«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّهَ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّهَ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ سَلَامَ مُخْلِصٍ لَکَ فِی‏ الوِلَایَهِ».

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی * وَ یَسِّرلِی أَمْرِی * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسَانِی * یَفْقَهُوا قُوْلِی»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الصَّلَاهُ عَلَى خَاتَمِ الْأَنْبِیَاءِ طَبیبِنَا حَبیبِنَا أَبِی القَاسِمِ مُحَمَّدٍ (صلوات) وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الحُجَّهِ بَقیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ وَ اللَّعْنُ عَلَى أَعْدَائِهِمْ أَجمَعین».

«اللَّهُمَّ اجْعَلْ غِنَایَ فِی نَفْسِی وَ الْیَقِینَ فِی قَلْبِی وَ الْإِخْلَاصَ فِی عَمَلِی»[۲] امام حسین (علیه السّلام) از خدا غنای درونی می‌خواهد، خود کفایی می‌خواهد، انقطاع می‌خواهد که در زندگی چند روزه خود را محتاج این و آن و بیگانگان نبیند و یقین در قلب مبارک او بماند «وَ الْیَقِینَ فِی قَلْبِی».

پاکی دل از ارکان سعادت بشر

اصلاح دل، پالایش قلب، تطهیر جان از ارکان سعادت بشر است. اگر دل نور الهی داشته باشد بشر به سوی گناه کشیده نمی‌شود، ولی دل ناپاک عمل آلوده را به دنبال خود دارد. این است که اخلاقیّون روی اصلاح قلب، سلامت قلب، پاکی قلب خیلی تأکید می‌کنند. دل که پاک باشد یعنی اعتقادات نورانی، پاکیزه توأم با جزم کسی فکر بد داشته باشد، عقیده‌ی بد داشته باشد، دل او یا مریض است یا می‌میرد، کفر دل را می‌میراند و همه‌ی بزرگان حسّاس بودند که نکند خدایی نخواسته بی‌ایمان از دنیا بروند، موقع مردن شیطان آدم را بیچاره می‌بیند، وعده می‌دهد که من شما را نجات می‌دهم، کافر شو.

بالاترین بیچارگی در هنگام مرگ است

قرآن کریم هم در سوره‌ی مبارکه‌ی حشر می‌فرماید: «کَمَثَلِ الشَّیْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قالَ إِنِّی بَری‏ءٌ مِنْکَ‏َ»[۳] وسوسه‌ی شیطان در موقع بیچارگی خیلی زیاد می‌شود، بالاترین و شدیدترین بیچارگی‌ها موقع مرگ است و دست آدم از همه جا کوتاه شده است، دکتر نتوانسته است کاری انجام دهد، قوم و خویش اطراف آدم را گرفتند، از هیچ کسی کاری ساخته نیست، در آن وقت خود را ظاهر می‌کند و می‌گوید حالا به من سجده کن، تا من تو را نجات دهم یا خیلی به بچّه‌ی خود علاقه دارد، تمام سوز او در این است که دارم از او جدا می‌شوم، شیطان می‌گوید من نمی‌گذارم جدا شوی، بیا به پیغمبر بد بگو، به علی بد بگو.

آدم‌هایی که اندک نابسامانی در دل آن‌ها وجود داشته باشد آن وقت تأثیر می‌گذارد و این فرد بدبخت تسلیم شیطان می‌شود تا تسلیم شد، دین او از دست رفت اوّلین کسی که طعنه می‌زند و لگد می‌زند خود شیطان است. می‌گوید من می‌خواستم تو را بدبخت کنم، حالا که تو را بدبخت کردم به تو می‌خندم. شروع به شماتت کردن می‌کند می‌گوید «إِنِّی بَری‏ءٌ مِنْکَ».

استواری در اعتقادات

بنابراین باید حواس آدم جمع باشد اعتقادات خود را محکم کند، توحید خود را، نبوّت خود را، رسالت، امامت، معاد هر روز انسان باید این‌ها را بررسی کند، نکند تردیدی برای او پیش بیاید و از این مهمتر این است که انسان باید یک صالحی در ارتباط باشد تا شبهه‌ای پیش آمد فوراً به متخصّص مراجعه کند و رفع شبهه کند و از آن مهمتر این است که اعتقادات خود را به امام زمان بسپارد.

خواندن زیارت شریف آل یاسین امانت دادن اعتقادات به حضرت ولیّ عصر امام زمان (ارواحنا و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء) است. آدم خود را ناتوان ببیند، عاجز ببیند، بگوید من نمی‌توانم دارایی خود را نگه دارم، شما را صاحب خود می‌دانم، آقای خود می‌دانم، شما این دارایی من را تحویل بگیرید، موقع مرگ به من تحویل دهید.

زیارت آل یاسین دعایی برای تکرار اعتقادات

خواندن زیارت آل یاسین هم تکرار اعتقادات است، تلقین مستمر است که آدم امام زمان را شاهد می‌گیرد، می‌گوید من شهادت می‌دهم که «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» شهادت به پیغمبر اکرم، شهادت به امامت یک یک تا آخر هم می‌گوییم «أَشْهَدُ أَنَّکَ» شهادت می‌دهم که تو ولیّ خدا هستی. اگر این امانت دادن تعارف نباشد، لقلقه‌ی زبان نباشد، آدم واقعاً خود را ناتوان ببیند، با عبرت‌هایی که در تاریخ دیده است، آدم‌هایی که عاقبت به شر شدند، آدم‌هایی که بی‌ولایت شدند، آدم‌هایی که ضد انقلاب شدند، آدم‌هایی که جبهه‌ای بودند و رفتند با دشمنان هم صدا شدند و گاهی روحانیّونی که هم شعار اسرائیل و امریکا شدند، این‌ها ما را تکان می‌دهد. معلوم می‌شود که ممکن است بشر سقوط کند، همه چیز خود را از دست بدهد، ممکن است اعتقادات و روحیّه‌ی خود را ببازد.

حالا که ضعیف هستیم هر روز با امام زمان خود ارتباط برقرار کنیم، هم خود را به آقا عرضه می‌کنیم، طبیب ما هستی، ما را ویزیت بفرمایید، هوای ما را داشته باشید و هم اعتقادات را در قالب زیارت برای حضرت تکرار می‌کنیم. شهادت‌ها را یکی بعد از دیگری و به امام زمان خود تحویل می‌دهیم. آقا امین است، اگر کسی امانت به او بسپارد امانت‌داری می‌کنند و در وقتی که لازم داریم به ما برمی‌گردانند.

مراقبت عملی و تقوا رمز عاقبت به خیری

و نکته‌ی بعدی مراقبت عملی است. انسان تقوا داشته باشد خدا آدم را عاقبت به خیر می‌کند. عاقبت به شری یا برای بداخلاقی است یا برای نفاق و دو رویی است یا برای حرام‌خوری است و یا این‌که برای بی‌مبالاتی در دین است.

انسانی که مبالات دارد، تقیّدات دارد، نماز اوّل وقت می‌خواند که موجب عاقبت به خیری است و گناه را ترک می‌کند خدای متعال نمی‌گذارد شیطان به یک چنین کسی مسلّط شود و او را غارت کند و دائماً این‌که گفتند «فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ‏»[۴] به خدای متعال در هر کاری پناه ببرید، پناهندگی به خدا یکی پناهندگی قولی است، یکی پناهندگی عملی است.

پناهندگی عملی به خدا

پناهندگی عملی مهم است، آدم از خط دین و ولایت خارج نشود شیطان نمی‌تواند در خط آدم را غارت کند. امّا همین که از خط خارج شدید شما را می‌برد. آدم تا موقعی که در جادّه‌ی صاف است این راه راهبان دارد، هم ملائکه مواظب هستند، هم خود حضرت ولیّ عصر (ارواحنا فداء) هوای کسانی که در خط او هستند، هوای آن‌ها را دارد، امّا به محض این‌که از خط ولایت خارج می‌شود دیگر نگهبان و محافظ ندارد. شیطان هم گفته است من کمین کردم. کمین در راه نیست، کمین همیشه در کنار راه است تا غفلت کنید شما را می‌برد و می‌افتید و دیگر برنمی‌گردید.

این التجاء به حضرت حق، پناه عملی داشتن به پروردگار متعال و خود را و اعتقادات خود را به امام زمان (ارواحنا فداء) سپردن موجب این می‌شود که یقین ما محفوظ بماند و بی‌دین از دنیا نرویم.

اهمیّت اخلاص در اعمال  

نکته‌ی بعد که حضرت سیّد الشّهداء از خدا درخواست می‌کند مسئله‌ی اخلاص است. اخلاص از مسائل بسیار مهم است. انسان یک عمر عبادت می‌کند، عبادت مالی می‌کند، نماز می‌خواند، خوبی می‌کند، خدمت می‌کند اگر صد درصد برای خدا نباشد هیچ چیزی دست او را نمی‌گیرد. بنا است از این عالم برویم، در قبر از ما می‌پرسند که با خود چه آوردید؟ می‌گوییم یک عمر نماز خواندیم، آن‌ها فریب نمی‌خورند.

مرحوم آیت الله عظمی آقای بروجردی موقع وفات خود گریه می‌کردند و خیلی منقلب بودند. علما و شاگردانی که در اطراف او بودند به این نوع گریه‌ی یک مرجع پاکیزه رقّت کردند، عرضه داشتند آقا عمر شما که بحمد الله به بندگی خدا گذشته است، چقدر به عالم اسلام خدمت کردید، چقدر به شیعیان اقتدار بخشیدید، چقدر مدرسه‌ها ساختید، کتاب‌ها با نظر شما نوشته شد، مجتهدین تربیت کردید، گریه‌ی ایشان شدیدتر شد. این جمله‌ی حضرت علی را گریه بر زبان می‌آورند «أَخْلِصِ الْعَمَلَ فَإِنَّ النَّاقِدَ بَصِیرٌ»[۵] شما که ظاهر را می‌بیند، خود من هم که ظاهر می‌بینم، امّا به آن‌جا که می‌رویم عمل را نقّاد کسی است که فلزها را نقد می‌زند، محک می‌زند. آدمی که یک فلز را نزد زرگر می‌برد، چون آشنا است، یک تلنگر می‌زند از صدای فلز متوجّه می‌شود که این ناخالصی دارد یا نه؟ آن‌که عمل ما را بعد از مرگ می‌خواهد نقد کند او بصیرت دارد. یک سر سوزنی عمل ناخالصی داشته باشد آن را نمی‌پذیرند.

انجام هر عملی فقط برای خدا باشد

لذا آقای بروجردی نگران بود که نکند در کارهای او ناخالصی وجود داشته باشد. همیشه باید التجاء و التماس کنیم و از خداوند منّان اخلاص طلب کنیم. در همه‌ی کارهای خود با خدا حسابی باز کنیم و حساب دیگران را کنار بگذاریم. در کارهای خیر، در عبادت، در خدمت، در حضور حماسه‌های مذهبی و انقلابی مثل ۲۲ بهمن، مثل ۹ دی و هر جا که امام زمان «هَل مِن ناصر» می‌گوید، قدمی برای نصرت حضرت می‌گذارید صد درصد برای خدا باشد. این جلساتی که می‌آییم فقط برای خدا بیاییم که اگر برای خدا بود باقی می‌ماند و اگر برای خدا نبود باقی نمی‌ماند، از بین می‌رود و لو به اندازه‌ی کوه آدم عمل داشته باشد، ولی این عمل برف است، با حرارتی آب می‌شود، نمی‌ماند.

وجود انگیزه‌ای در عمل جز قصد قربت، موجب بطلان آن می‌شود

فرمود: «وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ»[۶] مأمور هستید فقط با اخلاص دینداری کنید. خدا فرموده است: «أَنَا خَیْرُ شَرِیکٍ»[۷] من در میان شرکا بهترین شریک هستم. هر کس در عمل خود برای من شریکی و لو مختصری از سهم را به او بدهد، من همه‌ی سهم خود را به آن شریک واگذار می‌کنم.

کسی نماز می‌خواند کمی برای راضی کردن مردم است، برای خوش‌بین کردن مردم است، کمی هم برای خود او است. وضو می‌گیرد، هوا گرم است، می‌خواهد هم خنک شود و هم وضو داشته باشد، روزه می‌گیرد هم می‌خواهد بهداشت رعایت شده باشد، صحّت وجود پیدا کند و هم می‌خواهد خدا را راضی کند. اگر او در انگیزه‌ دخالت داشته باشد آن را باطل می‌کند. یک وقت آدم برای خدا روزه می‌گیرد ولی خوشحال هم است که این روزه موجب سلامتی هم است، موجب آن آثار و برکات دیگر هم است این اشکال ندارد. ولی انگیزه‌ای که آدم را به روزه گرفتن وادار می‌کند، اگر در کنار قصد قربتی که برای خدا می‌کند اموری مثل سلامتی، مثل همرنگ شدن با مردم، مثل ریاضت و خودسازی از این بهانه بیاید عمل باطل می‌شود. روزه هم همین‌طور است، نماز هم همین‌طور است، زکات و خمسی هم که اشخاص می‌دهند همه همین‌طور است.

جلب نظر کردن، به منظور رسیدن به منافع هر کار خیری را باطل می‌کند

مرحوم آیت الله دستغیب در این کتاب راز آفرینش که شرح خطبه‌ی حضرت صدیقه‌ی طاهره، فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) است چند قضیه آن‌جا نقل فرمودند. یکی این بود که یک دلاک حمّامی، کیسه‌کشی حمّامی بود، سیّد بود. از افرادی که مرید آقای دستغیب بودند، آمده از ایشان اجازه گرفته است که اجازه می‌دهید من سهم سادات را به آن کیسه‌کش حمّام دهم؟ آقای دستغیب فرمودند: لا بد می‌گوید اگر به او سهم سادات بدهم، هر وقت حمّام بروم به من کیسه‌ی بهتری می‌کشد، همین مقدار خمس تو را باطل می‌کند. آدم باید صد درصد برای خدا خمس دهد و اگر یک درصد جلب نظری کسی باشد که اگر به او بدهم این منافع را دارد، اگر کسی خمس خود را، سهم امام خود را به یک مقامی می‌دهد که یک روزی به کار او رسیدگی کند این باطل است، این قبول نیست.

پرهیز از خودنمایی کردن با اعمال

جبهه‌ رفتن هم همین‌طور است. اگر کسی جبهه می‌رفت… جهاد واجب است، دفاع واجب کفایی است، اگر من به الکفایه نباشد واجب کفایی تعیّنی است، عبادت است. امّا اگر آدم می‌رفت که سابقه‌ی جبهه داشته باشد. من ۶۰ ماه سابقه دارم، من ۳۰ ماه سابقه‌ی جبهه دارم کسی که این را به رخ می‌کشد و این‌جا و آن‌جا مطرح می‌کند مدام زحمات خود را به  هدر می‌دهد. آدم کاری را که برای خدا کرد دیگر این‌جا و آن‌جا آن را خرج نمی‌کند، کار برای خدا توقّع و طلب نمی‌آورد. بعضی از این سیاسیّون می‌آیند و به قول امروزی‌ها رزومه می‌دهند که ما در انقلاب بودیم، زندان رفتیم، چه کارهایی انجام دادیم خدا شما را خیر دهد، خدا کجا است؟ برای خدا چه کار کردی؟ این‌‌ است که اخلاص کار بسیار مشکلی است.

ارزش کار به این است که برای خدا باشد و خدا آن را قبول کند

مرحوم شیخ رجب علی خیّاط رضوان خدا بر ایشان باد، پسر ایشان می‌گفت: پدرم من را به دوش گرفته بود و به طرف بی بی شهربانو می‌رفت. یک درویشی جلو آمد و خواست خیلی خود را به پدر من نزدیک نشان دهد، پدرم خیلی او را تحویل نمی‌گرفت بالاخره ناچار شد که کمی از امور خود بگوید، ما اهل ذکر هستیم، اهل ورد هستیم. شیخ گفت: حالا چه کاری از تو ساخته است؟ دست برد یک سنگی را برداشت و در دست خود گلابی شد، گفت: این کار از ما ساخته است. شیخ یک نگاهی به او کرد گفت: این کار که برای من بود، خواستی خود را به من نشان دهی، پیش خدا چه داری؟ خود نمایی کردن پیش این و آن که هنر نیست. می‌گفت درویش به هم ریخت و واقعاً خجالت کشید که برای خدا چه کار کردیم.

 آدم ریاضت بکشد، عبادت کند بخواهد این‌جا و آن‌جا مشتری جلب کند، یک جایی لازم شد بگوید ما این کار را کردیم، ما این توانایی را داریم. این‌ها ارزشی ندارد، ارزش کار این است که خدا از آدم قبول کند. این است که ملائکه او را با نور ببرند و الّا کسی مهمترین کارها را هم انجام می‌دهد، ولی خدا در آن نیست.

زهد و ریاضتی که برای خدا نبود

 بعضی از اولیای الهی، بعضی از افرادی که اهل ریاضت و زهد بودند، در عالم برزخ دیده بودند که مرتّب به زانوی خود دست می‌زند و با یک حسرت و بیچارگی می‌سوزد و می‌گوید ای کاش یک کار هم برای خدا کرده بودیم.

به او گفته بود تو که از دنیا کنار کشیده بودی، دامن تو را که گرد دنیا آلوده نکرد، تو دیگر چرا؟ گفته بود من به کسانی که به مقام کشف و شهود رسیده بودند غبطه می‌خوردم و آرزو داشتم که من هم به آن مقام برسم و زحمت کشیدم به آن مقام رسیدم حالا که این‌جا آمدم می‌گویند تو برای خدا کاری نکردی، تو می‌خواستی به آن‌جا برسی رسیدی، امّا کجا برای خدا بندگی کردی، کجا است؟ برای خدا چه کردی؟ خود من هم قبول دارم که برای خدا نبوده است، خواستم که من هم برای خود کسی شده باشم، به یک مقامی رسیده باشم و بسیاری از ما آخوندها و اهل علم در این خطر… واقعاً خطر جدّی است. گاهی آدم ملّا می‌شود، ولی ملّا می‌شود که در جامعه مشتری داشته باشد. کسی برای خدا ملّا شده باشد، نخواهد خود را نزد مردم جا بیندازد، فقط کار او برای خدا باشد یک چنین چیزی کار بسیار مشکلی است و «مخلصین فی خَطَرٍ عَظیم» هستند.

اخلاص اکسیر اعظم

بنابراین اخلاص اکسیر اعظم است و از خدای متعال با همه‌ی وجود در مجالس امام حسین اخلاص بخواهید و الّا آدم یک عمری دل خود را خوش کرده است که ما خیلی احسان کردیم، ما که به بیچاره‌ها رسیدگی کردیم، ما که در فلان کار خیر، در فلان صندوق قرض الحسنه، در فلان امام‌زاده، در فلان مسجد ما این‌قدر هزینه کردیم. آن‌جا که می‌رود معلوم می‌شود که خدا در آن نبوده است، لذا اگر تشویق نشود، اگر منّت او را نکشند دیگر از آن کارهای خیر نمی‌کند. تا از او تعریف کنند به سر او قسم بخورند و او را بزرگ کنند، به او احترام کنند، کارهای خیر انجام می‌دهد؛ امّا اگر نه، احترام نکنید، تشویق نکنید یا احیاناً نامهربانی دیدید، می‌گوید زحمات من به چشم نمی‌آید، آدم را از انجام کار خیر پشیمان می‌کنند.

یک نمونه از اخلاص امام علی (علیه السّلام)

 بعضی از افراد کار خیر را به رخ می‌کشند، اگر هم رسماً به رخ نکشند امّا تا یک کار خیری انجام داد، منتظر است تا ببیند عکس العمل اشخاص چیست. این‌ها در ظاهر کار خیر انجام دادند، امّا آن‌جا که می‌روند هیچ چیزی ندارند. «وَ بِالإخلاصٍ تمامُ الخَلاص» اخلاص آن است که حضرت علی داشت که عمر بن عبدود را امیر المؤمنین با صولت حیدری، با ضرب شصت حیدری روی زمین انداخت. ولی علی‌رغم انتظار جمعیّت مسلمان که می‌ترسیدند که او دوباره بلند شود و خطر آفرین باشد و به امیر المؤمنین می‌گفتند که کار او را تمام کن و امیر المؤمنین عمر بن عبدود را گذاشت و خود کنار آمد. بعد از مدّتی رفت کار او را تمام کرد. بعد از حضرت علی سؤال کردند چرا همان موقع که او را به زمین زدید کار او را تمام نکردید؟ فرمود: او آب دهان به صورت من انداخت و به مادر من بد گفت، من ناراحت شدم، ترسیدم به خاطر ناراحتی خود دشمن خدا را از بین ببرم. این بود که کنار کشیدم تا ذهن خود را صاف کردم، عصبانیّت من فرو نشست، بعد که رفتم برای خدا رفتم.

از علی آموز اخلاص عمل                            شیر حق را دان منزّه از دغل

طیّب نمونه‌ای از یک انسان با اخلاص

و آن‌که دایره‌ی اخلاص او زلال‌تر از نور آفتاب است امام حسین و حرکت یاران امام حسین است. شهدای ۱۵ خرداد نسبت به شهدای جنگ تحمیلی تقدّم دارند. زمان شاه بود معلوم نبود آینده چه اتّفاقی می‌افتد. عدّه‌ای به خاطر این‌که به نائب امام زمان جسارت شده است، امام را دستگیر کردند، از ورامین کفن پوش شدند که بیایند شهید شوند. دیگر نه منتظر بودند در روزنامه‌ای نوشته شود، بنیاد شهیدی نبود، کسی نبود به فریاد زن و بچّه‌ی آن‌ها برسد، آن‌جا اخلاص بود فقط برای خدا بود،  غیر از خدا هیچ وجهی نداشت. کاری را که طیّب کرد، چه طیّبی، با آن سوابق چه عاقبت به خیری عجیب و غریبی داشت. آن‌جا در مقام شاه ایستادن و همه چیز را از دست دادن اخلاص لازم داشت، آن‌جا کسی او را تشویق نمی‌کرد، کسی به او احسنت نمی‌گفت، خود او و زن و بچّه‌ی او در خطر بودند امّا با این حال برای خدا کرد آنچه را که باید کند. خدا هم او را عزیز دنیا و آخرت کرد.

بالاخره آدم قرار است بمیرد، نصیب شد که شهید بمیرد، شهید خالص بمیرد، خدای متعال او را پذیرفت و انسانی که شرایط او در عمل به گونه‌ای است که هیچ انگیزه‌ای جز خدا برای او نیست خوشا به حال او. امّا اگر ناخالصی داشت باید مدام خود را مرتّب روان‌کاوی کند، نکند که در اعماق دل او چیزی بود که خود متوجّه نشده است و غیر خدا در کار او دخیل شده است.

اخلاص انسان را نزد خدا آبرومند می‌کند امّا ریا او را در نزد مردم مطرح می‌کند

این اخلاص انسان را در پیشگاه خدا آبرومند می‌کند، ریا پیش مردم آدم را مطرح می‌کند، ولی نمی‌ماند، دیر یا زود معلوم می‌شود، بهانه پیش می‌آید، مردم هم قدر او را نمی‌دانند و می‌گویند یک آدم ریاکار عجیبی بود و خیلی از افراد کارهای بزرگی کردند تا آخر هم نتوانستند حفظ کنند.

گاهی بعضی از افراد به بعضی کمک می‌کنند که او را دوست داشته باشد، از او تعریف کند، آن‌ها هم نان او را می‌خورند، هم به او بد می‌گویند. مثل بعضی از تبلیغات‌چی‌های دوره‌ی انتخابات چه سورهایی می‌دهند، چه پول‌هایی خرج می‌کنند هم می‌خورند، هم می‌گویند این‌ها از کجا آوردند که این‌گونه ریخت و پاش می‌کنند؟ مردم هم می‌فهمند که این پول‌ها پول‌های درستی نیست و این‌ها خوردن ندارد.

نتیجه‌ی داشتن اخلاص

لذا در این ایّام از خدا برای خود اخلاص بخواهیم، اگر می‌خواهیم بمانیم باید برای خدا باشیم. «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ»[۸] آنچه به خدا دادید خدا برای شما نگه می‌دارد، آنچه برای غیر خدا دادید از دست دادید، دیگر چیزی برای شما نمانده است، برای غیر خدا که شد همین شهرت چند روزه است، تمام می‌شود آن‌جا که می‌روید هیچ چیز ندارید، این‌جا هم چند روز از شما تعریف می‌کنند بعد از یادها می‌رود. کسی که یک عمر خدمت کرده است یک بار جفا کند بشر همه‌ی گذشته‌ها را نادیده می‌گیرد و با او دشمن می‌شود. این قدردانی بشر است، آخرت هم که حق است، این چند روز شهرت هم می‌گذرد.

درخواست از خدا برای اخلاص داشتن

این مسئله‌ی اخلاص است که امام حسین در دعای عرفه می‌خواهد «وَ الْإِخْلَاصَ فِی عَمَلِی»[۹] این خیلی مهم است، از خداوند منّان جدّی بخواهید، خود شما هم توجّه داشته باشید یک کارهایی انجام دهید که به غیر خدا تحویل ندهید، تظاهر نکنید، نشان ندهید، خدمات شما مخفی باشد، بین خود و خدای شما باشد، وسیله‌ی شهرت برای خود قرار ندهید و إن‌شاء‌الله هر روز یک کار برای خدا انجام دهید. در پس پرده یک چیزی برای خود ذخیره کنید. حسابی از یک بیچاره‌ای سراغ دارید به حساب او بریزید، معلوم نشود، نداند که چه کسی ریخته است. یتیمی را از طریق کمیته‌ی امداد حساب بگیرید، خود را معرّفی نکنید، پول دهید، ولی خود شما مشخّص نباشید. کارها را برای خدا انجام دهید، خود را کنار بکشید، خدا می‌داند چطور شما را جای دهد، خود او شما را تبلیغ می‌کند. «مَنْ کَانَ لِلَّهِ کَانَ اللَّهُ لَهُ».[۱۰]


[۱]– سوره‌ی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– بحار الأنوار، ج ‏۹۴، ص ۳۱۷٫

[۳]– سوره‌ی حشر، آیه ۱۶٫

[۴]– سوره‌ی نحل، آیه ۹۸٫

[۵]– بحار الأنوار، ج ‏۱۳، ص ۴۳۲٫

[۶]– سوره‌ی بینه، آیه ۵٫

[۷]– الکافی، ج ‏۲، ص ۲۹۵٫

[۸]– سوره‌ی نحل، آیه ۹۶٫

[۹]– بحار الأنوار، ج ‏۹۴، ص ۳۱۷٫

[۱۰]– بحار الأنوار، ج ‏۷۹، ص ۱۹۷٫