شیخ در خدمت به جهان تشیع، خلق آثار علمی ارزنده و پرورش فقیهان گرانمایه، به راستی توفیقی شگرف داشت و این توفیق شگرف، معلول همین زهد و وارستگی، و تقید شدید وی به حفظ حقوق مردم بود.

امام خمینی، به درستی، زهد شیخ را عامل توفیق وی در پرورش شاگردان بزرگ و تصنیف کتب گران‌سنگ شمرده و می‌گوید: «زندگی شیخ انصاری را هم شنیده یعنی بسیاری شنیده‌اند چه وضعی داشته است در زهد؟ اگر نبود آن وضع، نمی توانست آن شاگردهای بزرگ را تربیت کند و نمی‌توانست آن کتاب‌های ارزنده را تحویل جامعه بدهد».[۱] یکی از مراجع عصر اخیر نیز داستان جالب زیر را نقل می‌کند:

مرحوم شیخ انصاری (قده) دارای یک هم‌مباحثه‌ای بود. وقتی مرحوم شیخ تصمیم گرفت در نجف اشرف بماند، هم مباحثه‌ای او به وطنش مسافرت کرد. از این جریان مدتها گذشت و اوایل ریاست شیخ بود که، آن طالب علم برای زیارت به نجف آمد. شیخ را در مقام عالی ریاست شیعه دید. از او پرسید: من و تو هم بحث بودیم، چطور شد شما به این مقام رسیدید و من همانم که بودم. مرحوم شیخ فرمودند: من شیره را نخوردم و شما خوردید! و این اشاره به داستانی بود:

در ایام تحصیلی، یک مرتبه شیخ با هم‌مباحثه‌ی خود به مسجد کوفه می‌روند و در آن‌جا گرسنه می‌شوند، ولی تنها یک فلس پول داشتند. شیخ یک فلس را به رفیقش می‌دهد تا رفته چیزی خریداری کرده بیاورد. او هم رفت مقداری نان و شیره‌ روی نان ریخته آورد. شیخ فرمودند: این نان و شیره به اندازه‌ی دو فلس است، در حالی که شما یک فلس بیشتر نداشتی؟! رفیقش گفت: با آن یک فلس نان خریدم و یک فلس شیره را نسیه گرفتم. شیخ فرمودند: من از شیره نمی‌خورم، چون نمی‌دانم آیا می‌توانم قرض را ادا کنم؟ رفیقش خندید و از آن شیره خورد و شیخ تنها نان بدون شیره خورد، و شیخ می‌خواست هم‌مباحثه‌ی خود را آگاه کند که طالب علم واجب است تا این مقدار احتیاط کند تا به مرتبه‌ای از مراتب علم برسد.[۲]

منبع: کتاب تراز سیاست / مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران 


[۱]. صحیفه‌ی امام؛ مجموعه‌ی آثار امام خمینی…، ۱۷/۳۷۵؛ روزنامه‌ی صبح آزادگان، ۱ فروردین ۱۳۶۲، ص ۲٫

[۲]. یک صد داستان خواندنی، سید محمد شیرازی، ترجمه‌ی عبدالرسول مجیدی، صص ۲۷ ۲۸٫ و نیز ر.ک، جرعه‌ای از اقیانوس، رمضان قلی‌زاده، صص ۳۱۷ ۳۱۸؛ آداب یا زندگی‌نامه و بیانات… حاج آقا مجتهدی، شاکر برخوردار، ص ۱۰۲٫