اهل دنیا در امور دنیویّهی خود به صورت و ظاهر قناعت نمیکنند بلکه برای به جای آوردن حقایق، تلاش فراوان میکنند. هرگز کسی را ندیدم که [مثلاً] از حلوا به صورت و نقش آن یا به لفظش اکتفا کند!… و همینطور در سایر اشیاء و امور.
مثلاً هر گاه فرزند در بیشتر اوقات واقعاً برای پدرش فروتنی کند؛ و [فقط] در بعضی موارد فروتنی ظاهری –بدون معنا و محتوا- نماید، و پدر بفهمد، میگوید: او برای من تواضع نکرد، و مرا مسخره نمود!
و هر گاه [شخصی] به بنّاء دستور دهد که ساختمانی برای او بسازد و آن بنّاء هم ساختمان را-[به طور کامل] از در تا محراب- همانطور که امر کرده بود بسازد؛ ولی برای آنچه ساخته، اساس و زیربنا قرار نداده باشد، و صاحب ساختمان بفهمد که آن، بعد از چند ماه دیگر خراب میشود، اجرت بنّاء را نمیدهد و به او میگوید: تو آنچه را که دستور دادم نساختی و هیچ حقّی نداری؛ بلکه قیمت گچ و غیره را [هم] از او میگیرد!
و خلاصه هیچ کسی را ندیدم که در امور دنیایش به ظاهر و صورت قناعت کند؛ ولی اغلب مردم –اگر همهی آنها نباشند- امور آخرتی را به جا نمیآورند، مگر به ظاهر و صورت، و با این حال از صورت، توقّع روح [و واقعیت] را دارند و آن را نمییابند!
منبع: کتاب به سوی دوست، ص ۱۱۰
پاسخ دهید