«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّهَ اللَّهِ، یَا صَاحِبَ الزَّمَان، یَا مُعِزَّ الْأَوْلِیَاءِ وَ مُذِلَّ الْأَعْدَاءِ أغِثْنَا وَ أدرِکْنَا ، أغِثْنَا وَ أدرِکنَا، نَحنُ ضُیوفُکَ، نَحنُ خُدَّامُکَ، نَحنُ المُنْتَظِرونَ لِلإسْتِشهَادِ بَینَ یَدَیکَ و فِی سَبیلِکَ».

 «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ‏ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِین شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّه مَوْلَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ سَهَّلَ اللهُ ظُهورَهُ وَ رَزَقنَا اللهُ رؤیَتَهُ و صُحْبَتَهُ وَ خِدْمَتَهُ وَ رِضَاهُ و رأفَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أجْمَعینِ».

توصیف تقوا

شما بندگان خوب خدا و خودم را به رعایت تقوای الهی توصیه می‌کنم. تقوا، شرط قبولی همه‌ی خوبی‌ها است. تقوا، حصن است، دژ است، حفاظ است، آدم را از آتش جهنّم محافظت می‌کند، انسان را از رسوایی در محضر خالق و خلق نگه می‌دارد، به انسان قداست می‌دهد، پاکی می‌دهد، از این رو بر همه‌ی ما است که در زندگی رضای خدا را در نظر بگیریم و از خشم خدا سخت در هراس باشیم.

پرهیز از ظلم در ابعاد مختلف زندگی

در رعایت اخلاق، پرهیز از مردم ‌آزاری، خانواده آزاری، پدر آزاری، مادر آزاری، فرزند آزاری، همسایه‌ آزاری، مشتری آزاری، ارباب رجوع آزاری، ایذاء مردم، ظلم به مردم، ظلمت قبر و ظلمت قلب است «الظّلم ظلمه القبر»، «الظُّلْمُ ظُلُمَاتٌ یَوْمَ الْقِیَامَهِ»،[۲] ظلم مخصوص پادشاهان و رؤسای کشورهای مختلف دنیا که حکومت‌ها به مردم ظلم می‌کنند اختصاص ندارد. خانه‌ی ما باید خانه‌ی امن و خانه‌ی عدل باشد، خانه‌ی اخلاق باشد، خانه‌ی لطف و خدمت باشد، همه‌ی اعضای خانواده در خدمت کردن مسابقه بگذارند، مرنج و مرنجان باشند. شعار آن‌ها این باشد که حق با مشتری است، من تکلیف دارم که توقّعی از دیگران نداشته باشم. این‌ها عائله‌ی خدا هستند و من هم بنده‌ی خدا هستم و به عائله‌ی خدا خدمت می‌کنم که اگر انسان توانست از کانون جهنّمی ظلم در خانواده، در محیط، در اداره برای خود مصونیتی درست کند، این انسان با ملکه‌ی عدالت به قرب خدا نائل خواهد شد که فرمود: «اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‏»[۳].

رعایت عدالت در جنبه‌های مختلف زندگی

عدالت، انسان را به تقوا نزدیک می‌کند، ظلم انسان را از تقوا دور می‌کند. اگر یک انسان گردن‌کلفت (یاغی) خودی نشان می‌دهد، گردن‌کشی می‌کند و در برابر او هیمنه دارد. امّا اعضای خانواده همه بندگان ضعیف خدا هستند، به همدیگر احتیاج دارند. این توده‌ی مردم، این همسایه‌ها که همه به یک نوع محبّت، نوازش، تفقّد و کمک دارند، این همه جوان‌های آماده و بیکار که گاهی در اثر نبود سرگرمی افسردگی پیدا می‌کنند و این همه خانواده‌های گرفتار فشار اقتصادی. ما با اعمال و رفتار و تجمّلات و رفاه خود دل آن‌ها را به درد نیاوریم و به آن‌ها ظلم نکنیم، با آن‌ها مواسات داشته باشیم و همراه آن‌ها باشیم.

گوهر بندگی

در خطبه‌ی اوّل توفیق و افتخار داشتیم که در تفسیر سوره‌ی مبارکه‌ی امّ الکتاب، سبع مثانی، سوره‌ی مبارکه‌ی فاتحه الکتاب، سوره‌ی حمد با شما نزدیکان و مهمانان خدا، قشون حق که روزهای جمعه می‌آیید و مانور شکوه و عظمت در برابر شیاطین می‌دهید با هم صحبت‌هایی را داشتیم، «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ»، منحصر است عبادت به خدای متعال.

عبادت، خاصّ ذات ربوبی است و راهی برای مظهریت خدا است. این حدیث شریف که مشهور است و ذهن بسیاری از شما قاعدتاً با آن آشنا است و در کتاب شریف عرفانی و نورانی مصباح الشّریعه از امام صادق علیه السّلام آمده است، «الْعُبُودِیَّهُ جَوْهَرٌ کُنْهُهَا الرُّبُوبِیَّهُ»،[۴] بندگی، گوهری است، حقیقتی است که اگر انسان مسیر بندگی را طی کند، سلوک و سیر و سفرش در دنیا در حدّ بندگی خدا باشد، از خطّ عبودیت خارج نشود، کنه آن ربوبیت است، انسان، مظهر ربوبیت خدا می‌شود، انسان به مقام «کُنْ فَیَکُونُ» که از شئون ربوبی حق تعالی است دسترسی پیدا می‌کند.

علّت توسّل به ائمّه علیهم السّلام

این‌که شما می‌بینید بیمارها پشت پنجره‌ی فولاد حضرت رضا علیه السّلام به پناه می‌روند، کنار ضریح شش گوشه می‌روند، در بغداد حتّی در میان برادران اهل سنّت، حضرت موسی بن جعفر علیهما السّلام با عنوان باب الحوائج شهره است و این مردم در بن بست‌ها به آن بزرگوار پناهنده می‌شوند. حضرات معصومین علیهم السّلام مریض را بستری نمی‌کنند، جراحی نمی‌کنند، دارو و شربت به او نمی‌دهند بلکه تنها به او نگاه می‌کنند. آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند… این مظهریت ربوبیت خدا است، «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ»[۵]. در نابود کردن مأمورین آمریکا در صحرای طبس، ظهور قدرت کن فیکون ربوبی بود و اولیاء الهی هر چیزی را که بخواهند همان اراده‌ی خدا است و حتماً محقّق می‌شود. این عبادت مخصوص ذات ربوبی است.

معنای عبودیت

مرحوم آیت الله خوئی یک جلد تفسیر دارد به نام «البیان» که مطالب باارزشی در این کتاب شریف آمده است. ایشان گفته بودند: علّامه طباطبایی، علّامه‌ی بزرگوار تضحیه کردند، واقعاً خود را به قربانگاه فرستادند، عمر و شخصیت و آبروی خود را فدای قرآن کردند ولی خود ایشان نتوانستند مرجعیت، زعامت، ریاست حوزه، زعامت مقلّدین بالاخره شأنی از شئون است امّا همان یک جلد آن بسیار مغتنم است. ایشان در این کتاب به مناسبت «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ»، می‌گویند: عبادتی که عرف از آن می‌فهمد همان پرستش است. عبادت در لغت «أرضٌ مُعبَد» است، زمین صافی که زمینه دارد که انسان روی آن پای بگذارد، زیر پای انسان رام است، این زمین، زمین معبد است امّا زمین‌های سنگلاخ، زمان‌های ناهموار که گویا تمکین نمی‌کند رهروان روی آن پا بگذارند و پافشاری کنند آن‌جا معبد نیست، دلی که برای خدا رام است، برای اجرای دستورات خدا پذیرش القائات وهم رام است. بدنی که در برابر احکام الهی شرع انور رام است، عبودیت دارد، هیچ نوع سرکشی ندارد، هیچ نوع فخرفروشی بر این‌که من این‌طور می‌فهمم، قبول نمی‌کنم ندارد، این عبد است و این خضوع و خشوع در اوج خودش است لکن پرستش که شاخه‌ای از بندگی است این فهم متعارف است. کسی که بنده‌ی فلانی است یعنی او را می‌پرستد، در برابر او پرستش دارد، کرنش عابدانه و عاشقانه دارد. این نوع عبودیت، مخصوص ذات احدیت است و خدا به احدی اجازه نداده است چون خالق تنها یک خالق است و آن‌ها که در بندگی شریک قائل هستند، یا برای خدا در خالق بودن شریک قائل هستند یا حجابی بین خدا و خلق معتقد هستند و می‌گویند چون به خدا دسترسی نداریم باید با واسطه‌ی بت‌ها برویم. منشأ این، هر چیزی که باشد…

شرک، گناهی نابخشودنی

«إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ‏»،[۶] جناب لقمان علیه السّلام به فرزند خود توصیه می‌کند: مبادا به گودال شرک بیفتی. شرک، ظلم عظیم است و خداوند منّان در قرآن شریف فرمود: «إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ»،[۷] خدا نمی‌بخشد که کسی مشرک بمیرد. امّا خدا مادون شرک را می‌بخشد، غفّاریت خدا، سعه‌ی عفو خدا بر محدوده‌ی گناهان گستره‌ی بیشتری دارد. ما در دعاها، در تعقیبات نماز عرض می‌کنیم: «اللَّهُمَّ إِنْ کَانَ ذَنْبِی عِنْدَکَ عَظِیماً فَعَفْوُکَ أَعْظَمُ مِنْ ذَنْبِی»،[۸] خدایا، اگر گناه من بزرگ است، اگر گناه من زیاد است ولی عفو تو بزرگتر و عظیم‌تر است، من هر چقدر گناه کرده باشم به سعه‌ی عفو تو نمی‌رسد؛ لذا همیشه هر چقدر هم که گناهکار گناه کرده باشد باید به رحمت و عفو خدا، امید داشته باشد و این سعه‌ی عفو خدا طبق نصّ صریح قرآن، اقتضا کرده است و خدا هر گناهی را می‌بخشد ولی اختیار با خود او است، ما نمی‌دانیم چه کسی را می‌بخشد و چه کسی را نمی‌بخشد امّا او اعلان فرموده است به جز شرک، همه‌ی گناهان قابل عفو و گذشت هستند. شرک، قابل عفو نیست.

حالا این شرک چیست؟ حقیقت آن چگونه است؟ امروز دنیای اسلام به وهّابیت مبتلا شده است که این جهنّم سوزانی که این‌ها برای خود درست کرده‌اند. این‌ها برای جهان بشریت و عصر ما هم جهنّم هستند. این‌ها تعبیری از شرک دارند که اقتضاء دارد إن‌شاءالله اگر عمری داشتیم در خطبه‌های بعد در مورد این مسئله صحبت کنیم و یک مقدار مغزها را از دیدگاه وحی و روایات اهل بیت عصمت و طهارت و سیره‌ی اهل بیت عصمت علیهم السّلام، حتّی صحابه‌ی صدر اسلام مشخّص کنیم تا معلوم شود که حرف‌های ابن تیمیه که امروز این وهّابی که مقلّد پیغمبر نیستند، استخوان‌های پوسیده‌ی ابن تیمیه را عبادت می‌کنند و به خدا شرک می‌ورزند و حکم خدا را از غیر می‌گیرند، این‌ها یک مقدار وضوح بیشتری پیدا کند.

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ نَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ نَتُوبُ إِلَیْهِ ُ وَ نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا وَ مِنْ فِتَنِ زَمَانِنَا وَ نَسْئَلُ اللهُ الفَرَجِ و ظُهورَ لِلحُجَّهِ وَ النَّصْرَ لَهُ و لِأشیَائِهِ وَ أتبَاعِهِ».

«أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ»[۹].

شما بندگان خوب خدا و نفس خود را به تقوای الهی توصیه می‌کنم. تقوا ریسمان است و انسان را به حق متّصل می‌کند. دل رمیده را با خدای خود مأنوس می‌سازد. تقوا، بازگشت به خدا است، آشتی با خدا است، انس با خدا است، طی طریق امانت و صداقت است.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏ * قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِکِ النَّاسِ * إِلهِ النَّاسِ * مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ * الَّذی یُوَسْوِسُ فی‏ صُدُورِ النَّاسِ * مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاسِ».

«أعوذ بِکَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطِینِ * وَ أَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَنْ یَحْضُرُونِ»[۱۰].

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ اللَّهُمَّ صَلِّ وَ سَلِّم عَلَى نَبِیِّ الرَّحْمَهِ أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی سَیِّدِ الأَوصِیَاءِ أَمیرِ المُؤمِنینَ عَلِیِّ بْنِ أَبی‌طَالِبِ وَ عَلَی سَیِّدَهِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ فَاطِمَهَ الزَّهراءِ وَ عَلَی سِبْطَیِ الرَّحْمَهِ وَ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّهَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ وَ صَلِّ عَلَی أئِمَّهِ المُسلِمینَ عَلِیِّ بنِ الْحُسَیْنِ وَ مَحَمَّدِ بْنِ علیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلیِّ بْنِ موسی وَ مُحَمَّدِ بْنِ علیٍّ و علیِّ بنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ الزَّکیِّ العَسْکَریّ وَ الخَلَفِ الصَّالِحِ الْحُجَّهِ القَائِمِ خُلَفَائِکَ فِی أرضِکَ وَ أُمَنَائِکَ فِی بِلَادِکَ بِهِم نَتوَلَّی وَ مِنْ أَعْدَائِهِم نَتَبَرَّءُ إِلَی الله تَعَالی عَزَّ وَ جَلَّ».

تقوا، رعایت حرمات خدا است، رعایت قرقگاه‌های خدا است. باید فکر ما نامشروع نباشد، اعتقادات ما نور باشد، براساس تعلیمات پیغمبران باشد. اخلاق ما باید اخلاق نوری باشد، اخلاق بهشتی‌ها باشد، ملکات ما، صفات ما، خصلت ما، عبودیت، متهجّد بودن، شب زنده‌دار بودن، مقیم الصّلاه بودن، معطی الزّکاه بودن، این غیر از عمل است، روح ما این‌طور باشد، حقیقت ما عدل‌گستر باشد، ظلم در وجود ماه راه نداشته باشد، عدالت برای ما ملکه باشد، پرهیز از گناه برای ما ملکه باشد، عفّت ملکه باشد، سخاوت، شجاعت. این ملکات، منشأ اعمال ما است لذا صفات انسان با انسان در قبر همنشین هستند. انسان باید هم صفات خود را صفات نوری، تخلّق باخلاق الله قرار بدهد، همچنین انسان باید در رفتار خود از غیب و از دروغ، از تهمت، از نمّامی، پرهیز داشته باشد، از حرام‌خواری، از رشوه از ربا، از این آلودگی‌هایی که جامعه‌ی ما از آن‌ها رنج می‌برد، از این آلودگی‌ها پرهیز کنیم تا تقوای فکری، تقوای ملکه‌ای و خصلت و تقوای عملی را داشته باشیم.

درس‌هایی از زندگی حضرت یوسف علیه السّلام

۱۲۴ هزار پیغمبر داریم ولی در مورد حضرت یوسف علیه السّلام یک سوره‌ی کامل آمده است. خدا او را تابلو کرده است. سوره‌ی یوسف نه تنها برای جوانان در بُعد عفّت و پاکی دامن درس و آموزش است بلکه برای همه اصناف و طبقات درس حکومت‌داری است، چشم‌انداز، آینده‌نگری، برنامه‌محوری، انواع رموز زندگی حکومتی، سیاسی، عرفانی، ولایی در جریان حضرت یوسف وجود دارد و یوسف علیه السّلام یک شخصیت جامع و کامل است امّا رمز آن «إِنَّهُ مَنْ یَتَّقِ وَ یَصْبِرْ»،[۱۱] است. دو بال دارد و با این دو بال اوج گرفته و به جایی رفته است که عقل ما نمی‌تواند به آن‌جا پرواز کند. یوسف کسی است که پیراهن او… این وهّابی‌های نادان نگاهی به قرآن کنند. یوسف کسی است که با قاطعیت گفت: «اذْهَبُوا بِقَمیصی‏ هذا»،[۱۲] این پیراهن من را ببرید و به صورت پدرم بیندازید. نگفت احتمالاً، محتملاً، شاید بلکه گفت: «یَأْتِ بَصیراً»،[۱۳] چشم نابینای او با این پیراهن من بینا خواهد شد، «فَلَمَّا أَنْ جاءَ الْبَشیرُ أَلْقاهُ عَلى‏ وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصیراً»،[۱۴] آن وقت این نادان‌ها از امام حسین علیه السّلام ما که تربت او شفا باشد از امام رضا علیه السّلام که ضریح و پنجره فولاد او شفا باشد، این‌طور غوغای شرک به پا می‌کنند که نه شرک را می‌دانند و نه توحید را. قرآن می‌گوید: پیراهن حضرت یوسف علیه السّلام یک پیغمبر را از نابینایی نجات داده است امّا رمز آن دو چیز است: یکی تقوا است و دومی صبر است، «إِنَّهُ مَنْ یَتَّقِ وَ یَصْبِرْ»[۱۵].

الگوگیری از شهدا و خانواده‌ی شهدا

در این خطبه‌ی دوم، ابتدا این حجّتی که خدای متعال به تعبیر مقام معظّم رهبری، این شهید زنده، این الگوی تمام عیار، این مرد آسمانی تعبیر زیبایی فرمودند که شهید حججی را خدا به عنوان حجّتی پیش چشمان همگان قرار داد. الحقّ و الانصاف، حجّت بر همه تمام است، بازیگری‌ها بس است، سیاست‌بازی‌ها بس است. در میان همین اغواگری‌ها، همین بازی‌های سیاسی، همین رقابت در قدرت‌ها، همین حزب بازی‌ها، جریان بازی‌ها، خدای متعال یک جوان ۲۵ ساله را علم می‌کند، خط بطلان بر همه‌ی حرکت‌های انحرافی می‌کشد، چه محسنی! من به او می‌گویم: «یَا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاکَ الْمُسِی‏ءُ»،[۱۶] او مظهر احسان الهی شد، سفره‌ی رحمت خدا شد، برای ما عبرت بود، از بندگی خدا چه کسی زیان دیده است؟ یک جوان ۲۵ ساله چه موجی، چه طوفانی، چه حرکتی، چه نوری در دنیا ایجاد کرد و همه‌ی قلوب را متوجّه سنگر جهاد و ایثار و تقوا و ایمان و ولایتمداری کرد (سالی که نکوست از بهارش پیدا است).

آن‌طور که نقل می‌کنند، پدر خانم قهرمان ایشان که همسر او هم گویا در سنگر حضرت رباب سلام الله علیها نشسته است، در سنگر بانوان تبلیغی امام حسین علیه السّلام نشسته است. یک مبلّغ تمام عیار روحیه‌ی جهادی و انقلابی و شهادت‌طلبی است. مهریه‌ای که برای او قرار دادند ۱۲۴ هزار صلوات بوده است و حفظ قرآن با معانی آن بوده است که این شهید بزرگوار که در زمان ما حجّه الله شد، این بزرگوار ۱۵ جزء از قرآن را به عنوان مهریه‌ی همسر خود از بر کرده بود و بقیه‌ی قرآن را هم در آن دنیا به او می‌گویند: «اقْرَأْ وَ ارْقَأْ»،[۱۷] بخوان و بالا برو. ما کجا هستیم؟ فرض کنید ۷۰ سال یا ۹۰ سال هم عمر کردیم، چه کردیم؟ با چه رویی داریم به عالم آخرت می‌رویم؟ این حجّت خدا است، هم بیانات او، هم استواری او، هم آرامش او، هم وصیّت او و هم منش و روش پدر و مادر او و همسر او، همه برای ما الگو است و باید مسئولین ما و خود ما از او الگو بگیریم.

هفته‌ی دولت است، إن‌شاءالله که همین‌طور است. رویش‌ها… حضرت آقا فرمودند: جوان‌های زیادی امروز این آمادگی را دارند که از همه چیز خود بگذرند و در میدان جهاد و دفاع قدم بگذارن و جان خود را در راه خدا نثار کنند، این یک است.

جوان‌های زیادی به خود ما مراجعه می‌کنند، مادرانی برای فرزندان خود به ما مراجعه می‌کنند، جوان‌ها و نوجوان‌هایی مراجعه می‌کنند. انقلاب، هرگز غروب ندارد، فکر نکنید این‌ها کم هستند، اگر هم کم بودند، «کَمْ مِنْ فِئَهٍ قَلیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثیرَهً بِإِذْنِ اللَّهِ»،[۱۸] گرچه کم هم نیستند، عدّه‌ای غافل نباشند و فکر کنند همه لیبرال هستند، همه سکولار هستند، همه دنبال زندگی مرفّه اشرافی هستند. ما شهید حججی‌ها داریم و الحمدلله امروز آن‌ها بر سر سفره‌ی شهدا، مایه‌ی افتخار تاریخ و مایه‌ی بقای انقلاب و ما هستند و این جریان، ادامه دارد، یک جریان است، یک تفکّر است، یک شجره‌ی طیّبه‌ی ریشه‌داری است که «تُؤْتی‏ أُکُلَها کُلَّ حینٍ بِإِذْنِ رَبِّها»،[۱۹] همیشه میوه خواهد داشت.

به مناسبت هفته‌ی دولت

هفته‌ی دولت به مناسبت این‌که در این ایّام دو عنصر تربیت‌شده‌ی دامن مکتب، دو شیعه‌ی سرافراز، دو انسان متعبّد، دو انسان ولایتمدار، شهید رجائی و شهید باهنر. عمل شهید رجایی، ریاست جمهوری را در نظام اسلام معنی کرد. ریاست جمهوری به تکبّر به مقام نیست، به رفاه و تجمّلات و رضایت بیگانگان نیست، در نظام اسلامی، رئیس جمهور، گوی سبقت را برده است در ولایتمداری مدال گرفته است و ارزش معامله با خدا پیدا کرد که «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ»[۲۰]. شهید رجائی و شهید باهنر، شاخص مسئولیت در نظام اسلامی هستند. یک مسئول تراز نظام اسلامی که بر پایه‌ی خون شهدا و بر مبنای فقاهت قرآنی و روایی مبتنی است، نایب امام زمان علیه السّلام رهبر او است، باید چنین نظامی چنین رئیس جمهور و چنان نخست وزیری داشته باشد.

شاخصه‌های مسئولین در نظام اسلامی

من چند شاخص از شاخص‌هایی که مسئولین نظام اسلامی باید دارا باشند و این دو عزیز سفر کرده دارای این شاخص بودند را به عنوان چند نمونه بیان می‌کنم:

ترس از خدا در قبال قبول مسئولیت

۱ -‌ ایمان و باور واقعی

آن‌ها «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ»،[۲۱] بودند. غیب آن‌ها هم ایمان داشت همان‌گونه که علن آن‌ها ایمان داشت. شهید رجائی لحظه‌ای از خود غافل نبود. او رئیس جمهور شد امّا لباس او عوض نشد، زیّ او عوض نشد، اخلاق او عوض نشد، روابط او عوض نشد، ولایتمداری او گل کرد، تمام دغدغه‌ی او این بود که مبادا امام دستوری بدهد و این‌ها در انجام دستور نایب امام زمان و ولیّ زمان خود تعلّلی کرده باشند. او برای خود تفکّر داشت، علاوه بر تفکّر در خلوت‌ها در برابر بعضی از روحانیون صاحب نفس و اخلاقی در خلوت می‌نشست و زانو می‌زد و موعظه‌ی آن‌ها را می‌شنید که مبادا خود را گم کند (جایگاه خود را فراموش کند).

امروز توقّع ما از دولت محترم، از مجلس محترم، از قوه‌ی قضائیه‌ی محترم این است که خدا را در محیط خود مطرح کنند، خدا را در محیط کار خود ببرند، موعظه بشنوند، کسی آن‌ها را به یاد خدا و قیامت بیندازد، در بعضی از نهادها این حالت بسیار کمرنگ شده است. رئیس جمهور خودش خلوت می‌کرد نه این‌که برای دیگران ریا کند، خود او خلوت می‌کرد. روحانی بزرگوار، استاد ما می‌گفت: وقتی من برای ایشان صحبت کردم و از لقاء الهی سخن می‌گفتم، یک مرتبه در افکار خود فرو رفت و اتّفاقی برای او رخ داد که دیگر طولی نکشید که شربت شهادت را نوشید. این برای همه‌ی ما لازم است، بزرگان ما، آن کسانی که زعامت مذهبی داشتند مثل مرحوم میرزای شیرازی اعلی الله مقامه، هفته‌ای یک روز به احوالات خودشان می‌پرداختند. تا زمانی که انسان قلب سلیم نداشته باشد، تا زمانی که خودش آدم سالمی نباشد، مادامی که کرم مال دوستی و عطش قدرت در یک مسئول وجود دارد نمی‌تواند مملکت را سالم‌سازی کند، چنین مسئولی نمی‌تواند ادارات سالمی داشته باشد. این هنر شهید رجائی و شهید باهنر با این‌که عالِم بود، فاضل بود، نویسنده بود، اهل قلم بود، اهل منبر بود ولی در مقابل رجائی زانو می‌زد. آن مسئله، مسئله‌ی من نبود، مسئله‌ی خدا بود. هر دو نفر آن‌ها یک روح در دو بدن بودند و با چه صفایی به عرصه‌ی خدمت آمدند.

توصیه به تلاش و خلوص و خدمت

۲ -‌ خستگی‌ناپذیری

اقتصاد مقاومتی به جز با مدیرانی در تراز شهید رجائی و شهید باهنر امکان ندارد عملی بشود. مشکل بیکاری که آقای رئیس جمهور در دوران تبلیغات انتخاباتی قول دادند در سال ۹۵۵ نفر مشغول کنند و تولید را هشت درصد در سال بالا ببرند، وقت آن شده است که این وعده‌ها عملی بشوند و این نمی‌شود مگر با روحیه‌ی تلاش جهادگرانه. ساعت ۱۰ شب بود، در چهار راه شهید قدّوسی در دادستانی کلّ انقلاب به محضر شهید آیت الله قدّوسی در دفتر کار ایشان رسیدم. من آن‌جا دیدم که جسم آقای قدّوسی این‌جا است، «قُلُوبُهُمْ فِی الْجِنَانِ وَ أَجْسَادُهُمْ فِی الْعَمَلِ»،[۲۲] از این‌که شهید بهشتی شهید شده است و شهدای حزب به مقصد اعلی دست یافته‌اند، به رفیق اعلی پیوسته‌اند و آقای قدّوسی جا مانده است… صحبت‌هایی در مورد پسر شهید خود، محمّد حسن مطرح کردند و بعد یاد شهید بهشتی را بیان کردند. دیدم اصلاً آب شده و این‌جا نیست. ایشان ساعت ۱۰ شب به یاد شهدا بودند و بعد به من گفت: فلانی، من به آقای رجائی غبطه می‌خورم، او از من پر کارتر است. صبح آمده و تا ساعت ۱۰ شب کار کرده است و تازه در برابر آقای رجائی کم آورده است.

امروز مسئولین ما باید چنین روحیه‌ای داشته باشند تا بتوانند این مملکتی که دشمن ما در جنگ اقتصادی و در جنگ فرهنگی آمده است که رهاورد خون شهیدان ما و شجره‌ی طیّبه‌ی ولایت ما را از ما بگیرد چنین روحیه‌ای لازم است تا ما بتوانیم مشکلات خود را برطرف کنیم و برای مستضعفان عالم الگویی ارائه کنیم که مستکبران، خود به خود راه زوال و جهنّم را در پیش بگیرند.

ما مسئله‌ی دهه‌ی ولایت را در پیش داریم. همه‌ی شما عاشق اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام هستید. باید غربت امیر المؤمنین علیه السّلام را جبران کنید. اکمال دین و اتمام نعمت را باید رونق بدهید. غدیر، مبنای انقلاب اسلامی و حاکمیت خدا است. غدیر، مدل حکومت است، غدیر، سبک زندگی است. غدیر، جریان حاکمیت عدل و امن است. غدیر، تبعیض‌ستیز است، ظلم‌ستیز است، فسادستیز است. غدیر، مبنای حرکت امام و رهبری است. غدیر، مبنای عشق عاشقان به امیر المؤمنین، علیّ بن ابی‌طالب علیه الصّلاه و السّلام است، ما غدیر را مثل عاشورا به خانه‌ها ببرید و فرهنگ‌سازی کنید. هم در بُعد معرفتی، مباحث کلامی و اعتقادی، هر چقدر کار کنید زمینه دارد، بحمد الله امروز بنیاد بین المللی غدیر که مرحوم آیت الله خزعلی اعلی الله مقامه اساس این بنیاد را بنیان گذاشتند و با هماهنگی وزارتخانه‌ها، نهادها، سازمان‌ها، ارگان‌ها بحمد الله فعّال است امّا کافی نیست. ما فیلم لازم داریم، ما باید بتوانیم برای کودکان در مهد کودک، کلاس علی‌شناسی را با سبک خود آن‌ها پیاده کنیم. برای دبستان‌ها، برای دبیرستان‌ها، برای دانشگاه‌یمان، خود را آماده کنید، صاحبان فکر، صاحبان نظر، صاحبان ابتکار، إن‌شاءالله به میدان بیایید.

این دهه‌ی ولایت حدود ۲۰ مناسبت در این ایّام آخر ذیقعده و ماه ذی الحجّه وجود دارد. از جمله مباهله که فراموش‌شده است به صحنه بیاورید و إن‌شاءالله این را برجسته کنیم. روز عرفه، روز دعا است. دعا، اسلحه‌ی شما است، سلاح‌های ظاهری شما با این سلاح، پشتیبانی می‌شوند و الّا سلاح نظامی، بدون آن انکسار، آن ابطحال، آن تضرّع، آن اشک، آن دعا، آن توسّل، ده سال تجربه کردید، امروز هم مورد تهاجم هستید. إن‌شاءالله روز عرفه، مشکلات شما با دعاها و دل‌های شکسته‌ی شما برطرف بشود. ظهور حضرت را در روز عرفه نزدیک کنید. إن‌شاءالله تا زمانی که نمرده‌ایم ببینیم که حضرت آمده‌اند. این نیاز به آمادگی دارد، صفای دل دارد، روز عرفه بعد از شب قدر، ممتازترین فرصت برای نیایش و ارتباط با خداوند متعال است.

برای مسئله‌ی پدافند که جزء افتخارات است، امیر عزیز ما صحبت‌هایی کردند. گرامی می‌داریم و امیدوار هستیم این ارتشی که هر روز بحمد الله رهاورد جدیدی دارد و سپاه ما که بالنده است و خار چشم دشمنان است، من هم به این انتصاب جدید، امیر موسوی تبریک عرض می‌کنم و از زحمات امیر صالحی تقدیر و تشکّر داریم و انصافاً این فرماندهان سپاه و ارتش، اولیاء خدا هستند، بندگان صالح پروردگار متعال هستند. از همه‌ی آن‌ها قدردانی می‌کنیم. مسائلی در مورد عراق و سوریه و مسائل بیرونی داشتیم که بیش از این قصد ندارم موجب آزار مردم بشوم.

«نَسْئَلُکَ وَ نَدْعُوکَ بِاسْمِکَ الْأَعْظَمِ بِفَاطِمَهَ وَ أبیهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنیهَا وَ سِرِّ المُستَودَعِ فِیهَا».

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏ * إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ * وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی‏ دینِ اللَّهِ أَفْواجاً * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کانَ تَوَّاباً».


[۱]– سوره‌ی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]-‌ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏ ۱۲، ص ۹۹٫

[۳]– سوره‌ی مائده، آیه ۸٫

[۴]– مصباح الشّریعه، ص ۷٫

[۵]– سوره‌ی یس، آیه ۸۲٫

[۶]– سوره‌ی لقمان، آیه ۱۳٫

[۷]– سوره‌ی نساء، آیات ۴۸ و ۱۱۶٫

[۸]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏ ۵، ص ۸۴٫

[۹]-‌ الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏ ۳، ص ۴۲۲٫

[۱۰]– سوره‌ی مؤمنون، آیات ۹۷ و ۹۸٫

[۱۱]– سوره‌ی یوسف، آیه ۹۰٫

[۱۲]– همان، آیه ۹۳٫

[۱۳]– همان.

[۱۴]– همان، آیه ۹۶٫

[۱۵]– همان، آیه ۹۰٫

[۱۶]-‌ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏ ۴، ص ۱۲۳٫

[۱۷]– وسائل الشّیعه، ج ۶، ص ۲۲۴٫

[۱۸]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۴۹٫

[۱۹]– سوره‌ی ابراهیم، آیه ۲۵٫

[۲۰]– سوره‌ی توبه، آیه ۱۱۱٫

[۲۱]– سوره‌ی بقره، آیه ۳٫

[۲۲]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۰۲٫