالح مخالفت کرده است؟ شیطان. اوّلین نفر شیطان بود که با حکومت صالحان ناسازگاری نشان داد. این خطّ سکولاری از آغاز خلقت با مقابلهی شیطان شروع شد و هر پیغمبری آمد حکومت الهی تأسیس کند، شیاطین همراه رئیس خود ابلیس مقابله کردند و هیچ پیغمبری موفّق نشد، چون مردم نخواستند. تا مردم نخواهند بنا نیست خدا با معجزه و اجبار حکومت خود را تشکیل دهد. مردم باید بیدار شوند و بخواهند.
حکومت سلیمان نبیّ علیه الصّلاه و السّلام
در طول تاریخ تمام مراجع ما به عنوان نایب امام زمان جامعهی شیعی را رهبری کردند، ولی هیچ کدام زمینه نداشتند که بیایند حکومت را قبضه کنند. در طول تاریخ غیر از چند پیغمبر، یکی حضرت سلیمان نبی است که به خدا عرضه داشت: «هَبْ لی مُلْکاً لا یَنْبَغی لِأَحَدٍ»[۹] خدایا به من یک حکومت و یک سلطنتی بده که هیچ کسی آن را ندارد. «لا یَنْبَغی» این برای هیچ کسی نباشد، شایستگی آن فقط برای حضرت سلیمان علیه السّلام باشد. وقتی خدای متعال دعای او را متسجاب کرد و او را سلطان جنّ و انس کرد، سلطان طبیعت کرد، باد در اختیار او بود، آب در اختیار او بود، حیوانات در اختیار او بودند. یک چنین حکومتی را قبل از حکومت امام زمان علیه السّلام تجربه نکرده است. اینکه همهی حیوانات آمدند و حضرت سلیمان از اینها سان دید، پرندهها، وحوش، یک غایب دارد و آن هم هُد هُد بود که سراغ او را گرفت و آن داستانها پیش آمد که مقدّمه برای معرّفی ولی بود، مقدّمه برای معرّفی علی بود. این جریان هُد هُد یک بهانه بود که خدا میخواست بگوید اگر کسی میخواهد وصیّ پیغمبر باشد باید این قدرت را داشته باشد بتواند کن فیکون کند. بدون قشون و لشکری بتواند ملکهی یک کشوری را با اراده، در کمتر از چشم به هم زدن، یعنی در لازمان چشم به هم زدن از بین ببرد. این زمانی نمیبرد. جناب آصف به سلیمان گفت: «أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْک»[۱۰] قبل از آنکه چشم شما به هم بخورد، تا گفت دیدند با تاج و تخت خود اینجا است. این برای مقدّمه بود. سلیمان کجا و پیغمبر کجا؟! وقتی وصیّ سلیمان او است، وصیّ پیغمبر میخواهد چه کسی باشد. علی کجا و آصف کجا؟!
این مقدّمه بود ولی حضرت سلیمان به محض اینکه قدرت را پیدا کرد از خود راضی نبود. خود شیفتگی نداشت. گفت: «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنی» این آزمایشگاه من است، نگفت این محلّ سلطنت من است. گفت خدا دارد با این بندهی خود را امتحان میکند. ببیند من از این حکومت سوء استفاده میکنم یا از این حکومت برای بردن به بهشت حسن استفاده را میکنم. کدام است؟ به قدری حضرت سلیمان خوب حکومت کرد، وقتی قشون او حرکت میکردند، قرآن نقل میکند که «قالَتْ نَمْلَهٌ یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ»[۱۱] به مورچهها گفت به لانههای خود بروید، قشون سلیمان دارد میآید. زیر دست و پا له میشوید، به لانههای خود بروید. حضرت سلیمان تعجّب کرد. این نمل را خواست. چون هم زبان اینها را میدانست و هم با اینها گفتگو میکرد. یک مورچه را خواست و گفت مگر نمیدانی من شاه نیستم.
آن کسی که ضعیفها زیر پای او له میشوند، آن کسی که اختلاف طبقاتی میآورد، آن کسی که وقتی رئیس شد اشرافیّت او توسعه پیدا میکند و فقیر، فقیرتر میشود سلسلهی جلیلهی انبیاء صلوات الله علیه و آله و سلّم نیستند، در حکومت من بنا نیست که مورچهای زیر پا بماند و ضعیفی نادیده شود. این ریزهها در حکومت طاغوت و اشراف دیده نمیشوند.
بیعدالتی و ظلم به ضعفا در نتیجهی اشرافیگری
اگر در اینها یک نفر مستضغف پیدا کردید که به او وزارت داده باشند، این شهید رجایی بود که یک دست فروش بود و آمد. ولی در حکومت اشراف اینها راه ندارند و دست به دست میشود. دو حزب در آمریکا هستند؛ دموکراتها و جمهوری خواهها. از اوّل تأسیس حکومت اینها یک دوره این رئیس جمهور میشود و یک دوره آن رئیس جمهور میشود. مردم زمینهای برای ریاست جمهوری ندارند. این حکومت الهی است که دستفروش را بالا میآورد و نمایندگیهای امام رضوان الله علیه همه افراد مردمی و مثل خود مردم زندگی میکنند. ولی آنهایی که در خطّ ولایت نیستند، در خطّ فرعون هستند. اصلاً به دیگران حق نمیدهند، دیگران آدم حساب نمیکنند. شعار میدهند و به دروغ شعار میدهند. دم از مردم میزنند و اصلاً به فکر مردم نیستند. بعضی از اینها در خارج خانه و زندگی دارند، بچّههای اینها در خارج هستند و دری هم به تخته هم بخورد -که إنشاءالله این آرزو را به گور میبرند- اینها فرار میکنند. اینهایی که در مجلس ششم تحصّن میکردند کجا هستند؟! همه فرار کردند. آمده بود که اینجا را از اسلام تهی کنند، خدای متعال در این امتحان اینها را رسوا کرد و بعد هم رفتند. حالا هم پیالههای آنها هم دارند همین راه را میروند. خدا اینها ار هم بیرون میکند.
ولی آن کسی که میماند من و شما هستیم، همین مسجدیها هستند، همین شهید دادهها هستند. همینهایی هستند که بچّههای اینها مدافع حرم هستند و مرتّب جنازههای آنها میآید. ولی آنها که خون ندادند، آنها در زندگی خود مشکل ندارند و به فکر مشکلات مردم نیستند. ضعیف را نمیبینند. اصلاً به حساب نمیآورند. وقتی میبینند که بخواهند رأی بگیرند. آن وقت همه مردمی میشود. امّا وقتی به منصب رسیدند، دیگر ضعفا به حساب نمیآیند.
حضرت سلیمان علیه السّلام خواست بگوید که حکومت ولایی غیر از سلطنتها است. به مورچه گفت این چه حرفی بود. مگر من آمدم مورچه را آزار بدهم.
میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است
مورچه یک جواب حکیمانهای گفت و حضرت سلیمان گریه کرد. گفت حضرت سلیمان من میدانم، به مقام شما معرفت دارم. احتمال ظلم به شما نمیدهم. ولی دیدم این قشون که با این طمطراق که میآیند ممکن است این مورچهها این را ببینند خدا را فراموش کنند. زرق و برق اینها را بگیرد و خدا را فراموش کنند. حضرت سلیمان گریه کرد. از منبر یک مورچه دل او میشکند و گریه میکند که نکند ما غافل باشیم به اندازهی مورچهای که حسّاس است که نکند این مجموعهای که با من هستند خدا را از یاد ببرند! آن وقت آقا میگوید ما ضامن بهشت مردم نیستیم. همینطور شبکهها هر فسادی را آوردند، هر بیعفّتی را یاد دادند، هر کذبی را اینها شایع کردند. یقیناً در وزر و وبال همهی اینها این آقا و همدستهای او در جهنّم با هم شریک هستند.
خدا شهید آیت الله بهشتی را رحمت کند. این شهید مظلوم که حقّاً ولایی بود، حقّاً مؤمن بود، این بزرگوار میگفت در اسلام به تو چه و به من چه وجود ندارد. در اسلام شعار «أَلَا کُلُّکُمْ رَاعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِه»[۱۲] است. پس در خلقت چون خدا میخواهد بنده پرورش دهد باید حاکم باشد و امر خدا را به مردم برساند، مردم اطاعت کنند و بندگی تحقّق پیدا کند. لذا اوّل کسی که قرار داد نمایندهی خود او بود، مسجود همهی قدرتها بود، قطب عالم بود، زمامدار عالم بود. ولی شیطان زیر بنا را از اوّل کج گذاشت و بعد هم «أکثَرُهُم». شیطان این اکثریّت را تا الآن حفظ کرده است. نگویید در انقلاب ۹۹ درصد به جمهوری اسلامی رأی دادند. ما که اکثریّت نیستیم. در منطقه ببینید اکثریّت چه کسانی هستند. ببینید در دنیا اکثریّت چه کسانی هستند. ما قلیل هستیم، منتها این قلیل را «کَمْ مِنْ فِئَهٍ قَلیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثیرَهً بِإِذْنِ اللَّه»[۱۳] گاهی خدا جمعیّت کمی را در دلها جا میدهد. یک فرصتهایی برای اینها پیش میآید و اینها فضا را قبضه میکنند و احکام الهی را اجرا میکنند. این حضرت سلیمان بود.
کشته شدن جالوت توسط حضرت داوود علیه السّلام
داوود پدر سلیمان بود. او هم حاکم بود. چون در جنگ حضرت داوود علیه السّلام یک رشادتی به خرج داد. در سورهی بقره حتماً جریان طالوت و جالوت را بخوانید. آموزنده است و برای زمان ما خیلی درس دارد. از همین تفسیر نمونه عزیزان ما به بچّههای خود بگویند و مطالعه کنند. در آنجا طالوت رئیس بود، فرمانده بود، ولی داوود پیروزی آفرید. داوود با یک قلوه سنگی جالوت، فرماندهی قشون مقابل را نشانه گرفت، وقتی او افتاد شیرازه از هم پاشید و پیروزی نصیب جبههی حق شد. خدای متعال فرمود ما به او ملک دادیم. به خاطر همین ضربه شصتی که به دشمن زد ما به او ملک دادیم، یعنی سلطنت دادیم، حکمت هم دادیم، علم هم دادیم. این پاداشی بود که در پیروزی نصیب او شد.
حالا به رزمندههای ما چه میدهند؟ از همهی ادارات آنها را بیرون میکنند. درست خلاف مسیر قرآن کریم هر چه بسیجی است، هر کسی که جبهه رفته است حق هیچ سمتی را الآن ندارد، باید اینها را منزوی کرد، باید اینها را در حاشیه راند! ولی خدا شاهد است که اینطور نمیماند. کما اینکه در دورهی اصلاحات هم اینطور نمیماند، تغییر میکند. خدا دارد همه را امتحان میکند. حضرت داوود وحضرت سلیمان علیهم السّلام را گفتیم. حکومت دانیال علیه السّلام محدود بود.
سیرهی حکومتی نبیّ اکرم صلوات الله علیه و آله و سلّم
نوبت به خاتم انبیاء محمّد مصطفی صلوات الله علیه و آله و سلّم رسید که وجود نازنین پیغمبر خدا مأمور تشکیل حکومت شد. یک نمونه حکومت تشکیل داد. تمام طبقات محروم را در حکومت خود راه داد. جناب ابیذر کارهای بود. جناب مقداد مقام و موقعیّتی داشت. اینها را اکرام کرد با اینکه اینها از مستضعفین بودند. بلال حبشی به عنوان مؤذّن پیغمبر جایگاهی داشت. حضرت رسول صلوات الله علیه و آله و سلّم یک فضای سیاسی الهی را به وجود آورد و برای بعد از خود هم در غدیر خم امیر المؤمنین علیه الصّلاه و السّلام را گذاشت. نه با انتخاب مردم، با انتصاب خدا از مردم بیعت گرفت. اینطور نبود که پسر ابی قحافه در یک طرف باشد و یک طرف هم علی باشد. پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم بگوید به هر کدام خواستید رأی دهید. اینطور نبود. حضرت رسول صلوات الله علیه و آله و سلّم مأمور شد «بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ».[۱۴] در این خطبهی غدیریّه هم علی علیه السّلام را منصوب کرد و از مردم بیعت گرفت، هم جانشینان امیر المؤمنین علیه السّلام را تا دامنهی قیامت برای اینکه مردم اگر حکومت اسلامی نداشتند، نه اینکه حاکم نداشتند، از باب اینکه خود آنها کوتاهی کردند. وگرنه فرد شایسته را تا دامنهی قیامت حضرت رسول معرّفی کرده است.
حدیثی از امام صادق علیه السّلام در مورد سیاست و زمامداری جامعهی اسلامی
برای دوران غیبت کبری هم پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم و هم یک یک پیغمبران تعیین تکلیف کردند که صریحترین آنها من در سه روایت از سه امام برای شما عرض میکنم. یکی حضرت امام جعفر صادق علیه الصّلاه و السّلام بود. فرمود: «مَنْ کَانَ مِنْکُمْ قَدْ رَوَى حَدِیثَنَا»[۱۵] کسی از شما راوی حدیث ما باشد. امّا راوی شرط لازم است، شرط کافی نیست. «وَ عَرَفَ أَحْکَامَنَا» مستعد باشد، عارف باشد، اگر روایت نقل میکند بتواند اینها را جمع بندی کند، اجتهاد کند، استنباط کند. «حَکَمَ بِحُکْمِنَا» به حکم ما حکومت کند. «فَإِنِّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حَاکِما» به شیعیان خود میگوید شما باید او را برای خود حاکم قرار دهید. چرا؟ چون من حکومت را برای او جعل کردم. حقّ ولایی من بود. من خلیفهی خدا، نمایندهی خدا هستم. به شما میگویم اگر کسی راوی حدیث بود، عارف به احکام بود و در میان شما حکم کرد و حکومت کرد من او را حاکم قرار دادم. اگر او به شرع ما حکم کرد و کسی با او مقابله کرد، با منِ امام صادق مقابله کرده است و کسی با من مقابله کند با پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم و با خدا مقابله کرده است! این هم حدیث صریح امام صادق علیه السّلام در موضوع سیاست و حکومت و زمامداری جامعهی اسلامی است.
«مَنْ کَانَ مِنْکُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوَى حَدِیثَنَا وَ نَظَرَ فِی حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا» این حدیث که برای امام صادق علیه السّلام بود، امام حسن عسکری علیه الصّلاه و السّلام فرمودند: یک «فَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ»[۱۶] دو«صَائِناً لِنَفْسِهِ»، سه «حَافِظاً لِدِینِهِ»، چهار «مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ»، پنج «مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوهُ» مردم باید زنجیر تبعیّت از او را قلاده…، این زینت است. مردم باید گردنبند اطاعت از یک چنین فقیهی را باید به گردن بگیرند. این برای امام حسن عسکری علیه السّلام بود.
مجتهد جامع الشّرایط زمامدار حکومت اسلامی
امّا وجود نازنین آقا جان ما؛ ما یک آقا داریم، ما یک کسی داریم. (هر کسی کسی دارد، یار نو رسی دارد) آقا جان، امام زمان ما هم تو را داریم، ما که بیصاحب نیستیم. وقتی وفات نایب چهارم آقای ما حضرت حجّت علیه السّلام نزدیک شد، حضرت نامه نوشتند که برای بعد از خود کسی را تعیین نکن. «فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَیْبَهُ التَّامَّه»[۱۷] مردم بتوانند با ما ارتباط داشته باشد. غیبت تامّه واقع شد. «و أمَّا الحوادِثَ الواقِعه فَارجِعوا فیها إلى رُواهِ أحادیثِنا؛ فَإنَّهُم حُجَّتى عَلَیکُم وَ أنَا حُجَّهُ اللّهِ عَلیهِم»[۱۸] فرمودند حوادث واقعه؛ نماز و روزه و اینها حوادث واقعه نیست. این احکام استاندارد در همهی زمان، بر همهی مکلّفین یکسان واجب است. این احکام و فروعات دین، اینهایی که در قرآن، در روایات معیّن شده است کم و زیاد ندارد. نماز همین است، روزه همین است. حوادث واقعه یعنی جریاناتی که در دنیا اتّفاق میافتد. در زندگی تجاری شما، تجارت عوض شده است. الآن تجارتها اینترنتی است. همه چیز با زمان سابق فرق کرده است. روابط عوض شده است. موضوعات عوض شده است. چیزهای جدیدی پیدا شده است. در این شرایط و این حوادث واقعه «فَارجِعوا» مرجع و زمامدار شما چه کسی باید باشد؟ «إلى رُواهِ أحادیثِنا» آن کسی که با احادیث ما آشنایی دارد. یعنی مجتهد جامعه الشّرایط. بعد حضرت این تعبیر را فرمودند. فرمودند «فَإنَّهُم حُجَّتى» اینها حجّت من هستند. امام حجّت امام زمان علیه السّلام بر جامعه بود. مقام معظّم رهبری حجّت حضرت حجّت علیه السّلام است. فرمود من حجت الله هستم، حجّت خدا هستم و این فقیه جامع الشّرایط حجّت من بر شما است. «حُجَّتی عَلَیکُم» بر شما حجّت است. کسی مقابل حجّتِ حجّت بایستد، مقابل خدا نایستاده است؟! این بحث معرفتی بود.
مهمترین کار شیطان مقابله با حکومت الهی
خواستم از اوّل خلقت با استناد بر قرآن کریم که مسئلهی مقابله با حکومت الهی، با حاکم الهی کار ابلیس است، مسیر او هم مسیر جهنّم است و خدا هم قسم خورده است کسانی که خطّ ابلیس را در پیش بگیرند که شاخصترین خطّ ابلیس مقابله با حکومت الهی است، حکومت دینی است، سکولاریسم است، امانیسم است. خدای متعال این را در اوّل خلقت برای ما بیان کرده است و به شیطان گفته است که «لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکَ وَ مِمَّنْ تَبِعَکَ»[۱۹] جهنّم را از تو و کسانی که خطّ تو را میروند پر خواهم کرد.
خطّ مقابله با ولایت الهی؛ چه حکومت معصوم باشد که خود پیغمبر و ائمّه علیهم الصّلاه و السّلام باشند، چه حکومت کسی باشد که اینها در غیب از او گفتند. این راه را هم شیطان نشان داده است و راه جهنّم هم است. در خلافت غیر دینی، در حکومت غیر دینی، قرآن کریم چند هشدار داده است. «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَهً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ أَعْمى»[۲۰] در حکومت بیدینان آرامش نیست. بدانید آرامش نیست. همه در تنگنا خواهند بود. همه چه کنم دارند. همه به سر و صورت هم میزنند. هم دشمن دارند، همه گرگ هم هستند. «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَهً ضَنْکاً» مقابل آن چه میگوید؟ «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدایَ فَلا یَضِلُّ وَ لا یَشْقى»[۲۱] هر کسی این خطّی را که من در سیاست، در فرهنگ، در اقتصاد، در ازدواج معیّن کردم، که مجری آن حاکم شما و نمایندهی خدا است، تبعیّت کند «فَلا یَضِلُّ» سرگردان نمیشود. «وَ لا یَشْقى» بدبخت نمیشود، خوشبخت خواهد بود. این را امتحان کنید. خدا به کسی دروغ نگفته است، احتیاج به دروغ ندارد. این بحث دوم ما بود.
جسارت و شجاعت امام خمینی در برابر ظلم حکومت شاهنشاهی
بحث سوم ما راجع به امام و مسئلهی ۲۲ بهمن بود. من چند موضوع دلنشین برای شما راجع به امام عرض میکنم. امام سال ۴۲ شروع کرد و واقعاً جز اعجاز چیزی نمیشود گفت. آقا شیخ فضل الله نوری با مشروطیّت وقتی دید انگلیسها در این هستند و چادر برمیدارند -در آخر که اینها را پیشگویی کرده بودند- و رضا خان از دیگ مشروطیّت بیرون میآید، دید دیگران هم جلو افتادند. یک ارمنی جلو افتاده بود و پرچم دار بود. ایشان مخالفت کرد و او را اعدام کردند و آب از آب تکان نخورد. کسی جرأت نکرد جنازهی او را دفن کند. جنازه ماند و شبانه آن را به قبرستان آوردند و جرأت نکردند آن را ببرند، آیت الله شیخ فضل الله نوری که جزء علما و فقهای تراز اوّل عالم شیعه بود را شبانه و غریبانه در خانهی خودش دفن کردند. امّا آقا شیخ فضل الله نوری جسارتی را که امام در برابر شاه کرده بود نکرده بود. فقط بیانیه میداد و میگفت این راه درستی نیست.
ولی امام سال ۴۲ در مدرسهی فیضیّه خطاب به شاه کرد و گفت کاری نکن که گوش تو را بگیرم و از این کشور بیرون کنم! این امام است. این حرفها را زد، او را گرفتند و به زندان بردند. مردم ورامین کفن پوش آمدند. آن وقت ما حکومت نداشتیم، دین مردم بود. زمامدار مرجعیّت دین مردم بود. کفن پوش آمدند و آن همه کشته دادند. در قم شهدایی، در تهران شهدایی. در طول این مدّت مردم در حمایت از ولیّ فقیه، بدون اینکه اطمینانی به تشکیل حکومت داشته باشند خون دادند و جوانهای خود را دادند و امام تبعید شد. بعد از زندان آزاد شد و جریان کاپیتولاسیون پیش آمد. امام آن سخنرانی تند را کرد، خود من هم در بیت ایشان بودم که امام فرمود: شبها خوابم نمیبرد. نفس من به شمارش افتاده است. مملکت را فروختند. ارتش را فروختند. آن بیانات رسا و نافذ را بیان کرد، دوباره حضرت امام را گرفتند و به ترکیه تبعید کردند. مدّتی در ترکیه بودند و بعد ایشان را به نجف فرستادند، در آنجا هم اینها (حکومت آن زمان) با حزب بعث هماهنگ شدند و خواستند امام را از نجف هم بیرون کنند، هیچ کشوری هم امام را راه نمی داد، امام فرمود اگر زیر این آسمان جایی من را راه ندهند، من روی این آبهای آزاد دریاها، از این کشتی به آن کشتی میروم، ولی دست از هدف خود برنمیدارم. بالاخره یک کشور کافری به امام جا داد و به فرانسه رفت (عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد).
شخصیّت برجستهی حاج آقا مصطفی خمینی
در نجف که حضرت امام بود، آقا زادهی حکیم ایشان، آقازادهی فقیه ایشان، آقا زادهی شهید ایشان مرحوم حاج آقا مصطفی که رضوان خدا بر او باد، حاج آقا مصطفی خیلی بی تعیّن بود، خیلی بیتکلّف بود. مجتهد مسلّم بود. فیلسوف بود، عارف بود ولی ذیّ آقا زادگی نداشت. از همین طلبههای معمولی بود. هیچ چیز او با طلبهی معمولی دون تفاوتی نداشت. خیلی خراباتی بود. به این بندگان صاحب باطن عشق میورزید. لذا اینها را پیدا میکرد و با اینها مأنوس میشد. مرحوم آیت الله بهاء الدّینی که امام جماعت با روح، انقلابی بودند، ایشان ادب کردند و خواستند من به محراب بروم ؛ ولی من با این اشخاص نماز بخوانم یک آرامشی دارم. خدا میداند، این را بدون تعارف میگویم، به اینها اقتدا کردن برای ما خیلی لذّت دارد، ایشان یادی از مرحوم آیت الله بهاءالدّینی و یادی از آیت الله بهجت کردند. من از هر دو بزرگوار راجع به امام نکاتی را نقل میکنم.
آقای بهاء الدّینی میفرمودند که امام حاج آقا مصطفی را به من میسپارد و میگفت مواظب مصطفی باش و اگر هم نمیسپارد دل حاج آقا مصطفی با اینها بود. با یک چنین افراد وارستهای بود. در نجف هم ایشان با افرادی همراه بود. خدا آیت الله ناصری اصفهان را به حقّ حضرت زهرا سلام الله علیها از ما نگیرد. ما همهی خوبان را از دست دادیم و این شیخ برای ما باقی مانده است و از بزرگان خیلی خاطرات دارد.
یکی از عرفایی که سر راه آقای حاج آقا مصطفی قرار گرفته بود آقا سید عبد الکریم کشمیری بود که چند سال قبل در اینجا وفات کرد و بدن نازنین ایشان را هم در قم مسجد بالاسر دفن کردند. بنده هم ارادت داشتم و دست ایشان را میبوسیدم. ذکر از ایشان میگرفتیم. خیلی لطیف بود، خیلی مهربان بود. آقا کشمیری اهل باطن بود. حاج آقا مصطفی از او برای امام تعریف میکرد، باشد که امام با او رابطه برقرار کند و دو عارف به هم برسند. چون امام خیلی دیر باور بود، هر مدّعی را نمیتوانست بپذیرد. یک وقتی امام خوابی دیده بود و به حاج آقا مصطفی گفت که من یک خوابی دیدم. اگر این آقای کشمیری که اینقدر از او تعریف میکنید گفت من چه خوابی دیدم و تعبیر خواب من را هم گفت، من با تو همراهی خواهم کرد و مرید ایشان خواهم شد!
حاج آقا مصطفی پیش آقای کشمیری رفتند و گفتند که آقا خواب دیدند و دوست دارند شما خواب و تعبیر خواب ایشان را بگویید. مرحوم آقای کشمیری گفته بودند که آقا خواب دیدند از دنیا رفتند، وفات کردند. بدن ایشان را تجهیز کردند و به قبری منتقل کردند که برای ایشان آماده بود. ولی وقتی در قبر خواباندند سنگهای تیزی بود که پهلوهای ایشان را تحت فشار قرار داده بود. ایشان وقتی این رنجها را در آنجا دید، وجود نازنین امیر المؤمنین مولی الموحّدین علیه السّلام قدم در قبر ایشان گذاشتند و جای ایشان را صاف کردند و ایشان را از این رنج خلاص کردند؛ این خوابی است که پدر شما دید. ولی تعبیری که من برای ایشان دارم این است که پدر شما در این نهضت پیروز میشود، رهبر جامعهی اسلامی میشود، زمامدار میشود، حاکم میشود. حالا چرا اینطور تعبیر کرد؟ امام عرشی بود. همهی دنیا برای او کوچک است تا چه رسد به حکومت یک بخشی از دنیا. عارفی که در عرش سیر میکند، وقتی خود را محدود به یک حکومت میکند گویا خود را در قبر کرده است. مقام امام بالاتر از حکومت بود، ولی تکلیف بود. شعار امام همیشه این بود که ما مأمور به تکلیف هستیم. چون مأموریّت الهی بود امام این را پذیرفت و دیدید یک نمونه حجّتی، سلیمان وار، وقتی حضرت امام به مقام رسید، یک روز هم قصر نشین نشد، یک روز هم کاخ نشین نشد. یک لحظه هم اشراف را بر زاغه نشینان ترجیح نداد. میل و سخن او همیشه همراه پایین جامعه بود. این امام بود و آمد الگو شد. امّا نکته این است؛ امیر المؤمنین… آقای کشمیری گفته بودند. این قدرت های بزرگ به سان سنگهای صخره و تیزی که پهلوی کسی را فشار میدهند، امام در این حکومت در فشار قرار میگیرد، ولی دست ولایت علوی او را کمک میکند و از این سنگلاخها و از این نیشهایی که ایشان را آزار میدهد نجات میدهد و راه انقلاب صاف میشود و ایشان درست حکومت میکند. این یک جریان است.
انقلاب اسلامی مقدّمهی ظهور حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشّریف
جریان دوم که قابل ملاحظه است یک ولیّ خدایی بود به نام حاج محمّد علی پشندی. کتابهای آیت الله دستغیب را بخوانید، آیت الله دستغیب امام جمعهی عادّی نبود، مانند من نبود. آقای دستغیب آقا میرزا علی قاضی را دیده بود. آقای دستغیب با جلسات مرحوم آیت الله آقا شیخ جواد انصاری عارف که معلّم او خود خدا بود و هیچ استادی ندیده بود…، آقای قاضی گفته بود که استاد آقای انصاری خدا است! همانطور که امام زین العابدین علیه السّلام حضرت زینب سلام الله علیها را گفته بود: «أَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَهٌ غَیْرُ مُعَلَّمَه»[۲۲] آقای انصاری از این نسخه بود، خدا او را برده بود. آقای بهاء الدّینی هم همینطور بود. کتابهای آقای دستغیب رضوان الله تعالی علیه همه مفید است. یک کتاب دارد به نام داستانهای شگفت که آنجا داستان ملاقات مرحوم ملّا محمّد علی پشندی را با امام زمان علیه السّلام در عرفات که شب تا صبح در خدمت آقا امام زمان علیه الصّلاه و السّلام بوده است و نماز صبح را هم به امام زمان علیه السّلام اقتدا کرده است و خوانده است. حاج محمّد علی بیش از ۴۰ بار امام زمان را دیده است. یک بار آن در عرفات بوده است و یک بار آن هم در جمکران بود که من این دو را با سند نقل میکنم. حاج محمّد علی خدمت حضرت امام آمده بود و عرض کرده بود که آقا من در عالم رؤیا دیدم باران عالم گیری دارد نازل میشود و قطرات بارانی که میریزید نام روح الله خمینی است. امام خیلی دلگرم شده بود. گفته بود إنشاءالله این انقلاب مقدّمهی ظهور امام زمان علیه السّلام است. معلوم میشود این انقلاب مانند باران رحمت میآید، آلودگی طاغوت را میبرد و دنیا را آماده میکند و امام زمان علیه السّلام میآید. چرا؟ با استناد به این آیهی سورهی مبارکهی حدید که در سورهی حدید خدای متعال فرموده است: «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»[۲۳] ، امام صادق علیه السّلام فرمود: بعد از آنکه دلها میمیرد امام زمان علیه السّلام ظهور میکند و احیا میکند. این مثل بارانی است که میآید و زمین مرده را زنده میکند. امام این را مقدّمهی ظهور حضرت حجّت دیده است. من از عرفای دیگر مسائلی دارم ولی باید کم کم عرایض خود را جمع کنم.
ایّام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها است. در آستانهی ۲۲ بهمن هم هستیم. یکی از مشکلات داخلی این بود که عالم ربّانی شما گفتند که بعد از ۳۰ سال عدّهای زمام امور را در دست گرفتند که برای راهپیمایی ۲۲ بهمن که خود آنها سر این سفره نشستند، سر سفرهی خون شهدای شما نشستند، حاضر نیستند به این مردم شهید داده از امکانات حکومتی بدهند، این برای آنها نیست. این چیزی که اینها در دست دارند نا به حق در دست دارند، ولی حاضر نیستند از ارث شهداء به شهید دادهها کمک کنند! خدا هم در کمین است «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصاد».[۲۴] اینطور مقابله با شهداء، با مردم شهید داده در روز روشن که خدای متعال از اینها نمیگذرد، اینها چوب میخورند، خدای متعال اینها را میزند و این خدا زدگی است. شکر این نعمت این است که بیایند از این شهداء و ۲۲ بهمن تجلیل کنند. ۲۲ بهمن به چه قیمتی بود؟! حکومت نظامی تشکیل دادند. اینها هم به مردم دستور دادند که حکومت نظامی را بشکنید و در خانههای خود ننشینید. در خیابانها آمدند و کشته دادند. این شهیدها باعث شد که ۲۲ بهمن حاصل شد! چقدر کشته دادند؟ نیروی هوایی چقدر کشته داد؟ جاهای دیگر چقدر کشته دادند؟ مردم چقدر کشته دادند؟ ۲۱ بهمن شهداء دادیم و ۲۲ بهمن نظام جمهوری اسلامی تثبیت شد. مقدّمهی خیلی عجیبی بود. چیزی که در این رابطه نقل میشود، وقتی امام فرمود از حکومت نظامی نترسید، به خیابانها بریزید، اینطور که نقل شده است مرحوم آقای طالقانی با امام ارتباط برقرار کرد که آقا این چه دستوری است شما میدهید؟! اینها امتحان خود را دادند. در ۱۷ شهریور میدان ژالهی سابق این همه زن و مرد آمده بودند و همه را به رگبار بستند. زن و مرد و کودک و جوان و پیر، همه را کشتند! اینها امتحان دادند و شما گفتید اینها در خیابان بریزند، ولی اینها را درو میکنند! تهران حمّام خون میشود! چرا شما دستور دادید اینطور شود؟ امام فرموده بودند اگر از جای دیگر به من گفته باشند چطور؟! این را میگویم که دل شما گرم شود. آنجا امیر المؤمنین علیه السّلام آمده است راه را صاف کرده است. اینجا امام میگوید اگر از جای دیگر گفته باشند چطور؟! هوای این انقلاب را دارند. شهدای شما هوای این انقلاب را دارند. امام زمان علیه السّلام هوای این انقلاب را دارد. این انقلاب ما انقلاب امام زمان علیه السّلام است. انقلاب الله اکبر است. انقلاب نایب امام زمان است. روز اوّل شعارهایی که دادید چه بود؟ گفتید که نهضت ما حسینی است و رهبر ما خمینی است.
عوامل پیروزی و بقای نظام جمهوری اسلامی
آنچه که موجب پیروزی بود، همان هم موجب استمرار پیروزی و بقای نظام جمهوری اسلامی خواهد بود. در رأس آن مسئله حاکمیّت خدا است نه حاکمیّت شخص. او به نمایندگی از خدا و خلیفهی خدا میخواهد دین خدا را ترویج دهد. هدف شخصی ندارد. حاکمیّت هم شود در کاخ نمیرود، در قصر نمیرود، فقرا را هم فراموش نمیکند و همّت او هم این است که معصیّت کم شود و بندگی بالا برود. این اوّل قدم این است که حاکم اسلامی دغدغهی دین دارد. دغدغهی مستضعفین و فقراء را دارد. دغدغهی رفاه خود و فرستادن بچّههای خود را به خارج را ندارد. بنی صدر پیشنهاد کرد که حاج احمد آقا به عنوان نخست وزیر او باشد. امام فرمودند احمد هر جا است خدمتگزار شما است، حقّ نخست وزیری ندارد. نزدیک ۳۰ سال است که خلف صالح ایشان زمام مملکت را به دست دارد. این همان است، ادامهی همان است.
اشبه مردم به امام زمان علیه السّلام ولیّ فقیه است. از همه نزدیکتر است، الگو است. دست یکی از بچّهها یا دامادهای او به چیزی بند است؟! کاری کرده است که خلاف همراهی با مستضعفین باشد؟! امام در حسینیه زندگی کرد، ولی زیر پای او فرش بود. سابقاً سالها قبل گاهی از من دعوت میشد و به بیت حضرت آقا میرفتم و برای بانوان صحبت میکردم، جلسه داشتم، روضه میخواندم. ایشان روی موکت زندگی میکند، روی فرش هم زندگی نمیکند. کجای دنیا، شما یک نمونه در عصر حاضر نگاه کنید. در گذشتهها هم در تاریخ حکومتهای دنیا یک نمونه سراغ بدهید که فرزند شخص اوّل مملکت کارهای نباشد و زندگی خود او هم مانند زندگی پایین شهریهای شهر باشد. آدم این را کنار بگذارد و چه کسی را بگیرد. این دغلها، این اشرافها، این مال مردم خورها، این حرام خورها که ولایت برای اینها خار چشم است. تنه میزنند. اصلاًً پاکی او دارد نشان میدهد که راه دیگران درست نیست. قدر بدانید «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُم».[۲۵]
یکی پاکی خود رهبر بود و این اقدام او به حکم خدا است و با مأموریّت شرعی دارد این کار را میکند. حجّت داشتند. خود او با حجّت دارد رفتار میکند و خود او هم حجّت امام زمان علیه السّلام است.
دوم همراهی مردم است. علی علیه السّلام کجا، امام کجا؟! آقای بهجت به پسر خود حاج علی آقا گفته بود که پدر تو خاک پای قنبر امیر المؤمنین علیه السّلام هم نمیشود! مراجع تقلید ما اینطور هستند. امام اینطور بود. خود آقا اینطور هستند. علی علیه السّلام کجا، اینها کجا؟! علی علیه السّلام در رأس بود، ولی مردم او را همراهی نکردند. چه شد؟ حضرت زهرا سلام الله علیها را کشتند. دختر پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم را که این همه آیات در شأن او آمده بود. مردم دیده بودند که پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم جلوی پای او بلند میشود. معجزات حضرت زهرا سلام الله علیها را، نزول آیات سورهی مبارکهی «هَلْ أَتى»[۲۶] را. همین بود که سه شبانه روز بچّههای او گرسنگی کشیدند، ولی هر سه شبانه روز غذای خود را به گرفتارها دادند. این که خود ایشان نمیخورد ولی گرفتار را ناامید نمیکند همه میشناختند! احترام پیغمبر را دیده بودند، آیهی تطهیر، آیهی مباهله، ولی وقتی مردم همراه ولایت نباشند عزیزترین عزیز عالم را میکشند و آب هم از آب تکان نمیخورد!
حضور مردم این است که امام اینقدر به مردم تکیه میکرد و هم خلف صالح ایشان. بر راستی تکیه میکند، با همهی وجود خود باور دارد که فقط مردم. لذا تا شما پای خون شهدای خود هستید، تا کنار پرچم ولایت هستید بدانید که «یَدُ اللّهِ مَعَ الجَماعَه»[۲۷] دست خدا با شما است، عنایت امام زمان علیه السّلام شامل حال شما است و آمریکا که سهل است، تمام قدرتها هم جمع شدند نتوانستند هیچ غلطی کنند، از این به بعد هم هیچ غلطی نمیتوانند بکنند. ولی وای به روزی که این منافقینی که سقیفه تشکیل دادند و علی را خانه نشین کردند، بتوانند مردم را فریب دهند و از ولایت بگیرند. آن وقت والله وضع ایران بدّتر از لیبی خواهد شد. همین سکورلارها اوّلین قربانیان آنها خواهد بود. کسی به اینها رحم نمیکند، به صغیر و کبیر ما رحم نمیکند. الآن در لیبی، دنیای غرب، فرانسویها نیرو دارند. بچّههای مردم را برده میگیرند، دخترهای مردم را میفروشند. امنیّت رفت، ناموس رفت، استقلال رفت، راحتی رفت، همه چیز رفت. ایران بهتر از افغانستان خواهد شد؟! ایران بهتر از لیبی خواهد شد؟! والله بدتر خواهد شد! این رشته است. دانههای تسبیح با این رشته منظّم است. این ولایت را تضعیف کنند که از خدا بیخبرها مثل عمر سعد گاهی تیر به خیمهی امام حسین علیه السّلام پرتاب میکنند، اگر موفّق شوند این رشته را پاره کنند تمام دانهها پراکنده میشود و همه چیز ما از بین میرود.
چراغی را که ایزد برفروزد هر آنکس پف کند ریشش بسوزد
پی نوشت:
[۱]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی آل عمران، آیه ۱۶۰٫
[۳]– سورهی تحریم، آیه ۶٫
[۴]– سورهی حجر، آیه ۳۳٫
[۵]– سورهی اعراف، آیه ۱۲؛ سورهی ص، آیه ۷۶٫
[۶]– سورهی حجر، آیه ۳۴؛ سورهی ص، آیه ۷۷٫
[۷]– سورهی ص، آیه ۷۸٫
[۸]– همان، آیه ۸۵٫
[۹]– همان، آیه ۳۵٫
[۱۰]– سورهی نمل، آیه ۴۰٫
[۱۱]– همان، آیه ۱۸٫
[۱۲]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۷۲، ص ۳۸٫
[۱۳]– سورهی بقره، آیه ۲۴۹٫
[۱۴]– سورهی مائده، آیه ۶۷٫
[۱۵]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۱، ص ۶۷٫
[۱۶]– الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج ۲، ص ۴۵۸٫
[۱۷]– همان، ص ۴۷۸٫
[۱۸]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۵، ص ۲۲۵٫
[۱۹]– سورهی ص، آیه ۸۵٫
[۲۰]– سورهی طه، آیه ۱۲۴٫
[۲۱]– همان، آیه ۱۲۳٫
[۲۲]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۴۵، ص ۱۶۴٫
[۲۳]– سورهی حدید، آیه ۱۷٫
[۲۴]– سورهی فجر، آیه ۱۴٫
[۲۵]– سورهی ابراهیم، آیه ۷٫
[۲۶]– سورهی انسان، آیه ۱٫
[۲۷]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۱٫
پاسخ دهید