رخسار شاه و آینه ی مهر و ماه بین
حسن ازل درآینه ی روی شاه بین
ای دل ز چشم عقل چو موسی نگاه کن
واندر نگاه، جلوه ی نور اِله بین
یک راه در طریق ولایت قدم گذار
سوی بهشت خُلد، یکی شاهراه بین
بر آستان شاه، سر بندگی گذار
آنگاه عزّ و منصب و تمکین و جاه بین
دارد نشان ز خُلق حَسَن در نفس، بهار
بخرام سوی گلشن و در صبحگاه بین
مرآت مصطفی طلبی، هست مجتبی
فرزند شاه را بگشا چشم و شاه بین
آن گوهری که فاطمه پرورد در صدف
آویز عرش و زینت عرش اِله بین
یعنی حسن امام دوم، سیّمین همام
کش نه فلک خیام و ملائک سپاه بین
زان رو که جُعده شربت زهرش به کام کرد
بس تلخکام دهر و مذاقش تباه بین
سوی بقیع پوی و فرو ریز اشک چشم
دامانه ی بقیع پر از اشک و آه بین
مرغ هوا و ماهی دریا بر او گریست
از دود آه، چهره ی انجم سیاه بین
آثار حزن و گرد مصیبت ز حزن او
بر روضه ی رسول رسالت پناه بین
شاها به سوی «آیتی» افکن یکی نگاه
این مستمند را همه غرق گناه بین
شاعر: آیتی بیرجندی
پاسخ دهید