یکی از نشانه هایی که برای ظهور شمرده می شود پرچم های سیاهی است که از طرف مشرق آشکار می شود و مقدمات ظهور را اعلام می کند. این مطلب در منابع اهل سنت به خصوص کتاب الفتن ابن حماد به صورت گسترده ای وجود دارد؛ ولی در منابع شیعه به ندرت نقل شده است و آن چه درباره این نشانه روایت می شود از منابع اهل سنت یا از راویان آنان است. موضوع این نوشتار که اقتباسی از متن درس خارج مهدویت حضرت آیت الله طبسی است، پیرامون بررسی روایات رایات سود است. در نوشتار قبلی به بررسی چند روایت از روایات سود پرداختیم. در این نوشتار به بررسی یک سری از مجموعه روایات نبوی و یا منسوب به آن حضرت در موضوع رایات سود که در کتب عامه و خاصه نقل شده است می پردازیم.
بررسی روایت هفتم
وعنه، عن علی بن أسباط، عن الحسن بن الجهم قال: سأل الرجل أبا الحسن علیه السلام عن الفرج، فقال: ما ترید، الاکثار أو أجمل لک؟ فقال: أرید تجمله لی فقال: إذا تحرکت رایات قیس بمصر ورایات کنده بخراسان. أو ذکر غیر کنده. [۱]
ترجمه: حسن بن جهم می گوید: از ابو الحسن علیه السلام درباره مسأله (فرج) سؤال کردم حضرت فرمود: آنرا بگونه ای مفصل برایت بیان کنم یا بطور خلاصه، عرض کردم میخواهم آنرا برایم خلاصه بیان فرمایی، حضرت فرمود (فرج) آن زمان است که درفش های قیس در مصر و درفش های کنده در خراسان به حرکت درآید.
***
آیا این روایت دلالت بر رایات سود و ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دارد؟ چون فَرَج اعم است؛ شیعه در سختیها و مشکلات زیادی بوده است لذا سوال از زمان گشایش در امور میکردند پس روایت صراحتی در رایات سود و ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ندارد.
***
بررسی روایت هشتم
یخرج رجل من ولد الحسین من قبل المشرق، لو استقبلته الجبال لهدمها واتخذ فیها طرقا .[۲]
ترجمه: مردی از فرزندان حسین علیه السلام از سمت مشرق قیام میکند، اگر کوهها در مقابلش بایستند، آنها را نابود کرده و از آنها راهی پیش می گیرد.
***
مصادر روایت
منابع متعددی از اهل سنت روایت را نقل کردهاند. اولین نفر ابن حماد در الفتن [۳] با سند: حدثنا الولید ورشدین، عن ابن لهیعه، عن أبی قبیل، عن عبد الله بن عمر قال: ولم یسنده إلى النبی صلى الله علیه وآله. یعنی روایت را به پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله نسبت نمیدهد. ناقلین از شیعه عمده آنها ملاحم ابن طاووس است. [۴]
بعد از کتاب ابن طاووس، نباطی در الصراط المستقیم از ابن حماد، إثبات الهداه از صراط المستقیم، منتخب الاثر از بیان شافعی و ملحقات احقاق الحق از ابن حماد نقل میکند. ولی در بحارالانوار این روایت را ذکر نکرده است.
نکته: این روایت هیچ اشاره ای به رایات سود ندارد علاوه براینکه مشکل سندی هم دارد.
***
بررسی روایت نهم
یخرج رجل من وراء النهر یقال له الحارث بن حراث على مقدمته رجل یقال له منصور یوطئ، أو یمکّن، لآل محمد کما مکنت قریش لرسول الله صلى الله علیه وسلم وجب على کل مؤمن نصره.[۵]
ترجمه: پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله فرمود: مردى از (ما وراء النهر) (از سرزمین خراسان) قیام خواهد کرد که به او (حارث) گفته مى شود فرمانده سپاه وپیشرو لشکریان او مردى است که به وى (منصور) مى گویند او حکومت وسلطنت را براى آل محمد صلى الله علیه وآله آماده ومهیا مى کند ویا قدرت وسلطه اى براى ایشان فراهم مى آورد، همچنانکه مؤمنین قریش براى رسول خدا صلى الله علیه وآله زمینه ى حکومت او را فراهم نمودند، بر هر فرد مسلمان با ایمانى واجب است وى را یارى دهد.
***
متن «کما مکنت قریش لرسول الله صلى الله علیه وسلم» مشکل دارد، تاریخ قریش خلاف این عبارت است، سنگ اندازیهای قریش در دوران پیامبر صلى الله علیه وآله و بعد او بر کسی مخفی نمیباشد.
پیامبر صلى الله علیه وآله از چه کسی پناه به طائف برد و سپس به مدینه هجرت کرد؟ مسلمین از اذیت چه کسانی به حبشه هجرت کردند؟ موضعشان همیشه مخالف بوده است. شکوههای امیرالمومنین علیه السلام نسبت به قریش را ببینید؛ حضرت میفرماید:
قَالَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلَامُ: اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَعْدِیکَ عَلَى قُرَیْشٍ فَإِنَّهُمْ قَطَعُوا رَحِمِی وَ وَضَعُوا إِنَائِی، وَ صَغَّرُوا عَظِیمَ مَنْزِلَتِی، وَ أَجْمَعُوا عَلَى مُنَازَعتی .[۶]
بار خدایا، از تو خواهم مرا بر قریش و یارانشان پیروز فرمایی که پیوند خویشاوندی مرا بریدند و حقّم را زیر پا نهادند، و دست به دست هم دادند و با من سخت درگیر شدند.
***
بالاخره منابع زیادی از اهل سنت مثل سنن ابی داوود، نسائی، ملاحم ابن المنادی، البیهقی، مصابیح السنه، الجامع بین الصحاح، جامع الاصول و… روایت نهم را نقل کردهاند.
از شیعه توجه چندانی به این روایت نشده است، بعضی مثل: زین الفتی، العمده (کتاب خوبی است. روش او این است که از کتب اهل سنت نقل میکند)، اثبات الهداه، غایه المرام و حلیه الابرارو ملحقات احقاق الحق نقل کردهاند. روایت در بحارالانوار نیامده است، (بااینکه ناقل روایت ابوداوود و سند را نیز نقل میکند):… عن أبی الحسن، عن هلال بن عمرو، قال: سمعت علیا رضی الله عنه یقول: قال النبی صلى الله علیه و آله وسلم، این روایت منابع سنی زیادی دارد.
نکته: منابع شیعه همه از اهل سنت نقل کرده اند، و روایت ربطی به رایات سود ندارد.
***
بررسی روایت دهم
تخرج من المشرق رایات سود لبنی العباس، ثم یمکثون ما شاء الله، ثم تخرج رایات سود صغار تقاتل رجلا من ولد أبی سفیان وأصحابه، من قبل المشرق یؤدون الطاعه إلى المهدی .[۷]
ترجمه: پرچم های سیاهی از مشرق برای بنی عباس بیرون می آید و بنا به مشیّت الهی مدتی دوام می یابند، پس از آن پرچم های سیاه و کوچکی بیرون می آید که از مهدی اطاعت می کنند.
***
بررسی سندی:
این روایت را ابن حماد از سعید بن مسیب از پیامبر صلى الله علیه وآله نقل میکند، سعید بن مسیب از تابعین است و نمیتواند از پیامبر صلى الله علیه وآله نقل کند، (ایشان کسی است که در تشییع جنازه امام سجاد علیه السلام حاضر نشده و نماز مستحب خواندن را بهانه میکند).
منابع دیگراهل سنت (عقدالدرر، عرف السیوطی، جمع الجوامع، جامع الاحادیث، القول المختصر و برهان متقی هندی) از ابن حماد نقل میکنند. از شیعه هم، ابن طاووس از فتن ابن حماد نقل میکند. (دیگر در هیچ منبع شیعی نیامده است و بحارالانوار[۸] هم به این روایت اعتنائی نکرده است).
مصادر شیعه و سنت هردو به ابن حماد میرسد و مولِف و مولَف هردو نزد ما (آیت الله طبسی) مشکل دارد.
***
دلالت روایت:
دلالت روایت خیلی آشکار و روشن است. در روایت ۲ پرچم ذکر شده است که پرچم اول مربوط به عباسیان و پرچم دوم مربوط به ولایتمداران و زمینه سازان حکومت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف میباشد. (ما از این سنخ روایات کم داریم و اگر روایات دیگری به همین مضمون پیدا شود میتوان توجیهات بعضی مثل مرحوم مجلسی که تطبیق بر صفویان و.. را کنار گذاشت)
نتیجه: روایت دلالتش روشن، ولی مشکل سندی دارد.
***
بررسی روایت یازدهم
تخرج رایه سوداء لبنی العباس، ثم تخرج من خراسان أخرى سوداء قلانسهم سود وثیابهم بیض على مقدمتهم رجل یقال له شعیب بن صالح، أو صالح بن شعیب، من تمیم، یهزمون أصحاب السفیانی، حتى تنزل بیت المقدس، توطئ للمهدی سلطانه، ویمدّ إلیه ثلاثمائه من الشام. یکون بین خروجه وبین أن یسلم الامر للمهدی اثنان وسبعون شهرا.[۹]
ترجمه: پرچم سیاهى از خراسان بسود بنى العباس خارج مى شود، پس از آن، پرچمهاى سیاه دیگرى از خراسان خروج مى کنند، که کلاه (صاحبان) آنها سیاه، ولباسهایشان (پیراهنهایشان) سفید خواهد بود. سردار سپاه، ویا فرمانرواى آنها مردى است که به او شعیب بن صالح مى گویند، او از طایفه ى بنى تمیم است، ولشکریان سفیانى را شکست مى دهد تا اینکه وارد بیت المقدس مى شود وسلطنت را براى حضرت مهدى علیه السلام آماده مى نماید. سیصد نفر از اهل شام به کمک او خواهند برخاست، بین خروج او وبین اینکه تسلیم حضرت مهدى علیه السلام مى شود وزمام کار خود را بدست آنحضرت مى سپارد، هفتاد ودو ماه (یعنى: شش سال کامل) فاصله خواهد بود.
***
اگر بگوییم رایات سود همان قضیه خراسانی است، خراسانی با سفیانی و زمان ظهور فاصله ای ندارد؛ فاصله اش به اندازه حمل امراه، که حداقل آن ۶ ماه است میباشد،[۱۰] و از طرفی طبق روایت نعمانی، ظهور خراسانی با سفیانی و یمانی در یک سال است؛ در حالیکه روایت مذکور فاصل بین خروج خراسانی و ظهور را ۷۲ ماه میداند، پس ما باید بین رایات سود و خراسانی فرق گذاریم.
***
بررسی سندی:
ابن حماد: حدثنا الولید بن مسلم، عن أبی عبد الله، عن عبد الکریمای أمیه عن محمد بن الحنفیه قال: ولم یسنده إلى النبی صلى الله علیه وآله
اولین مدرک روایت، فتن ابن حماد است که مولِف و مولَف هردو نزد ما (آیت الله طبسی) مشکل دارد. روایت از محمدبن حنفیه نقل شده و به پیامبر صلى الله علیه وآله اسناد داده نشده است. به فرض اینکه روایت از محمدبن حنفیه نقل شده باشد (چون ایشان از پیامبر صلى الله علیه وآله نقل نمیکند) و سند تا وی صحیح باشد، عدم اسناد ایشان به معصوم اشکالی ندارد. او چند معصوم را درک کرده است و شخصیتی بسیار جلیل القدر و کاملا مثبت است. (بعضی محمدبن حنفیه را به جهت اینکه در قضیه کربلا حاضر نشده مورد آماج حمله قرار دادهاند، ایشان شخصیتی کاملا مثبت و هیچ نقطه ضعفی ندارد و عدم حضورش در کربلا جهاتی دارد که ما در کتاب مان «ایام مکی»[۱۱] بحث کرده ایم).
منابع صحاح وسنن اهل سنت روایت را نقل نکردهاند. از شیعه؛ ابن طاووس روایت را نقل کرده است. (او هم از اهل سنت نقل میکند) و بحارالانوار هم روایت را متعرض نشده است.
***
دلالت روایت:
دلالت روایت گویا و روشن است، خروج ۲ پرچم را ذکر میکند که اولین پرچم مربوط به عباسیان و پرچم دوم بعد از آن ولی باز هم از خراسان خروج میکند.
نتیجه: دلالت روایت روشن، ولی مشکل سندی دارد.
***
بررسی روایت دوازدهم
یخرج بالری رجل ربعه (تنومند)، أسمر (گندمگون)، مولى لبنی تمیم (موالی غالبا ازعرب نبودند)، کوسج (محاسن ندارد)، یقال له شعیب بن صالح، فی أربعه آلاف ثیابهم بیض ورایاتهم سود، یکون على مقدمه المهدی،لا یلقاه أحد إلّا فلّه (شکست و نابودش میکند) . [۱۲]
***
بررسی سندی:
ابن حماد: حدثنا عبد الله بن إسماعیل البصری، عن أبیه، عن الحسن قال: ولم یسنده إلى النبی صلى الله علیه وآله
روایت را ابن حماد و بعضی دیگر مثل عقدالدرر، عرف السیوطی؛ الحاوی، الفتاوی الحدیثیه، و… در منابع خود آوردهاند. (در صحاح و سنن اهل سنّت نیامده است)
روایت از حسن بصری است که اِسناد به پیامبر صلى الله علیه وآله نداده است. (هرچند او از تابعین است و نمیتواند از پیامبر صلى الله علیه وآله نقل کند) حسن بصری مردود است و به آسانی نمیتوان او را موثق دانست. (مواضع ایشان نسبت به علی علیه السلام معلوم است).
اما از شیعه ابن طاووس و ملحقات احقاق الحق هردو از فتن ابن حماد نقل کردهاند. (ملحقات احقاق الحق مرعشی نجفی که حاشیه بر احقاق الحق شوشتری است روالش این است که روایات را از اهل سنت نقل میکند، ۳۶ جلد کتاب به عنوان حاشیه احقاق نوشته شده تا عنوان کتاب حفظ شود).
رایات سود در این روایت متصل به حکومت جهانی امام عجل الله تعالی فرجه الشریف است، این روایت و چند روایت دیگر رایات سود را به عنوان زمینه ساز ظهور میدانند که اگر این مضمون به استفاضه برسد باید بین رایات عباسیان و رایاتی که زمینه ساز ظهور هستند تفکیک کنیم و دیدگاه مرحوم صدر را کنار گذاریم. (هرچند هنوز به حد استفاضه نرسیده ایم)
***
بررسی روایت سیزدهم
یدخل السفیانی الکوفه فیسبیها ثلاثه أیام ویقتل من أهلها ستین ألفا، ثم یمکث فیها ثمانیه عشر (کذا ) لیله، یقسم أموالها. ودخوله مکه بعد ما یقاتل الترک والروم بقرقیسیا، ثم ینفتق علیهم خلفهم فتق فیرجع طائفه منهم إلى خراسان فتقبل خیل السفیانی وتهدم الحصون حتى تدخل الکوفه وتطلب أهل خراسان، ویظهر بخراسان قوم یدعون إلى المهدی، ثم یبعث السفیانی إلى المدینه فیأخذ قوما من آل محمد حتى یرد بهم الکوفه. ثم یخرج المهدی ومنصور من الکوفه هاربین ویبعث السفیانی فی طلبهما، فإذا بلغ المهدی ومنصور مکه نزل جیش السفیانی البیداء فیخسف بهم، ثم یخرج المهدی حتى یمر بالمدینه فیستنقذ من کان فیها من بنی هاشم. وتقبل الرایات السود حتى تنزل على الماء (فرات) فیبلغ من بالکوفه من أصحاب السفیانی نزولهم فیهربون، ثم ینزل الکوفه حتى یستنقذ من فیها من بنی هاشم. ویخرج قوم من سواد الکوفه (اطراف کوفه) یقال لهم العصب لیس معهم سلاح إلا قلیل، وفیهم نفر من أهل البصره (اهل بصره خصوصا بعداز جنگ جمل به خاطر تاثیر سران اهل فتنه در بصریون، موضعشان نسبت به اهل بیت منفی بود و این وضع کم و بیش تا زمان ظهور ادامه دارد) فیدرکون أصحاب السفیانی فیستنقذون ما فی أیدیهم من سبی الکوفه. وتبعثبه الرایات السود بالبیعه إلى المهدی .[۱۳]
***
بررسی سندی:
ابن حماد: حدثنا الحکم بن نافع، عن جراح، عن أرطاه قال: ولم یسنده إلى النبی صلى الله علیه وآله
روایت را ابن حماد از ارطاه نقل کرده، و به پیامبر صلى الله علیه وآله هم نسبت نمیدهد. ارطاه از تابعین است ما چند ارطاه در اهل سنت داریم که یکی از انها به نام ارطاه بن المنذر نزدشان بسیار معتبر است. ولی متن مقداری مشوش است مثل عبارت:« فیرجع طائفه منهم إلى خراسان فتقبل خیل السفیانی وتهدم الحصون حتى تدخل الکوفه وتطلب أهل خراسان» و همچنین بعض عبارات مثل: «ثم یخرج المهدی ومنصور من الکوفه هاربین ویبعث السفیانی فی طلبهما» چون عقب نشینی و فرار با مسلمات ما در مورد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف سازگاری ندارد مگر اینکه بگوییم مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در عبارت، مربوط به عباسیان است که اتفاق افتاده است. در این اثر (چون اسناد به پیامبر صلى الله علیه وآله داده نشده) دو بار صحبت از رایات سود شده است، هرچند مکان خروج آنان را ذکر نکرده است ولی به عنوان زمینه سازان حکومت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف معرفی شدهاند.
ظاهر عبارت این است که غیر از رایات سودِ دوران عباسیان، رایات سود دیگری است که زمینه سازان حکومت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هستند.
***
نتیجه:
این نقل، روایت نیست، بلکه اثر است (به پیامبر صلى الله علیه وآله اسناد داده نشده) که از ارطاه نقل شده و ایشان مورد قبول ما نیست. اما از شیعه ملاحم ابن طاووس و ملحقات احقاق الحق از فتن ابن حماد نقل میکنند. و از اهل سنّت هم ابن حماد، و بعد از او عرف السیوطی و الحاوی و برهان متقی هندی[۱۴] هر سه از ابن حماد نقل میکنند. (فتن ابن حماد، مولِفاً و مولَفاً نزد ما (آیت الله طبسی) مشکل دارد)
***
بررسی روایت چهاردهم
تدخل مدینه الزوراء (بغداد) فکم من قتیل وقتیله ومال منتهب وفرج مستحل، رحم الله من آوى نساء بنی هاشم یومئذ وهن حرمتی، ثم ینتهی إلى ذکر السلطان بذی الغریین، فیخرج إلیهم فتیان من مجالهم علیهم رجل یقال له صالح، فتکون الدائره على أهل الکوفه، ثم تنتهی إلى المدینه فتقتل الرجال وتبقر بطون النساء من بنی هاشم، فإذا حضر ذلک فعلیکم بالشواهق (بلندیها و دور دست) وخلف الدروب، وإنما ذلک حمل امرأه، ثم یقبل الرجل التمیمی شعیب بن صالح، سقى الله بلاد شعیب، بالرایه السوداء المهدیه (هدایت گر) بنصر الله وکلمته حتى یبایع المهدی بین الرکن والمقام .[۱۵]
ترجمه: فتنه ها داخل شهرزوراء، شده تا آنجا که چقدر مرد و زن کشته میشود وچقدر اموال به غارت میرود و چه تجاوزهائی که به نوامیس مردم صورت می گیرد ، خداوند رحمت کند کسی را که زنان بنی هاشم را در آنروز پناه دهد ، که آنان حرمت وآبروی من می باشند ، تا آنکه سخن به حاکم در نجف ( غریین ) رسید، آنگاه جوانانی از اطراف آنجا به فرماندهی شخصی بنام صالح خروج کرده و اهل کوفه شکست میخورندسپس به مدینه می رود. مردان را می کشد و شکم زنان را می درد. چون این فتنه برخیزد شما به سوی کوهها فرار کنید و در پشت درهای بسته خود را مخفی بدارید. مدت حکومت او به مقدار یک حمل (۹ ماه) است. آنگاه این مرد تمیمی شعیب بن صالح که خداوند بر سرزمینش باران رحمتش را فرو ریزد با پرچم سیاه مهدوی، با نصرت الهی و دعوت حقه پیش می تازد تا به محضر حضرت مهدی برسد و دست بیعت بدهد.
***
این روایت را فقط ابن طاووس آورده، و تصریح دارد که از فتن سلیلی نقل میکند. (سلیلی در منابع ما نیامده و مورد اهمال قرار گرفته است)
وقال ” وذکر إسناد هذا الحدیث إلى معاذ بن جبل (ابن طاووس سند روایت را به معاذ بن جبل[۱۶] میرساند؛ معاذ چقدر پیش ما اعتبار دارد؟) ثم قال (معاذ بن جبل): بینما أنا وأبو عبیده الجراح وسلمان جلوس ننتظر رسول الله صلى الله علیه وآله إذ خرج علینا فی الهجیر (اوج گرما) مرعوبا متغیر اللون، فقال: من ذا أبو عبیده، معاذ، سلمان؟ قلنا: نعم یا رسول الله، فذکر الفتن ثم قال: (روایت فوق را ذکر میکند).
توجه: این روایت اشاره به رایات سودی دارد که مقارن با حرکت سفیانی و کشتار مسلمین و شیعیان و قریب حکومت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است.
***
بررسی روایت پانزدهم
یبعث السفیانی خیله وجنوده، فیبلغ عامه الشرق من أرض خراسان وأرض فارس فیثور بهم أهل المشرق فیقاتلونهم، ویکون بینهم وقعات فی غیر موضع، فإذا طال علیهم قتالهم إیاه بایعوا رجلا من بنی هاشم، وهم یومئذ فی آخر الشرق فیخرج بأهل خراسان على مقدمته رجل من بنی تمیم. مولى لهم، أصفر، قلیل اللحیه، یخرج إلیه فی خمسه آلاف إذا بلغه خروجه فیبایعه فیصیره على مقدمته، لو استقبله الجبال الرواسی لهدها، فیلتقی هو وخیل السفیانی فیهزمهم ویقتل منهم مقتله عظیمه، ثم تکون الغلبه للسفیانی، ویهرب الهاشمی، ویخرج شعیب بن صالح مختفیا إلى بیت المقدس یوطئ للمهدی منزله، إذا بلغه خروجه إلى الشام. [۱۷]
ترجمه: «سفیانی» سپاه و سربازان خود را به اطراف می فرستد و آنها به تمام سرزمینهای مشرق، یعنی: ایران از سرزمین خراسان گرفته تا «فارس»، یعنی: شیراز و اطراف آن، می رسند، و مردم ایران سخت با آنها می جنگند و در میان آنها چندین بار جنگ واقع می شود.
پس چون جنگ مدتی طولانی شد «ایرانیان» با مردی از بنی هاشم یعنی: «سید» بیعت می کنند و او را بریاست برمی گزینند، و او در آن موقع در آخر مشرق قرار دارد (یا محل سکونت او در انتهای مشرق است) سپس آن مرد هاشمی با کمک و مساعدت اهل خراسان (و مردم ایران) قیام می کند، فرمانده سپاه او مردی از بنی تمیم و از وابستگان آنهاست که به او شعیب بن صالح گفته می شود. رنگ چهره اش زرد، و ریش وی اندک یا به عبارت برخی احادیث (کوسه) می باشد او با پنج هزار نفر قیام می کند و بسوی هاشمی می آید چون خبر خروج او به هاشمی رسید او را بر مقدمه سپاه خود قرار می دهد، و شعیب کسی است که اگر کوهها با وی روبرو شوند آنها را از جا برمی کند.
پس او با سپاه سفیانی با یکدیگر برخورد می کنند و او آنها را شکست می دهد و گروه زیادی از متجاوزین و لشکریان سفیانی را به هلاکت می رساند و پیوسته آنها را شهر به شهر بیرون می کند و تا عراق آنها را تعقیب می نماید و شکستشان می دهد. سپس سفیانی غالب می شود و هاشمی فرار می کند، و شعیب بن صالح مخفیانه به بیت المقدس می رود، و چون خبر خروج مهدی علیه السلام به او رسید که به طرف «شام» می آید، خانه ای را برای آن حضرت آماده می سازد.
***
بررسی سندی:
ابن حماد: حدثنا محمد بن عبد الله التیهرتی، عن معاویه بن صالح، عن شریح بن عبید وراشد بن سعد وضمره بن حبیب ومشایخهم قالوا: ولم یسندوه إلى النبی صلى الله علیه وآله .
روایت را ابن حماد نقل و به پیامبر صلى الله علیه وآله هم اسناد نمیدهند. منابع دیگر اهل سنت: عقد الدرر، عرف السیوطی، الحاوی، القول المختصر، برهان المتقی، فرائد فوائد الفکر؛ همه روایت را از ابن حماد نقل میکنند.
از شیعه فقط ملحقات احقاق الحق این روایت را نقل کرده است که او هم از ابن حماد نقل میکند.
توجه: محتوای روایت اشاره ای به رایات سود ندارد، هر چند از قرائنی مثل شعیب بن صالح و… میتوان حدس زد که منظور روایت، همان رایات سود باشد.
***
این مجموعه روایات نبوی و یا منسوب به آن حضرت در موضوع رایات سود بود که در کتب عامه و خاصه نقل شده بود. در نوشتار قبلی سراغ روایاتی که از اهل بیت در این زمینه وارد شده است، میرویم.
[۱] – الغیبه شیخ طوسی، ص ۴۴۸، معجم، ج۵، ص۴۰۶
[۲] – معجم أحادیث الإمام المهدی (ع)، ج۲، ص ۲۱۸
[۳] – ج۱ ص ۳۷۱ ح ۱۰۹۵
[۴] – {سید ابن طاووس متوفی ۶۶۴ با استفاده ازکتب ملاحم و فتن اهل سنت کتاب التشریف بالمنن معروف به الملاحم و الفتن را جمع آوری کرده است و روایات را از سه کتاب نقل میکند:
بخش اول: گزیده فتن ابن حماد (م ۲۲۸)
بخش دوم: فتن ابوصالح سلیلی (نوشته سال ۳۰۷ ق) (این کتاب در دسترس ما نیست)
بخش سوم: فتن زکریا بزاز (نوشته سال۳۹۱) (این کتاب در دسترس ما نیست)
بخش آخر کتاب که از ملحقات آن به شمار میرود از کتب مختلف شیعه و اهل سنت نقل شده است}
[۵] – معجم أحادیث الإمام المهدی (ع)، ج۲، ص ۲۲۰
[۶] – بحارالانوار، ج۲۹، ص ۶۲۹، ح۴۴ (ویا موارد دیگری: روز روشن حضرت علی (ع) به سوی کوفه امدند. فقط ۵ نفر همراه او بودند که ۳ نفرشان فامیل حضرت بودند. هنگام حرکت ابی عبدالله یک نفر از مکه همراه او بیرون نیامد).
[۷] – معجم أحادیث الإمام المهدی (ع)، ج۲، ص ۲۲۲
[۸] – کسانی که فکر میکنند که مرحوم مجلسی هر روایتی را بدون کارشناسی در بحار ذکر می کند، ناشی از عدم دقت در فرمایش مرحوم مجلسی در مقدمه اش است. ایشان کتابها رابررسی می کند میزان اعتبار انها را بیان می کند بعضی جاها اشاره میکند که چون در اصول معتبره نیافتم آن را کنار میگذارم، از کتاب فتن ابن حماد یک روایت هم نقل نمی کند.
وقتی به روایات مصیبت امام حسین علیه السلام می رسد، بیان می دارد که در این مورد دست از مبنایش می کشد (وإلامجبور به طرح بسیاری از روایات می شود) پس ایشان دارای مبناست و هر روایتی را ذکر نمی کند.
[۹] – معجم أحادیث الإمام المهدی (ع)، ج ۲، ص ۲۲۳
[۱۰] – مشهور نزد شیعه، حمل امراه ۹ماه و یکسال و بندرت ۲ سال هم گفته اند البته اهل سنت تا ۷سال هم گفتهاند.طبق نقل ذهبی در سیراعلام النبلا، از امام مالک سوال کردند که آیا امکان دارد کسی حملش بیش از ۲ سال طول بکشد گفت خودم ۳سال طول کشید، ابن حزم گفته تا ۷ سال هم ممکن است و اسم قبیله ای را می برد که معمولا بعد از ۳۶ ماه به دنیا می آیند.
[۱۱] – الایام المکیه من عُمر النهضه الحسینیه، ص۲۵۳
[۱۲] – معجم أحادیث الإمام المهدی (ع)، ج۲، ص ۲۲۵
[۱۳] – معجم احادیث الامام المهدی۴، ج۲، ص ۲۲۸
[۱۴] – برهان متقی هندی معمولا از عرف السیوطی نقل، و کنز العمال وی هم تنظیم شده جامع الاحادیث سیوطی است.
[۱۵] – معجم احادیث الامام المهدی۴، ج۲، ص ۲۲۹
[۱۶] – از دست یاران غاصبین میباشد (نگا: قاموس الرجال، ج۱۰، ص۹۸)
[۱۷] – معجم احادیث الامام المهدی۴، ج۲، ص ۲۳۱
پاسخ دهید