مرز و حدود صراحت لهجه چیست و امام علی(ع) تا چه اندازه صراحت لهجه و رُکگویی داشت؟
یکی از رفتارهایی که با زبان و سخن ارتباط دارد، «صراحت لهجه» و «قاطعیّت در گفتار» است. صراحت لهجه، در برخی مواقع خوب و پسندیده است و در برخی مواقع بد و ناپسند. اما در همان مواقعی که صراحت لهجه و قاطعیت در گفتار خوب و لازم است، نباید در آن، تعبیر زننده و رکیک باشد و باید در هر موقعیتی، ابتدا شرایط را سنجید و آنجا که رُک سخن گفتن اثر مثبت دارد، رُک و صریح سخن گفت و آنجا که احساس میشود به شوخی بیان کردن موثّرتر است با لبخند و در قالب کنایه حرف خود را بیان کرد، و باید توجه داشت که رُک سخن گفتن؛ به معنای صراحت لهجه و جسارت در بیان حقیقتی که بیانش به مصلحت است، نه جسارت در بیاحترامی به دیگران و یا بیان حقیقتی که به مصلحت نیست. و همین معیار، حد و مرز صراحت لهجه و رک سخن گفتن را مشخص میکند.
با نگاهی در سیره عملی امام علی(ع) نمونههای فراوانی از صراحت لهجه به ویژه در امور حکومتی و محافظت از بیت المال -که امر مهمی است- به خوبی دیده میشود.
پیش از پاسخ لازم است نگاهی لغوی و اخلاقی به «صراحت لهجه» به عنوان یک رفتار اجتماعی که از انسانها سرمیزند، داشته باشیم.
صراحت لهجه
انسان باید بکوشد همواره با مردم نیکو سخن بگوید و این سفارش قرآن کریم است: «و با مردم نیکو سخن گوئید».[۱]
سخن نیکو گفتن به این معناست که نباید به کسی اهانت، تحقیر و توهین کرد یا به کسی فحش و سخن ناروا گفت یا به جای سخن حق، سخن باطل را بر زبان جاری ساخت.
یکی از رفتارهایی که با زبان و سخن ارتباط دارد، «صراحت لهجه» و «قاطعیّت در گفتار» است. «صراحت لهجه»؛ به معنای رُکگویی و به روشنی سخن گفتن، در مقابل کنایهگویی است.[۲]
صراحت لهجه و قاطعیت در گفتار؛ در برخی مواقع، خوب و پسندیده است و در برخی مواقع، بد و ناپسند. اما در همان مواقعی که صراحت لهجه و قاطعیت در گفتار خوب و لازم است، نباید در آن تعبیر زننده و رکیک باشد و باید عفت کلام حفظ شود. با کنایه سخن گفتن و یا رُک و پوست کنده کلام خود را ادا کردن هیچ کدام به تنهایی و بدون توجه به شرایط پیرامونی نمیتواند مطلوبیت ذاتی داشته باشد. صراحت لهجه باید در کنار راستگویی، اخلاص، بیپیرایگی، جوانمردی قرار گیرد؛ در این صورت است که فرد در صراحت لهجه و رُکگویی چیزی را که در دل دارد پنهان نمیکند؛ و هر چیزی را که در دل دارد بر زبان نمیآورد. بر این اساس، یک فرد مؤمن، همانگونه که بر اساس مصلحت، سخنی صریح بر زبان میآورد، گاه نیاز میبیند که با کنایه سخن خود را به مخاطبانش منتقل نماید. پس باید در هر موقعیتی، ابتدا شرایط را سنجید و با توجه به شرایط، عکس العمل نشان دهد؛ آنجا که رُک سخن گفتن اثر مثبت دارد رُک و صریح سخن گفت و آنجا که احساس میشود به کنایه بیان کردن موثّرتر است با لبخند و در قالب کنایه حرف خود را بیان کرد؛ چرا که گاهی اوقات، کنایهگویی، بهتر از رکگویی است. خلاصه باید توجه داشت که رُک سخن گفتن؛ به معنای صراحت لهجه و جسارت در بیان حقیقتی که بیانش به مصلحت است، نه جسارت در بیاحترامی به دیگران و یا بیان حقیقتی که به مصلحت نیست. و همین معیار، حد و مرز صراحت لهجه و رک سخن گفتن را مشخص میکند.
نکته دیگر درباره رکگویی این که؛ گاهی در زندگانی روزمره ما، مواردی پیش میآید که ناگزیریم در برابر خواسته کسی ایستادگی کنیم؛ زیرا بر آوردن آن خواسته یا اصلاً در توانایی ما نیست و یا آنکه مستلزم زیان و خسرانی خواهد بود. در این گونه موارد چه باید کرد؟ برخی به دروغ متوسل میشوند. در حالی که میتوان در کمال ادب و صداقت، صراحت لهجه داشت و خود را از این زیان رهایی بخشید؛ مثلاً اگر کسی از ما کمکی بخواهد که برای ما امکان ندارد به او کمک کنیم، به طرف مقابل بگوییم که من دلم میخواهد به شما کمک کنم؛ اما متأسفانه انجام دادن این خواسته از توانایی من خارج است. و آنگاه میتوان با نشان دادن راههای دیگری طرف مقابل را راهنمایی کرد. این حالت بهتر از آن است که از روی رودربایستی کاری کنیم که به زیانمان تمام شود. و بهتر است از اینکه در مورد خواسته طرف اقدامی کنیم که به ناکامی بینجامد، در این صورت، به او خدمتی نکرده و خود را به دردسر انداختهایم.
صراحت لهجه پیامبران و ائمه اطهار(ع)
اراده قوی و قاطعیّت در کلام، دو ابزار مهم و اساسی برای پیشرفت اهداف پیامبران و امامان(ع) به شمار میآید و قرآن کریم اشارات فراوانی بر استفاده پیامبران از این دو ابزار دارد؛ مثلاً حضرت ابراهیم(ع) در حالی که نسبت به مردم رئوف و مهربان است اما با قاطعیّت خاصّی به آنان میگوید: «افّ بر شما و بر آنچه به جاى خدا میپرستید آیا نمیاندیشید؟».[۳] رسول اکرم(ص) هنگامی که مشاهده میکند مشرکان سخن حق را نمیپذیرند، قاطعانه خطاب به آنان میکند که؛ «اى کافران (اى مشرکان و بتپرستان مکه)! آنچه را که شما میپرستید هرگز من نمیپرستم. و نه هرگز شما پرستنده آن هستید که من میپرستم، و نه هرگز من پرستنده آنم که شما میپرستید».[۴]
نگاهی در سیره ائمه اطهار(ع) به ویژه امام علی(ع) نمونههای فراوانی از قاطعیّت در گفتار آنها را در مقابل دشمنان نمایان میسازد. آنان از بیان کلام حق باکی نداشتند و همواره به بیان اصول اسلام و تشیّع و افشاگری ظلم ظالمان میپرداختند. قطعاً شخصیت حضرت امیر مؤمنان على(ع) که پرورش یافته دامن پیامبر اکرم(ص) و جانشین بر حق او است، دارای کمالات انسانی و محاسن اخلاقی زیادی است. یکی از ویژگیهای اخلاقی امام علی(ع) صراحت لهجه و رُکگویی آن حضرت است. این در سیره عملی و سخنان آن حضرت به ویژه در امور حکومتی و محافظت از بیت المال به خوبی دیده میشود، در اینجا به نمونههایی از صداقت و صراحت لهجه امام علی(ع) در بجا مصرف کردن اموال عمومی و بیت المال اشاره میشود:
امام على(ع) به اشعث بن قیس فرمود : «آنچه [از اموال بیت المال] بر عهده توست، ادا نما؛ و گرنه تو را با شمشیر خواهم زد». او نیز آنچه بر عهدهاش بود، ادا کرد.[۵]
امام على(ع) خطاب به زیاد بن ابیه مینویسد: «به خدا سوگند یاد میکنم، سوگندى راستین، که اگر به من خبر رسد که در ثروت مسلمانان خیانت کردهاى، کم یا زیاد، چنان بر تو سخت بگیرم که مال تو اندک شود، و بارِ هزینه عیال بر دوشت سنگینى کند و خوار و پریشانْ حال شوى. والسلام!».[۶]
«هنگامی که در جنگ صفین برخى از اصحاب حضرت على(ع) متوجه شدند که معاویه [به حربه سیم و زر متوسل شده و] افراد بیهدف و بیایمان را با اموال [عمومى که در بیت المال مسلمانان گرد آمده] میخرد، و مردم جز دنیا مقصد و مقصودى ندارند، به امیر المؤمنین(ع) پیشنهاد کردند که شما هم [از این سلاح استفاده کن و] این اموال را [که در اختیار دارى] بخشش کن، و به اشراف و آنها که ممکن است به مخالفت برخیزند، یا به دشمن بپیوندند، سهمى بیشتر ده تا چون کار بر مرادت برآمد و اوضاع را قبضه کردى عدالت را از سر گیر و اموال را عادلانه و مساوى تقسیم کن. امام علی(ع) فرمود: شما از من میخواهید که با بیدادگرى در حق مسلمانان زیردست بر حریف غلبه جویم؟ به خدا تا شب و روز در گردش است و ستارگان به دنبال یکدیگر روانند، گرد این کار نگردم. اگر این مالها ملک شخصى من هم بود مساوات را رعایت میکردم، چه رسد که مال خود آنهاست [و من عاملى بیش نیستم]…».[۷]
منبع: اسلام کوئست
[۱]. بقره، ۸۳: «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً».
[۲]. لغت نامه دهخدا، واژه «صراحت لهجه».
[۳]. انبیاء، ۶۷: «أفٍّ لَکُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ».
[۴]. کافرون، ۱ – ۴٫
[۵]. أبو سعد الآبى رازی، منصور بن حسین، نثر الدر فی المحاضرات، محقق: محفوط، خالد عبد الغنی، ج ۱، ص ۱۹۸ – ۱۹۹، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۴ق.
[۶]. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق و مصحح: صبحی صالح، نامه ۲۰، ص ۳۷۷، هجرت، قم، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
[۷]. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ص ۱۸۵، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق؛ ثقفی، ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال، الغارات أو الإستنفار و الغارات، محقق و مصحح: محدث، جلال الدین، ج ۱، ص ۷۵، انجمن آثار ملی، تهران، چاپ اول، ۱۳۹۵ق؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ۴، ص ۳۱، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
پاسخ دهید