در این متن می خوانید:
      1. تسلیت جانسوز فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها)
      2. جلوه‌هایی از خدا در وجود فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها)
      3. مقام وجه اللهی حضرت زهرا (سلام الله علیها) در قرآن کریم
      4. مطرح کردن جمال در کنار جلال از سوی خدای متعال
      5. تخلّق به اخلاق الله لازمه‌ی هر انسانی است
      6. عدم محدودیت برای وجه الله
      7. حیّ لا یموت خواندن شهید
      8. عدم اطلاق مردم بر نام شهید
      9. اکرام خاص خدای متعال برای شهداء
      10. پذیرایی ذات احدیّت از شهداء
      11. مقام امیّت و عند ربی فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) به حضرات معصومین (علیهم السّلام)
      12. پاک کردن همه‌ی نقایص و حجاب‌ها از حضرت زهرا (سلام الله علیها)
      13. فاطمه (سلام الله علیها) مظهر جلال و جمال الهی
      14. به تصویر کشیدن انسان کامل در زیارت جامعه‌ی کبیره
      15. آیه‌ی نور غرر آیات قرآنیّه
      16. مطلق بودن خلافت ائمّه (علیهم السّلام)
      17. هدف از خلقت بشر، رسیدن به مقام عبودیّت
      18. مراحل حی قیوم شدن انسان در عالم برزخ
      19. نورانیّت ایجاد شدن با اجرای فرامین الهی
      20. دیدن اعمال در آینه‌ی وجود حضرت عزرائیل (علیه السّلام)
      21. ائمّه (علیهم السّلام) بلندگوی خدای متعال در روی زمین
      22. تحت پرتو خدا نبودن و غوطه‌ور شدن در مشکلات
      23. نبود یک نقطه ضعف در خطبه‌ی فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها)
      24. سخنرانی بانوی عفّت‌نشین در مقابل هجمه‌ی دشمنان
      25. بار سیاسی و عبادی فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) در همه‌ی عمر خود
      26. رعایت عواطف امیر المؤمنین (علیه السّلام) از سوی فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها)
      27. شرایط ایراد خطبه‌ی فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها)
      28. سخنان عرشی و آسمانی فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها)
      29. هماهنگی نداشتن در شرایط ظلم و تعدّی در یک جامعه
      30. عطش عدالت در جامعه
      31. شرایط به وجود آمدن عدالت در جامعه
      32. چگونگی به وجود آمدن جامعه‌ی واحد
      33. اتخاذ قانون‌های مردم از گفته‌های انبیاء (علیهم السّلام)
      34. چگونگی به اهتزاز در آمدن پرچم ولایت
      35. دفاع یک تنه‌ی فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیه) از علی (علیه السّلام)
      36. علّت شهادت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) از دید امام صادق (علیه السّلام)

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏ * رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی * وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانِی * یَفْقَهُوا قَوْلِی».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ وَ الصَّلَاهِ عَلَى خَاتَمِ الْمُرسَلین طَبیبِنَا حَبیبِنَا شَفیعِ ذُنُوبِنَا أَبِی القَاسِم مُحَمَّد وَ آلِهِ المَعصُومینَ سِیَّمَا الحُجَّه مَولَانَا بَقیَّهِ اللهِ فِی العَالَمین عَجَّلَ الله فرَجَهُ وَ رَزَقَنَا الله صُحبَتَهُ وَ نُصرَتَهُ و رَضاهُ وَ رأفَتَهُ وَ اللَّعنُ عَلَی أعدائِهِم أجمَعین».

«وَ الْعَدْلَ تَنْسِیقاً لِلْقُلُوبِ وَ طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّهِ وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً لِلْفُرْقَهِ».[۲]

تسلیت جانسوز فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها)

شهادت جانسوز و جهان‌سوز دخت گرامی پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله) و کفو علیّ بن مرتضی، امّ الأئمّه، حضرت زهرا (سلام الله علیها) و به حضور شریف امام زمان خود، نائب الامام و امام خود و به همه‌ی مؤمنین و مؤمنات، دلدادگان به دودمان عصمت و طهارت (علیهم السّلام) تسلیت عرض می‌کنیم.

????? ?? ??????? ?????? ???? ?? ?????? ???? ?????

جلوه‌هایی از خدا در وجود فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها)

حضرت زهرا (سلام الله علیها) مقامی دارد، مراتبی دارد، جلوه‌هایی از خدا در وجود ایشان است که فوق عقول ما است. لکن توجّه به چند آیه برای آشنا شدن به مراتبی که برای ما قابل فهم است کمک می‌کند.

????? ?? ??????? ?????? ???? ?? ?????? ???? ?????

مقام وجه اللهی حضرت زهرا (سلام الله علیها) در قرآن کریم

در قرآن کریم یکی از مراتب و مقاماتی که برای انسان‌ها ممکن الوصول است، مقام وجه اللهی است که در قرآن کریم هم نامحدود بودن وجه الله از نظر مکان و هم از نظر زمان مطرح شده است. در سوره‌ی مبارکه‌ی الرّحمن فرمود: «کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ * وَ یَبْقى‏ وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ»[۳] آنچه و آن‌که در روی زمین است، زمینیان همه فانی می‌شوند، چیزی که باقی می‌ماند وجه رب است که آن وجه رب هم دو صفت دارد، یکی جلال وجه است.

????? ?? ??????? ?????? ???? ?? ?????? ???? ?????

مطرح کردن جمال در کنار جلال از سوی خدای متعال

در مورد جلال سال گذشته یک صحبتی داشتیم و دیگر اکرام است. هم آنچه غیر خدا است، این جلال آن را نفی می‌کند و آنچه الهی است با خدای متعال ارتباط می‌دهد. کسانی که جلال دارند، جمال ندارند، اکرام ندارند. مدیری، مسئولی، پشت میز نشسته‌ای جلال و جبروتی در خودش می‌بیند خدا کند همه این‌گونه باشند؛ ولی داریم اشخاصی که در آن رتبه برای خودشان عار می‌دانند که به یک روستایی، به یک کلاه نمدی، به یک کارگر تواضع کنند، جلوی پای او بلند شوند. سلام گرمی از او قبول کنند. امّا پروردگار ما که خودش ذو الجلال است، همواره کنار جلال، جمال را مطرح می‌کند، اکرام دارد.

تخلّق به اخلاق الله لازمه‌ی هر انسانی است

تخلّق به اخلاق الله برای ما لازم است. مردم از نظام جمهوری اسلامی توقّع اخلاق اسلامی دارند و رئیس قوم خادم قوم است لذا تواضع، ادب، اکرام، تحویل گرفتن، اقبال کردن، جوان‌های عزیزی که فرداها برای این‌ها است، از ابتدا بیایند خدا را بشناسند و بخواهند آینه‌ی او باشند.

عدم محدودیت برای وجه الله

این وجه و رب ماندگار است، بقاء دارد، بقاء بالله دارد، از بین نمی‌رود. امّا وجه رب لا مکان است، بر فراز مکان است، مکان شمول است، خودش در مکان نمی‌گنجد. «فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ»[۴] شما هر کجا باشید، در شرق عالم، در غرب عالم، در اعماق دریا، بر فراز کهکشان‌ها، هر جا اگر حجاب از درون شما برطرف شود، نگاه کنید همه جا وجه الله را می‌بینید. وجه الله را هیچ مرزی محدود نمی‌کند. نه مرز زمان و نه مرز مکان.

حیّ لا یموت خواندن شهید

نکته‌ی دیگری که از قرآن کریم می‌توان استفاده کرد، مقام عندیّت است که پروردگار عزیز در مورد شهدای بزرگوار، مقتولین فی سبیل الله فرمود: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ‏َ»[۵]. هم خدای متعال «لا تَقُولُوا»[۶] را از بندگان خود خواسته است تا در برخورد با شهداء ادب گفتاری داشته باشند، با توهّم و خیال به شهید نسبتی ندهند که شهید منزّه از آن است و آن مردن است.

عدم اطلاق مردم بر نام شهید

شهید مرگ را میرانده است، شهید آب حیات از حی قیوم دریافت کرده است و حی لا یموت شده است. لذا هیچ کسی حق ندارد در مورد شهید بگوید او مرده است. نخیر، خدای او خبر می‌دهد که او نمرده است، او زنده است. نه تنها نباید ما در گفتار خود نسبت به شهید اطلاق مردن داشته باشیم، بلکه در درون خود، در فکر خود، در ذهن خود، در احساس خود هم این بینش و این بصیرت را داشته باشیم که شهید مرگ ندارد، شهید از مرز مرگ سالم عبور کرد. او حی است. امّا کجا است؟ «عِنْدَ رَبِّهِمْ»[۷].

اکرام خاص خدای متعال برای شهداء

«عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ‏َ» این رزق چه نوع رزقی است؟ در آن مطالبی قابل عرضه کردن است. لکن به نظر می‌رسد اگر کسی بگوید آن‌که به مقام عند رب رسیده است… خدای عزیز، خدای اکرم الاکرمین برای شهید اکرام خاصّی دارد که در سوره‌ی مبارکه‌ی یس هم از قول آن شهید خدا نقل می‌کند که آن شهید گفت: «قیلَ ادْخُلِ الْجَنَّهَ قالَ یا لَیْتَ قَوْمی‏ یَعْلَمُونَ‏ * بِما غَفَرَ لی‏ رَبِّی وَ جَعَلَنی‏ مِنَ الْمُکْرَمینَ»[۸]شهداء نگاه می‌کنند به کسانی که خط شهادت را رها نکردند، هم‌چنان در مسیر حرکت می‌کنند، لحظه شماری می‌کنند، بی‌تابی می‌کنند که آیا از چنین شربتی ما هم سهمی داریم؟ آیا ساقی شربت شهادت به ما هم جامی خواهد داد، قطره‌ای هم بر وجود ما خواهد ریخت؟ این وجود خاکی و ملکی ما را افلاکی خواهد کرد؟ آیا ما هم می‌توانیم به این معرفت برسیم که بگوییم «وَ إِنَّا إِلى‏ رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ‏»[۹]؟ می‌شود ما هم ما نباشیم؟ خدا ما را هم از خودمان بگیرد. «خُذْ لِنَفْسِکَ مِنْ نَفْسِی مَا یُخَلِّصُهَا»[۱۰] همه چیز به ما گفتند و همه نوع پس پرده را به ما نشان داده‌اند. آن مقدار از خودمان که به خدا می‌دهیم، خدا هم از اسماء خودش، از صفات خودش به ما عنایت می‌کند.

پذیرایی ذات احدیّت از شهداء

«عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ‏َ»[۱۱] این اکرام، این ضیافتی است که ذات احدیّت از او دارد و او را با اسماء حسنی خودش پذیرایی می‌کند. پذیرایی او پذیرایی جسمی است، او دل از جسم و جسمانیات برکَند، او نزع کرد، او گسست، او قفس را شکست، او پستی و دنائت این عالم و جاذبه‌های این عالم را یافت. لذا به چیزی برتر از این عالم دل داد و دلبری که عشق ماوراء را به او داده بود، او را پیش خودش برد و در پیش خود پذیرایی می‌کند. به نظر می‌رسد این رب که از امهات اسماء پروردگار متعال است؛ شهید تجلّی یک اسم نیست، بلکه پذیرایی حق تعالی اقتضا می‌کند که او را در بخش‌های مختلف، در ابعاد مختلف مجاری فیض خودش قرار بدهد.

مقام امیّت و عند ربی فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) به حضرات معصومین (علیهم السّلام)

در مورد حضرات معصومین (علیهم السّلام) که حضرت زهرا (علیها سلام) نسبت به همه‌ی این‌ها مقام امّیّت دارد، او امّ ابیها است، او مادر رسالت است، او أم الأئمّه است، او مادر ولایت است، او مادر امامت است، او امّ الکتاب است. آنچه در عالم به قلم تکوین یا به قلم تشریع، حکمت الهی آن را رقم زده است، همه جوشش وجود فاطمی است، آنچه هست و نیست حضرت زهرا (سلام الله علیها) آن را مادری می‌کند. لذا فاطمه‌ی طاهره (سلام الله علیها) مقام عند ربی دارد، امّا فوق آن چیزی که به لفظ بیاید و ما بتوانیم از آن بهره بگیریم.

پاک کردن همه‌ی نقایص و حجاب‌ها از حضرت زهرا (سلام الله علیها)

این عباراتی که در کلمات نبی مکرّم اسلام است یا آیات قرآنی که حضرت زهرا (علیها سلام) و دیگر عرشیان در این آیات اشتراک در فضیلت دارند مثل آیه‌ی تطهیر، مثل آیه‌ی مباهله، مثل آیه‌ی مودّت و مثل آیاتی که از سوره‌ی مبارکه‌ی انسان تلاوت شد. هم این طهارتی که حضرت زهرا (سلام الله علیها) دارد یعنی آنچه غشا است، آنچه حجاب است، آنچه فاصله است، آنچه نقص است، آنچه نبود است، آنچه محدودیت است، خدای متعال از وجود این‌ها پاک کرده است. این‌ها فقط و فقط رنگ خدا دارند که باز این تعبیر از خود قرآن کریم است «صِبْغَهَ اللَّهِ»[۱۲] این‌ها صبغه‌ی مطلق خدا را دارند، باز الله با رب فرق دارد.

فاطمه (سلام الله علیها) مظهر جلال و جمال الهی

حضرت زهرا (سلام الله علیها) هم مظهر جلال خدا است و هم مظهر جمال حق تعالی است. اسماء جلالیّه و اسماء جمالیّه در وجود این بی بی موج می‌زند. لذا اگر بگوییم بی بی ما مظهر «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ»[۱۳] است گزاف نگفته‌ایم. این دُردانه‌ی نبی مکرّم اسلام گنجینه‌ی الهی است، خزینه‌ی حق تعالی است. آنچه به همه‌ی موجودات می‌رسد خدا از این مخزن و از این خزینه خرج می‌کند.

به تصویر کشیدن انسان کامل در زیارت جامعه‌ی کبیره

با این مقدّمه خواستم بگویم آنچه را که در زیارت شریفه‌ی جامعه‌ی کبیره، دانشگاه انسان‌شناسی است، هر کسی زیارت جامعه‌ی کبیره را با دقّت مورد فهم خودش قرار بدهد و خدا نورانیّتی به او داده باشد، می‌تواند انسان کامل را تصویر کند. یک تابلوی جامعی از انسان کامل که امام ما است، حجّت علی الاطلاق است، خلافت الهیّه به عهده‌ی او گذاشته شده است و ما هم در مسیر استخلاف باید خود را به آن  قله برسانیم یعنی باید کاری انجام بدهیم، ما که نمی‌توانیم برسیم، امّا «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ‏»[۱۴]. اگر در خط بودیم نمی‌گذارند در راه بمانیم. کسانی که در راه هستند خدای متعال قول داده، وعده داده است که او را برساند.

آیه‌ی نور غرر آیات قرآنیّه

در زیارت شریفه‌ی جامعه‌ی کبیره ما «کَلَامُکُمْ نُورٌ»[۱۵] می‌خوانیم. کلام شما نور است. چرا؟ برای این‌که «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[۱۶] نور آسمان‌ها و زمین الله است و شما خودی ندارید، شما خود را به الله دادید. الله هم نور خودش را به شما داد که این آیه‌ی نور مجمع ائمّه‌ی معصومین است. «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاهٍ» از غرر آیات قرآنیّه است و آینه‌ای است که اهل آن می‌توانند جمال همه‌ی حضرات معصومین را در این آیه تماشا کنند.

مطلق بودن خلافت ائمّه (علیهم السّلام)

این‌ها از این جهت که خودیّتی ندارند، نقصیّتی ندارند، خلافت این‌ها خلافت مطلق است، این‌که ما نمی‌دانیم به چه صورتی می‌میریم، در حالی که خدای متعال «خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ عَلَى صُوَرَتِه‏»[۱۷]. خدا آدم را با رنگ خودش نقاشی کرده است و اسماء خود را در وجود او قرار داده است، ولیده‌ی اسماء الله است، مطلقا خلیفه‌ی خدا خودش کاری انجام نمی‌دهد، هر کاری انجام می‌دهد به خلافت از خدا است، به نمایندگی از پروردگار متعال است.

هدف از خلقت بشر، رسیدن به مقام عبودیّت

اگر ما در زندگی خود را نفی کنیم، خود را کنار بگذاریم، نه تنها در واجبات رسمی و مستحبات بلکه باور کنیم «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونَ‏»[۱۸] ماورای عبودیّت این هدف فعل الهی است نه هدف ذات الهی. هدف خلقت بشر رسیدن به مقام عبودیّت است. آمده‌ایم که بنده باشیم، هر جا بنده نبودیم از مسیر خلافت الهی دور می‌شویم و رنگ انسانیّت و بوی انسانیّت را نخواهیم داشت.

مراحل حی قیوم شدن انسان در عالم برزخ

لذا همه‌ی انسان‌ها در عالم برزخ گرفتار هستند تا شفاعت کبری در قیامت خلأهای ما را، کمبودهای ما را، فاصله‌های ما را از خلافت الهی پر کنند و وقتی مقام خلیفه اللهی پیدا کردیم و با کمک آن‌ها به وجه اللهی دست یافتیم، آن وقت در بهشت حی قیوم می‌شویم و از جانب حضرت حق نامه می‌آید «مِنَ الحَیِ القَیوم الَّذی لا یَمُوتُ إلى الحَیِ القَیوم»[۱۹] همه‌ی موجوداتی که در بهشت هستند رنگ خدا دارند، آینه‌ی خدا هستند، جلوه‌ی خدا هستند، نوای خدا هستند و از همه‌ی حظوظ اسمائی بهره‌مند هستند و حواس ما باید جمع باشد.

نورانیّت ایجاد شدن با اجرای فرامین الهی

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ»[۲۰] هر جا مأموریت از جانب خدا نبود، عمل کردیم خودسر بودیم، از خلافت الهی و نمایندگی الهی دور افتادیم. به همین مقدار تاریک هستیم، ظلمانی هستیم. این اجرای فرمان‌های الهی برای ما نورانیّت می‌آورد، هر کاری انجام می‌دهیم باید بدانیم ذخیره‌ی ما است، موقعی که مرگ می‌آید پرده را کنار می‌زند، ما خود را می‌بینیم.

دیدن اعمال در آینه‌ی وجود حضرت عزرائیل (علیه السّلام)

عزرائیل صورت مخوف ندارد، بعضی از افراد با دیدن عزرائیل وحشت خواهند کرد. آن‌ها خودشان را در آینه‌ی وجود حضرت عزرائیل می‌بینند. می‌بیند چه گرگی از خودش ساخته است، چه درندّه‌ای از خودش درست کرده است و خودش از خود وحشت می‌کند و گرنه ملک مقرّب خدا (سلام الله علیه) از اسماء الله است، از مجاری مدیریت پروردگار عالم است و جز زیبایی در او چیزی نخواهد بود. انسان خود را زشت می‌کند، انسان خود را به اذن الله زیبا می‌کند و اگر در مسیر زیبایی قرار گرفت آن‌جا دیگر مقابله به مثل نیست، مضاعف است، ده برابر است. خدای متعال به غیر حساب سرعت می‌دهد و اهل سبقت قرار می‌دهد.

ائمّه (علیهم السّلام) بلندگوی خدای متعال در روی زمین

لذا کلمات حضرت زهرا و ائمّه (علیهم السّلام) کلمات خودشان نیست، این‌ها بلندگوی خدا هستند. این‌که امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) این همه صحبت و بیاناتی داشتند و گاهی کلمات آن‌ها شبیه کلمات ائمّه‌ی اطهار است و مرحوم آیت الله بهجت (أعلی الله مقامه الشّریف) در مورد سیّد بن طاووس، سیّد اهل مراقبه این نکته را داشتند که گاهی مناجات‌های سیّد با مناجات‌های ائمّه (علیهم السّلام) پهلو می‌زند. گویا آن‌ها به زبان‌شان می‌گذاشتند او این‌چنین مناجات می‌کرد.

تحت پرتو خدا نبودن و غوطه‌ور شدن در مشکلات

عقیده‌ی خاص خود من این است که نائب امام زمان تحت اشراف حضرت حجّت چون خودش نیست، حسابی برای خود باز نکرده است، لذا کلماتی که برای جهانیان مطرح می‌کند، می‌بینید این همه دشمن، این همه بدخواه، این همه معاند، این همه دستگاه‌های رصدکننده کلمه به کلمه را زیر نظر می‌گیرد. امّا اگر ما نباشیم او ما را می‌برد، هر جا خود ما نبودیم زیبا است، هر جا خود ما بودیم زشت است و خرابکاری است. سیاسیون خیلی دست و پا می‌زنند، خیلی هم پیچیدگی دارند، خیلی هم امکانات دارند، شبکه‌ی جهانی هم به این‌ها کمک می‌کند، ولی همیشه به ضرر خودشان تمام می‌شود. مشکلات برای آن‌ها درست می‌شود؛ امّا آن کسی را که خدا می‌برد «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً»[۲۱]، «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا»[۲۲] او خودش نیست، اگر خودش نبود خدای او است و خدای او خدایی است که «أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ»[۲۳].

لذا اگر کسی خطبه‌ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) را بخواند و اهل انصاف باشد و اهل علم و فهم باشد، ببیند آیا ممکن است یک بشر بدون تمرین، بدون آموزش و سخنرانی، بدون مشاور، بدون حمایت یک کانون علمی در ابعاد مختلف در مسئله‌ی توحید سخن نمره‌ی اوّل بگوید.

نبود یک نقطه ضعف در خطبه‌ی فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها)

در مورد رسالت، در مورد امامت، در فلسفه‌ی احکام، در امور اجتماعی، در امور تاریخی یک معجونی است که ابعاد مختلف جامعه و روحیّات مردم و تاریخ و فقه القرآن و اعتقادات و بینش قرآنی را همه یک جا جمع کرده است. دنیا جمع شود یک نقطه ضعفی در خطبه‌ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) پیدا کند، نمی‌تواند. حضرت زهرا (سلام الله علیها) در چه شرایطی این خطبه را ایراد فرمودند؟ آیا بدن سالمی داشت؟ آیا دل شادی داشت؟ سخنرانی کردن نشاط می‌خواهد، تمرکز می‌خواهد، سلامت می‌خواهد به علاوه شنونده باید پذیرا باشد. آدم وقتی برای دشمن خود می‌خواهد صحبت کند اضطراب دارد. هر لحظه نگران است یک اشکالی، یک اخلالی در سخنرانی به وجود بیاید.

سخنرانی بانوی عفّت‌نشین در مقابل هجمه‌ی دشمنان

این جمعی که در این حسینیه مهمان امام زمان (أرواحنا فداه) هستند و آمده‌اند شهادت مادرش را به نائب امام زمان تسلیت بگویند، اگر این اشتیاق به شنیدن و این توجّه کافی نباشد، دو نفر در گوشی صحبت کنند یک سخنور هر قدر هم ماهر باشد گاهی فکر او به هم می‌ریزد، رشته‌ی سخن از دست او خارج می‌شود. حالا فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) در اوج عفّت و حیا است، مطلقا با نامحرم‌ها اختلاط ندارد و این را به عنوان زینت زن معرّفی کرده است. در هیچ کتاب تاریخی و هیچ حدیثی و هیچ اثری نیامده است که حضرت زهرا (سلام الله علیها) در زمان پدر خود در جایی برای مردها سخنرانی کرده باشد. یک بانوی عفّت‌نشین در سنگر عصمت‌ نشسته، در اوج حیا، چشمه‌ی حیا و ملاحظه و اجتناب از نامحرم‌ها است، بدن سالمی هم ندارد.

من هر وقت به یاد می‌آورم مقام معظّم رهبری در دوره‌ی فتنه به امام زمان خطاب کردند جانی ناقابل، بدنی ناقص معمولاً وقتی این حرف را می‌زنم گریه می‌کنم، همان‌جا هم من خیلی گریه کردم.

بار سیاسی و عبادی فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) در همه‌ی عمر خود

ببینید بدن ناقص حضرت زهرا (سلام الله علیها) فقط دست نبود، بی بی عالم مشکل بدنی را ملاحظه کرد حتّی علی نبیند، هم وصیّت کرد که من را در شب غسل بده. شب غسل دادن مسئله‌ی سیاسی نیست، می‌توانست روز غسل کند و آن بُعد سیاسی را شب انجام بدهد که نارضایتی خودش را نسبت به هئیت حاکمه و نسبت به مردم بی‌بصیرت و بی‌سعادتی که ناله‌ی فاطمه را جدّی نگرفتند، در حکومت عدل را بستند و مسیر خلافت الهی را به سلطنت تبدیل کردند. حضرت زهرا (سلام الله علیها) همه‌ی عمر خود بار سیاسی و عبادی داشت، وصیّت او هم همین‌طور است.

رعایت عواطف امیر المؤمنین (علیه السّلام) از سوی فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها)

امّا این‌که در شب غسل بدهد این رعایت عواطف امیر المؤمنین (علیه السّلام) بود. می‌دانست که اگر روز باشد امیر المؤمنین جای غلاف شمشیر را ببیند، جای تازیانه را ببیند… از مرحوم حاج شیخ نقل می‌شود این‌که حضرت امیر المؤمنین (علیه السّلام) دست مبارک خود را در دل شب به بازوی فاطمه رسید و ناله‌ی او بلند شد، ایشان می‌فرمودند من مطمئن هستم بازو شکسته بود، جای تازیانه سه ماه نمی‌ماند، حکایت از این می‌کند که شکستگی استخوان بوده است.

شرایط ایراد خطبه‌ی فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها)

یک کسی در این شرایط باشد، حدس من این است حضرت زهرا (سلام الله علیها) را کتک زدند در آن شرایطی که از ولی خود دفاع می‌کرد و دستور آمد که دست فاطمه را کوتاه کنید همه می‌زدند و همه نوع می‌زدند لذا بدن سراسر جراحت بود، سراسر جای کبود بود، با این شرایط حضرت زهرا آمده ایراد خطبه می‌کند.

سخنان عرشی و آسمانی فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها)

من این دو، سه جمله‌ی بی بی را پایان بخش عرایض خود قرار می‌دهم که در آغاز سخن گفتم و این مقدّمه را برای این گفتم که حضرت زهرا (سلام الله علیها) لسان الله است، وجه الله است، از مقام عند ربی نه، عند اللهی برخوردار است. آینه‌ی رضا و غضب پروردگار متعال است این «أَنَّ اللَّهَ یَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَهَ وَ یَرْضَى لِرِضَاهَا»[۲۴] است، لذا سخنان او سخنان وحی و عرشی و آسمانی است. خدای متعال فرمود: عدل را برای تنسیق قلوب قرار داده است.

هماهنگی نداشتن در شرایط ظلم و تعدّی در یک جامعه

یعنی اگر در یک خانه‌ای اعضای خانواده نسبت به همدیگر نگرانی و ظلم و تعدّی داشته باشند، نمی‌توانند همدل باشند. در یک اداره‌ای وقتی زیر مجموعه نسبت به مدیر نگران ظلم و تعدی و تبعیض هستند این‌ها همدل با مدیر نخواهند بود، کار دزدی می‌کنند، حمایت نمی‌کنند. جوسازی می‌کنند، نسبت به همدیگر هم اگر نگرانی داشته باشند، همیشه به صورت اجنبی، دو گرگی که در یک قفس کنار هم، همدیگر را رصد می‌کنند، می‌باشند.

عطش عدالت در جامعه

آن‌که برای جامعه ایجاد همدلی و هماهنگی می‌کند آن عدل است. اگر جامعه‌ای عدالت‌خواه بود که هدف نبوّت انبیاء را در سوره‌ی حدید «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»[۲۵]معرّفی می‌کند. این‌که حضرت آیا مسئله‌ی فرهنگی را مسئله‌ی اوّل جامعه معرّفی می‌فرمایند و در یک سخنرانی فرمودند برای مسائل فرهنگی گاهی شب‌ها به خواب نمی‌روم، برای همین است که جامعه باید عطش عدالت داشته باشد و این عطش را در عمل پیاده کند. اعضای خانواده از همدیگر نگرانی نداشته باشند، مردم از حکومت خود نگران نباشند، مردم از یکدیگر نگران نباشند.

شهرداری‌ها، اداره‌ی مالیات، دستگاه قضایی که مردم به آن‌جا می‌روند، مردم احساس عزّت کنند. اگر مردم به اداره‌ای از ادارات نظام اسلامی می‌روند، ناچار هستند تملّق بگویند، ناچار هستند واسطه بتراشند و الّا پشت در می‌مانند یا تحویل نمی‌گیرند، این نظام، نظام عدل نیست. این نظام، نظام ولایت نیست. این نظام نظامی نیست که مردم بتوانند به این مجاری و این ادارات دل بدهند و آسوده خاطر باشند که این‌ها کسانی هستند که ما را از گرگ نگه می‌دارند و خودشان گرگ ما نیستند.

شرایط به وجود آمدن عدالت در جامعه

«وَ الْعَدْلَ تَنْسِیقاً لِلْقُلُوبِ»[۲۶] اگر بنا باشد ادارات ما، مجاری اجرایی ما، قوای سه‌گانه‌ی ما با مردم همراه باشند، باید برای مردم عزّت بیافرینند، آرامش بیافرینند و این نمی‌شود مگر این‌که فرهنگ عدالت را پیاده کنند.

چگونگی به وجود آمدن جامعه‌ی واحد

دوم «وَ طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّهِ» اگر همدلی هم باشد، امّا قانون عادلانه‌ای نباشد، قانون صنفی باشد… یک گروهی رفتند و قیام و قعود می‌کنند، به نفع خود قانون درست می‌کنند. این نمی‌تواند جامعه‌ی واحد را ایجاد کند. نظام ملّی، نظام گروهی، نظام اجتماعی در پرتو قانونی است که آن قانون بر حسب واقعیّات جامعه، نیازها واقع‌بینانه دیده شود و برای رفع نیازها واقع‌بینانه قانون تصویب شود، این نمی‌شود مگر با مکتب اهل بیت.

اتخاذ قانون‌های مردم از گفته‌های انبیاء (علیهم السّلام)

این فقهای ما که باید منشأ قانون باشند، این شورای نگهبان که باید از همین «وَ طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّهِ» باشد. مردم باید از «قال الصّادِق»، «قَالَ الباقِرُ»، «قال النَّبی» قانون‌های خود را اتخاذ کنند. آن‌جایی که از بیت وحی گرفتند متکّی به هوس‌های و هواهای و خیالات است و جز زیان برای مردم نخواهد بود.

چگونگی به اهتزاز در آمدن پرچم ولایت

سوم اگر همدلی بود، اگر قانون هم بود، امّا پرچم ولایت در اهتزاز نبود، اگر غدیر تحت الشّعاع قرار گرفت، سکولار آمد جای حکومت دینی را و حاکمیّت الهی را گرفت، شما بدانید همان وعده‌ای که حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمودند: غاصبانه بر ناقه‌ی خلافت سوار شدید ولی بدانید از این ناقه شما شیر نمی‌دوشید تا همیشه به جای شیر خون می‌دوشید «وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً مِنَ الْفُرْقَهِ».

دفاع یک تنه‌ی فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیه) از علی (علیه السّلام)

این روزها روزهای سخت امیر المؤمنین (علیه السّلام) است. برای وجود مقدّس امیر المؤمنین حضرت زهرا (علیها سلام) یک فرد نبود، یک امّت بود، یک لشگر بود. شمشیر علی به غلاف رفته بود، دست علی بسته بود، امّا هم شمشیر او فاطمه بود، هم زره او فاطمه بود، هم سنگر او فاطمه بود. یک تنه مثل پروانه دور امیر المؤمنین (علیه السّلام) می‌چرخید، دفاع جانانه کرد، یک تنه دفاع کرد. امّا در هم شکسته شد هم پهلو شکست، هم بازو شکست، هم سینه سوخت. مرحوم کاشف الغطاء در فردوس اعلی دارند که من باور نمی‌کنم که سیلی به صورت فاطمه زده باشند، امّا مرحوم محقّق اصفهانی با آن معنویّت، با آن دقّت، با آن علوّ مرتبه‌ی فضل و فضیلت می‌گویند:

          «وَ جَاوَزَ الحَدِّ بِلَطم الخَدّ             شَلَّت یَدُ الطُغیان وَ التَّعدی»[۲۷]

بشکند آن دستی که به تو سیلی زد.

علّت شهادت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) از دید امام صادق (علیه السّلام)

از امام صادق (علیه السّلام) سؤال کردند آقا می‌شود بفرمایید سبب قتل مادرتان چه بود؟ امام جواب فرمودند: سبب قتل مادرم غلاف شمشیری بود که به پهلوی او می‌زدند، هم بچّه‌ی او را کشتند و هم خودش را کشتند و من از این عبارت یک برداشت روضه‌خوانی دارم این پهلوی که در خورده و شکسته شده بود، به شکستگی استخوان آن‌ها می‌زدند. حالی برای حضرت زهرا (سلام الله علیها) پیش آمد، دیگر یا علی نگفت، یا ابتاه نگفت، فریاد زد: «یَا فِضَّهُ! إِلَیْکِ فَخُذِینِی»[۲۸] فضه بیا بچّه‌ی من را کشتند. یک بچّه مادر تقدیم کرد، یک بچّه هم امام حسین روی دست خود گرفته بود «أما ترونه کیف یتلظی».‏


[۱]– سوره‌ی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– بحار الأنوار، ج ‏۲۹، ص ۲۲۳٫

[۳]– سوره‌ی الرحمن، آیات ۲۶ و ۲۷٫

[۴]– سوره‌ی بقره، آیه ۱۱۵٫

[۵]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۱۶۹٫

[۶]– سوره‌ی بقره، آیه ۱۰۴٫

[۷]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۱۶۹٫

[۸]– سوره‌ی یس، آیات ۲۶ و ۲۷٫

[۹]– سوره‌ی زخرف، آیه ۱۴٫

[۱۰]– الصّحیفه السّجادیه، ص ۹۸٫

[۱۱]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۱۶۹٫

[۱۲]– سوره‌ی بقره، آیه ۱۳۸٫

[۱۳]– سوره‌ی حدید، آیه ۳٫

[۱۴]– سوره‌ی عنکبوت، آیه ۶۹٫

[۱۵]– من لا یحضره الفقیه، ج ‏۲، ص ۶۱۶٫

[۱۶]– سوره‌ی نور، آیه ۳۵٫

[۱۷]– بحار الأنوار، ج ‏۱۱، ص ۱۱۱٫

[۱۸]– سوره‌ی ذاریات، آیه ۵۶٫

[۱۹]– علم الیقین فی أصول الدین، ج ‏۲، ص ۱۲۹۲٫

[۲۰]– سوره‌ی حشر، آیه ۱۸٫

[۲۱]– سوره ی انفال، آیه ۲۹٫

[۲۲]– سوره‌ی عنکبوت، آیه ۶۹٫

[۲۳]– سوره‌ی سجده، آیه ۷٫

[۲۴]– الأمالی (للصدوق)، ص ۳۸۴٫

[۲۵]– سوره‌ی حدید، آیه ۲۵٫

[۲۶]– بحار الأنوار، ج ‏۲۹، ص ۲۲۳٫

[۲۷]– شرح الأخبار فی فضائل الأئمه الأطهار (علیهم السّلام)، ج ‏۳، ص ۳۳٫

[۲۸]– بحار الأنوار، ج ‏۳۰، ص ۲۹۴٫