لطفا پیرامون جایگاه اساتید اکنکار و ماهانتا در اکنکار توضیح دهید. آیا ادعاهای این فرقه پیرامون افرادی چون مولانا، حافظ، پولس، سقراط، زرتشت و غیره به عنوان اساتید اکنکار صحیح می باشد؟
در عرفان اکنکار چنین وانمود مى شود که همواره مجموعه ى از اساتید در حال تبلیغ آموزه هاى اک به سر مى برند . گروهى از آنان کالبد جسمى خود را ترک گفته در طبقات دیگر جهان ، در حال آموزش شاگردان برترند و گروهى دیگر در قالب کالبد جسمانى در این دنیا و در عصر حاضر ، در نقاط گوناگون به پیروان اکنکار آموزش مى دهند . اما ماهانتا ، استاد حق در قید حیات ، والاترین استاد اکنکار است کسى که رهبرى تمامى اساتید نظام را برعهده دارد .
در اکنکار ، شخصیت ماهانتا چنین تعریف شده : رهبر معنوى یا خدامرد ، در راس اک ، همه کسانى که در عصر حاضر به او روى مى آورند از ازل با او بوده اند . کالبد ماهانتا اک است که همان جوهر الهى است که از اقیانوس عشق و رحمت جارى است . نگهدارنده کل زندگى و کسى که اشکال مختلف حیات را به هم مى بندد . واگورو ، روشنایى دهنده ، حالتى از معرفت الهى که برتر از عناوینى است که در مذهب به اشخاص داده مى شود . بالاترین سطح آگاهى . ( توئیچل پال – واژه نامه اکنکار ، ۱۳۸۰ : ۱۵۵ (
ماهانتا ، استاد حق در قید حیات ، بالاترین مقام معنوى است . بالاترین مقامى است که مى تواند به جهان هاى پایین بیاید . او یک خدامرد است که توسط سوگماد تعالى تعیین شده تا « نام » یا کلمه ى پذیرش را اعطا کند . وظیفه اصلى او نشان دادن مسیر بازگشت دوباره به بهشت است به کسانى که وارد حلقه پذیرش مى شوند . او ، همچنین به عنوان یک راهنما عمل مى کند . تو مى توانى در مقابل همه خدایانى که نام آنها در کتاب ها هست به دعا و نماز بنشینى . ولیکن آنها صداى تو را نخواهند شنید . مى توانى از همه مذاهب موجود طلب یارى کنى اما هیچ نصیبت نخواهد شد . این همچنان یک واقعیت قاطع برجا مى ماند که هیچ فردى تا بحال نتوانسته است و در آینده نیز نخواهد توانست از مصائب این زندگى ها و تردید در خصوص زندگى هاى بعدى بگریزد . مگر این سعادت را بیابد که با استاد حق دیدار کند . این خلاصه تمامى آن چیزهایى است که هست . همین و بس . بدون مساعدت او ، همچنین نمى تواند از چرخ مرگ و تولد خلاصى یابى . از طرف دیگر ، کسى که ماهانتا را بیابد در یافتن رهایى معنوى شکست نخورده است . دلیلش این است که مسافر روح او را به جریان مسموع حیات اتصال مى بخشد . و با داشتن این امتیاز دوگانه ، مساعدت سفید روح و اتصال به جریان صوتى حیات و آزادى معنوى از آن اوست . نوعى رهایى از همه قید و بندها که ما در اکنکار آن را « جیران موکتى » مى خوانیم . بنابراین فرمول نهایى از این قرار است که ماهانتا را بیابى تا ارتعاشات تو را با این جریان حیات و نغمات بنى ۱۴ کوک کند . آنگاه از آن جریان درآویزى و خودت را جزئى از آن کنى ، پس از این به دیار آزادى عروج خواهى نمود . بعد از این ، از دورترین سرحدّات جهان هاى مادى و جهان هاى ناخالص گذشته ، عملاَ وارد نواحى معنوى خالص مى شوى . با کسب صفات الهى و شایستگى بالاترین ناحیه هاى بهشتى ، دیگر محکوم نخواهى بود در تاریکى این جهان هاى تحتانى ، همچنان در رفت و برگشت روى چرخه ى درنده تولد و مرگ باقى بمانى . ( توئیچل پال – دفترچه معنوى ، ۱۳۸۰ : ۳۵ ( در کنار ماهانتا ، سفیران روح به ترویج اکنکار همت گماشته اند . در عرفان اکنکار براى این گروه اسامى و وظایف گوناگونى تبیین شده است . این اساتید یا نمایندگان خدا درگیر مصلحت آنهایى هستند که در طبقات پایین تر از جهان روح زندگى مى کنند . این راهنمایان معنوى ، عملاَ معرف حضور همه کسانى که به ترتیبى به امور معنوى علاقه مندند ، عمل مى کنند . این وجودها با نام هاى مختلفى خوانده شده اند : راهنمایان معنوى ، محافظین ، فرشتگان ، ابر روح ارواح ، ارواح آسمانى ، سفیران روح ، نمایندگان خدا یا خدا مردان ، ست گوروها و بسیارى اسامى دیگر . این سفیران داراى وظایف مشخصى تحت امر خداوند متعال هستند . آنان طالب خیر براى تمامى ارواح اند . صرف نظر از اینکه آن روح در کدام مرتبه قرار دارد ، آنان نمایندگان خدایند و همکاران او . نقش آنها مشابه نقش سفیران بسیارى است که موظف به انجام امورى ، خارج از حیطه کار دیپلمات هاى مستقر در هر کشور هستند . سفیران روح تمامى موجودات را در تمام طبقات آسمانى زیر نظر دارند تا مطمئن گردند که در مطابقت با قانون الهى عمل مى کنند . آنان همچنین علاقمند به امور کسانى هستند که مى خواهند در راه خدا پاى گذارند و یا آنکه به راه خدا بازگشت کنند . آنها هر کسى را در هر حیطه خاص محتاج کمک باشد چه در بدن باشد و چه در خارج بدن ، یارى مى دهند آنها به خصوص مراقب کسانى هستند که بدون اراده و غیر داوطلبانه از بدنشان خارج مى شوند و نیز مبتدیان سفیر روح را مواظبت مى کنند . ( توئیچل پال – سرزمین هاى دور ، ۱۳۷۹ : ۲۳۵ ( پال توئیچل مى گوید : بزرگ ترین فیلسوفان قرون ، که از هموطنان خود والاتر و متعالى ترند و آنها را به چشم ناجیان نوع بشر مى نگرند . کلام خدا را بارها و بارها به این جهان مى آورند . به ویژه هنگامى که روح بشریت به پایین ترین حد زوال یافته است . اما استادان اک ، از فیلسوفان والاترند .
زیرا آنها از صمیم قلب به ایشان مى آموزند که خودش باید اقدام کند . کشیشان و روحانیون « سازمان » و « نظام » را برتر مى شمارند . هیچ فلسفه والایى هرگز از نظام و سازمان به وجود نیامده ، بلکه از فردى که شخصاَ درباره خدا و راه رسیدن به او پژوهش نموده نشات گرفته است . ( توئیچل پال – اکنکار کلید جهان هاى ، ۱۳۷۹ : ۹۵ ) در جستجوى خود دریافته ام که تعداد بزرگان معنوى بیش از آن است که تصور مى رود . اما این گروه ها فقط بخش کوچکى از کل است و از کل ، هزاران و شاید میلیون ها نفر سر درمى آورند که راه برتر را پیموده اند . معلمان ، مصلحین ، دانشمندان ، قدیسین ، آواتارها ، مونى ها ، ریشى ها و ساحران و نیکوکاران . اما هیچ کدام به مقام والاى بزرگان اک ، که متعلق به سلسله استادان وایراگى است نمى رسند . ( توئیچل پال – نداى الهى ، ۱۳۷۷ : ۲۰ ( پال توئیچل مى گوید : تمامى دانشوران مشرق زمین ، بخشى از نهضت اک بوده اند . تا آنجا که من مى فهمم ، زرتشت ، دانشمند ایرانى که صدها سال قبل از میلاد مسیح مى زیست یکى از مقتدایان نظام باستانى اک است . ( همان ، ۲۱۳ ) و جالب اینکه در این میان اسامى دیگر شاعران و دانشمندان ایرانى به چشم مى خورد . اکنکار معتقد است که کوروش ، حافظ و مولوى و . . . همگى جزء نظام اکنکار بوده اند و تمام قدرت خود را از نظام اکنکار آموخته اند . در اکنکار امده است ، ذیل جهان هاى فوقانى مولانا جلال الدین رومى مشاهده مى شود ، وى مى گوید : مسلماَ مثنوى براى مردم آن زمان سودبخش بوده و شاید هنوز هم براى برخى مفید باشد . امّا باید به خاطر داشته باشید که من ) مولانا جلال الدین رومى ) آن را براى معاصرین خود نگاشتم و این یعنى چیزى بیش از هفتصد سال قبل . امروز استاد حق در قید حیات ( هارولد کلمپ ) ، با مردم این روزگار به زبان خودشان سخن مى گوید . کلام او زنده است . وقتى تو کلمات او را مطالعه مى کنى . صرفاَ یک رشته لغت را نمى خوانى . بلکه قلب خود را مى گشایى . بنابراین هنگامى که بر روى اک مراقبه مى کنى . مى توانى با قلبى خالص و گشوده در دانش آن سهیم گردى . کلمات و کاغذى که بر آن چاپ شده اند ، تنها بدین جهت اهمیت دارند که در گشودن آگاهى و قلب جوینده در حکم کلید عمل مى کنند . ( همان ، ۱۳۰ (
هارولد کلمپ ، ماهانتا و استاد حق در قید حیات است . در اکنکار آمده است که هارولد کلمپ عصاى قدرت اکنکار را در نیمه شب ۲۲ اکتبر سال ۱۹۸۱ از سرى داروین گراس دریافت کرد . او خدمات خود را به بشریت از طریق موسیقى ، نوشته ها ، کنفرانس ها و نوار ادامه مى دهد . ( میتسو فیل مورى – در پیشگاه استادان اک ، ۱۳۷۷ : ۲۸۹ (
هارولد کلمپ در کتابى با نام « نسیم تحول » به بیان زندگى نامه خود و چگونگى رها کردن مسیحیت و گرایش به سمت اکنکار سخن مى گوید . او یکى از حالات روحانى خود را چنین توصیف مى کند : « ماجرا اینگونه بود که ناگهان خود را در کالبد روح یافتم و بر فراز زمین شناور شدم . در حالى که همچون یک جفت چشم ناظر وقایع بودم ، ریسمانى مانند بند ناف را دیدم که از جانب من به اعماق فضا کشیده شده بود . این بند ، اعتقادات مذهبى من بود . با وحشت تمام دیدم که کسى آن را با یک قیچى طلایى برید . ریسمان مستحکم در فضا شناور شد و در اعماق تاریک فضا ناپدید گشت . حیران و وحشت زده شدم . در شگفت بودم که این چه نیرویى است که از منظر معنوى نیرومندتر از مسیح است . اندکى بعد به کالبد فیزیکى ام بازگشتم . تصاویر فوق قطع شدند و براى مدتى به حال خود گذاشته شدم تا در ویرانه هاى سال ها تعالیم اعتقادى خود کاوش کنم . اگر چه تا ماه ها بعد از آثار عمیق آن آگاه نشدم ولى تحول درونى من آغاز شده بود . سرگشتگى من در تعالیم مدرسه ى کشیشى کاملاَ برایم آشکار شده بود ، اکنون مى دانستم که در تعالیم مذهبى ام ، عاملى کلیدى به غفلت گذارده شده بود . این نخستین گام من به سوى اکنکار بود . » ( توئیچل پال – واژه نامه اکنکار ، ۱۳۸۰ : ۱۰۵ )
در عرفان اکنکار چنین تبلیغ مى شود که یک استاد حقیقى اکنکار ، اعتبارى براى فضایل اجتماعى و اخلاقیات شرعى این جهان قایل نیست . یعنى همان چیزهایى که کشیش ها و روحانیت به عنوان اساس تقدس و تقوى علم کرده اند (کلمپ هارولد – نسیم تحول ، ۱۳۷۷ : ۳۰ ) پال توئیچل مى گوید : اگر ما که به سرزمین هاى دور سفر کرده ایم و تعالیم اکنکار را عیناَ ، به همه بگوییم ، مورد لعن و نفرین قرار مى گیریم . منظور این است که از اجتماع آنان طرد مى شویم . بعضى از مسافران روح اطلاعاتى را صاحب هستند که افشاء آن جنبه هاى وحشتناکى را براى بشر همراه دارد . من به جرات مى گویم که تنها این سفیران از این اطلاعات آگاهند و صاحب چنین دانشى هستند . سفیران روح مى باید که در این جهان تقریباَ در سکوت باقى بمانند. دلیل آن هم این است که هر کلامى که به زبان بیاورند با فریاد گوشخراش هواداران ادیان اصولى روبه رو مى شود . سیستم هاى متافیزیکى فرسوده و منجمد از بنیان به لرزه درخواهند آورد . ( توئیچل پال – سرزمین هاى دور ، ۱۳۷۹ : ۵۶( نهایتاَ در عرفان اکنکار چنین ادعا مى شود که آنهائى که در مقابل جمعیت ها خطابه مى گویند کتاب ها مى نویسند یا فلسفه ها را موعظه مى کنند ، نمى توانید به شما چیزى بیاموزند . آنها اصلاَ چیزى براى مردم جهان شما ندارند . جهل آنها به راستى ترسناک است . همه عارفان و معلمین غرب و شرق ( به جز آنهائى که اکیست هستند ) در روش هایشان براى رسیدن به خدا اشتباه کرده اند . لکن آنها به شما مى گویند که فقط و فقط راهى که آنان در پیش گرفته اند درست است و در دفاع از این رفتارها و مدعاهاى اشتباه ، جان خود را هم فدا مى کنند . ( همان ، ۲۹۷ (
گفتار فوق درباره ماهانتا و اساتید اک با نکات و سوالات ذیل مربوط مى شود:
۱): الفاظى که در توصیف ماهانتا در کتاب هاى اکنکار آمده همچون : خدامرد ، بالاترین سطح آگاهى ، بالاترین مقام معنوى ، بالاترین نماینده خدا بر زمین و . . . هیچ شباهتى با اوصاف ، کردار و رفتار اشخاص همچون پال توئیچل و هارولد کلمپت ندارد ، مثلا تنها رفتارهاى خارق العاده ى که درباره پال توئیچل در کتاب « پالچى » یا « نسیمى از بهشت » آمده ، مجموعه حالات متافیزیکى و روحانى است که در میان بسیارى از عارفان و مرتاضان هندى با شدت خارق العاده ترى بیان شده است . ضمن اینکه در عرفان اکنکار هیچ دلیل پسندیده و منحصربه فردى ارائه نمى شود تا خواننده بتواند به واسطه آن ماهانتا را از دیگر فرزانگان درجه اول علمى هنرى جهان برترى بخشد .
۲): در عرفان اکنکار ادعا مى شود که افرادى همچون زرتشت ، مسیح ، پولس ، لائى تسى ، کوپال داس ، سقراط ، مولانا جلال الدین رومى ، حافظ ، نانک ) موسس دین سیک ) ، فیثاغورث و بسیارى دیگر ، همه از پیروان مکتب اکنکار بوده اند . حال آنکه خواننده به چه دلیل باید باور کند که چنین افراد بزرگى از نقاط گوناگون جهان ، همه پیرو یا استاد اکنکار بوده اند ؟ به نظر مى رسد مکتب اکنکار براى کسب مقبولیت در افکار عمومى ، تلاش کرده تا بزرگ ترین مفاخر جهان را اکیست ( پیرو اکنکار ) معرفى کند . تا به طبع ، انسان ها روى خوشى به اکنکار نشان دهند . حال آنکه به نظر مى رسد این حربه به عنوان یک « دروغ بزرگ » اثر معکوسى داشته و موجب برانگیختن تعجب و عواطف ملیتى انسان هاى گوناگونى شده است .
منبع:پرسمان
پاسخ دهید