من بیست و دو سال است که با همسرم زندگی می کنم، ولی ایشان نماز نمی خوانند و روزه هم نمی گیرند. من یک دختر دارم که ازدواج کرده اند و خیلی هم مقید هستند و ایشان با حجاب کامل و نماز و روزه درست تربیت شده اند؛ منتهی من برای تربیت پسر ده ساله ام مشکل دارم؛ چون من هر وقت به او می گویم که نماز را بخوان، به من می گوید که من به سنّ تکلیف نرسیده ام و وقتی که من اصرار می کنم، به من می گوید می توانم دو رکعت بخوانم؟

بعد که قبول می کنم، به من می گوید: می شود بدون وضو بخوانم؟ به همین خاطر من نگران پسرم هستم.

استاد تراشیون: شما در پاسخ به این که او می گوید: هنوز به سنّ تکلیف نرسیده ام چه می گویید؟

شنونده: من به او می گویم: چون باید روحت آماده شود و حتی کمی از داستان های قرآنی هم تعریف می کنم و به او می گویم که باید روحت آماده شود و باید نهال های خودت را در باغ بهشتی بکاری؛ خلاصه این طور جواب می دهم.

استاد تراشیون: امّا در پاسخ به این مادر بزرگوار، باید اوّل به ایشان بابت این که یک دختر خوب و متدیّن تربیت کرده اند، تبریک گفت. قطعا در اینجا هم مادر موثر بوده است و هم پدر؛ یعنی ما جایی داریم که اگر پدر هم نماز نمی خواند، امّا دقت دارد که لقمه ی حلال بر سر این سفره بیاورد و به این نکات توجه دارد، [تأثیرات مثبت خود را می گذارد؛] امّا چه خوب است که ما پازل بندگی خود را کامل کنیم؛ یعنی اگر زحمت می کشیم و لقمه حلالی را بر سر سفره می آوریم، به امور بندگی خود و زمان های اختصاصی بین خود و خدا هم توجّه داشته باشیم. لذا مادر در این امر تاثیر گذار است و قطعا وقتی انسان واکاوی کند و دقت کند، می بیند که پدر در تربیت یک دختر نماز خوان در این خانه بی تاثیر نبوده است؛ امّا آن چیزی که مهم است این است که این خانم و همسرشان باید با هم گفت و گویی دور از جنجال و دور از چشم فرزندان داشته باشند.

یعنی خیلی ساده، مادر می تواند به همسر خود بگوید که آقا آیا دوست داری یک بچه بی نماز و بی روزه را تحویل جامعه بدهیم؟ حالا اگر موقعی خود آدم این کار را انجام نمی دهد، [در آخرت پاسخ آن را می دهد؛] ولی بعد ها خود بچّه مدّعی می شود که این تربیت یک تربیت خوب نبوده است و با این اعتراف عذاب ما دوچندان می شود. به پدر بگوییم آیا شما به این کار تمایل دارید؟ اگر به این کار تمایل ندارید، من به شما نمی گویم که نماز بخوانید؛ ولی حداقل به این امر تظاهر کنید. یعنی این طور هم نباشد که این پدر نه نماز بخواند، نه روزه  بگیرد و بچّه ها نیز [این موضوع را] بدانند و فامیل و در و همسایه همه به این موضوع واقف باشند.

یکی دیگر از نکاتی که ما خیلی می بینیم که در طول تاریخ بزرگان دینی ما به آن توجّه داشتند، این است که گاهی اوقات به بعضی از آدم هایی که اشتباهاتی را مرتکب می شدند، می گفتند: اشتباهات را ترک کنید؛ ولی اگر یک وقتی هم دیدید که این تبدیل به مریضی روحی شما شده است و نمی توانید آن را ترک کنید، این سیم ارتباطی یعنی نماز را ترک نکنید؛ چون بالاخره این ارتباط به درد شما می خورد و اینجا محل بازگشت شما خواهد بود. لذا این خانم پیرامون این موضوع صحبتی داشته باشند؛ دلیلش هم این است که بچه ها در این سن الگوی خود را از پدرشان دریافت می کنند؛ یعنی چون آن ویژگی های مردانه در آنها ایجاد می شود، به دنبال الگوی هم جنس خودشان هستند.

در این سن رفتار و کار پدر برای پسرها خیلی مهم است؛ لذا در اینجا باید پدر مقداری همراهی کند تا اصل گفت و گو حاصل شود. امّا نکته ی دوّم در رابطه با سؤالی است که من از این مادر بزرگوار پرسیدم؛ یعنی این که شما در پاسخ فرزند خود چه می گویید و وقتی او می گوید: من به تکلیف نرسیده ام، چه لزومی دارد که من نماز بخوانم، در اینجا چه جوابی به او می دهید؟

اگر به من اجازه بدهید، شاید چند دقیقه ای لازم باشد که روی این موضوع صحبت کنم؛ چرا که این موضوع یک بحث کلیدی است و خیلی در این باره سوال می شود. واقعا این موضوع برای پدر و مادرها سوال است. [آن ها از ما می پرسند] که چرا در روایات دینی داریم که وقتی فرزند به سن نه سالگی رسید، اگر نماز نخواند تنبیه کردن او جایز است؟ این روایات یکی دو تا هم نیست؛ بلکه ما در این زمینه روایات متعدد داریم که این موضوع را تاکید کرده اند. در روایاتی که ما از اهل بیت علیهم السّلام داریم، آمده است که ما [اهل بیت] بچه های خود را در هفت سالگی به نماز وا می داریم و در بعضی از روایات نیز آمده است که می گویند ما از پنج سالگی بچّه های خود را به نماز وا می داریم.

چرا به این موضوع این قدر تاکید شده است؟ من خیلی ساده می خواهم این امر را برای شنوندگان محترم توضیح بدهم. فرزندان ما از یک سن به بعد خوب و بد را می فهمند که به آن دوره، سنّ تمیّز می گویند. ما امروزه در جامعه می بینیم که بچّه ی هفت، هشت ساله و گاهی اوقات شش و هفت ساله یا حتی پنج، شش ساله، برخی از کارهای خوب و بد را دریافت می کند؛ یعنی گاهی اوقات برخی از اخلاقیّات منفی را متوجّه می شود. مثلا مادری بچّه شش ساله خود را به عروسی برده است و این بچّه به مادرش می گوید: مادر تو هم موهایت را فلان رنگ کن؛ چون خاله که این کار را کرده، خیلی قشنگ شده بود! خب معلوم است که این بچّه خوب و بد را متوجّه می شود و در نتیجه این بچّه را در فضای عروسی بردن، آسیب است؛ چون یک سری از مطالب را متوجّه می شود،؛ البته پسر بچّه را عرض می کنم.

در حال حاضر شما می بینید که وقتی بچّه ها به سنّ شش و هفت سالگی می رسند، ممیّز می شوند و خوب و بد را می فهمند. من در اینجا از شما یک سوال می کنم؛ اگر این بچّه دروغ بگوید، ولو برای او گناهی نداشته باشد، آیا این دروغ روح او را آلوده نمی کند؟ اگر این بچّه به نامحرم نگاه کند و بفهمد و لذّت ببرد، آیا این نگاه برای روح او آسیب است یا نه؟ قطعا آسیب است. یعنی مجموعه ای از رخ داد ها در آن سن اتفاق می افتد، که البته به صورت ناخودآگاه رخ می دهد. امّا ممکن است ما پدر و مادرها در برخی از این موضوعات غفلت داشته باشیم؛ مثلا کودک به میهمانی می رود و چون خانم های فامیل هم به این موضوع توجّه ندارند که این بچّه هشت یا نه ساله است و خوب و بد را می فهمد، سر باز جلوی این بچّه حاضر می شوند و ممکن است که پوشش مناسبی هم نداشته باشند.

حالا در آنجا مادر هم خجالت می کشد که به آنها بگوید [که این بچّه ممیّز است] و همه این بچّه را کوچک می دانند. امّا این رفتارها اثر منفی بر روح و روان او می گذارد. چرا در روایات ما تاکید شده است که بچّه ها از سنّ نه سالگی نماز بخوانند؟ در همین جا مفهوم این حدیث مشخص می شود. در واقع حدیث می گوید: این بچّه برای این که وقتی به سنّ بلوغ رسید پاک باشد، [باید اعمال و عباداتی را انجام دهد و] اگر هیچ کدام از عبادات را انجام ندهد، این اتفاق نمی افتد و چون ممکن است که بخش هایی از روح او [در این مدت] آلوده شده باشد، یک کارخانه ی شست و شوی گناه [همچون نماز]، پیش روی این بچّه قرار می دهند. حالا اگر لفظ گناه را هم نگوییم، شست و شوی آن آلودگی ها و آن کارخانه چیزی نیست به غیر از نماز؛ چون دقیقا تعبیر روایات ما هم همین است.

شما در روایات معصومین علیهم السلام می بینید که نماز را به جوی آب تشبیه می کنند و کسی را که روزانه پنج نوبت نماز می خواند، تشبیه می کنند به کسی که خودش را پنج نوبت در این آب زلال و پاک شست و شو می دهد. آیا کثیفی در بدن چنین کسی می ماند؟

این موضوع در نقطه ی مقابل [آن هم قابل بررسی است]. ما سنّ تکلیف را در پسران، پانزده سال قمری می دانیم و یا دو شرط دیگر دارد که حالا انشاالله ما درباره ی به بلوغ رسیدن، بحث خواهیم کرد. شما می بینید که اگر والدین بخواهند صبر کنند تا فرزندان به سنّ بلوغ شرعی برسند و نماز بخوانند، در صورتی که دو شرط دیگر محقق نشده باشد، این فرزندان حدوداً در سنّ چهارده سال و پنج ماه، بالغ می شوند. گاهی پدر و مادرها می بینند که فرزند سیزده ساله و یا چهارده ساله ی آنها، دیگر بزرگ شده است و خیلی از گناهان را می فهمد و لذا خود نماز ویژگی دوّم را هم دارد که: «إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر»[۱]؛ یقیناً نماز از کارهاى زشت، و کارهاى ناپسند باز مى‏دارد.

بچّه ها و انسان هایی که اهل نماز باشند، کمتر به سراغ  گناه می روند. حالا لازم نیست که این مادر بحث دوّم را به فرزند خود بگوید؛ ولی بحث اوّل را حتما برای او بیان کنند و بگوید: مادرجان، ما در روایات داریم [که فرزند باید از نه سالگی نماز بخواند] و حتما آن روایات را برای او بخوانند. همچنین به او بگویند که شرط در نماز خواندن، به تکلیف رسیدن نیست. من از افرادی که، در عرصه های فرهنگی و در عرصه رسانه ای تاثیرگذار هستند، خواهش می کنم که مدام در رسانه این را نگویند که وقتی بچّه ها به سنّّ بلوغ رسیدند، باید نماز خود را بخوانند. در اینجا باید دید که روایات چه می گویند؛ البته ما نمی گوییم که روایت، وجوب را می رساند؛ ولی نماز را در سنّی برای بچّه ها لازم می داند که آن سنّ لازم برای پسر بچّه ها نه سال است.

کارشناسان تربیتی در سایر روایات بررسی کرده اند و متوجّه شده اند که باید دخترها از سنّ هفت سالگی به نماز واداشته شوند؛ یعنی دو سال زودتر از آقا پسرها و این شرط لازمی است که می تواند آن آلودگی هایی که در سنّ تمیّز برای آن ها ایجاد شده را پاک کند و همچنین این که از سایر گناهان جلوگیری کند.

من نکته سوّم و آخرین نکته را هم به این مادر بزرگوار عرض کنم [و آن این است] که یکی دیگر از راه هایی که شما می توانید ایشان را به سمت نماز ببرید، ارتباط عاطفی با او است. بچّه ها هر کسی را که دوست داشته باشند، حرف او را گوش می کنند. اگر مادر محبوب دل فرزندش باشد، وقتی به او چیزی بگوید، گوش می کند؛ لذا مادر که ماموریت مهمّ مربّی را در عرصه ی مهمّ خانواده دارد، باید یک مقدار نقش خود را عاطفی تر کند و سعی کند که محبوب دل فرزندش شود تا وقتی مادر با بیان عاطفی فرزندش را به نماز دعوت کرد، انشاالله فرزندش هم بپذیرد.

منبع: پرسمان کودک – مورخ ۲۶ / ۰۴ / ۱۳۹۱


 

[۱] _عنکبوت؛ آیه ۴۵٫