حضرت آیت الله صدیقی در تاریخ ۱۹ مرداد ماه سال ۹۵ در مهدیه مصلای امام خمینی(ره) برای فرهنگیان این شهر به سخنرانی پرداختند.
- اهمّیّت شناخت خود برای انسان
- عظمت کتاب مصباح الشّریعه
- جوانی حساسترین مقطع عمر انسان
- یافتن مطالبهی دوم
- کتابهایی در شرح دعای مکارم الاخلاق
- چهار حرکت لازم برای حرکت صعودی انسان
- ۱- هستیشناسی
- تفاوت علم و عرفان
- اهمّیّت خودشناسی
- خود باوری
- حاضر بودن بهشت و جهنّم در حیات دنیوی انسان
- معرّفی بهترین کتب اخلاقی
- خود باخته نبودن در برابر دشمن
- ضرورت تکیه کردن به نیروی جوان برای حل کردن مشکلات
- کشف کردن دفینههای عقل یکی از وظایف پیامبر
- تعریف زندگی در اسلام
- سفارش به خواندن کتاب فلسفهی آفرینش راغب اصفهانی
- باور داشتن دشمنی دشمن
- سبک زندگی دینی
- «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ» چه کسانی هستند؟
- مدرکگرایی خیانت بزرگ
- علّت نامیده شدن عمر به این نام
- دو بعد فلاح
- علّت مهاجرت سید عبد الکریم لاهیجی به تهران
- سبک زندگی اسلامی
- سؤال و جواب
- کم توجّهی مسئولین نسبت به آموزش و پرورش
- آثار فرهنگی انقلاب اسلامی
- مبارزهی امیر المؤمنین با بیعدالتی
- انقلابی عمل نکردن مسئولین
- توجّه نکردن به شروط رهبری در بحث برجام
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الصَّلَاهُ عَلَى خاتَمِ الأَنْبِیاءِ طَبیبِ نُفُوسِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا وَ أَرواحُ مَن سِواهُ فِدَاهُ وَ اللَّعنُ عَلَى أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إلی یَومِ الدّینِ».
اهمّیّت شناخت خود برای انسان
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ» این آیهی مبارکه در چه سورهای است؟ ای کاش که یک نفر بلد بود. این در سورهی مبارکهی مائده، آیه ۱۰۵ است. سورهی مائده آیات ولایت تابلو است. هم «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ»[۲] و هم «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ»[۳] و هم آیات حزب الله در سورهی مبارکهی مائده است. این آیهای هم که من برای شما تلاوت کردم، تیتر آدمسازی است. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ» مؤمنین بر شما باد به خود شما، این آیه، چهار مطالبه را خدا با بندگان خود مطرح کرده است. مطالبهی اوّل این است که خود را بشناس در اسلام سبک زندگی برای یک مؤمن که از جوانی شروع میشود، از نوجوانی شروع میشود، شناخت خودش اوّلین وظیفهی او است. من چه کسی هستم؟ آدم خود را… اینکه میگوید: چشم من، دست من، زبان من، مال من، ماشین من. این من چه کسی است؟ این را باید شناخت. من چه کسی هستم؟ هم کیستی مهم است و هم چیستی مهم است. کیستی و چیستی هم با همدیگر ملازمه دارند. آدم تا نداند چیست نمیداند کیست. تا نداند کیست نمیداند چیست. حقیقت خود را باید بشناسد. «عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ» خود را بشناسید.
یک کتابی منسوب به امام صادق (علیه الصّلاه و السّلام) است، در این کتاب این حدیث شریف است، «ما من حرکه إلا یحتاج الی معرفه» «مَا مِنْ حَرَکَهٍ إِلَّا وَ أَنْتَ مُحْتَاجٌ فِیهَا إِلَى مَعْرِفَهٍ»[۴] آدم باید خود را بشناسد، لوازم خود را، چیزهایی را که لازم دارد آنها را بشناسد. آفات خود را بشناسد، خطرات خود را بشناسد. همهی اینها مربوط به خودشناسی است. بهشتشناسی خودشناسی است. جهنّمشناسی خودشناسی است. شیطانشناسی، خودشناسی است. منافقشناسی خودشناسی است. همهی اینها لازمهی این است که آدم بخواهد خود و ارتباطات جانبی خود را شناسایی بکند، همهی اینها را باید بشناسد و الّا انسان یک موجود بریدهای میشود و محدود به یک حدودی که زندگی او تأمین نخواهد بود.
عظمت کتاب مصباح الشّریعه
در قرآن کریم آنچه که آیات مربوط به آسمانها، ستارگان، زمین، باران، گل و گیاه، حیوانات، یک سورهی بقره است. یک سوره فیل است، یک سوره نمل است. اینها به عنوان نمونه است. خدای متعال خواسته است، آنها را هم به حساب بیاورد. سورهی نمل، انسان چه ارتباطی به مورچه دارد؟ سورهی نحل، آدم چه ارتباطی به زنبور عسل دارد؟ سورهی بقره، سورهی فیل، اینها نشان میدهد که ما اگر بخواهیم خود را بشناسیم، خود را با روابط خود باید بشناسیم. همهی اینها برای ما است، ما باید مال خود را بشناسیم، «خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً»[۵] این کتاب به نام مصباح الشّریعه است، تفسیرهای زیادی هم بر آن نوشته شده است. مصابح الشّریعه به امام صادق نسبت داده شده است؛ بعضی از بزرگان در سند آن بحثها کردند، باور آنها نیست که این کتاب را امام صادق نوشته باشند. امام صادق (علیه السّلام) رساله زیاد دارند، نامه زیاد دارند ولی آیا امام کتاب مصباح الشّریعه را به عنوان یک کتاب نوشتند یا کسانی روایات امام صادق را جمع کردند، فرقی ندارد. آن چیزی را که من میتوانم به شما اطمینان بدهم، روایاتی در این کتاب وجود دارد، با سایر معارف دین ما همخوانی دارد. چیزی باشد که آدم بگوید: این خلاف ضروریات دین است، هیچ چیزی وجود ندارد. ولی روایات آن آهنگ عرفانی دارد. بیشتر خوراک دل است، از این جهت قاعدتاً باید برای جوانها یک جاذبهای داشته باشد و کتاب بسیار مفیدی است.
جوانی حساسترین مقطع عمر انسان
«ما من حرکه الا یحتاج الی معرفه» آدم اوّل چیزی که در حرکت لازم دارد، شناخت است. راه کدام است، مقصد کدام است، مبدأ کدام است. کسی که میرود چه کسی است، با چه انگیزهای میرود. در حرکت متحرّک موضوع حرکت مسیر حرکت مقصد حرکت مبدأ حرکت همهی اینها لازم است، بدون اینها حرکتی از انسان سر نمیزند. بنابراین خودشناسی؛ در مقاطع عمری که انسان دارد، جوانی حساسترین مقطع عمر آدم است. آدم بتواند جوانی را شناسایی بکند، نقش آن را بداند، ارزش آن را بداند، چه گنجی است، چه مقدار میتواند برای انسان ذخیره ساز باشد. غفلت از جوانی چه بلایی همراه دارد، چه بدبختی به سر جوان میآورد. شما به دست بچّه یک گردنبند خیلی قیمتی میلیاردی بدهید، بچّهای که نمیداند قیمت آن چقدر است. میرود به عنوان اسباب بازی در کوچه بازی میکند، یک رندی، یک آدم بیتقوایی میبیند و این را از دست او میگیرد، بچّه را فریب میدهد و از دست او میگیرد. وقتی بزرگ میشود میفهمد که چه چیزی را از دست داد. آدم اگر نقش جوانی را، فرصت جوانی را و این ظرفیت را شناسایی نکند، ارزان میدهد، به بازی میگذراند و از دست او میرود، پشیمانی هم بعد دیگر جبران آن نمیکند. پس مسئلهی اوّل شناخت «ما من حرکه الا یحتاج الی معرفه»
یافتن مطالبهی دوم
مطالبهی دوم یافتن است، شناخت ذهنی کفایت نمیکند. باید آدم وجدان بکند. در عمق وجود خود بیابد. علمی که لقلقهی زبان است، این علم نیست، «الْکَلَامُ إِذَا خَرَجَ مِنَ الْقَلْبِ دخل فی القلب وَقَعَ عَلَى الْقَلْبِ وَ إِذَا خَرَجَ مِنَ اللِّسَانِ لَمْ یتجاوز یُجَاوِزِ الْآذَانَ.»[۶] کلام چون از دل بر خیزد، لاجرم بر دل نشیند. امّا اگر دل این را نداشت، لقلقهی زبان بود، وقتی زبان حرکت میکند ولی ریشه ندارد، از گوش عبور میکند. آدم از این گوش میگیرد و از آن گوش هم خارج میکند. در دل قرار نمیگیرد. آدم باید علم خود را به وجدان تبدیل بکند، تعمیق بکند. اینها سفارشات حضرت حق سبحانه و تعالی است. از این جهت است که وجود مبارک کشّاف حقایق امام جعفر صادق (علیه السّلام) فرمودند: «وَجَدْتُ عِلْمَ النَّاسِ فِی أَرْبَعٍ»[۷] این حدیث شریف هم از وجود مبارک امام صادق (علیه السّلام) نقل شده است و هم از وجود مبارک امام کاظم (علیه الصّلاه و السّلام). یکی از دعاهای صحیفهی سجّادیّه که دعای بیستم صحیفهی سجّادیّه است تحت عنوان مکارم الخلاق است. دعا در مکارم اخلاق است. صحیفهی سجّادیّه جزء گنجینههای بیبدیل است. فرصتی ندارم و الّا برای شما خیلی مفید بود که بدانید صحیفه چیست. دعای بیستم آن مکارم الاخلاق است.
کتابهایی در شرح دعای مکارم الاخلاق
مرحوم آقای فلسفی (اعلی الله مقامه الشّریف) که از خطبای مشهور تاریخ تشیّع در انقلاب بود، بعد از انقلاب بود چند سال پیش وفات کرد. این بزرگوار کتابهایی که دارد، همهی آنها برای شما مفید است. یک کتاب در مورد جوان دارد. اسم کتاب ایشان هم جوان است. آنجا هم حدیث آورده است، هم دیدگاههای روانشناسی را در مورد جوانان آورده است و تحلیل کرده است. دو جلد کتاب جوان آقای فلسفی است. ایشان یک دوره دعای مکارم الاخلاق را شرح دادند و رادیو در آن زمان پخش کرد. رادیوی ما نظام جمهوری اسلامی سخنرانیهای مرحوم آقای فلسفی را در شرح دعای مکارم الخلاق نشر کرد. این سخنرانیها با قلم خود ایشان به سه جلد کتاب تبدیل شد. شرح دعای مکارم الخلاق برای آقای فلسفی. این حدیثی که نقل میکنم از روی کتاب نقل میکنم –اینها را میگویم برای اینکه إنشاءالله تهیه بکنید بخوانید، مفید است، خیلی مفید است. چون من در تهران ماهی یک جلسهی صحیفهی سجّادیّه دارم و دعای مکارم الاخلاق را در یک کانونی شروع کردم، هم این کتاب مکارم الاخلاق خیلی خوب است. هم کتاب آیت الله ممدوحی. شناخت و شهود چهار جلد شرح همهی صحیفهی سجّادیّه است و در دسترس است و برای شما جوانها خیلی میتواند مفید باشد. شناخت و شهود. بسیار کتاب خوبی است.
چهار حرکت لازم برای حرکت صعودی انسان
در آنجا امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: «وَجَدْتُ » نفرمودند: «علمت»؛ «وَجَدْتُ عِلْمَ النَّاسِ فِی أَرْبَعٍ» من شناختهای ضروری را در چهار چیز یافتم، باید یافتنی باشد. این شناختها با کتاب خواندن نمیشود. آدم باید مزمزه بکند، جزء جان او باشد. باید بچشد، تا نچشد شیرینی و حلاوت آن در جان او نمیماند. این چهار شناختی که انسان در حرکت خود لازم دارد تا حرکت او صعودی باشد، سقوطی نباشد، چیست؟
۱- هستیشناسی
۱- «أَوَّلُهَا أَنْ تَعْرِفَ رَبَّکَ» اوّل هستیشناسی است. اعتقادات را جدّی بگیرید. امروز دشمنها اعتقادات شما را هدف گرفتند، به هر بهانهای میخواهند سرمایهی اعتقاد و ایمان را از شما بگیرند. شما هم باید سنگر درست بکنید. این تیرها و این موشکها به شما نخورد. به قلب شما نخورد، به اعتقاد شما نخورد، سالم بتوانید عبور بکنید. سرمایهی عقیده. «أَوَّلُهَا أَنْ تَعْرِفَ رَبَّکَ» باید جهانبنی شما عرفان باشد، نه علم باشد «أَنْ تَعْرِفَ» نه «أن تعلم»؛
تفاوت علم و عرفان
یکی از تفاوتهای عرفان با علم هم این است: علم ذهنی است ولی عرفان وجودی است، قلبی است. عرفان دلی است، لذا آدم به خدا علم ندارد، عرفان به خدا دارد. هیچ کجا علم به خدا دیدید؟ «تَعْرِفَ» عرفان است. مسئلهی خدا چیز مادی نیست که آدم صورتی از آن داشته باشد، باید جان انسان بیابد. «أَنْ تَعْرِفَ رَبَّکَ» باید به پروردگار خود، ربّ خود معرفت پیدا بکنی، عرفان پیدا بکنی. پس مبدأشناسی، آغازیابی اوّلین قدم است.
اهمّیّت خودشناسی
۲- «أَنْ تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِکَ» باز مسئلهی عرفان را مطرح کرده است. علم را مطرح نفرموده است. «أَنْ تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِکَ» خود را بشناسی. نه شناخت ذهنی، نه شناخت کتابی، بیابی، بفهمی چه کسی هستی. خود را داشته باشی، خود را گم نکرده باشی، گاهی آدم صورت خود را که در کتاب میخواند، انسان چه موجودی است؟ یک نویسندهی غربی، فیلسوف غربی کتابی نوشته است، به فارسی ترجمه شده است، انسان موجود ناشناخته. خود این کتاب یک شناخت است؛ همینقدر انسان بشناسد که انسان موجود ناشناخته است، خود این یک شناخت است. ولی شناخت کتابی برای شما فایده ندارد.
خود باوری
باید خود را باور بکنی. این خودباروی که حضرت آقا مدّتی است مطرح میکنند، این آموزهی دینی است، آدم باید خود را باور بکند. آدم چه زمانی خود را باور میکند؟ آن وقتی که خود را گم نکند، خود را نبازد. خیلیها در برابر یک چشم و ابرو خود را میبازند. در برابر یک ماشین زیبا خود را میبازند. در برابر یک صدای خوب خود را میبازد. به او وعدهی یک پست بدهند، یک آدمی که هیچ کسی او را نمیشناسد، هیچ سابقهی درخشانی ندارد، یک مرتبه میآورند او را مطرح میکنند، رأی میآورد، میرود نمایندهی مجلس میشود، این گاهی خود را میبازد، اصلاً فکر نمیکرد، کارایی هم ندارد، آنجا هم او را اداره میکنند، خود او کارهای نیست امّا باخته است، خود را داده است. برای چه به آنجا رفتی؟ چه فایدهای برای تو داشت؟ نمیفهمد چرا، او را راه میاندازند، خود او که نبوده است. آدم باید خود را پیدا بکند، تا خود را پیدا نکند، خود را گم بکند، گوسفند گم شده طعمهی گرگها قرار میگیرد. اگر خود را پیدا کردی، خود تو چه کسی هستی، کجا هستی؟ الآن که بنده در محضر شما هستم، من واقعاً پیش شما هستم یا جای دیگر هستم، شما کجا هستید؟
حاضر بودن بهشت و جهنّم در حیات دنیوی انسان
اگر چشم برزخی بود، میدانست که من در بهشت هستم یا در جهنّم هستم. و الله الآن هم جهنّم موجود است، هم بهشت موجود است. «إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَهٌ بِالْکافِرینَ»[۸] مرگ که میآید «فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ»[۹] پرده را کنار میزند، آدم میفهمد که در جهنّم است یا در بهشت است. الآن محجوب هستیم، نمیدانیم سیر جهنّمی داریم یا سیر بهشتی داریم. در جهنّم هستیم یا در بهشت هستیم. آقای بهاء الدّینی (اعلی الله مقامه) جهنّمیها را میشناخت. فرمود: من از نفوس ناریّه رنج میبرم. به خوبی میدانست که چه کسی جهنّمی است.
معرّفی بهترین کتب اخلاقی
کتاب اصول کافی بهترین کتاب اخلاق شما است –جلد دوم آن- به فارسی هم ترجمه شده است. بخرید؛ جوانهایی که از من سراغ کتاب اخلاق میگیرند، به آنها سفارش میکنم اوّل قرآن سورهی حجرات، کلاسهای مختلف اخلاقی است. سورهی مؤمنون درسهای اخلاق است. سورهی فرقان، قسمت آخر آن موادّ درسی اخلاقی است. سورهی اسراء مشحون از سفارشات اخلاقی است. سورهی و الشّمس سورهی خودسازی و سورهی اخلاقی است. سورهی لقمان وصیت های جناب لقمان درس اخلاق است. اوّل به وحی الهی مراجعه بکنید، اخلاق را از قرآن بگیرید. آیت الله مصباح یزدی (اطال الله عمره الشّریف) در این رابطه اخلاق در قرآن دارند، دو جلد کتاب به نام اخلاق در قرآن نوشتند. ایشان آیات اخلاقی را جمع کرده است، کتاب بسیار مفید و خوبی هم است. بعد اصول شریف کافی است، نهج البلاغه مطالب اخلاقی عرشی دارد ولی نهج البلاغه سنگین است، حتماً باید تدریس بشود. امّا اصول کافی اصلاً باب باب مطالب اخلاقی را در کتاب آورده است، راجع به حسن خلق یک باب دارد، راجع به مطالب متنوّع اخلاقی، هم رذایل اخلاقی، هم محاسن اخلاقی اصلاً جدول دارد، برای هر کدام از آنها یک عنوان دارد. اصول کافی را جدّی بگیرید، از این کتاب شریف بهترین استفادهها را میتوانید داشته باشید.
خود باخته نبودن در برابر دشمن
بنابراین انسان باید خود را بیابد و خود را باور بکند. اینهایی که در برابر تحریم خود را باختند، اینها باور نکردند که مردم ما هشت سال با شرق و غرب جنگیدند، جوانهای نو سال ما… خود بنده در آن زمان در اهواز حضور داشتم، یک نوجوانی را به دادگاه انقلاب آورده بودند، او را محاکمه میکردند. چه کار کرده بود؟ سنّ او اقتضا نمیکرد، سنّ قانونی نبود، بدون اجازهی پدر از او قبول نمیکردند که به جبهه بیاید. برده بود شناسنامهی خود را دستکاری کرده بود، سنّ خود را بالا برده بود که بتواند به جبهه بیاید و جان خود را فدای دین خود بکند. این روحیه هشت سال ما را در برابر آمریکا، شوروی، همهی قدرتهای منطقه… ما تنها بودیم، ولی باور داشته بودیم که ایمان اسلحهای است که هیچ اسلحهای نمیتواند با آن مقابله بکند. خود را شناختیم، خود را باور کردیم. دین خود را شناختیم، قدرت ایمان، قدرت اراده را یافتیم؛ هشت سال هم تحریم بود، هم آتش بر سر ما میریختند. سه استان ما را گرفته بودند، ما با چه نیرویی پس گرفتیم؟ مگر مسئلهی اقتصاد کمتر از آن دوره است؟ چرا جوانهای ما نتوانند؟ چرا مسئولین ما اینقدر در برابر غرب خودباخته هستند. اینقدر تحقیر شده هستند، اینقدر ذلیل هستند. خود باوری.
ضرورت تکیه کردن به نیروی جوان برای حل کردن مشکلات
«عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ»[۱۰] برای شما آیهی قرآن میخوانم. «عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ» خود را پیدا بکنید، باور بکنید، شما خلیفه الله هستید، قدرت خدا در وجود شما میشود جلوه بکند، شما این هستید. پس اوّل خود را بشناسیم، دوم خود را پیدا بکنیم، خود را گم نکنیم، خود را نبازیم، خود را دست کم نگیریم. خود را پیدا بکنیم. ۳- باید خود را بسازیم، ما خام هستیم. ما معدنی هستیم که اکتشاف نشده، استحصال نشده است. این نفت را وقتی استحصال میکنند، میگویند: بیش از دویست فرآورده از آن به بازار عرضه میکنند، حالا این تحریم روی کاغذ شکسته شده است، هنر مسئولین ما این است که خامفروشی میتوانند بکنند، به قیمت بخسی دارند زیر زمین را خالی میکنند، سرمایهی نسلهای آینده را دارند از بین میبرند، خیلی هم به خود میبالند، میگویند: این برجام برای ما عزّت بوده است، هیچ اینطور نبود. عزّت این است که:
برو شیر درنده باش ای دغل مینداز خود را چون روباه شل
عزّت این است که این جوانها شاغل بشوند، عزّت این است که اینها را از نظر استعداد زمینه بدهید، امکانات بدهید، شکوفا بشوند. اینها میتوانند هستهای را به ۲۰ درصد غنی شده برسانند، رآکتور تهران را بدون کمک خارجی راه بیندازند، اینها نمیتوانند اقتصاد را اداره بکنند؟ اینها نمیتوانند فرهنگ دینی را در جامعه پیدا بکنند؟ چرا نتوانند؟«عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ» خود را پیدا بکنید اگر خود را پیدا کردید، چه معدنی؛
کشف کردن دفینههای عقل یکی از وظایف پیامبر
میدانید حضرت امیر (علیه السّلام) در فلسفهی بعثت انبیاء یکی از مطالب را فرمودند: «یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ»[۱۱] «یُثِیرُوا» یعنی کشف بکنند، برانگیزند. چه چیزی را کشف بکند؟ دفینههای عقل را. ما در وجود خود دفینهها داریم، گنجها داریم، کشف نکردیم، ما خود را کشف نکردیم. ما دنبال کشف همه چیز هستیم، زیر زمین، زیر آبها، زیر دریاها میرویم کشف بکنیم، امّا در مقام کشف خود نیستیم. این خسارت است. پس دومین عرفانی که اسلام توصیه میکند و جزء عرفانهای کلیدی است، جزء شناختهای ضروری است، بدون آن زندگی انسان سبک اسلامی ندارد، خودشناسی است. «أَنْ تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِکَ»[۱۲] خود را بشناسیم.
تعریف زندگی در اسلام
۳- «أَنْ تَعْرِفَ مَا ارید أَرَادَ مِنْکَ» امان از پوچیگرایی، امان از بیمغزی، امان از سبکسری، امان از اتبذال و هرزگی. چرا بعضیها هرزه میشوند، چرا به ابتذال کشیده میشوند، چرا بازیچه میشوند؟ این انفجاری که چند سال قبل در شیراز اتّفاق افتاد، آن جوانی که دستگیر شد و عامل این انفجار بود، به او ۲۰ میلیون داده بودند، این کار را کرده بود. آدم وقتی سبک باشد یک تندباد هم، تند باد و طوفان لازم ندارد، باد مختصر او را تکان میدهد، چرا؟ برای اینکه محتوا ندارد، وزن ندارد. آدم بیهدف است، ادم بیوزن است. آدم بیهدف است، بیمحتوا است، آدم باید بتواند زندگی را معنی بکند، از شما بپرسند: زندگی چیست؟ چه جوابی دارید، زندگی چیست؟ اسلام آمده است به ما معنی بدهد، آمده است به زندگی ما معنی بدهد، زندگی یعنی جهاد، زندگی یعنی کوشش و تلاش، زندگی یعنی تحمّل سختیها، زندگی یعنی کشف ظرفیتها، زندگی یعنی پرش، زندگی یعنی جهش. انسانهای راکد، انسانهای افسرده زندگی ندارند، معنی زندگی را متوجّه نشدند. «أَنْ تَعْرِفَ مَا ارید أَرَادَ مِنْکَ» مقصد کجا است؟ کجا داری میروی؟ «فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ»[۱۳]؛
سفارش به خواندن کتاب فلسفهی آفرینش راغب اصفهانی
یک کتاب بسیار خوبی است، نمیدانم تجدید چاپ شده است یا نه، برای راغب است. من فکر میکردم راغب اصفهانی سنی است ولی در این کتاب مرحوم آقا سیّد محسن امین دیدم خیلی تعریف کرده است و تألیفات او را آورده است، آدم فوق العادهای است، آدم عارف مسلکی است و اعتقادات او هم درست اعتقادات اسلام ناب است. یک کتابی به نام فلسفهی آفرینش دارد. البتّه او به عربی نوشته است ولی فارسی او فلسفهی آفرینش است. من از امام جمعهی محترم خواهم خواست و از شما عزیزان هم درخواست میکنم این کتاب را حتماً تهیه بکنید و بخوانید. یک کتابی مرحوم شهید دستغیب دارد راز آفرینش؛ آن شرح خطبهی حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) است در آنجا هم حضرت صدّیقهی طاهره راز آفرینش را مطرح فرموده است ولی همهی خطبه در این رابطه نیست. راز آفرینش را هم مطرح فرمودهاند. بنابراین انسان باید راز آفرینش را بفهمد. در سبک زندگی اسلامی اوّل فرهنگ است. فرهنگ چیست؟ فرهنگ این چیزهایی است که عرض کردیم، اوّل آدم آغاز کار خود را، هستی خود را بشناسد، دوم خود را بشناسد، سوم مقصد خود را بشناسد.
باور داشتن دشمنی دشمن
۴- «أَنْ تَعْرِفَ مَا یُخْرِجُکَ مِنْ دِینِکَ» واقعاً دشمن را باور بکن. شوخی نکن، با آتش بازی نکن، آتش میسوزاند. آتش وارد خانهی تو شده است، آتش وارد مملکت شما شده است. مینگذاری کردند، خبر ندارید. از طریق این شبکههای مجازی نمیدانید چه مینهای خطرناکی برای شما تدارک دیدند. مین خود را نشان نمیدهد، آدم پا میگذارد منفجر میشود. خطراتی فرهنگی نتیجهی آن زودرس نیست، آرام آرام انسان هویت خود را از دست میدهد. آدم میبیند غربی شده است، آمریکایی شده است، انگلیسی شده است، خبر نداشته است یک اسمی از اسلام مانده است. یک درسی از قرآن مانده است. امّا محتوا و سبک زندگی همه امریکایی و انگلیسی است. هیچ ارزشی باقی نمانده است.
سبک زندگی دینی
بنابراین «عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ»[۱۴] این حدیث شریف دارد آن آیه را توضیح میدهد، شد خود را بشناسیم، خود را باور بکنیم، خود را پیدا بکنیم، از بیمعنی زندگی کردن پرهیز بکنیم، زندگی خود را معنیدار بکنیم، هدف زندگی را پیدا بکنیم، زندگی انسان اگر هدفدار نبود، انسان دور خود میچرخد، همیشه سرگردان است. این نمازی که ما میخوانیم، سبک زندگی را به ما میآموزد. میگوییم: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» صراط مستقیم کدام صراط است؟ «صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»، أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»، چه کسانی هستند؟ «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفیقاً»[۱۵] میخواهیم مثل اینها باشیم. سبک زندگی اینها دوست ما باشد. آدم بر دین دوست خود است. ببین با چه کسی دوست هستی. با پیغمبرها دوست هستید، با صدّیقین دوست هستید، با شهدا دوست هستید، با صالحین دوست هستید یا خدایی ناخواسته…
«غَیْرِ الْمَغْضُوبِ» چه کسانی هستند؟
اگر با اینها نبودیم چه خواهیم شد؟ «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ» دو گروه باقی میمانیم. یا با این چهار گروه هم قافله هستیم، سبک زندگی ما سبک زندگی انبیاء و صدّیقین و شهدا و صالحین است. اگر با اینها نبودیم یا سرگردان هستیم بیهدف هستیم، یا مغضوب هستیم، هدف ما شوم است. بعضیها هدف دارند، آمریکا هدف دارد، هدف او نابودی ارزشها است. او میخواهد همه چیز را نابود بکند. قسم خورده است ادیان الهی را تحقیر بکند. مادیّت را… خدا نیامرزد کسانی که آمریکا را بزک میکنند، «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ» آنها هم هدف دارند ولی هدف آنها هدف شوم است، نابودی بشریّت است، نابودی فلسطین است، نابودی جامعهی اسلامی است، نابودی فرهنگ اسلامی است. «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ» آنها هستند.
مدرکگرایی خیانت بزرگ
بقیه جزء آدمهای سرگردان قرار میگیرند. شما از این دانشجوهای خود ما بپرسید: زندگی چیست؟ میتواند زندگی را معنی بکند، میداند کجا دارد میرود؟ بگویید: چرا درس میخوانی؟ دنبال مدرک بودن که هدف نشد. میلیونها جوان ما دنبال مدرک هستند، مدرک چه فایدهای برای تو دارد؟ بگذار در کوزه و آب آن را بخور چه فایدهای دارد؟ مدرکگرایی جزء خیانتهای بزرگی است که به مملکت شده است. باید حقیقتگرا باشیم، محتوا داشته باشیم، برای مردم مفید باشیم. آقای دکتر شده است، آقای مهندس شده است، آمده است یک پستی را هم گرفته است، با آن رشتهی تخصّصی او هم هیچ ارتباطی ندارد، بپرسید: مدرک هدف غیر از این بوده است؟ دنبال این است که یک مدرکی بگیرد، برود یکجایی بنشیند و بیکاری بکند و حقوق بگیرد. اوّل بیاییم اینها را درست بکنیم، اگر اینها درست نشود، اسلامیّت ما شعاری است، شعوری نیست.
علّت نامیده شدن عمر به این نام
دو بعد فلاح
«عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ»[۱۶] پس خودشناسی، خودیابی، بعد خودسازی. آدم باید خود را… عمر را چرا عمر میگویند؟ برای اینکه عمران در آن باشد، آمدیم خود را بسازیم. میخواهیم برای خود کاخ سعادت بسازیم. میخواهیم برای خود قصر بهشت بسازیم، میخواهیم قصر ایمان خود را خیلی محکم بکنیم، قصر خیرخواهی و علم و نورافشانی خود را میخواهیم وسعت بدهیم که دیگران در سایهی ما بیایند و این قصر همه را درون خود جای بدهد، همه را به مقصد برساند. باید خود را بسازیم. در قرآن کریم سورهی مبارکهی و الشّمس که عرض کردیم یکی از سورههایی که دانشگاه اخلاق است، سورهی مبارکهی والشمّس است. خدا ۱۱ قسم خورده است بعد از ۱۱ قسم فرمود: « قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها»[۱۷] فلاح دو بعد دارد، دو پیام دارد. یکی رهایی است، یکی رشد است. هر دو در کنار هم فلاح میشود. «قَدْ أَفْلَحَ» انسان هم اسارت دارد، خود سازی انسان به این است که خود را از اسارت خلاص بکند، انسان غربی، زن غربی اسیرترین اسیر عالم است. انسان نبوی، انسان محمّدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) انسان علوی، آزاده است.
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود از آنچه رنگ تعلّق پذیرد آزاد است.
علّت مهاجرت سید عبد الکریم لاهیجی به تهران
یک نمونه برای شما عرض میکنم و عرض خود را به پایان میرسانم. یکی از علمای برجستهی تهران مجتهدی است به نام آیت الله سیّد عبد الکریم لاهیجی. این بزرگوار در نجف تحصیل کرده است، به رتبهی عالی علمی که قلهی اجتهاد است، رسیده بود و آنجا را فتح کرده است، ولی وحشت داشته است از اینکه سهم امام مصرف بکند. برای اینکه مبتلا به هزینهی سهم مبارک امام زمان نشود، آرام بدون اینکه کسی متوجّه بشود، از نجف میآید، در تهران آنجا مشغول کار میشود. میرود در یک مغازهی تاجری شاگرد مغازه میشود. به شیخ اعظم شیخ مرتضی انصاری (اعلی الله مقامه) اطّلاع داده میشود که سیّد عبد الکریم لاهیجی از نجف رفته است، به ایران سفر کرده است. مرحوم شیخ انصاری نامهای به مرحوم آخوند ملّا علی کنی -که از مراجع زمان بوده است و از مقتدرین زمان قاجار است- مینویسد. به مرحوم کنی نامهای مینویسد، از مراتب علم و اجتهاد و فقاهت و معنویّت سیّد عبدالکریم لاهیجی داد سخن میدهد. میگوید: ایشان را پیدا بکنید و از ایشان استفاده بشود. طلبهها بیایند از او درس بگیرند. مرحوم ملّا علی کنی سراغ او را میگیرد، هیچ کسی خبر از او نداشته است. آن کسی که استاد این بوده است، یک حاجی بازاری متدیّنی هم بوده است، این سیّد را مأمور میکند برو پیش ملّا علی کنی من یک استخاره دارم، این استخارهی من را بکنم و جواب آن را برای من بیاور. مرحوم آقا سیّد عبد الکریم لاهیجی میآید میبیند که ملّا علی کنی مشغول درس است علما، مجتهدین پای درس او نشستند او هم دارد تدریس میکند. آن کنار مینشیند -لباس او هم لباس آخوندی نبوده است- گوش میکند، به یکی از مطالبی که مرحوم ملّا علی کنی مطرح میکند، ایراد به نظر او میرسد، اشکال میکند. مرحوم ملّا علی کنی جواب میدهد، او هم جواب میدهد. میبینند عجب چشمهای است میجوشد. این دیگر کیست در لباس غیر اهل علم هم آمده است و اینقدر پخته صحبت میکنند، اینقدر احاطه دارد، اینقدر منظّم حرف میزند، وقتی درس مرحوم ملّا علی کنی تمام میشود، ایشان را میگوید: بیا جلو. اسم او را میپرسد، شما چه کسی هستید؟ میگوید: من سیّد عبد الکریم هستم. فامیلی شما چیست؟ لاهیجی هستم. تا این اسم را با آن اسمی که شیخ اعظم برای او در نامه نوشته بوده است، یکسان میبیند، مرحوم ملّا علی کنی او را بغل میکند، احترام میکند، تجلیل میکند، بعد هم دختر خود را به او میدهد. بعد هم حوزهی درسی برای او تأمین میکند، او را رئیس مدرسهی مروی تهران میکند.
سبک زندگی اسلامی
غرض من این است آدمی که خدا را یافت، آدمی که زندگی او مقصد داشت، آدم اسیر هیچ چیزی نیست، یک مجتهد خدا دارد، نداشتن دنیا برای او هیچ چیزی نیست. میآید با داشتن مراتب عالی شاگرد یک مغازه میشود. امّا کسی که دل به دنیا داده باشد همه چیز او را اسیر کرده است، همیشه بدبخت است، سبک زندگی اسلامی نوعی از زندگی است که تعلّقات را از انسان میگیرد، زنجیرهای وابستگی را از انسان میگیرد، انسان وابسته را وابستهاش میکند و آزادگی به انسان است. این یک انسان تربیت شده در اسلام با سبک اسلامی میشود. بنا بود در آسیبهای خانواده هم صحبت بکنیم ولی ترجیح میدهم که یک مقدار از شما عزیزان بشنوم و دل من روشن بشود که مستمعین ما اهل فضل و فضیلت هستند در خدمت شما هستیم.
سؤال و جواب
کم توجّهی مسئولین نسبت به آموزش و پرورش
- با توجه به اینکه مسئلهی مهم در درجهی اوّل نظام فرهنگی جامعه است و آموزش و پرورش به عنوان مهمترین رکن این داستان است به نظر شما چرا مسئولین نسبت به این مسئله توجّه بیشتری معطوف نمیکنند؟
- جواب قصور یا تقصیر دیگران را که ما نمیتوانیم عرض بکنیم ولی آن چیزی که برای ما در طول دوران انقلاب به عنوان یک زخم کاری بر پیکرهی نظام وارد آمده است و همچنان این زخم هر روز عمیقتر میشود، آن زخم این است که مسئولین ما غفلت دارند چه فرصتی دارند، چه تحوّلی، چه انقلابی رخ داده است، چه معجزهای اتّفاق افتاده است؟ چرا اتّفاق افتاده است؟ به چه خاطر انقلاب شده است، چرا این همه جوان جلوی تانکها رفتند؟ چرا در میدان ۱۷ شهریور هزاران زن و مرد به خاک و خون کشیده شدند؟ هدف چه بوده است؟ امروز سرگرمی مسئولین ما مسئلهی انتخابات و حاکمیّت جناحها است، رقابت جناحی است. لذا اصل انقلاب و اصل اساس دین و خواستهی مردم که شهید دادهاند، واقعاً مورد غفلت قرار گرفته است. تحوّل اداری صورت نگرفته است، انقلاب اداری صورت نگرفته است، آموزش و پرورش ما به روز نیست، فرسوده است، قراضه است، کهنه شده است، چارچوبهایی است که فایدهای برای امروز ندارد و صرف نظر از اینکه یک انقلابی آن آرزوها و آرمانهایی که باید ببیند در آموزش و پرورش نمیبیند، کمترین قدمی در آموزش و پرورش ما در مورد شناخت دشمن برداشته نمیشود. ما چه دشمنان خطرناکی داریم، چه تاکتیکهایی برای ما دارند، هیچ کار نمیشود. راجع به ولایت، راجع به ولایت فقیه که محور انقلاب است، ستون فقرات انقلاب است، شما چند مدرسه سراغ دارید که بچّههای آن مدارس به این مسئله آشنا باشند و اگر دشمنی آمد سؤال کرد: فلسفهی ولایت فقیه، تفاوت ولایت فقیه، حکومت ولایتی با دیگر حکومتها چیست؟ پاسخ روشنی داشته باشد. من خوشبینانه حرف بزنم، عرض میکنم غفلت است. بله اگر شهید رجایی رئیس جمهور بود، شهید باهنر دو عنصر فرهنگی دلدادهی به اسلام بودند، یک طور دیگر میشد. اگر شهید مطهّری را داشتیم، او را رئیس دانشگاهها میکردند، او را وزیر علوم میکردند، امروز ما یک سبک دیگری داشتیم ولی خوب دیگر شرایط طوری است که ما هنوز دولت اسلامی -در یک جمله- نداریم و با تشکیل دولت اسلامی فاصله داریم. لکن جبران آن به همین جلسات است. به همین همّتهای والا است که شما در گوشه و کنار بحمدالله نسل جوان ما، نسل دانشگاهی ما، نسل فرهیختهی ما اینها متوجّه خطر هستند و برای بارور کردن بعد فرهنگی در گوشه و کنار کار میشود و چون ما حق هستیم برکت میکند و الّا در مقابل هجوم فرهنگی ما قطره در برابر دریا هم نیستیم ولی عین جنگ نظامی است. در جنگ نظامی هم همهی دنیا با همهی نوع سلاح یک طرف بودند، یک مملکتی که هیچ کجا او را حمایت نمیکند یک طرف. خدایی که ما را آنجا پیروز کرد، اینجا هم «کَمْ مِنْ فِئَهٍ قَلیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثیرَهً بِإِذْنِ اللَّهِ»[۱۸] إنشاء الله تعالی. شما باید بپاخیزید، منتظر دولتها نباشید.
- فرمودند: اوّلاً در طول انقلاب ما این خام فروشی نفت همیشه وجود داشته است، ثانیاً بعد از انقلاب برای نسلهای مختلف اسلام به صورت شعاری بیان شده است و نتیجهی آن این اتّفاقات فرهنگی است که در سطح جامعه وجود دارد. برای اینکه اسلام عملاً پیاده بشود و آن چیزی هم که شما اشاره فرمودید شعارهای اصلی انقلاب اسلامی پیاده بشود چه اقداماتی باید انجام بدهیم؟
آثار فرهنگی انقلاب اسلامی
- اوّلاً من به شما عرض بکنم که در خلال همین غفلتها ما رویشهایی داشتیم که شبه معجزه است. کشور تحریم شده، خود بتواند ماهواره پرتاب بکند، خود بتواند صاحب موشکهایی بشود که دنیا به خاطر این موشکها از او حریم بگیرد، موجب پیروزی حزب الله بشود، موجب پیروزی غزه بشود، بتواند ملّت مظلوم یمن را حمایت بکند، مقاومت سوریه را در برابر قدرت جهنّمی دنیا که این داعش نوک پیکان است، ۸۳ کشور پشت داعش ایستادند و کمکهای همه جانبهی آمریکا انگلیس با آنها است، دلارهای قارون منطقه عربستان دارد کار میکند، قطر دارد کار میکند. اخوانیهای ترکیه و همه جا دارند کار میکنند و اینها فکر میکردند در همان ماههای اوّل بشار رفته است و مقاومت برچیده شده است. ولی همچنان مقاومت وجود دارد. این را از آثار فرهنگی انقلاب بدانید. اینکه امروز جوان ما، دکتر ما، صبح خدمت امام جمعهی عزیز و محبوب شما عرض میکردم که ما در تهران من هر روز در یک دانشگاهی هستم، ولی روزهای سه شنبهی ما برای بسیج دانشجویی است. یک بانویی که خود او هم دانشجو است، با یک عالمی آمده است چهار ماه است از همسر دکتر او اثری نیست، به سوریه رفته است و برنگشته است و هیچ خبری از او نیست و اینها احساس غرور و افتخار میکنند، خانوادههای آنها خود را شکسته خورده نمیبینند، ضرر کرده نمیبینند. این پدیده که ما امروز انسانهای عرشی کنار سفرهی شهدای خود داریم و یک دانه از اینها با همهی عالم برابری میکند. مگر پیغمبر چند نفر را ساخت؟ در ۹۵۰ سال دوران دعوت حضرت نوح، ۸۰ نفر بیشتر ساخته نشدند. شما امروز این اعتکافها را ببینید، در بعد معنویّت. چون خود بنده درگیر این مجالس هستند و با این دانشجویان عزیز پاک دل احساس خجالتی میکنم در این جمعها میروم، احیای سراسر کشور را ملاحظه بکنید، اردوهای سفر زیارتی از دانشجویان ببینید. پیادهروی اربعین کربلا را ببینید، در هر کار خیری مردم ایران امروز در جبههی مقدّم هستند، در خطّ مقدّم جبهه هستند. نه اینکه کار نشده است، نه اینکه نظام بیکار بوده است، بیاثر بوده است، خونها اثر خود را گذاشته است، انقلاب ثمرات خود را داده است. و این مسئلهی هستهای که دنیا را گرفتار یک بهتی کرد نه شوروی به ما کمک میکرد، نه چین به ما کمک میکرد، غرب هم که مقابل ما بود، دوران تحریم ما هم بود، رآکتور تهران خاموش شد، داشتیم مشکلات عدیده پیدا میکردیم، هیچ کشور در خارج هم حاضر نشدند، این متاع را به ما بدهند، همین جوانهای ما این کار را کردند. بنابراین انقلاب یک واقعیتی است، یک حقیقتی است، یک پدیدهای است اتّفاق افتاده است خاموشی هم ندارد. امّا اگر دولت اسلامی داشتیم چه میشد؟ اگر یک تحوّلی آموزش و پرورش به وجود میآید چه میشد؟ اگر دانشگاههای ما از این فرم راکد ایستا بیرون میآمد و انسانهای جدی انقلابی، از خود گذشته سکّان این کشتی را به دست میگرفتند چه میشد، الآن خود این حضور شما میوههای شیرین انقلاب است. ما قبل از انقلاب در این سیرجان منبر میرفتیم، خبرهایی بود. از پایگاه نیروی دریایی آمدند از من دعوت میکردند شب شهادت حضرت امیر بروم برای آنها صحبت بکنم، گفتم: وقت ندارم، آن استواری که آمده بود، گفت: آقای شیخ به تو بگویم اگر آمدی یک ساعت برای ما صحبت کردی، کردی و الّا همین شب شهادت امیر المؤمنین در همین پایگاه شراب سرو میکنند، بدمستی میکنند و کارهای فساد میکنند. امروز ارتش شما مثل مدرسهی فیضیه میماند، بروید جریانات قرآنی را ببینید، سپاه خود را ببینید، خیلی به خود ببالید، به این انقلاب خود ببالید ولی دولتهای ما همراه مردم و همراه رهبری نبودند و الآن هم نیستند. اگر بودند خیلی وضع یک چیز دیگر بود، ما الآن دنیا را تسخیر کرده بودیم.
- مسائل اقتصادی یکی از فاکتورهای اقتدار است و خلل در این خود مشکلات عدیده درست میکند، بحث حقوقهای نجومی یکی از مسائل مهمّی است که واقعاً این روزها اتّفاق افتاده است. در حالی که امیر ما آقا علی (علیه السّلام) فرمودند: من حکومت را برای احقاق حقوق میخواهم و حتّی اگر از بیت المال کابین زنهای خود قرار داده باشند، این را برمیگردانم. حالا همکار عزیز ما با این مقدّمه فرمودند: با وجود این همه خطراتی که در داخل و خارج و برای جوانان است و کشور ما دارد تهدید میشود، مجلس شورای اسلامی آمده است میزان دریافتی مدیران ارشد را تا حدودی مشّخص نموده است و حدود ۱۵ میلیون تومان اعلام نموده است. حالا به فرض عادلانه بودن این داستان آیا تناسبی با حقوق کارگری که هشتصد هزار تومان با زحمت یک روز کار گیر بکند یا نیاید و خانوادهی او تهدید بشود این عادلانه است؟
مبارزهی امیر المؤمنین با بیعدالتی
- من اگر شما گوش کرده باشید دو هفتهی قبل که خطیب جمعهی تهران بودم، این حدیث امیر المؤمنین را که سخن شما عزیزان بود و از آن بلندگو پخش شد، حضرت امیر (علیه السّلام) فلسفهی قبول خلافت را در مرحلهی چهارم فرمودند: «لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّهِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّهِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ»[۱۹] فرمودند: خدا از دانایان، فرهیختگان، نخبگان عهد گرفته است تماشاگر نباشند، شکم یکی از گرسنگی به پشت او چسبیده باشد، شکم یکی از پرخوری منفجر بشود. این را امیر المؤمنین تقبیح میکند و وظیفهی عموم میداند و خود رهبر عزیز ما این را تجاوز به حقوق ملّت معرّفی کردند و دارند میفرمایند و قدرت اجرایی هم امروز و فردا میکند. بنده هم مثل همهی شما در انتظار هستم ببینیم که چه میشود ولی گفته بود که:
گوش اگر گوش تو و ناله اگر نالهی من البتّه آنچه که به جایی نرسد، فریاد است.
این را هم خدمت شما عرض بکنم برادر عزیز حضرت امیر هم این خون جگر را با خود به گور برد امیر المؤمنین هم شهید همین راه شد، تا خواست این کارها را بکند، سه جنگ، سه شورش علیه او به پا کردند در نهایت هم در محراب عبادت او را به شهادت رساندند، یک مورد هم نتوانست این اموال به غارت رفته را برگرداند.
امروز ما طلحه و زبیرها در این جامعهی خود داریم، میبینید. میگویند: ما رأی آوردیم شما چه دارید میگویید؟! میگویند: ما منتخب مردم هستیم، شما چه دارید میگویید؟
- تبصرهی آخری که فرمودید خود به خود پاسخ سؤال بعدی ما شد. حالا دیگر خواستید چیزی اضافه بفرمایید. شما فرمودید: اگر دولت اسلامی داشتیم چه میشد. اگر بزرگان جامعه چند نفری که در رأس دولت اسلامی هستند و الآن قرار دارند، مگر اینها اسلامی نیستند؟ همین پاسخ آخر شما تقریباً اشاره به همین جواب دارد. حالا انتظار ایشان این است که به هر حال حکومت ما منسوب به اسلام و روحانیّت معظّم است، چرا باید این مشکلات ایجاد بشود و بعد ما بگوییم دولت ما اگر اسلامی بود؟
انقلابی عمل نکردن مسئولین
- چرای آن بسیار روشن است. «زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ وَ الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَهِ»[۲۰] اوّل این است که دنیای استکبار با همهی امکانات خود دارد فرهنگسازی میکند، از حالا برای انتخابات آیندهی شما رئیس سیا گفته است: که باید این میانهروها را ما از دست ندهیم. آنها دارند تبلیغ میکنند که باز همینها بمانند. ثانیاً اینها که بیکار ننشستند، شبکه دارند، دارند کار میکنند. ما این مقدار که ماندیم معجزه است و تلاش و استقامت شما مردم عزیز است. اینکه میگوییم دولت اسلامی نداریم، معنای آن این نیست که مثلاً رئیس جمهور مسلمان نیست یا وزرا مسلمان نیستند یا رؤسای قوا مسلمان نیستند، اینها مسلمان هستند، امّا مرد این میدان نیستند، اینها انقلابی نیستند، نمیتوانند انقلابی عمل بکنند، زندگیهای بسیار مرفّهی دارند. کسانی که خود شرکتها و ثروتهای هنگفتی دارند، دل اینها برای این مردم نمیسوزد. اشکال کار در اینجا است. خوب چرا اینها هستند؟ خوب مردم به اینها رأی میدهند. دیگر ما نمیتوانیم جلوی مردم را بگیریم.
توجّه نکردن به شروط رهبری در بحث برجام
- این بحث برجام خوب یک مسئلهی خیلی مهمّی است که شما هم اشاره فرمودید. حالا دوست ما سؤال کردند که به هر حال هر نتیجهای که حاصل شده است، این ظاهراً زیر نظر خود رهبر معظّم انقلاب است. اگر کوتاهی است یا موفّقیّتی به ایشان منسوب است. این را چطور توضیح میفرمایید؟
- حضرت آقا نه شرط قرار دادند. یک دانه از این شروط را هم این آقایان عمل نکردند. حضرت آقا در دانشگاه امام حسین آن را که از مردم عزیز و از نخبگان و از شما خواستند تبیین است. باید بصیرتها را بالا ببرید و الّا همین است که است. آقا که هیچ کجا از بیان کم نگذاشتند. همیشه نفر اوّل بودند، هشدارها را دادند، خود ایشان هم به میدان آمدند ولی امیر المؤمنین علیّ بن ابیطالب (علیه الصّلاه و السّلام) فرمودند: نشستم فکر کردم با دست بریده دست به شمشیر ببرم یا صبر بکنم. بازوی اجرایی میخواهد تا این کارها را انجام بدهد. ایشان فریاد میزند، گوش نمیکنند، چه کار باید کرد؟ تببین، تبیین، تبیین. بصیرت، بصیرت، بصیرت.
[۱]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی مائده، آیه ۳٫
[۳]– همان، آیه ۵۵٫
[۴]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۱۷، ص ۲۶۸٫
[۵]– سورهی بقره، آیه ۲۹٫
[۶]– مجموعه ورام، ج ۲، ص ۱۵۳٫
[۷]– بحار الأنوار، ج ۷۵، ص ۳۲۸٫
[۸]– سورهی توبه، آیه ۴۹ و سورهی عنکبوت، آیه ۵۴٫
[۹]– سورهی ق، آیه ۲۲٫
[۱۰]– سورهی مائده، آیه ۱۰۵٫
[۱۱]– نهج البلاغه، ص ۴۳٫
[۱۲]– بحار الأنوار، ج ۷۵، ص ۳۲۸٫
[۱۳]– سورهی تکویر، آیه ۲۶٫
[۱۴]– سورهی مائده، آیه ۱۰۵٫
[۱۵]– سورهی نساء، آیه ۶۹٫
[۱۶]– سورهی مائده، آیه ۱۰۵٫
[۱۷]– سورهی شمس، آیه ۹٫
[۱۸]– سورهی بقره، آیه ۲۴۹٫
[۱۹]– نهج البلاغه، ص ۵۰٫
[۲۰]– سورهی آل عمران، آیه ۱۴٫
پاسخ دهید