ز آن طشت پر ز لخت جگر در مقابلش

 پیدا بود که زهر چه کرده است با دلش

مظلوم چون علی و به مظلومیش گواه

آن پاره های دل، که بود در مقابلش

 او حاصل نبوّت و بیداد دشمنان

از آب شعله خیز، شرر زد به حاصلش

 عمر حسن ز عمر علی سخت تر گذشت

 تا آن که مرگ آمد و حلّ کرد مشکلش

 از ورطه ای که بود کران تا کران ملال

 موجی زد و رساند، شهادت به ساحلش

 هر مرد راست محرم دل همسرش، ولی

 غربت ببین که همسر او گشته قاتلش

 از زهر، پاره پاره و از صبر، ریز ریز

 قرآن برگ برگ شهادت بود دلش

 چشمش به لطف اوست «موید» که دم زند

 گاه از مصائب وی و گاه از فضائلش

 

شاعر: سیدرضا مؤید