اینطور نبود که همه‌ی شاگردانِ امام صادق علیه السلام «جعفری» باشند، غیرشیعه هم راه داشت، و اکثرِ شاگردانِ امام صادق علیه السلام اهل سنّت هستند که بعضی از آن‌ها از همینجا گرفتند و بعد هم رفتند و بُت شدند، یکی از آن‌ها ابوحنیفه است، دو سال در خدمتِ امام صادق علیه السلام درس خوانده است و بعد هم رفته است و خود را بُت کرده است، بساطِ روشنفکری که می‌آیند و با عقلِ ناقصِ خودشان به خودشان حق می‌دهند تا به احکامِ دین «تعرّض» کنند و احکامِ دین را زیرِ سؤال ببرند و اعتراض کنند، منشأ آن همین «ابوحنیفه» بود که امام صادق علیه السلام به «ابوحنیفه» فرمودند: تو راهِ شیطان را می‌روی، اولین کسی که بساطِ روشنفکری و جسارتِ در برابرِ فرمانِ خدای متعال را داد و به حکمِ خدای متعال اعتراض کرد «ابلیس» بود، فرمودند: این مکتبِ تو مکتبِ شیطان است.

 

امام صادق علیه السلام به بهانه‌های مختلف مُچِ «ابوحنیفه» را می‌گرفتند و مُشتِ او را باز می‌کردند و او را خلع سلاح می‌کردند که مردم به دنبالِ این روشن فکرهای بی‌مایه که فقط می‌توانند دینِ مردم را متزلزل کنند و چیزی به مردم نمی‌دهند نروند. وجود نازنین امام صادق علیه الصلاه و السلام همه را در مکتبِ خودشان گنجانده بودند، لذا «مالک» که امروز یکی از مکاتبِ فکریِ اهل سنّت «مالکی‌ها» هستند، «مالک» شاگرد مستقیم وجود مقدّسِ امام صادق علیه السلام است که خیلی هم از امام صادق علیه السلام تجلیل می‌کند، می‌گوید: برای امام صادق علیه السلام مِثلی نیامده است، و می‌گوید ما امام را همیشه یا در حالِ ذکر دیدیم، یا در حالِ فکر دیدیم، یا در حالِ روزه دیدیم.